جستجو در مقالات منتشر شده


4 نتیجه برای اشرافی

نسیم اشرافی،
دوره 7، شماره 3 - ( پاییز 1398 1398 )
چکیده

کهن‌الگوی چلیپا در معماری از الگوهایی است که به عنوان شاخصه اصلی معماری ایرانی قبل از اسلام مطرح بوده است. امروزه رمزگشایی معانی مختلف این نماد در مساجد به عنوان الگوی پایه که عامل پیوند معماری ایرانی و اسلامی است؛ موضوعی است که مورد غفلت واقع شده است. الگوی چلیپا مختص مساجد ایرانی بوده و در ساختار سایر مساجد جهان  اسلام دیده نمی‌شود؛ مگر به‌واسطه تقلید از الگوی مساجد ایرانی. لذا، مطالعه اینکه چرا الگوی چلیپا به عنوان الگوی شاخص در تطور تاریخی معماری ایران وجود داشته است؛ ولی در سایر تمدن‌ها دیده نمی‌شود؛ ضرورت می‌یابد. پژوهش حاضر در تلاش است با مقایسه تطبیقی مساجد ایرانی و مساجد سایر کشورهای اسلامی، تفاوت‌های ساختاری آنها را مشخص نموده و دو مفهوم مرکزیت و جهت‌گرایی را به عنوان دو مؤلفه اصلی الگوی چلیپا که در مساجد ایرانی وجود دارد را با سایر مساجد مورد  قیاس قرار دهد و این الگو را به‌عنوان وجه تمایز معنایی و ساختاری آنها معرفی نماید. در این پژوهش که روشی تاریخی- تحلیلی دارد؛ سعی شده است با مقایسه تطبیقی مساجد، تفاوت اصلی مساجد کشورها با مساجد ایرانی را در بازه زمانی قرون پنجم و ششم هجری در وجود الگوی چلیپا معرفی نموده و علت این تفاوت را در معانی مشترک تمدن ایرانی و اسلامی جستجو نماید که در سایر تمدن‌ها چنین اشتراکی وجود نداشته است. الگوی چلیپا که در وحدت بخشیدن به ساختارهای فضایی یک بنا  نقش مهمی دارد؛ ریشه در معماری قبل از اسلام دارد و برای اولین بار در معماری بعد از اسلام در قرن ششم هجری در مساجد ایرانی ظاهر گشته و علت این تغییر در این بازه زمانی در اندیشه‌های حاکمان و فیلسوفان و هنرمندان دوره آل‌بویه به بعد بوده است که همواره خواهان پیوند اندیشه ایرانی با اندیشه اسلامی بوده‌اند. کهن‌الگوی چلیپا در قالب فرم چهار‌ایوانی در حیاط مرکزی مساجد ایرانی مختص تفکرات ایرانی است و در حیاط مرکزی سایر مساجد کشورهای اسلامی چنین الگویی وجود ندارد که حاکی از تطور مفهوم مرکزگرایی قبل از اسلام است؛ و از طرف دیگر نشان از مفهوم وحدت در عرفان اسلامی دارد که شاید بتوان علت این پیوند را در اصول مشترک ادیان توحیدی ایران (اسلام و زرتشت) جستجو کرد که با مفهوم گذار از گذشته تا به حال، باز احیایی مفهوم توحیدی در تمدن ایرانی را در  معماری اسلامی دگرباره فراهم ساخته است.
نسیم اشرافی، غزال صفدریان،
دوره 8، شماره 3 - ( پائیز 1399 1399 )
چکیده

اثر معماری محصول فرآیند شناخت و آفرینشی است که خالق اثر به عنوان علت فاعلی، بهواسطه جهان‌بینی خود آن را رقم زده است. این جهان‌بینی به عنوان پارادایم معمار نقش اساسی در جهتدهی علت غایی یعنی ایده، علت صوری یعنی کانسپت و در نهایت علت مادی یا بنا دارد. اما آنچه که از اهمیت برخوردار است؛ سلسله‌مراتب ادراکات و نحوه تبدیل ایده به  فرم در چارچوب پارادایم معمار می‌باشد. پژوهش حاضر همواره در تلاش است با استخراج ماهیت معنایی واژه‌های ایده وکانسپت (طرح‌مایه) در پارادایم‌های غربی، اسلامی و فلسفی، فرایند شناخت و خلق معماری را در قالب علل اربعه مورد تبیین قرار داده تا بتواند تفاوت‌های سیر روند آفرینش اثر را در دو پارادایم بومی (اسلامی) و غیربومی (غربی) مورد مداقه قرار دهد؛ و در این راستا نوع جهتگیری کانسپت از ایده را در نیل به فرم معرفی نماید.
دکتر نسیم اشرافی،
دوره 10، شماره 2 - ( 1-1401 )
چکیده

عدم توجه به‌جایگاه فلسفه معماری اسلامی به عنوان یک علم واسطه بین فلسفه مطلق اسلامی و علم معماری باعث شده است؛ اکثر پژوهشگران بسیاری از مؤلفه‌های پژوهشی را بدون واسطه روش‌شناختی به فلسفه مطلق پیوند داده و حاصل این امر را فلسفه معماری اسلامی معرفی نمایند؛ درحالی‌که فلسفه معماری اسلامی یک فلسفه مضاف است که فلسفه مطلق صرفاً مبانی آن را تأمین می‌کند؛ لذا عدم توجه به شناخت دقیق فلسفه مضاف معماری و روش‌شناسی تولید آن، بستر نظریه‌پردازی برای تولید علم معماری را مخدوش می‌نماید. بر این اساس پژوهش حاضر در تلاش است با روش توصیفی – تحلیلی به معرفی یکی از روش‌شناسی‌های تولید فلسفه مضاف (تئوری دیده‌بانی) پرداخته و چیستی فلسفه معماری اسلامی را مبتنی بر این تئوری شفاف نماید و در این راستا فلسفه معماری با دو رویکرد تاریخی و منطقی معرفی می‌شوند که هر یک از آن‌ها نیز بر دو قسم خواهد بود: قسم اول، فلسفه‌ای است که بر تولید اثر و واقعیت معماری تمرکز دارد و قسم دوم، فلسفه‌ای است که بر علم معماری به معنای دانش رشته‌ای می‌پردازد که حاصل آن‌ها چهار نوع فلسفه مضاف معماری تحت تئوری دیده‌بانی خواهد بود که دراین‌بین فلسفه مضاف علم معماری نقش اصلی و سهم زیادی در تولید علم معماری اسلامی دارد که پژوهش حاضر دست‌یابی به آن را با مدل پیشنهادی ترکیبی (تاریخی و منطقی) معرفی می‌نماید.
 
دکتر نسیم اشرافی، خانم مریم عرفانی شریفیان،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده

روند رو به رشد جمعیت کشور در چند دهه اخیر و التقاط فرهنگی و عدم رجوع به توصیه‌های دینی از طرف دیگر، سبب شده است که مفهوم خانه در طراحی فضای زندگی انسان از معنای جوهری خود فاصله گیرد. در حالی که با تکیه بر قواعد و مفاهیم مستخرج از آیات و روایات، می‌توان به یک حقیقت سامانه‌ای در طراحی کیفیت فضای خانه دست یافت طوری که بتوان انتظارات یک خانه طیب را به صورت شبکه‌ای از اصول مرتبط به هم فراهم نمود. لذا پژوهش حاضر سعی می‌نماید به روش توصیفی-تحلیلی با تکیه بر الگوی شبکه‌ای، مدل مفهومی برای خانه طیب متناسب با سامانه نیازهای فطری، روانی و جسمانی معرفی نماید. در این راستا دو مفهوم کلان حب و خلاقیت در حوزه نیاز فطری انسان عامل هدایت سایر نیازهای انسان در ارتباط با فضای زندگی است که در صورت بالفعل شدن این دو گرایش در مسیر صحیح فطرت همواره گرایش به کمال و در نتیجه توحید در فضای زندگی انسان تحقق پیدا می‌نماید که منتج به وعده الهی یا همان حیات طیبه می‌گردد.



صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله پژوهش های معماری اسلامی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Journal of Researches in Islamic Architecture

Designed & Developed by : Yektaweb