مریم کیایی، یعقوب پیوسته گر، ، علی اکبر حیدری،
دوره 5، شماره 1 - ( بهار 96 1396 )
چکیده
بازده عملکردی مسجد مانند هر فضای عملکردگرای دیگر، تحت تاثیر چیدمان فضایی آن قرار دارد. در واقع فضاهای مذهبی دارای ویژگیهای منحصر به فردی هستند که از آغاز اسلام تا کنون بدون تغییر باقی مانده و تنها مختص به خود این فضاها میباشند. این ویژگیهای خاص سبب پایداری استفاده از الگوهایی خاص در معماری این گونه از بناها شده است. چگونگی ارتباط بین ورودی، حیاط و شبستان(های) مسجد از جمله این ویژگیهاست که در بسیاری از موارد وجود عنصری به عنوان ایوان در سازمان فضایی این بناها، نقش یک گره ارتباطی را ایفا نموده و به عنوان یک فضای نیمه باز، ارتباط میان حیاط و شبستانهای مسجد را فراهم میآورد. لذا پژوهش حاضر به بررسی نقش ایوان در ارتقا راندمان عملکردی مسجد میپردازد. ابزار سنجش موضوع تحقیق حاضر تئوری نحو فضا میباشد. این نظریه قادر است که اطلاعات مربوط به ویژگیهای ساختاری پیکرهبندی فضایی بنا را به منظور تجزیه و تحلیل آن، در اختیار پژوهشگران قرار دهد. شیوهی مورد نظر دارای دو ابزار میباشد که شامل "نمودارهای توجیهی" و "نرم افزار" است. به منظور دستیابی به این هدف، پس از بررسی ادبیات پژوهش، شاخصهای مرتبط با راندمان عملکردی فضا استخراج و معرفی میگردد. در مرحله بعد به منظور تحلیل میزان راندمان عملکردی، پس از ترسیم نموداهای توجیهی مربوط به هر فضا، بخشی از شاخصها با استفاده از روابط ریاضی نحو فضا آنالیز شده و بخشی دیگر با استفاده از نرم افزار Depthmap مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. بر این اساس در مجموع، راهبرد مورد استفاده در پژوهش، کمی خواهد بود. نتایج نهایی مستخرج از دو روش مذکور نشان داد که وجود ایوان و فضاهای وابسته به آن در ساختار فضایی مساجد باعث افزایش عمق فضایی، درجه همپیوندی و پیوند بهتر میان فضای حیاط و شبستان میگردد که مجموعه این عوامل، ارتقا راندمان عملکردی بین فضای ورودی، حیاط و شبستان(های) مسجد را در پی دارد. از جمله دیگر نتایج مستخرج از این پژوهش میتوان به تعداد ایوانهای موجود در مساجد در ارتقا راندمان عملکردی آنها اشاره نمود؛ به این ترتیب که هر چه تعداد ایوانها در مساجد حیاط مرکزی افزایش یابد، میزان راندمان عملکردی آن نیز به مراتب افزایش مییابد.
خانم مطهره اسلامی محمودآبادی، آقا یعقوب پیوسته گر، آقا علی اکبر حیدری،
دوره 12، شماره 2 - ( 4-1403 )
چکیده
مسکن بهعنوان فضایی برای سکنی گزیدن و زندگی، همواره از ابتدای تاریخ تاکنون یکی از اولین فضاهایی بوده که انسان با آن سروکار داشته و ویژگیهای این بنا و به خصوص فضای داخلی آن به سبب ارتباط مستقیمی که در ساعات طولانی از روز با انسان دارد، از اهمیت بالایی برخوردار بوده است. آرامش یکی از نیازهای روحی و روانی هر فرد است که بایستی در خانه تأمین شود و این موضوع، تأمین آرامش را به یکی از مهمترین کارکردهای خانه تبدیل میکند.
تأمین آرامش در ارتباط با خانههای معاصر که ساکنین آن به خاطر مشکلات متعدد زندگی شهرنشینی، خانه را بیش از همیشه بهعنوان مکانی برای استراحت و آرامش قلمداد میکنند، از اهمیت ویژهتری برخوردار است؛ و این در حالی است که چگونگی حصول این معنا در خانه، کمتر در متون تخصصی به ویژه در حوزه معماری مورد بررسی قرار گرفته است. بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف استخراج عوامل ایجادکننده آرامش در خانه و کارکرد ویژگیهای فضایی خانه در تأمین این عوامل در دو الگوی رایج خانههای معاصر شامل خانههای آپارتمانی و خانههای مستقل حیاطدار شکل گرفت و چگونگی نمودپذیری آرامش در خانه را مورد بررسی قرار داد. در این مطالعه از روش «ساختار معانی» بهعنوان رویکردی از پژوهش کیفی با تکنیکهای عکسبرداری، مشاهده میدانی، پرسشنامه، و مصاحبههای نیمهساختاریافته نردبانی استفاده شد. چارچوب مفهومی پژوهش تحت مدل سطوح معانی راپاپورت (1988)، پیامدها و معانی حاکم بر خصوصیات را در قالب گزارههای «خصوصیت، کارکرد آشکار، و کارکرد پنهان» تشریح مینماید.
برای اطمینان از دریافت اطلاعات لازم، مفهوم اشباع نظری تعیینکننده تعداد نمونهها، مصاحبهها، و دریافت دادهها بود.
بر اساس نمودار ساختار زنجیرهای ارزش، نمودپذیری مفهوم آرامش به طور عمده تحت تأثیر قابلیتهای محیطی «ارتباط با فضای باز» قراردارند. قابلیتهای دیگری همچون «قدمت بنا»، «الگوی آشپزخانه»، «مالکیت»، «ابعاد فضایی»، و«تعداد اتاقها» ایجاد آرامش در خانه را مهیا میکند. نتایج پژوهش علاوه بر ارائه یک چارچوب ساختاریافته برای مطالعه تطابق بین ایجاد مفهوم آرامش و ویژگیهای فضایی خانه، بر ارزشهای اساسی ساکنان و معانی پنهان در رابطه با این خصوصیات تأکید دارد.