جستجو در مقالات منتشر شده


45 نتیجه برای فضا

سیده فائزه اعتماد شیخ‌الاسلامی، سید مجید مفیدی شمیرانی،
دوره 7، شماره 3 - ( 9-1398 )
چکیده

مرکز‌محله‌های بومی شهر همدان -که به فضای چمن شهرت دارند- به‌عنوان یک فضای محلی در طی قرون متمادی جایگاه و اهمیت خود را از دست نداده؛ بلکه نقش تاریخی ارزشمندتری پیدا کرده‌اند و با دیدگاه‌های مختلف قابل ارزش‌گذاری می‌باشند. در فرهنگ اسلامی نیز جوانب مختلف هماهنگی ساختار مرکز‌محله‌های بومی شهر همدان با قوانین تشیع مشهود است. چگونگی التزام مرکز‌محله‌های بومی همدان به ده قانون اجتهاد اسلامی عقل ابزار اجتهاد، ثبوت اصول، تفریع جزئیات، نسبیت اجتهاد، جامعیت قوانین، توجه به ساحت انسان، توجه به اولویت‌ها، هماهنگی با قوانین حاکمه، آزادی در برخی حوزه‌ها، احکام خمسه و احکام ثانویه مهم‌ترین سؤال پژوهش پیش‌رو است. مرکز‌محله‌های بومی شهر همدان واجد ساختار کالبدی همگون می‌باشند و ساختار به‌کاررفته در مرکز‌محله‌های بومی همدان در تطابق با احکام عملی اجتهاد در تشیع است فرضیه پژوهش است و هدف پژوهش کشف احکام عملی معماری و شهرسازی اسلامی در محله با معرفی الگویی برجسته از مصادیق تجلی قوانین تشیع در معماری و شهرسازی اسلامی ایران است. راهبرد این پژوهش تاریخی تفسیری است و سامانه پژوهش بررسی رابطه تطبیقی قوانین اجتهاد اسلامی با قوانین طراحی مرکز‌محله است. درنهایت، الگوی ساختاری به‌کار رفته در مرکز‌محله‌های بومی شهر همدان به‌عنوان مصداق معماری شیعی معرفی می‌گردد. این الگوی محله‌محور ارائه‌دهنده احکام عملی معماری و شهرسازی اسلامی و راهکارهای طراحی شهرهای جدیدالاحداث با الگوی ایرانی-اسلامی مانند شهر حورا در حومه همدان است.
مهدی حمزه‌نژاد، علی اکبری، شبنم انصاری،
دوره 8، شماره 2 - ( 6-1399 )
چکیده

فهم تبلور صور خیال و جنبه‌های شاعرانه و خیال‌انگیز آثار معماری ایران در بستر ایمانی و عرفانی ساکنان حق‌جوی این سرزمین، یکی از مهم‌ترین مداخل به ادراک ماهیت معماری گذشته ایران است. در این پژوهش، نخست با پرسش از مفهوم خیال و صور خیالین، بر اساس مبانی فلسفی پساساختارگرایی و رویکرد کیفی به تحقیق، با بهره‌گیری از طرح تحقیق‌های تحلیل گفتمان در مرحله مطالعه مبانی نظری و مرور ادبیات موضوع از راه گردآوری داده‌های کتابخانه‌ای و سپس مبتنی بر طرح تحقیق توصیفیتحلیلی و با بازدید از مجموعه، به تبیین نمونه موردمطالعه پرداخته شده است. در مرحله تحلیل یافته‌ها، از روش استدلال منطقی بهره برده شده است. استدلال مبتنی بر دو قضیه تجربی، یکی معطوف به مکانیت خیالین موقعیت هر دو بنا و نسبت آن دو با زمان  و دیگری معطوف به تبلور ساحات خیال مادی در کالبد دو بنا؛ یک قضیه تحلیلی معطوف به اطوار هندسه و استعاره‌های نور و یک قضیه متافیزیکی معطوف به تباین خیال‌انگیزی گنبد در دو بنا است. در مرحله اشاعه و تشریح نتایج بحث، از طرح تحقیق پدیدارشناسی بهره گرفته شده است. نتایج تحلیل‌ها نشان می‌دهد که دو بنایی که مبتنی بر مفهوم نظمی ازلی-ابدی در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند، ضمن ساخت کلیتی یکپارچه و جاودانه، مظهر اسفار اربعه عرفانی‌اند. مسجد مظهر اسفار رو به تاریکی و آرامگاه، مظهر اسفار رو به نور است. یکی با حالتی پرهیزگارانه و زاهدانه در دل زمین فرو رفته و با ظهوری کم رنگ در شهر و درونگرایی، و تزئینات کم، هیچ تظاهر بیرونی ندارد. اما  دیگری تظاهری برونگرایانه و خیال‌انگیز داشته و با گنبد و سردر رنگین و تزئینات منحصر به فرد، حرکت از کثرت به وحدت را به نمایش گذاشته است. در نتیجه‌گیری بحث از چهار جنبه نسبت زمین و آسمان، ماده و معنا، نور و ظلمت و کثرت و وحدت تباین و توافق دو بنا تحلیل شده است.
حمیدرضا آرامی، مهدی محمودی،
دوره 8، شماره 2 - ( 6-1399 )
چکیده

بهره ­برداری عادلانه از فضای شهری ازجمله مسائل مستحدثه و نوپیدا در حوزه حقوق معماری و شهرسازی است که یکی از ساختارهای پرداختن به آن سنجش‌پذیر کردن حقوق مترتب بر آثار معماری است. یک اثر معماری، افزون بر مخاطبین خاص یا افرادی که درون آن زندگی می­کنند؛ مخاطبین عامی (مردم شهر) که تحت تأثیر وجوه اجتماعی آن قرار می‌گیرند نیز دارد. وجود عنصر تأثیر در این رابطه (میان آثار معماری و مردم) حکایت از این می‌کند که خلق آثار معماری، نوعی رفتار اجتماعی تأثیرگذار محسوب می‌شود؛ رفتارهایی که اقتضای ذاتی آن­ها به وجود آوردن انواع تلاقی‌ها و تزاحمات حقوقی برای افراد جامعه است. موضوعی که پژوهش حاضر حول محور آن قوام پیدا می­کند؛ تبیین چارچوب نظری برای حقوق مردم نسبت به فضاهای مصنوع شهری (آثار معماری) است. تفحص در ادبیات مرتبط با این موضوع حاکی این نکته است که تبیین چارچوب مزبور، متقوم بر توصیف سه رکن اصلی شامل چرایی و چیستی، چگونگی استنباط و‌ تعیین مصادیق برای این حقوق است؛ که پس از پرداختن به آن‌ها نتایج ذیل حاصل شد: حقوق فضایی مردم، امتیازات و خطوط قرمز تکلیف‌آور و واجد پشتوانه و ضمانتی هستند که مردم نسبت به فضاهای مصنوع شهری پیدا می­کنند. استنباط این حقوق، مبتنی بر سه رکنِ منابع شرعی، اسناد حقوقی و ماهیت فضای شهری، انجام گرفت و پنج حق بنیادین شامل «حق معنویت فضایی»، «حق هویت فضایی»، «حق کیفیت فضایی»، «حق سلامت فضایی» و «حق عدالت فضایی» استخراج شد. البته این تفکیک به معنای جدایی یا تفوق یک حق بر حقوق دیگر نیست؛ بلکه ناظر به روش اجرا و نحوه تحقق‌پذیری این حقوق است. در اسناد قانونی رایج از برخی حقوق مزبور غفلت شده، امید است این سطور هموارکننده انجام مباحث نظری و به‌تبع آن اصلاح نظام تقنین در عرصه معماری و شهرسازی کشور باشد. 
احمد خلیلی، مصطفی دهقانی،
دوره 8، شماره 3 - ( 9-1399 )
چکیده

 هویت شهری یکی از چالش­های مهم شهرهای جدید است؛ چنان­که ناهماهنگی، یکنواختی و عدم انطباق کارکردهای فضاهای شهری شهرهای جدید با نیازها، خواسته­ها و تمایلات ساکنان، منجر به انقطاع ریشه­های اتصال و ارتباط ساکنین با محیط و در نتیجه با یکدیگر و همچنین بروز آثار سوئی چون ناامنی، مسئولیت­گریزی، دلزدگی و بی­تفاوتی شده است. لذا، شناخت عوامل هویت بخش شهرهای جدید، میزان برخورداری این شهرها از عوامل مربوطه و نقاط قوت، ضعف، فرصت­ها و تهدیدهای رویاروی هر یک از نواحی این شهرها می­تواند تاثیر بسزایی در جلوگیری از بحران هویتی در شهرهای جدید داشته باشد. پژوهش حاضر در جهت تحقق اهداف فوق و با رویکردی تحلیلی- تبیینی صورت پذیرفته است و 70 شاخص سنجش و ارزیابی هویت شهری، با واکاوی و بررسی گسترده مطالعات جهانی و داخلی و توجه به شرایط بومی خاص شهر جدید هشتگرد استخراج و مستندسازی گردیده است. داده­های گردآوری شده از طریق پرسش­نامه -که با حجم نمونه 516 نفری و با روش نمونه­گیری خوشه­ای در نواحی 12 گانه این شهر توزیع شده است- با استفاده از تحلیل عاملی جهت تعیین عوامل نهایی تبیین‌کننده هویت شهر جدید هشتگرد و رتبه­بندی نواحی مورد مطالعه بر اساس وضعیت مطلوبیت آنها در ارتباط با عوامل هویت شهری تحلیل شده است. نتایج پژوهش نشان می­دهد که 12 عامل در مجموع در حدود 60% موضوع هویت بخش شهر جدید هشتگرد را تبیین می­کنند. مهم­ترین این عوامل، عامل «خاطره­انگیزی و احساس وابستگی به مکان» با تبیین حدود 8 درصد است. همچنین ناحیه 4ـ5 از نواحی مسکن مهر و ناحیه 4ـ1 از نواحی با سابقه در شهر به ترتیب، بدترین و بهترین وضعیت مطلوبیت هویتی را در میان نواحی شهر جدید هشتگرد دارند. در نهایت، نقاط قوت و ضعف و فرصت­ها و تهدیدهای هویت بخشی در شهر جدید هشتگرد از طریق تحلیل استراتژیک محیطی تحلیل و جمع‌بندی گردیده است. یافته­های پژوهش نشان می­دهد که کیفیات کالبدی تنها یک بعد از تجربه مکان هستند و اهمیت ارتباطات اجتماعی که در مکان‌ها اتفاق می‌افتد نباید مورد غفلت قرار گیرد. به­طوری­که دلبستگی به مکان را می­توان مبتنی برمشارکت مردم در مکان، میزان اشتغال به شبکه‌های اجتماعی و تعاملات فرهنگی، دانست. همچنین در مطالعه هویت شهری، شناخت مکان، کافی نیست؛ و افراد دلبستگی خود را با مکان براساس انتظارات خود که مبتنی بر تجارب قبلی از آنها از مکان‌های مشابه و فرایند شناختی آنهاست توسعه می‌دهند که رضایتمندی آنها از مکان به این شناخت بستگی دارد.
مسعود ناری‌قمی،
دوره 8، شماره 3 - ( 9-1399 )
چکیده

تعیین مخاطب ایده­آل، یک امر پایه در مبانی نظری طرّاحی شهری است. در این نوشتار، وضعیت مخاطب ایده­آل در سه دسته از نظریه­های اجتماعی مرتبط با فضای شهری (نظریه­های سوسیالیستی، نظریه اکولوژی اجتماعی و نظریه نمایش اجتماعی) بررسی؛ و نشان داده شده است که هیچ‌یک، بر مدل اسلامی از روابط اجتماعی و کالبد منطبق نیست؛ و با آن تفاوت ذاتی دارد. نفی گروه­های کوچک پایه اجتماعی (خانواده و محله) در نظریه­های سوسیالیستی و فردگرایی و عدم نگاه ایده­آل­گرا در نظریه­های اکولوژیک، آنها را برای مقاصد اسلامی نامناسب می­نماید. غیراخلاقی بودن نمایشگری در نظریه نمایش اجتماعی از دید اسلامی نیز به نوبه خود، این دیدگاه را از دور بحث برای اسلام خارج می­کند. در مقابل، نظریه جدیدی در این زمینه براساس مرور آیات و روایات مرتبط با قلمرو­های شهری، سامان داده شده است که خلاصه آن، چنین است: در اسلام عرصه فراخانگی بر حسب حقوق و تکالیف متقابلی که اسلام برای قلمروهای مختلف (از فردی تا گروهی) قرار می‌دهد؛ مکانی برای تعامل افراد برحسب گونه‌ای تحدیدشده از روابط خانگی است؛ و به همین دلیل هم، عرصه شهر از خانه به بیرون، توسیعی است از خانه. اجتماع در این مدل، یک کلّ متشکل از افراد متفرّد شده در اثر خروج از حوزه خانواده و پیوستن به عرصه غیرخانوادگی نیست؛ بلکه جامعه از توسیع هسته‌های خانواده و اشتراک لبه‌های میدان‌های جمعی شکل‌گرفته حول این هسته‌ها حاصل می‌شود و به همین ترتیب نیز، فضای شهری از هسته‌های خانگی رشدیابنده فراهم می‌آید؛ و نه اجتماع فضاهای شخصی و عمومی و پیوند آنها با فضاهای واسط. در اینجا تعریف فضای شهری نمی‌تواند آن عرصه عمومی دانسته شود که از حوزه مؤثر خانه، خارج شده و افراد در آن از روابط خانگی منفصل و در جستجوی روابط نوین برآمده‌اند؛ به بیان دیگر ما در شهر اسلامی با «فلانر» اسلامی مواجه نیستیم؛ بلکه با بلکه با انسانی مواجهیم که اسلام برای او تکالیفی را برای تبدیل شدن به انسان ایده­آل تعیین کرده است و مسئولیت فضا کمک به رسیدن مخاطب از وضع موجود به وضع ایده­آل است.
دکتر حسنا ورمقانی،
دوره 9، شماره 1 - ( 3-1400 )
چکیده

معماری مسجد که روزگاری شکوهمندترین نمونه­ های آن در ایران برپا می­شد، به عنوان مکان برابری و یکسانی همه اقشار، باید واجد خصلت­ های دعوتگری، هدایت و تذکر بوده و به عنوان مبلغ دین اسلام به فراخوانی مؤمنین و جذب پیروان دیگر ادیان بپردازد. این دعوتگری نه تنها در سیما و منظر که حتی از نظر صوتی و سایر تمهیداتی چون چندعملکردی بودن و مرکزیت و مکان استقرار نیز انجام­ پذیر است. این معماری که به دلیل جامعیت، اهمیت، تعدد و جایگاه والا در روزگار گذشته، اصلی­ ترین عامل هویت­ دهنده به مجتمع ­های زیستی مسلمانان محسوب می­ شد، امروز به دلیل تغییرات ساختاری، نقش دعوتگرانه خود را از دست داده است. در دوران معاصر، هم­زمان با تحولات ساختار شهر، به علت تغییر نیازها و عملکردهای مساجد و نیز تمایز نسبت­ های ابعادی و مکانیابی آن­ها در ساختار شهری و تنگناهای اقتصادی، اهداف و خصایص اصیل مساجد نیز به فراموشی سپرده شد؛ تا حدی که امروزه تمام گروه­های اجتماعی درگیر با آن از شهروندان و نمازگزاران تا معماران و طراحان شهری را به واکنش واداشته است.
آن­چه ایده مرکزی مقاله حاضر را شکل می­دهد، توجه به نقش دعوتگرانه مساجد به عنوان یکی از ارکان طراحی ­ها و برنامه­ریزی­ های شهری در مراکز و محلات شهر معاصر است؛ با این تذکر که همه جنبه ­های دعوتگری در کالبد، کارکرد و معنا مدنظر هستند. مقاله حاضر با پاسخگویی به این پرسش که چگونه می­توان از مؤلفه­های کالبدی، کارکردی و معنایی مساجد در مقیاس شهری و محلی، منظر و نمای ورودی و نیز فضای درونی بنا در جهت ارتقاء کیفیت دعوتگری استفاده نمود، به دنبال یافتن فرایند طراحی مطلوب است. در این راستا، با استفاده از روش تحلیل محتوا، به بازخوانی اقدامات و نظریات در حوزه مقولات مرتبط با موضوع پرداخته و با دستیابی به چارچوبی مفهومی و اصولی کاربردی، فرایند مطلوب در زمینه ارتقای کیفیت دعوتگری مساجد معاصر ارائه شده است. جهت تدقیق موضوع با انتخاب 8 نمونه موردی از مساجد معاصر تهران با استناد به منابع کتابخانه­ ای و مشاهدات میدانی به تحلیل عناصر تأثیرگذار در فرم کلی بنا، جداره ­های خارجی، طراحی نما و منظر ورودی و فضای درونی مساجد پرداخته شده است. نتایج تحلیل­ها نشان می­دهد؛ آن­چه بر پذیرندگی مساجد تأثیر می­ گذارد، مجموعه مطلوبی از عوامل کالبدی تا معنایی مؤثر بر تقویت حضور فرد و اجتماع است که در قالب معیارهای نمایانی و مرکزیت در مقیاس شهری، پذیرندگی و هدایتگری در مقیاس میانی، معناداری و خاطره بصری در جداره­ های خارجی و منظر ورودی، تبدیل ­پذیری و انتظام فضایی در فضای درونی مساجد دسته­ بندی و تشریح شده است.
راحله عبدالهی، اسلام کرمی، احد نژادابراهیمی، لیلا رحیمی،
دوره 9، شماره 1 - ( 3-1400 )
چکیده

تاب­آوری فضایی به­عنوان یکی از ابعاد جدید در حوزه تاب­آوری به ­دنبال مسئله حیات و پویایی فضا با حفظ هویت و عملکرد از طریق توجه به  ویژگی­های فضای معماری است. فضای تاب­ آور به­ عنوان بستر مناسب برای امکان تداوم حضورپذیری در طی زمان با حفظ کارایی پویایی را مهیا می­سازد؛ ولی غالب فضاهای تازه احداث­شده در مواجهه با بحران ها آسیب­ پذیر بوده و کارایی خود را سریع از دست داده و کاربران فضا به ترک و رهاسازی محل اقدام می­کنند؛ از‌این‌رو، بازارهای تاریخی ایران به­ عنوان یکی از فضاهای ارزشمند که علیرغم تحولات در طی دوره ­ها به فعالیت خود ادامه داده و توانسته ما به­ ازای کالبدی نیازهای روز را برآورده سازد، قابل توجه است. بنابراین این پژوهش به­ دنبال پاسخ این سؤال است که چگونه تاب ­آوری در فضای تاریخی بازارها تحقق یافته است؟
هدف تحقیق حاضر، بررسی ویژگی­ های محیطی موثر بر فضاهای تاب­آور است. این مهم نیاز به خوانش قابلیت­ های کالبدی-عملکردی مستتر در این فضاها دارد؛ این بعد که ناظر بر قابلیت­های محیطی است به­ عنوان بعد غالب تاب­آوری فضا فراتر از ابعاد گوناگون مطرح به ­عنوان معیار اساسی یک فضای تاب­آور مؤثر است.
پژوهش حاضر از نوع کاربردی و از نظر روش تحقیق کیفی و با استفاده از مطالعه­ ی موردی بوده است. ابتدا با تحلیل چارچوب نظری، به­ روش قیاسی مدل مفهومی فضای تاب­آور استخراج و برای تحقّق هدف مذکور، کاربست این مدل بر نمونه مورد مطالعه با پژوهش استقرایی مورد آزمون قرار گرفت. برای گردآوری اطلاعات از روش مثلث­ بندی داده­ ها و به­ شیوه پیمایشی مستقیمِ مشاهده و مصاحبه و غیرمستقیمِ مبتنی بر سندکاوی استفاده شده و با راهبرد تحلیل تطبیقی، یافته­ های عملیاتی به­ روش استدلال منطقی مورد تحلیل کیفی قرار گرفته­ اند.
با مطالعه ادبیات موضوع قابلیتهای انعطاف­پذیری، تطبیق­پذیری، تغییرپذیری و واکنش­پذیری به ­عنوان یافته ­های نظری مورد آزمون قرار گرفت. با ایجاد ارتباط بین نتایج یافته­ های نظری و تجربی براساس مطالعات نمونه­موردی می­توان نتیجه گرفت که نحوه­ی تاب­ آوری فضایی مجموعه امیر در بازار تاریخی تبریز نشان­ دهنده ­ی تاثیرپذیری محیط از قابلیت­ های این بعد فضاست. در بررسی میزان برخورداری مجموعه از قابلیت­های فضایی به­ترتیب راسته بازار و تیمچه امیرجنوبی بهترین وضعیت را به­ خود اختصاص داده­اند. با رواج الگوی مصرف­ گرایی و تغییر کاربری کاروانسرا و تیمچه­ ها و با توجه به تبدیل خرید به تجربه فراغت راسته بازار امیر با در دست­گرفتن نبض اقتصادی مجموعه به­واسطه متغیرهای چندظرفیتی، دسترسی و ارتباطات فضایی متعدد، فعالیت تک­صنفی، تعداد زیاد حجره ­های خرده­ فروشی، پویایی کلیه واحدها، همسازی فرم با صنف جدید و گسترش صنف راسته در مجموعه در تداوم حیات و تاب­ آوری مجموعه نقش بسزایی ایفا کرده­است.
 
دکتر حمید رضا آرامی،
دوره 9، شماره 1 - ( 3-1400 )
چکیده

چگونگی توزیع عادلانه­ی فضای شهر -به‌گونه‌ای که علاوه بر محفوظ قرار دادن حقوق مالکان خصوصی، حقوق مردم شهر را نیز مورد احترام قرار دهد- یکی از اساسی­ترین مسائل در حوزه حقوق شهری است. پرداختن به این مسئله متأخر از شناخت دقیق ماهیت فضای شهر و احصای حقوق مترتب بر هر سنخ از آن است؛ که در نوشتار حاضر با ابتنا بر آموزه­های فقهی حقوقی به آن ‌پرداخته شد. طبق نتایج این تحقیق، برخلاف ماده 38  قانون مدنی ایران و نظر برخی از فقهای متقدم، فضای شهر بر اساس مالکیت زمین تحتانی آن به سه بخش عمده تقسیم می‌شود؛ الف. فضای عمومی شهر (که از دو قسمت فضای محاذ بر معابر عمومی و فضای محاذ بر املاک خصوصی، فراتر از حدمتعارف ارتفاع، تشکیل می‌شود)، ب. فضای اختصاصی (فضای محاذ بر املاک خصوصی، ذیل حدمتعارف ارتفاع که در پشت فضای اشتراکی قرار دارد)، ج. فضای اشتراکی (فضای محاذ بر املاک خصوصی، ذیل حدمتعارف ارتفاع که در مجاورت با فضاهای عمومی شهر قرار دارد). سنخ اول از فضاهای مزبور، در زمره اموال عمومی و از مصادیق مشترکات عمومی و طبعاً در مالکیت عموم محسوب می‌شود؛ لذا برخلاف مدل­های رایج، فروش آن توسط شهرداری (تراکم‌فروشی) مخالف با حکم اولیه شرعی است. سنخ دوم، از زمره اموال خصوصی و در مالکیت خصوصی زمین تحت آن قرار دارد و مردم نسبت به آن حق ارتفاق دارند؛ و سنخ سوم فضای مزبور نیز در زمره اموال مشاع محسوب می­شود؛ به گونه­ای که مالکان خصوصی املاک و مردم شهر، نسبت به آن حق اشتراک دارند. امید است این سطور تسهیل‌کننده بازخوانی قوانین شهری و به‌تبع آن تحقق حقوق مردم نسبت به فضای مصنوع شهری باشد.
خانم نعیمه دانش،
دوره 9، شماره 1 - ( 3-1400 )
چکیده

لرز زیبایی‌شناسی به عنوان واکنشی که از طریق حواس پنجگانه به وجود می‌آید و با احساسات فیزیکی همراه است از حدود دو سده پیش مورد توجه برخی از اندیشمندان بوده و در نوشته‌های خود اشاراتی به چنین واکنشی داشته‌اند، اگرچه از اولین بررسی‌های علمی در مورد آن بیش از چهار دهه نمی‌گذرد. این واکنش غالبا در مواجهه با یک محرک زیبا به وجود می‎‌آید اما اعمال مذهبی نیز می‌توانند عامل بروز آن باشند. با تمرکز بر معماری مذهبی به عنوان بنایی که هم محرک‌های زیبایی‌شناختی در آن به وفور یافت می‌شود و هم محلی برای انجام اعمال مذهبی است و حرم امام رضا به عنوان یکی از مهمترین بناهای مذهبی در ایران، پژوهش پیش‌رو تاثیر فضای معماری بر بروز واکنش لرز زیبایی‌شناسی را پیگیری می‌کند. فضای معماری حرم با بهره‌گیری از مصالحی همچون مرمر و طلا و همچنین فرم‌های زیبایی‌شناسانه گوناگون تاثیری روانی بر بیننده می‌گذارد. همچنین مرمر با ویژگی آکوستیک در محیط، به سبب انعکاس صدا، مرتبط است که بر حس شنوایی در درک زیبایی‌شناسی تاثیر فراوان دارد. پژوهش حاضر به روش توصیفی-تحلیلی و بر اساس پیمایش میدانی از طریق پرسشنامه صورت گرفته است و بخشی از تحقیق بزرگتری است که علاوه بر تاثیر کیفیات فضای معماری، به تحلیل ارتباط میان ویژگی‌های شخصیتی و دینداری با تجربه لرز زیبایی‌شناسی پرداخته است. هدف پژوهش شناخت فضاها و اعمالی است که به عنوان متغیر مستقل بر احساسات انسانی به عنوان متغیر وابسته تاثیر می‌گذارند و باعث بروز واکنش لرز زیبایی‌شناسی می‌شوند. با در نظر گرفتن بنای معماری به عنوان فضایی که درک آن فراتر از بینایی و مرتبط با حواس گوناگون است و سنجش واکنش لرز زیبایی‌شناسی، نتایج آزمون از 307 شرکت کننده در مطالعه حاضر اینطور نشان می‌دهد که برخی فضاها همچون ضریح حرم با واسطه حس لامسه بیشترین تاثیر را بر واکنش لرز داشته باشند. همچنین صداهایی همچون صدای اذان و نقاره‌خانه در درجه بعدی از طریق حس شنوایی بر بروز لرز موثرند. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که علاوه بر فضا و عناصر معماری، حس و حال روحانی نیز بر ایجاد لرز تاثیر دارد که می‌تواند نکته مورد توجهی باشد در ساخت بناهای مذهبی با فضاها و فرمهایی که حس تعلق فرد نسبت به بنا را تقویت ‌نماید.
الهام نوری، علیرضا عینی فر،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1400 )
چکیده

مسجد به مثابه کانونی عبادی-اجتماعی برای ادامه حیات پویا نیازمند ارتباطی قوی با حوزه کارکردی خود است. این ارتباط با زمینه از طریق پیوندی انسانی، کالبدی و طبیعی با محیط بیرونی محقق می‌شود. در این پژوهش، تحلیل این پیوند به فضای ورودی مسجد، از محیط بیرون تا ورودی شبستان محدود شده است. فرض بر این است که مسیر بیرون به درون در آماده سازی نمازگزاران برای دریافت حس معنوی تقرب به شبستان مسجد، نقش مهمی دارد. بسته به نوع طراحی، گاه این مسیر در فضای بسته و گاه در فضای باز و نیمه باز شکل می‌گیرد. هدف پژوهش تبیین کیفیت فضای مابین در پیوند بیرون و درون مسجد برای اصلاح وضعیت مساجد موجود و بهبود طراحی مساجد بعدی است. پرسش اصلی این است که ویژگی‌های عملکردی و معنایی معرف این مسیر در ساختارهای سنتی و مدرن چگونه‌ است؟ این ارتباط از جهت ساختاری-عملکردی و تأثیر آن بر دریافت معانی ضمنی چگونه قابل تبیین است؟ روش پژوهش استدلال منطقی است و در آن ویژگی‌های فضای مابین در گذر از بیرون به درون مسجد در سه بعد ساختار، عملکرد و معنا در دوازده نمونه‌ منتخب از مساجد معاصر منطقه‌ای تهران، در طیفی از سنتی تا مدرن، تحلیل شده است. پس از بررسی ویژگی‌های ساختاری و عملکردی پیوند بیرون و درون مسجد، معانی ضمنی آن با استفاده از فن تمایز معنایی، در دو گروه متمایل به سنتی و متمایل به مدرن، تحلیل شده‌‌ است. مدل تدوین شده، با معرفی عناصر کلیدی، بر توجه به ایجاد تعادل میان ابعاد ساختاری، عملکردی و معنایی در شکل‌گیری فضای مابین بیرون و درون مسجد تاکید می‌کند. یافته‌ها نشان می‌دهد که در طراحی اکثر مساجد معاصر به جای به روز شدن مبانی معنوی نهفته در الگوهای سنتی، کارایی عبادی و اجتماعی مسجد بیشتر به کارکردهای روزمره تقلیل یافته است. این نتایج، در نظم و سلسله‌مراتب لایه‌های فضایی پیوند بیرون و درون مسجد، الگوهای سنتی را نسبت به الگوهای مدرن در بیشتر عوامل تاثیرگذار، موفق‌تر نشان می‌دهد. به عبارت دیگر، در بسترهای کالبدی-اجتماعی مختلف، نوآوری‌های طراحی نباید موجب تضعیف اصول ساختاری-عملکردی و معانی ضمنی ورود به فضای عبادی مسجد شوند. بنابراین، معانی و مفاهیم وعملکردهای متناسب با نیازهای روز باید با درک عمیق از محتوای شکل‌گرفته در طول زمان، در ساختارهای نو، در سلسله مراتبی منطقی جانمایی شوند، تا مسیر تعالی و تکامل معانی نهفته در معماری غنی مساجد ایرانی استمرار یابد.
دکتر بهزاد وثیق، مهندس حسین ناصری،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1400 )
چکیده

معماری اسلامی چین در طی سال­های رشد و شکوفایی خود گونه­های بیانی مختلفی را در ساخت مساجد این کشور به وجود آورده است. از این رو نمادپردازی به عنوان یکی از روش­های بیان مفاهیم در معماری، دارای ساختاری است که از طریق آن می­توان به گفت­وگوی بین متنی دو فرهنگ زمینه و مهمان دست یافت. هدف از این تحقیق یافتن زمینه­های مشترک بین نمادپردازی چین و اسلام­مبنا در مساجد چین است. این تحقیق با روش پژوهش در نمونه موردی و تحلیل محتوا و با تکیه بر اسناد کتابخانه­ای انجام شده است. در این پژوهش در ابتدا به بررسی نمادشناسی معماری چین پرداخته و سپس با بررسی نمونه­ها به این موضوع که نماد­های به کار رفته در این مساجد در سیر تاریخی معماری اسلامی چین و با توجه به موقعیت جغرافیایی (جمعیت مسلمانان آن منطقه) و تاریخ ساخت آن­ها، تا چه میزان از نماد­های سایر مساجد جهان اسلام تأثیر پذیرفته، پرداخته است. این تحقیق نشان می­دهد که از بدو ورود مسلمانان به چین، معابد و خانه­ چینی به ­عنوان مساجد مورد استفاده قرار گرفته که برپایه نمادشناسی و کالبد بومی ساخته شد و تنها کشیدگی بنا به سمت قبله تغییر یافت. استفاده از چوب و رنگ سرخ در کالبد داخلی و خارجی این بناها، ماندالا و حیوانات مقدس به عنوان زمینه چینی و بودائی در این مساجد اولیه به وضوح دیده می­شود. از ویژگی­های دوره­ی دوم، افزودن عناصری همچون گنبد و مناره و قوس­های جناغی است. در این بناها همچنا نمادگرایی بودائی به چشم می­خورد. در ادوار بعدی معماری، رنگ­ها، گنبدها، قوس­ها، مناره­ها و تورفتگی ورودی و مصالح کالبد داخلی و خارجی بنا (استفاده از آجر و سنگ و گچ به جای چوب)، مشابه سایر مساجد جهان اسلام دیده می­شود.  تغییر در مفهوم دیوارشمالی و شکل عمومی مساجد نیز نشانه تغییر سنت سازماندهی فضایی کنفسیوسی به اسلامی در ساختمان است. این امر در نواحی از کشور چین که حضور مسلمانان پر رنگ­تر است؛ بیشتر از سایر نواحی دیده می­شود. با این وجود همواره در نقاطی از این کشور مساجد به همان شکل اولیه و سنتی خود پابرجا ماندند و یا اینکه تاثیر­پذیری آن­ها از فرهنگ و نمادهای اسلامی کمرنگ­تر بوده، این موضوع بیشتر در مناطق اقلیت مسلمان­نشین به چشم می­خورد.
دکتر سیدمحمدحسین ذاکری، آقای امیررضا اشکانی اصفهانی،
دوره 9، شماره 3 - ( 6-1400 )
چکیده

گرمابه‌ها، بناهایی عام المنفعه و درخور توجه با تنوع فضایی و هندسی بالا در معماری ایرانی می باشند که آموزه های قابل استخراج و ارزشمندی را در خود نهفته اند. مساله سلسله مراتب فضایی و کنترل ارتباطات بصری، یکی از شاخص ترین مسائل طراحیِ مورد توجه در گرمابه‌ها به شمار می رود. این پژوهش سعی بر آن دارد که به چگونگی حل این مساله در فضای میاندر، به عنوان فضای واسط، بین دو بخش خشک و مرطوب حمامها یعنی سربینه و گرمخانه بپردازد و نسبت های میان این فضاها و همچنین، راهکارها و ترفندهای هندسی و فضاییِ معماران پیشین، جهت حل این نظام سلسله مراتبی با هدف جداسازیِ بصری و دمایی، مورد کنکاش قرار گیرد؛ در این راستا با بهره گیری از راهبردهای توصیفی تحلیلی و استدلال منطقی، به جمع آوری داده های کلیه‎‌ی گرمابههای عمومی استان فارس، از دوره صفویه تا پهلوی، پرداخته شد و از طریق مقایسه های تطبیقی و تحلیلی، گونه های مختلف میاندر، اجزای آن، هندسه، زوایا و نظام سیرکولاسیون آنها جهت جداسازی های بصری و دمایی، مورد بررسی و گونه شناسی قرارگرفت.
درنتیجه ی تحلیل‎ها و مطالعات تطبیقیِ انجام شده مشخص شد، جهت ایجاد سلسله مراتب فضایی و کنترل بصری و دمایی در قسمت میاندر، در گرمابه‌های عمومی با مقیاس متوسط، غالبا از عنصر دالان استفاده شده که شکل غالب این دالان، U  شکل است. این فضا دارای دو تا چهار چرخش داخلی و هم چنین چرخش نسبت به محور ورودی بوده است. این در حالی است که در گرمابه‌های با مقیاس بزرگ، عنصر هشتی، با عملکرد فضای تقسیم به فضای میاندر اضافه می‌گردد و در گرمابه‌های با مقیاس کوچک‌تر، تنها عنصر دیوار و میزان چرخش کمتر هندسی، عامل ایجاد سلسله مراتب در قسمت میاندرِ گرمابه بوده است.
خالد عزیززاده، صلاح الدین مولانایی، لیدا بلیلان اصل،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده

اواسط دوره‌ی قاجار تا دهه‌ی اول حکومت پهلوی، بخشی از معماری معاصر ایران است که دست‌خوش تغییرات دوران مدرنیته گردیده‌است. به مرور زمان، فرم‌ها و اشکال مدرن، سلسله‌مراتب فضایی خانه‌ها و کالبدشان را تحت تاثیر قرار داده و سبکی تلفیقی به وجود آورده‌است. بررسی اجمالی فضاها و اجزای اصلی خانه‌های سنتی شهر سنندج به خوبی سیر تحول این تغییر را نشان می‌دهد. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی سیر تحول سلسله‌مراتب فضایی ورود به خانه‌های سنندج در دوران گذار از دوره‌ی سنت به دوره‌ی مدرن می‌باشد. پژوهش حاضر با رویکرد نظری و به روش تاریخی-تفسیری و تحلیل محتوا انجام می‌گیرد. بخش نظری با روش کیفی و با توجه به ادبیات نظری گردآوری شده؛ و معیارهای تاثیرگذار بر سنجش کیفیت‌های فضایی حاصل درگونه‌های مختلف ابنیه مسکونی، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. همچنین بخش عملی پژوهش از طریق مورد‌پژوهی در دو مرحله انجام پذیرفته است. از این حیث، چارچوب نظری در مرحله‌ی نخست، بررسی مختصر اجزای خانه‌های دوره‌ی سنت و مدرن، و همچنین، شناسایی خانه‌ها بر مبنای دوره‌های تاریخی، به واسطه مطالعات میدانی، برداشت، عکس‌برداری، ترسیم پلان خانه و بهره‌گیری از مدارک و نقشه‌های موجود، صورت گرفته‌است. در مرحله بعدی، کلیه ابنیه مسکونی حائز شرایط، جهت تحقیق و بررسی بر اساس داده‌های میدانی و مطالعات کتابخانه‌ای، با استفاده از روش استدلال منطقی، مقایسه، تحلیل و شناسایی شده؛ و سلسله‌مراتب فضای ورودی خانه‌ها بر اساس رویکرد تحقیق، مورد تجزیه و تحلیلی قرار گرفته‌اند. یافته‌های تحقیق نشان می‌دهدکه سلسله‌مراتب ورود به خانه‌هایی با معماری قبل از دوره ناصری، متناسب و درخور با نیازهای ساکنان است که کمتر در اولویت توجه معماران دوره پهلوی قرارگرفته است. از این جهت، استفاده از فضاهای حد واسط و بینابینی در معماری، علاوه بر ایجاد محرمیت، می‌تواند تعریف درستی از فضاهای خصوصی و نیمه‌خصوصی در خانه ارائه دهد و از درهم تنیدگی درکاربری و هویت دیگر فضاها جلوگیری کند؛ و در نهایت می‌تواند موجب ارائه الگویی برای ایجاد محرمیت شود؛ که اصلی جدا‌نشدنی از هویت در معماری و فرهنگ ایرانی- اسلامی است.
ریحانه سادات طباطبایی یگانه، فرهنگ مظفر، مینو شفائی، بهرام صالح صدق پور،
دوره 10، شماره 2 - ( 1-1401 )
چکیده

اسلام درباره نقش جنسیت، تعیین و بکارگیری آن، نهایت دقت و نکته بینی را دارد تا آنچه رفتار و منش ویژه دختر یا پسر معرفی می شود، صرف نظر از پذیرش اجتماعی- فرهنگی، بستر رشد و کمال را نیز بیابد. امروزه در پرتو مطالعات عمیق پزشکی، روانی و اجتماعی تفاوت های قابل توجهی میان دختران و پسران کشف شده است. این تفاوت ها از دو مسیر "هویت جنسی" و "نقش آموزی جنسیتی" برفرآیند تربیت افراد و شیوه آموزش آن ها اثرگذار است. بر این اساس توجه به این تفاوت ها در تعیین الزامات طراحی فضای باز واجد اهمیت است. هدف این تحقیق بررسی اثر تفاوت های جنسیتی طبق آموزه های اسلامی بر طراحی فضای باز مهد و پیش دبستانی است. در تحقیق حاضر بعد از مرور تفاوت های ذکر شده بین دختر و پسر در قرآن و سایر متون اسلامی، بر تفاوت های ذهنی و مغزی دختران و پسران تمرکز شده است. همچنین با مرور ادبیات در زمینه تفاوت های رشدی و ساختاری، تفاوت های شیمیایی و تفاوت های کارکردی چارچوب یک مصاحبه باز پاسخ برای شروع فرآیند دلفی آماده شد. تحقیق حاضر کاربردی و کیفی است و به اجرای روش دلفی بین 7 روانشناس و 15 متخصص معماری پرداخته است تا ضمن احصای یک فهرست موثر از تفاوت های کالبدی/عملکردی در فضای باز آموزشی کودکان که برای دختران و پسران باید وجود داشته باشد، دستورالعمل های معماری متناسب با آن را برای طراحی فضای باز آموزشی ویژه کودکان دختر و پسر بدست آورد. نمونه تحقیق با استفاده از روش گلوله برفی انتخاب شد. نتیجه تحقیق حاضر یک فهرست کاربردی از عواملی است که باید در طراحی فضای باز آموزشی متناسب با تفاوت های ذکر شده رعایت شود. از جمله یافته های تحقیق، استفاده از رنگ های تند، گرم و روشن، وجود فضای کارکردی مناسب برای دور هم نشینی، هندسه ساده، گوشه های منحنی در فضا، فضای نقاشی و المان ها مینیاتوری برای دختران است. همچنین برای پسران فضایی با رنگ ملایم یا رنگ گرم و سرد تلفیقی، فضای تقابل و بازی دو نفره، هندسه پیچیده، فضا برای آشنایی با حرفه ها و مشاغل و کشاورزی، وجود اختلاف سطح، فضای مناسب برای ورزش های توپی و تعادلی و وجود فضای مانور قابل پیشنهاد است.
صبا آریان پور، دکتر حسن سجادزاده، دکتر غلامرضا طلیسچی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

طبق نظر غالب در مطالعات معماری و شهرسازی، بازار به‌عنوان ستون فقراتِ ساختار فضایی و اجتماعی شهرهای ایران توصیف می‌شود. بااین‌حال مطالعات مختلف در مورد فضاهای عمومی به‌ویژه در مورد مراکز تجاری در ایران مبین این نکته هستند که علی‌رغم رشد کمی این ساختمان‌ها، در حوزه کیفی دچار ضعف‌های جدی هستند. به‌صورتی که موجب تنزل مؤلفههای کیفی و عدم موفقیت بسیاری از فضاهای طراحی شده در دوران معاصر دیده شده است. با شناخت این مسئله و کمبود مطالعات رفتاری-فضایی در بازارها و مراکز تجاری در این مقاله سعی شده است تا نسبت میان کیفیت محیط در ابعاد مختلف از جمله فضایی با فعالیت‌های جاری در بازارهای سنتی و مراکز تجاری جدید مطالعه شود. چرا که به نظر میرسد بین نوع فعالیت‌های جاری و موفقیت قرارگاه رفتاری ارتباطات معناداری وجود دارد. روش پژوهش آمیخته و مبتنی بر مشاهده طیف فعالیتهای جاری، تحلیل پیکره‌بندی فضایی و پرسشگری از کاربران فضاست. محدوده مطالعه شامل بازار سنتی بروجرد و مرکز خرید دیپلمات به‌عنوان دو الگوی معماری انتخاب شده است. بدین منظور دو قرارگاه رفتاری در بازار سنتی و یک قرارگاه در دیپلمات‌سنتر مورد مطالعه قرار گرفتند. متغیرهای تحلیل چیدمان فضایی شامل «هم‌پیوندی»، «عمق» و «میزان» اتصال بوده است. فعالیت‌های جاری بر اساس نظریه «یان گل» ذیل سه گروه «اجباری»، «اختیاری»، و «اجتماعی» تفکیک شده است و کیفیت محیط نیز به چهار دسته «عینی- ساختاری»، «عینی- عملکردی»، «عینی- محیطی»، «ذهنی- فضایی»، «ذهنی- معنایی» تقسیم شده است. آزمون فرضیات با استفاده از روش تحلیل همبستگی در نرم‌افزار SPSS.23 صورت گرفته است. نتیجه شد که قرارگاههای رفتاری مورد مطالعه به دلیل کیفیت کالبدی بالا، امکان بروز فعالیتهای انتخابی را که بیش از سایر فعالیتها به شرایط فیزیکی و کالبدی محیط وابسته هستند؛ میسر میکند. همچنین میان فعالیت اختیاری و همپیوندی رابطه معناداری مثبت در قرارگاه‌های رفتاری مورد مطالعه برقرار  است.

بابک عالمی، پریسا اشرفی،
دوره 11، شماره 2 - ( 2-1402 )
چکیده

اصطلاح تاب‌آوری در عرصۀ معماری و شهرسازی مفهومی تازه است که اخیراً موردتوجه کارشناسان و نظریه‌پردازان این حوزه قرار گرفت. این واژه در طول زمان گسترش یافت و به وجوه دیگر مرتبط با جوامع شهری همچون اجتماعی و اقتصادی و... نیز توجه شد. یکی از ابعاد مهم تاب‌آوری بُعد فضایی است که به‌معنای پایداری و حیات بنا طی تغییر و تحولات مختلف تاریخی با حفظ هویتشان است. مسجدجامع یکی از انواع فضاهای شهری است که با وجود تحولات و آسیب‌های مختلف محیطی، در تاریخ به‌نحو مطلوبی به حیاتش ادامه داده‌ است. بنابراین، این سؤال مطرح می‌شود که چه عواملی سبب تاب‌آوری مساجد تاریخی، به‌طور خاص مسجدجامع اصفهان، طی دوره‌های گذشته شده‌اند؟ لذا در این پژوهش به بررسی مسجدجامع شهر اصفهان و عوامل تأثیرگذار در تاب‌آوری این فضای تاریخی پرداخته شد. روش پژوهش توصیفی‌تحلیلی و رویکرد تحلیل محتواست. ابتدا با شیوۀ استدلال قیاسی و مراجعه به منابع معتبر، دو عامل اجتماعی و کالبدی تاب‌آور از لابه‌لای مفاهیم نظری این حوزه استخراج شدند و به‌عنوان شاخص‌های مدل مفهومی تاب‌آوری فضایی ارائه گردیدند و سپس با بررسی نمونۀ موردی تحقیق، سنجش و ارزیابی قرار گرفتند. نتیجۀ اجمالی این تحقیق حاکی از این است که هندسۀ بنا، انعطا‌ف‌پذیری، آسایش محیطی، خوانایی، نظام دسترسی و حرکت سبب ارتقای تاب‌آوری کالبدی این مسجد و عواملی همچون تنوع، هویت اجتماعی، ایمنی و امنیت، آگاهی، مشارکت اجتماعی، عدالت اجتماعی، آسایش روان‌شناختی و توجه به عوامل زیبایی‌شناختی باعث تاب‌آوری اجتماعی بنا شده‌اند که سرانجام به تاب‌آوری فضایی مسجدجامع اصفهان انجامیده‌اند.


سمیرا مهرافزا، دکتر محمود رضایی، دکتر طاهره کمالی زاده،
دوره 11، شماره 2 - ( 2-1402 )
چکیده

تفکر هویت‌دار ایرانی حلقۀ گمشده در شکل‌گیری هویت فرهنگی فضاهای امروز است که می‌تواند در معماری وشهرسازی امروز نقش داشته باشد و به آینده هم منتقل شود. مفاهیم حکمی در طول زمان وجود دارند که با تفسیرهای سطحی نمی‌توان به جایگاه والای آن‌ها دست یافت. این مقاله به‌دنبال این پرسش است که چه نسبتی بین مفاهیم آرای فلسفی ملاصدرای شیرازی وجود دارد و این نسبت چگونه در فضای شهری تفسیر می‌شود؟ هدف پژوهش شناساندن و واکاوی آرای این حکیم و قابلیت کاربرد و تطبیق آن درشهرسازی یگانۀ ایرانی است. واکاوی مفاهیم حکمی و تطبیق آن با فضا می‌تواند در خلق فضاهای معماری و شهرسازی ایرانی مؤثر باشد و به شکل یک هویت فرهنگی ایرانی واحد در فضاها استمرار یابد. پژوهش با روش داده‌‌بنیاد و شیوۀ تحلیل محتوا و نیز با استدلال منطقی هدایت شده است، به این صورت که از تلخیص و تحلیل متون عتیق و اصیل، پژوهش‌های مرتبط شهری، مصاحبه و کدگذاری داده‌ها با نرم‌افزار اطلس تی‌آی بهره گرفته شده است. مفاهیم اصلی در سه مرحله به‌کمک کدهای باز و محوری و منتخب کدگذاری شدند. مفاهیم مرتبط با بازار ایرانی با کدگذاری محوری به مفاهیم کدهای منتخب مرتبط شده‌اند. مفاهیم وحدت، تشکیک، حرکت جوهری و محاکات به‌عنوان کدهای گزینشی تفکیک شدند و از یافته‌های پژوهش این است که واجب‌الوجود در عین اصالت و وحدت شخصی خودش، وحدت تشکیکی با موجودات عالم دارد که شدت و ضعف آن متفاوت است و با حرکت جوهری موجودات، این وحدت شکل می‌گیرد. تفسیر آن در فضا به این صورت است که حرکت جوهری به‌شکل سیالیت و پویایی فضا و تشکیک به‌صورت سلسله‌مراتب در فضا و درون‌گرایی باعث ایجاد وحدت فضا و یکی شدن با بافت شهری پیرامون خودش می‌شود و محاکات صدرایی شکل‌گیری این وحدت در فضاهای شهری است که فراتر از واژۀ ممیسس (تقلید) با اتصال خیال هنرمند طراح با عالم مثال و محاکات از این عالم، این فضای معماری یا شهری یکپارچه ظهور می‌یابد.


آقای قاسم گداعلی، دکتر محسن افشاری،
دوره 11، شماره 3 - ( 6-1402 )
چکیده

عناصر چهارگانه علاوه بر تاثیرات مستقیم بر چگونگی انتخاب راهکارهای اقلیمی موثر در معماری، مزاج فضاهای محل زندگی ساکنین را تحت تاثیر قرار می­‌دهند. مزاج فضا، باعث شکل­‌گیری شاخصه­‌هایی متفاوت در هر اثر معماری از جمله معماری خانه‌­های بافت تاریخی بوشهر شده است. در این تحقیق با انتخاب خانه­‌های بافت تاریخی بوشهر به‌­عنوان جامعه آماری، شاخصه­‌های مزاجی فضاهای آن از نظر چگونگی تأثیرگیری از عناصر چهارگانه محیط مورد واکاوی قرار گرفته شده است. این مهم با بررسی خصوصیات مزاجی هر فضا با مطالعه میزان حضور شاخصه‌­های چهارگانه محیط به‌­عنوان نماینده چهار مزاج اصلی، یعنی عناصر چهارگانه آب، باد، خاک و آتش، بر فضاهای خانه که هر یک به عنوان نماینده‌­ای از مزاج‌­های اصلی هستند، انجام شده است. این تحقیق به دنبال این است که چگونه می‌­توان مزاج فضاهای خانه را بر اساس میزان حضور عناصر چهارگانه تحلیل نمود؟ و خصوصیات مزاجی فضاها در خانه‌های تاریخی بوشهر چگونه است؟ روش تحقیق در این پژوهش، روش توصیفی، توصیفی-تحلیلی و تحلیل محتوای منابع جهت شناخت منابع و مبانی نظری است؛ تحلیل داده‌­ها جهت واکاوی خانه‌­های بافت تاریخی بوشهر در دو شیوه کل­نگر (قیاسی) و تحلیل جزئیات در جهت رسیدن به یک نتیجه کل (استنتاجی) صورت پذیرفته است. برای بررسی و مطالعه مزاج خانه­‌های بافت تاریخی شهر بوشهر، 16 خانه با زیربناهای متنوع، انتخاب شده‌­است؛ و در هر خانه، هر یک از فضاها و خصوصیات کالبدی، فضایی، رفتاری و محیطی آن بررسی شده تا بتوان به نتایج مزاجی فضاهای دست یافت. برای مزاج­‌سنجی فضاها، میزان و کیفیت هر یک از عناصر چهارگانه عددگذاری شده و سپس با توجه به چگونگی حضور این عناصر در هر یک از فضاها به تعیین مزاج آن فضا منجر شد. با توجه نتایج، مزاج فضاهای سکونتی اصلی، متعادل، گرم، و گرم ­و خشک است؛ مزاج فضاهای سکونتی فرعی سرد است؛ مزاج فضاهای سکونتی باز، گرم و مرطوب است؛ مزاج فضاهای ارتباطی متعادل است و فضاهای خدماتی مزاج سرد دارند. مهمترین نتیجه این پژوهش بررسی وجود تنوع در مزاج فضاهای خانه،­ در بافت تاریخی بوشهر است؛ به طوری که هر یک از فضاها، متناسب و مناسب با چگونگی سکونت و فعالیت ساکنان در آن شکل گرفته است و افراد می‌­توانند بر اساس نیاز جسمی و روانی خود در فضاهای خانه بوشهر سکونت کنند.

دکتر محمد تقی پیربابایی، دکتر لیلا مدقالچی، آقای احمد میراحمدی،
دوره 11، شماره 3 - ( 6-1402 )
چکیده

هندسه یکی از مشخصه‌های مهم فضای معماری است؛ انسان با فضای معماری در ارتباط است و در ایجاد آن نقش دارد. حوزه معماری، بیان‌کننده مقوله‌ای فرهنگی است که ابزار شکل‌دهنده فضا در آن، هندسه است. شکل‌گیری فضای معماری متاثر از فرهنگ است و هندسه فضا در چارچوبی فرهنگی و در تعامل و پیوستگی بین ابعاد و سطوح مختلف فضا قرار دارد. با رویکرد واقع‌گرایی انتقادی که در آن تبیین پدیده­­‌ها در یک قالب کلی امکان‌پذیر است و به‌صورت لایه‌لایه و همه‌جانبه قابل بررسی­اند، هندسه فضا مبتنی بر فرهنگ در معماری تبیین می­گردد. در این رویکرد، واقعیت پدیده­‌ها در سه لایه تجربی، حقیقی و واقعی قابل بررسی­اند. لایه واقعی در آخرین لایه قرار دارد و علت و سازوکارهای تولید رویدادهای قابل مشاهده و غیرقابل مشاهده است که بر امور فرهنگی دلالت دارد. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با اتخاذ راهبرد کلی پس­کاوی، به‌دنبال تبیین فرهنگی هندسهِ فضا در معماری است. هندسه فرهنگی، پدیده‌ای به‌طور مطلق واقعی و یا کاملا بازنموده نسبی نیست. در تحلیل هندسهِ فضا با توجه به واقع­گرایی انتقادی، سه سطح از هندسه در فضای معماری شناسایی شد: اول، شکلی- کالبدی که بر پایه اصول و قواعد منطقی و ریاضیاتی قابل مشاهده و اندازه­گیری است؛ دوم، ادراکی- رفتاری که بالفعل در فضای معماری وجود دارد و باعث قابلیت­های محیطی می­گردد اما لزوما به­صورت ظاهری و صریح قابل مشاهده نیست، سوم، اعتباری- معنایی که به سازوکارهای شکل‌­گیری فضای معماری با تکیه بر مسائل انسان‌شناسی، جامعه­شناسی و به بیان جامع­تر مسائل فرهنگی می­پردازد. این سطوح دارای شاخصه‌های مختلفی هستند و هرچند که به‌صورت مستقل قابل بررسی‌اند، اما در فضای معماری، با هم در ارتباط‌اند و بر هم تاثیر می‌گذارند. هندسه در لایه واقعی و علّی شکل­گیری فضای معماری، اعتبار و برساخته می‌شود و در نتیجه، هندسه با دریافت مکانیسم‌ها و سازوکارهای خاصی از مقام ذهنی به مقام عینی در می‌آید و هندسهِ فرهنگیِ فضا شکل می‌گیرد. با کنش‌های انسانی در فضای معماری، نیازها و تحولات جدید مطرح می‌شود که ارتباطات فرهنگی و اجتماعی در آن تولید و بازتولید می‌شوند.

محمد حبیب زاده عمران، علیرضا عینی فر، آزاده شاهچراغی،
دوره 11، شماره 3 - ( 6-1402 )
چکیده

رضایت از مسکن و محیط مسکونی یکی از جنبه‌های رضایت از زندگی است. ارتباط میان خلوت در فضاهای شخصی و تعامل جمعی در سازمان فضایی واحد مسکونی آپارتمانی از عوامل تعیین‌کننده‌ مولفه‌های موثر بر سنجش رضایت ساکنان است. تامین خلوت اعضای خانواده در فضای کالبدی واحد مسکونی، بسترساز و پیش‌نیاز رعایت محرمیت و تنظیم روابط درونی و ارتباط با بیرون از واحد مسکونی است. پرسش‌ تحقیق این است که، رابطه فضاها در گونه‌های سازمان فضایی واحدهای مسکونی آپارتمانی چیست؟ ارتباط فضاهای شخصی و جمعی و میان- ‌فضاهای واحد مسکونی چه تاثیری بر میزان رضایتمندی ساکنان دارند؟ و چگونه می‌شود این رضایتمندی را با راهکارهای طراحی ارتقا بخشید؟ هدف اصلی پژوهش ارتقای آگاهی جهت طراحی مطلوب‌تر واحدهای مسکونی آپارتمانی است. اهداف دیگر تحقیق می­تواند به درک بهتر ارتباط انسانی میان عناصر سازمان فضایی واحد مسکونی، چگونگی ایجاد بستر خلوت فردی و ارتباط جمعی میان اعضا و میهمانان خانواده، ایجاد خلوت شنیداری و دیداری در فضای داخلی واحد مسکونی و مشرف با واحدهای مجاور اشاره کرد. تحقیق فوق جهت گردآوری داده‌ها و تکمیل پرسشنامه از ساکنان بهره­مند شده است. مطالعه موردی به مسکن متداول آپارتمانی شهر آمل (مجموعه‌های ردیفی با ارتفاع متوسط در سه تا شش طبقه به همراه فضاهایی مانند ورودی، پله ارتباطی، فضای باز و سایر عناصر مشترک سازه‌ای و تاسیساتی)، محدود شده است. در این بناها، براساس مطالعه اسناد پایان‌کار ثبت شده در شهرداری مرکزی آمل، چهار گونه واحد مسکونی شناسایی شده است که سازمان فضایی آنها بیشترین فراوانی را دارند. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که ساکنان واحدهای مسکونی آپارتمانی از فقدان تمهیدات لازم در رعایت انتقال دید و صدا مابین ­فضاهای داخلی، رعایت فاصله لازم میان فضاهای جمعی و شخصی، دید از  بخش ورودی واحد و از گشودگی‌های نما به فضاهای داخلی ابراز نارضایتی نسبی کرده‌اند. نتیجه پژوهش پیشنهاد راهکارهای طراحی ورودی، هندسه و تناسب پلان، کنترل انتقال صدا مابین فضا‌های واحد مسکونی، کنترل دید از بیرون واحد و ایجاد فضای مفید مکث و حرکت در فضاهای مابین دو بخش اصلی واحد است. نتایج تحقیق می‌تواند به فرهنگ‌ها و شهرهای مشابه در شمال کشور قابل تعمیم باشد. جدول راهکارهای طراحی پژوهش مطابق با شرایط فرهنگی-اقلیمی مناطق دیگر کشور جهت تدوین راهنماهای طراحی متناسب با فرهنگ‌های محلی و محیط‌های خاص قابل تنظیم است.


صفحه 2 از 3     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله پژوهش های معماری اسلامی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Journal of Researches in Islamic Architecture

Designed & Developed by : Yektaweb