جستجو در مقالات منتشر شده



دکتر مهسا شعله، دکتر مریم روستا، دانشجو زهرا هدایتی مقدم،
دوره 9، شماره 3 - ( 6-1400 )
چکیده

پدیده توسعه شهری موجب دگرگونی شهرهای موجود شده است و حفاظت از میراث تاریخی را در هسته برنامه‌ریزی شهری قرار داده‌است. اما، درنظر گرفتن مفاهیم سنتی میراث، که عناصر تاریخی با ارزش را به صورت جداگانه در یک چارچوب گسترده‌تر شهری قرار می‌دهد؛ برای حفاظت از شخصیت و اهمیت میراث تاریخی، جوابگوی اهداف حفاظت از میراث نیست. بنابراین، تغییر در مقیاس حفاظت از میراث، از چالش‌های حفاظت از میراث به وجود آمد؛ و پیامد آن، ظهور رویکرد «منظر تاریخی شهر» بود. همچنین مفهوم یکپارچگی به منظور ایجاد تعادل بین رویکردهای حفاظت و توسعه مورد توجه قرار گرفت.
هر پروژه ساختمانی یا هرگونه ساخت‌و‌ساز جدید در نزدیکی و در حریم مجموعه‌ها یا بناهای میراثی، به طور بالقوه دارای اثرات بصری بر میراث تاریخی است که بررسی و ارزیابی اثرات نامطلوب قبل و در حین اجرای آن، امکان اتخاذ یک استراتژی مؤثر برای به حداقل رساندن یا کاهش اثرات نامطلوب بر میراث تاریخی را فراهم می‌کند. کمیته میراث جهانی یونسکو در راستای ارائه راهکار، «روش ارزیابی تاثیرات میراثی» را ارائه داده‌است و برای ارزیابی رضایت‌بخش این تهدیدات بالقوه، بررسی تأثیر این تهدیدات بر صفات برجسته جهانی میراث را پیشنهاد می‌دهد.
این پژوهش در پی آن است که با کاربست چارچوب ارزیابی تأثیرات میراثی در بررسی یکپارچگی بصری- کالبدی مجموعه بناهای باارزش، مجموعه زندیه شیراز را به‌عنوان نمونه‌ای از مجموعه بناهای تاریخی میراثی مورد مطالعه و آزمون قرار دهد. پژوهش حاضر به لحاظ هدف، کاربردی است؛ و از رویکرد کیفی به منظور نیل به اهداف خود استفاده می‌نماید. تأثیرات میراثی در مجموعه زندیه شیراز با در نظر گرفتن سه معیار فقدان حفاظت و سوء مدیریت، حساسیت ویژگی‌ها و شدت تأثیرات در سه مقیاس مجموعه بناهای باارزش، سازمان فضایی، مورفولوژی و سازمان بصری انجام شده است. ارزیابی شدت تأثیرات نشان می‌دهد که مجموعه در این ابعاد دچار آسیب جدی شده است. هم‌چنین ماتریس اولویت‌بندی تأثیرات، نشان می‌دهد مقیاس اول دارای آسیب کم، و مقیاس دوم و سوم دارای آسیب شدید و دارای اولویت بسیار بالا برای ارائه راهکارهای حفاظت از میراث تاریخی هستند.

آقای رضا مطهر، دکتر سیدعبدالهادی دانشپور، دکتر محمدصالح شکوهی بیدهندی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده

کرامت انسانی، به معنای ارج نهادن به گوهر و وجود انسان به‌عنوان برترین مخلوق خداوند است. این مفهوم می‌تواند در برنامه‌ها و مداخلات شهرسازان، تعبیری فضایی پیدا کند. برای نمونه به نظر می‌رسد بتوان میان محلاتی که سطح بالاتری از کرامت انسانی را برای ساکنان و بهره‌وران خود قائل می‌شوند؛ و محلاتی که کمتر این معیار را محقق می‌کنند؛ تمایز قائل شد. این پژوهش با بررسی یک نمونه محله‌ی قدیمی و یک نمونه محله‌ی نوساز درصدد است که بتواند به این پرسش پاسخ دهد که آیا محلات جدیدالتاسیس توانسته‌­اند دست‌کم به اندازه محلات قدیمی در حفظ کرامت انسانی موفق باشند؟ این پژوهش از نوع توسعه­‌ای بوده و روش تحقیق آن تطبیقی است. برای این منظور، نخست معیارهای کرامت انسانی با استناد به آرای علمای مسلمان و آثار اندیشمندان غیرمسلمان تبیین می‌گردد. سپس برای سنجش هر یک از معیارهای کرامت انسانی، تعدادی گویه و سوال تدوین شده که پرسشنامه‌ای نیمه‌ساخت‌یافته را تشکیل می­دهند. پس از تأیید روایی و پایایی، این پرسش‌نامه در دو محله به صورت تطبیقی سنجیده می‌شود. نتایج حاصل از پیمایش نشان می­‌دهد معیارهای کرامت انسانی در محله سنتی و قدیمی خیابان ایران بیشتر از محله جدید و نوساز حکیمیه محقق شده است.


مژگان مهدوی، رضا سامه،
دوره 10، شماره 2 - ( 1-1401 )
چکیده

یکی از مهم‌ترین موضوعات و نیازهای انسان در زمینه‌ی طراحی معماری، «مسکن» است. از گذشته تا کنون همواره اصول متفاوتی برای طراحی مسکن وجود داشته که با توجّه به ضرورت‌های مورد توجه کاربران مورد استفاده قرار گرفته‌اند. مجموعه‌ی نیازها و سبک زندگی انسان‌ها نشان داده که برخی ویژگی‌ها در تمامی مسکن‌های طراحی شده یکسان و مشترک است. این ویژگی‌های مهم در بسیاری از منابع تخصصی معماری که بدین امر پرداخته‌اند، تحت عنوان اصول، معیارها و شاخص‌های طراحی مسکن گردآوری شده و مورد استفاده‌ی طراحان و پژوهشگران در حوزه‌ی مسکن قرار گرفته‌اند. از این رو منابع گوناگونی می‌توان یافت که ضمن پرداختن به مقوله‌ی مسکن، هر کدام از زاویه‌ی خاصی آن را مورد مطالعه قرار داده‌اند. برخی از این منابع ویژگی‌های عام یک مسکن مناسب و مطلوب را برشمرده‌اند و برخی دیگر اصول خاصی را برای طراحی آن معرفی نموده‌اند. مقاله حاضر ضمن مرور آن منابع، این اصول را بصورت درجه‌بندی شده بر اساس اهمیت ارائه نموده است. پرسش اصلی آن است که چگونه می‌توان این اصول را اولویت‌بندی کرد و به لحاظ اهمیتِ آنها را در طراحی مورد توجه قرار داد. بنابراین هدف پژوهش حاضر، بررسی حداکثری کتب و مقالات معماری در حوزه‌ی مسکن به منظور تحلیل و ارزیابی اولویت‌ها و ارزش‌گذاری اصول طراحی است. در این پژوهش با روش تحلیلی و توصیفی داده‌های حاصل از منابع و همچنین با تکیه بر راهبرد منطقی نتایج مورد نظر حاصل شد. بنابراین روش اصلی، ارزش‌گذاری کمی داده‌های کیفی بوده و معیارهای طراحی در منابع تحصصی معماری به گونه‌ای درجه‌بندی شده‌اند که اهمیت آنها مشخص گردد. در این راستا رهیافت کلی پژوهش مبتنی بر استدلال قیاسی بوده که پس از مراحل گردآوری و دسته‌بندی داده‌ها، تحلیل منابع بر مبنای مقایسه انجام شده است. سرانجام یافته‌های پژوهش نیز در قالب معیارها درجه‌بندی شده و بر اساس میزان فراوانی آنها به شکل جدول و نمودار ارائه گردیده که مطابق آنها، میزان توجه به اولویت‌ها در منابع مورد مطالعه نسبت به معیارهای طراحی مسکن بیان شده‌ است.
مهندس حمیرا بیکی تفتی، دکتر سمانه جلیلی صدر آباد،
دوره 10، شماره 2 - ( 1-1401 )
چکیده

رویکرد TND واجد مفاهیمی باهدف بالا بردن سطح کیفی زندگی و تقویت و بهبود فضای کالبدی محله، افزایش تعاملات اجتماعی و بهبود حس تعلق به مکان و خوداتکایی اقتصادی می‌باشد. شهرسازی ایرانی اسلامی نیز مانند خاستگاه آن یعنی دین مبین اسلام و فرهنگ شیعی پویا بوده و مدام روش‌هایی نو فراروی جوامع بشری عرضه می دارد و بیش‌تر یک فرآیند پویا و همه‌جانبه برای کمک به بشر در دستیابی به قرب الهی است نه یک محصول. لذا تطابق اصول TND با اصول و ارزش‌های اسلامی کاملاً مشهود است.
هدف اصلی این مقاله دستیابی دقیق و روشن به اصول شهرسازی ایرانی اسلامی به عنوان نمادی از شهرسازی بومی در مقایسه با رویکرد TND  که در دهه های اخیر در جوامع غربی مورد توجه قرار گرفته ، می باشد در هر رویکرد در کنار مروری بر برخی از مهم ترین منابع مکتوب مرتبط با موضوع، سعی گردیده در قالب جداولی مشخص، سیاهه ای از مهم ترین اصول و آموزه های هر  رویکرد ارائه و در صورت لزوم یا یکدیگر مقایسه گردند، در انتها نیز، از طریق مقابله ی آموزه های مستخرج از شهرسازی ایرانی اسلامی با معیار ها و شاخص های  رویکرد TND ، افتراقات و اشتراکات میان آن ها مورد تحلیل قرار گرفته و بر مبنای چنین قیاسی، آموزه های پیشنهادی نوشتار به منظور برنامه ریزی جهت توسعه ی محله ی تاریخی و فرسوده ی فهادان نو در شهر یزد به کارگرفته شود. 
 پژوهش حاضر ازنظر روش‌شناسی، توصیفی- تحلیلی و از لحاظ هدف‌گذاری کاربردی می‌باشد. داده‌ها و اطلاعات پژوهش با استفاده از مطالعات اسنادی و میدانی گردآوری‌شده است. داده های کیفی بوسیله ی پرسشنامه باز و از طریق مصاحبه و بررسی اسناد به کار گرفته شد و داده های کمی به صورت عددی و از طریق وزن دهی پرسشنامه های دلفی تهیه شد.  یافته های این پژوهش نشان میدهد که میان دو رویکرد TND و شهرسازی ایرانی اسلامی تمایز های کم و مقاربت های زیادی دیده می شود در واقع تحلیل قیاسی این دو جریان، بیش از آنکه تعارض و ناهمخوانی بین ویژگیهای این دو رویکرد را نشان دهد همسو و یکسان بودنشان را اشکار می سازد و تمایزاتی هم که وجود دارد به دلیل ناهم زمانی این دو رویکرد می باشد به بیان بهتر بر اساس مقتضیات و شرایط زمانه این تمایزات ایجاد شده اند. جهت کاربست اصول بدست آمده در نمونه ی موردی با بررسی شاخص‌ها و تحلیل محله‌ی تاریخی و فرسوده‌ی فهادان نو به شیوه سوات[1] و تحلیل و ارزیابی عوامل داخلی و خارجی از طریق ماتریس کیو.اس.پی.ام[2]  به ارائه‌ی راهبردها برای برنامه‌ریزی توسعه‌ی محله‌ی فهادان نو در شهر یزد بر اساس اصول شهرسازی ایرانی اسلامی و رویکرد TND پرداخته شد. نتایج دیگر پژوهش نشان می دهد 16 راهبرد استخراج شده از ماتریس کیو.اس.پی.ام  دارای اولویت برای برنامه ریزی به منظور توسعه ی محله ی فهادان نو می باشند که بر اساس ان ها می توان پروژه های اجرایی تعریف نمود.

دکتر سمیه امیدواری، دکتر مهدی حمزه نژاد،
دوره 10، شماره 3 - ( 1-1401 )
چکیده

جدا شدن حریم اهل خانواده از غیر و همچنین مهمان و تفکیک این دو عرصه از زندگی در عمده خانه­های اسلامی واجد اهمیت بسیار می‌باشد و ظهور و تجلیات آن در معماری بسته به بسترهای اقلیمی، جغرافیایی، فرهنگی متفاوت بوده­است .بررسی الگوهای حریم­گذاری در خانه­های کشورهای مختلف اسلامی به خوبی این تنوع را نشان می­دهد. این تحقیق با همین هدف سه الگوی خانه در سه شهر با قدمت و اصالت اسلامی را مورد بررسی قرار می­دهد. روش پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی و هدف، مطالعه مفهوم حریم و تحلیل نحوه ظهور تجلیات آن در این سه الگو می­باشد. این پژوهش به دنبال پاسخگویی به این سوال است که چگونه مفاهیمی مانند «حریم» متاثر از بوم و فرهنگ، تجلیات متفاوتی پیدا می­کند؟ لذا با انتخاب خانه از سه شهر­اسلامی اصفهان، دمشق، و صنعاء، و مطالعه الگوی رفتاری و گونه­‌شناسی خانه­‌ها در این سه شهر به بررسی مفهوم حریم در آنها پرداخته شده­است. بارزترین جلوه­های حریم در این خانه­ها، تفکیک عرصه­های خصوصی و عمومی بوده­است. در خانه­های اصفهان به دلیل گسترده ­شدن خانه در سطح، تفکیک حریم مهمان از اهل خانه از طریق تفکیک حیاط­ها، و از سویی تفکیک فضاها در جبهه­های مختلف یک حیاط بوده­است. در خانه­های دمشق به دلیل شرایط خاص اقلیمی و گسترده شدن فضاها در طبقه اول جهت دریافت باد مطلوب، تفکیک حریم در عمده خانه­ها از طریق تفکیک در طبقات مختلف حیاط خانه امکان پذیر بوده­است. در خانه­های صنعاء به دلیل شرایط خاص جغرافیایی منطقه و وجود زمین سنگلاخی و از سویی شرایط خاص امنیتی منطقه، تفکیک حریم از طریق توزیع فضاها در طبقات مختلف خانه بوده­است. این مقاله بر اساس فرضیۀ پژوهش مبنی بر وجود ارتباط میان نحوه ظهور حریم در خانه‌­های­اسلامی و جایگاه «بوم طبیعت و انسان» که شامل بسترهای مختلف اقلیمی، جغرافیایی، و فرهنگی می­باشد؛ ضمن آزمون فرضیۀ پژوهش نشان می­دهد بوم منطقه نقش بسیار مهمی در ظهور تجلیات مختلف حریم‌­ها داشته­است و میزان این حریم­خواهی نیز در مناطق مورد مطالعه تفاوت بوده­است.

آقای امیرحسین فرشچیان، دکتر احد نژاد ابراهیمی، دکتر مینو قره بگلو،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده

کاربست هندسه به‌عنوان قسمی بااهمیت از علم ریاضیات عددی که در جایگاه عقلی و محاسبات پیچیده است؛ حاکی از فراگیری این دانش به نحو گوناگون توسط معماران است. رجوع فردی معمار به رسالات پیچیده ریاضیات از بعد عددی در جهت کاربرد آن در هندسه، مسئله‌ای است که بسیار مورد تأمل است. براین‌اساس موضوع ارتباط تعلیمی بین معماران و ریاضی‌دانان مسلمان مورد بررسی قرار گرفته است. هندسه در جایگاه ریاضیات عددی قابل انتقال به بنای معماری نمی‌باشد و باید به زبان هندسه ترسیمی و کاربردی باشد. وجود و چگونگی همکاری و ارتباط ریاضی‌دان و معمار در باب هندسه جهت برپایی بنای معماری، سؤالی اساسی است. آیا معماران در ارتباط با ریاضی‌دانان و رسالات ریاضی آنان بوده‌اند و چگونه هندسه نظری و عملی را از جانب ریاضی‌دانان دریافت کرده و به‌صورت کاربردی در بنای معماری ایجاد نموده‌اند؟ قرون چهارم الی یازدهم هجری به‌واسطه حضور ریاضی‌دانان معتبر و همچنین معماری باشکوه به‌عنوان دوره مورد بررسی اتخاذ گردیده است. بررسی تحلیلی بر اساس عملیات استدلالی بر نسخ خطی علمی ریاضی‌دانان می‌باشد. نسخ خطی به صورت‌های تحقیق حضوری و ارتباطات دانشگاهی در تهیه تصاویر اسکن شده مورد تحلیل قرار گرفته‌اند. به جهت بررسی هندسه در آرای ریاضی‌دانانی چون بوزجانی، ابن‌سینا، فارابی، اخوان، و جمشید کاشانی، داده‌های اساسی هندسه از روش قیاسی و زمینه‌گرای تاریخی بررسی شده است. با توجه ‌به بررسی رسالات، ریاضی‌دانان خود را موظف به فراگیری علوم و آموزش آن، جهت رفع نیازهای کاربردی در جامعه اسلامی و فراتر از آن می‌دانستند. به‌واسطه حضور پررنگ هندسه و پیشرفت آن در تاریخ تحت بررسی، این‌گونه فرض می‌گردد که معماران در باب برپایی بنای معماری به‌جانب هندسه از مهم‌ترین متعلمین در این موضوع می‌باشند. تبدیل ریاضیات عددی به هندسه نظری در بُعد کمی و کیفی آن و هندسه عملی جهت بهره‌گیری در ارائه هندسه کاربردی است. به دلیل پیچیدگی‌های معادلات ریاضی تخصصی، از جانب ریاضی‌دان به معماران مراتب همکاری تحت نام جلسات آموزش معماری صورت می‌یافته است. این جلسات آموزش معماری بین ریاضی‌دانان و معماران با توجه ‌به سازوکار خاص خود تشکیل می‌یافته است که در این مقاله با نام جلسات آموزش معماران شناخته می‌شود.

میرزاعلی شیدانه مرید، مهدی شریفی، سید محمود معینی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

تغییر و تحولات الگوهای هویتی در معماری مسکن در مواجهه با معماری مدرن در قرن بیستم باعث شد گونه‏های جدید از مسکن در جهان و ایران ارائه گردد. در تحقیقات پیشین به صورت پیش‌فرض مسکن دوران سنتی منطبق با ارزش­های دینی و مسکن معاصر (به‌ویژه نوع آپارتمانی) مغایر با آن دانسته شده است. این پژوهش در جستجوی یافتن معیارهای دقیقی بر اساس اصول اسلامی است که میزان صحت این فرضیه­ها را تعیین کند. فلذا تحقیقی با کیفیت سؤال و هدف این پژوهش انجام گردید. سوال پژوهش: کدام ارزش‏های قرآنی در راستای معماری مسکن از قرآن قابل استخراج است؟ و هدف پژوهش: تبیین ارزش‏های انسانی از قرآن در راستای معماری مسکن معاصر. روش تحقیق این پژوهش، مرور متون و منابع و کتابخانه‏ای با استفاده از قرآن و منابع با ارزش اسلامی، و مشاهده میدانی نمونه‏ها و تحلیل محتوای کیفی مصاحبه‏های میدانی در روش دلفی بصورت نیمه ساختار یافته و عمیق با صاحبنظران حوزه و دانشگاه در تهران انجام گردید. دستاورد این پژوهش: 1. تبیین و تعیین ارزش‏های انسانی حاصل از قرآن در راستای معماری مسکن آپارتمانی معاصر تهران با امتیازدهی پنج درجه ای توسط صاحبنظران در جدول لیکرت  به ترتیب اهمیت معدل حاصله عبارتند از: امنیت و آسایش (9/4)، محرمیت (8/4)، عبودیت و بندگی (7/4)، کرامت انسانی (7/4)، حریم خصوصی (6/4)، ایمنی، استحکام، استواری (6/4)، تواضع و فروتنی (5/4)، عوامل زیستی پایدار (5/4)، خلوت (5/4)، خلاقیت (4/4)، یاد اسماء الله (2/4)، فعالیت‌پذیری (1/4)، تناسبات (1/4)، قناعت (4)، عزت نفس (4)، نظم (4)، تزئینات کاربردی (9/3)، روابط اجتماعی (9/3)، طبیعت (8/3)، وسعت خانه (7/3).2. میزان تاثیرگذاری زیاد سی و سه شاخص ارزش­های انسانی قرآنی بر معماری مسکن سنتی تهران هشتاد و پنج درصد و بر معماری مسکن آپارتمانی معاصر تهران پانزده درصد بود. 3. با اجماع نظر صاحبنظران، کاربرد و تجلی حریم نیز به‌عنوان یکی از ارزش‏های انسانی قرآنی حاصل این پژوهش به‌عنوان نمونه، در معماری مسکن سنتی و در معماری مسکن آپارتمانی معاصر تهران بررسی شد و نتیجه در (جدول 4) ثبت گردید. در تحلیلی دستاورد حاصل از این پژوهش با نتایج مقالات پیشین مقایسه گردید و به‌عنوان نمادی از کارایی این دستاورد‏ها، نمونه موردی تهران، یعنی مقایسه مسکن قاجاری و آپارتمانی معاصر ارائه گردید. این ارزش‏های انسانی قرآنی، در حال حاضر در معماری مسکن آپارتمانی معاصر تهران، کم‌رنگ هستند یا وجود ندارند.

مهندس سجاد بهزادی، دکتر سمانه جلیلی صدرآباد،
دوره 11، شماره 2 - ( 2-1402 )
چکیده

در سال‌های اخیر و به‌دنبال بروز بلایا، به مفهوم تاب‌آوری در بسیاری از محافل علمی توجه بسیاری شده ‌است. تاب‌آوری مفهومی چندجانبه است که درصدد به حداقل رساندن خسارات ناشی از بحران است. در این میان، توجه اغلب برنامه‌ریزان بیشتر بر بُعد کالبدی معطوف شده است. این در صورتی است که عدم‌قطعیت از شدت و نوع مخاطرات، بروز بحران‌های جدید و انسان‌ساخت و همچنین توجه به ظرفیت‌های اجتماعات در مواجهه با اختلالات و بهبود شرایط، کانون توجهات را به‌سمت بُعد اجتماعی تاب‌آوری سوق داده است. تمرکز و تأکید بر نقش اعضای جامعه در مواجه با بحران و توانایی و ظرفیت آن‌ها برای بهبود اوضاع نیز برای آن است که افراد و اجتماعات تاب‌آور می‌توانند فارغ از هر نوع بحران، به مقابله با آن بپردازند و بدون ناامیدی شرایط را تغییر دهند. در این میان، مساجد از دیرباز خودشان را درگیر بحران‌ها و مسائل جامعه کرده‌اند و به‌عنوان کانونی جهادی با بهره‌گیری و سازمان‌دهی ظرفیت‌های مردمی، در مواجه با بحران‌ها و تغییر و بهبود شرایط و به‌طور کلی تاب‌آوری جوامع، نقش کلیدی ایفا کرده‌اند. در این پژوهش سعی شده است جایگاه مساجد و تأثیری که بر تاب‌آوری اجتماعی ساکنان می‌گذارند ارزیابی شوند و به این پرسش بپردازد که مساجد تا چه میزان توانسته‌اند بر تاب‌آوری اجتماعی ساکنان محلۀ ناصرخسرو و شهرک نگین مأثر واقع شوند؟
در راستای دستیابی به اهداف پژوهش، محلۀ ناصرخسرو و شهرک نگین که در مجاورت یکدیگرند، اما از نظر بافت کالبدی تفاوت جدی دارند، به‌عنوان نمونه‌های مطالعاتی بررسی شده‌اند. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی و برای دستیابی به داده‌های تکمیلی از پرسش‌نامه استفاده شده است. جامعۀ آماری پژوهش نیز با استفاده از فرمول کوکران برای محلۀ ناصرخسرو 375 و برای شهرک نگین 374 نفر برآورد شده است. همچنین به‌منظور تحلیل و بررسی اطلاعات، ضریب هم‌بستگی اسپیرمن استفاده شده است. نتایج حاکی از آن‌اند که مساجد تأثیر بسزایی بر افزایش تاب‌آوری اجتماعی دارد و هرچه حضور در مساجد بیشتر باشد، تاب‌آوری نیز افزایش می‌یابد. به‌طور کلی، مساجد به‌دلیل قابلیت پذیرش عملکردهای متعدد و همچنین ظرفیتی که در پذیرش و جلب مشارکت اقشار مختلف جامعه در حوزه‌های مختلف دارند، می‌توانند به‌صورت غیرمستقیم تأثیر بسیاری بر عوامل مؤثر بر تاب‌آوری اجتماعی داشته باشند و همچنین از این ظرفیت در راستای مقابله با انواع بحران‌ها و تغییر و بهبود شرایط استفاده کنند.


آقای قاسم گداعلی، دکتر محسن افشاری،
دوره 11، شماره 3 - ( 6-1402 )
چکیده

عناصر چهارگانه علاوه بر تاثیرات مستقیم بر چگونگی انتخاب راهکارهای اقلیمی موثر در معماری، مزاج فضاهای محل زندگی ساکنین را تحت تاثیر قرار می­‌دهند. مزاج فضا، باعث شکل­‌گیری شاخصه­‌هایی متفاوت در هر اثر معماری از جمله معماری خانه‌­های بافت تاریخی بوشهر شده است. در این تحقیق با انتخاب خانه­‌های بافت تاریخی بوشهر به‌­عنوان جامعه آماری، شاخصه­‌های مزاجی فضاهای آن از نظر چگونگی تأثیرگیری از عناصر چهارگانه محیط مورد واکاوی قرار گرفته شده است. این مهم با بررسی خصوصیات مزاجی هر فضا با مطالعه میزان حضور شاخصه‌­های چهارگانه محیط به‌­عنوان نماینده چهار مزاج اصلی، یعنی عناصر چهارگانه آب، باد، خاک و آتش، بر فضاهای خانه که هر یک به عنوان نماینده‌­ای از مزاج‌­های اصلی هستند، انجام شده است. این تحقیق به دنبال این است که چگونه می‌­توان مزاج فضاهای خانه را بر اساس میزان حضور عناصر چهارگانه تحلیل نمود؟ و خصوصیات مزاجی فضاها در خانه‌های تاریخی بوشهر چگونه است؟ روش تحقیق در این پژوهش، روش توصیفی، توصیفی-تحلیلی و تحلیل محتوای منابع جهت شناخت منابع و مبانی نظری است؛ تحلیل داده‌­ها جهت واکاوی خانه‌­های بافت تاریخی بوشهر در دو شیوه کل­نگر (قیاسی) و تحلیل جزئیات در جهت رسیدن به یک نتیجه کل (استنتاجی) صورت پذیرفته است. برای بررسی و مطالعه مزاج خانه­‌های بافت تاریخی شهر بوشهر، 16 خانه با زیربناهای متنوع، انتخاب شده‌­است؛ و در هر خانه، هر یک از فضاها و خصوصیات کالبدی، فضایی، رفتاری و محیطی آن بررسی شده تا بتوان به نتایج مزاجی فضاهای دست یافت. برای مزاج­‌سنجی فضاها، میزان و کیفیت هر یک از عناصر چهارگانه عددگذاری شده و سپس با توجه به چگونگی حضور این عناصر در هر یک از فضاها به تعیین مزاج آن فضا منجر شد. با توجه نتایج، مزاج فضاهای سکونتی اصلی، متعادل، گرم، و گرم ­و خشک است؛ مزاج فضاهای سکونتی فرعی سرد است؛ مزاج فضاهای سکونتی باز، گرم و مرطوب است؛ مزاج فضاهای ارتباطی متعادل است و فضاهای خدماتی مزاج سرد دارند. مهمترین نتیجه این پژوهش بررسی وجود تنوع در مزاج فضاهای خانه،­ در بافت تاریخی بوشهر است؛ به طوری که هر یک از فضاها، متناسب و مناسب با چگونگی سکونت و فعالیت ساکنان در آن شکل گرفته است و افراد می‌­توانند بر اساس نیاز جسمی و روانی خود در فضاهای خانه بوشهر سکونت کنند.

محمد حبیب زاده عمران، علیرضا عینی فر، آزاده شاهچراغی،
دوره 11، شماره 3 - ( 6-1402 )
چکیده

رضایت از مسکن و محیط مسکونی یکی از جنبه‌های رضایت از زندگی است. ارتباط میان خلوت در فضاهای شخصی و تعامل جمعی در سازمان فضایی واحد مسکونی آپارتمانی از عوامل تعیین‌کننده‌ مولفه‌های موثر بر سنجش رضایت ساکنان است. تامین خلوت اعضای خانواده در فضای کالبدی واحد مسکونی، بسترساز و پیش‌نیاز رعایت محرمیت و تنظیم روابط درونی و ارتباط با بیرون از واحد مسکونی است. پرسش‌ تحقیق این است که، رابطه فضاها در گونه‌های سازمان فضایی واحدهای مسکونی آپارتمانی چیست؟ ارتباط فضاهای شخصی و جمعی و میان- ‌فضاهای واحد مسکونی چه تاثیری بر میزان رضایتمندی ساکنان دارند؟ و چگونه می‌شود این رضایتمندی را با راهکارهای طراحی ارتقا بخشید؟ هدف اصلی پژوهش ارتقای آگاهی جهت طراحی مطلوب‌تر واحدهای مسکونی آپارتمانی است. اهداف دیگر تحقیق می­تواند به درک بهتر ارتباط انسانی میان عناصر سازمان فضایی واحد مسکونی، چگونگی ایجاد بستر خلوت فردی و ارتباط جمعی میان اعضا و میهمانان خانواده، ایجاد خلوت شنیداری و دیداری در فضای داخلی واحد مسکونی و مشرف با واحدهای مجاور اشاره کرد. تحقیق فوق جهت گردآوری داده‌ها و تکمیل پرسشنامه از ساکنان بهره­مند شده است. مطالعه موردی به مسکن متداول آپارتمانی شهر آمل (مجموعه‌های ردیفی با ارتفاع متوسط در سه تا شش طبقه به همراه فضاهایی مانند ورودی، پله ارتباطی، فضای باز و سایر عناصر مشترک سازه‌ای و تاسیساتی)، محدود شده است. در این بناها، براساس مطالعه اسناد پایان‌کار ثبت شده در شهرداری مرکزی آمل، چهار گونه واحد مسکونی شناسایی شده است که سازمان فضایی آنها بیشترین فراوانی را دارند. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که ساکنان واحدهای مسکونی آپارتمانی از فقدان تمهیدات لازم در رعایت انتقال دید و صدا مابین ­فضاهای داخلی، رعایت فاصله لازم میان فضاهای جمعی و شخصی، دید از  بخش ورودی واحد و از گشودگی‌های نما به فضاهای داخلی ابراز نارضایتی نسبی کرده‌اند. نتیجه پژوهش پیشنهاد راهکارهای طراحی ورودی، هندسه و تناسب پلان، کنترل انتقال صدا مابین فضا‌های واحد مسکونی، کنترل دید از بیرون واحد و ایجاد فضای مفید مکث و حرکت در فضاهای مابین دو بخش اصلی واحد است. نتایج تحقیق می‌تواند به فرهنگ‌ها و شهرهای مشابه در شمال کشور قابل تعمیم باشد. جدول راهکارهای طراحی پژوهش مطابق با شرایط فرهنگی-اقلیمی مناطق دیگر کشور جهت تدوین راهنماهای طراحی متناسب با فرهنگ‌های محلی و محیط‌های خاص قابل تنظیم است.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله پژوهش های معماری اسلامی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Iran University of Science & Technology

Designed & Developed by : Yektaweb