جستجو در مقالات منتشر شده


3 نتیجه برای پارسا

مرتضی میرغلامی، مینو قره بگلو، پریا پارسا،
دوره 6، شماره 3 - ( پائیز-1397 1397 )
چکیده

ایده شهر دوستدار کودک از سال 1996 ارائه شد تا شهرها را برای همه افراد، به‌ویژه کودکان، قابل زندگی کند. امروزه بسیاری کشورها اصول شهر دوستدار کودک را به کار می بندند؛ اما توجه به فضاهای مناسب کودک در ایران سابقه چندانی ندارد. غالب این فضاها الگوبرداری صوری و ظاهری از تجارب سایر کشورها، بدون توجه به زمینه فرهنگی آن است.
این تحقیق با راهبرد استدلال منطقی در تحقیقات کیفی، با مطالعه آرائ نظریه پردازان اسلامی و غربی رشد کودک و گردآوری شاخص های محیطی مؤثر در تعامل کودک با محیط از دو دیدگاه فوق، به دنبال مقایسه تطبیقی نحوه تعامل کودک با محیط شهری از دو منظر اسلامی و غربی است. مطابق فرایند مقایسه تطبیقی، این پژوهش در 3 گام انجام میشود: ابتدا مسئله اصلی مطرح می‌شود. سپس دامنه تحقیق، تنگ شده و در آخر، بیشترین وجوه تمایز و تشابه در ارتباط کودک با محیط از دو منظر اسلامی و غربی معرفی می‌شوند. مقایسه تطبیقی به اشتراکات و افتراقات دو دیدگاه در دو سطح کلان(محیط های پیرامون کودک) و خرد(شاخص های محیطی هر یک از محیط های پیرامونی کودک) می پردازد. در سطح کلان، باوجودیکه دین اسلام مستقیماً درباره فضاهای شهری مناسب کودکان و ارتباط آنها با این فضاها سخن به میان نیاورده؛ اما تعالیم اسلامی به محیط به عنوان بستری برای انتقال ارزش‌های اخلاقی دینی می نگرد. در سطح خرد، تعالیم اسلامی بر چهار مسئله تأکید کرده اند که در متون غربی دیده نمی شود: آموختن آداب دینی به کودک در بازی ها، اعمال محدودیت در بازی خارج از خانه برای دختر، محدودکردن بازی های دختر و پسر، ممانعت از ورود کودک به محیط کفر.
درحالیکه اهداف شهر دوستدار کودک غربی در مشارکت کودک، داشتن حقوق برابر با سایر شهروندان و سلامت جسمی و روانی او خلاصه می شود؛ محیط مناسب کودک در متون اسلامی ضمن تأکید بر احقاق حقوق کودک، آسایش و سلامت او به عنوان الزامات رشد، بر ارزش های حاکم بر محیط عملی کودک تمرکز کرده، توصیه می کند کودک در محیطی رشد کند که فطرت او آسیب نبیند تا به کمال نسبی دست یابد. لذا این پژوهش الگوی جدید شهر مناسب کودک از منظر اندیشه اسلامی را با عنوان "شهر مربی کودک" معرفی می کند.
پریا پارسا، مرتضی میرغلامی، مینو قره بگلو،
دوره 7، شماره 1 - ( بهار 98 1398 )
چکیده

ایدۀ‌ شهر دوستدار کودک با هدف تأمین رفاه کودکان، فضاهای شهری را برای کودکان، قابل فعالیت می‌کند. امروزه بسیاری کشورها اصول شهر دوستدار کودک را به کار می بندند؛ اما غالب فضاهای شهری طراحی شده برای کودکان در ایران، الگوبرداری از تجارب سایر کشورها، بدون درنظرگرفتن ارزش‌های فرهنگی است. از‌این‌رو، این پژوهش به دنبال یافتن پاسخ این سؤال است که فضاهای باز محلات در ایران چگونه می توانند ضمن توجه به خواست و نیاز کنونی کودکان، در انتقال مفاهیم دینی اسلامی به آنان مؤثر باشند؟
با بررسی منابع فلسفی، عرفانی و کلام اسلامی، به عنوان مبانی نظری، و با استراتژی پژوهش قیاسی برای تبیین الگوی نظری و استراتژی پژوهش استقرایی برای آزمون الگوی نظری در بخش مورد‌پژوهی، الگویی ایرانی اسلامی با نام «شهر مربی کودک» ارائه می‌شود که مطابق آن، شهر مناسب کودک از منظر اسلام در کنار توجه به رویکرد محتوایی (ماهیت نیازها و خواسته‌های کودک)، رویکرد فرآیندی (توجه به فرآیند رشد کودک) را اتخاذ می‌کند؛ و این دو رویکرد درکنار هم، محیط را به یک مربی فعال تبدیل می‌کنند.
یافته‌ها نشان می‌دهند که پنج معیار در ساختار شهر مربی کودک دخیل هستند: محتوای آموزش دینی به کودک، روش آموزش دینی به کودک، ویژگی‌های محیطی، محیط فرهنگی رشد کودک، ویژگی‌های گروه سنی کودکان. ارتباط معیارها به این صورت است که محتوای آموزش از طریق روش آموزش و با کمک شاخص‌های محیطی، در یک بستر فرهنگی، به کودکان منتقل می‌شود.
شاخص‌های محیطی اثرگذار بر انتقال مفاهیم دینی به کودکان از طریق روش دلفی تدقیق شدند؛ و برای یافتن پاسخ سؤال پژوهش، شش محله طبقه اجتماعی متوسط شهر تبریز، انتخاب؛ و با روش‌های مشاهده محقق و مصاحبه نیمه ساختاریافته جهت‌دار با هفتاد و دو کودک شش تا دوازده ساله، ارتباط شاخص‌های محیطی با محتوای آموزش دینی در هر یک از محلات بررسی شد. یافته‌ها نشان می‌دهند محیط در کنار آموزش رسمی در خانه و مدرسه به کودک، می‌تواند در تربیت غیررسمی و انتقال مفاهیم دینی به کودک، نقش «بازدارنده» یا «تقویت‌کننده» داشته باشد؛ به‌طوریکه در برنامه‌ریزی فضا برای انتقال محتوای دینی به کودک، باید شاخص‌های محیطی تقویت‌کننده را شناسایی و شاخص‌های بازدارنده را برطرف کرد. همچنین، «امکان ایجاد قلمرو شخصی» و «حمایت اجتماعی» به عنوان شاخص‌های محیطی تقویت‌کننده، دارای بیشترین فراوانی، و در مقابل، «تنوع قرارگاه‌های رفتاری»، «چیدمان‌های مطلوب دارای قابلیت»، «وجود ریسک‌های اجتماعی و کالبدی» و «پیچیدگی و چالش‌برانگیزی محیط» به عنوان شاخص‌های محیطی بازدارنده، دارای کمترین فراوانی در محلات هدف تحقیق هستند.
ا پارسا موسوی نیا، ندا سادات صحراگرد منفرد، علی غفاری،
دوره 11، شماره 4 - ( 8-1402 )
چکیده

بحث مسکن دارای ابعاد فراتر از معنای فقط سرپناه می‌باشد که از این ابعاد، بعد اجتماعی به‌عنوان سنجه رشد هر جامعه محسوب می‌شود. یکی از عوامل بعد اجتماعی، میزان و چگونگی تعاملات اجتماعی در میان ساکنین آن جامعه است. با این حال در ساخت‌های جدید کمتر به بعد اجتماعی توجه می‌شود. با مطالعه در این حوزه اهمیت اختصاص فضای مناسب برای تعامل ساکنین مجموعه به خصوص فضای باز و نیمه‌باز مشخص می‌شود. هدف این پژوهش استخراج و شناسایی معیارهای فضای باز و  نیمه‌باز در واحد همسایگی موثر بر تعاملات اجتماعی است. در این پژوهش در گام مرور ادبیات با روش توصیفی-تحلیلی معیارهای پر تکرار با ظرفیت اثرگذاری بالا که تواماً فضای باز و نیمه‌باز و تعاملات اجتماعی را مد نظر قرار داده بودند شناسایی شدند. سپس با استفاده از روش استقلال منطقی معیارهایی که جداگانه در تعاملات و یا فضای نیمه‌باز وجود دارد بررسی و اشتراکات آنها گرفته شد که به‌عنوان معیارهای جدید شناسایی شده و فراوانی تمامی معیارهای از طریق تحلیل محتوا به دست آمد. سپس با استفاده از تکنیک آنتروپی شانون وزن تمامی معیارها به دست آمد. یافته‌ها نشان می‌دهد معیار‌های با اولویت به ترتیب عبارتند از دسترسی به فضاهای جمعی، تعریف بدنه‌ها و هویت جداره‌ها، فضای توقف و تفکر و تجمع، سلسله‌مراتب میان عناصر و فضاها، سهولت دسترسی، معیار تأمین قلمرو فضایی مربوط به معیارهای جدید شناسایی شده است که جزو مولفه‌ها با وزن بالاتر است.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله پژوهش های معماری اسلامی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Researches in Islamic Architecture

Designed & Developed by : Yektaweb