چکیده: (8464 مشاهده)
در شهرهای جوامع سنتی و دینی همیشه بناهای عمومی و شاخص و عمدتاً مقدس نقش ویژهای در بیان ارزشهای مشترک والای آن جامعه با هدف توجه به خدا و حقایق هستی را به عهده داشتند؛ که با ظهور مدرنیسم و تغییر رابطۀ انسان با عالم، ضمن تغییر ارزشها و فروکاست آن به صرفاً هدف های تجربی بخشی قابل توجهی از این رسالت مهم به، پدیدهای نو ظهور با نام موزه منتقل گردید. موزه معاصر نهادی است که با ابژه کردن اثر و قطع ارتباط آن با عالمی که در آن هستی یافته، شناختی ناقص از هستی به دست داده که در آن ارزشهای فوق الذکر دیگر جایی برای عرضه ندارند. این تحقیق با رویکرد پدیدارشناسانه و از طریق استدلال منطقی به مطالعه در خصوص ویژگیهای مختلف موزه اعم از خاستگاه لغوی و ریشه و بنیانهای پیدایش و سیر تطور آن از دوران سنت تا تولد موزه با مفهوم مدرن میپردازد. نتیجه پژوهش نشان میدهد، که هرچند پذیرش موزه از طرف نسل امروز در جهت فراهم کردن بستر شناخت و انتقال ارزشها غیرقابل انکار است؛ ولی نوع شناخت در آن که ناشی از نگاه منقطعگرا و انسانمحور مدرن است، به عنوان نقص قابل اعتنا نیازمند بازنگری است. بدین منظور برای نزدیک شدن به شناخت حقیقی به مفهوم ذکر در فرهنگ اسلامی توجه شده و بر اساس آن رابطهای مناسب برای انسان-موزه و طبیعت تعریف می-گردد. در این نگاه موزه سامانهای است که به عنوان نهادی ویژه از عالم هستی- و در پیوندی تعریف شده با آن- در تلاش است تا در گستره تاریخ و پیوند حقیقی با مکان طبیعی آن، با رویکرد آیهای، نسبتهای معنوی و فرهنگی-تمدنی (جهانبینیها)، یادآوری و بازنمایی شود و در جهت شناخت و رشد و گسترش حیات معقول انسان و ارتباط با نظام آفرینش گام بردارد.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
دریافت: 1394/4/7 | پذیرش: 1394/4/7 | انتشار: 1394/4/7