محمدباقر کبیرصابر، مهناز پیروی،
دوره 3، شماره 1 - ( بهار 94 1394 )
چکیده
قضاوتهای سیاحان خارجی دربارهی آثار معماری ایرانی لزوماً قرین صحت و ثواب نیست؛ زیرا این گروه از خارجیان به دلیل شناخت سطحی و نازل از واقعیات جامعهی ایرانی، از درک تمامی حقایق پیدا و پنهان معماری این سرزمین عاجز بودهاند. در نوشتار حاضر که حاصل پژوهشی تاریخی دربارهی مسجد کبود تبریز است؛ موضوع مورد اشاره، به بحث و تحلیل گذاشته شده است. مسألهی پژوهش، کنکاش دربارهی صحت و سقم ادعای برخی سیاحان خارجی در وجود نسبت بین «مذهب بانیان» مسجد کبود و «کیفیت بقای کالبدی» آن است؛ ادعایی که بر اساس آن، به ناروا اهالی شهر را بیاعتنا به عمران مسجد معرفی کردهاند. در مقابل، برخی از نویسندگان ایرانی، نقیض این ادعا را برقلم آورده و نظری متفاوت داشتهاند. با این حال در طول تاریخ، صاحبان این دو دیدگاه، استدلال و یا اسناد کافی ارائه ننمودهاند؛ مضاف آنکه تاکنون پژوهش مستقلی نیز برای تنویر مسأله انجام نیافته و ضرورت توجه بدان احساس میشود. در مواجهه با این خلأ علمی، هدف از انجام پژوهش حاضر، شفافیت بخشیدن به فضایی بود که پیرامون مسأله را احاطه کرده و پاسخ به این پرسشها قصد عمل بوده است: الف) منشأ اظهار نظرهای مختلف دربارهی مذهب قراقویونلوها چیست؟ ب) چه ارتباطی بین مذهب قراقویونلوها و نحوهی بقای ساختاری مسجد کبود وجود دارد؟ ج) در طول تاریخ چه گروههایی میتوانستند از طرح شایعهی ارتباط بین ویرانی مسجد کبود با مذهب بانی آن بهره ببرند؟ پژوهش، به روش تفسیری-تاریخی انجام گرفته و در طی آن روشن شد که برخی مؤلفین خارجی در پی کشف علت ویرانی مسجد، از طریق پیگیری پیشینههای فکری برآمده و بر این مدار، بانیان آن (قراقویونلوها) را سُنیمذهب و جماعت شیعه شدهی شهر را عامل بیسامانی مسجد معرفی کردهاند. همچنین دانسته شد که حجت محکمی در اثبات دشمنی قراقویونلوها با تشیع در دست نیست؛ بلکه اغلب منابع تاریخی، به تمایلات و حتی تعصبات شیعی آنان صحه میگذارند. البته مذهب قراقویونلوها نیز نوعی بود که نتوانستند مثل صفویان، حمایت علمای شیعه را جلب کنند؛ در بستر چنین شرایطی، زمینهی مضاعفی مهیا میشد تا سیاحانی که شناخت نازل و سطحی از واقعیات جامعهی ایرانی و بخصوص تبریز داشتند؛ تحلیلهای ناصواب دربارهی کیفیت ساختاری و کارکردی مسجد کبود ابراز کنند.
مهناز پیروی، محمدباقر کبیرصابر، محمدرضا پاکدل فرد، عادل فردوسی،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1400 )
چکیده
در طی چند دهۀ اخیر، جوامع غربی با بهرهگیری خلاقانه از فناوری معماری در امر حفاظت معماری، پروژههای موفقی را به ثمر رساندهاند؛ که از جمله میتوان به موزۀ هنر کلومبا، موزۀ جدید آکروپلیس و دهها پروژۀ دیگر در این راستا اشاره نمود. این در حالی است که در ایران تا کنون از آنچه که از پیشرفتهای فناورانه در دست است در اقدامات حفاظت معماری به نحو خلاقانه بهره برده نشده است. بر این اساس، هدف از پژوهش حاضر، بررسی علت و ریشۀ توسعهنیافتگی ایران در این زمینه بوده و پرسشی که بر اساس این هدف مطرح میشود آن است که چرا امروزه جوامع غربی در بهرهگیری از فناوری معماری رایج در حفاظت معماری دارای عملکرد بسیار موفقتری نسبت به ایران است؟ جهت پاسخگویی به این پرسش، با رویکردی کیفی و روش پژوهش تاریخی و تحلیل مقایسهای از زیر مجموعههای این رویکرد، چگونگی ارتباط دو حوزۀ فناوری معماری و حفاظت معماری در دورههای سنت، گذر از سنت به صنعت، پس از گذر از سنت به صنعت و مقطع کنونی، در جوامع غربی و ایران بررسی تطبیقی شده است. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که در جوامع غربی به تبع تحول فناوری معماری از سنتی به صنعتی و همچنین تحول حفاظت معماری از سنتی به علمی که حدود شش قرن به طول انجامید، ارتباطی نامطلوب بین این دو حوزه شکل گرفت. اما این ارتباط به عنوان محصول تکاملنیافتۀ دورۀ گذر از سنت به صنعت، با تکامل و تقرب به الگوی فرهنگگرا نهایتاً به ارتباطی مطلوب تبدیل شد. اما در ایران ابتدائاً در اوایل قرن حاضر با مطرح شدن فناوری معماری صنعتی و حفاظت علمی به عنوان محصول دورۀ گذر جوامع غربی، به علت فاصلۀ علمی به طول چندین قرن با جوامع مذکور، مشکلاتی فراتر از دورۀ پس از گذر در غرب گریبانگیر کشور در این زمینه شد. متعاقباً عدم اهتمام در جبران این فاصله، با غفلت از الگوی فرهنگگرا در هر دو حوزۀ فناوری معماری و حفاظت معماری منجر بدان شد که تخصصهای مهندسی و معماری ـ تخصصهای تفکیک شدۀ حوزۀ فناوری معماری ـ و حفاظت معماری با یکدیگر و با جامعه منسجم نشوند. لذا کماکان ایران در بهرهگیری از فناوری معماری صنعتی در حفاظت علمی، به مرحلۀ توسعهیافتگی نرسیده است.