جستجو در مقالات منتشر شده


6 نتیجه برای غلامی

اسماعیل شیعه، هومن قهرمانی، گل آسا غلامی،
دوره 1، شماره 1 - ( زمستان 92 1392 )
چکیده

این مقاله در راستای ارتقای کیفیت فضاهای شهری، به دنبال تبیین نحوه تعامل مراسم و مناسک آیینی به ویژه مراسم مذهبی ایام محرم و صفر به عنوان عامل هویتی و فرهنگی با ساختار کالبدی فضای شهری است. مساله ی مورد بحث توصیف چگونگی این تعامل در روزگاران گذشته و مقایسه آن با طرح های توسعه شهری جدید است. در این راستا مواردی مثل وجود ارتباط بین مراسم آیینی – مذهبی و ساخت شهر و فضای شهری، عوامل موثر بر انتخاب یک فضای شهری برای انجام مراسم مذکور و میزان اهمیت این عوامل و چگونگی توجه به آنها در طرح های توسعه ی جدید مورد سوال بوده است. هدف، باز آموزی از چگونگی تعامل مراسم آیینی و ساخت شهر برای استفاده در طرح های جدید توسعه شهری است. چارچوب مطالعاتی در این تحقیق مبتنی بر روش توصیفی می باشد و در آن از مطالعه موردی و تحلیل فضایی استفاده شده است. قسمت معنا داری از بافت قدیم مشهد در ارتباط با موضوع تحقیق در ایام عزاداری محرم و صفر از طریق بررسی اسناد، مشاهدات، مصاحبه و تکمیل پرسشنامه مورد بررسی قرار گرفته است و با تحلیل اطلاعات و آمار توصیفی بدست آمده سعی شده است در مورد مساله ی ذکر شده، نتیجه گیری شود. بررسی ها نشان داد مسیر حرکت دسته های عزاداری به صورت تقریباً پایدار در طول سال های مختلف منطبق بر گذرهایی بوده است که جزیی از استخوانبندی و ساخت اصلی بافت این محدوده هستند و موقعیت عناصر شاخص کالبدی، فرهنگی- مذهبی و تاریخی به عنوان عاملی جهت دهنده و تاثیرگذار بر مسیر حرکت دسته های عزاداری حائز اهمیت است. تطابق این موارد با طرح های جدید مصوب شهری این محدوده نشان از کم توجهی به آنها دارد. از مقایسه پرترددترین مسیرهای حرکت عزاداران با موارد پیشنهادی طرح تفصیلی جدید محدوده می توان دریافت که این مسیرهای فرهنگی- آیینی قدیمی در طرح جدید دیده نشده اند و رد پای آنها بعضاً به کلی حذف شده است و اگر هم حذف نشده، کاربری هاشان به گونه ای عوض شده است که دیگر به صورت یک مسیر آیینی معنی نمی شوند. مفاهیمی که به عنوان جزئی از هندسه ی اجتماعی بافت مذهبی، سال ها در بطن هندسه کالبدی آن قرار داشته، تحت تاثیر نگاه های ترافیکی و کالبدی کم رنگ شده است. توجه به نتایج تحقیق، در روند تهیه طرح های توسعه شهری بافت‌ قدیم می تواند سبب شکل گیری عرصه هایی مناسب تر جهت ایجاد و تقویت مناسبات آیینی- مذهبی شود.
مرتضی میرغلامی، مینو قره بگلو، پریا پارسا،
دوره 6، شماره 3 - ( پائیز-1397 1397 )
چکیده

ایده شهر دوستدار کودک از سال 1996 ارائه شد تا شهرها را برای همه افراد، به‌ویژه کودکان، قابل زندگی کند. امروزه بسیاری کشورها اصول شهر دوستدار کودک را به کار می بندند؛ اما توجه به فضاهای مناسب کودک در ایران سابقه چندانی ندارد. غالب این فضاها الگوبرداری صوری و ظاهری از تجارب سایر کشورها، بدون توجه به زمینه فرهنگی آن است.
این تحقیق با راهبرد استدلال منطقی در تحقیقات کیفی، با مطالعه آرائ نظریه پردازان اسلامی و غربی رشد کودک و گردآوری شاخص های محیطی مؤثر در تعامل کودک با محیط از دو دیدگاه فوق، به دنبال مقایسه تطبیقی نحوه تعامل کودک با محیط شهری از دو منظر اسلامی و غربی است. مطابق فرایند مقایسه تطبیقی، این پژوهش در 3 گام انجام میشود: ابتدا مسئله اصلی مطرح می‌شود. سپس دامنه تحقیق، تنگ شده و در آخر، بیشترین وجوه تمایز و تشابه در ارتباط کودک با محیط از دو منظر اسلامی و غربی معرفی می‌شوند. مقایسه تطبیقی به اشتراکات و افتراقات دو دیدگاه در دو سطح کلان(محیط های پیرامون کودک) و خرد(شاخص های محیطی هر یک از محیط های پیرامونی کودک) می پردازد. در سطح کلان، باوجودیکه دین اسلام مستقیماً درباره فضاهای شهری مناسب کودکان و ارتباط آنها با این فضاها سخن به میان نیاورده؛ اما تعالیم اسلامی به محیط به عنوان بستری برای انتقال ارزش‌های اخلاقی دینی می نگرد. در سطح خرد، تعالیم اسلامی بر چهار مسئله تأکید کرده اند که در متون غربی دیده نمی شود: آموختن آداب دینی به کودک در بازی ها، اعمال محدودیت در بازی خارج از خانه برای دختر، محدودکردن بازی های دختر و پسر، ممانعت از ورود کودک به محیط کفر.
درحالیکه اهداف شهر دوستدار کودک غربی در مشارکت کودک، داشتن حقوق برابر با سایر شهروندان و سلامت جسمی و روانی او خلاصه می شود؛ محیط مناسب کودک در متون اسلامی ضمن تأکید بر احقاق حقوق کودک، آسایش و سلامت او به عنوان الزامات رشد، بر ارزش های حاکم بر محیط عملی کودک تمرکز کرده، توصیه می کند کودک در محیطی رشد کند که فطرت او آسیب نبیند تا به کمال نسبی دست یابد. لذا این پژوهش الگوی جدید شهر مناسب کودک از منظر اندیشه اسلامی را با عنوان "شهر مربی کودک" معرفی می کند.
پریا پارسا، مرتضی میرغلامی، مینو قره بگلو،
دوره 7، شماره 1 - ( بهار 98 1398 )
چکیده

ایدۀ‌ شهر دوستدار کودک با هدف تأمین رفاه کودکان، فضاهای شهری را برای کودکان، قابل فعالیت می‌کند. امروزه بسیاری کشورها اصول شهر دوستدار کودک را به کار می بندند؛ اما غالب فضاهای شهری طراحی شده برای کودکان در ایران، الگوبرداری از تجارب سایر کشورها، بدون درنظرگرفتن ارزش‌های فرهنگی است. از‌این‌رو، این پژوهش به دنبال یافتن پاسخ این سؤال است که فضاهای باز محلات در ایران چگونه می توانند ضمن توجه به خواست و نیاز کنونی کودکان، در انتقال مفاهیم دینی اسلامی به آنان مؤثر باشند؟
با بررسی منابع فلسفی، عرفانی و کلام اسلامی، به عنوان مبانی نظری، و با استراتژی پژوهش قیاسی برای تبیین الگوی نظری و استراتژی پژوهش استقرایی برای آزمون الگوی نظری در بخش مورد‌پژوهی، الگویی ایرانی اسلامی با نام «شهر مربی کودک» ارائه می‌شود که مطابق آن، شهر مناسب کودک از منظر اسلام در کنار توجه به رویکرد محتوایی (ماهیت نیازها و خواسته‌های کودک)، رویکرد فرآیندی (توجه به فرآیند رشد کودک) را اتخاذ می‌کند؛ و این دو رویکرد درکنار هم، محیط را به یک مربی فعال تبدیل می‌کنند.
یافته‌ها نشان می‌دهند که پنج معیار در ساختار شهر مربی کودک دخیل هستند: محتوای آموزش دینی به کودک، روش آموزش دینی به کودک، ویژگی‌های محیطی، محیط فرهنگی رشد کودک، ویژگی‌های گروه سنی کودکان. ارتباط معیارها به این صورت است که محتوای آموزش از طریق روش آموزش و با کمک شاخص‌های محیطی، در یک بستر فرهنگی، به کودکان منتقل می‌شود.
شاخص‌های محیطی اثرگذار بر انتقال مفاهیم دینی به کودکان از طریق روش دلفی تدقیق شدند؛ و برای یافتن پاسخ سؤال پژوهش، شش محله طبقه اجتماعی متوسط شهر تبریز، انتخاب؛ و با روش‌های مشاهده محقق و مصاحبه نیمه ساختاریافته جهت‌دار با هفتاد و دو کودک شش تا دوازده ساله، ارتباط شاخص‌های محیطی با محتوای آموزش دینی در هر یک از محلات بررسی شد. یافته‌ها نشان می‌دهند محیط در کنار آموزش رسمی در خانه و مدرسه به کودک، می‌تواند در تربیت غیررسمی و انتقال مفاهیم دینی به کودک، نقش «بازدارنده» یا «تقویت‌کننده» داشته باشد؛ به‌طوریکه در برنامه‌ریزی فضا برای انتقال محتوای دینی به کودک، باید شاخص‌های محیطی تقویت‌کننده را شناسایی و شاخص‌های بازدارنده را برطرف کرد. همچنین، «امکان ایجاد قلمرو شخصی» و «حمایت اجتماعی» به عنوان شاخص‌های محیطی تقویت‌کننده، دارای بیشترین فراوانی، و در مقابل، «تنوع قرارگاه‌های رفتاری»، «چیدمان‌های مطلوب دارای قابلیت»، «وجود ریسک‌های اجتماعی و کالبدی» و «پیچیدگی و چالش‌برانگیزی محیط» به عنوان شاخص‌های محیطی بازدارنده، دارای کمترین فراوانی در محلات هدف تحقیق هستند.
مهشید غلامیان، سیدعباس آقا یزدانفر، سعید نوروزیان ملکی،
دوره 7، شماره 4 - ( زمستان 1398 1398 )
چکیده

با توجه به تحولات صورت گرفته در قرون اخیر، تغییرات فراوانی در نما و عناصر آن به وجود آمده که موجب آشفتگی در سیمای بصری ساختمان‌ها شده است. این در حالی است که در طول تاریخ تا اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی اول، سبک­های معماری ادامه‌دهنده و تکمیل‌کننده سبک‌های پیشین بوده‌اند. در اواخر قاجار این روند تکمیلی و تدریجی گسسته شده و ساختار نماهای این دوران و پس ‌از آن از ویژگی­های دیگری برخوردار می­باشد؛ این پژوهش به دنبال مقایسه تطبیقی نماهای سه شیوه دوره قاجار با اصول معماری اسلامی است. روش انجام تحقیق به‌صورت ترکیبی (کمی و کیفی) و نوع پژوهش تفسیریتاریخی و پیمایشی است. ابزار جمع‌آوری داده­ها، مطالعات کتابخانه‌ای، اسنادی و مشاهدات میدانی است. به همین منظور به بررسی نمای سبک‌ها و شیوه­های هر دوره و مقایسه معیارها و شاخص­های ساختار کالبدی معماری اسلامی در نماهای شهری و واحدهای عملکردی در دو ساحت کتابخانه­ای و میدانی پرداخته می­شود. بعد از دستیابی به چارچوب نظری در این خصوص، هفت شاخصه هندسه، تناسبات، تقارن، هماهنگی، سلسله­مراتب، نظم و ریتم و وحدت در کثرت به­عنوان شاخصه­های معماری اسلامی به دست آمدند. در ادامه به‌صورت تصادفی ساده از هر سه شیوه در دوره قاجار، 3 بنا انتخاب و به‌صورت گرافیکی شاخصه­های معماری اسلامی در آن­ها پیاده شد؛ سپس به‌منظور انتخاب شاخصه­های حائزاهمیت در هر دوره، 42 نفر از دانشجویان و 9 نفر از اساتید معماری و شهرسازی، پرسشنامه پژوهشگرساخته را تکمیل کردند. توجه به شاخصه­های دارای اهمیت در هر بنا، گویای آن است که تغییر کالبدی معماری، با توجه به ساختار فکری معماری دوران خود، قابل­تفسیر می­باشد؛ و صرفاً تغییر فیزیکی نمی­تواند در نهایت به تغییر ساختاری سبکی بینجامد.
آقای حسین خانی، دکتر مرتضی میرغلامی،
دوره 10، شماره 2 - ( 1-1401 )
چکیده

برنامه ­ریزی به عنوان یکی از ابزارهای اساسی جهت نیل به شرایط مطلوب زیستی می­باشد. در این بین مذاکره از مهمترین رویکردها در نظام­ های جدید برنامه ­ریزی بوده که در عصر کنونی برنامه­ریزی و حکمروایی شهری از جایگاه ویژه­ای برخوردار است. برنامه­ ریزی مذاکره­ای یا به بیانی دیگر گفتمانی یکی از روش­های نوین در امر مطالعات شهری است که به خصوص در جوامع پیشرفته دموکراتیک کاربرد فراوانی دارد. جین هیلیر به عنوان واضع این نظریه، از نظریات اندیشمندانی همچون هابرماس و فوکو در تبیین مبانی این نظریه استفاده نموده است. در منظر اسلامی نیز مشورت و مذاکره جایگاهی متعالی و ویژه دارد. در آیات قرآن و مکتب بزرگان دین، نقش مشورت از اهمیت بسزای برخوردار بوده و مردم و نگاه آنها به مسائل مختلف اجتماعی، حکومتی و ... جایگاهی عظیم داشته است. این پژوهش به دنبال آن است تا با بررسی ریشه­های نظری رویکرد برنامه­ریزی مذاکره­ای و استخراج نحله­های فکری آن به مطالعه ساختاری آن پرداخته و در نهایت ویژگی­ها و اصول این نوع برنامه­ریزی را از منظر آموزه­های اسلامی و نظریات اندیشمندان معاصر اسلامی در ارتباط با موضوع حکومت و مردم­سالاری دینی و دموکراسی مورد مطالعه قرار دهد. با توجه به موضوعات متداخل در این مورد پژوهش، از روش بررسی اسنادی و تحلیل محتوا و استدلال منطقی و همچنین روش کیفی و توصیفی و همچنین انجام مصاحبه با خبرگان امر (مصاحبه با 14 نفر از خبرگان دانشگاهی در رشته­های شهرسازی و جامعه شناسی و همچنین اساتید حوزه) در بیان نتایج پژوهش استفاده شده است. در نهایت با مقایسه تطبیقی اصول و قواعد این نوع برنامه­ریزی با معیارهای شهرسازی اسلامی و اصول و قواعد دموکراسی و شورا از منظر اسلامی به بررسی نقاط قوت و ضعف این نوع برنامه­ریزی پرداخته شده­ و بیان شده که در رویکرد برنامه­ریزی مذاکره­ای، تکیه صرفاً بر نظر و آرا مردم بوده و ارتباطی با هنجارهای دینی و اعتقادی برقرار نمی­نماید. لذا به نظر می­رسد این رویکرد تنها در بخش­های از مدیریت شهری که دارای طرح­های مردم محور می­باشند می تواند کارایی داشته باشد. از سوی دیگر رویکرد مردم­سالاری دینی بیشتر نگاه به ارزش­های اعتقادی داشته و نظر مردم در درجه دوم اهمیت می­باشد. این موضوع از یکسو مراقب آن است که طرح­ها و برنامه­ها بر محور دین و شریعت باشد ولی از سوی دیگر با طرح­های اومانیستی و انسان­گرا ارتباط خاصی ندارد. بنابراین می­توان بیان نمود که چنانچه در مطالعات شهری، صرفاً تکیه بر نظریات مردم باشد، نمی­توان صلاحیت آن را از منظر دین تأیید نمود لیکن چنانچه در مدیریت مسائل شهری، نظر مردم در کنار اصول و قواعد دینی و فقهی و بر مبنای آنها شکل گرفته باشد، می­تواند در اداره یک شهر و جامعه اسلامی یاری­رسان باشد.
دکتر عباس غفاری، دکتر بیتا شفائی، دکتر مرتضی میرغلامی،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده

در پژوهش حاضر، در راستای تبیین مطلوبیت منظرهای صوتی تیمچه­های بازار تبریز، دو مؤلفه تراز فشار صوت و زمان واخنش به‌عنوان متغیرهای عینی و روشن­کننده رفتار آکوستیکی اندازه­گیری شده­اند. با استفاده از پرسشنامه توصیفی نیز ارزیابی­های ذهنی برای مشخص کردن کیفیت منظرهای صوتی استفاده شده است. پژوهش در پی پاسخ به این پرسش است که ویژگی­های فضایی تیمچه­های بازار تبریز چگونه در رفتار آکوستیکی آن­ها تأثیرگذار هستند و چه عواملی در مطلوبیت منظرهای صوتی آن­ها دخیلند. یافته­ها نشان می­دهد گنبدهای خردمقیاس با احتباس امواج صوتی به مثابه کاواک عمل کرده و اثر مطلوب در کاهش زمان واخنش دارند. سطوح شیشه­ای با انعکاس صدا طنین را محیط افزایش می‌دهند و موجب افت کیفیت آکوستیکی فضا می­گردند. مصالح مورد استفاده در جداره­ تیمچه­ها، آجر با بندکشی گچی، با انکسار و پخشایش صوت نقش مثبتی در کیفیت آکوستیکی ایفا می­کند. همچنین یافته­ها حاکی از آن است با اینکه مقادیر تراز فشار صوت و زمان واخنش -که نشان­دهنده نحوه رفتار آکوستیکی فضا هستند- می­توانند به نحوی در ارزیابی افراد از منظر صوتی دخیل باشند؛ ولی به تنهایی نمی­توانند مبنای سنجش کیفیت ادراکی منظر صوتی باشند. در سه تیمچه امیر شمالی، امیر، و مظفریه ویژگی­ها و کیفیات محیطی فضاها از قبیل تناسبات هندسی، پویایی یا ایستایی و میزان ازدحام تأثیر مستقیم در خوشایندی منظر صوتی شهر دارد. این سه تیمچه از لحاظ میزان سروصدا جزو فضاهای آرام هستند و به همین دلیل بروز ناگهانی برخی صداها، به دلیل اختلاف تراز فشار صوت به صورت مستقیم اثر سوء در کیفیت منظر صوتی می­گذارند. لذا پیشنهاد می­گردد مؤلفه­ای تحت عنوان شفافیت منظر صوتی شهری به مطالعات این حوزه اضافه شده و در ارزیابی منظرهای صوتی فضاهای آرام شهری مورد توجه قرار گیرد.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله پژوهش های معماری اسلامی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Journal of Researches in Islamic Architecture

Designed & Developed by : Yektaweb