[صفحه اصلی ]    
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
معرفی واحد بسیج::
اخبار و اطلاعیه ها::
فرهنگ و اندیشه::
یاد یاران::
تماس با ما::
شهدای دانشگاه::
فرم ثبت نام::
آرشیو مطالب ::
آلبوم تصاویر::
::
بسیج از منظر بزرگان

AWT IMAGE

بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدسته‌های رفیع آن اذان شهادت و رشادت سرداده‌اند.

..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
سال 1394 در بیان رهبری

AWT IMAGE

..
:: ویژه نامه محرم(شماره6-به یاد نوجوان سیزده‌ساله ) ::

 

AWT IMAGE

 

روز ششم: به یاد نوجوان سیزده‌ساله

  سلام بر قاسم، یادگار حسن(علیه‌السلام)، یار حسین (علیه‌السلام)، نوجوان شجاع و دلیر کربلا.او که در نظرش مرگ شیرین‌تر از عسل بود و طعم شیرین آن را در آغوش عمو چشید، درود خدا بر او و پدر کریمش.

  حماسه خونین نورستگان وارسته‏ای چون قاسم بن حسن انسان‏ها را ازلاک غفلت‏بیرون می‏آورد و به آنان راه و رسم از خودگذشتگی وفداکاری می‏آموزد و با ارج نهادن و زنده نگاه داشتن یاد مقدس‏چنین در خون خفتگان و پرتوافشانی نوجوانانی چون قاسم دلهاطراوت یافته و قلب‏ها جرعه‏های روان‏بخشی را دریافت می‏کنند. قاسم با این که در دشت کربلا هم چون نگینی در محاصره مخالفان ودشمنان دیانت قرار گرفت اما با اراده‏ای آهنین و مصمم هم چون‏صلابت کوه زیر اشعه سوزان آفتاب کربلا با لب‏های تشنه و بدن زخم‏خورده ایستاد و شهادت را با آغوش باز پذیرفت تا زیر بار ذلت وستم نرود و کشته شدن با عزت را از حلاوت شیرین‏ترین غذا یعنی‏عسل برتر دانست. این روح با صلابت‏به نوجوانان درس فداکاری،معنویت و آزادی می‏دهد و آشنایی با زندگی و مبارزاتش می‏تواندالگویی برای نوجوانان تشنه ارزش‏ها باشد. معرفی قهرمانی که‏برای ارتقای خوبی‏ها رنج توان فرسایی را متحمل شد برای‏انسان‏های تشنه فضیلت چشمه آرامش را جاری خواهد ساخت. از سوی‏دیگر در روح و روان جوانان احساسات زودگذری وجود دارد که بایدآن‏ها را به نیکوترین وجه هدایت کرد و حس غرور و نشاطی که به‏طور فطری و غریزی در وجودشان نهفته است‏به سوی اسوه‏های اصیل وقهرمانان میدان فضیلت معطوف داشت تا جاذبه تقوا و دیانت را به‏خوبی درک کنند و با روی آوردن به قله‏های کمال و کرامت ازدره‏های سقوط و مرداب‏های متعفن رهایی یابند و از ظلم، جهل وهرگونه ناروایی تنفر جویند.

  ای عمو! تنها امیدم در رهت ترک سر است

  مرگ در راه تو بر من از عسل شیرین‌تر است

  گر چه میدانی یتیمم، اذن میدانم بده

  فرض کن این سیزده‌ساله علی‌اکبر است

  نوجوانان یک به یک رفتند و من جا مانده‌ام

  بر روی داغ دلم هر لحظه داغ دیگر است

  گاه می‌خوانی یتیمم، گاه گویی کودکم

  هر چه هستم در وجودم، خون پاک حیدر است

  بهترین شاخه گلی را که کنم تقدیم تو

  صورت خونین، سر بشکسته، زخم پیکر است

  حنجر من تشنه آب دم شمشیرهاست

  نوش من در راه وصل یار، نیش خنجر است

  از شرار تشنگی هر چند می‌سوزم، عمو

  بیشتر سوز من از لب‌های خشک ‌اصغر است

 

دفعات مشاهده: 4418 بار   |   دفعات چاپ: 1218 بار   |   دفعات ارسال به دیگران: 163 بار   |   0 نظر

CAPTCHA
   
سایر مطالب این بخش سایر مطالب این بخش نسخه قابل چاپ نسخه قابل چاپ ارسال به دوستان ارسال به دوستان
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دانشگاه علم و صنعت ایران می باشد . نقل هرگونه مطلب با ذکر منبع بلامانع می باشد .
Persian site map - English site map - Created in 0.13 seconds with 49 queries by YEKTAWEB 4665