4 نتیجه برای حجت
زهرا زمانی، مریم آزموده، حجت قاعدی،
دوره 2، شماره 3 - ( پاییز 93 1393 )
چکیده
این مقاله جستاری پیرامون مطالعه تطبیقی رویکرد مبتنی بر بینش اسلامی با رویکرد معاصر در مواجهه با محیط زیست است. در این پژوهش با مقایسۀ این دو رویکرد، وجوه اشتراک بیانیه های حامیان محیط زیست در دوره معاصر با آموزه های مبتنی بر بینش اسلامی روشن شد. سوال اصلی در این پژوهش عبارت است از: چرا و چگونه متون و منابع دینی در زمینه های مختلف از جمله مسائل زیست محیطی می تواند راه گشا باشد؟ آیا این تعالیم نگرانی های امروز بشر در حوزه بحران های زیست محیطی را پوشش می دهد؟ بشر پس از رویارویی با بحران های زیست محیطی معاصر، به لزوم تغییر نگرش در مواجهه با طبیعت پی برد. این در حالی است که آموزه های اسلامی قریب به 1400سال پیش در باب لزوم حفظ محیط، تعالیم بسیاری برای بشر داشته است. از این رو هدف از انجام این پژوهش روشن کردن لزوم باز خوانی عمیق این مفاهیم از متون اسلامی و کاربردی کردن آن در حوزه های مرتبط با محیط زیست از جمله معماری است.
روش تحقیق در این مقاله از نوع ترکیبی می باشد، که براساس روش کیفی و استدلال منطقی استوار است. پس از مطالعه محیط زیست از منظر اسلامی و رویکرد معاصر در این حوزه، از راهکار مطالعه تطبیقی "جرج اِف بِردی" جهت تحلیل و مقایسه این دو رویکرد استفاده شد، که شامل چهار مرحله توصیف، تفسیر، همجواری و مقایسه است استفاده شد. لازم به ذکر است، شاخص های مورد نظر در این مقایسه از طریق مطالعه اسنادی و پرسش از متخصصین به روش دلفی تعیین گردید. در این پژوهش پس از انجام مطالعات اسنادی و مطالعه تطبیقی و تحلیلی این دو ریکرد، لزوم استخراج دستورات و راهکارهای اسلام در راستای حفظ محیط زیست آشکار گشت.
همچنین این پژوهش بیانگر این نکته است، که عمل به تعالیم اسلام که فارغ از زمان و مکانی خاص به بشر ابلاغ شده، و در آن تمامی پدیده های طبیعی به واسطه انتساب به خداوند دارای ارزش ذاتی هستند، می توانست مانع از وقوع و تشدید بحران زیست محیطی فعلی باشد. همچنین بسیاری از مسیرهایی را که بشر صرفا از روی تجربه طی کرده کوتاه نموده و از بسیاری از خسارات وارد شده به محیط زیست جلوگیری نماید. از این رو بررسی دقیق تر این آموزه ها می تواند به باز کردن افق های جدیدی در جهت تکمیل این نظریات کمک نماید.
عیسی حجت، آزیتا بلالی اسکویی، ثنا یزدانی،
دوره 7، شماره 1 - ( بهار 98 1398 )
چکیده
حضور میدان؛ به عنوان یک فضای باز شهری؛ پیش از اسلام و نیز پس از آن؛ در شهرسازی اسلامی؛ مورد توجه بوده است. میدان صاحب آباد تبریز، میدان شاه قزوین و میدان نقش جهان اصفهان نمونه هایی از میادین شهری به جا مانده ازگذشته و نشان دهنده قدرت حکومتها و باریک بینی رجال دولتی زمان خود (عصر صفوی 906-1148 ه.ق) میباشند. بر اساس نظریههای پژوهشهای اخیر میدان نقش جهان اصفهان در زمان احداث (شاه عباس اول صفوی، 998-1038 ه.ق) از میدان صاحب آباد تبریز که پیش از صفویه و در زمان آق قویونلوها (870- 896 ه.ق) طرح ریزی و احداث گردیده بود، الگو برداری شده و از آنجایی که کالبد بهجامانده مجموعه صاحب آباد تبریز بیشتر مربوط به ساختوسازهای دوره قاجار بر روی ویرانههای بناهای مجموعه حکومتی دورههای قبل میباشد، پذیرش نظریه مذکور، منجر به ارائه طرحهای بازآفرینی صاحب آباد با تقلید صرف از کالبد امروزی نقش جهان و بدون توجه به ساختار اصیل این مجموعه در دورههای شکل گیری و اوج آن در گذشته شده است. بنابراین در پژوهش حاضر بر اساس تحلیل محتوا و راهبرد تاریخی- تطبیقی به مطالعه پیشینه، تاریخچه شکل گیری و تحولات و دگرگونیهای مرحله به مرحله دو مجموعه صاحب آباد و نقش جهان در روند تاریخ پرداخته و در نهایت با مطالعه تطبیقی طرحواره های ترسیم شده، شناسایی تشابهات و تفاوتهای ساختار کالبدی و کارکردی این دو مجموعه در چهار بازه زمانی محقق گشته است. نتایج حاصل حکایت از وجود بیشترین اشتراکات در پیشینه قبل از احداث دو مجموعه و بیشترین افتراقات در وضع موجود آنها داشته که در سیر تحول تاریخی نیز، دو مجموعه در بعد کارکردی و نوع کاربری ها و عملکرد های موجود شباهت های بسیاری نسبت به بعد ساختاری و شکلی را داره بوده اند. همچنین بزرگترین تفاوت کالبدی دو مجموعه عدم محصوریت میدان صاحب آباد نسبت به نقش جهان بوده که منجر به دگرگونی ها و افول مجموعه مذکور تا به عصر حاضر گشته است. پذیرش قطعی این فرضیه نیز که مجموعه نقش جهان اصفهان، در هر دو بعد کالبدی و کارکردی نمونه مشابه و عینا به جا مانده از مجموعه صاحب آباد تبریز می باشد صحیح به نظر نمی رسد و می توان عنوان کرد که ساختار کلی مجموعه صاحب آباد در دوره اوج شکوهش (دوره شاه طهماسب صفوی) میتوانسته الگوی یک فضای شهری با عملکردهای مختلف حکومتی-سیاسی، اجتماعی-فرهنگی، مذهبی و ورزشی برای احداث میدان نقش جهان گردد.
خانم مریم سلیمانی، دکتر عیسی حجت، دکتر پریسا هاشم پور،
دوره 9، شماره 1 - ( بهار 1400 1400 )
چکیده
پیچیدگی و تضاد یکی از راهبردهای افزایش تنوع بصری است که امروزه در پی ساخت و ساز گسترده و تبعیت از الگوی فراگیر مدرن، کمتر بدان توجه شده است. مسألهای که در طولانی مدت یکنواختی و کسالت در خانههای معاصر را در پی داشته است. این در حالی است که عامل تضاد و پیچیدگی در تنوع بصری معماری سنتی دورههای مختلف، بخوبی دیده میشود و میتواند الگوی خوبی در جهت بکاربست پیچیدگی و ابعاد آن فراهم کند. در پی اهمیت این موضوع، محقق قصد دارد با اتکا به روش تئوریداده بنیاد، جمع اضداد را که بعنوان یکی از شاخصهای اصلی پیچیدگی محسوب میشوند، در خانههای سنتی یزد شناسایی و تبیین نماید. در این روند اطلاعات میدانی ابتدا با استفاده از مصاحبه باز و عمیق، مشاهده و عکسبرداری گرداوری و سپس با استفاده از کدگذاری سه مرحلهای باز، محوری و انتخابی تحلیل شدند. نتایج این پژوهش حکایت از آن دارد که ساختار کالبدی و فضایی خانههای سنتی یزد شرایطی را فراهم کرده است که در آن میتوان همنشینی مثبتی از جمع اضداد را در موقعیتهای مختلف تجربه کرد. در این روند مشخص شد که انواع اضداد که در چهار نوع تضاد حسی، ادراکی، بصری و نمادین قابل دستهبندی هستند، به ترتیب منجر به افزایش درک بهتر پدیده، به تعادلرسیدن کلیت فضا، افزاش تنوع و افزایش بارمعنایی فضا میشوند.
دکتر رضا خیرالدین، خانم سیده فاطمه حجت زاده،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
امروزه ایجاد موزههای جنگ در اکثر کشورهایی که سابقۀ جنگ داشته و درگیر جنگ بودهاند، امری رایج است. این جوامع با نمایش میراث و ادوات و فضاهای باقیمانده از جنگ، سعی در حفظ و انتقال این آثار به نسلهای بعدی را دارند. بزرگداشت جانباختگان و قربانیان جنگ، ستایش صلح و عبرت از آثار سوء جنگ از اهداف اصلی این موزههاست. طراحی موزههای جنگ با توجه به نوع نگرش به جنگ، هویت، و فرهنگ هر جامعه متفاوت است. از این رو یکی از اهداف این پژوهش نگاهی نو به بازیابی مفهوم و الگوی موزۀ جنگ و آثار آن در ایران با توجه به نحوۀ نگاه به دفاع مقدس در جنگ عراق علیه ایران است. پژوهشهای مختلف قبلی نشان میدهد که تأثیر آموزههای دینی در جامعه نهتنها در شکلگیری هویت افراد حاضر در جنگ مؤثر بوده، بلکه در کنش و نگرش بازدیدکنندگان نیز تأثیرگذار بوده است. در این راستا کوشش شده تا در پرتو ظرفیتهای بالقوۀ میراث فرهنگی جامعه از یک سو و حضور نوع جدیدی از بازدیدکنندگان مناطق جنگی (کاروانهای راهیان نور) از سوی دیگر، مفهوم بدیع «محورـ موزۀ منطقهای» برای شناخت و بازنمایی آثار و میراث دوران دفاع مقدس از طریق مسیرهای حرکت در برخی محورهای مهم منطقۀ جنگی جنوب کشور تعریف شود. یکی از این محورها در خوزستان مسیر اهواز تا اروند است که حاوی برخی گرهگاهها و مقاط کانونی مهم و مسیرهای پراتفاق و پرماجرا در سالهای دفاع مقدس بوده است. شناخت و بازنمایی اتفاقات و میراث این مناطق به قدری پررمزوراز است که جمعآوری و بازنمایی آنها در مراکز موزههای مرسوم جنگ ممکن نمیشود، لذا برای بازنمایی این آثار و اتفاقات، طی مسیر و بازدید محورها الزامی میشود و الگوی مناسب این بازنمایی از ضرورتها و اهداف مهم مقالۀ حاضر است. در تعریف جدید «محورـ موزه» سعی میشود از برخی مفاهیم ادبیات اصیل بهصورت استعاری برای بازنمایی مفاهیم آثار و میراث دفاع مقدس همچون تعالی و رشد، روح ایثار و رسیدن به قرب الهی استفاده شود که تلاشی دشوار و بحثبرانگیز است. برای تبلور ایدۀ محور- موزه، بخشی از مسیر منطقۀ اهواز به اروند انتخاب شده است. سپس با منزلگذاری (سکانسبندی) مسیر مربوطه با توجه به ویژگیهای فضاییکالبدی و نیز توجه به رخدادهای جنگی مرتبط با قطعات و گرههای مختلف واقع در مسیر، ارزشهای فضایی مسیر برای بازدیدکنندگان و گروههای راهیان نور بازنمایی شده است. مراحل بازنمایی آثار و وقایع دوران جنگ و دفاع مقدس در مسیر مورد مطالعه با گریز مختصری به استعارههای هفت اقلیم عشق عطار در سکانسهای مختلف بیان شدهاند تا ادراک فضایی محورـ موزۀ اهواز تا اروند در مقیاس منطقهای را تقویت کنند. سکانسبندی مسیر راهیان نور محور اهوازـ اروند موضوع تکوین محورـ موزههای دفاع مقدس را از مرحلۀ ایده به مرحلۀ پدیده نزدیک میسازد که بدیعتر از اشکال مرسوم و قالببندیشدۀ موزههای جنگ در دنیا و موزههای دفاع مقدس در ایران است. روش پژوهش مبتنی بر بازشناسی و توصیف و تحلیل فضایی سکانسهای مختلف مسیر براساس ویژگیها و مختصات هریک در کل منطقه است. توسعه و تکمیل این الگوی منطقهای در مقیاسهای عملیاتیتر مانند برنامهریزی و طراحی شهری و مقیاس معماری از مراحل بسط این الگو میتواند باشد.