1. رویکردهای مختلف به علم دینی
علم را از چهار منظر میتوان اسلامی دانست:
1.1. اسلامی بودن نظریهپرداز
علمی: که یک فرد مؤمن و مسلمان و باورمند به معارف اسلامی،آن را به وجود آورده است.
2.1. اسلامی بودن غایت
دانشی که به منظور تأمین نیازها و غایات جامعه اسلامی ایجاد شده است. 3.1. اسلامی بودن موضوع
یعنی خود موضوع مورد مطالعه، اسلامی است. به عنوان مثال در علوم انسانی، دستاورد دانشی توضیح و فهم فرد و جامعه اسلامی، علم اسلامی خواهد بود.
4.1. اسلامی بودن شناخت
اسلامی بودن شناخت طبیعتاً به اسلامی بودن منابع شناخت و روشهای شناخت است. بنابراین وقتی منابع شناخت، اسلامی شد و روشهای شناخت اسلامی بود، ما به دانشهای اسلامی دسترسی پیدا کردهایم.
سه رویکرد نخست قابل دستهبندی در تعبیر علم بومی هستند. منظور از بوم، یک زیستبوم فرهنگی و اجتماعی است. یعنی علمی که در فضای فرهنگی و اجتماعی یک بوم خاص تولید میشود. این نگاه محصول این دیدگاه هست که علم از نوع همه مصنوعات بشری است. در واقع تفسیر این نگاه میتواند این باشد که چون پژوهشگرمان دینی است و جامعه ما دینی است مصنوع و محصول آن هم دینی خواهد بود. به نظر میرسد هر تبیینی که بخواهد در چارچوب علم بومی قرار بگیرد، ناکافی است و نتایجی قابل اعتماد و مهمتر از آن قابل استناد به اسلام ندارد.نمیشود علم محصول جامعه اسلامی را علمی اسلامی دانست. به سختی می شود این را به اسلام نسبت داد، هر چند بتوان آن را به مسلمانان و جامعه اسلامی نسبت داد. علمای اسلامی ما نیز آن جاهایی که از شناخت صحبت کردهاند، منظورشان این رویکرد بوده است. بنابراین معلوم است وقتی میگوییم دنبال علم اسلامی هستیم یعنی علمی که بر آمده از منابع و روشهای معتبر شناخت اسلامی باشد تا قابل نسبت به اسلام باشد. 2. علم اسلامی به معنای اسلامی بودن منابع شناخت مسأله تولید علم اسلامی با این رویکرد نیز، یک مسأله چندسطحی است. به هر حال این علم در خلأ تولید نمیشود و تولید آن ملاحظاتی دارد. این ملاحظات را در چهار سطح میتوان مطرح نمود: 1.2. سازمان، مدیریت و تشکیلات فرض کنید که ما تصمیم گرفته ایم که رویکرد چهارم را محقق کنیم، سطح سازمان و مدیریت علم باید چگونه شود که ما به این مقصد برسیم؟ طبیعتا محل بحث این جلسه نیست، ضمن اینکه اینها باید سر جای خود بحث شود و حائز اهمیت است . 2.2. سیاست و حکومت علم دینی باید بتواند با نظام سیاسی و نظام اقتصادی حکومت ارتباط منطقی پیدا بکند. یعنی نظام اقتصادی این علم را مفید ارزیابی بکند. 3.2. زندگی اجتماعی وقتی میخواهیم سازوکاری فراهم کنیم تا بر آن شناخت اسلامی دست پیدا کنیم، باید نهادهای اجتماعی و نظام ارزشی اجتماعی و فرهنگی اجتماعی نیز متناظر با آن دیده شود و در مدیریت و برنامهریزی به آن توجه شود. ما از این بحث هم فعلاً عبور می کنیم. 4.2. لایه معرفتی فرض کنیم دیدگاه و روشها و زمینهها دست به دست هم دادند که ما بتوانیم این بخش را به ثمر برسانیم . در دنیای درون نظریات علمی ـ صرف نظر از محیط پیرامون ـ باز هم با یک پدیده چندسطحی مواجه هستیم: هرجای علم که ایستاده باشید، این دانش یک نظریات قبلی دارد و یک نظریات بعدی. وقتی که این نظریهپردازی اتفاق میافتد یک نظریه پرداز [یک مجموعه دانش را] مفروض میگیرد و خود او در مورد آن نظریهپردازی نمیکند، بلکه آن را از جایی میآورد. مبتنی بر آن [فروض]، نظریات و دانایی خودش را تولید میکند. و همچنین مثل دو امدادی، دستاورد خودش را تحویل فاز بعدی میدهد. 3. راه حل تولید علم اسلامی اگر در هر رشتهای قرار بگیریم ـ مهم نیست آن رشته چه باشد ـ بر اساس این که میخواهیم شناخت اسلامی در این رشته داشته باشیم، رشته مان را کالبد شکافی می کنیم. با یک نگاه اجمالی میتوانیم بفهمیم چقدر درون آن معارف اسلامی وجود دارد. اگر درون آن معارف اسلامی وجود دارد عالی است. اگر وجود ندارد باید جُرم را به فاز قبلی منتقل کنیم. یعنی باید بدانم اینجا دیگر نمیتوانم کاری بکنم. همهی مسئله دانشی است که من از آن استفاده کنم. مثلا ـ با یک مثال عجیب و غریب ـ اگر دانش مکانیک اسلامی نیست معنایش این هست که مجرم، لایه قبلی است، مثلا جرم را منتقل کنم به دنیای فیزیک. در دنیای فیزیکدانان نگاه میکنیم که آیا آنجا هم طبیعت را دینی توضیح می دهم و یا نه. اگر دارم توضیح اسلامی می دهم و دانش بعدی اسلامی اتفاق نمی افتد باید در میان آن دانشی وجود داشته باشد که شما آن نمی بینید و باید آن را ا فشا کنید.. اگر نه خود فیزیک درونش از معارف اسلامی به کار گرفته نمی شود باز به قبل منتقل می کنید. این باید تا جایی برود و آنجا رگ و ریشه بحث اسلامی شکل بگیرد. 4. الان کجای کار هستیم؟ ما ـ از نظر تاریخ علمی ـ در دورانی زندگی می کنیم که قلمرویی که در آن می توانیم و حق داریم و دانایی داریم، قلمرو فروض فلسفی علوم است. فروض فلسفی علوم در مورد کارهای شما [فنیها] به علوم پایه میچسبد و در کارهای ما [علوم انسانی] به همه جای آن میچسبد. کار اول ما این است که این دانش را منقح کنیم. یعنی ببینیم این پیشدانستههای فلسفی کدامها هستند. دوم، به لحاظ تاریخ علم، الان ما در قلمرو فروض علم حرف داریم. منظور از فلسفه یعنی همه پیش دانسته های علم. ما از منظر منابع اسلامی شناخت، هر اندازه در آن حوزه دارای حرف هستیم، می توانیم به کار ببریم.
|