مهناز اشرفی،
دوره 6، شماره 8 - ( 2-1393 )
چکیده
همانگونه که از اصطلاح فضاهای عمومی شهری استنباط می شود، این فضاها متعلق به عموم شهروندان بوده که قاعدتا باید برای همه گروه های سنی، کارایی و جذابیت لازم را داشته باشند. پس طبیعتا در ارتباط با کودکان و فضاهای شهری این سوالات مطرح است که چه مکانهایی در شهر برای حضور اجتماعی کودکان وجود دارد؟ آیا آنها در اینجا به مثابه بخشی از جامعه دیده شده اند؟ آیا فضاها ی شهری می توانند جوابگوی نیازهای آنان باشند؟
این مقاله بر آن است که در درجه نخست عوامل مختلفی که موجب غریبه شدن کودکان با عرصه های عمومی شهری شده اند را شناسایی کند. سپس طی بررسی و آشنایی با نیازها و کیفیت رفتاری کودکان به راهکارهای مناسب در خصوص آشتی هر جه بیشتر کودکان با شهر بپردازد. روش تحقیق در این بررسی، استفاده از مطالعات کتابخانه ای و اسنادی و تحلیل محتوا است. همچنین تلاش شده است با ارایه نمونه های موردی چالش های موجود در این خصوص به بحث گذاشته شود. این تحقیق عمدتا به معرفی الگویی (اتوبوس پیاده) برای ارتقاء حضورپذیری بیشتر کودکان در عرصه های عمومی شهری پرداخته است. در این مورد اصلاح شیوه دسترسی به مدارس و فضاهای پیرامونی، ( از مسیر خانه تا مدرسه) از طریق پیاده راههایی که می تواند آمیخته ای از فضاهای بازی و سایر فعالیتهای مرتبط با خصلت و نیاز کودکان باشد مناسب تشخیص داده می شود. همچنین مشارکت خانواده ها به هدف ساختن شهری سالم و پایدار از یافته های تحقیق می باشد.
دکتر مریم چرخچیان، دکتر مهیار عارفی،
دوره 6، شماره 8 - ( 2-1393 )
چکیده
ضرورت توجه به فضاهای عمومی شهری و اهمیت آن در زندگی روزمره شهروندان مقوله ای ست که بارها و بارها در مطالعات گوناگون مورد تأکید و تأیید قرار گرفته است. وجود چنین فضاهایی در عرصه شهرها و تضمین موفقیت آن ها در پاسخگویی به زندگی جمعی شهروندان، زمینه ساز دستیابی به اهداف عدالت شهری می باشد. با این نگاه، تحقیق حاضر با توجه به اهمیت تئوری لینچ در مورد دستیابی به طراحی شهرهایی مطلوب در رابطه با نیاز شهروندان و طرح مقوله کارایی و عدالت به عنوان دو فرامعیار، به بررسی معیارهای مذکور در یکی از فضاهای شهری مهم در شهر تهران براساس مشاهده مستقیم می پردازد که محور خیابان آزادی می باشد. با توجه به وسعت و کیفیات متنوع این فضا، محور مذکور به چهار بخش متفاوت تقسیم گردید و نتایج نیز به صورت کلی و به تفکیک بخش های چهارگانه ارائه گردیده است. تحلیل نتایج حاصل از مشاهدات نشان می دهد که عامل معنا بیش ترین میزان و کارایی فضا از کمترین میزان برخوردار است که با توجه به تعاریف هر یک از معیارهای مذکور، نشان دهنده ضعف فضا به لحاظ رضایتمندی و مناسب بودن و حداقل تضاد میان سایر ابعاد در فضا می باشد. این عوامل حاکی از آن است که گرچه فضا توانسته به لحاظ معنا، عدالت و دسترسی تا حدودی پاسخگو باشد ولی مدیریت شهری در به حداقل رساندن تضاد سواره و پیاده و حمایت از زندگی پیاده در آن موفق نبوده است.