بحرانهای زیستمحیطی یکی از مهمترین چالشهایی است که جامعهی بشری با آنها مواجه است. مکاتب گوناگون برای حل این بحرانها راهحلهای مختلفی را بیان نموده اند؛ از جمله توسعهی پایدار، حفاظتگرایی، صیانتگرایی، اخلاق زمین، نیکداری و پایداری. اما با وجود راهحلهای ارائه شده، بحرانهای زیستمحیطی ادامه دارند و به واسطهی بهرهبرداری بیشتر از منابع تشدید شدهاند. این تحقیق در پاسخ به چرایی وجود بحرانهای زیستمحیطی –علیرغم تشکیل نهادهای مرتبط و فراگیر شدن مفاهیم مرتبط با توسعه پایدار- و واکاوی جایگاه محیط زیست و چگونگی رابطهی انسان با آن در اندیشهی اسلامی انجام شده است.
در این پژوهش از روش مقایسهی تطبیقی عرضی و توصیفی تحلیلی استفاده شده است. با بررسی توصیفی مفاهیم انسان و محیط زیست در تفکر توسعهی پایدار و اندیشهی اسلامی به مقایسهی تطبیقی و تحلیلی میان آنها پرداخته شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد که برای حل بحران مذکور نیاز به انقلاب و تغییر مفاهیم انسان و ترسیم دوباره ارتباط میان انسان و طبیعت میباشد. همچنین باید جایگاه طبیعت و انسان در نظام آفرینش مورد تجدید نظر قرار بگیرد. در این تحقیق نشان داده شده است که یکی از علل بوجود آمدن بحرانهای زیستمحیطی تغییر مفهوم انسان، سلطهجویی او، راه غلبه بر آن و تغییر نگرش افراد نسبت به مفهوم و جایگاه انسان مدرن میباشد. توسعهی پایدار، همان تعریف مصطلح دورهی رنسانس درباره انسان را قبول میکند و بدون توجه به ریشههای به وجود آمدن بحران، به مسائل سطحی توجه میکند. آنچه در توسعهی پایدار اهمیت دارد؛ لزوم عدالت بین یک نسل و میان نسلها میباشد. از نظر اسلام، طبیعت موجودی است هوشمند و دارای ملکوت که اگرچه برای انسان خلق شده است؛ اما انسان مجاز نیست هرگونه که تمایل دارد از آن استفاده نماید؛ چون طبیعت امانتی در دست انسان است و انسان به عنوان جانشین خداوند باید نسبت به سایر آفریدههای خداوند امانتدار باشد.