جستجو در مقالات منتشر شده


8 نتیجه برای حبیب

هوشمند علیزاده، کیومرث ایراندوست، کیومرث حبیبی، محمد بشیر رباطی،
دوره 2، شماره 1 - ( بهار 93 1393 )
چکیده

شهر قلمرو فرهنگ اسلامی به دلیل متاثر شدن از اصول و ارزش های برآمده از دین اسلام ، از مشخصه هایی برخوردار شده که آن را از دیگر حوزه های فرهنگی متمایز می‌سازد. محرمیت بصری از جلمه این ویژگی‌هاست که مباحت پردامنه‌ای در باره آن جاری است. با این وجود در مطالعات شهری فرهنگ غرب عمدتاً به جای اشاره مستقیم به محرمیت، مفاهیم قلمرو یابی و فضای شخصی را مورد تاکید قرار داده اند. در کنار این دو مفهوم که عمدتا وامدار مطالعات رفتاری می باشند، به مفاهیم دوگانه دیگری همچون محرمیت و اجتماع محلی در مطالعات شهری اشاره شده است. فقدان مرجع مستقیم در زمینه محرمیت در مطالعات یا نظریه ی شهری عمدتا به ماهیت محیط ساخته شده، به ویژه تداخل حوزه های خصوصی و عمومی، در فرهنگ غربی ارتباط پیدا می کند که از قرن هجدهم به بعد تغییرات چشگیری را تجربه کرده است. بهای این تغییر را حوزه خصوصی پرداخت نموده زیرا که نهاد خانواده کنترل انحصاری بر قلمرو خصوصی خود را با تضمین دسترسی به حوزه عمومی از دست داده است و به همین خاطر در این زمینه فرهنگی، دوگانگی فضای عمومی و خصوصی کم رنگ شده است. در مقابل، در بافت شهری فرهنگ شرق اسلامی به ویژه خاورمیانه، مفهوم محرمیت بخاطر اهمیت زندگی خانوادگی که به واسطه مفاهیم قرآنی به عنوان مرجع اصلی جامعه نهادینه شده، برجسته شده و بر آن تأکید زیادی شده است. تحقیقات زیادی در ارتباط با شهرهای اسلامی وجود دارد که به طور مستقیم به مفهوم محرمیت و تأثیرات آن بر شکل سکونتگاهها پرداخته است. در این مقاله با مرور متون و اسناد مرتبط با موضوع و بررسی محتوایی آنها مفهوم و ابعاد محرمیت بصری واکاوی و تحلیل شده است. نتایج این بررسی نشان می‌دهد که مفهوم محرمیت عامل بنیادین کنترل سازمان کالبدی شهر بوده به طوری که منجر به هدایت توسعه از درون به برون شده است. این بدان معنی است که قلمرو خصوصی با پوشش جنبه های اصلی زندگی انسان به ویژه در فضای حیاط مرکزی خانه، نسبت به عرصه عمومی ارجحیت پیدا کرده است. بنابراین، چنین می توان استدلال کرد که هسته نیروهای شکل دهنده شهرهای اسلامی بر مبنای مفهوم محرمیت بصری و قوانین ساختاری آن (ساختاری درونگرا بر اساس محدودیت ها و آستانه ها) بوده که از قانون اسلامی نشأت گرفته است.
حمیدرضا شریف، امین حبیبی، عبداله جمال‌آبادی،
دوره 4، شماره 4 - ( زمستان-95 1395 )
چکیده

یکی از هنرهای با ارزش در معماری اسلامی ایران گره­چینی بوده است که با اتکا بر هندسه­ای بی همتا، زیبایی هنر ایرانی-اسلامی را به نمایش گذاشته است. خاصیت زایش­پذیری این هنر با سبک کردن چوب به واسطه استفاده شیشه­های رنگی ظریف و نقوش هندسی در طول تاریخ تکامل یافته است. با وجود مطالب گوناگون در حوزه زیبایی­شناسی ظاهری و خواستگاه­های غیرمادی و عرفانی گره­چینی تاکنون به بخش­های کارکردی و خصوصا اقلیمی آن کمتر پرداخته شده است. در مقاله پیش رو این فرضیه که گره چینی صرفا هنری تزئینی نبوده و در معماری اسلامی با پرهیز از بیهودگی در تعاملی کارکردی با نور روز قرار دارد و با رویکردی بوم آورد از مصالحی متناسب با اقلیم منطقه بهره برده است مطرح گردید، بنابراین پاسخ به این سوال که آیا گره چینی به کار رفته در ابنیه معماری اسلامی ایران در حوزه هایی با کارکرد اقلیمی قابل تعریف است؟ ضروری می نماید.

سوال قابل طرح دیگر این است که آیا معمار ایرانی در شناخت و بهره­گیری از مصالح، استفاده از نور روز و تهویه طبیعی از گره چینی بهره­مند شده است؟ برای پاسخ به سوالات فوق از راهبرد تحقیق کیفی استفاده شده و به لحاظ محتوایی با استدلال منطقی از طریق مطالعات کتابخانه­ای نسبت به دسته­بندی اطلاعات نظری اقدام گردیده است تا بتوان فاکتورهای موثر کارکردی مرتبط با گره­ها را از ادبیات موضوع استخراج نمود و در گام بعدی با انتخاب نمونه اصلی هدف، که در برگیرنده خانه­های مسکونی دوره قاجار بود به ارزیابی نمونه­های موردی مبادرت ورزیده شده است تا با استفاده از روش نمونه گیری، فراوانی استفاده گره­ها در نمونه­های موردی و نوع کاربرد آن به دست آید.

یافته­های تحقیق نشان از تفاوت معنی­دار توزیع فراوانی گره­ها در ضلع غربی نسبت به سایر جبهه ها دارد که در کنترل نور نامطلوب غرب موثر می­باشد. عدم وجود گره­ها در ضلع جنوبی به دلیل استفاده کامل از نور و تابش خورشید در این جبهه به دلیل استفاده فضاهای داخلی مستقر در این ضلع در فصل زمستان است. استفاده از مصالح بوم آورد یا متناسب با اقلیم منطقه در گره­ها سبب کنترل حرارتی جداره­ها و عدم تجمع بار حرارتی و گرمایشی در جبهه غربی شده است.


سیده الهام علوی‌زاده، سید غلامرضا اسلامی، فرح حبیب،
دوره 6، شماره 1 - ( بهار-1397 1397 )
چکیده

بازار سنتی ایرانی، به عنوان نمونه­ای اعلی از هنر و معماری اسلامی ایرانی، میراث غنی فرهنگی به شمار می­آید. این پدیده‌ی معماری درشت‌دانه، خود متکامل و متجانس با زمینه‌ی شهری پیرامون، مانند سایر بافت­های شهری، از عواقب تحولات ناشی از زندگی مدرن در حوزه‌ی‌ داخلی و پیرامونی خود مصون نبوده است. از طرفی تغییر و تحول و ایجاد ساختارهای جدید، جهت تداوم حیات و زندگی بافت­های تاریخی، ضروری است. مفهوم زمینه­گرایی و هدف آن در بافت تاریخی، بر اساس مفاهیم کیفی ایجاد کل زنده، منسجم و پویا، مبنی بر لزوم شناخت و تأکید بر استخراج زبان الگوی بافت، جهت انسجام ساختاری و عملکردی در توسعه­های پیرامونی است. این پژوهش، در راستای واکاوی ناهماهنگی بناهای میان‌افزا در بافت تاریخی شهر ایرانی-اسلامی و نقد زمینه­گرایی موجود، ابتدا با روشی توصیفی- تحلیلی، زبان الگوی بازار سنتی اردبیل را به عنوان نمونه موردی بررسی می‌نماید. سپس جهت پاسخ به چگونگی تأثیر میزان انسجام میان‌افزاها به عنوان سنجه‌ی زمینه‌گرایی بر تداوم زبان الگو به عنوان مشخصه تداوم حیات بافت، تحقیق پیمایشی (میدانی)، مشاهده و همچنین از پرسشنامه به عنوان ابزار جمع‌آوری اطلاعات و از نرم‌افزارSPSS  به عنوان ابزار تحلیل و ارزیابی داده‌ها استفاده می‌شود. یافته‌ها در بخش اول نشان می‌دهد؛ مراکز نیرومند کالبدی-عملکردی واجد مقیاس­بندی که الگوی حیات ساختار های مختلف را بهوجود می‌آورند. در نمونه‌ی بازار سنتی اردبیل در انطباق با سه مقیاس کلان، میانه و خرد، حاکی از حد اعلای کیفیت حیات است و انسجام معنایی ناشی از جهان­بینی وحدت­گرا و پویای اسلامی را در ساختار بازار سنتی متجلی می­سازد. یافته‌ها در بخش دوم حاکی از عدم انسجام کلی میان‌افزاهای معاصر در حریم درجه دو بازار سنتی اردبیل است. همچنین نشان می‌دهد متغیرهای انسجام ساختاری، انسجام بصری و انسجام فضایی بر متغیر وابسته حیات کالبدی بازار سنتی، متغیر انسجام فعالیتی و متغیر انسجام ادراکی بنای جدید به عنوان متغیر پیش‌بین بر حیات عملکردی بازار سنتی تأثیر مستقیم و معنی‌داری داشته و تغییرات آن را پیش‌بینی می‌کنند. لذا پرداختن به مفاهیمی چون مقیاس‌بندی فراگیر و توزیع مقیاس‌ها، فراتر از الزام صرف به استفاده از اجر و ارتفاع محدود بنا و قاب پنجره‌ی چوبی نمایان در حریم بازار سنتی ضروری است تا بتوان مفاهیمی عمیق از زبان الگوی بافت را تداوم بخشید و توصیه‌های جدید برای ایجاد هویت طراحی در بافت‌های تاریخی، جهت تأکید بر «الگوگرایی» به جای «فرم‌گرایی» برای طراحان داشت.
سجاد سلیمانزاده، فرح حبیب، ایرج اعتصام،
دوره 7، شماره 2 - ( تابستان 1398 1398 )
چکیده

فضا به عنوان مفهوم اساسی و جدایی‌ناپذیر از معماری، همواره با معانی و برداشت‌های متفاوت روبرو بوده و همین مسئله باعث دور شدن از معنای اصلی و فروکاسته شدن آن به ویژگی‌های کلی معمارانه گشته است. همچنین به دلیل آنکه این مفهوم معمارانه زاییدۀ اندیشۀ مدرن و دوران معاصر بوده است؛ برداشت کلی معماران از شاخص‌های آن به صورت یک‌جانبه‌ای به مفاهیمی چون تهی، آزادی و حرکت سوق پیدا نموده؛ و بر همین اساس، در ارزیابی شاخص‌های مرتبط با این مفهوم نیز برداشت صحیح و کاملی صورت نگرفته است. از سوی دیگر، در معماری ایرانی- اسلامی نیز مفهوم فضا- به عنوان عنصر اصلی شکل‌دهندۀ بناها- بسیار بیشتر از جنبه‌های مادی و ملموس مورد توجه بوده؛ ولی به دلیل نبود چارچوب مشخص برای تبیین شاخص‌های عینی آن و یا تلقی مدرنیستی از شاخص‌ها، به درستی مورد تحلیل قرار نگرفته است. بر این اساس، هدف اصلی این پژوهش، استخراج شاخص‌های اساسی مرتبط با مفهوم فضا، و بررسی روابط حاکم بر آن‌هاست که از طریق واکاوی هدفمند در تعاریف پایه، نظریات غربی و معاصر فضا و دیدگاه‌های فضایی معماری ایرانی- اسلامی مورد پژوهش قرار می‌گیرد. پارادایم این تحقیق از نوع کیفی، و روش مورد استفاده در آن اسنادی و بر مبنای مطالعات کتابخانه‌ای است. بدین سبب، از طریق تحلیل و تطبیق دیدگاه‌های شاخص و انتظام‌بخشی به ساختار موجود در شناخت فضا، سعی گردید تا شاخص‌های اساسی فضا از ویژگی‌های کلی و مفاهیم دیگر بازشناخته ‌شده و چارچوبی مفهومی برای تحلیل آن‌ها در آثار معماری تدوین شود. در نهایت بر اساس مدل یاد شده، وضعیت کلی شاخص‌های فضا در معماری ایرانی- اسلامی و دوره‌های شاخص غربی مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج تحلیل‌های متعدد نشانگر آن است که فضای معماری با وجود پیچیدگی و گستردگی نظریات و رویکردهای حاصل از آن، شکل‌های معینی از روابط میان شاخص‌های دوگانه را در یک چارچوب طیف‌گونه نشان می‌دهد. این شاخص‌ها چه در سطح پایه (شاخص‌های بنیادی) و چه در مدل نهایی (بسط شاخص‌های پایه) با گرایش‌های متفاوت چون غلبه خصوصیات آزادکننده، غلبۀ خصوصیات محدودکننده و تعادل یا نوسان میان دوگانه‌ها ظاهر می‌گردند. در یک مقایسۀ کلی نیز می‌توان گفت شاخص‌های فضا در بستر معماری ایرانی- اسلامی، به شیوه‌ای متعادل، مبهم و یا رازآمیز ظاهر گردیده که از این نظر مشابهت‌هایی با تفکر فضایی غالب در دوران پست‌مدرن داشته؛ و همچنین از دوره‌های دیگر معماری غرب کاملاً متمایز می‌شود.
 
جمال‌الدین مهدی نژاد، حمیدرضا عظمتی، علی صادقی حبیب‌آباد،
دوره 7، شماره 2 - ( تابستان 1398 1398 )
چکیده

ایران کشوری دارای معماری با ارزش دیرینه است. دیرزمانی است که صاحب‌نظران متفق‌القول بر حفظ، احیا و باززنده‌سازی ارزش‌های گذشته ایران به منظور حفظ ارزش‌های فرهنگی نماینده هویت ملی هستند. شناسایی ارزش‌های معماری گذشته و برگزیدن اساسی‌ترین آن‌ها در رعایت معیارهای منطبق با شرایط زمانی و مکانی جامعه امروزی نیز مسئله‌ اصلی محسوب می‌شود. همواره باید در راه شناختن ارزش‌های معماری ایرانی-اسلامی و انعکاس آن به متخصصین جوانی که به نحوی در این مسئله دخالت دارند؛ تلاش نمود. نوشته دردست، دارای روش کیفی و کمّی است و روش تحقیق به صورت پیمایشی و از لحاظ هدف بنیادی است. با انتخاب یک فرآیند از جنس کیفی-توصیفی و بررسی آن به صورت کمی این فرضیه مطرح می‌شود که «میان معنا و عناصر کالبدی معماری رابطه معنادار مشاهده می‌شود»؛ چه بسا در معماری گذشته به خصوص معماری دوره اسلامی، نمودها و تجلی مفاهیم برگرفته از فرهنگ جامعه به زیبایی هرچه تمام‌تر در اثر معماری نمود پیداکرده و قابل‌شناسایی است. همچنین اصولی که در منابع به آن پرداخته می‌شود از نظر اولویت‌بندی و ارزش‌گذاری متفاوت است. لذا؛ این پژوهش با بهره‌گیری از نظریات متخصصین در این حوزه، به روشی پیمایشی به دنبال کشف این مباحث از نوع کمی است. در ابتدا جهت نیل به استعلای معماری با استعانت از سوره مبارکه حشر، آیه 23 و تطبیق آن با اصول‌های ارزشمند معماری، به بررسی و استخراج توصیفی از آن پرداخته و سپس این اطلاعات به تأیید 15 استاد صاحب‌نظر در این حوزه رسید. در ادامه، پرسشنامه تدوین و با روش نمونه‌گیری هدفمند، در جهت انتخاب جامعه آماری متخصصین از اساتید و دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه‌های دولتی و جامع کشور، 5 دانشگاه انتخاب که در مجموع 120 نفر را شامل و با خارج کردن پرسشنامه‌های ناقص به 100 پرسشنامه تأییدشده رسیدیم. داده‌ها با بهره‌گیری از آزمون‌های آماری: (T تک نمونه، آزمون دونمونه­ای، آزمون ANOVA و آزمون فریدمن) در نرم‌افزار 21spss مورد آنالیز قرارگرفته و نتایج به دو روش توصیفی و استنباطی ارائه شده است. نتایج نشان می‌دهد میان مؤلفه‌های مفاهیم و عناصر کالبدی در معماری رابطه معنادار وجود دارد. همچنین عواملی نظیر مؤلفه‌های معنایی، مؤلفه‌های اقلیمی، مؤلفه‌های ساختار، و در نهایت مؤلفه‌های تکنولوژی از نظر اهمیت به ترتیب اولویت دسته‌بندی می‌شود.
زهرا احمدی، فرح حبیب،
دوره 7، شماره 4 - ( زمستان 1398 1398 )
چکیده

انسان معاصر درک صحیحی از مفهوم خالی نداشته و به همین دلیل در حوزه‌های مختلف ازجمله معماری و شهرسازی دچار مشکلات زیادی  شده است؛ گویی طراحان دنیای معاصر در توهم طراحی فضای خالی به سر می‌برند. در پی ادراک محدود انسان از مفهوم خالی، امروزه فضای خالی واجد اصالت و ارزش نیست و فضای تهی و پوچ جایگزین آن شده است. تحقیق پیش رو، با نگاهی تازه سعی در تمرکز روی خالی‌ها در مقابل پر‌ها دارد و باهدف استمرار ارزش‌های معماری بومی، درصدد درک مفهوم خالی و چیستی آن در این معماری است و به جستجوی مصادیق این مفهوم در معماری بومی ایران می‌پردازد. لذا مشخصاً به دنبال پاسخگویی به این سؤال است که فضای خالی در معماری بومی ایران و به‌طور خاص خانه‌های تاریخی یزد چه نقشی در بعد معنایی دارد؟ به دنبال اثبات این فرضیه است که خالی‌ها به‌واسطه دیالکتیک ازواج متضاد، در خانه‌های تاریخی یزد، نقش محوری و اصلی دارند.
در مسیر تحقیق پس از کنکاش پیرامون چیستی  مفهوم خالی، بر اساس یافته‌های حاصل از مبانی نظری سه رکن 1. ازواج تضاد (همبود دو عنصر متضاد )، 2. تعامل ازواج متضاد، 3. یگانگی و وحدت ازواج متضاد، به‌عنوان ارکان اصلی تجلی مفهوم خالی تدوین می‌شود و سپس کیفیت تحقق این ارکان در معماری بومی یزد در بعد معنایی بررسی می‌گردد. ازاین‌رو، ترکیب فرآیند سه رکن تدوین‌شده مذکور در پنج‌خانه تاریخی  شهر یزد، مورد آزمون و تحلیل قرار می‌گیرد. رویکرد تحقیق کیفی است و پس از تبیین ارکان مفهوم خالی و تدوین چارچوب نظری، خالی را در نمونه‌ها جستجو می‌کند و نقش آن‌ها را می‌کاود. در مسیر تحقیق به‌منظور جستار مفهوم خالی، معماری خانه-های بومی با روشی تجربی و فنومنولوژیک (پدیدارشناسانه) موردبررسی قرار می‌گیرد. ابزار گرداوری داده‌ها، مشاهدات عینی و مطالعه منابع مکتوب می‌باشد. نتایج مطالعات حاکی از آن است که مفهوم خالی به‌عنوان مفهومی تعالی‌بخش ماحصل سیر معنایی وجود ازواج متضاد، تعامل آن‌ها و تکوین وحدت فضایی این ازواج است. معماران بومی با ادراک ضرورت هم‌نشینی زوج‌های متضاد و دیالکتیک آن‌ها به‌عنوان رکن الزامی تجلی مفهوم خالی، کیفیات متضادی از قبیل تاریکی و روشنایی، بیرون و درون، مذکر و مؤنث را موردتوجه قرار داده است. در پی همزیستی کیفیت‌های متضاد و دوقطبی مذکور و تعامل صحیح آن‌ها با یکدیگر، جمع آن‌ها به یگانگی و وحدت رسیده است و به‌تبع آن مفهوم خالی به‌عنوان مفهومی تعالی‌بخش و تأثیرگذار متبلور شده است به‌نحوی‌که در معماری بومی اصالت و محوریت با خالی‌هاست.  
 
محمد حبیب زاده عمران، علیرضا عینی فر، آزاده شاهچراغی،
دوره 11، شماره 3 - ( 6-1402 )
چکیده

رضایت از مسکن و محیط مسکونی یکی از جنبه‌های رضایت از زندگی است. ارتباط میان خلوت در فضاهای شخصی و تعامل جمعی در سازمان فضایی واحد مسکونی آپارتمانی از عوامل تعیین‌کننده‌ مولفه‌های موثر بر سنجش رضایت ساکنان است. تامین خلوت اعضای خانواده در فضای کالبدی واحد مسکونی، بسترساز و پیش‌نیاز رعایت محرمیت و تنظیم روابط درونی و ارتباط با بیرون از واحد مسکونی است. پرسش‌ تحقیق این است که، رابطه فضاها در گونه‌های سازمان فضایی واحدهای مسکونی آپارتمانی چیست؟ ارتباط فضاهای شخصی و جمعی و میان- ‌فضاهای واحد مسکونی چه تاثیری بر میزان رضایتمندی ساکنان دارند؟ و چگونه می‌شود این رضایتمندی را با راهکارهای طراحی ارتقا بخشید؟ هدف اصلی پژوهش ارتقای آگاهی جهت طراحی مطلوب‌تر واحدهای مسکونی آپارتمانی است. اهداف دیگر تحقیق می­تواند به درک بهتر ارتباط انسانی میان عناصر سازمان فضایی واحد مسکونی، چگونگی ایجاد بستر خلوت فردی و ارتباط جمعی میان اعضا و میهمانان خانواده، ایجاد خلوت شنیداری و دیداری در فضای داخلی واحد مسکونی و مشرف با واحدهای مجاور اشاره کرد. تحقیق فوق جهت گردآوری داده‌ها و تکمیل پرسشنامه از ساکنان بهره­مند شده است. مطالعه موردی به مسکن متداول آپارتمانی شهر آمل (مجموعه‌های ردیفی با ارتفاع متوسط در سه تا شش طبقه به همراه فضاهایی مانند ورودی، پله ارتباطی، فضای باز و سایر عناصر مشترک سازه‌ای و تاسیساتی)، محدود شده است. در این بناها، براساس مطالعه اسناد پایان‌کار ثبت شده در شهرداری مرکزی آمل، چهار گونه واحد مسکونی شناسایی شده است که سازمان فضایی آنها بیشترین فراوانی را دارند. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که ساکنان واحدهای مسکونی آپارتمانی از فقدان تمهیدات لازم در رعایت انتقال دید و صدا مابین ­فضاهای داخلی، رعایت فاصله لازم میان فضاهای جمعی و شخصی، دید از  بخش ورودی واحد و از گشودگی‌های نما به فضاهای داخلی ابراز نارضایتی نسبی کرده‌اند. نتیجه پژوهش پیشنهاد راهکارهای طراحی ورودی، هندسه و تناسب پلان، کنترل انتقال صدا مابین فضا‌های واحد مسکونی، کنترل دید از بیرون واحد و ایجاد فضای مفید مکث و حرکت در فضاهای مابین دو بخش اصلی واحد است. نتایج تحقیق می‌تواند به فرهنگ‌ها و شهرهای مشابه در شمال کشور قابل تعمیم باشد. جدول راهکارهای طراحی پژوهش مطابق با شرایط فرهنگی-اقلیمی مناطق دیگر کشور جهت تدوین راهنماهای طراحی متناسب با فرهنگ‌های محلی و محیط‌های خاص قابل تنظیم است.

شیما اسلام پور، سعید میرریاحی، سوزان حبیب،
دوره 11، شماره 4 - ( 8-1402 )
چکیده

در دهه‌­های اخیر به­دنبال تغییرات در حوزه­‌های مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی، انواع گوناگونی از مسکن شکل گرفته است. در این راستا مسکن اجتماعی به­‌عنوان یکی از اشکال پاسخ­گویی به نیاز مسکن می‌­باشد. مسکن اجتماعی مسکنی است که با امکان اختلاط‌نشینی از شکل­‌گیری آسیب­‌های اجتماعی جلوگیری نموده و موجب انسجام اجتماعی در جامعه می‌­گردد. با توجه به آنکه در ایران، طراحی این‌گونه از مسکن، با نگاهی جامع پیش می­رود، تحقق امر سکونت با رویکردی معناشناسانه، به‌­دلیل گسترش روزافزون سکونتگاه‌­های بی­‌کیفیت در شهرها، ضروری به‌­نظر می­رسد تا در چنین سکونتگاه‌­هایی بتوان فضاهایی منطبق بر نیازهای انسان را طراحی نمود. هدف مقاله حاضر بازگشت به مفهوم سکونت و تبیین ابعاد پنهان آن در مسکن اجتماعی با رویکردی معناشناختی و به­‌منظور دستیابی به سیاست‌­های طراحی در جهت ارتقای کیفیت این‌گونه از مسکن می­باشد. این مقاله با رویکردی کیفی و به روش تحلیل محتوای کیفی و در حوزه معماری انجام شده است. داده‌­ها با استفاده از اجماع سه شیوه (مطالعات کتابخانه­‌ای، مشاهده، و مصاحبه) جمع‌­آوری شده­اند. در ادامه، داده‌­های بدست آمده در محیط نرم­‌افزار MAXQDA20 تحلیل شده، سپس با استفاده از کدگذاری­، داده‌­ها به مفاهیم، مقوله و سپس به ابعاد تبدیل شده­ است. با توجه به مطالعات انجام شده، چهار بعد شامل کالبدی- ساختاری، اجتماعی- فرهنگی، ادراکی- زیباشناختی، و زیست­‌محیطی، ابعاد پنهان سکونت در مسکن اجتماعی می­باشند که هر کدام اشاره به معنایی از نیازهای انسان دارند. بدین‌­ترتیب زمانی انسان می‌­تواند در جایی به مفهوم واقعی، سکنا گزیند که آن مکان فراتر از توجه به بعد کمی، بازنمایی از توجه به ابعاد وجودی او که همانا بعد جسمانی- روحانی، اجتماعی، معنوی، و روانی است، باشد تا همه جنبه­‌های نیازهای مختلف او را برطرف نماید.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله پژوهش های معماری اسلامی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Iran University of Science & Technology

Designed & Developed by : Yektaweb