جستجو در مقالات منتشر شده


3 نتیجه برای Tahsiri

، ،
جلد 20، شماره 3 - ( نشريه بين المللي مهندسي صنايع و مديريت توليد 1388 )
چکیده

  مجموعه آموزشی مهندسی صنایع، در اواخر قرن 19 در پ ی گسترش ن ی از به روش­ها و ابزارهای س ی ستمات ی ک در تصمیم­گیری و مدیریت بنگاه­های تجاری و تولیدی که مشخصه­های اصلی محیط­های مدیریتی در آن زمان سرعت، رقابت، کیفیت و هزینه بود، شکل گرفت. توجه اصل ی در آموزش و پژوهش مهندس ی صنا ی ع متاثر از سطح پیچیدگی و اندازه سازمان در بنگاه­هایی که با ابعاد چند ملیتی طراحی شده بودند، معطوف به توسعه نگرش سیستمی و فرآیند علمی برا ی تجزیه­وتحلیل گزینه­های ممکن تصمیم، و همچنین ارزیابی و انتخاب بهینه آن­ها تحت شرایط متفاوت قطعی و احتمالی گرد ی د.

  ا ی ن ضرورت به طور تدر ی ج ی تلفیق­ متنوعی از علوم ریاضیات، آمار و احتمال، علوم مدیریت و اقتصاد، مبانی مهندسی و علوم سیستم را به­عنوان زیرساخت مهندسی صنایع قرار داد و به همین واسطه دروس متنوعی در بسته آموزشی مهندسی صنایع وارد شد. این مجموعه تاکنون متناسب با تغیرات محیطی مورد اصلاحات مستمری ن ی ز واقع شده است.

  هدف اصلی تحقیق حاضر، ارائه یک مدل تلفیقی همگن برای طبقه­بندی توانایی­های دانش­آموختگان رشته مهندسی صنایع در بازارهای کار کشور بر اساس شناخت علمی و سیستماتیک از محتوای آموزشی فعلی این رشته در دانشگاه­های کشور می باشد که به تبع آن، مطالعه و انجام اصلاحات یکپارچه مورد نیاز در محتوا و جهت­گیری­های آموزشی مجموعه متناسب با شرایط فعلی فضاهای مدیریتی و تصمیم­گیری فراهم گردد.

  در این مقاله ابتدا، با مروری بر سیر تحولات و تکامل رشته مهندسی صنایع، محتوای آموزشی این رشته در مقطع کارشناسی به­صورت یک مدل طبقه­بندی همگن ارائه شده و سپس بر اساس آن، توانایی­های تخصصی مورد انتظار از مهندسی صنایع استخراج گردیده است. سطحِ توانمندی دانش­آموخته در هر زمینه تخصصی، در قالب سه مولفه اساسی مدل شامل؛ دانش، بینش و مهارت دانش­آموخته، مورد توجه واقع شده است.

  مدل ارائه­شده، توانمندی اصلی یک مهندس صنایع را نسبت به سایر مهندسان در حوزه کاربرد نگرش سیستمی جهت حل مسائل سازمان که مشتمل بر توانمندی­های «تحلیل، طراحی و تصمیم­گیری، برنامه­ریزی و کنترل» می باشد، طبقه­­بندی نموده است.

  سطح اطمینان ساختار و محتوای مدل ارائه شده به استناد نظر خبرگان دانشگاهی کشور در زمین ۀ مهندسی صنایع 95% می باشد.

بر این اساس و به کمک یک تحلیل سلسله­مراتبی نشان داده شده است که، در حوزه توانمندی­های تخصصی مهندس صنایع، توانمندی­های؛ تحلیل، طراحی و تصمیم­گیری از اهمیت بیشتری نسبت به توانمندی­های؛ برنامه­ریزی و کنترل برخوردارند .
، ،
جلد 21، شماره 4 - ( نشریه بین المللی مهندسی صنایع و مدیریت تولید 1389 )
چکیده

  درسیستم­های کنترل فرآیند تولید که بر  اساس اصول JIT طراحی می­شوند، فرض بر این است که کالاهای تولید شده در هر یک از مراحل تولید، به میزانی و در زمانی برای مرحله بعدی ارسال ­گردد، که بلافاصله پس از رسیدن به مراکز کاری، وارد عملیات تولید ­شود. بدین لحاظ، هیچ­گونه انبار موجودی یا صف انتظار پای­کار، قبل از مراکز کاری تشکیل نمی­شود. این روش به کمک متد اجرایی کانبان طی سال­های متمادی در بسیاری از صنایع، مورد استفاده قرارگرفته و منشأ توفیقاتی در کنترل عملیات تولیدی و به تبع آن کاهش هزینه مراحل تولید شده است. با این حال، در بسیاری از شرایط تولیدی که امکان سرمایه­­گذاری­های اضافی برای نگهداری پیوسته نرخ تولید مراکز کاری در سطح مقدار برنامه­ریزی­شده اولیه وجود ندارد، چنانچه اندازه محموله ارسالی بیش از ظرفیت تولیدی مرکز بعدی برای هر بار راه­اندازی باشد، تشکیل انبار موجودی پای­کار، عملا اجتناب­ناپذیر است. تحقیق حاضر، با طراحی یک سیستم کنترل فرآیند تولید تحت فضای JIT که دارای انبارهای توقف محصولات نیمه­ساخته بین مراحل متوالی تولید می­باشد، انباشت محصولاتی را که بنا به دلایل مختلف، افزون بر ظرفیت هر یک از مراکز کاری در هر بار       راه­اندازی به آن مرکز ارسال شوند در پای کار مجاز دانسته است. این سیستم علاوه بر گسترش دامنه به­کارگیری اصول JIT برای برنامه­ریزی و کنترل فرآیند­های تولیدی در سیستم­هایی که تحت شرایط واقعی عملا امکان اعمال پیوسته موازنه زمان و اندازه تولید بین مراحل مختلف را ندارند، در حقیقت امکان تمرکز هزینه­های پنهان در سیستم­های موجود کانبان و اعمال کنترل بر آن­­ها را فراهم می­نماید. در این مقاله، ابتدا، رفتار هزینه موجودی پای­کار در انبارهای قبل از مراکز کاری در یک زنجیره چندمرحله­ای و تک­محصولی مورد بررسی قرار گرفته و با استفاده از برنامه­ریزی عدد صحیح مختلط غیرخطی، مدل هزینه انباشت مجاز با سایر اجزای هزینه در کل زنجیره، به­صورت یکپارچه ارائه شده است. مدل نهایی هزینه در کل زنجیره، یک مدل NP-hard بوده و برای حل آن از الگوریتم ژنتیک استفاده شده است. به منظور ارزیابی میزان کارآیی سیستم طراحی­شده، در یک زنجیره تامین چندمرحله­ای و تک­محصولی، از یک شبیه­سازی عددی در مطالعه  مقایسه­ای عملکرد هزینه­ای آن با سیستم موجود کانبان بر مبنای تحقیق Sarker & Wang (2004) استفاده شده است.  نتایج حاصله نشان می­دهد که کاربرد سیستم طراحی­شده در این مقاله، سطح موجودی و هزینه در کل زنجیره را نسبت به سیستم موجود کانبان، مورد استفاده در تحقیق Sarker & Wang (2004)، به میزان قابل توجهی کاهش می­دهد


احمدرضا تحسیری، نجمه خیری،
جلد 23، شماره 4 - ( 12-1391 )
چکیده

تغییر و تحولات ساختاری محیط های تجاری و صنعتی که از نیمه دوم قرن بیستم آغاز شد، مدیریت فرآیند تولید فیلم که یکی از بخش-های مهم در اقتصاد کشورهای توسعه یافته قلمداد می گردد، را نیز متحوّل نموده است. تهیه کنندگان، که وظیفه تولید فیلم را بر عهده دارند، ناچار به استفاده از روش های سازمان دهی و سبک های مدیریتی هستند که سازگار با شرایط عدم قطعیت و تنوع کمی و کیفی نهاده-های تولید، امکان ارائه ی اقتصادی محصولات خود در یک فضای رقابتی را داشته باشند. در این مقاله، ضمن بررسی روند تاریخی توسعه روش های مدیریت تولید فیلم، مدل "فیلم سازی مستقل" به عنوان شیوه ای سازگار با تغییرات سریع بازار و تنوع تقاضای مشتریان، مورد توجه واقع شده است. مشخصه بنیادی روش فیلم سازی مستقل در مقایسه با روش ماقبل خود، فیلم سازی استودیویی، در انعطاف پذیری ساختاری آن است، که امکان سازماندهی و کنترل یکپارچه فرایند تولید فیلم در شرایط وجود عوامل تولید متنوع و جایگزین در محیطی متغیر را برای تهیه کننده فراهم می آورد. اختصاص مناسب ترین فرد از مجموعه افراد متخصص قابل دسترس در محدوه ی جغرافیایی مورد نظر، برای انجام یک فعالیت مشخصِ تعریف شده، با توجه به نیازمندی های متفاوت، و کیفیت و سطوح تخصصی متعدد، به مساله اساسی در این مبحث تبدیل شده است. و لذا در سال های اخیر دستیابی به ابزار هایی مناسب برای تعیین چگونگی این امر توجه جدّی گروه های تخصصی تولید فیلم را به خود جلب نموده است. سؤال مرکزی در این تحقیق چگونگی سازماندهی نیروی انسانی، به عنوان یکی از پایه های اساسی مدیریت تولید در روش فیلم سازی مستقل، و سازگاری تخصصی و رفتاری بهینه آن با وظیفه ای که باید انجام دهد، می باشد. و بالتّبع، تمرکز محتوایی مقاله طراحی یک مدل ریاضی منطبق و سازگار با فضای فیلم سازی مستقل به گونه ای است که امکان پیکربندی تمامی گزینه های ممکن "فرد- وظیفه" و سپس انتخاب گزینه برتر، در یک فضای تصمیم گیری غیر قطعی، متنوع و با تغییرات سریع را فراهم نماید. نتیجه ی نهایی تحقیق، ارائه ی یک مدل تخصیص با ضرایب فازی است، که طی آن از یک روش ترکیبی تحلیل سلسله مراتبی و الگوریتم ژنتیک برای پیکربندی مسأله و حل مدل در محیط فازی استفاده شده است. پاسخ نهایی به صورت رجحان نسبی گزینه های فازی امکان تصمیم گیری سازمان یافته را برای تهیه کننده فراهم می نماید. در پایان از یک شبیه سازی عددی برای نمایش کاربرد مدل و روش حل مسأله استفاده شده است.

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به نشریه بین المللی مهندسی صنایع و مدیریت تولید می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق