جستجو در مقالات منتشر شده


16 نتیجه برای مسعود

مسعود ناری قمی، محمّد جواد عبّاس‌زاده،
دوره 2، شماره 2 - ( تابستان 93 1393 )
چکیده

بسیاری، سرآغاز مدرنیته در جامعه ایرانی را از دوران اجباری پهلوی اوّل عقب‌تر می‌برند و نوعی حرکت خودجوش اجتماعی (امّا آرام) به سمت مدرنیته را در جامعه ایران دوره قاجار، مورد بحث قرار می‌دهند. این سؤال قابل طرح است که کدام‌یک از دو الگوی فرهنگی سنّت و مدرنیته، در آثار قاجاری، وجه غالب داشته است و اینکه آیا می‌توان در فضای زیست واقعی مردم قاجاری، ردّپاهای محکمی از الگوی کالبدی ـ فرهنگی مدرنیته یافت؟ در این نوشتار، موضوع مزبور از زاویه یک موضوع خاص اجتماعی ـ کالبدی، یعنی فضای مهمان در خانه، مورد تحلیل قرار می‌گیرد. این نوشتار، با این پرسش‌ها و با ورود به مصادیق مسکونی ابتدای مدرنیته به ایران (قاجار ـ اوایل پهلوی) با تأکید بر شهر تبریز، به بررسی اثر این فرهنگ‌ها در شکل‌گیری و تحول الگوی پذیرش فضایی مهمان در این خانه‌ها می‌پردازد. بررسی فرضیه شکل‌گیری فضای مهمان براساس دیالکتیک «خود» و «دیگری» که پایه تحلیل‌ مفاهیم مسکن در عصر مدرنیته غرب است، محور این بحث را تشکیل می‌دهد. بحث حاضر، براساس تحلیل فرهنگی‌ـ‌کالبدی سه نوع مسکنِ متمایز (مسکن حداکثری، مسکن حداقلی و مسکن اشتراکی) ارائه می‌شود که هر کدام، در پیدایش الگوی مدرن غرب مباحث نظری مشخّصی را به طور متمایز به خود اختصاص داده و از میان خانه‌های قاجار در تبریز نیز برای هر دسته، دو نمونۀ مطالعاتی بر اساس ویژگی‌های فضای مهمان مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد. روش تحقیق، تفسیری ـ تاریخی و متکی بر تحلیل متون و شواهد تصویری است. بررسی فوق نشان می-دهد که الگوهای حقیقی مدرنیته در مورد خاصّ حضور مهمان، فاصله زیادی با آنچه در ایران قاجاری واقع شده دارد و تداوم بلاتغییر سنّت در اکثر موارد وجه غالب پدیده‌ها است. رویکرد ایده‌آلی اجتماعی مدرن تحت عنوان «غیریت زدایی» (حذف تفاوت خود و دیگری در عرصه اجتماعی بخصوص الگوی فضایی پذیرش غریبه در خانه) به شرط وجود زمینه ای قوی از تقابل (دوگانۀ خود ـ دیگری) در جامعه معنی‌دار می شود اما در الگوی سکونت قاجاری، با وجودِ پذیرش «خودیِ» مهمان در خانه، چنین زمینه ای متصور نیست. در واقع اکنون می‌توان این نظریه را که بدون حضور رضاخان، ایران بازهم با تحولّات درونی خود به سمت مدرنیته سوق می‌یافت، با تردید بیشتری نگریست؛ می‌توان تصور کرد که بدون تأثیر حکومت پهلوی اوّل، استحاله درونزای فرهنگی به معنی تغییر ماهیت سنّتی و اسلامی، فرضیه چندان مستحکمی برای تاریخ ایران نیست.
محمود قلعه نویی، مهدی مطیع، محمد مسعود، الهام قاسمی،
دوره 2، شماره 3 - ( پاییز 93 1393 )
چکیده

با توجه به گسترش مطالعات فضای شهری، لزوم تبیین این مطالعات در مقیاس‌های محلی با توجه به هر جامعه اهمیت دارد. اصلی‌ترین کتاب دین اسلام، «قرآن کریم» است. به همین علت مفاهیم مطرح‌شده در قرآن می‌تواند به تولید مفاهیم نظری بومی در حوزه شهرسازی کمک کند. یکی از ابعاد ساختار اجتماعی شهر «قسط» است و خداوند متعال در آیات کثیری ابعاد قسط را معرفی می‌کند. یکی از اسماء حسنی خداوند «قائم به قسط» است. او حقیقتی است که قیام به قسط کرده و همه موجودات را فیض هستی و استعداد وجودی عطا نموده است. «قسط» بدین معناست که هرکس لازمه کمال خویش را دریافت کند و بستر شکوفایی استعدادها فراهم شود. از آن جا که شهر، بستر زندگی انسان و فضای شهری از جمله مهمترین اجزای شهر است؛ این پژوهش تحقق مفهوم قسط را در فضای شهری تبیین و به دنبال پاسخ به این پرسش است که مفهوم قرآنی قسط چیست و چه گستره‌ای را در بر دارد و این مفاهیم چگونه می‌تواند در فضای شهری تحقق یابد. از این رو مبانی نظری پژوهش در دو بخش مطالعات معناشناسی قسط و فضای شهری ارائه می‌شود. از روش معناشناسی برای تبیین مؤلفه‌های معنایی قسط استفاده شده؛ نیز ابعاد و کیفیت‌های فضای شهری به عنوان بستر تشکیل‌دهنده هر فضا به وسیله مطالعات کتابخانه‌ای، تبیین و در قالب ابعاد فضای شهری دسته‌بندی شده و نمود آنها در ایجاد مؤلفه‌های سیزده‌گانه قسط (بسترهای مطلوب رشد و شکوفایی استعدادهای شهروندان، تعلیم، چارچوب‌ها و انضباط مدیریتی، مشارکت اجتماعی، عدالت، ادای حقوق شهروندان، رفاه اجتماعی، تکنولوژی و صنعت روز، محرومیت اجتماعی، برابری، امنیت، از بین رفتن ظلم، تعاملات اجتماعی) در فضای شهری معرفی شده است. سپس با معرفی مدلAHP مؤلفه‌های سیزده‌گانه قسط بر اساس پنج معیار اولویت‌بندی و با توجه به ارزش هرکدام، کیفیت‌های فضا امتیازدهی شده‌اند. امتیاز هر کیفیت نشان‌دهنده میزان تاثیرگذاری آن در ایجاد قسط در فضای شهری است. نتایج نشان می‌دهد کیفیت‌های فضای شهری «مطلوبیت کاربری، تنوع کارکردها و فعالیت‌ها، مقیاس عملکردی مناسب، دسترسی مناسب، هویت، کارایی، اختلاط اجتماعی، مشارکت اجتماعی، انسان‌مداری، توسعه پایدار اجتماعی، حضورپذیری، همه‌شمولی، امنیت، خوانایی، ساختار، آسایش، راحتی، همسازی با طبیعت و پاکیزگی» به عنوان عوامل ایجادکننده یک بستر به نام فضای شهری، امکان تحقق قسط را در یکی از اجزای شهر برای شهروندان فراهم می‌کند.
مسعود ناری قمی، مینو قره بیگلو،
دوره 3، شماره 1 - ( بهار 94 1394 )
چکیده

انسان همواره در تعامل با محیطی است که متضمن معانی و سطوح مختلفی می‌باشد و در برابر هر‌یک از آنها رفتار خاصی انجام می‌دهد و از سوی دیگر انعکاس همین رفتار به محیط باز می‌گردد. هدف از این تحقیق ارائه الگوواره‌ایی کاربردی از دانش روان‌شناسی محیطی در تعامل با اندیشه اسلامی است که می‌توان در ساماندهی «مکان-رفتار»های زندگی معاصر در راستای زمینه‌سازی برای سبک زندگی اسلامی از آن بهره جست. در راستای تحقق این هدف، این نوشتار از سه مؤلفه‏ی تشکیل‌دهنده «مکان-رفتار» یعنی انسان، محیط و مکانیزم ارتباط انسان-محیط از منظر اندیشه اسلامی، با طرح سه سؤال در خصوص ویژگی‌های اجتماعی، روان‌شناسی و فرهنگی انسان از منظر اندیشه‏ی اسلامی که بر محیط تأثیر می‌گذارد؛ سطوحی از محیط که تحت شرایطی بر انسان تأثیر می‌گذارد و در نهایت مکانیزم‌های مورد نیاز برای تأثیر متقابل انسان و محیط از منظر اندیشه‏ی اسلامی شروع به‌کار نمود. در راستای پاسخ‌گویی به سؤالات، نیاز به چارچوبی مرجع مطرح گردید که محتوای آن از تعلیمات اسلامی اخذ شود و از مکانیزم‌های علمی روانشناسی‌محیطی بدون تعارض با آموزه‌های دینی بهره گرفته‌شود. جهت تبیین این چارچوب در گام نخست، نسبت معرفت‌شناسی دینی با علم تجربی مورد بحث قرار گرفت که بر خلاف دیدگاه تفکیکی مدرن، در دیدگاه اسلامی دین حاکم بر سه حوزه‏ی دین، علم و هنر است. سپس در گام دوم، فضای بحث روانشناسی‌محیطی اسلامی در سه حوزه‏ی سامانه‏ی فردی-وجودی در قالب انسان‌شناسی دین، سامانه‏ی جمعی-اجتماعی در قالب نگرش دین به جامعه و سامانه‏ی کالبدی-فضایی در قالب نگرش دین به کالبد به‌عنوان سه تجربه فضایی انسان-محیط مورد تحلیل قرار‌گرفت. در گام نهایی، سامانه‌ای سه‌سطحی جهت بحث در خصوص الگواره مدنظر تبیین گردید که رجوع به وضع موجود اجتماع و متون اسلامی را شامل میشود؛ شناخت «پدیدههای موضعی»، شناخت «مکانیزمهای ارتباطی» (بصورت همبستگی یا علّی) میان «پدیدههای موضعی عام» و «خاص» در حوزه‏ی دین که در سطح قبل شناسایی شده‌است و بالاخره ایجاد حلقههای پیوسته‏ی مکانیزمهای «عام» و «خاص» سطح دوم و ایجاد یک زیرسامانه از آنها که با در برخی مفاهیم یا اجزا ممکن است با روانشناسی تجربی همچنان اشتراک داشته باشد. نتایج تحقیق استفاده هم‌زمان دو رویکرد آگاهانه (مبتنی بر ضوابط فقه و احکام) و رویکرد فراآگاهانه (مبتنی بر ارزش‌ها و فضیلت‌ها) جهت تبیین الگوواره روانشناسی محیطی در چارچوب اسلامی قابل طرح می‌داند که به بررسی چهار وضعیت موقعیت پیشین یعنی کیفیت زندگی پیش از مدرنیسم (فرهنگ عامه)، وضعیت موجود به‌معنای کیفیت زندگی حال، وضعیت مطلوب به‌معنای شایسته چه کیفیتی از زندگی‌بودن از منظر اندیشه اسلامی و وضعیت مقدور یعنی قادر به چه کیفیتی از زندگی‌کردن جهت ایجاد قرار‌گاه‌های رفتاری منطبق با اندیشه اسلامی می‌پردازد.
محمد مسعود، احمد امین پور، حمید آقاشریفیان اصفهانی،
دوره 3، شماره 1 - ( بهار 94 1394 )
چکیده

چهارباغ، یکی از نامدارترین خیابان‎های اصفهان و شاید ایران باشد. خیابانی سرسبز و خرم که هم در کناره‎ها و هم در میانه آن، ردیف‎های درختان و پیاده‎روها و جوی‎ها گسترده شده است. درباره‎ی چهارباغ همچون یک خیابان ویژه و هم چنین یک باغ ایرانی ویژه‎ نوشته‎ها و پژوهش‏هایی چند، نوشته و گفته شده است. این دیدگاه‎های گوناگون درباره چهارباغ هم چنین پرسش‎هایی را بر می‎انگیزد. یک) گستره معنایی واژه چهارباغ چه اندازه است؟ دو) پیشینه این واژه و روند تاریخی کاربرد آن چگونه بوده است؟ در این مقاله تلاش شده است که در جستاری در واژه‎نامه‎ها، نوشته‎ها و کتاب‎های تاریخی که بستر کار هستند. با رویکردی کیفی، به معنای درونی و بیرونی و به پیشینه‎ی آن در کتاب‎ها و نوشته‎های تاریخی سده‎های اول تا یازدهم هجری پرداخته و با به نمودار در آوردن داده‏ها، به تحلیل و بررسی آنها پرداخته و به پرسش‎های یادشده پاسخ گوید. در قلمرو معنا، چهارباغ همه ویژگی‎های باغ را در خود داشته و گستره معنا و درونمایه آن را افزایش داده و پیوند آن را با انسان و معنای زندگی او، با نظم کیهانی، نظم زمینی، نظم آیینی و دینی، نظم دانشوری استوارتر و ریشه‏دارتر می‎کند. آن چنان که بیشترین معناها و جوهر زیست انسان را در بر می‎گیرد. چهارباغ هرگز یک باغ ساده، یک سرای حاکم‎نشین ساده و تنها یک خیابان ساده نبوده است و آن چنان که در معنای درونی آن یاد شد؛ آمدن چهار یا چار در آن گستره معنایی و کاربردی گسترده‎ای را برای آن پدید آورده بود همچون ساختاری نظم‎دار، ویژه، بزرگ، باشکوه، در شهر و برای مردم شهر، همگانی و با معناهای آرمانی و آسمانی. جای بسی شگفتی است که با ساختن یا بکاربردن یک واژه این همه معنا در آن گذارده و نهفته گردد و شاید آن بازنمایی همان راز جادویی و عرفانی «وحدت و کثرت» یا «یگانگی و چندگانگی» باشد.
مسعود ناری قمی، محمد مسعود امینی، مهدی فروتن،
دوره 4، شماره 1 - ( بهار-95 1395 )
چکیده

مسکن به معنای مکان وقوع زندگی، می­تواند گستره وسیعی از کیفیات را شامل شود که وجه تولیدی انسان، یکی از آنهاست. در آموزه­های اسلامی، نگاه مولّد به حضور خانگی انسان، دارای مبانی مستحکمی است؛ این در حالی است که رویکرد مدرنیته به سکونت، با نگاه تفکیک کار از فراغت، منجر به «فراغتی» نگاه کردن به حضور خانگی انسان شده است؛ در این نوشتار، ابتدا با روش تفسیری تاریخی، ضمن بررسی نگرش اسلام به موضوع، تحوّل مورد نظر مدرنیته در بحث تولیدی بودن یا نبودن حضور خانگی انسان، بررسی و در سه گونه نگرش، طبقه­بندی و تشریح شده است: بهینه­سازی کارخانگی، حذف کار خانگی و بالاخره رویکرد تبدیل خانه به حوزه کار جمعی (اشتراکی). در این بحث نشان داده شده است که حذف کار از خانه، رویکرد اصلی مدرنیته است که اثر عمیق خود را بر سبک زندگی و قالب کالبدی آن در حوزه اسلامی نیز گذاشته است؛ سپس یک پیمایش کمی ـ کیفی در مورد میزان حضور الگوهای رفتاری ـ مکانی وابسته به تولید در خانه (با تأکید بر الگوهای مکان ـ رفتار مربوط به آشپزخانه) در میان گروه نمونه­ای از قشر مذهبی شهر قم انجام شده است و نتایج آن در قیاس با تعالیم اسلامی و تحولّات ناشی از مدرنیته به بحث گذاشته شده است؛ تداوم برخی الگوهای تولیدی مورد نظر اسلام، بویژه در گونه مسکن­های حیاط­دار و حذف یا تضعیف برخی دیگر، ازجمله نتایج این پیمایش است. مجموعاً پیمایش مزبور، توجه به وجوه تولیدی حضور انسان در خانه را در میان قشر مورد آزمون، همچنان، با اهمیت نشان می­دهد؛ به نحوی که می­توان انتظار داشت با تأمین شرایط محیطی مناسب، این رویکرد مطلوب اسلامی در سکونت، باردیگر جایگاه خود را بازیابد.


مسعود ناری قمی، سلمان نقره‌کار،
دوره 4، شماره 3 - ( پائیز-95 1395 )
چکیده

اگر طراحی و تحقق «الگوی اسلامی ایرانی معماری» به‌عنوان افق نهایی معماری کشورمان در نظر گرفته شود؛ هدف این نوشتار طراحی چهارچوبی برای فناوری در منظومه حکمت اسلامی است. به همین منظور، نخست سعی شده که جایگاه دین در حوزه‌ی فلسفه‌ی تکنولوژی بطور کلی تبیین گردیده و سپس دو رویکرد «مهندسی و علوم انسانی» به فناوری بررسی شود؛ در مرحله‌ی بعد نسبت کلّی فلسفه‌ی تکنولوژی با اسلام را بررسی نموده و در بخش سوم تلاش شده بر اساس آموزه‌های حکمت اسلامی چهارچوبی برای فناوری اسلامی تبیین و مدلسازی شود که دارای چهار شاخصه‌ی «توحیدنگر، کمال‌گرا، تکلیف‌محور و اجتهادی» است که طی چهار مرحله‌ی اجتهاد تخصصی بر علت‌های چهارگانه معماری اثر گذاشته و در نهایت موجب شکوفایی چهار عامل مرتبط با معماری در یک پروژه می‌شوند. به نظر می‌رسد بتوان مبتنی بر این مبانی مقدماتی، اصولی برای طراحی و معیارهایی برای ارزیابی فناوری اسلامی در معماری در اختیار داشت که می‌تواند به عنوان نقطه‌ی آغاز مناسبی برای تدوین ساختار و محتوای مناسب درس مزبور بوده و گامی در جهت طراحی «الگوی اسلامی ایرانی معماری» باشد.


احسان بابائی سالانقوچ، محمد مسعود، کامران ربیعی،
دوره 6، شماره 2 - ( تابستان-1397 1397 )
چکیده

پژوهش حاضر در پی آن است تا تصویری روشن‌تر از ماهیت، ویژگی‌ها و مولفه‌های شهر اسلامی ارائه دهد. در این مسیر از روش تحلیل موقعیت استفاده شده است. تحلیل موقعیت یکی از نسخه‌های متعدد روش نظریه زمینه‌ای است که با تمرکز بر موقعیت به عنوان واحد تحلیل، به ترسیم نقشه‌های مختلف اقدام می‌نماید. در قلب این روش سه نقشه موقعیت، عرصه‌ها/جهان‌های اجتماعی و وضعیت قرار دارند که همراه با هم تصویر بزرگ در خصوص موقعیت مورد بررسی را آشکار می‌نمایند. در مطالعه حاضر از متون، اسناد و مواد گفتمانی و طرح‌های شهری مربوطه به عنوان داده‌های پژوهش استفاده شده است و پس از کدگذاری، نسبت به نقشه‌ای کردن و ترسیم نقشه‌های مختلف اقدام شده است. گرداوری داده‌ها به صورت همزمان با تحلیل و با استفاده از نمونه‌گیری نظری، تا رسیدن به اشباع پیگیری شده است. نتایج مطالعه نشان دهنده آن است که شهر اسلامی به عنوان یک موقعیت، دربردارنده عاملین، کنشگران و مولفه‌های متعدد، شامل مولفه‌های انسانی، غیرانسانی و گفتمانی گوناگون است که غفلت از هر یک موجب ارائه تصویری مبهم از این انگاره می‌گردد. از سوی دیگر این موقعیت شامل عرصه‌ها و قلمروهای التزام، تعهد و قدرت متعددی است که تصویری جامع از شهر اسلامی نیازمند توجه هم‌زمان به ویژگی‌های هر کدام از آن‌ها است. و نهایتا، پژوهش‌های انجام شده در این خصوص هم‌چنان مملو از عرصه‌های پژوهشی بکر و وضعیت‌های اتخاذ نشده است که برای ارائه تصویری روشن از شهر اسلامی باید مورد توجه قرار گیرند.
مسعود وحدت طلب، علی یاران، حامد محمّدی خوش‌بین،
دوره 6، شماره 2 - ( تابستان-1397 1397 )
چکیده

جداره­ ها ازجمله عناصر کالبدی آثار معماری هستند که نقش بسزایی در ترجیحات زیبایی ­شناسانه مخاطب خود دارند. نمای بنا، اولین و شاید مهم‌ترین تأثیر را بر روی مخاطب خود ایجاد می­ کند. یکی از موضوعات علم زیبایی­ شناسی تشخیص و درک عوامل مؤثر در یک فرآیند زیبا یا خوشایند است. از آنجایی‌که برای ارزیابی زیبایی یک پدیده باید شاخص­ ها و کیفیت­ های بصری آن بررسی گردند؛ بنابراین یافتن سنجه و روشی برای ارزیابی این کیفیت ­های بصری، می­ تواند از اولویت­ های زیباشناسی باشد. کیفیت ­های بصری متفاوتی در شکل­ گیری جداره نقش دارند که یکی از آن­ها پُروخالی (تخلخل) می­ باشد. این پژوهش بر مبنای این سؤال شکل‌گرفته است که چگونه می­ توان میزان پُروخالی، به‌عنوان یکی از کیفیت­ های بصری جداره را ارزیابی و اندازه­ گیری نمود و چه رابطه ­ای بین میزان عددی پُروخالی در جداره‌ی این بناها وجود دارد؟
هدف از این پژوهش، بررسی مفهوم پُروخالی به‌عنوان یک کیفیت بصری در جداره‌ی خارجی بنای معماری و رمزگشایی از هنر جداره‌سازی معماری ایرانی-اسلامی از طریق سنجش کمّی میزان «پُروخالی» در جداره­ های خارجی است. برای رسیدن به این هدف در بخش نظری با استفاده از روش تحلیلی-توصیفی به ارائه‌ی چهارچوب نظری پرداخته شده است. در این قسمت با بیان مفهوم پُروخالی، عناصر معماری پُروخالی و همچنین بررسی نظریات، عوامل مؤثر در ارزیابی پُروخالی­ ها تعیین گردید. سپس با دسته ­بندی عناصر پُروخالی­، انتخاب معیارها و متغیرهای مؤثر در پُروخالی جداره و همچنین پرسش­نامه ­های ساختاریافته برای یافتن ارتباط بین این متغیرها و میزان تأثیرگذاری آن­ها بر یکدیگر و اندازه‌ی پُروخالی جداره، روشی کمّی در به دست آوردن مقداری عددی از آن معرفی شده است. در بخش مطالعه موردی، چهارچوب نظری مذکور و روش­ ارزیابی پُروخالی­ به‌صورت پیمایشی در 30 جداره خارجی اصلی از معماری مسکونی دوره‌های قاجار و پهلوی شهر تبریز انجام شده؛ و به‌صورت آماری توصیف و تحلیل گردیده است.
بر اساس یافته ­ها، جداره ­های خارجی دارای ویژگی بخصوصی به نام عدد پُروخالی می­ باشد که منحصر به آن جداره می ­باشد. ساختار عناصر شکل­ دهنده و تغییرات پُروخالی جداره ­ها نیز از الگوی خاصی تبعیت می­ کنند. همچنین این پژوهش نشان می­ دهد پُر و خالی بودن یک ویژگی زیبایی ­شناختی می­باشد که از الگویی پنهان و رازآلود برخوردار است و حاصل اعمال سلیقه‌ی زیبایی­ شناسانه معماران، دریافت بازخوردهای مخاطبین و در نظر گرفتن شرایط زیست­ محیطی می‌باشد. این تراز بهینه و زیباشناسانه پُروخالی در جداره ­های خانه­ های تاریخی تبریز نزدیک به عدد 4/0 (40 %) می­ باشد. «پُروخالی» به‌عنوان یک کیفیت بصری و روش اندازه­ گیری کمّی آن همچنین می ­تواند به‌عنوان یک شاخص­ در ارزیابی­ های زیبایی ­شناسانه از جداره­ های معماری کاربرد داشته باشد.
مهدی ممتحن، مسعود ناری قمی،
دوره 6، شماره 4 - ( زمستان1397 1397 )
چکیده

موضوع هندسه به‌رغم ظاهر مادّی آن کاملاً وابسته به حوزه های ارزشی و فرهنگی پذیرفته شده در معماری است. در این مقاله در بخش نخست با روش تفسیری ـ تاریخی چهار حوزه‌ی ارزش‌دهنده به موضوع هندسه (چه از نظر مبنا و خاستگاه و چه از نظر معیار و میزان) شناسایی و اثر آنها در تولید گونه‌های متمایز رویکرد به هندسه بررسی شد. این چهار حوزه عبارت بودند از حوزه‌ی استعلایی، حوزه‌ی فردی، حوزه‌ی اجتماعی و حوزه‌ی مادی. اصالت دادن به هر یک از این حوزه‌ها به‌عنوان مبدا ارزشمند بودن ساختار هندسی و نیز محل تجلی اصلی این ارزش در حوزه‌های چهارگانه دو موضوعی است که گونه‌بندی‌های متمایزی از رویکرد هندسی را به دست می‌دهد. این گونه‌ها به دلیل وابستگی پایه‌ای به بحث ارزش و تجلی آن ارتباط مستقیم با بحث تربیت دارند. در این پژوهش  پنج گونه پایه‌ی هندسی بر اساس نحو‌ه‌ی ظهور ارزش‌‌ها بازشناسی شد: 1. هندسه خنثی، 2. هندسه به منزله تصویر امر استعلایی، 3. هندسه به منزله‌ی ظهور سرشت فردی، 4. هندسه به منزله‌ی ظهور طبیعت مادّی، و 5. هندسه به‌منزله‌ی سرشت واحد عالم. هر یک از این انواع هندسه دارای تداعیات مشخصی در آموزش معماری در دوره‌های تاریخی و معاصر بوده است. بررسی نسبت تربیت اسلامی با هندسه‌، نشان‌دهنده‌ی آن است که امکان بازتعریف برخی از گونه‌های پنج‌گانه در بالا به سود موضع‌گیری‌های انسانی‌تر و در نهایت اسلامی‌تر وجود دارد. این گونه در پژوهش، به‌عنوان گونه‌ی ششم به‌صورت «هندسه به منزله ظهور امر استعلائی اجتماعی» توصیف شد. در این گونه از هندسه، سه بحث «ماورائی دینی»، «روانشناسی-جامعه‌شناسی» و «هندسه مادی» با هم پیوند برقرار می‌کنند. کلیدواژه‌های قدر و کیل در معارف دینی اتصال‌دهنده‌ی این سه حوزه است. مفهوم «کیل» در قیاس با «قدر» نسبت بیشتری با اهداف تکلیفی اسلام در معماری دارد که اثار آن در تأثیر هندسه‌ی اجتماعی- استعلایی، ظهور می‌کند و محصول تربیتی آن فرایندی مبتنی بر «استعلای خلّاقانه» و «به‌آوری مسئولانه» خواهد بود.
مسعود وحدت‌ طلب، فرهاد احمدنژاد، محمدعلی نظری، حمید ندیمی،
دوره 7، شماره 3 - ( پاییز 1398 1398 )
چکیده

‌زمان ادراک‌شده، می‌تواند بر عکسالعملهای حیاتی گرفته تا رفتارهای روزمره تأثیر بسزایی داشته باشد. پژوهش‌ها نشان داده‌اند که محیط و فضای اطراف نیز ‌می‌توانند بر ادراک انسان از زمان، فضا یا رویداد تأثیرگذار باشند. هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه متقابل محیط و به‌طور دقیق‌تر معماری بر زمان ادراک است. بررسی تأثیر جنسیت در این حوزه که در بسیاری پژوهش‌ها به‌عنوان یکی از عوامل تأثیرپذیر از محیط، گزارش شده است، دیگر هدف مطالعه حاضر می‌باشد. روش تحقیق به‌صورت علی- مقایسهای است. آزمون‌شوندگان، ‌صد نفر از دانشجویان دانشکده‌های مختلف دانشگاه هنر اسلامی تبریز بودند. به‌عنوان محرک، چهار تصویر معماری با دو عامل سادگی و پیچیدگی در نظر گرفته شد. به‌عنوان آزمون قضاوت ‌زمان، دو آزمون بازتولید زمانی با بازه هزار میلی‌ثانیه و آزمون تولید زمانی به اندازه صدوبیست ثانیه به‌صورت ادغام‌شده و در رویکرد گذشته‌نگر اجرا گشت. نتایج به روش تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر چندعاملی تی-تست مستقل تحلیل شدند. یافته‌ها نشان داد افراد تصاویر پیچیده را به‌طور معناداری طولانی‌تر نسبت به تصاویر ساده قضاوت می‌نمایند. همچنین تحلیل تأثیر تعاملی، در مورد تأثیر تصاویر ساده و پیچیده بر دو گروه جنسی دختران و پسران تفاوت معناداری را بین این دو نشان داد. تطابق یافته‌ها در زمینه رابطه پیچیدگی تصویر با طول مدت‌زمان ادراک‌شده با مدل رمزگذاری عصبی ایگلمن، بیشتر بود؛ در حالی که یافته‌ها در زمینه تأثیر تعاملی عامل جنسیت، بر مدت‌زمان ادراک‌شده، در عین قابل مقایسه بودن با مدل ساعت درونی، جدید بوده و می‌تواند دیدگاه جدید و متفاوتی را وارد این‌حوزه از مطالعات نماید.
مسعود ناری‌قمی،
دوره 7، شماره 4 - ( زمستان 1398 1398 )
چکیده

«اسلامی» بودن معماری، نه یک امر تاریخی، بلکه یک هدف معاصر برای معماری ایران است که از بدو تأسیس درس «معماری اسلامی» در دوره پس از انقلاب اسلامی، مطرح بوده است. این درس، بنابر ماهیت خود، دارای وجه تاریخی قوی است و همین امر آن را مستعدّ خروج از حوزه فعالیت­های طرّاحانه دانشجویان معماری قرار داده است. در این نوشتار، پس از مروری بر ادبیات موضوع «پیشینه­ها» در آموزش معماری و طرّاحی­پژوهی، دو دسته از نظریات (تئوری­های مبتنی بر مسایل درون نهادی معماری و نظریات مبتنی بر مسایل برون نهادی معماری) شناسایی و بحث شده­اند؛ سپس محتوای سرفصل­های مرتبط با معماری اسلامی با مرور نظرات صاحب­نظران، مورد بررسی قرار گرفته است. سپس با مدل­سازی و تحلیل تفسیری ادبیات موجود، ضمن شناسایی سه دسته اصلی (تجربه­گرایی، تداوم­گرایی و اصول­گرایی) در تلاش­های انجام شده برای عملیاتی کردن آموزه­های معماری اسلامی در عمل طرّاحانه و اثبات گرایش به تاریخ­زدایی از بحث در ذیل آنها، راه حلّ پیشنهادی در این نوشتار، ذیل عنوان «نگرش انتقادی اسلامی»، ارائه شده که راهکاری را مبتنی بر تداوم ساختارمند ارزش­های اسلامی به عنوان محور بحث کلاسی پیشنهاد می­کند؛ محور این درس نظری، بررسی تطوّرات تاریخی در ارتباط با این محور ثابت با نگرشی نقّادانه است که ضمن مثالی عملیاتی، بررسی و نتیجه­گیری شده است. در این رویه پیشنهادی، اصالت به کالبد تاریخی داده نمی­شود؛ بلکه در «مظروف» اسلامی قرار داده می­شود و کالبد در قبال این مظروف بصورت انتقادی مورد بررسی قرار می­گیرد. در صورتی که داشتن محیط کالبدی اسلامی، یک هدف در دروس طرّاحی معماری باشد؛ ذهنیت­ها و دانش­های تولیدی از این مباحث، به صورت مستقیم قابلیت کاربرد در آن کارگاه­ها را خواهد داشت.
مسعود ناری‌قمی،
دوره 8، شماره 3 - ( پائیز 1399 1399 )
چکیده

تعیین مخاطب ایده­آل، یک امر پایه در مبانی نظری طرّاحی شهری است. در این نوشتار، وضعیت مخاطب ایده­آل در سه دسته از نظریه­های اجتماعی مرتبط با فضای شهری (نظریه­های سوسیالیستی، نظریه اکولوژی اجتماعی و نظریه نمایش اجتماعی) بررسی؛ و نشان داده شده است که هیچ‌یک، بر مدل اسلامی از روابط اجتماعی و کالبد منطبق نیست؛ و با آن تفاوت ذاتی دارد. نفی گروه­های کوچک پایه اجتماعی (خانواده و محله) در نظریه­های سوسیالیستی و فردگرایی و عدم نگاه ایده­آل­گرا در نظریه­های اکولوژیک، آنها را برای مقاصد اسلامی نامناسب می­نماید. غیراخلاقی بودن نمایشگری در نظریه نمایش اجتماعی از دید اسلامی نیز به نوبه خود، این دیدگاه را از دور بحث برای اسلام خارج می­کند. در مقابل، نظریه جدیدی در این زمینه براساس مرور آیات و روایات مرتبط با قلمرو­های شهری، سامان داده شده است که خلاصه آن، چنین است: در اسلام عرصه فراخانگی بر حسب حقوق و تکالیف متقابلی که اسلام برای قلمروهای مختلف (از فردی تا گروهی) قرار می‌دهد؛ مکانی برای تعامل افراد برحسب گونه‌ای تحدیدشده از روابط خانگی است؛ و به همین دلیل هم، عرصه شهر از خانه به بیرون، توسیعی است از خانه. اجتماع در این مدل، یک کلّ متشکل از افراد متفرّد شده در اثر خروج از حوزه خانواده و پیوستن به عرصه غیرخانوادگی نیست؛ بلکه جامعه از توسیع هسته‌های خانواده و اشتراک لبه‌های میدان‌های جمعی شکل‌گرفته حول این هسته‌ها حاصل می‌شود و به همین ترتیب نیز، فضای شهری از هسته‌های خانگی رشدیابنده فراهم می‌آید؛ و نه اجتماع فضاهای شخصی و عمومی و پیوند آنها با فضاهای واسط. در اینجا تعریف فضای شهری نمی‌تواند آن عرصه عمومی دانسته شود که از حوزه مؤثر خانه، خارج شده و افراد در آن از روابط خانگی منفصل و در جستجوی روابط نوین برآمده‌اند؛ به بیان دیگر ما در شهر اسلامی با «فلانر» اسلامی مواجه نیستیم؛ بلکه با بلکه با انسانی مواجهیم که اسلام برای او تکالیفی را برای تبدیل شدن به انسان ایده­آل تعیین کرده است و مسئولیت فضا کمک به رسیدن مخاطب از وضع موجود به وضع ایده­آل است.
امیر صادقی نژاد، عباس مسعودی،
دوره 9، شماره 1 - ( بهار 1400 1400 )
چکیده

چکیده
نوع و میزان عقاید، احکام و مضامین دینی به طور اعم و شریعت به طور اخص، می تواند در فرهنگ بطور عام و در معماری و ساختار عبادت گاه ها بطور خاص، بازنمودی ویژه یابد که در این میان، در شریعت یهود و  اسلام که مبتنی بر جهان بینی خاص خود میباشند؛ این بازنمودها روایتگر تفکرات، احکام و اعتقادات مذهبی وابسته به شریعت و جهان بینی آنهاست که در تصویر و تجسیم کالبدی بناهای عبادی و مساجد، خود را به نمایش می گذارد. نظریات متعددی پیرامون ویژگی ها و معماری بناهای عبادی و مساجد، که در طی ادوار مختلف تاریخی با ظواهر و کالبدی متفاوت نمایان شده اند، توسط محققین بیان شده است، اما در مورد شباهت ها و تفاوت های عام و خاص نخستین عبادت گاه ها در تاریخ شریعت یهود و اسلام سخنی به میان نیامده است، لذا در این تحقیق به بررسی و تحلیل ساختار بناهای عبادی ِشریعت یهود و  مساجد ِ شریعت اسلام با تاکید بر مطالعه و تحلیل روند شکل گیری نخستین بناها بر مبنای متون نظری و دینی پرداخته شده است. تحقیق حاضر از دیدگاه روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی محسوب می گردد.نتایج حاصل از این پژوهش نمایانگر وجه اشتراک، در ویژگی های تاریخی ِ زمان پیدایش عبادت گاه های نخستین در یهودیت و اسلام است، در بررسی و ریشه یابی لغوی ِ واژه های منسوب به عبادت گاه های نخستین در هر شریعت نیز مشخص گردید؛ در یهودیت موقعیت های زمانی- مکانی قوم یهود، موثر در پیدایش هر بنای عبادی با نام مخصوص به خود بوده است، در بخش مبانی نظری شریعت یهود و اسلام پیرامون ویژگی های معمار و سازنده عبادت گاه ها نیزمیتوان گفت؛ با یکدیگر اشتراک دارند،  اما در بخش های مختلف طراحی معماری و ساختاری با یکدیگر افتراق دارند.

مسعود ناری قمی، محمدجواد عباس زاده،
دوره 11، شماره 2 - ( 2-1402 )
چکیده

در بررسی روحانیت فضای مسجد، بحث در رابطه با هدف غایی و ایدئال در معماری اسلامی کاملاً واضح و روشن است و جایگزین نمودن مسئلۀ «الوهیت» به‌عنوان هدف غایی روحانیت فضای مسجد کمتر بحثی را میان صاحب‌نظران این حوزه در پی دارد؛ امّا همین اصطلاح می‌تواند معانی بسیار متغیّری را به خودش بگیرد که مسئلۀ اصلی تحقیق حاضر تدقیق معانی متغیر و رسیدن به چهارچوبی درست از منظر اسلام است. هدف از نگارش مقاله این است که نقش پرورش‌دهندۀ معماری از زوایای جدیدی بررسی شود و ارتباط آن با بُعد روحانی زندگی انسان واضح‌تر گردد. مقالۀ حاضر در مرحلۀ گردآوری داده‌ها از مطالعات اسنادی و کتابخانه‌ای بهره برده است و در مراحل بعد، از روش استدلال قیاسی استفاده شده است. این پژوهش در جست‌وجوی نظریۀ نوین برای خوانش مسجد در اسلام، ابتدا رویکرد زیباشناسانه و معرفت‌گرا دربارۀ نقش مسجد را از منظر متن سنت نقد می‌کند و آن را به‌عنوان رویکردی که کالبد یا فضای مسجد را در جایگاه غایت روحانیت می‌نشاند، فاقد اصالت لازم از دید اسلامی معرفی می‌کند. سپس با نگاهی دقیق‌تر در رابطه با رویکرد «ابزاری» به نقش مسجد در احراز روحانیت به‌جای نگاه غایتی، موضوع رابطۀ مفهوم مسجد با بحث فلسفۀ تکنولوژی را ‌طرح می‌کند که این تغییر نگرش، دریچۀ جدیدی را به‌سوی فهم رابطۀ اسلام و معماری باز می‌کند. لذا ضمن مطرح‌نمودن رویکرد نوین برای ورود مبانی اسلامی در طراحی مسجد، از لحاظ ممانعت از تحریفات دینی در مسجد و دیگر فضاهای مذهبی نیز می‌تواند رویکرد کاراتری را پیش‌رو نهد. در نهایت، نتایج تحقیق حاکی از آن‌اند که از میان ارتباطات پنج‌گانۀ معماری به‌عنوان ابزار حضور، ارتباط پس‌زمینه‌ای منطبق‌ترین وضعیت را با اقتضائات اسلامی در حوزۀ مسجد دارد که تبعات طراحانۀ آن باید در آینده دقیق‌تر بررسی شوند.
 

 


مسعود فلاح، عبدالحمید نقره کار، بهرام صالح صدق پور،
دوره 11، شماره 3 - ( 6-1402 )
چکیده

­مبتنی بر اصل وحدت و مراتب وجود، کلیۀ ممکنات طی مراتبی از مقام ذات الهی نزول و حدوث یافته‌­اند. طی این مراتب، هر مخلوق، سیری را از عالم معنا تا عالم صورت و ماده طی می‌نماید و تجلی میزانی از حقیقت معنا (مبتنی بر صفت قدر) می­باشد. مصنوعات بشر نیز می­‌باید به صورت نسبی حقیقت معنا را متجلی بسازد و انسان را از حجاب­‌های صوری برهاند و به سرچشمه پاک معنا رهنمون سازد. در این راستا، بر انسان است تا با شناخت حقیقت معنا و فرایند نزول آن، زمینه را برای این مهم فراهم سازد. لذا این پژوهش درصدد است تا با شناخت ساختار فرایندهای انسانی (نظریه سلام)، به بررسی امکان همگام‌­سازی آن با فرایند نزول معنا بپردازد و به تجلای بیشتر این سرچشمۀ معنوی کمک نماید. بدین جهت، ابتدا سعی می‌­گردد تا با رویکردی تفسیری- تحلیلی به تبیین چهارچوب نظری پژوهش که در اینجا فرایند نزول معنا، توسط فعل الهی در مخلوقات است پرداخته شود؛ سپس با تشریح نظریه سلام و با استفاده از روش استدلال منطقی، تلاش در انطباق و ایجاد زمینه‌­ای برای الگوبرداری از فعل الهی توسط انسان گردد؛ و در ادامه طی بررسی این انطباق در یک نمونه موردی به جمع‌بندی بپردازد. در پایان این‌چنین نتیجه می­گردد که در راستای تجلی حقیقت معنا در مصنوعِ  انسان، می­‌بایست میزانی (قدری) از «اسماء فعل» و مبتنی بر چهار ویژگی تناکح، تقابل، تفاضل، و تعاون، توسط توسط اجتهاد حرف‌ه­ای شناسایی، و در خلق مصنوع به کار گرفته شود.

دکتر مسعود وحدت طلب، زینب حیاتی،
دوره 11، شماره 4 - ( 8-1402 )
چکیده

درک، فهم و دریافت‌های‌ حسی انسان از دلالت‌های معمارانه، با دور و نزدیک شدن نسبت به آثار معماری دستخوش تغییر می‌شود. پرداختن به این موضوع در معماری زیارتی به دلیل اهمیت پاسخ‌های احساسی در فواصل مختلف امری ضروری است. پرسش‌های تحقیق این است که 1. تغییر مقیاس چه تأثیری در بروز و افول دلالت‌های معماری زیارتی مانند «ابهت» و «صمیمیت» دارد؟ 2. پاسخ‌های احساسی افراد در مراحل مختلف تقرب به بنای زیارتی دستخوش چه تغییراتی می‌شود؟ بر این اساس هدف این پژوهش بررسی دو دلالت ابهت و صمیمیت در بناهای زیارتی و نحوه قضاوت آن توسط بازدیدکننده در فواصل مختلف بنا است. در این پژوهش رویکرد ترکیبی انتخاب گردید و از رهیافت تحلیل محتوای کیفی و سپس تحلیل عاملی اکتشافی در نرم‌افزار SPSS و تحلیل عاملی تأییدی در نرم‌افزار AMOS بهره گرفته شد. به این منظور، متغیر «فاصلۀ» فرد به‌عنوان متغیر مستقل و «صمیمیت» و «ابهت» به‌عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شدند. با توجه به دشواری‌های سنجش حین حرکت، این بررسی از طریق پرسشنامه محقق ساخت و اعمال تغییراتی در مقیاس بنا، شبیه‌سازی شد. 19 گویه در پرسشنامه‌، با استفاده از روش دستکاری هدفمند در اختیار 229 نفر از آزمودنی‌ها قرار داده شد. تحلیل عاملی اکتشافی منجر به کشف 4 مؤلفه شد که در ادامه با تحلیل عاملی تأییدی، مورد اثبات قرار گرفت. بارهای عاملی استاندارد مربوط به گویه‌های هر عامل بیشتر از 4/0 می­باشند. همه گویه‌ها در عامل خود معنی­دار و اثربخش هستند. یافته‌های پژوهش بیانگر وجود ارتباط معنی‌داری میان رؤیت‌ و ابهت از یک سو و مرکز و صمیمیت از سوی دیگر می‌باشد. همچنین با تغییر مقیاس در یک بازۀ مطلوب از «دورمقیاسی» تا «هم‌مقیاسی» ترجیح فرد از ابهت به سمت صمیمیت دچار استحاله می‌شود. برخلاف رابطۀ مستقیم رؤیت و ابهت، هم‌مقیاسی و صمیمیت از چنین ریتم ثابت و هم‌نوایی برخوردار نیست و مطالعات نشان می‌دهد نزدیکی بیش از حد به امر مقدس، برای زائر خاصیت اجتنابی دارد.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله پژوهش های معماری اسلامی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Iran University of Science & Technology

Designed & Developed by : Yektaweb