جستجو در مقالات منتشر شده


۳ نتیجه برای ملکی

بهزاد وثیق، رضا قدردان قراملکی،
دوره ۴، شماره ۳ - ( پائیز-۹۵ ۱۳۹۵ )
چکیده

نخستین مکانی که در سده‌های نخستین اسلامی به منظور آموزش مورد استفاده قرار می‌گرفت؛ مسجد بود. اما با شکل‌گیری نظامیه‌ها در دوره‌ی سلجوقی، مدارس مستقل به وجود آمدند. پس از این دوره، مدارس علوم دینی به عنوان یکی از بناهای مهم معماری دوره اسلامی ایران، قلمداد می‌شود. در این میان، مفهوم آموزش و رویکردهای آموزشی هر دوره، به علت تغییر در ایدئولوژی غالب و حکومت‌ها، رویکردی متفاوت از دوره‌ی دیگر داشته است. با تکیه بر این مطلب که هر نحوه‌ی آموزش، کالبد، سلسله‌مراتب آموزشی و فضاسازی متفاوتی را می‌طلبد؛ سؤال اصلی پژوهش برآنست تا به رابطه بین دیدگاه‌های مختلف درباره‌ی‌ آموزش و عناصری کالبدی مانند سازماندهی فضایی و معماری مدارس علوم دینی، دست یابد. در این پژوهش، با توجه به نوآوری‌ها و شکوفایی مدارس در دو دوره‌ی سلجوقی و صفوی، مقایسه‌ی تطبیقی بین مدارس این دو دوره صورت می‌گیرد. این پژوهش سعی بر آن دارد تا با ترکیبی از روش‌های تفسیری-تاریخی و پژوهش نمونه موردی و با تکیه بر مطالعات کتابخانه‌ای-اسنادی، به شناخت مفهوم آموزش در دوره‌های سلجوقی و صفوی پرداخته و چگونگی تأثیر آن بر معماری مدارس این دو دوره را مورد بررسی و تحلیل قرار دهد. بدین منظور چهار باب از مدارس هر دوره برگزیده‌شده و از لحاظ ویژگی‌های موجود در طرح کلی بنا مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفته‌اند.
یافته‌های تحقیق نشان می‌دهد که اولاً مفهوم آموزش و شیوه‌های آموزشی در طول دو دوره مورد مطالعه، سلجوقی و صفوی، تغییراتی داشته است. ثانیاً این تغییرات در مفهوم آموزش باعث به وجود آمدن تغییرات در کالبد و معماری مدارس شده است؛ از جمله می‌توان به تغییر در دستگاه ورودی، حیاط مدارس، تعداد و کیفیت حجره‌ها اشاره کرد.


مهشید غلامیان، سیدعباس آقا یزدانفر، سعید نوروزیان ملکی،
دوره ۷، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۹۸ ۱۳۹۸ )
چکیده

با توجه به تحولات صورت گرفته در قرون اخیر، تغییرات فراوانی در نما و عناصر آن به وجود آمده که موجب آشفتگی در سیمای بصری ساختمان‌ها شده است. این در حالی است که در طول تاریخ تا اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی اول، سبک­های معماری ادامه‌دهنده و تکمیل‌کننده سبک‌های پیشین بوده‌اند. در اواخر قاجار این روند تکمیلی و تدریجی گسسته شده و ساختار نماهای این دوران و پس ‌از آن از ویژگی­های دیگری برخوردار می­باشد؛ این پژوهش به دنبال مقایسه تطبیقی نماهای سه شیوه دوره قاجار با اصول معماری اسلامی است. روش انجام تحقیق به‌صورت ترکیبی (کمی و کیفی) و نوع پژوهش تفسیریتاریخی و پیمایشی است. ابزار جمع‌آوری داده­ها، مطالعات کتابخانه‌ای، اسنادی و مشاهدات میدانی است. به همین منظور به بررسی نمای سبک‌ها و شیوه­های هر دوره و مقایسه معیارها و شاخص­های ساختار کالبدی معماری اسلامی در نماهای شهری و واحدهای عملکردی در دو ساحت کتابخانه­ای و میدانی پرداخته می­شود. بعد از دستیابی به چارچوب نظری در این خصوص، هفت شاخصه هندسه، تناسبات، تقارن، هماهنگی، سلسله­مراتب، نظم و ریتم و وحدت در کثرت به­عنوان شاخصه­های معماری اسلامی به دست آمدند. در ادامه به‌صورت تصادفی ساده از هر سه شیوه در دوره قاجار، ۳ بنا انتخاب و به‌صورت گرافیکی شاخصه­های معماری اسلامی در آن­ها پیاده شد؛ سپس به‌منظور انتخاب شاخصه­های حائزاهمیت در هر دوره، ۴۲ نفر از دانشجویان و ۹ نفر از اساتید معماری و شهرسازی، پرسشنامه پژوهشگرساخته را تکمیل کردند. توجه به شاخصه­های دارای اهمیت در هر بنا، گویای آن است که تغییر کالبدی معماری، با توجه به ساختار فکری معماری دوران خود، قابل­تفسیر می­باشد؛ و صرفاً تغییر فیزیکی نمی­تواند در نهایت به تغییر ساختاری سبکی بینجامد.
محمدرضا ملکی، قادر بایزیدی، علی یونسی، فرزین چاره جو،
دوره ۹، شماره ۳ - ( ۶-۱۴۰۰ )
چکیده

بکارگیری هم­زمان علوم­اعصاب و معماری، گرایش نوینی را به دست می­آورد با نام «معماری عصب­محور» که این دانش، محور طراحی ساختارهای معماری را انسان­ قرار داده است و به دنبال طراحی فضاهایی با حداکثر بازده و تاثیرات مثبت بر کاربران فضا می­باشد. در این راستا، پژوهش حاضر با بکارگیری علوم­اعصاب و ابزارهای آزمایشگاهی به بررسی احساسات کاربران در فضا پرداخته است. تاثیر عوامل موثر بر «احساس معنویت» در فضای معماری با توجه به تغییرات سیگنال­های مغزی انسان، امری بین رشته­ای و کاملاً علمی و آزمایشگاهی است. هدف اصلی عصب­شناسی این است که اطلاعات ناپیدا را از مغز انسان استخراج کند. بنابراین از افراد هیچ سوالی یا پرسشنامه و مصاحبه­ای گرفته نمی­شود؛ بلکه اطلاعات مستقیماً و بدون هیچ واسطه­ای بیرون کشیده می­شوند. در این پژوهش با ترکیبی از روش تحقیق کیفی و کمی (همبستگی و آزمایشگاهی) به مقوله چگونگی بکارگیری عناصر معماری (مانند نور، هندسه، رنگ و...) در جهت ارزیابی حس معنویت در فضای داخلی مساجد پرداخته شده است. در این راستا در فاز اول با انتخاب یک مسجد مربوط به دوران گذشته (مسجد شیخ لطف­الله اصفهان) و یک مسجد معاصر (مسجد الجواد تهران) و به روش ANP، ترتیب مولفه­های معماری موثر بر ادراک حس معنویت در فضای داخلی این دو مسجد مشخص شده است. در فاز دوم جهت تشخیص احساسات افراد در مساجد منتخب، کار به صورت آزمایشگاهی و به روش EEG-VR به معنای استفاده­ی هم­زمان از دستگاه الکتروآنسفالوگرافی و واقعیت مجازی انجام گرفته است که آزمودنی­ها شامل ۲۴ نفر (۱۲ نفر مرد و ۱۲ نفر زن) بوده است. جهت تفسیر اطلاعات، روش آمار استنباطی تحلیل رگرسیون چندگانه برای آزمون فرضیه صورت گرفته است. در فاز سوم، نتایج فاز اول و دوم ادغام شده و بحث می­گردد. یافته­ها نشان می­دهد ما بین نحوه­ی بکارگیری عناصر معماری و ارتقای حس معنویت در فضای داخلی مساجد ارتباط معناداری وجود دارد و مسجد متعلق به گذشته نسبت به مسجد معاصر دارای احساس معنویت بیشتری در بین آزمودنی­ها بوده است. همچنین مشخص شد که استفاده از دانش علوم­اعصاب در تحقیقات معماری و استفاده از ابزار پزشکی مانند الکتروآنسفالوگرافی و همچنین بهره­گیری از فناوری واقعیت مجازی، می­تواند در کشف عواطف و احساسات انسان بسیار موثر باشد.


صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله پژوهش های معماری اسلامی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Researches in Islamic Architecture

Designed & Developed by : Yektaweb