9 نتیجه برای ابراهیمی
احد نژاد ابراهیمی، امیر حسین فرشچیان،
دوره 2، شماره 3 - ( پاییز 93 1393 )
چکیده
معماری عرصهای برای بروز و ظهور زندگی فردی، اجتماعی و نمودهای هنجاری همچون اخلاق است. همین موضوع موجب میگردد تا عوامل تأثیرگذار در معماری با ویژگیهای خاص در کالبد و معنای آن نمود پیدا کند. توجه به هنجارهای اخلاقی وجودی انسان و جامعه، از نیازهای اساسی شکلگیری محیط کار و زندگی انسان است. بنابراین رابطه بین معماری، اخلاق و هنجارهای اجتماعی ارضاءکننده خواست و نیاز انسان است تا از این طریق در فضای معماری به آرامش برسد. در طول تاریخ معماران تلاش نمودهاند تا با شناخت این نیاز و خواست، معماری خود را متناسب و همسو با هنجارهای اخلاقی خلق کنند؛ اما ورود فناوریهای جدید در کنار بحرانهای هویتی و اصالتی، مؤلفههای اخلاقی تأثیرگذار در معماری را نیز تحتالشعاع قرار داده و چالشهای جدیدی را بین اخلاق، معماری و فناوری بوجود آورده است. مسئله پژوهش حاضر این است: چه ارتباطی می تواند بین اخلاق و فناوری در معماری وجود داشته باشد؟ هدف یافتن مفهوم اخلاق و هنجارهای اجتماعی اخلاق در مرحله انتقال فناوری در بستر معماری امروز است؛ با عنایت به ماهیت نظری پژوهش، این تحقیق از نوع بنیادی-نظری میباشد که به روش تحلیلی-استنباطی پژوهش شده است و با استناد به تعاریف موجود در مورد اخلاق، فناوری معماری، تلاش گردیده ضمن بیان تعریفی از ارتباط آنها با همدیگر، مؤلفههای مورد نظر اخلاق در معماری برای جامعه اسلامی ارائه شود. نتایج تحقیق نشان میدهد برای رسیدن به الگوی مناسب معماری معاصر در جامعه اسلامی میبایست ضوابطی را برای استفاده از فناوری معماری در نظر گرفت که مهمترین آن ضوابط، در نظر داشتن مؤلفههای اخلاقی در جهت استفاده از فناوری در معماری است. مؤلفههای اخلاق در معماری شامل معماری با نیت قرب الهی، توجه به ساخت فضای بی آلایش نیایشی، توجه به حس جمعی و مشارکت، خلق سادگی و زیبائی توأمان و تقویت دانش فکری است.
علی تخمچیان، مینو قرهبگلو، احد نژادابراهیمی،
دوره 5، شماره 2 - ( تابستان 96 1396 )
چکیده
قواعد و تناسبات در اعداد، هندسه و موسیقی، از دیرباز مورد توجه محققان بوده است. استخراج و تطبیق برخی از این قواعد، تناسبات و بررسی آنها با معماری بناهای فاخر، از موضوعات پیچیده و همهِجانبهی درخور توجه میباشند. از اینرو میتوان در بررسی میان موسیقی و ریاضی، اقدام به تعریف معیارهایی مشخص نمود. معیارهایی که امکان تطبیق آنها با معماری مورد سؤال و کنکاش است. هدف این نوشتار یافتن رابطهی بین «موسیقی و ریاضیات»، «معماری و موسیقی» و «معماری و ریاضیات»، و تعیین مرزبندی و نقاط مشترک میان این علوم است تا از این طریق به الگویی هندسی در جلوخان مسجد شیخلطفالله، و نمودِ این رابطهها میان آسمانهی گنبدخانهِ این مسجد با موسیقی دست یافت. برای تحقـــق هدف مذکور، روابط بین معمــــاری و موسیقـــی و معمـــاری و ریاضیــــات، جهت تطبیق در قالب یک مفهوم به عنوان موسیقــی – ریاضـــی، تحلیل شده که متغیرهایی نظیر تعادل، توازن و تقارن، تزئینات و تناسبات، احساس شنیداری، فلسفهی اعداد، تناسبات عددی، هندسهی ترسیمی و روابط عددی، از عوامل مؤثر در آن هستند. این تحقیق از نوع پژوهشهای نظری میباشد که بخش مبانی نظری آن با روش تفسیری تاریخی انجام شده و در مطالعهی موردی که بر معماریِ جلوخان و آسمانهِی گنبدخانهِ مسجدِ شیخلطفالله، صورت میگیرد؛ از استدلال منطقی استفاده گردیده است. نتایج تحقیق نشان میدهد: اکثر نقاط هندسی جلوخان از نقاطِ شروع تا پایان، خطوط اصلی، خطوط تقارنها، خطوط طاقها، خطوط مقرنسها و بسیاری از جزئیات جلوخانِ مسجد بر الگوی پیشفرض منطبق است. الگویی که با استفاده از تشابه دستگاه شورِ سُل، در مدولی تلفیقی از ریاضیات و موسیقی شکل گرفته است و هارمونی زیبای این دستگاه ایرانی در جلوخان مسجد و جدارههای میدان نقش جهان نیز دیده میشود. همچنین هارمونی دستگاه شور در تزئیناتِ اوجگیرانهِ آسمانه مسجد نیز دیده میشود و این تزئینات هارمونیکِ، گواهی از زیرترشدن نتهای موسیقی و یا بهعبارتی، بیشتر شدن فرکانس نتها در دستگاه شور نیز میباشند.
اسدالله جودکی عزیزی، افشین ابراهیمی،
دوره 6، شماره 1 - ( بهار-1397 1397 )
چکیده
مجموعه ارگ بم یکی از مهمترین شهرهای کهن ایرانی- اسلامی بهشمار میرود. این مجموعه محور تاریخی شهر بم است و در شرق استان کرمان قرار دارد. در ارتباط با ساختار شهری ارگ بم پژوهشهایی تاکنون صورت گرفته و هرکدام به نتایج قابل توجهی نیز دست یافتهاند؛ امّا بخشهایی از آن کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. یکی از این عناصر شهری، محله موسوم به «کُناری» یا «کُناریمحله» است که در هیچ پژوهشی بهصورت فراگیر بررسی و مطالعه نشده است. آنچه در مورد این محله در پارهای از پژوهشها نگاشته شده است؛ مبنای تحقیقی دقیقی ندارند بههمین دلیل پیوسته با حدس و گمان همراه بودهاند. از اینروی، در کارکرد و قدمت این محله پرسشهایی مطرحاند که هیچگاه پاسخ روشنی نیافتهاند. از سویی دیگر رخداد زلزله سال1382 خورشیدی، بهرغم آثار ویرانگرش امکانی فراهم ساخت تا برخی از لایههای پنهان این محله بهطور ویژه، و مجموعه تاریخی ارگ بم بهطور کلّی آشکار شوند. پژوهش پیشرو نیز، با بهرمندی از رهیافت تاریخی و گردآوری یافتهها با مطالعات میدانی و اسنادی، این محله را مورد بررسی و مطالعه قرار داده است. نتایج تحقیق نشان میدهند که کُناریمحله در ساختار نخستینش بخشی از شارستان پیوستهی مجموعه بوده است. باروی محیطی آن در جبهههای شمال و غرب همزمان با دیگر قسمتهای مجموعه در اواخر دورهی سلوکی و اوایل دورهی اشکانی شکل گرفت و تا دورهی ساسانی و سدهی نخست دوران اسلامی لایههایی به آن الحاق شد. در نیمهی دوم سدهی ششم ه.ق، همزمان با کوتوالی سابقعلی (580-563 هـ.ق.)، عامل بهرامشاه اتابک نهم کرمان -که سرهنگی کارکشته بود و در عین حال دورهای هفده ساله و با ثبات در حکومت بم ورق زد- حصار جنوبی ایجاد و کُناریمحله از بدنهی شارستان جدا شد. علت این موضوع به مسأله اسکان نظامیان پرشماری بازمیگشت که تحت امر وی بودند. سابقعلی همزمان بنای موسوم به «اصطبل حکومتی» را در فاصلهای نزدیک ساخت تا اسبهای سوارهنظام را در آن جای دهد؛ از طریق مردگردی اصطبل را به بالای حصار جنوبی کناری -که یک ورودی آنرا به درون محله ارتباط میداد- وصل ساخت. بهنظر میرسد کُناری کارکرد خود را تا اواسط سدهی سیزدهم هـ.ق. حفظ کرد. از آن زمان به بعد به دلیل تخلیه اجباری مجموعه و اسکان انحصاری سربازان محلی در بخش حاکمنشین، این محله نیز متروک و سربازخانهی جدید یا «قورخانه» جایگزین آن شد. آب کُناریمحله از طریق مجرایی فرعی که از سامانهی آبرسانی حمام حاکم انشعاب یافته؛ تأمین میشده است.
امیر امجد محمدی، احد نژاد ابراهیمی، یاسر شهبازی،
دوره 8، شماره 1 - ( بهار 1399 1399 )
چکیده
کاربندی یکی از عناصر تاقی اصیل و کهن در معماری ایران است که مبتنی بر شبکهای با هندسه هماهنگ شکل میگیرد و علاوه بر کارکرد معماری رفتار سازه ای نیز دارد. لکن ابهاماتی در خصوص هندسه این عنصر معماری وجود دارد که میبایست با پژوهشهای هدفمند برطرف شوند. یکی از این ابهامات، تشخیص نحوه ترسیم هندسه گونههای مختلف کاربندی است؛ براساس اطلاعات موجود، گونههای مختلف کاربندی، براحتی قابل تمییز نیستند. کاربندی رسمی و اختری از موضوعات بحث برانگیز در شناخت هندسه کاربندی در معماری ایران میباشد. این پژوهش با هدف شناخت و کشف روابط هندسی کاربندیهای رسمی و اختری بر مبنای نمونههای واقعی و همچنین بررسی و تحلیل خصوصیات هندسی گونههای مختلف آنها انجام یافته است. ضرورت انجام پژوهش، شفافسازی نحوه ترسیم هندسه انواع کاربندی است تا بر مبنای نمونههای اجرا شده، یک دستهبندی جامع برای آن ارائه گردد. نتایج تحقیق نشان داد که تفاوت دو شیوه رسمی و اختری در فاصله اتصال نقاط تقسیم روی دایره میباشد، تشخیص این نکته در زمینههای مستطیلی و مربعی بسادگی امکانپذیر است؛ چنانکه اگر طول مستطیل یا یکی از اضلاع مربع در برابر قطاعی از دایره قرار گیرد، در صورتی که رابطه تساوی تعداد قطاع دایره، در مقابل طول مستطیل با فاصله اتصال نقاط تقسیم دایره بر قرار گردد، کاربندی حاصله رسمی ساده است. اما در زمینههای غیرمستطیلی، ابتدا باید زمینه را به دو یا چند مستطیل متقاطع همسان تقسیم کرد؛ در این حالت نیز طول یکی از مستطیلهای متقاطع، معیار تشخیص نوع کاربندی است که در صورت برقراری رابطه تساوی تعداد قطاع با فاصله اتصال، کاربندی حاصله رسمی گسترشیافته میباشد. حال اگر تساوی برقرار نگردد، کاربندی بدست آمده اختری خواهد بود. در این صورت از لحاظ ریاضی حالات مختلفی پیش میآید که مورد بررسی قرار گرفتند. با بررسی حالات مذکور این موضوع اثبات گردید که تاق ترکین نیز نوعی کاربندی اختری است. لذا دسته دیگری تحت عنوان «ترکین» به دو دسته دیگر کاربندیهای اختری ـ یعنی «گسیخته» و «پیوسته» ـ افزوده شد.
راحله عبدالهی، اسلام کرمی، احد نژادابراهیمی، لیلا رحیمی،
دوره 9، شماره 1 - ( بهار 1400 1400 )
چکیده
تابآوری فضایی بهعنوان یکی از ابعاد جدید در حوزه تابآوری به دنبال مسئله حیات و پویایی فضا با حفظ هویت و عملکرد از طریق توجه به ویژگیهای فضای معماری است. فضای تاب آور به عنوان بستر مناسب برای امکان تداوم حضورپذیری در طی زمان با حفظ کارایی پویایی را مهیا میسازد؛ ولی غالب فضاهای تازه احداثشده در مواجهه با بحران ها آسیب پذیر بوده و کارایی خود را سریع از دست داده و کاربران فضا به ترک و رهاسازی محل اقدام میکنند؛ ازاینرو، بازارهای تاریخی ایران به عنوان یکی از فضاهای ارزشمند که علیرغم تحولات در طی دوره ها به فعالیت خود ادامه داده و توانسته ما به ازای کالبدی نیازهای روز را برآورده سازد، قابل توجه است. بنابراین این پژوهش به دنبال پاسخ این سؤال است که چگونه تاب آوری در فضای تاریخی بازارها تحقق یافته است؟
هدف تحقیق حاضر، بررسی ویژگی های محیطی موثر بر فضاهای تابآور است. این مهم نیاز به خوانش قابلیت های کالبدی-عملکردی مستتر در این فضاها دارد؛ این بعد که ناظر بر قابلیتهای محیطی است به عنوان بعد غالب تابآوری فضا فراتر از ابعاد گوناگون مطرح به عنوان معیار اساسی یک فضای تابآور مؤثر است.
پژوهش حاضر از نوع کاربردی و از نظر روش تحقیق کیفی و با استفاده از مطالعه ی موردی بوده است. ابتدا با تحلیل چارچوب نظری، به روش قیاسی مدل مفهومی فضای تابآور استخراج و برای تحقّق هدف مذکور، کاربست این مدل بر نمونه مورد مطالعه با پژوهش استقرایی مورد آزمون قرار گرفت. برای گردآوری اطلاعات از روش مثلث بندی داده ها و به شیوه پیمایشی مستقیمِ مشاهده و مصاحبه و غیرمستقیمِ مبتنی بر سندکاوی استفاده شده و با راهبرد تحلیل تطبیقی، یافته های عملیاتی به روش استدلال منطقی مورد تحلیل کیفی قرار گرفته اند.
با مطالعه ادبیات موضوع قابلیتهای انعطافپذیری، تطبیقپذیری، تغییرپذیری و واکنشپذیری به عنوان یافته های نظری مورد آزمون قرار گرفت. با ایجاد ارتباط بین نتایج یافته های نظری و تجربی براساس مطالعات نمونهموردی میتوان نتیجه گرفت که نحوهی تاب آوری فضایی مجموعه امیر در بازار تاریخی تبریز نشان دهنده ی تاثیرپذیری محیط از قابلیت های این بعد فضاست. در بررسی میزان برخورداری مجموعه از قابلیتهای فضایی بهترتیب راسته بازار و تیمچه امیرجنوبی بهترین وضعیت را به خود اختصاص دادهاند. با رواج الگوی مصرف گرایی و تغییر کاربری کاروانسرا و تیمچه ها و با توجه به تبدیل خرید به تجربه فراغت راسته بازار امیر با در دستگرفتن نبض اقتصادی مجموعه بهواسطه متغیرهای چندظرفیتی، دسترسی و ارتباطات فضایی متعدد، فعالیت تکصنفی، تعداد زیاد حجره های خرده فروشی، پویایی کلیه واحدها، همسازی فرم با صنف جدید و گسترش صنف راسته در مجموعه در تداوم حیات و تاب آوری مجموعه نقش بسزایی ایفا کردهاست.
اقا عارف عزیزپور شوبی، دکتر پریسا هاشم پور، دکتر احد نژاد ابراهیمی،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1400 )
چکیده
سقانفارها معماری مختص منطقه مازندران است و منشا شکل گیری آنها به سنتهای آیینی پیش از اسلام بر می گردد و در حال حاضر به عنوان معماری عاشورایی در راستای پاسداشت تقدس آب و منسوب به حضرت ابوالفظل (ع) شناخته می شود. معماری آن نشانی از ترکیب مولفه های معنایی در قالب نقوش و نمادهای تصویری، مکانی و ساختاری است که در دوره های مختلف تاریخی و براساس زمنیه ای فرهنگی دچار تحول شده اند؛ هدف پژوهش پاسخ به این پرسش است: چه عوامل فرهنگی موجب شده اند نفار برای پاسداشت واقعه عاشورا انتخاب شود و چه نشانه های از معماری آئینی قبل از اسلام در آن بر جای مانده است؟ این تحقیق از نوع پژوهش های بنیادی-نظری است که با روش توصیفی _ تحلیلی کار شده است و گردآوری اطلاعات براساس و مطالعات کتابخانه و پیمایش های میدانی انجام یافته است و با توجه به هدف پژوهش یافتن علل سیرتحول از نفار به سقانفار براساس زمینه فرهنگی می باشد؛ در یافتههای پژوهش انجام گرفته در دو شاخه نفار و سقانفار به همراه تطبیق آنها با مولفههای تصویر ذهنی، کالبد و فعالیت، مشخص شد که همخوانی کارکرد، معنا و کالبد نفار با ارزشهای اسلامی، بخصوص گرامی داشت آب سبب حفظ و تداوم معماری نفار به سقانفار شده است. بدین صورت که گرامی داشت آب از آئین کهن ایران سرچشمه می گیرد که پس از اسلام با نگرش های اسلامی همخوان شده است. نام نپ، وجود چاه ها، و درختان مقدس، و جغرافیای تاریخی در این منطقه بیانگر نشانی از ایزد بانوی آبهاست. پیش از اسلام دو سری نفار وجود داشت نوع اول: بناهای متعلق به ایزد بانوی آب در کنار منابع آب برای عبادت ، نوع دوم: در کنار مزارع برای مراقبت از آب کاربرد داشتند، بدین ترتیب نفار از ابتدا دو وظیفه حراست و عبادت را بر عهده داشت به این دلیل عبادی، بعد از اسلام به عنوان سقانفار انتقال دادند و از منظر ساختار-کالبدی و تزئینی تداوم یافته معابد کهن است که با نمادهای شیعی هم راستا شده است.
دکتر احد نژادابراهیمی، آقای محمد شیخ الحکمایی،
دوره 9، شماره 4 - ( 9-1400 )
چکیده
رعایت سلسله مراتب در ساخت بناها جزو اصولی بوده که انتظام فضایی در بناهای مختلف از جمله مساجد را در پی داشته است. مساله رعایت اصول و توالی سلسله مراتب که در طول سالها در مساجد مورد استفاده بوده تاثیر مستقیمی بر احساسات افراد و فعالیتهای او در طول بازدید از مساجد داشته چراکه فعالیت شکل گرفته ارتباط مستقیمی با انسان و ذهنیات او نسبت به مسجد دارد و منجر به ایجاد حس تعلق به مکان میشود؛ بعد از دوره قاجاریه و در دورههای پهلوی و جمهوری اسلامی با ایجاد تغییراتی در الگوی مساجد، سلسله مراتب آنها دچار تغییراتی شده که با توجه به تاثیر آن بر فعالیت و ذهنیات افراد، ضرورت دارد ارتباط میان سلسله مراتب با حس تعلق به مکان مورد بررسی قرار گیرد. هدف از انجام این پژوهش بررسی تغییرات کالبدی مساجد و اثر آن بر حس تعلق به مکان کاربر در بازدید از مسجد دارد؛ به طور مشخص میبایست به این سوال پاسخ داد که تاثیر سلسله مراتب بر ایجاد حس تعلق به مکان در مساجد چیست؟ در روش تحقیق، پرسشها به صورت کیفی و با استفاده از منابع کتابخانهای و کارمیدانی بررسی شده که از طریق ارایه یک مدل تحقیقی براساس فرم کالبدی مساجد و ارزیابی آن بر مبنای تطبیق سلسله مراتب و تحلیل عناصر کالبدی موثر بر حس تعلق به مکان این مطالعه صورت گرفته است. یافتهها در این تحقیق نشان میدهد با گذشت زمان برخی از عناصر کالبدی در مساجد دچار تغییراتی شده که این مساله از تفاوت در نشانههای کالبدی سلسه مراتب فهم میشود. علاوه بر آن حذف سلسله مراتب در بعضی مساجد، فعالیت و تعامل کاربر در فضا را تحت تاثیر قرار داده و در ایجاد تصویر ذهنی مخاطب از مسجد تاثیر بسزایی خواهد داشت. نتایج پژوهش نشان میدهد؛ سلسله مراتب و حس تعلق به مکان در مساجد مکمل یکدیگر هستند به طوری که تغییر توالی یا حذف سلسله مراتب در هر دوره باعث میشود ماهیت عناصر کالبدی، از سکون به حرکت یا گذر از سلسله مراتب تغییر پیدا کند. پس در نتیجه این تحول، تجربه و درک از نشانههای کالبدی در سلسله مراتب به درستی صورت نگرفته و حس تعلق به مکان افراد را تحت تاثیر قرار میدهد.
آقای امیرحسین فرشچیان، دکتر احد نژاد ابراهیمی، دکتر مینو قره بگلو،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده
کاربست هندسه بهعنوان قسمی بااهمیت از علم ریاضیات عددی که در جایگاه عقلی و محاسبات پیچیده است؛ حاکی از فراگیری این دانش به نحو گوناگون توسط معماران است. رجوع فردی معمار به رسالات پیچیده ریاضیات از بعد عددی در جهت کاربرد آن در هندسه، مسئلهای است که بسیار مورد تأمل است. برایناساس موضوع ارتباط تعلیمی بین معماران و ریاضیدانان مسلمان مورد بررسی قرار گرفته است. هندسه در جایگاه ریاضیات عددی قابل انتقال به بنای معماری نمیباشد و باید به زبان هندسه ترسیمی و کاربردی باشد. وجود و چگونگی همکاری و ارتباط ریاضیدان و معمار در باب هندسه جهت برپایی بنای معماری، سؤالی اساسی است. آیا معماران در ارتباط با ریاضیدانان و رسالات ریاضی آنان بودهاند و چگونه هندسه نظری و عملی را از جانب ریاضیدانان دریافت کرده و بهصورت کاربردی در بنای معماری ایجاد نمودهاند؟ قرون چهارم الی یازدهم هجری بهواسطه حضور ریاضیدانان معتبر و همچنین معماری باشکوه بهعنوان دوره مورد بررسی اتخاذ گردیده است. بررسی تحلیلی بر اساس عملیات استدلالی بر نسخ خطی علمی ریاضیدانان میباشد. نسخ خطی به صورتهای تحقیق حضوری و ارتباطات دانشگاهی در تهیه تصاویر اسکن شده مورد تحلیل قرار گرفتهاند. به جهت بررسی هندسه در آرای ریاضیدانانی چون بوزجانی، ابنسینا، فارابی، اخوان، و جمشید کاشانی، دادههای اساسی هندسه از روش قیاسی و زمینهگرای تاریخی بررسی شده است. با توجه به بررسی رسالات، ریاضیدانان خود را موظف به فراگیری علوم و آموزش آن، جهت رفع نیازهای کاربردی در جامعه اسلامی و فراتر از آن میدانستند. بهواسطه حضور پررنگ هندسه و پیشرفت آن در تاریخ تحت بررسی، اینگونه فرض میگردد که معماران در باب برپایی بنای معماری بهجانب هندسه از مهمترین متعلمین در این موضوع میباشند. تبدیل ریاضیات عددی به هندسه نظری در بُعد کمی و کیفی آن و هندسه عملی جهت بهرهگیری در ارائه هندسه کاربردی است. به دلیل پیچیدگیهای معادلات ریاضی تخصصی، از جانب ریاضیدان به معماران مراتب همکاری تحت نام جلسات آموزش معماری صورت مییافته است. این جلسات آموزش معماری بین ریاضیدانان و معماران با توجه به سازوکار خاص خود تشکیل مییافته است که در این مقاله با نام جلسات آموزش معماران شناخته میشود.
فاطمه بوجاری، عبدالله ابراهیمی، مهدی حمزه نژاد، محمود تیموری،
دوره 12، شماره 4 - ( 10-1403 )
چکیده
اصالت معنایی در آثاری معمارانه همچون یادمانهای شهیدان دفاع مقدس، علاوه بر پیوند تاریخی میان ادوار مختلف، منجر به زندهنگهداشتن یاد شهدای جنگ تحمیلی برای آیندگان نیز میشود و نشانهای از هویت و تاریخ و فرهنگ ایران را به نمایش میگذارد. براین اساس یادمانهای شهدا دارای نشانههایی حامل معنا هستند. هدف پژوهش تبیین نشانههای نهفته در یادمانهای شهدا مبتنی بر اصالت معنایی آنها در معماری ایرانی است. سوال پژوهش این است که از منظر نشانهشناسی اصالت معنا در معماری یادمانهای شهدای دانشگاه امام حسین علیه اسلام و دانشگاه علوم تحقیقات پونک چگونه است؟. پژوهش حاضر از روش تحقیق روش نشانهشناسی تحلیلی با شیوه جمعآوری اطلاعات به شیوۀ کتابخانهای از اسناد مطروحه استفاده کرده است و برای مدون نمودن تحلیلهای انجام شده، کلیات و ساختار یادمانهای یادمان شهدای گمنام در امام حسین علیه السلام و دانشگاه علوم تحقیقات پونک در پنج نظام(محیطی، ساخت، دسترسی، کالبدی- عملکردی و منظر) انجام گرفته است و مفاهیم نشانههای بکاررفته استخراج شد و سپس با دستهبندی اولیه، مفاهیم نهفته در سطوح معنای صریح، ضمنی و نمادین بیان شد. نتایج نشان داد که در یادمانهای امام حسین علیه السلام و دانشگاه علوم تحقیقات پونک، نشانهشناسی و اصالت معنا در نظامها و سطوح مطرح شده، مبتنی بردیدگاه، فرهنگ و اعتقادات و باورهای معمار این دو یادمان بوده است، تا ذات شهیدان و اصالت و پایداری آنها در دفاع از میهن را از طریق عوامل ساختاری و کالبدی به هویت و فرهنگی ایرانی پیوند عمیق بزند و این پیوند و اسطوره بودن شهدای ایران زمین را همراه با وجه جاودانگی آنها در نظامهای نشانهشناسی از دسترسی که ورود به یادمان است و سپس با ورود به منظر و محیط پیرامون و در انتها حجم اصلی یادمان و کالبدش، نشان دهد. به طور کلی معماری یادمانهای مورد بررسی مبتنی بر وجوه معمارانه که در کالبد و فرم ساختاری آنها بر اساس اصول معماری ایرانی- اسلامی نهفته است، موجب پیوستار معانی ضمنی از طریق مولفههای عینی شدهاند و ازاینرو نمادی از جعبه سفید معمارانهای هستند که حکایت از عرفان و معنویت و پیوستار عمیق میان این دو مهم دارند.