جستجو در مقالات منتشر شده


19 نتیجه برای دری

مهدی حمزه نژاد، زهرا صدریان ،
دوره 2، شماره 3 - ( پاییز 93 1393 )
چکیده

طرح خانه مسلمان می‌بایست به صورتی باشد که امکان انجام الگوهای رفتاری شریعت را در هماهنگی با ارزش‌ها و عقاید اسلامی ساکنین فراهم سازد. دین جامع اسلام می‌تواند مجموعه‌ای از اصول اساسی را به عنوان راهنما و چهارچوب برای طراحی و معماری مسکن در اختیار ما قرار دهد. با توجه به سیاست‌های کلان کشور پیرامون احیای معماری و شهرسازی اسلامی-ایرانی، توجه به اصول معماری خانه در اسلام و بررسی میزان تحقق این اصول در گذشته و عصر حاضر از یک سو و میزان سازگاری آموزه‌ها و مصادیق معماری جهان معاصر با این اصول از سوی دیگر ضروری به نظر می‌رسد. هدف از پژوهش پیش رو، ارائه اصول اولیه و راهکارهای پیشنهادی طراحی به منظور ارتقاء شرایط اسکان با استفاده از منابع دین و درجه اول قرآن کریم و احادیث معتبر و همچنین ارزیابی پاره‌ای از نظریات و بناهای مسکونی معاصر بر مبنای این اصول می‌باشد. در این راستا با توجه به میان‌رشته‌ای بودن پژوهش، ابتدا با روش استدلالی برخی از مهمترین اصول طراحی خانه در دو دسته سلبی و ایجابی از منابع شریعت استخراج شده و سپس اصول و مصداق‌های مشابه در برخی نقاط دیگر جهان با روش تطبیقی-تاریخی ارزیابی شده و در ادامه به ذکر نمونه‌های موردی رعایت یا عدم رعایت این اصول در خانه‌های گذشته و امروز پرداخته شده است. یافته‌ها نشان می‌دهد اصول معماری اسلامی از قبیل محرمیت و محصوریت، عدم اشراف، مهمان‌پذیری، تعادل در متراژ خانه و تزئینات که به طور عمده در بافت‌ها و خانه‌های سنتی ایران رعایت می‌شد؛ امروزه نیز در طراحی بسیاری از خانه‌های معاصر مورد تأیید و تأکید نظریه‌پردازان و معماران مطرح جهانی بوده و در برخی موارد نیز عدم تطابق آموزه‌ها و مصداق‌های معاصر با اصول اسلامی قابل مشاهده است. از آنجا که الگوبرداری از این مصداق‌ها می‌تواند موجب ناهنجاری‌ها و آسیب‌های فرهنگی در جوامع اسلامی شود؛ فرد مسلمان می‌بایست با بهره‌گیری از اصول اسلامی و تجسم کالبدی آن، انعکاسی از دین را در طراحی مسکن مطلوب خود فراهم کند.
محمدرضا پورجعفر، علی پورجعفر، سیما صفدری،
دوره 3، شماره 3 - ( پاییز 94 1394 )
چکیده

در دهه‌های اخیر متون متعددی در مورد شهر اسلامی منتشر شده است. در  این پژوهش، نخست به تشریح آنچه بسیاری به عنوان شهر اسلامی تلقی کرده‌اند و سپس به شفاف‌سازی موضوع پرداخته می‌شود. بررسی ادبیات موجود موضوع نشان می‌دهد در بیشتر مطالبی که تاکنون ارائه گردیده، به صورت موردی به نکاتی در مورد شهرهای موجودی که مسلمانان در آن‌ها زندگی می‌کنند و یا به برخی از اصول کلی اسلام اشاره شده است. اندیشمندان مسلمان کمتر به مطالعاتی پیرامون تعریفی شفاف از شهر اسلامی، شاخص‌سازی، نحوه اسلامی کردن و تبلور فیزیکی آموزه‌های دینی (به خصوص آنچه در قرآن کریم، نهج‌البلاغه و دیگر احادیث معتبر آمده است) پرداخته‌اند.

دین مبین اسلام که در بین ادیان الهی از کاملترین ادیان محسوب می‌شود؛ دارای آموزه‌های مفید و مثمر ثمری است که بلاشک می‌توان با مطالعه و تجزیه و تحلیل مطالب موجود، به معیارهای پسندیده‌ای در مورد برنامه‌ریزی و طراحی شهری دست یافت. همچنین موارد و مصداق‌های بسیاری در شهرهای سنتی ایرانی-اسلامی وجود دارد که می‌توان با مطالعه آنها به تبیین معیارهای برای برنامه ریزی و طراحی شهری ایرانی- اسلامی پرداخت. در این پژوهش از طریق روش توصیفی- تحلیلی نخست به مروری بر پیشینه مطالب ارائه ‌شده در مورد شهر اسلامی و سپس به بررسی مصداق‌هایی موجود پرداخته شده است.

یافته‌های این پژوهش و اظهارات صاحبنظران در مورد تعابیر رایج در اسلام در مورد شهر همچون اوصاف شهر مناسب از نظر کالبدی و عملکردی در قرآن و احادیث نشان می‌دهد که مطالب موجود را می‌توان به دو دسته تقسیم نمود. نخست آن‌هایی که شهر اسلامی را بر اساس شهرهای سنتی و آنچه موجود است تعریف کرده‌اند. دوم آن‌هایی که شهر اسلامی را آن طور که باید باشد توصیف نموده‌اند. نتایج پژوهش نشان می‌دهد شاخص‌هایی که توسط مسلمانان صاحب اندیشه در راستای دستیابی به شهری آرمانی- اسلامی از آموزه‌های دینی استخراج می‌شود؛ در مجموع دو دسته‌اند. برخی به طور مستقیم در برنامه‌ریزی و طراحی شهری قابل به‌کارگیری و برخی غیرمستقیم قابل بهره‌برداری است. در این مقاله ضمن اشاره به نحوه شاخص سازی، به یک الگوی پیشنهادی ممکن بر اساس احادیث برای محله‌های اسلامی، نیز اشاره شده است.


محمدابراهیم زارعی، یداله حیدری باباکمال، مجید منتظر ظهوری،
دوره 3، شماره 3 - ( پاییز 94 1394 )
چکیده

یکی از مهم­ترین بناهای دوره­ی اسلامیِ ایران، پس از مساجد، آرامگاه­ها می­باشند. موجودیت این بناها در ارتباط با شخصیت­های مذهبی و یا بزرگان محلی و منطقه­ای تفسیر می­شود. طی بررسی باستان­شناسی که به­منظور شناسایی محوطه­های باستانی شهداد، اندوهجرد و گلباف از توابع کرمان در پائیز 1390 خورشیدی انجام گرفت؛ دو بنای هشت­ضلعی گنبددار شناسایی و ثبت گردیدند. بناهای فوق در روستاهای کشیت و نسک بخش گلباف واقع، و در ارتباط با قبرستان­های روستا احداث شده­اند. با توجه به اینکه تاکنون این دو بنا شناسایی و معرفی نشده­اند؛ پژوهشی منسجم در خصوص وضعیت آن­ها ضروری به نظر می­رسد. بر این اساس، مهم­ترین هدف پژوهش حاضر تعیین ماهیت و کارکرد بناهای فوق با توجه به بافت تاریخی و فرهنگی آن­ها و ارائه­ی تاریخگذاری نسبی در مقایسه با نمونه‌های مشابه است. روش به­کار رفته برای دست­یابی به اهداف مذکور نیز بر مبنای بررسی سیستماتیک (فشرده) باستان­شناسی و روش توصیفی-تحلیلی در کنار استفاده از منابع مکتوب است. مهم­ترین پرسش­هایی که اساس پژوهش حاضر را تشکیل می­دهند عبارتند از: 1. قدمت بناهای فوق به چه تاریخی بر می­گردد؟
2. کارکرد احتمالی و علت وجودی آنها با توجه به بافت تاریخی و فرهنگی منطقه چیست؟ نتایج پژوهش نشان می­دهد با توجه به مقایسه نقشه و تزئینات این آرامگاه­ها با نقشه­های مقابر قرون میانی احتمالاً بناهای هشت­ضلعی نسک و کشیت به دوره­ی سلجوقی و یا ایلخانی تعلق دارند. همچنین با مقایسه­ی دو بنای مورد مطالعه با یکدیگر نیز می­توان گفت که انتساب آرامگاه نسک به دوره­ی سلجوقی با احتمال بیشتری عنوان می­شود؛ چرا که سبک تزئین و نقشه­ی آن به بناهای دوره­ی سلجوقی نزدیکتر است و احتمالاً با توجه به عامل یاد شده، آرامگاه نسک نسبت به آرامگاه کشیت از قدمت بیشتری برخوردار است. در ارتباط با کارکردِ بناهای نسک و کشیت نیز می­توان گفت از آنجایی که هر دو بنا در درون قبرستان­های روستا واقع شده­اند؛ مرتبط با شخصیت­های مذهبی و یا بزرگان روستا بنا شده­اند و بن­مایه­ی اصلی شکل­گیری قبرستان روستا مرتبط با این دو اثر است.


ایمان قلندریان، علی اکبر تقوایی، مریم کامیار،
دوره 4، شماره 1 - ( بهار-95 1395 )
چکیده

بحران‌های زیست‌محیطی یکی از مهمترین چالش‌هایی است که جامعه‌ی بشری با آن‌ها مواجه است. مکاتب گوناگون برای حل این بحران‌ها راه‌حل‌های مختلفی را بیان نموده اند؛ از جمله توسعه‌ی پایدار، حفاظت‌گرایی، صیانت‌گرایی، اخلاق زمین، نیکداری و پایداری. اما با وجود راه‌حل‌های ارائه شده، بحران‌های زیست‌محیطی ادامه دارند و به واسطه‌ی بهره‌برداری بیشتر از منابع تشدید شده‌اند. این تحقیق در پاسخ به چرایی وجود بحران‌های زیست‌محیطی –علی‌رغم تشکیل نهادهای مرتبط و فراگیر شدن مفاهیم مرتبط با توسعه پایدار- و واکاوی جایگاه محیط زیست و چگونگی رابطه‌ی انسان با آن در اندیشه‌ی اسلامی انجام شده است.

در این پژوهش از روش مقایسه‌ی تطبیقی عرضی و توصیفی تحلیلی استفاده شده است. با بررسی توصیفی مفاهیم انسان و محیط زیست در تفکر توسعه‌ی پایدار و اندیشه‌ی اسلامی به مقایسه‌ی تطبیقی و تحلیلی میان آن‌ها پرداخته شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می‌دهد که برای حل بحران مذکور نیاز به انقلاب و تغییر مفاهیم انسان و ترسیم دوباره ارتباط میان انسان و طبیعت می‌باشد. همچنین باید جایگاه طبیعت و انسان در نظام آفرینش مورد تجدید نظر قرار بگیرد. در این تحقیق نشان داده شده است که یکی از علل بوجود آمدن بحران‌های زیست‌محیطی تغییر مفهوم انسان، سلطه‌جویی او، راه غلبه بر آن و تغییر نگرش افراد نسبت به مفهوم و جایگاه انسان مدرن می‌باشد. توسعه‌ی پایدار، همان تعریف مصطلح دوره‌ی رنسانس درباره انسان را قبول می‌کند و بدون توجه به ریشه‌های به وجود آمدن بحران، به مسائل سطحی توجه می‌کند. آنچه در توسعه‌ی پایدار اهمیت دارد؛ لزوم عدالت بین یک نسل و میان نسل‌ها می‌باشد. از نظر اسلام، طبیعت موجودی است هوشمند و دارای ملکوت که اگرچه برای انسان خلق شده است؛ اما انسان مجاز نیست هرگونه که تمایل دارد از آن استفاده نماید؛ چون طبیعت امانتی در دست انسان است و انسان به عنوان جانشین خداوند باید نسبت به سایر آفریده‌های خداوند امانت‌دار باشد.


جواد دیواندری، احمد دانائی‌نیا، مهدی صیادی، مرضیه امامی میبدی،
دوره 4، شماره 3 - ( پائیز-95 1395 )
چکیده

مزاج یکی از مفاهیم بنیادین در طب ایرانی- اسلامی است که معماران ایران زمین از گذشته‌های دور در تلاش بوده‌اند تا در خلق آثار معماری، از آن به عنوان الگو بهره گیرند. با توجه به اهمیتی که دین و اخلاق بر سلامت جسم و زمینه‌سازی آن بر سلامت روح دارد؛ معماری حمام‌های ایرانی نیز -که آبشخور آن مبانی دینی و اخلاقی است- در راستای سلامت جسم و روح و مبتنی بر آموزه‌های طب سنتی- اسلامی به عنوان یک کهن‌الگو، در انطباق کامل با الگوی مزاج طراحی شده است. از همین رو، آرامشی که فرد پس از استحمام به دست می‌آورده؛ با مفاهیم کاربردی نهفته در معماری حمام پیوند مستقیم داشته است. تلاش نگارندگان بر آن بوده تا با بازشناسی جنبه‌های درمانی در متون طب دوره‌ی اسلامی چگونگی و نحوه‌ی تجلی مفاهیم مطرح شده را در معماری حمام بررسی نمایند. پرسش‌های کلیدی پژوهش، متمرکز بر دو موضوع اصلی است. نخست آنکه آرای حکمای اسلامی بر شکل‌گیری معماری حمام چگونه اثر گذاشته است؟ و نیز آنکه در معماری حمام ایرانی، مزاج دارای چه مشخصه‌هایی است؟ برای پاسخ‌گویی به این دو پرسش از روش موردپژوهی با بهره‌گیری از راه‌کارهای ترکیبی و برای گردآوری اطلاعات مورد نیاز از روش کتابخانه‌ای و میدانی استفاده گردیده است. در بخش مطالعات میدانی، ده نمونه از گونه‌های معماری حمام ایرانی که از لحاظ کیفیت واجد ارزش بوده و می‌توانسته در بیان مفاهیم منبعث از مزاج‌شناسی مورد بهره‌برداری قرار گیرد؛ انتخاب شده است. در انتخاب نمونه‌ها، عامل اقلیم -که از عوامل مؤثر بر مزاج و گونه‌شناسی معماری حمام است- مورد توجه قرار گرفته و تلاش شده تا از هر اقلیم، نمونه‌ای برگزیده شده باشد. آنچه پژوهش حاضر در فرجام کار بر آن تأکید دارد؛ توجه به  تأثیر آرای حکمای طب ایرانی- اسلامی و مراتب سلامتی در قالب دو رویکرد شست و شو- نظافت و درمانی بودن معماری حمام ایرانی قابل شناسایی است. نتایج مبین آن است که میان مفاهیم بهداشتی و مفاهیم درمانی رابطه‌ی مستقیمی وجود دارد. این مفاهیم که به عنوان معیارهای طراحی در آثار تحلیل شده به شکل چهار بیت (خانه‌ی اول گرم وخشک-خانه‌ی دوم سرد و تر-خانه‌ی سوم گرم و تر-خانه‌ی چهارم گرم وخشک) مطرح و تبیین شده‌اند؛ از رابطه‌ی پاکیزگی تن و درمان (تعادل جسم و ایجاد سلامتی) با بهره‌گیری از الگوی مزاجی سخن می‌گویند.


مریم کیایی، یعقوب پیوسته گر، ، علی اکبر حیدری،
دوره 5، شماره 1 - ( بهار 96 1396 )
چکیده

بازده عملکردی مسجد مانند هر فضای عملکردگرای دیگر، تحت تاثیر چیدمان فضایی آن قرار دارد. در واقع فضاهای مذهبی دارای ویژگی­های ­منحصر به فردی هستند که از آغاز اسلام تا کنون بدون تغییر باقی مانده و تنها مختص به خود این فضاها می­باشند. این ویژگی­های خاص سبب پایداری استفاده از الگوهایی خاص در معماری این گونه از بناها شده است. چگونگی ارتباط بین ورودی، حیاط و شبستان(های) مسجد از جمله این ویژگی­هاست که در بسیاری از موارد وجود عنصری به عنوان ایوان در سازمان فضایی این بناها، نقش یک گره ارتباطی را ایفا نموده و به عنوان یک فضای نیمه باز، ارتباط میان حیاط و شبستان­های مسجد را فراهم می­آورد. لذا پژوهش حاضر به بررسی نقش ایوان در ارتقا راندمان عملکردی مسجد می­پردازد. ابزار سنجش موضوع تحقیق حاضر تئوری نحو­ فضا می­باشد. این نظریه قادر است که اطلاعات مربوط به ویژگی­های ساختاری پیکره­بندی فضایی بنا را به منظور تجزیه و تحلیل آن، در اختیار پژوهش­گران قرار دهد. شیوه­ی مورد نظر دارای دو ابزار می­باشد که شامل "نمودارهای توجیهی" و "نرم افزار" است. به منظور دست­یابی به این هدف، پس از بررسی ادبیات پژوهش، شاخص­های مرتبط با راندمان عملکردی فضا استخراج و معرفی می­گردد. در مرحله بعد به منظور تحلیل میزان راندمان عملکردی، پس از ترسیم نموداهای توجیهی مربوط به هر فضا، بخشی از شاخص­ها با استفاده از روابط ریاضی نحو فضا آنالیز شده و بخشی دیگر با استفاده از نرم افزار Depthmap مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. بر این اساس در مجموع، راهبرد مورد استفاده در پژوهش، کمی خواهد بود. نتایج نهایی مستخرج از دو روش مذکور نشان داد که وجود ایوان و فضاهای وابسته به آن در ساختار فضایی مساجد باعث افزایش عمق فضایی، درجه همپیوندی و پیوند بهتر میان فضای حیاط و شبستان می­گردد که مجموعه این عوامل، ارتقا راندمان عملکردی بین فضای ورودی، حیاط و شبستان­(های) مسجد را در پی دارد. از جمله دیگر نتایج مستخرج از این پژوهش می­توان به تعداد ایوان­های موجود در مساجد در ارتقا راندمان عملکردی آنها اشاره نمود؛ به این ترتیب که هر چه تعداد ایوان­ها در مساجد حیاط مرکزی افزایش یابد، میزان راندمان عملکردی آن نیز به مراتب افزایش می­یابد.


علی دری، غلامرضا طلیسچی، فاطمه جباران،
دوره 6، شماره 2 - ( تابستان-1397 1397 )
چکیده

فهم معماری اسلامی مستلزم ادراک و دریافت فضاست، و فضای معماری اسلامی حاوی معانی است که تنها به واسطه حواس قابل فهم نیست. فضا به عنوان اساسی‌ترین مفهوم معماری، همواره در کرانه مشخص و معیّن، تصور میشود، که به واسطه ادراک حسّی دریافت می‌گردد، بدین ترتیب دارای حدود مشخص، و به صورت کرانمند است، از طرفی مساجد مهم‌ترین بنای دوران اسلامی هستند که مسلمانان برای برپایی نیایش در آنجا گرد هم می‌آیند و حاوی نمادها و معانی متعددی است، که باید به واسطه ادراک عقلانی و از رهگذر تاویل کشف شود. به این ترتیب، دریافت مفهوم فضا در معماری اسلامی، بویژه معماری مساجد، مسئله‌ای اساسی است. این مسئله در درک و دریافت معنای فضا، حاصل مقابله دو ساحت از ادراک است. در راستای تشریح و تبیین چنین مسئله‌ای، این مقاله به تبیین درک کرانمندی و ناکرانمندی ساختار فضایی مساجد ایرانی در دوره صفویّه پرداخته است. به همین جهت این پژوهش با رویکرد کیفی به روش نمونۀ موردی با مشاهدات میدانی و اسناد کتابخانهای به تبیین، تحلیل و دریافت ساختار فضا در مساجد دورۀ صفویّه به عنوان یکی از دورههای طلایی معماری ایران میپردازد، مسجد امام اصفهان به عنوان نمونه‌ای از مساجد دارای حیاط و ایوان، و مسجد شیخ لطف‌الله، موردی از مساجد فاقد این عناصر، از دوران صفوی انتخاب شدند. یافته‌های این تحقیق نشان میدهد که فضا در معماری ایران متنوّع دریافت می‌شود، به این ترتیب که فضا از منظر ادراک حسّی به صورت کرانمند است. این کرانمندی و جسمیّت یافتگی فضا حاصل ادراک کرانه به واسطه حواس پنج‌گانه است، و متناسب با عالم صغیر، جسم محیط بر فضاست، از این منظر کرانه علاوه بر تمرکز درونیّت، مرکزگرایی، گسست فضا، تکثر و چند فضایی را نیز به همراه دارد. امّا فراتر از آن در معماری اسلامی، ادراک عقلانی است که سبب دریافت معناها می‌شود، در این ادراک، کرانه برای انسان ایرانی محدودیتی ایجاد نمی‌کند، و کرانه و فضا با هم یکی دریافت می‌شوند، فضا فاقد حد، و بیکران است. بیکرانی فضا در معماری اسلامی متناسب با عالم کبیر است. در این دریافت، فضای اسلامی معنای حضور واحد و یگانه ذات لاتعیّن الهی است. در حقیقت در ادراک عقلانی و شهودی، فضا واحد، متوسّع، ابدی و بیکران است، اما در ادراک حسّی فضا، کرانمند، درونی، خرد، و متکثر دریافت می‌شود.
نرگس کریمی، رضا ابویی، داریوش حیدری،
دوره 6، شماره 3 - ( پائیز-1397 1397 )
چکیده

دیوار هو به عنوان یک سازه­ی پشتیبان در عرصه­ی معماری مورد استفاده قرار گرفته­است. این سازه­ی تحتِ فشار از پیشروی نیروهای رانشی ممانعت کرده و باعث ایجاد ایستادگی و پایداریِ سازه­ی اصلی در مقابل هرگونه حرکتِ افقی می­گردد. بررسی مراجعِ مربوط به سازه­های معماری روشن می­کند که تحقیقاتِ اندکی به سازه­های پشتیبان و بالاخص دیوارهای هو در ایران اختصاص داده­ شده­است و پاسخ روشنی برای این سؤال که: بر اساس چه سنجه­هایی می­توان گونه­های دیوارهای هو را بررسی نمود و این گونه­ها چیستند ارائه نشده­است. از سویی مطرح بودن مبحث دیوارهای هو در حوزه­ی تخصصی مرمت بنا به عنوان یک شیوه­ی درمان،  نیاز به تحقیق در این خصوص را به صورت مبرم می­طلبد. هدف این پژوهش، مطالعه و شناخت دیوارهای هوی در ایران است. بنابراین ابتدا با تکیه به مطالعات کتابخانه­ای و سپس با تحقیقات میدانی و بررسی 100 نمونه­ی در دسترس، شناخت و گونه­شناسی دیوارهای هوی معماری ایرانی، مورد نظر قرارگرفت. برآمد اصلی این تحقیق، شناخت گونه­های دیوارهای هو مبتنی بر سنجه­های شکلی، موقعیت قرارگیری دیوارهای هو در پلان، مصالح به­کاررفته در آن­ها و زمانِ ساخت می­باشد. مطالعه­ی روند گونه­شناسی در نمونه­های بررسی­شده، نشان داد که گونه­های توپُر با پلان مستطیل و مقطع ترکیبی(مستطیل و مثلث)، کاربردی­ترین دیوار هو از 100 نمونه­ی مورد بررسی می­باشد. سهولتِ ساخت و ایفای بهترین عملکرد سازه­ای این دیوارهو می­توانداز دلایل استفاده­ی معماران باشد که بر شناخت و آگاهیِ تجربیِ آن­ها استوار بوده­است. در گونه­های دیوارهای هوی دارای بازشو نیز نوعِ یک­طبقه با پوشش درگاهی از نوع مازه­دار بیشترین پذیرش را از سوی معماران به خود اختصاص داده­است. ازدستاوردهای این پژوهش، راهکارهای علمی برای مرمت­گران و معماران به منظور طراحی گونه­های دیوارهای هو در مرمت بناهای تاریخی ارائه می­دهد.
فاطمه جباران، غلامرضا طلیسچی، نیما دیماری، علی دری،
دوره 6، شماره 4 - ( زمستان1397 1397 )
چکیده

خلوت به عنوان نیازی انسانی، حاصل تنظیم تعامل بین انسانها در محیط است؛ که تحت تأثیر الگوهای جاری فعالیّت و زمینه‌ی فرهنگی، خلوت مطلوب را سبب می‌شود. تنظیم خلوت در خانه‌های ایران، از ویژگی‌های بنیادین معماری ایرانی است که تأثیر بسزایی در شکل‌گیری سازمان فضایی و عناصر کالبدی خانه‌های سنتی داشته است. با این حال، تنوع اقلیمی و فرهنگی در گسترۀ جغرافیایی ایران، گونه‌های متفاوتی از خانه‌ ایرانی را موجب شده و شرایطی از این دست، در شهرهای حاشیۀ دریای خزر سبب شکل‌گیری معماری برون‌گرا گردیده است. معماری برونگرای خانه‌های روستایی گیلان به گونه‌ای متفاوت خلوت مطلوب را، مطابق با ضروریات اعتقادی اسلامی و فرهنگ بومی، در بناها مهیا کرده و حریم فضاهای درون خانه را تأمین نموده است. به عبارت دیگر، ویژگی‌های تنظیم خلوت در این خانه‌ها از نظر ساختار فضایی و عناصر معمارانه منحصر به فرد بوده و متفاوت با خانه‌های درون‌گرا در نواحی مرکزی ایران است. راهکارهای معمارانۀ این گونه از خانه‌ها در تأمین و تنظیم خلوت، تاکنون مورد مطالعۀ پژوهشگران قرارنگرفته است. به همین جهت، این مقاله به تشریح و تبیین تنظیم خلوت و سازوکارهای آن می‌پردازد و چگونگی تحقق خلوت مطلوب را در آثار شاخص معماری برون‌گرا، در خانه‌های روستایی گیلان جستجو می‌کند. این پژوهش ابتدا با استفاده از منابع کتابخانه‌ای و مشاهدات میدانی، ساختار فضایی و ویژگی‌های معمارانۀ بناهای منتخب را شناسایی کرده است. سپس، پژوهشگران از طریق حضور همراه با مشارکت در میدان تحقیق و نگریستن از عینک ساکنین به ادله‌ی نهفته در پس رفتار‌ها و کنش‌های قلمروپایی ایشان دقت کرده‌اند و سعی در آشکارسازی معانی عمیق داده‌های تجربی حاصل از مصاحبه‌ها و مشاهدات داشته‌اند و به «توصیف ضخیم» از پدیده مورد نظر دست یافته‌اند.
‌یافته‌های این تحقیق نشان می‌دهد که تنظیم خلوت نقش مهمّی در شکل‌گیری ساختار فضایی و عناصر معماری خانه‌های برون‌گرا ایفا می‌کند. وجود درختان و پرچین1 در اطراف حیاط تا حدودی مانع دید به داخل و سبب محصوریّت فضایی می‌گردد و مرز خانه‌، مزرعه و شالیزار را معیین می‌کند. ورودی‌ با چرخشی، سبب شکستن دید به درون بنا می شود و در نتیجه، ارتباط بصری به داخل بنا از بین می‌رود. بَلته2 مانع ورود غیر به خانه می‌شود. همچنین قرارگیری پله‌ها در محور فرعی، سبب شکستگی و کاهش دید هنگام ورود به اتاق است. ایوان و کوتوم3 و اسبو4 در جلوی اتاق‌ها، موجب تعدد فضایی و همچنین مرحله‌بندی برای حضور افراد به خانه می‌شود. اصولاً تَلار5 و تَلاراتاق6 که محل پذیرایی مهمان است، در طبقۀ بالا قرار می‌گیرد و یُلَ‌که7 و جیربن8 که آشپزخانه و محل زندگی خانواده است در طبقۀ همکف یا نیم طبقۀ اول جای می‌گیرد. این عناصر ضمن عملکرد اصلی خود سبب تسلسل ارتباطی، عدم اشرافیت بصری و محصوریّت فضایی می‌شوند و بدین ترتیب حوزۀ خصوصی خانواده حفظ می‌گردد.
 
علی اکبر حیدری، عیسی قاسمیان،
دوره 7، شماره 2 - ( تابستان 1398 1398 )
چکیده

مفهوم قناعت برگرفته از ریشه قنع، یکی از مهم‌ترین ارزش­های دینی است که در مبانی اسلامی بسیار مورد تأکید قرار گرفته است. انسان سنتی با اتکا به این مبانی همواره در تلاش برای نمودپذیری این مفاهیم برجسته در ابعاد مختلف حیاتش بر این کره خاکی بوده است. یکی از عرصه­هایی که زمینه بروز این مفهوم در آن وجود دارد؛ معماری است و از میان انواع معماری­ها، خانه بیشترین امکان بروز این مبانی را برای فرد مسلمان فراهم می­آورد. بر همین اساس پژوهش حاضر به دنبال تحلیل نحوه نمودپذیری مفهوم قناعت در الگوی معماری خانه­های سنتی ایران برآمده است. نتایج این تحلیل می­تواند به عنوان آموزه­هایی جهت کاربست در معماری معاصر مورد استفاده قرار گیرد. فرآیند تحقیق به این صورت انجام می­گیرد که پس از واژه‌شناسی این مفهوم در ادبیات و استخراج معانی مترادف و متضاد با آن، این معانی در متون مختلف اسلامی شامل آیات قرآن، احادیث، روایات معصومین(ع) و تفاسیر مربوط به آنها، مورد کنکاش قرار می­گیرد. از سوی دیگر در ادبیات تخصصی معماری نیز این موضوع مورد بررسی قرار گرفته و مواردی که به این موضوع اشاره داشته­اند؛ استخراج می­گردد. سپس با تحلیل و دسته‌بندی یافته­ها، اصول مرتبط با قناعت که قابلیت نمودپذیری در معماری را دارند؛ استخراج می­گردد. با توجه به کمبود منابع تخصصی در ارتباط با شیوه­های مختلف نمودپذیری اصول به دست آمده، از دیدگاه خبرگان و متخصصین معماری نیز برای این منظور استفاده شد. در نهایت و پس از استخراج شاخص­های مرتبط با هر اصل، نحوه نمودپذیری موارد به دست آمده در مجموعه خانه مرتاض به عنوان نمونه موردی، مورد تحلیل قرار می­گیرد. نتایج تحقیق نشان داد که مفهوم قناعت در معماری خانه­های سنتی ایران در قالب چهار اصل پرهیز از بیهودگی، خودبسندگی، اعتدالگرایی و رعایت قاعده لاضرر و لاضرار نمود می­یابد.
نسیم اشرافی، غزال صفدریان،
دوره 8، شماره 3 - ( پائیز 1399 1399 )
چکیده

اثر معماری محصول فرآیند شناخت و آفرینشی است که خالق اثر به عنوان علت فاعلی، بهواسطه جهان‌بینی خود آن را رقم زده است. این جهان‌بینی به عنوان پارادایم معمار نقش اساسی در جهتدهی علت غایی یعنی ایده، علت صوری یعنی کانسپت و در نهایت علت مادی یا بنا دارد. اما آنچه که از اهمیت برخوردار است؛ سلسله‌مراتب ادراکات و نحوه تبدیل ایده به  فرم در چارچوب پارادایم معمار می‌باشد. پژوهش حاضر همواره در تلاش است با استخراج ماهیت معنایی واژه‌های ایده وکانسپت (طرح‌مایه) در پارادایم‌های غربی، اسلامی و فلسفی، فرایند شناخت و خلق معماری را در قالب علل اربعه مورد تبیین قرار داده تا بتواند تفاوت‌های سیر روند آفرینش اثر را در دو پارادایم بومی (اسلامی) و غیربومی (غربی) مورد مداقه قرار دهد؛ و در این راستا نوع جهتگیری کانسپت از ایده را در نیل به فرم معرفی نماید.
پریسا محمد حسینی، علی جوان فروزنده، اسماعیل جهانی دولت‌آباد، علی اکبر حیدری،
دوره 8، شماره 4 - ( زمستان 1399 1399 )
چکیده

انسان­ها همواره  و در طول زندگی خویش در معرض انتخاب­های مختلف قرار دارند. این انتخاب­ها می­تواند در ابعاد مختلف زندگی آنها شامل نوع پوشش، نحوه رفتار، آداب مختلف زندگی فردی و اجتماعی، شیوه­های انجام فعالیت­های مختلف و نیز شکل سکونت­گاه افراد تاثیر گذار باشد. بر همین اساس افراد از میان گزینه­های مختلف، مواردی را انتخاب می­­کنند که با ساختارهای ذهنی و گرایشات فکری آنها سازگار بوده و به نوعی در انطباق با فرهنگ و شیوه زندگی آنها باشد. این موضوع در این پژوهش تحت عنوان انتخاب­های فرهنگی معرفی شده است و هدف از انجام این تحقیق، فهم تاثیر "انتخاب­های فرهنگی" در شکل­گیری نظام­های فضایی و الگوهای رفتارهای جاری در خانه­های بومی است. بر همین اساس تعدادی خانه مربوط به طبقه متوسط شهری از دوره‌های اواخر قاجار و اوایل پهلوی در بافت سنتی شهر اردبیل به عنوان نمونه موردی برگزیده شد و ابعاد کالبدی و مؤلفه‌های فرهنگی و رفتاری ساکنان آنها استخراج گردید. سپس با تحلیل "مظاهر انتخاب" در این خانه­ها و بررسی آنها از طریق "سنجه­های انتخاب" که خود از مبانی فرهنگی زندگی مردم و شرایط محیطی (مولد­های انتخاب) استخراج شده­اند، به تحلیل الگوهای جاری رفتاری در این خانه­ها و نیز الگوهای فضایی‌ـ کالبدی بکارگرفته شده متناسب با آنها، پرداخته می­شود. روش تحقیق حاضر کیفی و روش تجزیه و تحلیل اطلاعات، توصیفی‌ـ تحلیلی مبتنی بر روش استدلال منطقی است. اطلاعات مورد نیاز از طریق استدلال منطقی از منابع اسنادی، تحلیل محتوای مصاحبه‌ها و ثبت خاطرات، و بررسی‌های میدانی، استخراج گردیده است. نتایج  تحقیق حاکی از آن است که انتخاب­های مختلف افراد در ارتباط با موضوعات مختلف از جمله خانه، از بستر مبانی فرهنگی آنها از یکسو و شرایط و تنگناهای محیطی از سوی دیگر شکل می­گیرد. سپس توسط مجموعه­ای از بایدها ونبایدها، قوانین و انتظارات، مورد ارزش­گذاری قرار می­گیرد که نتیجه این امر شکل­گیری معانی مختلف برای خانه است. این معانی درنهایت به شکل الگوهای رفتاری و الگوهای فضایی در ساختار خانه نمود می­یابند.
ایمان قلندریان،
دوره 10، شماره 2 - ( 1-1401 )
چکیده

موضوعات شهرسازی پیچیده و متنوع هستند به همین دلیل معمولا در مطالعات شهری، عرصه نظریه پردازی، موضوع بحث برانگیزی می باشد. زیرا غالب نظریاتِ مورد استفاده در مطالعات شهری، برآمده از مطالعات پژوهشگرانِ کشورهای عموما توسعه یافته است که کاربستِ آن ها را در شهرهای با ویژگی های کالبدی، اقلیمی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و مدیریتی گوناگون با چالش هایی جدی مواجه می نماید. از طرفی فقدان نظریات معتبر و بومی در عرصه شهرسازی خصوصا شهرهای ایرانی اسلامی و وجود متغیرهای گوناگون و منحصربفرد در این حوزه لزوم بازتعریف و بازاندیشی نظریه های بومی برای شهرهای ایرانی اسلامی و کاربست آن در مطالعات شهری را دوچندان می کند.
لذا این مطالعه با هدف کاربست روش شناسیِ داده بنیاد در استخراج چارچوب بازآفرینی بخش مرکزی شهر مذهبی مشهد، به منظور پاسخ به سوالِ چگونگی استفاده از روش داده بنیاد برای تدوین چارچوب بازآفرینیِ مناسب، به تشریح فرآیند استفاده از نظریه داده بنیاد می پردازد. برای این مهم از دو روش توصیفی تحلیلی (برای تشریح فرآیند نظریه داده بنیاد) و پیمایشی (به منظور بهره مندی از تجربه عملی در قالب مصاحبه ها) استفاده شده است. این پژوهش به تشریح فرایندی مبتنی بر تعابیر کنشگران اجتماعی می­پردازد که برای توصیف و فهم و تدوین چارچوب بازآفرینی بخش مرکزی مشهد، کاربرد داشته و می­تواند به شکل روشمند، مدل نظری را از ادراک ذی‌‌نفعان محیط استخراج می‌‌کند.
نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که روش داده بنیاد به فهم لایه های زیرینِ موثر بر تغییرات کالبدی، اجتماعی و غیره کمک نموده و برای تولید نظریه لازم است از نظرات ذینفعان گوناگون، بهره برده شود. تحلیل مبتنی بر داده­های زمینه­ای از منظر ذینفعان، منطبق بر فضای فکری آن ­ها می­باشد. علاوه بر فضای فکری لازم است مدیریت شهری، برای مداخله در بافت­های شهرهای مذهبی، به فضای عینی و عملی نیز در ابعاد شش گانه مدیریتی، اقتصادی، اجتماعی- فرهنگی، کالبدی، کارکردی و زیست محیطی توجه نموده و نوسازی در این بافت‌‌ها، حول محور سنت و مذهب تعریف و اصالت یابد. لذا پیش از اجرای هر طرحی، تاثیر آن در این فضاهای سه گانه، مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد تا آسیب های احتمالی به حداقل ممکن برسد.
خانم سهیلا رضایی آدریانی، دکتر نورالدین عظیمی،
دوره 10، شماره 3 - ( 1-1401 )
چکیده

یکی از جدیدترین استراتژی‌های توسعه شهری -که تأکید اصلی بر محوریت فرهنگ و هنر در روند توسعه شهری دارد- ایده شهر خلاق است. شهر خلاق رویکردی فرهنگی در توسعه شهر است که بر ارتقای کیفیت زندگی شهروندان از طریق جذب و پرورش استعدادها و خلاقیت افراد تأکید دارد. برای این منظور، شاخص‌های شهر خلاق با استفاده از روش کتابخانه‌ای و تحلیل اسناد و مدارک جمع­آوری شد؛ و جهت بررسی میزان انطباق شاخص‌ها با معیارهای اسلامی- ایرانی، از نظرات و دیدگاه‌های طلاب و اساتید علوم دینی و اساتید شهرسازی استفاده به عمل آمد. جمعیت نمونه در این مطالعه شامل 230 نفر از طلاب حوزه علمیه اصفهان برای تکمیل پرسشنامه و 15 نفر از متخصصین شهرسازی و اساتید حوزه برای مصاحبه عمیق بودند. از تکنیک تحلیل عاملی تأییدی جهت تجزیه‌وتحلیل اطلاعات استفاده شد؛ و در نهایت عوامل تحقق شهر خلاق ایرانی- اسلامی، در چهار گروه توسعه فرهنگ و هنر، ادبیات و هنرهای تجسمی، آزادی اجتماعی و فکری و آزادی سیاسی طبقه­بندی شد.
نتایج پژوهش نشان داد که «افزایش سطح سواد مردم»، «دسترسی به منابع معتبر کتابخانه‌ای و تألیفات جدید» و «افزایش کمیت و کیفیت مطبوعات و نشریات» ازجمله مهم‌ترین شاخص‌های فرهنگی هنری، می‌باشند.

دکتر علی اکبر حیدری، دکتر ملیحه تقی پور، خانم فاطمه عماد،
دوره 10، شماره 3 - ( 1-1401 )
چکیده

سلسله‌مراتب در معماری نمودی از تلاش برای بیان مفهوم گذار و جنبه تدریجی فرایند ادارک است. این اصل به‌عنوان یکی از اصول بنیادی در هنر سنتی شناخته شده و با سلسله‌مراتب وجودی که بالاتر از مرتبه مادی مربوط به آن قرار دارد نیز؛ منطبق و هماهنگ است. این اصل در ترتیب رسیدن به یک فضا، الگوی بنیادی اتصال، انتقال و وصول را پیشنهاد می‌کند که بیان‌کننده جنبه استدراجی وصول به فضا است. در این ارتباط مسجد از جمله بناهایی است که وجود اصل سلسله‌مراتب در آن بسیار ضروری است به نحوی که مفهوم سیر از ظاهر به باطن به‌عنوان مهمترین کارکرد مسجد، به واسطه اصل سلسله‌مراتب نمود می‌یابد. با این حال در طول دوره‌های مختلف و با گذشت زمان، نمود این اصل در مساجد ساخته شده در سبک‌های مختلف معماری ایرانی به صورت‌های متفاوتی بروز یافته است. در همین ارتباط، پژوهش حاضر سعی بر آن دارد که با بررسی سبک‌های مختلف مساجد در تاریخ معماری ایران، نمودهای مختلف این مفهوم را مورد بررسی قرار دهد. روش تحقیق این پژوهش یک روش توصیفی-تحلیلی به منظور تحلیل نمونه‌های موردی می‌باشد. با توجه به سبک‌شناسی معماری ایران، مساجد تاریخی در قالب شش سبک پارسی، پارتی، خراسانی، رازی، آذری، و اصفهانی قابل تقسیم هستند که سبک پارسی و پارتی دارای مسجد نمی‌باشند. بر همین اساس از هر 4 سبک 8 مسجد (در مجموع 32 مسجد) به‌عنوان نمونه‌های موردی به صورت تصادفی انتخاب شد. هدف اصلی در پژوهش حاضر، تحلیل سبک‌های مختلف معماری مساجد ایران از منظر سلسله‌مراتب و وجوه مختلف نمودپذیری این مفهوم در آنها است. روش تحقیق در این پژوهش درسه گام است که در گام اول به بررسی وجوه مختلف سلسله‌مراتب و نحوه ارزیابی شاخصه‌های آنها به روش مطالعات کتابخانه، در گام دوم به تجزیه وتحلیل وجوه مختلف سلسله‌مراتب در مساجد سبک‌های مختلف، و در گام آخر به بحث و نتیجه‌گیری پرداخته شده است. در نهایت نتایج تحقیق حاکی از آن بود که در سبک خراسانی، هر سه بعد سلسله‌مراتب در یک سطح ابتدایی در مساجد نمود داشته است؛ در سبک رازی، سلسله‌مراتب مکان مورد توجه قرار گرفت؛ اما با گذشت زمان، این بعد در سبک‌های آذری و اصفهانی رو به تکامل نهاد. در سبک آذری، سلسله‌مراتب اندازه بسیار مورد توجه قرار گرفت؛ و در نهایت در سبک اصفهانی، سلسله‌مراتب شکل، بیشترین نمود پذیری را در مساجد داشته است.

آذین عطایی، جمال‌الدین سهیلی، مریم ارمغان، علی‌اکبر حیدری،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

در فرایندهای برنامه‌ریزی شهری، لزوم توجه به ارتقای کیفی محیط در راستای تأمین رضایتمندی شهروندان، از اصول بنیادی امر توسعه به شمار می‌رود. ماهیت محیط‌، ماحصلی از فعالیت‌ها، مفاهیم و خصوصیات فیزیکی است؛ بنابراین ادراک کاربر، رویکردی تحلیلی از قضاوت فضایی را ارائه می‌دهد. اهمیت پاسخ­گویی سطوح ادراکی متفاوت فرد توسط عوامل مختلف محیطی، ضرورت بررسی کیفیت محیطی از منظر تجربه ادراکی را نشان می‌دهد؛ زیرا بحران گسترش محیط­های فاقد مطلوبیت تجربی حاصل از برخوردهای عملکردگرا، موجب ناکارآمدی در تأمین نیازها شده و ضمن آسیب‌ به مکانیسم‌های رفتاری، حیات شهری را نیز دچار مخاطره کرده است. این پژوهش با هدف تبیین اثرگذاری کیفیت محیطی بر تلقی تجربی ساکنان دو باغ‌شهر در استان البرز انجام ‌شده است و با فرض وجود ارتباط میان کیفیت محیط در فضاهای همگانی با ادراک مخاطبان و جهت پاسخگویی به چگونگی این ارتباط اقدام شده است. دهکده با تردد کنترل‌شده، دارای خدمات محدود و بدنه‌های محصور و منفک از بافت شهری، اما مهرشهر با خدمات محله‌ای مجهز و بدون محدودیت پیرامونی و کنترل عبور و مرور است که ضمن دوره ساخت مشترک، چیدمان فضایی آن­ها حفظ‌شده است؛ با توجه به تأثیرات ویژگی‌های زمینه‌ای متفاوت بر تجربه کاربران، در راستای هدف، میزان رضایتمندی نسبت به مؤلفه‌های زیبایی‌شناسی و کالبدی- فضایی دو باغ­شهر مقایسه شده ­است. پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی انجام‌شده و رویکرد روش‌شناسی آن آمیخته است. مطالعه پیمایشی با توزیع تصادفی پرسشنامه میان ساکنان انجام شده و تحلیل متغیرها با spss و آزمون فرضیه با آماره (t) صورت­گرفته است. یافته­ها نشان می­دهند حصار پیرامونی و ساختار شطرنجی دهکده با ایجاد باهمستان‌ها به­وسیله مرزبندی گیاهی، موجب تأمین محصوریت شده و با بهره از کریدورهای دید به فضاهای باز، نبود دیوارهای همسایگی و همه‌شمولی معابر موجب افزایش پیوستگی شده است. در مهرشهر، تنوع فرمیک خانه­ها، طراحی منحنی‌وار با تغییر زاویه دید ارتقای تباین فضایی را منتج شده و هماهنگی حجم، نما و کاربری بناها، تناسبات بصری و پیاده­محوری موجب رضایتمندی معیار مقیاس شده است. در هر دو مجموعه وجود باغ­های شخصی، چشم­اندازهای طبیعی و تنوع بصری- حرکتی معیار کیفی زیبایی­شناسی برابری را به­وجود آورده است. در نهایت اصلی­ترین عوامل موفقیت تجربه ادراکی، دعوت­کنندگی افراد خسته از کسالت زندگی پرتلاطم شهری، پیوستگی سبزینگی در جداره بیرونی و اعتلای زیبایی بصری منظر بافت­های شهری هم­جوار در دهکده و تأکید بر نظم و طرح‌واره هندسی در مهرشهر بوده است.

دکتر علی اکبر حیدری، دکتر یعقوب پیوسته گر، خانم مریم کیایی،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده

طیف متنوعی از فعالیت­‌ها در یک خانه انجام می­‌گیرد که از خصوصی­‌ترین رفتارهای مربوط به اعضا تا فعالیت‌­های جمعی و اجتماعی آن‌ها را شامل می­‌شود. سازماندهی این فعالیت‌­ها باید به گونه‌­ای باشد که ضمن تسهیل آن‌ها در بخش­‌های مختلف خانه، از تداخل ناسازگار آن‌ها نیز جلوگیری به عمل آید. این مفهوم که تحت عنوان سازگاری عملکردی شناخته می­‌شود، ارتباط مستقیمی با موضوع راندمان عمکردی دارد. بر همین اساس تحلیل این ارتباط، مبنای پژوهش حاضر قرار گرفته است. همچنین بررسی سیرتحول این مفاهیم در جریان تحولات ساختاری معماری که بر اثر گذشت زمان حاصل شده است، از دیگر اهداف این تحقیق می‌­باشد. بر همین اساس با انتخاب 18 نمونه از خانه‌­های دوره قاجار در شهر تبریز سعی در بررسی این مهم شده است. علت انتخاب تبریز به عنوان قلمرو مکانی تحقیق، موقعیت استراتژیک آن در تبادل با دنیای غرب است و علت انتخاب دوره قاجار به عنوان قلمرو زمانی تحقیق نیز، آغاز ورود جریان‌های نوگرا به معماری ایران در این دوره بود. تئوری پایه در این تحقیق، تئوری نحو فضا است و ابزارهای مورد استفاده جهت تحلیل نیز نرم‌­افزارهای دپث مپ و پلاگین سینتکس در نرم ­افزار گرس‌هاپر می­‌باشد. پس از بررسی ادبیات، شاخص‌های مؤثر بر موضوع سازگاری عملکردی در خانه‌­ها استخراج و ابزارهای نحوی مناسب جهت تحلیل هر کدام در قالب چارچوب نظری تحقیق معرفی گردید. سپس با تحلیل هر نمونه در محیط نرم­‌افزارهای مربوطه، داده‌­های مرتبط با هر شاخص استخراج و مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان داد که مهم‌ترین تغییری که در این دوره بر نظام پیکره‌­بندی خانه‌­ها در شهر تبریز در دوره قاجار به وجود آمد، تبدیل الگوی حیاط مرکزی در اوایل و اواسط قاجار به الگوی کوشکی در اواخر این دوره است. همچنین با تغییر در نظام پیکره‌­بندی خانه­‌ها از الگوی درون‌گرا به الگوی برون‌گرا در اواخر دوره قاجار، موضوع سازگاری عمکردی در ارتباط با بعضی شاخص­‌ها تغییر و در ارتباط با بعضی دیگر، تغییر چندانی به خود ندیده است. این موضوع در ارتباط با راندمان عملکردی این خانه‌­ها نیز قابل ذکر است. بر این اساس می­‌توان چنین برداشت نمود که راندمان عملکردی، مفهومی نسبی است که بسته به شرایط مختلف، معیارهای متفاوتی بر ارتقا یا نزول آن تأثیرگذار هستند.

خانم مطهره اسلامی محمودآبادی، آقا یعقوب پیوسته گر، آقا علی اکبر حیدری،
دوره 12، شماره 2 - ( 4-1403 )
چکیده

مسکن به‌عنوان فضایی برای سکنی گزیدن و زندگی، همواره از ابتدای تاریخ تاکنون یکی از اولین فضاهایی بوده که انسان با آن سروکار داشته و ویژگی‌های این بنا و به خصوص فضای داخلی آن به سبب ارتباط مستقیمی ‌که در ساعات طولانی از روز با انسان دارد، از اهمیت بالایی برخوردار بوده است. آرامش یکی از نیازهای روحی و روانی هر فرد است که بایستی در خانه تأمین شود و این موضوع، تأمین آرامش را به یکی از مهمترین کارکردهای خانه تبدیل می‌کند.
تأمین آرامش در ارتباط با خانههای معاصر که ساکنین آن به خاطر مشکلات متعدد زندگی شهرنشینی، خانه را بیش از همیشه به‌عنوان مکانی برای استراحت و آرامش قلمداد می‌کنند، از اهمیت ویژه‌تری برخوردار است؛ و این در حالی است که چگونگی حصول این معنا در خانه، کمتر در متون تخصصی به ویژه در حوزه معماری مورد بررسی قرار گرفته است. بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف استخراج عوامل ایجادکننده آرامش در خانه و کارکرد ویژگی‌های فضایی خانه در تأمین این عوامل در دو الگوی رایج خانه‌های معاصر شامل خانه‌های آپارتمانی و خانه‌های مستقل حیاط‌دار شکل گرفت و چگونگی نمودپذیری آرامش در خانه را مورد بررسی قرار داد. در این مطالعه از روش «ساختار معانی» به‌عنوان رویکردی از پژوهش کیفی با تکنیک‌های عکسبرداری، مشاهده میدانی، پرسشنامه، و مصاحبه‌های نیمه‌ساختاریافته نردبانی استفاده شد. چارچوب مفهومی ‌پژوهش تحت مدل سطوح معانی راپاپورت (1988)، پیامدها و معانی حاکم بر خصوصیات را در قالب گزاره‌های «خصوصیت، کارکرد آشکار، و کارکرد پنهان» تشریح می‌نماید.
برای اطمینان از دریافت اطلاعات لازم، مفهوم اشباع نظری تعیین‌کننده تعداد نمونه‌ها، مصاحبه‌ها، و دریافت داده‌ها بود.
بر اساس نمودار ساختار زنجیره‌ای ارزش، نمودپذیری مفهوم آرامش به طور عمده تحت تأثیر قابلیت‌های محیطی «ارتباط با فضای باز» قراردارند. قابلیت‌های دیگری همچون «قدمت بنا»، «الگوی آشپزخانه»، «مالکیت»، «ابعاد فضایی»، و«تعداد اتاق‌ها» ایجاد آرامش در خانه را مهیا می‌کند. نتایج پژوهش علاوه بر ارائه یک چارچوب ساختاریافته برای مطالعه تطابق بین ایجاد مفهوم آرامش و ویژگی‌های فضایی خانه، بر ارزش‌های اساسی ساکنان و معانی پنهان در رابطه با این خصوصیات تأکید دارد.


ایمان قلندریان، زینب قانع هنرور،
دوره 12، شماره 2 - ( 4-1403 )
چکیده

محله از ادوار گذشته به‌عنوان سکونتگاهی اجتماعی محل استقرار و سکونت شهرنشینان بوده است. این واحد اجتماعی که رکن اصلی جامعه ایرانی-اسلامی محسوب می‌شد، ساختار کالبدی شهرهای ایران باستان را در قالبی متفاوت عرضه نمود. عوامل متعدد سیاسی، اداری، اقتصادی و اجتماعی-فرهنگی باعث شکل‌گیری فضای کالبدی محله در شهر شده که از این میان، عوامل اجتماعی و فرهنگی از اهمیت خاصی برخوردارند. امروزه تعدادی از محلات تاریخی و قدیمی شهرها به واسطه برخی کاستی‌ها در ارائه خدمات، مورد مداخله توسط مدیریت شهری قرار گرفته است. چنانچه این مداخلات بدون توجه به خاطرات و تعلقات شهروندان و نیازهای آن‌ها صورت گیرد، منجر به توسعه‌هایی شتابان در بافت‌های تاریخی شده و خاطره‌زدایی و نابودی هویت شهرها را به همراه دارد. یکی از بسترهای تغییر شکل این محلات، طرح‌های توسعه شهری هستند. پژوهش حاضر با هدف ارزیابی تغییرات شاخصه‌های کالبدی- هویتی محله سرشور بر اساس طرح‌های جامع و تفصیلی و تغییر خصلت‌های محله می‌پردازد. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت کیفی مبتنی بر روش تحلیل مضمون (تحلیل تماتیک) است. استراتژی مورد استفاده در این پژوهش استقرا می‌باشد. گردآوری اطلاعات با استفاده از روش کتابخانه‌ای و میدانی انجام شده است. دستاوردهای این پژوهش حاکی از آن است که با مداخلات طرح‌های توسعه شهری در سال‌های مختلف در این محله سه خصلت سکونتی، اقامتی، و بازاری تغییر یافته و از حالت تعادل خارج شده است. خصلت سکونتی محله تحت تأثیر خروج افراد بومی از محله و کاهش حس تعلق، افزایش قیمت زمین و اجناس، ترافیک زیاد سواره، و افزایش کاربری‌های اقامتی به شدت تضعیف شده است.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله پژوهش های معماری اسلامی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Journal of Researches in Islamic Architecture

Designed & Developed by : Yektaweb