6 نتیجه برای اعتصام
حسن سجادزاده، رویا اعتصامیان، لیلا خزایی،
دوره 3، شماره 3 - ( پاییز 94 1394 )
چکیده
در فرهنگ و سنت مردم ایران زمین، از دیرباز میل به مستوری و پوشیده بودن وجود داشته و یکی از باورهای آنها، مسئلهی محرمیت و حرمت زندگی شخصی بوده است. از طرفی، ما همواره شاهد انعکاس دیدگاهها و فرهنگهای دیرینهی مردم این سرزمین در معماری خویش بودهایم. از اینرو مسئلهی درونگرایی نیز به زیبایی در معماری سنتی ایران کالبد یافته و آثار و نتایج عمیقی در سازماندهی فضایی و نحوهی قرارگیری عملکردهای گوناگون داشته است؛ چنانکه ویژگی درونگرا بودن در آثار و ابنیهای مانند خانه، مسجد، مدرسه، کاروانسرا، حمام و... ریشهای عمیق در مبانی و اصول اجتماعی- فلسفی این سرزمین دارد. فرضیهای که در این پژوهش مطرح میباشد؛ اینست که تأثیر این اصل (درونگرایی) صرفاً در زمینه معماری نیست؛ بلکه میتواند بر الگوهای رفتاری افراد حاضر در فضاهای شهری نیز تأثیرگذار باشد و موجب ایجاد حالات درونگرایانه در تفکرات ذهنی و الگوهای رفتاری آنها گردد؛ چنانچه علیرغم عملکردی که فضاهای شهری در غرب مبنی بر محلی برای تجمع و دیدن و دیده شدن دارند؛ این فضاها در ایران همواره محلی برای دیدن و دیده نشدن بودهاند. در نهایت نیز به بررسی عوامل تأثیرگذار بر درونگرایی بازارهای ایرانی در دو بعد انسانی و اجتماعی پرداخته میشود؛ عواملی از قبیل محرمیت و حس نیاز به خلوت و حفظ حریم خصوصی برای افراد حاضر در بازار، منع حضور بیهدف در فضاهای عمومی از طرف متون اسلامی و در نتیجه به حداقل رسیدن مدت زمان حضور در این فضاها، عدم ایجاد حس مالکیت حضور در فضاهای عمومی در نتیجه حضور حداقلی در اینگونه فضاها، کم بودن عرض بازارها و عدم وجود فضای کافی برای نشستن در آنها، و همچنین ارزشی که اسلام برای خانواده و اهل آن قائل شده و خانه را به عنوان محلی برای آرامش و آسایش انسان معرفی کرده است. روش تحقیق در این پژوهش روش کیفی و همچنین روش استنباطی مبتنی بر تحلیل محتوا میباشد؛ لذا ابتدا در گام اول به مطالعهی متون اسلامی و بررسی اسناد و مدارک مرتبط با ادبیات موضوع پرداخته و به تدوین چارچوب نظری و فرآیند پژوهش و تحلیل شاخصهایی که میتوانند دلیل بر درونگرایی بازارهای سنتی ایران باشند؛ مبادرت شده و تأثیر این اصول بر کارکرد بازارها مورد بررسی قرار داده شده است.
حسین مرادی نسب، محمدرضا بمانیان، ایرج اعتصام،
دوره 5، شماره 1 - ( بهار 96 1396 )
چکیده
معماری توده عینیت یافته فرهنگی است که به آن تعلق دارد و یا از آن تاثیر میپذیرد. اگر معماری ایران نیز در طول دوره اسلامی مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد این واقعیت را که معماری متاثر از اندیشه و باورها در طول دوره اسلامی است آشکار مینماید در همین راستا هدف از این پژوهش نیز بازخوانی تاثیر اندیشه عرفانی بر پدیداری نمادگرایانه رنگ آبی در کاشیکاری مساجد میباشد. شروع اندیشه عرفانی مبتنی بر کشف و شهود با امام محمد غزالی (قرن پنجم) و با فلسفه مبتنی بر نور شیخ اشراق سهروردی (قرن ششم) همراه بود که در آن مراتب معرفت و آگاهی با مراتب نور و ظهور آن مطابقت دارد و با رشد تفکر عرفانی نور و رنگ جلوه بارزتری یافت بطوریکه رنگ در اندیشه عرفانی نجمالدین کبری (قرن هفتم) و شیخ علاءالدوله سمنانی (قرن هشتم)، جسمانیت و کثرت یافته نورالانوار است و هر رنگی نمایانگر باطنی (تمثیل) یک معناست. سابقه تاریخی نشان میدهد تشکیل انجمنهای فتیان و فتوت نامهها نقش مهمی را در انتقال باورها و اندیشههای عرفانی شیعی به صاحبان اصناف از جمله معماری داشته است لذا این بینش تمثیلی عرفانی خصوصاً در معماری مساجد (جامع) که اوج جلوهگاه رمزی هنر معماران میباشد بکار برده شده است تا نشان دهد نیایشگاهها میتوانند محل برقراری برترین نسبت میان معماری و باور به شمار آیند. زبان عرفانی که زبان رمزی و تمثیل است به بهترین وجهی در معماری دوره صفویه که اوج تفکر شیعی عرفانی است متجلی شده است. تناظر میان حالات (اولیه) منازل سلوک عرفانی با تمثیل استفاده از کاشی آبی در معماری مساجد ایرانی که یکی از تاثیرات باورهای عرفانی میباشد، سبب گردیده است تا استفاده از کاشی آبی (چه لاجوردی و چه فیروزهای) بصورت غالب از ابتدای بهرهگیری تا استیلای تمام کاشیکاری در مساجد دوره صفویه (مسجد امام) باشد. در این پژوهش گردآوری دادهها و اطلاعات از طریق مطالعات اسنادی و کتابخانهای صورت گرفته، سپس با تحلیل دادهها ضمن استفاده از روش توصیفی تحلیلی در بستر تاریخی با استفاده از شواهد تعیینگر به اثبات آن پرداخته میشود.
داود سعادت، ایرج اعتصام، سید مصطفی مختاباد امرئی، محمدجواد مهدوینژاد،
دوره 5، شماره 2 - ( تابستان 96 1396 )
چکیده
با آغاز معماری مدرن، واژگان جدیدی با مفاهیم متعدد، وارد ادبیات معماری جهان شدند که از آن جمله میتوان به اصل شفافیت در معماری اشاره کرد. این اصل را -که همواره در این سبک به دیدهی مثبت به آن نگریسته میشود- میتوان به نوعی تجلی تفکرات مدرن دانست. در دیدگاه پستمدرن، گسترش شفافیت در قالب معماری شیشهای، زمینهی نقد کاربرد وسیع آن، توسط منتقدان مدرنیسم را بهوجود آورد و آنها شفافیت واضح را به عنوان شفافیت ادراکی یا دیدنی و شفافیت پدیداری را به عنوان شفافیت ذهنی یا خواندنی طبقهبندی کردند. از طرفی در بررسی معماری ایرانی اسلامی که ارزشمندترین و متعالیترین میراث بهجامانده از پیشینیان این دیار، شفافیت، مفاهیم نور و نمود و بروز آن به انحای گوناگون در حکمت، فلسفه، هنر و... میباشد؛ این سؤال مطرح است که نمود و بروز شفافیت در معماری اسلامی ایرانی چگونه میباشد و چه تفاوتهای مفهومی بین شفافیت در معماری مدرن و پستمدرن با معماری اسلامی ایرانی میباشد. اهمیت این موضوع، بیشتر از آن روست که با بررسی مقایسهای نگرشها و دیدگاههای پیرامون مفهوم شفافیت در دورههای مدرن، پستمدرن و معماری اسلامی ایرانی، مبانی شکلگیری این مفهوم و انواع آن با هدف نیل به تعریفی دقیق و ساختاری از مفاهیم عینی و ذهنی تبیین گردد. این مقاله از نوع استدلال منطقی بر پایهی تحلیل متون است و اطلاعات آن از طریق مطالعات کتابخانهای و روش اسنادی جمع آوری شدهاست. در ابتدا به بیان انواع شفافیت در معماری مدرن، پستمدرن و معماری اسلامی ایرانی میپردازد و سپس به مقایسهی تطبیقی موارد فوق پرداخته و در نهایت تبیین و ارزیابی شفافیت معماری اسلامی ایرانی انجام میگیرد. در بررسی دستاورد تحقیق حاضر نسبت به نمونههای قبلی به این نکته میتوان اشاره نمود که آنچه تحت عنوان شفافیت فضایی در سیر تکاملی معماری ایرانی که به معنای افزایش فضا و کاهش ماده توسط میرمیران مطرح شدهاست؛ بیشتر بر مبنای خصوصیات شفافیت «دقیق و واضح» بوده و منطبق بر تفکر مدرنیستی و دیدگاهی مشابه نظریهی برونو زوی میباشد. در حالیکه طبق یافتههای تحقیق حاضر، علاوه بر موارد فوق، در معماری اسلامی ایرانی شفافیت پدیداری و معنایی نمود بیشتری دارد و تفسیر معماری ایران با زبان غیرایرانی-اسلامی همچون زبان مدرن، امری ناقص است و در واقع با پرداختن به این مفاهیم ظاهری، بسیاری از مفاهیم عمیق فرهنگ این معماری نادیده گرفته میشود.
سجاد سلیمانزاده، فرح حبیب، ایرج اعتصام،
دوره 7، شماره 2 - ( تابستان 1398 1398 )
چکیده
ایرج اعتصام، حامد کامل نیا، احمدرضا میرزاخوشنویس، مهسا رضازاده،
دوره 8، شماره 1 - ( بهار 1399 1399 )
چکیده
رابطه بین بافت 1، الگو2 (نقش) و توده 3یه سوال پایه ای (زیربنایی) در معماری هست. در معماری کلاسیک همانطور که آلبرتی4در کتاب معروف خود5 الویت بندی می کند: معماری بر اساس توده و ساختار شکل می گیرد و بافت و نقش(تزیینات) در جهت زیبایی بخشیدن ساختار، به توده اضافه می شود. این سلسله مراتب(شکل گیری ساختار و توده و اضافه شدن تزیینات در مرحله ی بعد صرفا جهت زیبایی توده) در طول تاریخ به چالش کشیده شده است (Rietherand and Baerlecken,2008: 2 ).
در پیشینه ی پژوهش، اغلب مطالعات انجام شده بر نقش و تزیینات اسلامی از نگاه درونی بوده و تاثیرگذاری بیرونی الگوهای نقش، کمتر مد نظر پژوهشگران بوده است. این مقاله سعی دارد یک تفکر و دیدگاه متفاوت از رابطه ی بین توده و بافت در معماری ایرانی( با نگاه خاص به میل ها و آرامگاههای برجی خطه ی خراسان دوره ی غزنوی و سلجوقی) بیان کند؛و نقش الگوهای آرایش دهنده برشکل گیری ساختار بنا را مورد آزمون قرار بدهد. از آنجا که این تحقیق بر اساس سامانه های صوری ریاضی و هندسی انجام شده و به میزان زیادی به گزاره های قاعده مند وابسته می باشد لذا روش انجام پژوهش استدلال منطقی می باشد .
از یافته های مهم این پژوهش ارتباط معنی دار بین الگوهای آرایش دهنده و ساختار دهنده در معماری ایرانی است که این مهم از طریق تحلیل های هندسی عمیق و دقیق هندسه پنهان نقش (گره) و مقایسه ی آن با ساختار اصلی پلان در محدوده ی تحقیق به دست آمد.
حسن بلخاری قهی، جانا عرب زاده، سید مجید مفیدی شمیرانی، ایرج اعتصام، آزاده شاهچراغی،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
بیان مساله: طبیعت نخستین مامن و آغاز گر حیات انسان می باشد. عَرض و جوهر ارکان نظریه حرکت جوهری صدرالمتآلهین است که به بیان حرکت از صورت به معنا می پردازد و اصل انتفاع و سودمندی تحقق پیدا می کند. موارد یاد شده با عالم علمی کنونی در ظاهر متناقض می باشد، درصورتی که غایت هر دو عالم یکی است. طراحی زیست دوست در پی ایجاد شرایط هم زیستی با طبیعت در سکونتگاه های کنونی انسان می باشد. تحقق شکل گیری معماری زنده بر بنیاد نظریه حرکت جوهری صدرالمتالهین، امکان ایجاد شرایطی جهت ارتقا کیفیت زندگی را ایجاد می نماید.
سوال و هدف پژوهش: هدف از انجام این پژوش دستیابی به مقوله معماری زنده جهت ارتقا کیفیت زندگی و توجه به معنویت درمعماری برای آرامش روح است. این پژوهش جهت دستیابی به هدف ذکر شده در پی پاسخ به پرسشی درخصوص نسبت حرکت جوهری ملاصدرا با معماری زیست دوست می باشد.
روش پژوهش: پژوهش انجام شده به روش کیفی (نظریه زمینه ای) با راهبرد تحلیل داده، کدگذاری توسط نرم افزار MaxQDA با روش سیستماتیک اشتراوس و کوربین انجام شده است. داده های پژوهش به صورت متنی و معنایی و از طریق مصاحبه عمیق بدست آمده اند، سپس با منطق استقرایی و به صورت تحلیل تفسیری مورد بررسی قرار گرفته است.
نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش، تبدل جوهری در هر رکنی از ارکان هستی صورت می پذیرد و معماری زیست دوست با درنظر گرفتن عناصر زنده، امکان تداعی حیات مندی هستی همراه با تحول جوهری آدمی را یادآور می شود. مقولاتی چون کمال گرایی، بالندگی، همبستگی روح و جسم، لازمان بودن مفاهیم، در انسان و عناصر هستی وجود دارد. امکان تبدل جوهری در معماری هدفمند با درنظرگرفتن موارد ذکر شده و توجه بیشتر به مقولاتی چون ارتباطات، هم اندیشی نوین و حقیقت جویی میسر خواهد شد. نتایج آن آفرینش زیبایی و دستیابی به معماری زنده می باشد.