جستجو در مقالات منتشر شده


47 نتیجه برای ایران

نسیم اشرافی،
دوره 7، شماره 3 - ( 9-1398 )
چکیده

کهن‌الگوی چلیپا در معماری از الگوهایی است که به عنوان شاخصه اصلی معماری ایرانی قبل از اسلام مطرح بوده است. امروزه رمزگشایی معانی مختلف این نماد در مساجد به عنوان الگوی پایه که عامل پیوند معماری ایرانی و اسلامی است؛ موضوعی است که مورد غفلت واقع شده است. الگوی چلیپا مختص مساجد ایرانی بوده و در ساختار سایر مساجد جهان  اسلام دیده نمی‌شود؛ مگر به‌واسطه تقلید از الگوی مساجد ایرانی. لذا، مطالعه اینکه چرا الگوی چلیپا به عنوان الگوی شاخص در تطور تاریخی معماری ایران وجود داشته است؛ ولی در سایر تمدن‌ها دیده نمی‌شود؛ ضرورت می‌یابد. پژوهش حاضر در تلاش است با مقایسه تطبیقی مساجد ایرانی و مساجد سایر کشورهای اسلامی، تفاوت‌های ساختاری آنها را مشخص نموده و دو مفهوم مرکزیت و جهت‌گرایی را به عنوان دو مؤلفه اصلی الگوی چلیپا که در مساجد ایرانی وجود دارد را با سایر مساجد مورد  قیاس قرار دهد و این الگو را به‌عنوان وجه تمایز معنایی و ساختاری آنها معرفی نماید. در این پژوهش که روشی تاریخی- تحلیلی دارد؛ سعی شده است با مقایسه تطبیقی مساجد، تفاوت اصلی مساجد کشورها با مساجد ایرانی را در بازه زمانی قرون پنجم و ششم هجری در وجود الگوی چلیپا معرفی نموده و علت این تفاوت را در معانی مشترک تمدن ایرانی و اسلامی جستجو نماید که در سایر تمدن‌ها چنین اشتراکی وجود نداشته است. الگوی چلیپا که در وحدت بخشیدن به ساختارهای فضایی یک بنا  نقش مهمی دارد؛ ریشه در معماری قبل از اسلام دارد و برای اولین بار در معماری بعد از اسلام در قرن ششم هجری در مساجد ایرانی ظاهر گشته و علت این تغییر در این بازه زمانی در اندیشه‌های حاکمان و فیلسوفان و هنرمندان دوره آل‌بویه به بعد بوده است که همواره خواهان پیوند اندیشه ایرانی با اندیشه اسلامی بوده‌اند. کهن‌الگوی چلیپا در قالب فرم چهار‌ایوانی در حیاط مرکزی مساجد ایرانی مختص تفکرات ایرانی است و در حیاط مرکزی سایر مساجد کشورهای اسلامی چنین الگویی وجود ندارد که حاکی از تطور مفهوم مرکزگرایی قبل از اسلام است؛ و از طرف دیگر نشان از مفهوم وحدت در عرفان اسلامی دارد که شاید بتوان علت این پیوند را در اصول مشترک ادیان توحیدی ایران (اسلام و زرتشت) جستجو کرد که با مفهوم گذار از گذشته تا به حال، باز احیایی مفهوم توحیدی در تمدن ایرانی را در  معماری اسلامی دگرباره فراهم ساخته است.
ابوالفضل مشکینی، حسن بهنام مرشدی، محسن محمدی،
دوره 7، شماره 3 - ( 9-1398 )
چکیده

شهر ایرانی- اسلامی انگاره‌ای است که به دلیل تداخل فرهنگی، سوالات بسیاری در باب چیستی، ماهیت و ویژگی‌های آن مطرح بوده است و نظام‌های علمی گوناگون، از زوایای مختلف بدان پرداخته و تلاش در تبیین و تشریح آن داشته‌اند؛ که نشانگر حجم بالایی از سوءتعبیرها و آشفتگی‌ها درباره این انگاره و مفاهیم، موضوعات و اهداف مرتبط با آن است. از سویی ورود اندیشه مدرنیسم در فرهنگ و ادب ایرانی، علاوه بر نمود ذهنی، نمود عینی خود را در کالبد شهرهای ایرانی با معماری و شهرسازی ایرانی- اسلامی وارد نمود است؛ و عناصر کالبدی موجود شهر ایرانی اسلامی را تحت تأثیر خود قرار داده است و موجب از دست دادن هویت، انسجام و پایداری شهری شهر ایرانی- اسلامی شده است که وجود مطالعات بسیار در این زمینه گویای اهمیت این موضوع می‌باشد. هدف این پژوهش فراتحلیل مقالات با موضوع شهر ایرانی- اسلامی، برای ارائه جمع‌بندی و دسته‌بندی یافته‌ها از آخرین تلاش‌های علمی انجام گرفته در ارتباط با موضوع و بررسی نظریات به‌کارگرفته شده در این پژوهش‌ها می‌باشد. بدین‌سبب این مقاله در چارچوب فراتحلیل کیفی -که یکی از برترین کوشش‌های محققان برای غلبه بر نارسایی‌ها و تعارضات پژوهش‌ها در علوم اجتماعی است- با شناسایی 92 مقاله علمی- پژوهشی به شیوه تمام‌شماری نمونه‌های در دسترس به تحلیل و بررسی مطالعاتی در زمینه شهر ایرانی- اسلامی پرداخته است؛ چرا که نتایج این نوع پژوهش‌ها از یک سو به معرفی کامل همه پژوهش‌های انجام شده درباره یک موضوع می‌پردازد و باعث پرهیز از دوباره‌کاری می‌شود و از سوی دیگر با ترسیم توانایی‌ها و کاستی‌های پژوهش‌ها، افق‌های پژوهشی جدیدی را به روی پژوهشگران می‌گشاید. نتایج پژوهش نشان می‌دهد که مهم‌ترین مؤلفه‌های مطالعات شهر ایرانی- اسلامی که مورد توجه بیشتر پژوهشگران واقع شده‌اند عبارت‌اند ا معنا و مفهوم شهر ایرانی- اسلامی؛ ویژگی‌های تاریخی سازمان فضایی حیات شهری شهر ایرانی اسلامی؛ اصول، قواعد و الگوهای شهر ایرانی اسلامی؛ هویت شهر ایرانی اسلامی؛ فضای شهری شهر ایرانی اسلامی؛ تحولات اجتماعی- فرهنگی در شکل‌بندی و ساختار فضایی شهر ایرانی- اسلامی؛ تأثیرات مدرنیسم بر شهر ایرانی اسلامی؛ وقف و در نهایت، عناصر کالبدی شهر ایرانی- اسلامی از قبیل: محله، مسجد، میدان و بازار، که در دو بعد هستی‌شناسی (تأکید بر ابعاد وجودی) و چیستی‌شناسی (تأکید بر ابعاد ماهوی یا کالبدی) قابل تفکیک می‌باشند.


میترا کاظمینی، میترا غفوریان، الهام حصاری،
دوره 8، شماره 1 - ( 3-1399 )
چکیده

محلات به عنوان مکان زندگی انسان، نه تنها بر محیط تاثیرگذار هستند، بلکه باعث بهبود کیفیت زندگی اجتماعی و شکل گیری احساس هویت در ساکنان می گردند. امروزه به دنبال توسعه کالبدی شهرها و گسترده شدن ارتباطات انسانی در آنها، توجه به محلات مسکونی به عنوان یکی از مسائل ضروری در ساماندهی شهرها بیش از پیش مورد توجه می باشد. یکی از راهکارهای رسایی در این مقوله ارزیابی میزان هویت مندی ساکنان در محلات مسکونی است که طیف گسترده ای از عوامل را در بر می گیرد. مقاله حاضر با هدف بازشناسی عوامل اجتماعی مداخله گر بر احساس هویت مندی ساکنان در محلات مسکونی ایرانی اسلامی تدوین شده است. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی صورت پذیرفته است. بدین منظور با بهره گیری از مطالعات کتابخانه ای نخست عوامل تأثیرگذار استخراج شده اند. در گام بعدی متغیرهای موثر بر هویتمندی محلات در کشور ایران از طریق پرسشنامه ای که توسط 100 نفر از ساکنین محله شنبدی بوشهر که به روش تصادفی ساده انتخاب شدند، تکمیل و مورد نظرسنجی قرار گرفته است. در ادامه اطلاعات بدست آمده از پرسشنامه ها با استفاده از روش های آماری تحلیل عاملی و آزمون همبستگی پیرسون تحلیل شده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که احساس تصویر ذهنی، آرامش و احساس تعلق خاطر دارای رابطه قوی و معنادار با هویت مندی ساکنان در محلات ایرانی اسلامی می باشند و همچنین احساس آرامش قابل توجه ترین همبستگی را با هویتمندی در این سکونتگاه دارا می باشد. علاوه بر آن، عامل امنیت در جامعه محلی که در بسیاری از پژوهش ها به عنوان یکی از عوامل اجتماعی قوی بر هویتمندی شناسایی شده بود، در این مطالعه رابطه  و ضریب تاثیر متوسطی را به دست آورد.
آزیتا بلالی اسکویی، فرناز نظرزاده عنصرودی، ائلناز نظرزاده عنصرودی،
دوره 8، شماره 3 - ( 9-1399 )
چکیده

قرآن­ کریم به‌عنوان کتاب هدایتگر و تعالی‌بخش انسان، شامل مجموعه‌ای از آیات الهی است که حقایق و اسرار بی‌شماری در آن نهفته شده و بزرگ‌ترین جلوه ظهور یک حقیقت در کالبد مادی به شمار می‌آید؛ به‌طوری‌که حقیقت بهشت در کالبد مادی و معماری باغ ظهور می‌یابد. برخلاف ظاهر ساده باغ ایرانی، پیچیدگی‌های ساختاری و معنایی حاصل از آمیختگی عناصر چهارگانه در باغ ایرانی، اقتباس‌شده از باغ بهشتی است؛ و در حقیقت تأثیرپذیری الگوی باغ از عنصر آب به‌عنوان اصلی‌ترین عامل وجودی آن و به دلیل تقدس این عنصر در اندیشه دینی ایرانیان به‌وضوح مشخص و از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ به‌طوری‌که می‌توان گفت آب عنصری حیاتی در صیانت مقام و منزلت بهشت در تجلی و ظهور آن در باغ ایرانی است. روش این تحقیق تفسیری و بر اساس تحلیل محتوای آیات قرآن است. این پژوهش در پی یافتن تجلی صورت پذیرفته در مضمون عنصر آب در نظام کالبدی و کارکردی باغ ایرانی با تصویر آن در باغ بهشتی است. در این راستا با انطباق باغ ایرانی و باغ بهشتی از منظر قرآن کریم و با استناد به تفاسیر سوره آل‌عمران می‌توان دریافت که نظام کارکردی در باغ ایرانی با اسامی باغ بهشتی -که متناسب با درجه و مراتب آن است- متناظر بوده و عنصر آب در نظام کالبدی باغ ایرانی، حاصل نمود صورت‌های مختلف آب در کارکردهای باغ بهشتی است.
میرزاعلی شیدانه مرید، معصـومه خامـه،
دوره 8، شماره 4 - ( 12-1399 )
چکیده

ترکیه ازجمله کشورهایی است که از گذشته‌های دور دارای تمدن‌های گوناگونی بوده است. این کشور از دیدگاه معماری غنی و متأثر از معماری بیزانس بوده است. ورود اسلام به ترکیه و شکل‌گیری حکومت‌های اسلامی در دوره‌ی عثمانیان باعث شکل‌گیری نوع خاصی از معماری اسلامی در ترکیه گردید. معماری مساجد ترکیه، بارزترین گونه معماری اسلامی خصوصاً در شهر استانبول می‌شود.اهداف این تحقیق دستیابی به سیر تحول معماری مساجد در ترکیه "و "الگویابی معماری مساجد ترکیه" بوده است. این تحقیق قائم بر این فرض است که الگوی معماری مساجد ترکیه ترکیبی از معماری مساجد اولیه اسلامی، ایرانی و معماری بومی ترکیه است. ریشه‌یابی ویژگی‌های معماری مساجد ترکیه، موضوع این تحقیق است که تأثیرپذیری معماری مساجد ترکیه از معماری مساجد اولیه اسلامی، معماری غنی و با سابقه طولانی بیزانسی و یونانی قبل از ورود اسلام و معماری تمدن‌های اسلامی پیشرفته در همسایگی ترکیه مانند ایران پرداخته شده است. ویژگی‌های معماری مساجد ترکیه به طور کلی شامل شبستان‌های رو به قبله، حضور مسجد در محله، ورود از حیاط به گنبد خانه روی محور مستقیم، هماهنگی هندسه ناشی از ستون‌ها با هندسه پلان و سازمان‌دهی فضاها در جهت قبله، تقسیم شبستان به فضای کارآمد با مقیاس انسانی، استفاده از عنصر نور در زیر گنبد خانه و ایجاد فضای روحانی،‌ نیم‌گنبدهای عظیم که گنبد اصلی را تقویت می‌کنند، سیمای خارجی موج‌دار به وجود آمده توسط گنبدهای چندتایی، مناره‌های مدادی شکل، گنبدهای بیزانسی، استفاده از نقوش هندسی و گل و بته و خطاطی روی سنگ، ایوان برای درگاه و برای ورودی‌های شبستان است. ریشه‌یابی ویژگی‌های معماری فوق در این پژوهش رهنمون به کشف الگوی معماری مساجد ترکیه شده است. این پژوهش با روش تحقیق کیفی از نوع تحلیل محتوا گرا و  کتابخانه‌ای و مرور متون و توصیفی تحلیلی و درانتها مقایسه و تطبیقی انجام شده است.
دکتر سیدمحمدحسین ذاکری، آقای امیررضا اشکانی اصفهانی،
دوره 9، شماره 3 - ( 6-1400 )
چکیده

گرمابه‌ها، بناهایی عام المنفعه و درخور توجه با تنوع فضایی و هندسی بالا در معماری ایرانی می باشند که آموزه های قابل استخراج و ارزشمندی را در خود نهفته اند. مساله سلسله مراتب فضایی و کنترل ارتباطات بصری، یکی از شاخص ترین مسائل طراحیِ مورد توجه در گرمابه‌ها به شمار می رود. این پژوهش سعی بر آن دارد که به چگونگی حل این مساله در فضای میاندر، به عنوان فضای واسط، بین دو بخش خشک و مرطوب حمامها یعنی سربینه و گرمخانه بپردازد و نسبت های میان این فضاها و همچنین، راهکارها و ترفندهای هندسی و فضاییِ معماران پیشین، جهت حل این نظام سلسله مراتبی با هدف جداسازیِ بصری و دمایی، مورد کنکاش قرار گیرد؛ در این راستا با بهره گیری از راهبردهای توصیفی تحلیلی و استدلال منطقی، به جمع آوری داده های کلیه‎‌ی گرمابههای عمومی استان فارس، از دوره صفویه تا پهلوی، پرداخته شد و از طریق مقایسه های تطبیقی و تحلیلی، گونه های مختلف میاندر، اجزای آن، هندسه، زوایا و نظام سیرکولاسیون آنها جهت جداسازی های بصری و دمایی، مورد بررسی و گونه شناسی قرارگرفت.
درنتیجه ی تحلیل‎ها و مطالعات تطبیقیِ انجام شده مشخص شد، جهت ایجاد سلسله مراتب فضایی و کنترل بصری و دمایی در قسمت میاندر، در گرمابه‌های عمومی با مقیاس متوسط، غالبا از عنصر دالان استفاده شده که شکل غالب این دالان، U  شکل است. این فضا دارای دو تا چهار چرخش داخلی و هم چنین چرخش نسبت به محور ورودی بوده است. این در حالی است که در گرمابه‌های با مقیاس بزرگ، عنصر هشتی، با عملکرد فضای تقسیم به فضای میاندر اضافه می‌گردد و در گرمابه‌های با مقیاس کوچک‌تر، تنها عنصر دیوار و میزان چرخش کمتر هندسی، عامل ایجاد سلسله مراتب در قسمت میاندرِ گرمابه بوده است.
دکتر سید محسن موسوی، محیا قوچانی،
دوره 9، شماره 4 - ( 9-1400 )
چکیده

در معماری مساجد ایرانی– اسلامی علاوه بر جهات جغرافیایی مؤثر در اقلیم، جهت قبله (جهت معنوی) نیز بر معماری تأثیرگذار است. جهت واحد می­شود و تمام هسته­های فضایی را به نظمی برگرد محور خود فرا می­خواند. معماری مساجد ­باید تسهیل­کننده و تشدیدکننده عروج از نازل­ترین مرتبه هستی به عالی­ترین مراتب آن باشد. آنچه امروزه جای خالی آن در معماری مساجد معاصر آشکارا دیده می­شود، فقدان ایجاد معنویت در فضا به کمک جهت قبله می­باشد. هدف تحقیق، بررسی مفاهیم محور قبله و تبیین آن در سبک­های مختلف معماری ایرانی- اسلامی است تا بتواند با تفکیک ارزش­گذاری محتوایی و کالبدی دوره­های تاریخی، راهی برای بهره­گیری صحیح از این الگوها در مساجد معاصر معرفی کند. بنابراین این تحقیق از نظر روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر مطالعات کتابخانه­ای- اسنادی صورت گرفته است. همچنین با استفاده از الگوی جریان مواد و نمودار رابطه فعالیت­ها در 18 نمونه از مساجد سبک­های معماری ایرانی- اسلامی، الگوی مسیر حرکت انسان از ورودی تا محراب و همچنین درجه نزدیکی هر فضا نسبت به فضای دیگر در این مسیر حرکتی، بررسی شده است. نتایج پژوهش نشان می­دهد که بهترین حالت ورود از طریق اضلاع نیمه انتها (الگوی L یا S شکل) می­باشد. همچنین ترتیب قرارگیری فضاها نسبت به هم از بدو ورود تا قبله به ترتیب شامل جلوخان، درگاه، هشتی، حیاط، ایوان، شبستان، محراب، می­باشد. معماران مساجد تاریخی، حفظ جهت­گیری الهی یا قبله، سیر حرکت انسان از بدو ورود تا قرارگیری در راستای محور قبله و حفظ هندسه را اصولی ارزشمند دانسته­اند. اما در طراحی مساجد معاصر علاوه بر کم توجهی به محور قبله، قداست، معنویت و هویت اسلامی آن­ها نیز تا حدودی از دست رفته­ است. بنابراین با استفاده از این الگو، می­توان وحدت را در کل و جزء بنای مسجد ایجاد و طرحی را اجرا کرد که به واسطه سلسله­مراتب حرکتی به سمت قبله هدایت شود.
مظفر عباس زاده، اصغر محمدمرادی، وحید اسماعیل زاده، الناز سلطان احمدی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده

زیبایی محیط شهری به‌عنوان بستری که هر روزه توسط طیف وسیعی از مردم تجربه می­شود؛ جزو نیازهای متعالی انسان بوده است؛ و به مثابه محرکی برای شکوفایی وی عمل می­کند. لذا در شکل‌دهی و طراحی محیط، مقوله هنر و رابطه آن با موضوع زیبایی­‌شناسی از اهمیت شایان توجهی برخوردار است و در سطح جامعه به پدیده­ای ارزشی و هدفمند نیز بدل می­شود.
هدف از این تحقیق، بررسی مفهوم نظری ارزش‌های بنیادین زیبایی‌شناسی است؛ تا علاوه بر شناسایی و نقش ارزش‌های بنیادین زیبایی‌شناسی ایرانی- اسلامی، به تبیین جایگاه کابردی ارزش‌های بنیادین زیبایی‌شناسی در خلق معماری و شهرسازی ایرانی- اسلامی بپردازد. این هدف در راستای پاسخگویی به سوالات اصلی است: ارزش‌های بنیادین زیبایی‌شناسی در دو دیدگاه جهان غرب و ایرانی- اسلامی از چه جایگاه نظری برخوردار است؟! و کاربرد عملی احصای ارزش‌های بنیادین زیبایی‌شناسی در معماری و شهرسازی ایرانی- اسلامی چیست؟! تحقیق حاضر از نوع بنیادی- نظری با رویکرد کیفی است؛ که در آن جمع‌آوری داده‌ها و اطلاعات کیفی با استفاده از منابع اسنادی مکتوب علمی و کتابخانه‌ای در حوزه‌های علوم مرتبط با زیبایی‌شناسی انجام می­گیرد و اطلاعات تحلیلی با تعمیم به حوزه معماری و شهرسازی ایرانی- اسلامی با روش استدلال قیاسی به استحصال نظری ارزش‌های بنیادین زیبایی­‌شناسی و اصول کاربردی خلق معماری و شهرسازی ایرانی- اسلامی می­پردازد.
یافته‌های این تحقیق حاکی از آن است که چهار دسته اصلی ارزش‌های بنیادین زیبایی‌شناسی در اسلام، 1. ارزش‌های زیبایی‌شناسی معقول، 2. محسوس، 3. معقول مستند بر محسوس، و 4. محسوس مستند بر معقول بوده‌است و این ارزش‌ها به ترتیب در ارتباط با زمینه‌های منطقی، عاطفی و اخلاقی، معنا و رمزپردازی، آرمان‌ها و ایده‌های معقول می­‌باشند که در بستر معماری و شهرسازی ایرانی- اسلامی بکار گرفته می‌­شوند.
آقای رضا مطهر، دکتر سیدعبدالهادی دانشپور، دکتر محمدصالح شکوهی بیدهندی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده

کرامت انسانی، به معنای ارج نهادن به گوهر و وجود انسان به‌عنوان برترین مخلوق خداوند است. این مفهوم می‌تواند در برنامه‌ها و مداخلات شهرسازان، تعبیری فضایی پیدا کند. برای نمونه به نظر می‌رسد بتوان میان محلاتی که سطح بالاتری از کرامت انسانی را برای ساکنان و بهره‌وران خود قائل می‌شوند؛ و محلاتی که کمتر این معیار را محقق می‌کنند؛ تمایز قائل شد. این پژوهش با بررسی یک نمونه محله‌ی قدیمی و یک نمونه محله‌ی نوساز درصدد است که بتواند به این پرسش پاسخ دهد که آیا محلات جدیدالتاسیس توانسته‌­اند دست‌کم به اندازه محلات قدیمی در حفظ کرامت انسانی موفق باشند؟ این پژوهش از نوع توسعه­‌ای بوده و روش تحقیق آن تطبیقی است. برای این منظور، نخست معیارهای کرامت انسانی با استناد به آرای علمای مسلمان و آثار اندیشمندان غیرمسلمان تبیین می‌گردد. سپس برای سنجش هر یک از معیارهای کرامت انسانی، تعدادی گویه و سوال تدوین شده که پرسشنامه‌ای نیمه‌ساخت‌یافته را تشکیل می­دهند. پس از تأیید روایی و پایایی، این پرسش‌نامه در دو محله به صورت تطبیقی سنجیده می‌شود. نتایج حاصل از پیمایش نشان می­‌دهد معیارهای کرامت انسانی در محله سنتی و قدیمی خیابان ایران بیشتر از محله جدید و نوساز حکیمیه محقق شده است.


مهندس حمیرا بیکی تفتی، دکتر سمانه جلیلی صدر آباد،
دوره 10، شماره 2 - ( 1-1401 )
چکیده

رویکرد TND واجد مفاهیمی باهدف بالا بردن سطح کیفی زندگی و تقویت و بهبود فضای کالبدی محله، افزایش تعاملات اجتماعی و بهبود حس تعلق به مکان و خوداتکایی اقتصادی می‌باشد. شهرسازی ایرانی اسلامی نیز مانند خاستگاه آن یعنی دین مبین اسلام و فرهنگ شیعی پویا بوده و مدام روش‌هایی نو فراروی جوامع بشری عرضه می دارد و بیش‌تر یک فرآیند پویا و همه‌جانبه برای کمک به بشر در دستیابی به قرب الهی است نه یک محصول. لذا تطابق اصول TND با اصول و ارزش‌های اسلامی کاملاً مشهود است.
هدف اصلی این مقاله دستیابی دقیق و روشن به اصول شهرسازی ایرانی اسلامی به عنوان نمادی از شهرسازی بومی در مقایسه با رویکرد TND  که در دهه های اخیر در جوامع غربی مورد توجه قرار گرفته ، می باشد در هر رویکرد در کنار مروری بر برخی از مهم ترین منابع مکتوب مرتبط با موضوع، سعی گردیده در قالب جداولی مشخص، سیاهه ای از مهم ترین اصول و آموزه های هر  رویکرد ارائه و در صورت لزوم یا یکدیگر مقایسه گردند، در انتها نیز، از طریق مقابله ی آموزه های مستخرج از شهرسازی ایرانی اسلامی با معیار ها و شاخص های  رویکرد TND ، افتراقات و اشتراکات میان آن ها مورد تحلیل قرار گرفته و بر مبنای چنین قیاسی، آموزه های پیشنهادی نوشتار به منظور برنامه ریزی جهت توسعه ی محله ی تاریخی و فرسوده ی فهادان نو در شهر یزد به کارگرفته شود. 
 پژوهش حاضر ازنظر روش‌شناسی، توصیفی- تحلیلی و از لحاظ هدف‌گذاری کاربردی می‌باشد. داده‌ها و اطلاعات پژوهش با استفاده از مطالعات اسنادی و میدانی گردآوری‌شده است. داده های کیفی بوسیله ی پرسشنامه باز و از طریق مصاحبه و بررسی اسناد به کار گرفته شد و داده های کمی به صورت عددی و از طریق وزن دهی پرسشنامه های دلفی تهیه شد.  یافته های این پژوهش نشان میدهد که میان دو رویکرد TND و شهرسازی ایرانی اسلامی تمایز های کم و مقاربت های زیادی دیده می شود در واقع تحلیل قیاسی این دو جریان، بیش از آنکه تعارض و ناهمخوانی بین ویژگیهای این دو رویکرد را نشان دهد همسو و یکسان بودنشان را اشکار می سازد و تمایزاتی هم که وجود دارد به دلیل ناهم زمانی این دو رویکرد می باشد به بیان بهتر بر اساس مقتضیات و شرایط زمانه این تمایزات ایجاد شده اند. جهت کاربست اصول بدست آمده در نمونه ی موردی با بررسی شاخص‌ها و تحلیل محله‌ی تاریخی و فرسوده‌ی فهادان نو به شیوه سوات[1] و تحلیل و ارزیابی عوامل داخلی و خارجی از طریق ماتریس کیو.اس.پی.ام[2]  به ارائه‌ی راهبردها برای برنامه‌ریزی توسعه‌ی محله‌ی فهادان نو در شهر یزد بر اساس اصول شهرسازی ایرانی اسلامی و رویکرد TND پرداخته شد. نتایج دیگر پژوهش نشان می دهد 16 راهبرد استخراج شده از ماتریس کیو.اس.پی.ام  دارای اولویت برای برنامه ریزی به منظور توسعه ی محله ی فهادان نو می باشند که بر اساس ان ها می توان پروژه های اجرایی تعریف نمود.

عمید الاسلام ثقه الاسلامی، محمد امین احمدی بنکدار،
دوره 10، شماره 2 - ( 1-1401 )
چکیده

اصل "محرمیت" یکی از  اصول جهان بینی و فرهنگ اسلامی است که در زندگی اجتماعی مسلمانان، به عنوان یکی از ارزش های  مهم اخلاقی و فرهنگی در نظر گرفته می شود. در طول تاریخ شهرنشینی در ایران مفهوم محرمیت و  رعایت حریم خصوصی  از شکل گیری فضای معماری تا سازماندهی فضایی شهرها و نحوه قرار گیری و مکان گزینی عملکردهای شهری در کنار یکدیگر تاثیر گذار بوده است. از طرف دیگر، شهرسازی ایرانی- اسلامی باید به گونه ای باشد که علاوه بر پاسخ گویی به نیازهای ساحت مادی حیات انسان بتواند نیازهای ساحت های دیگر حیات انسانی(ساحت های روانی و روحی حیات) را نیز پاسخ گویی و تامین نماید و در این میان رعایت اصل محرمیت در تامین چنین نیازهایی نقش مهمی را بر عهده دارد. در شهرسازی معاصر کشور با به کارگیری اندیشه ها و نظریات غربی و تقلید از الگوهای مدرنیستی، اصل محرمیت نیز مانند بسیاری از  مفاهیم با ارزش دیگر به فراموشی سپرده شده است، به طوری که در حال حاضر کمتر به این مفهوم در برنامه ها و طرح های توسعه شهری توجه می شود. هدف از تحقیق حاضر تدوین معیارها و شاخص هایی جهت ظهور و تجلی مفهوم محرمیت در شهرسازی ایرانی- اسلامی است. روش تحقیق در این پژوهش مبتنی بر بازبینی سیستماتیک متون، مطالعات و تحقیقات مرتبط با موضوع و تحلیل محتوای اطلاعات جمع آوری شده است. مقاله حاضر در نتیجه گیری شاخص های مرتبط با اصل محرمیت را در مولفه های مختلف محیط شهری شامل مولفه های کالبدی- فضایی، عملکردی و اجتماعی- فرهنگی ارائه نموده  و به کارگیری آن ها در برنامه ها و طرح های توسعه شهری جهت ارتقاء کیفیت محیط های شهری را توصیه می نماید
خانم سهیلا رضایی آدریانی، دکتر نورالدین عظیمی،
دوره 10، شماره 3 - ( 1-1401 )
چکیده

یکی از جدیدترین استراتژی‌های توسعه شهری -که تأکید اصلی بر محوریت فرهنگ و هنر در روند توسعه شهری دارد- ایده شهر خلاق است. شهر خلاق رویکردی فرهنگی در توسعه شهر است که بر ارتقای کیفیت زندگی شهروندان از طریق جذب و پرورش استعدادها و خلاقیت افراد تأکید دارد. برای این منظور، شاخص‌های شهر خلاق با استفاده از روش کتابخانه‌ای و تحلیل اسناد و مدارک جمع­آوری شد؛ و جهت بررسی میزان انطباق شاخص‌ها با معیارهای اسلامی- ایرانی، از نظرات و دیدگاه‌های طلاب و اساتید علوم دینی و اساتید شهرسازی استفاده به عمل آمد. جمعیت نمونه در این مطالعه شامل 230 نفر از طلاب حوزه علمیه اصفهان برای تکمیل پرسشنامه و 15 نفر از متخصصین شهرسازی و اساتید حوزه برای مصاحبه عمیق بودند. از تکنیک تحلیل عاملی تأییدی جهت تجزیه‌وتحلیل اطلاعات استفاده شد؛ و در نهایت عوامل تحقق شهر خلاق ایرانی- اسلامی، در چهار گروه توسعه فرهنگ و هنر، ادبیات و هنرهای تجسمی، آزادی اجتماعی و فکری و آزادی سیاسی طبقه­بندی شد.
نتایج پژوهش نشان داد که «افزایش سطح سواد مردم»، «دسترسی به منابع معتبر کتابخانه‌ای و تألیفات جدید» و «افزایش کمیت و کیفیت مطبوعات و نشریات» ازجمله مهم‌ترین شاخص‌های فرهنگی هنری، می‌باشند.

نرگس خاکباز، دکتر محمدرضا رحیم زاده، دکتر منوچهر فروتن، دکتر سارا حمزه لو،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده

تا اواخر دورۀ قاجار فن و هنر در معماری و صنایع‌دستی به هم مرتبط بودند؛ و پیوستگی و هماهنگی میان آن‌ها مشهود بود. این تعامل و هماهنگی میان فن و هنر در تاریخ معماری غرب با مفهوم تکتونیک بیان شده است. مفهومی که نظریه‌پردازان آن را «تعامل صورت فنی و صورت هنری» در بستر فرهنگ تاریخی تعریف نموده‌اند. این انسجام و اندیشۀ کلان در معماری و صنایع‌دستی به‌تدریج با ورود مصالح و روش‌های ساخت جدید از اواخر دورۀ قاجار فراموش گردید و ساخت هنرمندانه و تکتونیکی در بناها به علت عدم شناخت اصول و قاعده‌های تکتونیکی تحلیل ر‌فت و معماریِ ایران با بحران مواجه شد. سوال اصلی پژوهش، چگونگی ارتباط صورِ فنی و هنری تکتونیکِ چوب در معماری و صنایع‌دستی ایران اسلامی در سده‌های 10 تا 13 هجری قمری و شباهت‌ها و اشتراکات آن‌ها با هدف شناخت قواعد تکتونیکی معماری اسلامی ایران است. پژوهش‌هایی که در شناخت صور فنی و هنری تکتونیک در معماری و صنایع‌دستی ایران شده بسیار محدود است. بدین‌جهت در این مقاله به منظور شناخت تکتونیکِ چوب بر اساس پارادایم معرفت‌شناسی تفسیرگرا، استدلال تطبیقی، و تحلیل محتوای کیفی با جهت‌گیری تبیینی و بر اساس نظریۀ گاتفرید زمپر به مطالعۀ ویژگی‌های مشترک تکتونیکِ چوب در سه سطحِ کلانِ معماری (کلِ بنا)، اجزای معماری (ستون، لبۀ بام، و در و پنجرۀ چوبی) و صنایع‌دستی (منبر، قلمدان، کمانچه، تمبک، رحل، آینه، و جعبه‌های چوبی) در سده‌های 10 تا 13 هجری قمری پرداخته ‌شده است. مطالعۀ تطبیقی ویژگی‌های تکتونیکی چوب در صنایع‌دستی و معماری در دورۀ اشاره شده آشکار می‌کند که میان صورت فنی (صورت کلی و مفصل‌بندی) و صورت هنری در صنایع‌دستی و معماری اشتراکاتی مهم وجود دارد. اشتراکاتِ تکتونیکیِ که گویایِ ویژگی‌های ساخت فنی و هنری در معماری اسلامی ایران است و نشان‌‌ می‌دهد در معماری ایران نحوۀ آغاز و اتمام بنا، مفصل‌بندی سطوح و سطوح تزئینی از لحاظ ساختار شکلی تحت قاعده‌های تکتونیکی صورت می‌گیرد. مواجهۀ فرم و فضا (اتصال به زمین و آسمان)، مفصل‌بندی (اتصالات غیر‌هم‌جنس، کام و زبانه، اتصال کشویی، اتصال کنج فتیله، باریکۀ اتصال و اتصال با سطوح کاو) اصول فنی تکتونیکی و قاعدۀ پوشش سطوح (سطوح موزائیکی، حاشیۀ کمربندی، کنده‌کاری، و سطوح منفی) اصولی هنری هستند که بیانگر فرهنگ ساخت مشترک در معماری و صنایع‌دستی است. فرهنگ ساختی که در فرهنگ‌های مشابه نمودهای مشابهی داشته است و فنون ساخت مشابهی در مصالح مختلف به‌کاررفته است.

دکتر سیدعلی سیدیان، آرش جهانداری، دکتر مهدی حمزه نژاد،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده

با تغییر مفهوم هویت در معماری معاصر و از بین رفتن هویت معماری ایرانی- اسلامی، ضرورت شناخت این بحران در هویت معماری امروز بیشازپیش احساس میشود. یکی از چالش‌های مهم دوره معاصر و مبتنی بر آن در دهه‌های آینده، تلاش برای شناخت، حفظ، مدیریت، و توسعه هویت‌های ملی، منطقه‌ای و محلی است. هدف از این پژوهش، شناسایی عوامل ایجاد بحران هویت و ارائه راهکارهایی جهت تحقق‌پذیری مولفه‌ها در معماری شهر ساری می‌باشد و در پی یافتن پاسخ این پرسش است که چه راهکارهایی را می‏توان در راستای تحقق‏پذیری هویت در شهر ساری ارائه نمود. جهت انجام این پژوهش، شهر ساری در سه مقیاس کلان (کل شهر)، میانه (محله‌ها)، و خرد (تک‌بناهای معاصر) مورد بررسی قرار گرفته است. ابتدا اقدام به شناسایی مولفه‌های هویت در شهر، محله‌ها و بناهای معاصر نموده؛ و پس از آن به تجزیه و تحلیل این عوامل پرداخته شده‌است. بدین منظور تعداد 400 پرسشنامه در بین شهروندان در شهر ساری پخش شد و از این تعداد 274 عدد مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در این راه، از نرم‌افزار SPSS جهت تجزیه و تحلیل دادهها و آزمون‌های آماری استفاده گردیده؛ و جهت تحلیل رابطه همبستگی از نرم‌افزار معادلات ساختاری PLS استفاده شده است. از آنجاییکه این پژوهش در یکی از شهرهای شمال کشور و یکی از شهرهای بزرگ این محدوده، به سه مقیاس کلان تا خرد پرداخته؛ از معدود پژوهش‏هایی‌است که در حوزه هویت در شمال ایران متمرکز شده و از همین‏رو، دارای بداعت و نوآوری است. نتایج این پژوهش نشان داده است که چه عواملی موجب بحران هویت در مقیاس شهر، محله، و بناهای معاصر می‌شوند. یافته‌های حاصل از تحلیل مولفه‌ها نشان داد چه عواملی تاثیر مثبت و چه عواملی تاثیر منفی بر هویت شهر دارند که مولفه‌های با تاثیر منفی، خود موجب ایجاد بحران هویت می‌شوند و در نتیجه ارائه راهکار برای آنها ضرورت دارد. بررسی‏ها حاکی از عدم رعایت بیشتر مولفه‌ها در مقیاس تک‌بناهای معاصر بوده است و نشان می‌دهد ابتدا باید به تدوین اصول و مقرراتی توسط نهادهای ذی‌ربط جهت جلوگیری از این روند ساخت‌و‌ساز‌های بی‌رویه پرداخت. نتایج پژوهش منجر به راهکارهای تحقق‏پذیری هویت در سه مقیاس کلان، میانه، و خرد، در حوزه‏های کالبدی، عملکردی، و اجتماعی-فرهنگی می‏باشد که انتظار می‏رود با اعمال آن، در طرح‏های معماری، بتوان موجب تحقق‏پذیری هویت در معماری معاصر شهر ساری گردید.

دکتر رضا سامه، آقای سید محسن موسوی،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده

از آنجایی که برج‌مقبره‌ها از جایگاه ویژه‌ای در معماری کهن ایران‌زمین برخوردار هستند، با شناخت دقیق و گونه‌بندی آنها می‌توان به بسیاری از ریشه‌های فرهنگی و هنری ایران پی برد. به همین دلیل فراهم آوردن زمینه‌ی تحقیق در برجمقبرهها به عنوان یکی از جلوه‌های شاخص معماری ایران ضروری به نظر می‌رسد. مقاله‌ی حاضر به دنبال تحلیل دگرگونی تهرنگ برج‌مقبره‌های تاریخی ایران بر اساس دوره‌های تاریخی و در بستر جغرافیایی است که این موضوع منجر به شناخت الگوهای پلان برج‌مقبره‌ها و روند تحولات آن خواهد شد. رهیافت بکار رفته در پژوهش حاضر کیفی است و از راهبرد تاریخی پیروی می‌کند. مطالعه‌ی اسنادی و کتابخانه‌ای از راهکارهای راهبرد مورد نظر می‌باشد که شامل تاریخ‌نگاری و گونه‌شناسی می‌شود. گونه‌بندی برج‌مقبره‌ها، بررسی تهرنگ و ساختار فرمی و انطباق با موقعیت جغرافیایی و اقلیم آنها از راه‌حل‌های مورد نظر این مقاله است. اطلاعات لازم نیز از منابع مکتوب بدست آمده که به تحلیل مفاهیم نظری می‌پردازد. نمونه‌هایی به تعداد 24 برج‌مقبره با تنوّع تهرنگ و پراکندگی جغرافیایی و سرزمینی انتخاب شده و دادههای مکتوب مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته‌اند که در سه دسته کلی مربع، دایره و چندضلعی تقسیم شده‌اند. نتایج پژوهش حاضر مؤید آن است که در برخی از بازههای زمانی یا ادوار حکومتی فراوانی و در یک بستر جغرافیایی خاص، بیشتر یک گونه‌ی فرمی یا تهرنگ دیده میشود ولی به علت عدم تکرار این موضوع در رابطه با بستر جغرافیایی یا دوره‌ی حکومتی، نمیتوان این نوع نسبت را عاملی اساسی در شکلیابی برجمقبره‌ها دانست.

صبا آریان پور، دکتر حسن سجادزاده، دکتر غلامرضا طلیسچی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

طبق نظر غالب در مطالعات معماری و شهرسازی، بازار به‌عنوان ستون فقراتِ ساختار فضایی و اجتماعی شهرهای ایران توصیف می‌شود. بااین‌حال مطالعات مختلف در مورد فضاهای عمومی به‌ویژه در مورد مراکز تجاری در ایران مبین این نکته هستند که علی‌رغم رشد کمی این ساختمان‌ها، در حوزه کیفی دچار ضعف‌های جدی هستند. به‌صورتی که موجب تنزل مؤلفههای کیفی و عدم موفقیت بسیاری از فضاهای طراحی شده در دوران معاصر دیده شده است. با شناخت این مسئله و کمبود مطالعات رفتاری-فضایی در بازارها و مراکز تجاری در این مقاله سعی شده است تا نسبت میان کیفیت محیط در ابعاد مختلف از جمله فضایی با فعالیت‌های جاری در بازارهای سنتی و مراکز تجاری جدید مطالعه شود. چرا که به نظر میرسد بین نوع فعالیت‌های جاری و موفقیت قرارگاه رفتاری ارتباطات معناداری وجود دارد. روش پژوهش آمیخته و مبتنی بر مشاهده طیف فعالیتهای جاری، تحلیل پیکره‌بندی فضایی و پرسشگری از کاربران فضاست. محدوده مطالعه شامل بازار سنتی بروجرد و مرکز خرید دیپلمات به‌عنوان دو الگوی معماری انتخاب شده است. بدین منظور دو قرارگاه رفتاری در بازار سنتی و یک قرارگاه در دیپلمات‌سنتر مورد مطالعه قرار گرفتند. متغیرهای تحلیل چیدمان فضایی شامل «هم‌پیوندی»، «عمق» و «میزان» اتصال بوده است. فعالیت‌های جاری بر اساس نظریه «یان گل» ذیل سه گروه «اجباری»، «اختیاری»، و «اجتماعی» تفکیک شده است و کیفیت محیط نیز به چهار دسته «عینی- ساختاری»، «عینی- عملکردی»، «عینی- محیطی»، «ذهنی- فضایی»، «ذهنی- معنایی» تقسیم شده است. آزمون فرضیات با استفاده از روش تحلیل همبستگی در نرم‌افزار SPSS.23 صورت گرفته است. نتیجه شد که قرارگاههای رفتاری مورد مطالعه به دلیل کیفیت کالبدی بالا، امکان بروز فعالیتهای انتخابی را که بیش از سایر فعالیتها به شرایط فیزیکی و کالبدی محیط وابسته هستند؛ میسر میکند. همچنین میان فعالیت اختیاری و همپیوندی رابطه معناداری مثبت در قرارگاه‌های رفتاری مورد مطالعه برقرار  است.

خانم فاطمه حدادعادل، دکتر اصغر محمد مرادی، دکتر مهران علی الحسابی،
دوره 11، شماره 3 - ( 6-1402 )
چکیده

شهرسازی اسلامی-ایرانی، از مهم‌ترین موضوعات و دغدغه‌ اندیشمندانی است که بناها و فضاهای شهر را مکانی در راستای سلوک انسانی و تعالی ‌روحی و معنوی او می‌دانند و به ویژگی‌های کالبدی شهر مطلوب از منظر اسلام می‌پردازند. با توجه به آموزه‌های جامع دین مبین اسلام در آرمانشهر وعده داده‌شده به اهل‌ صالح زمین و بیان ویژگی‌های آن، مستفاد می‌گردد که انسان با خصلت مدنی ‌بالطبع خود، از طریق شهرسازی مشارکت‌طلب به آرامش خواهد رسید و یکی از خصوصیات مهم فضای عمومی صالح، مشارکت‌طلبی می‌باشد. بحران هویتی ناشی از آسیب به بافت‌های تاریخی موجب تضعیف حس ‌وابستگی انسان به محیط و خصلت مدنی ‌بالطبع او و در نتیجه کاهش مشارکت‌ اجتماعی می‌شود که در این پژوهش، از مکان‌سازی متناسب با بافت ‌تاریخی، به‌عنوان تسهیلگر در پروژه‌های بازآفرینی استفاده می‌شود تا در جهت نیل به آرمانشهر اسلامی گام‌ برداشته شود. در این مقاله با بررسی معیارهای کالبدی مورد نظر اسلام در زمینه بازآفرینی بافت‌های تاریخی، در محله تاریخی عودلاجان تهران به‌عنوان یک نمونه مطالعاتی که اقدامات بازآفرینی در ‌آن انجام‌ شده و حضور مردم در بافت بعد ‌از اقدامات کمرنگ بوده است؛ با‌ هدف بررسی و مطالعه ارتباط بین شاخص‌های «مکان‌سازی مشارکت‌مبنا در بازآفرینی بافت‌های تاریخی» به‌عنوان عامل ایجاد «دلبستگی‌مکانی» و «مشارکت‌طلبی» با‌استفاده از پژوهش آمیخته (کمی و کیفی) به روش توصیفی-‌تحلیلی مبتنی ‌بر روش‌های تحلیل‌ محتوای اسناد‌ کتابخانه‌ای و پیمایش مقطعی‌کمی‌ (پرسش ‌از کارشناسان و مردم محله عودلاجان) و کیفی (مشاهدات نظام‌مند کارشناسی‌ از بافت)، به بررسی مبانی اندیشه ‌اسلامیِ مکان‌سازی مشارکت‌مبنا در بازآفرینی بافت‌های تاریخی پرداخته‌است. تجزیه و تحلیل داده‌ها با روش آمار توصیفی و استنباطی بوده که نرمالیتی داده‌ها با آزمون کلموگروف‌اسمیرنف و آزمون فرضیه‌ها با ضریب‌ همبستگی اسپیرمن و معادلات ‌ساختاری به‌روش PLS و مدل‌سازی با نرم‌افزار SmartPLS3 انجام‌شد. تأیید روایی توسط اساتید و پایایی با‌ رسیدن به نقطه اشباع‌نظری و ضریب آلفای‌کرونباخ بررسی‌شد. پس‌از طی موفقیت‌آمیز تمامی آزمون‌های مدل‌ساختاری شامل ضرایب ‌مسیر (بتا) و معناداری ‌آن (T-Value)، شاخص ضریب‌تعیین (R2)، شاخص ارتباط‌ پیش‌بین (Q2)، شاخص شدت‌ تأثیر (F2) و شاخص هم‌خطی (VIF) برای دو گروه مردم ‌بافت و کارشناسان خبره با اطمینان بالا تأیید و مدل‌سازی ارائه‌ شد. سپس از طریق مشاهده نظام‌مند تک‌تک شاخص‌های پژوهش و تحلیل‌کیفی کارشناسانه، نتایج بررسی و تعمیم داده ‌شد و مدل‌کلی ارائه ‌گردید. بر ‌اساس یافته‌های تحقیق، مشخص‌گردید فضاهای انسان‌مدار و مکان‌محور مقید به ارزش‌های دین ‌مبین ‌اسلام و اصالت‌های بافت ‌تاریخی، از ‌طریق مکان‌سازی مشارکت‌مبنا در‌ بافت و افزایش مشارکت ‌اجتماعی ناشی ‌از آن در روند بازآفرینی، موجب حفظ بافت ‌تاریخی و موجودیت ایرانی اسلامی آن و افزایش دلبستگی‌ مکانی و مشارکت‌طلبی خواهد‌شد.

مژگان رضائی، آزیتا بلالی اسکوئی، محمد علی کی نژاد،
دوره 11، شماره 4 - ( 8-1402 )
چکیده

آب به مثابه‌­ی سرچشمه و نماد حیات، ارزشی والا در زندگی بشریت، به ویژه جامعه اسلامی دارد. معهذا در دهه­‌های اخیر مشمول بی­‌مهری فراوانی شده است. این بی­‌مهری، از یک طرف زمینه تهدید زندگی مادی را در سرزمین­‌های اسلامی، که غالباً در مناطق کم‌آب قرار دارند، فراهم آورده است و از طرف دیگر جایگاه کارکردی و نمادین آن در معماری اسلامی-ایرانی را تضعیف نموده است. آب ماده­ای زندگی­‌بخش است که نه تنها در بعد حسی و تجربی بشری، وجودی ملموس دارد، بلکه بنا بر حکمت متعالیه با بعد باطنی انسان نیز در ارتباط بوده و در طی مراتب سعادت و کمال همیار اوست. معماری اسلامی که به دلیل غنای محتوایی آن با تجلیات معنوی، قدسی و عرفانی در آمیخته است، آب را چه در عالم ظاهر و چه در عالم باطن خود متجلی می­‌نماید. آب در مفهوم باطنی با فضای قدسی معماری در هم آمیخته و در مفهوم ظاهری در حین آمیزش با فضای واقعی موجبات تنظیم و تعدیل شرایط اقلیمی محیط را فراهم می­‌آورد. لذا آب یکی از باارزش­ترین، جامع­ترین، و ساختاری­ترین عناصر معماری در جوامع اسلامی می­باشد. آن‌گونه که می‌­توان به استعانت از حرکت جوهری ملاصدرا آب را یکی از هسته‌­های نمادین حرکت تکاملی زندگی دانست. در متن قرآن کریم بیش از 63 بار اشکال مختلف شاهد بودن و باشیدن آب تذکر داده شده است. تبلور این فرازهای کمی شهودگونه با تکیه بر مراتب ادراک صدرایی در سه نوع معرفت حسی، خیالی، و عقلی مورد ملاحظه قرار گرفته است. این ملاحظات آن‌گونه که در چارچوب مفهومی نشان داده شده است، قابلیت تعمیم ارزش‌­های جامع حیاتی، قدسی، بیولوژیک، و فناورانه را در معماری و فضای شهری نمودار می­کند. در همین راستا، زیبایی، سرزندگی، زندگی به طور عام، و زندگی در خداگونگی یافته‌­های نهایی سنجش کارآمدی آب در معماری اسلامی است.

رامین خورسند، بهزاد عمران زاده، رضا مطهر،
دوره 12، شماره 2 - ( 4-1403 )
چکیده

بلندمرتبهسازی از مسائل مورد مناقشه در حیطه نظر و عمل شهرسازی بوده و هست. موافقتها و مخالفتهایی که برای آن وجود دارد و لزوم موضعگیری صحیح در اینباره ضرورت تحلیل و آسیبشناسی این مسئله را مشخص مینماید. آنچه که مسئله را در کشوری مانند ایران حساستر می‌کند مناسبات مربوط به هویت، فرهنگ و سبک زندگی اسلامی- ایرانی و باورهای اعتقادی و نسبت آن‌ها با بلندمرتبه‌سازی است. مصوبه شورای عالی شهرسازی و معماری ایران پیرامون مکانیابی و ضوابط و مقررات ساخت بناهای بلندمرتبه در محدوده شهر تهران (۱۴۰۰) و محتوای آن ضرورت پرداختن به این امر را دوچندان می‌نماید. لذا این سؤالات مطرح می‌شود که: بلندمرتبهسازی چه پیامدهایی را در ابعاد مختلف فیزیولوژیکی، اجتماعی، اقتصادی؛ حمل و نقلی و ترافیکی، زیستمحیطی، کالبدی و بصری در پی داشته و از منظر جهانبینی اسلامی، فرهنگ و فقه اسلامی چگونه ارزیابی میشود؟ مصوبه شورای عالی شهرسازی و معماری ایران چگونه به نتایج پژوهشهای مختلف و ارزشها و بایستههای جهانبینی اسلامی، فرهنگ اسلامی-ایرانی و فقه اسلامی در ارتباط با بلندمرتبه سازی توجه نموده است؟ چه راهبردها و راهکارهایی برای اجتناب از آسیب های بلندمرتبهسازی در کشور قابل پیگیری است؟ هدف پژوهش حاضر آن است تا ضمن بررسی تاریخچه بلندمرتبه سازی، با مراجعه به پژوهشهای مختلف صورت گرفته در ارزیابی بلندمرتبهها، با نگاهی هویتی و فرهنگی، تحلیل و تبیینی از پیامدهای بلندمرتبهسازی در کشور را ارائه نماید و از این رهگذار به نقد و بررسی مصوبه شورای عالی شهرسازی و معماری ایران بپردازد و نهایتا الزامات و راهبردهای مناسب در این زمینه را ارائه کند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که بلندمرتبه‌­سازی در دراز مدت بر ضد اهداف اولیه خود عمل می­کند و آثار منفی مختلفی در ابعاد گوناگون بر شهر و شهروندان تحمیل می­‌کند. بررسی معیارها، اصول و ارزش‌­های جهان‌­بینی اسلامی، فرهنگ و سبک زندگی اسلامی-ایرانی و آراء فقهی نیز گویای آن است که بلندمرتبه‌­سازی از جوانب مختلف در تعارض با آن‌ها قرار دارد و همین امر لطمات گسترده­ای را در تعاملات اجتماعی، سبک‌­زندگی، کیفیت زیستی افراد و به خصوص بنیان خانواده برجای نهاده است. لذا توسعه و ترویج بلندمرتبه­‌سازی منطقی نیست و نه تنها سبب ارتقاء کیفیات سکونت در شهر نمی­‌شود بلکه سبب تنزل آن نیز می­‌گردد. بنابراین اقدام شورای عالی شهرسازی و معماری در تصویب مجوز بلندمرتبه‌سازی در تهران مثبت ارزیابی نمی­شود و می‌­تواند منشأ مشکلات بعدی باشد. مصوبه اخیر این شورا از باب رویکردهای نظری، ضرورت و اهداف، تحقق­‌پذیری و ضمانت اجرا و محتوا محل اشکال است.

ایمان قلندریان، زینب قانع هنرور،
دوره 12، شماره 2 - ( 4-1403 )
چکیده

محله از ادوار گذشته به عنوان سکونتگاهی اجتماعی محل استقرار و سکونت شهرنشینان بوده است. این واحد اجتماعی که رکن اصلی جامعه ایرانی-اسلامی محسوب می‌شد، ساختار کالبدی شهرهای ایران باستان را در قالبی متفاوت عرضه نمود. عوامل متعدد سیاسی، اداری، اقتصادی و اجتماعی-فرهنگی باعث شکل گیری فضای کالبدی محله در شهر شده که از این میان، عوامل اجتماعی و فرهنگی از اهمیت خاصی برخوردارند. امروزه تعدادی از محلات تاریخی و قدیمی شهرها به واسطه برخی کاستی ها در ارائه خدمات، مورد مداخله توسط مدیریت شهری قرار گرفته است. چنانچه این مداخلات بدون توجه به خاطرات و تعلقات شهروندان و نیازهای آن‌ها صورت گیرد، منجر به توسعه هایی شتابان در بافت‌های تاریخی شده و خاطره‌زدایی و نابودی هویت شهرها را به همراه دارد. یکی از بسترهای تغییر شکل این محلات، طرح های توسعه شهری هستند. پژوهش حاضر با هدف ارزیابی تغییرات شاخصه‌های کالبدی-هویتی محله سرشور بر اساس طرح های جامع و تفصیلی و  تغییر خصلت‌های محله می پردازد. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت کیفی مبتنی بر روش تحلیل مضمون (تحلیل تماتیک) است. استراتژی مورد استفاده در این پژوهش استقرا می باشد. گردآوری اطلاعات با استفاده از روش کتابخانه‌ای و میدانی انجام شده است. دستاوردهای این پژوهش حاکی از آن است که با مداخلات طرح های توسعه شهری در سال‌های مختلف در این محله سه خصلت سکونتی، اقامتی و بازاری تغییر یافته و از حالت تعادل خارج شده است. خصلت سکونتی محله تحت تاثیر خروج افراد بومی از محله و کاهش حس تعلق، افزایش قیمت زمین و اجناس، ترافیک زیاد سواره و افزایش کاربری‌های اقامتی به شدت تضعیف شده است.


صفحه 2 از 3     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله پژوهش های معماری اسلامی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Iran University of Science & Technology

Designed & Developed by : Yektaweb