در فرهنگ و سنت مردم ایران زمین، از دیرباز میل به مستوری و پوشیده بودن وجود داشته و یکی از باورهای آنها، مسئلهی محرمیت و حرمت زندگی شخصی بوده است. از طرفی، ما همواره شاهد انعکاس دیدگاهها و فرهنگهای دیرینهی مردم این سرزمین در معماری خویش بودهایم. از اینرو مسئلهی درونگرایی نیز به زیبایی در معماری سنتی ایران کالبد یافته و آثار و نتایج عمیقی در سازماندهی فضایی و نحوهی قرارگیری عملکردهای گوناگون داشته است؛ چنانکه ویژگی درونگرا بودن در آثار و ابنیهای مانند خانه، مسجد، مدرسه، کاروانسرا، حمام و... ریشهای عمیق در مبانی و اصول اجتماعی- فلسفی این سرزمین دارد. فرضیهای که در این پژوهش مطرح میباشد؛ اینست که تأثیر این اصل (درونگرایی) صرفاً در زمینه معماری نیست؛ بلکه میتواند بر الگوهای رفتاری افراد حاضر در فضاهای شهری نیز تأثیرگذار باشد و موجب ایجاد حالات درونگرایانه در تفکرات ذهنی و الگوهای رفتاری آنها گردد؛ چنانچه علیرغم عملکردی که فضاهای شهری در غرب مبنی بر محلی برای تجمع و دیدن و دیده شدن دارند؛ این فضاها در ایران همواره محلی برای دیدن و دیده نشدن بودهاند. در نهایت نیز به بررسی عوامل تأثیرگذار بر درونگرایی بازارهای ایرانی در دو بعد انسانی و اجتماعی پرداخته میشود؛ عواملی از قبیل محرمیت و حس نیاز به خلوت و حفظ حریم خصوصی برای افراد حاضر در بازار، منع حضور بیهدف در فضاهای عمومی از طرف متون اسلامی و در نتیجه به حداقل رسیدن مدت زمان حضور در این فضاها، عدم ایجاد حس مالکیت حضور در فضاهای عمومی در نتیجه حضور حداقلی در اینگونه فضاها، کم بودن عرض بازارها و عدم وجود فضای کافی برای نشستن در آنها، و همچنین ارزشی که اسلام برای خانواده و اهل آن قائل شده و خانه را به عنوان محلی برای آرامش و آسایش انسان معرفی کرده است. روش تحقیق در این پژوهش روش کیفی و همچنین روش استنباطی مبتنی بر تحلیل محتوا میباشد؛ لذا ابتدا در گام اول به مطالعهی متون اسلامی و بررسی اسناد و مدارک مرتبط با ادبیات موضوع پرداخته و به تدوین چارچوب نظری و فرآیند پژوهش و تحلیل شاخصهایی که میتوانند دلیل بر درونگرایی بازارهای سنتی ایران باشند؛ مبادرت شده و تأثیر این اصول بر کارکرد بازارها مورد بررسی قرار داده شده است.
علیرغم آن که به تناسب و در مواضع و جایگاههای گوناگون، افراد بسیاری (از جوامع علمی، آموزشی، مدیریتی، حرفهای و اجرایی) از «شهر اسلامی» و «شهر آرمانی اسلام» سخن میگویند؛ امّا تعریف دقیق متّکی بر متون و نصوص اسلامی به ویژه دربارهی «شهر آرمانی اسلام» در دسترس نیست. به نظر میرسد که مناسبترین تعریف را میتوان و باید از متون اصیل اسلامی و به ویژه از قرآن کریم استنتاج کرد. به همین جهت، با تبیین ویژگیهایی که برای شناخت و تعریف هر پدیده لازم است (که در «مبانی»، «ارکان»، «الگو»، «صفات» و «اصول» خلاصه میشوند)؛ مقالهی حاضر بر آن خواهد بود تا این ویژگیها را برای «شهر آرمانی اسلام» از قرآن کریم استنتاج نماید.
به بیان دیگر، مقاله این نظریه را مطرح میکند که شناخت شهر آرمانی اسلام و ویژگیهای اصلی و اصیل آن با مراجعه به قرآن کریم امکانپذیر است. طبیعی است که در مراجعه به قرآن کریم (با عنایت به جامعیت و جاودانگی و جهانی بودن مفاهیم و مطالب وحیانی این کتاب الهی) تعریف و ویژگیهایی که استنتاج خواهند شد موضوعاتی اصیل و جامع و عام خواهند بود؛ که عینیّت و ظهور و بروز یافتن آنها منوط به رعایت فرهنگ بومی، شرایط سرزمینی، وضعیت اقتصادی، فنآوری در دسترس و سایر شرایط زمانی و مکانی خواهد بود؛ که البتّه همهی این شرایط باید در فضای تفکّر دینی (جهانبینی توحیدی) مورد توجّه قرار گیرند.
در تبیین سؤالات اصلی تحقیق که مقاله در پی پاسخگویی آنها برای اثبات نظریهی خویش است نیز عبارتند از:
1. روش بهرهگیری از متون مقدّس (و به ویژه قرآن کریم) برای شناخت ویژگیهای اصیل شهر آرمانی اسلام کدام است؟
2. برای شهر آرمانی اسلام چه تعریفی را میتوان ارائه کرد؟ و اصلیترین ویژگیهای آن مطابق آموزههای قرآنی کدامند؟
دربارهی روش تحقیق مورد استفادهی مقاله نیز قابل ذکر است که با توجّه به زمینههای بحث و موضوعات متنوّعی که در آن مطرح میشوند؛ از روشهای تحقیق اکتشافی، تفسیری، قیاسی و تحلیلی استفاده خواهد شد.
شهر تبریز پیشینهای کهن دارد که مدیون موقعیت جغرافیایی و اقلیمی مناسب آن است. این وضعیت جغرافیایی تبریز را از دیرباز به یک مرکز زیستگاهی همیشگی مبدل کرده است. این شهر در قرون اولیهی اسلامی بر محوریت مسجد جامع، بازار، میدان و قصر حکومتی گسترش یافت. در دورهی ایلخانی، با انتقال مرکز حکومت از مراغه به تبریز توسط آباقاخان بیش از پیش، مورد توجه عرفاء، شعراء، اولیاء و وزرای زیادی از مناطق مختلف ایران و ممالک همجوار گردید. این افراد در زمان حیات خود در شهر، در برخی از مواقع باعث پدیدآمدن فضاهای معماری جدیدی همچون زوایا و خانقاه شدند که پس از فوت نیز، اغلب شاهد شکلگیری مزارات و حظیرهها به عنوان فضاهای جدید شهری پس از اسلام هستیم. این روند همچنان تا اواسط حکومت صفوی و اعتبار شهر تبریز به عنوان پایتخت ادامه داشته است. سؤال اصلی مقاله حول این موضوع است که آیا مزارات عرفاء، شعراء، اولیاء و وزراء تأثیری در توسعهی ساختار شهریِ شهر تبریز در دورهی پایتختی این شهر یعنی ایلخانی و صفوی داشته است؟ از این رو، هدف از این پژوهش بررسی تأثیر مزارات در توسعهی ساختار شهریِ شهر تبربز از قرون 7 الی 10 ه.ق. یعنی دوران حکومت ایلخانی تا صفوی در تبریز میباشد. برای اثبات این موضوع نیز معرفی کتابهایی چون روضات الجنان، روضه اطهار، اولادالاطهار و منظر الاولیاء لازم بنظر میرسد. برای دستیابی به هدف اصلی پژوهش، گردآوری اطلاعات به روش توصیفی با بهرهگیری از ابزار کتابخانهای و میدانی انجام گرفته است. همچنین تجزیه و تحلیل اطلاعات گردآوری شده به شیوه تحلیلی-تطبیقی صورت پذیرفته است. یافتههای پژوهش حاکیست در دورهی ایلخانی مزارات یکی از عوامل مؤثر در احداث باروی غازانی بودهاند. همچنین شکلگیری حظیرهها و آرامگاههای افراد مشهور تأثیر چشمگیری در گسترش برخی از راهها از جمله راه ارتباطی دو مجموعهی ربعرشیدی و شنبغازان در شرقیترین و غربیترین نقطهی شهر و مکانیابی برخی از عناصر شاخص معماری از جمله عمارت دمشقیه، مقبره شاه حسین ولی و خانقاه کمال خجندی و به تبع آن فضاهای شهری همچون مجموعه سیدحمزه که بنام مقبره الشعرا نیز شهرت یافته است؛ داشتهاند. علاوه بر آن وجود این حظیرهها و تجمع قبور منجر به شکلگیری گورستانهای معروفی همچون سرخاب، گجیل، چرنداب و قله در شهر تبریز گشتهاند.
مسجد به عنوان یکی از شاخصترین بناهای معماری اسلامی در طول سالهای متمادی متأثر از زیرسامانههای ثابت و متغیر زمانی و مکانی روند شکلگیری و تکامل یا زوال خود را سپری کرده است. با توجه به اینکه معماری مساجد شیراز متفاوت از بسیاری نقاط ایران در همان الگوی اولیه شبستانی مسیر خود را پیش میگیرد؛ این مقاله تلاش دارد با تمرکز بر اصلیترین اندام این معماری یعنی شبستان، چگونگی انتظام و ساماندهی آن را در تعامل با زیرسامانههای متفاوت و تأثیرگذار بررسی نماید. بنابراین، پرسش محوری این است که نحوهی ساماندهی و انتظام شبستان در مساجد تاریخی شیراز چگونه است. بدین منظور با بررسی تعداد، جانمایی و تناسبات شبستان در هر مسجد نحوهی انتظام آن تحلیل میگردد. نتایج حاصل از این مقاله به شناخت معماری مساجد تاریخی شیراز و راهبردهای طراحی معماران این خطه در مواجهه با مسائل متفاوت کمک میکند و میتواند انگیزهای برای کاربردی کردن برخی از این اصول ثابت و تداوم آن در معماری مساجد معاصر به ویژه مساجد شیراز باشد. روش تحقیق استفاده شده در این مقاله توصیفی- تحلیلی و از نوع مطالعات میدانی میباشد؛ روش جمعآوری اطلاعات کتابخانهای و میدانی از طریق مشاهده و استفاده از کروکی و نقشه است. بدین منظور به بررسی بیست و چهار مورد از مساجد تاریخی شیراز پرداخته میشود. ابتدا ادبیات موضوع مطرح و با تحلیل و بررسی مساجد در نهایت دو گونه انتظام شبستان در معماری مساجد بازشناسی و دو مسجد وکیل و نصیرالملک به عنوان مصادیق این دو گونه معرفی میشوند. شیوهی انتظام که بیش از هر چیز متأثر از دو زیرسامانهی فرهنگی (جهت قبله) و زیرسامانهی محیطی (شکل زمین و همسایگیها) است؛ در نهایت با محوریت معمار در سیاست طراحی منجر به دو گونه انتظام مجزا شده است که نشاندهندهی وابستگی انتظام شبستان به تناسبات حیاط است. یافتههای تحقیق نشان میدهد که به طور خاص مساجد گونهی دوم متفاوت با بسیاری مساجد مشابه در شهرهای دیگر شکل خاصی را در انتظام فضای شبستان دنبال میکنند و آن عدم استفاده از شبستان جنوبی است و علت این مسأله میتواند به عنوان موضوعی برای پژوهشهای آتی معرفی گردد و مقاله اگرچه فرضیاتی را مطرح میکند؛ اما درصدد پاسخ گویی به این مطلب نیست.
در معماری اسلامی و خصوصاً مساجد توجه اصلی به روح نمازگزار و عالم وحدانیت است؛ بدین سبب کتیبههای قرآنی بیشترین سطوح تزئینی را به خود اختصاص داده است. در این بین، محراب به لحاظ جایگاه آن در معماری مساجد همواره یکی از عناصر پرتزئین معماری بوده است که شامل کتیبههایی از آیات و مضامین قرآنی است. کتیبههای تزئینی مساجد منبع مهمی برای بررسی دیدگاهها و تفکرات مذهبی ملهم از آیات قرآنی هستند. این مقاله با هدف شناخت کتیبههای قرآنی اجراشده در محرابهای گچی عصر ایلخانی و درک مضامین آنها نگاشته شده است، از این رو، در جهت دستیابی به چیستی مضامین آیات و ارتباط آنها با محل کاربردشان در ابنیه، تحقیقاتی با روش تفسیری- تحلیلی صورت گرفته است. حاصل تحقیقات حاکی از آن است که آیاتی برگرفته از یک تا چهار سوره از قرآن در یک محراب بکار رفته است. کتیبههایی با مضمون «آیات توحیدی»، «برپایی نماز»، «شرح خصوصیات مؤمنان»، «توصیف ویژگی بانیان مساجد» و «پیروزی مسلمانان بر دشمنان» بیشترین حجم از کتیبهنگاری در تزئینات گچی محرابهای عصر ایلخانی را به خود اختصاص دادهاند. گاهی کتیبهها با مضامین ذکرشده در کنار یکدیگر در یک محراب اجرا شدهاند که اشاره به ذات پروردگار، پرستش او، برپایی نماز دارند. بطور کلی آیات مربوط به «خداشناسی»، «برپا داشتن نماز» و «بانیان مساجد» بیشترین کاربرد را داشتهاند؛ بنابراین کتیبههای قرآنی محرابها مرتبط با کاربرد و جایگاه آنها در مساجد در جهت هدایت افراد و غنا بخشیدن به روح نمازگزار بکار گرفته شدهاند.
یکی از مهمترین بناهای دورهی اسلامیِ ایران، پس از مساجد، آرامگاهها میباشند. موجودیت این بناها در ارتباط با شخصیتهای مذهبی و یا بزرگان محلی و منطقهای تفسیر میشود. طی بررسی باستانشناسی که بهمنظور شناسایی محوطههای باستانی شهداد، اندوهجرد و گلباف از توابع کرمان در پائیز 1390 خورشیدی انجام گرفت؛ دو بنای هشتضلعی گنبددار شناسایی و ثبت گردیدند. بناهای فوق در روستاهای کشیت و نسک بخش گلباف واقع، و در ارتباط با قبرستانهای روستا احداث شدهاند. با توجه به اینکه تاکنون این دو بنا شناسایی و معرفی نشدهاند؛ پژوهشی منسجم در خصوص وضعیت آنها ضروری به نظر میرسد. بر این اساس، مهمترین هدف پژوهش حاضر تعیین ماهیت و کارکرد بناهای فوق با توجه به بافت تاریخی و فرهنگی آنها و ارائهی تاریخگذاری نسبی در مقایسه با نمونههای مشابه است. روش بهکار رفته برای دستیابی به اهداف مذکور نیز بر مبنای بررسی سیستماتیک (فشرده) باستانشناسی و روش توصیفی-تحلیلی در کنار استفاده از منابع مکتوب است. مهمترین پرسشهایی که اساس پژوهش حاضر را تشکیل میدهند عبارتند از: 1. قدمت بناهای فوق به چه تاریخی بر میگردد؟
2. کارکرد احتمالی و علت وجودی آنها با توجه به بافت تاریخی و فرهنگی منطقه چیست؟ نتایج پژوهش نشان میدهد با توجه به مقایسه نقشه و تزئینات این آرامگاهها با نقشههای مقابر قرون میانی احتمالاً بناهای هشتضلعی نسک و کشیت به دورهی سلجوقی و یا ایلخانی تعلق دارند. همچنین با مقایسهی دو بنای مورد مطالعه با یکدیگر نیز میتوان گفت که انتساب آرامگاه نسک به دورهی سلجوقی با احتمال بیشتری عنوان میشود؛ چرا که سبک تزئین و نقشهی آن به بناهای دورهی سلجوقی نزدیکتر است و احتمالاً با توجه به عامل یاد شده، آرامگاه نسک نسبت به آرامگاه کشیت از قدمت بیشتری برخوردار است. در ارتباط با کارکردِ بناهای نسک و کشیت نیز میتوان گفت از آنجایی که هر دو بنا در درون قبرستانهای روستا واقع شدهاند؛ مرتبط با شخصیتهای مذهبی و یا بزرگان روستا بنا شدهاند و بنمایهی اصلی شکلگیری قبرستان روستا مرتبط با این دو اثر است.
مسکن در اسلام، مرکز آموزش پاکدامنی و زمینهساز جامعه ای عاری از فساد و گناه است. در قرآن مناسبترین سکونتگاه برای انسان مکانی است که با نیازهای وجودی انسان سازگاری داشته باشد و زمینه را برای دستیابی به رشد و تعالی فرد فراهم آورد. این در حالی است که عوامل یاد شده در مسکن معاصر به فراموشی سپرده شده و رنگ اسلامی بودن از مسکن ایرانی زدوده شده است. از اینرو، ساختوسازهایی به چشم میخورد که از الگوی سنتی مسکن ایرانی -که آمیخته با فرهنگ غنی ایرانی- اسلامی بوده- فاصله گرفته اند. از بین بردن شکاف ایجاد شده بین دو الگوی سنتی و معاصر نیازمند بازیابی ارزشها و اصول مورد توجه معماری سنتی میباشد. هدف از این پژوهش، در گام اول دستیابی به شاخصهای مؤثر بر نظام استقرار فضایی مطلوب از دیدگاه اسلام و سپس اولویتسنجی این شاخصها در ساختار فضایی مسکن ایرانی- اسلامی میباشد.
به این منظور ابتدا با بهرهگیری از نظریه ی داده بنیاد متنی، مدل استقرار فضایی مطلوب برای مسکن اسلامی از دیدگاه قرآن بررسی شده و سه ویژگی اصلی نظام استقرار فضایی مطلوب به همراه راهکارهای اعمال آنها در الگوی استقرار فضایی استخراج گردید. این سه ویژگی عبارتند از: الف) آسایش و امنیت زیستاقلیمی، ب) قلمرو گرایی و تفکیک عرصهها و ج) نظارت و کنترل.
در بخش دوم که به پژوهش موردی اختصاص یافته؛ میزان اعمال راهکارها در خانه رسولیان یزد مورد بررسی واقع گردیده است. در این مرحله طبق مدل استخراجی، دو راهکار جهتگیری مناسب ساختمان و استقرار مناسب ساختمان برای بررسی آسایش زیستاقلیمی، دو عامل سلسلهمراتب و ارتباط بصری بهمنظور بررسی قلمروگرایی و عوامل کنترلپذیری فضاها و امکان کنترل نفوذ به فضاها بهمنظور بررسی ویژگی نظارت و کنترل در مجموعه ارزیابی شدهاند.
ارزیابی شاخصهای مربوط به عرصهبندی فضایی و نظارت با شیوهی نحو فضایی انجام شده و دو نرمافزار A-Graph بهمنظور بررسی گراف توجیهی و شاخصهای مرتبط با نفوذپذیری، و Depthmap بهمنظور بررسی گراف نمایانی و شاخصهای بصری، مورد استفاده قرار گرفتند. در نهایت نیز شاخصهای مورد بررسی بر اساس میزان پاسخگویی به اهداف مذکور در مدل استخراجی، امتیازدهی شدند. بر این اساس مشاهده شد برقراری آسایش و امنیت زیستاقلیمی نسبت به دو ویژگی دیگر، نقش پررنگتری در نظام استقرار فضایی خانهی رسولیان ایفا کرده است.
محرمیت را میتوان یکی از اصولیترین ویژگیهای معماری اسلامی دانست. خانه که خصوصیترین مکان برای فرد به شمار میآید؛ از اصلیترین مکانهایی است که رعایت محرمیت و حریم خصوصی در آن، ضروری است. دین اسلام به خصوص آیات قرآن، سخنان و احادیث پیامبران و امامان معصوم (ع) بر این اصل و رعایت آن در مسکن، تأکید ویژهای داشته است. معماری اسلامی که پیرو اصول اسلامی است؛ این آیات و روایات را در تجلی معماری، مورد استفاده قرارداده است. بدین ترتیب معماران سنتی ایران محرمیت را به عنوان اصلی اساسی در ساخت بناها به ویژه مسکن، رعایت نمودهاند. بنابراین این سؤال مطرح میگردد که آیات و روایات اسلامی چگونه بر ایجاد اصل محرمیت در خانه تأکید دارند و نمود اصل محرمیت و تطبیق آن با آیات و احادیث اسلامی در فضاهای خانه به چه صورت است؟ در جهت پاسخ به سؤال مزبور، تحقیق حاضر بر روی خانهی زینتالملک شیراز به عنوان یک نمونه موردی شاخص در شهر شیراز، متمرکز گردید.
این مقاله بر آن است تا ضمن شناخت اصل محرمیت و احادیث اسلامی مربوط به این اصل، به بررسی عوامل محرمیتساز در خانهی تاریخی زینتالملک به عنوان یکی از بناهای شاخص شهر شیراز بپردازد و ضمن تطبیق آیات و روایات اسلامی با عوامل محرمیتساز در کالبد این بنا، به بررسی تأثیر این اصل در سازماندهی فضایی این خانه بپردازد و ترفندهای خاص به کارگرفته شده در حفظ محرمیت این خانه را بازشناسد. در جهت تحقق این هدف در این پژوهش، از روش توصیفی- تحلیلی استفاده گردیده است. بخش مبانی نظری با بهرهگیری از منابع کتابخانهای و سایتهای اینترنتی معتبر به بررسی و تفکیک آیات و احادیث اسلامی مربوط به اصل محرمیت پرداخته است و بخش بررسی نمونهمودی با استفاده از مطالعات میدانی به صورت مصاحبه و مشاهدهی مستقیم از بنای زینتالملک انجام گرفته است. با بررسی آیات و احادیث اسلامی و تطبیق آن با مصداقهای محرمیتساز در معماری خانهی زینتالملک میتوان گفت که اصل محرمیت در کالبد بنا به صورت دیداری و شنیداری نمود مییابد و از طریق چهار ابزار درونگرایی، تناسبات، سلسلهمراتب و مکانیابی ایجاد شده است که این اصول منطبق بر آیات قرآن و احادیث پیامبر و معصومین (ع) میباشند. معماران در گذشته با استفاده از این ابزارهای معمارانه به روشهای مختلف، محرمیت بنا را تأمین میکردهاند.
مسجد در زمرهی مهمترین و حساسترین بناهای جمعیت مسلمانان و از اولین جایگاههای نمود جماعت و یا به تعبیر دقیقتر، امت است. اما با این وجود و علیرغم تجربه قابل توجه معماری مسجد در اسلام و ایران، به نظر میرسد در مقایسه با مسجد آرمانی -مسجدی که غایت مطلوب اسلام است- فاصلهی قابل توجهی وجود دارد. به نحوی که «فضای باز»، که با توجه به سیره و سنت اسلام و تاریخ ساخت مسجد از اهمیت غیرقابلانکاری برخوردار است؛ مورد غفلت واقع شده است. بخشی که نه تنها باعث ارتقای کیفی معماری مسجد میشود؛ بلکه عبادت در آن اهمیت خاصی دارد. این غفلت باعث شده است که به مرور زمان فضای باز در مساجد کمرنگ و حتی حذف گردد. در این زمینه بررسی شواهد میدانی، ضرورت مسئله را روشن ساخت و منابع کتابخانهای توجه به آن را تکمیل نمود. در همین راستا به شیوهی ترکیبی، اهمیت و اصالت فضای باز مورد بررسی قرار گرفت و از روش تفسیری-تاریخی برای بیان حضور فضای باز در مسجد و عبادت در آن، استفاده شد و روش تحلیل محتوا در باب محتوای بیان شده در متون مراجع اسلامی شامل قرآن کریم، احادیث و سیرهی پیامبر (ص) و بررسی و ارزیابی آن ها به کار برده شد. به همین منظور معماری مساجد اصیلِ برخی مراکز قلمرو اسلام در دورههایی از آغاز تاریخ اسلام تا قرن دهم هجری و همچنین، مساجدِ با فضای بسته مورد ارزیابی قرار گرفت. سپس مسجد النبی و شیوهی برخورد پیامبر اسلام (ص) در باب معماری آن مورد مداقه قرار گرفته و معماری مسجدالحرام نیز تحلیل شد. لازم به ذکر است در این مقاله، توجه به منابع مورد وثوق اسلام در حوزهی معماری مسجد مورد تأکید میباشد؛ هر چند از بررسی دیگر منابع نیز غفلت نشد. با جمعبندی ادله جمعآوری شده میتوان گفت علاوه بر اینکه فضای باز در مسجد به عنوان بخش یا عضوی اساسی از کالبد آن معرفی میگردد؛ بلکه فراتر از آن، فضای باز در مسجد دارای اصالت، اهمیت و اولویت است به نوعی که نشانگر برتری نسبی فضای باز نسبت به فضای بسته در مسجد است و در باب کارکرد آن نیز میتوان گفت عبادت، جنبهی فراموش شده و کاربرد بنیادین حیاط در مسجد است.
شرایط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در هر جامعه در پیدایش و رواج انواع هنرها نقشی اساسی دارد. تغییر در این شرایط، تغییر در سبکهای هنری را سبب میشود. این پژوهش، در پی پاسخگویی به این پرسشهاست که آیا شرایط ویژهی اجتماعی و فرهنگی در هر برههی تاریخی تأثیری مشابه بر سبکهای شعر فارسی و معماری مساجد ایرانی بر جای گذارده است یا خیر؛ و اگر آری، این همانندیها بر چه دلالت دارد. علاوه بر این، آیا میتوان عناصری یافت که در همه سبکها و همه دورهها تکرار شود؛ و اگر آری، وجود این عناصر مشترک را چگونه میتوان تفسیر نمود.
پژوهش توصیفی- تحلیلیِ حاضر، برای یافتن پاسخ پرسشهای فوق، با مقایسهی ویژگیهای سبکشناختیِ شعر فارسی و معماری مساجد، به این نتیجه میرسد که در هر دورهی تاریخی، سبکهای شعر و معماری، شباهات عمیقی با یکدیگر داشتهاند؛ به طوری که میتوان سبک خراسانی در معماری را متناظر با سبک خراسانی در شعر به حساب آورد. سبک رازی را متناظر با سبک دورهی سلجوقی، شیوهی آذری را با سبک عراقی و سبک معماری اصفهانی را با سبک شعر اصفهانی (هندی) قرین دانست. این شباهتها وجود ندارد مگر به علت وجود روحی مشترک در ارکان گوناگون فرهنگی جامعه. این روح مشترک، دو ساحت دارد: 1- ساحت زمانمند (روح زمانه= روح دوران): این ساحت در هر دوره بنا بر مقتضیات همان دوره (شرایط ویژهی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی) سبب بروز و ظهور همانندی بین سبکهای هنری میشود؛ اما در ضمن از آن جا که زمانمند است، حاوی وجوه افتراق با دورههای قبل و بعد نیز هست. 2 - ساحت فرازمانی (روح ملت): این بعد مشتمل بر پارهای عناصر تکرار شونده است که در ادوار مختلف و در سبکهای هنری گوناگون، حضوری ثابت دارند؛ بدون این که تحت تأثیر عوامل بیرونی قرار گیرند؛ یا منتسب به سبکی خاص باشند. این عناصر تکرارشونده، در مجموع، شاکلهی واحدی را میسازند که همان «روح ملت» ایران است.
از اواخر دههیِ 1980میلادی ادارهیِ امور شهرها توسط بخش خصوصی با تأکید ویژه بر نواحی بهبود کسبوکار مورد توجه مدیران شهری قرار گرفته است. بررسی علمی و تجربی در زمینهیِ ارتباط بین تمرکززدایی مدیریتی و رشد اقتصادی در سطح محلی در راستای کاهش تصدیگری دولتهای مرکزی در بین برنامهریزان شهری نیز به پایهای برای پژوهشهایِ بحثی تبدیل شده است. این رابطه توسط بسیاری از اقتصاددانان توسعه و بخش عمومی در سطح بینالمللی نیز بررسی شده است؛ به نحوی که نظریههای تمرکززدایی، ایجاد و گسترش مشارکت مدیریت محلی در روند تصمیمگیریهای محلی به منظور پیریزی توسعهای درونزا و پایدار در مناطق محلی را مورد تأکید قرار دادهاند. از سویی دیگر روندهایِ ملیِ تمرکززدایی و خصوصیسازی، شهرهایِ ایرانِ امروز را با چالشهایی مواجه کرده است. چالش اساسی در این زمینه، سازوکار انتقال منافع عمومی از نهادهای ملی و مرکزی به نهادهای محلی و از نهادهای محلی به نهادهای خصوصی است. فرایند این انتقال و نحوهیِ توسعه و انطباق اصول نوین مدیریت شهری در ایران با تأکید بر انجمنهای صنفی شهرهای دوران اسلامی هدف اصلی این مقاله است.
به منظور دستیابی به این هدف سه نگاه به مدیریت شهرهای اسلامی در فضاهای اقتصادی شهر و سپس شهرهای امروز مورد بررسی قرار گرفته است. نگاه اول به پیشینهیِ تاریخیِ مدیریت شهری از طریق نهادهای صنفی توجه دارد. نگاه دوم، سامانههای مدرن در شهرهای اروپایی و آمریکایی نظیر نواحی بهبود کسب و کار را مورد بررسی قرار میدهد و در نهایت تغییرات ساختاری و مدیریت شهری در فضای تجاری شهرها در دوران پهلوی اول و دوم به عنوان بخشی از واقعیت شهرهای ایران امروز بررسی شدهاند. یافتههای این پژوهش نشان میدهد در شهرهای ایران از دیرباز تاکنون ساختارها و نهادهای اجتماعی برای صنوف و تجار وجود داشتهاست و تا قبل از انقلاب مشروطیت این نهادها و تشکلها در وجه فضایی خود در فضای شهری بازارها و فضای محلات شهری بروز و ظهور پیدا مینمودند و در دوران پهلوی اول و دوم تغییرات اساسی در این فضاها ایجاد شد. در نهایت تلاش میشود نحوهیِ تأثیر و تأثر الگوهای نوین مدیریت شهری بر مدیریت شهری در دوران اسلامی در قالب مدلسازی مفومی ارائه شود.
در خلق و تداوم حیات میراث معماری وجوه متعدد فراکالبدی تأثیرگذار بوده و هست، لذا شناخت این وجوه در حفاظت آثار هر سرزمین، امری مهم و ضروری مینماید. امروزه پیوستن شتابزده سرزمینهای دارای پیشینه تاریخی به جریان حفاظت مدرن، موجبات تغییر در تعریف و فهم وجوه فراکالبدی آثار این سرزمینها را فراهم کرده است. توجه به این امر از دو جهت ضروری مینماید: اولاً تأثیری که تغییر در فهم وجوه فراکالبدی در نگرش امروز حفاظت ایران برجای میگذارد و ثانیاً ضرورت انتقال وجوه فراکالبدی نهفته در آثار به نسلهایی که در آینده با آنها مواجه میشوند.
در این راستا مقاله حاضر به دنبال پاسخ به این سؤال است که آیا میتوان از وجوه فراکالبدی مطرح شده در نگرش غربی حفاظت برای تبیین وجوه فراکالبدی آثار معماری ایران بهره جست؟ لذا با نگاهی به مفهوم فراکالبد در جریان حفاظت غرب، نسبت این نگاه را با منظر ایرانی- اسلامی مورد ارزیابی قرار میدهد. مقایسه تحلیلی نشان میدهد وجوه فراکالبدی مطرح شده در این نگرش دربرگیرنده تمامی وجوه موجود در میراث معماری ایران از منظر ایرانی- اسلامی نیست؛ و غایت این وجوه در دو نگرش، با یکدیگر متفاوت است که از تفاوت در جهانبینی و مبانی دو نگرش سرچشمه میگیرد. همچنین ازآنجاکه وجوه فراکالبدی حفاظت و معماری از منظر اسلامی، درهمتنیده با باور توحیدی و جهانبینی معادی انسان است؛ کیفیت عمل، روش حفاظت و حتی خصلتهای درونی انسان حائز اهمیت میباشد و درنتیجه در این نگاه تمامی این عوامل در حفظ و انتقال وجوه فراکالبدی این میراث ایفای نقش میکنند.
در هر مرمّتی حداقل دو عنصر «موضوع مورد مرمت» (ابنیه و اشیاء) و «عامل انسانی مرمت» (مرمتگر) را به خوبی میتوان از یکدیگر تمیز داد. بدیهی است که «مرمتگر» به عنوان مداخلهگر در اثر تاریخی -که موضوع مرمت است- در امر مرمت، نقش تعیینکنندهای دارد. از سوی دیگر، با وجود اینکه راهبردها و رهنمودهایی دربارهی مداخلات در آثار تاریخی برای مرمتگران تدوین یا توصیه شدهاند؛ «مرمتگر»، ویژگیهای شخصی و نیز مبنای صلاحیت وی برای امر مداخله، به «طور خاص» و «مستقل» مورد توجه قرار نگرفته است. به عبارت دیگر، با رجوع به تاریخ مرمت و تحلیل نظریهها و نگرشهای مرمتی، ملاحظه میشود که همواره «موضوع مورد مرمت» بیش از «عامل انسانی مرمت» مورد توجه بوده است. به همین لحاظ اغلب راهبردها و رهنمودهای مرمتی نیز که براساس آن نظریهها تدوین شدهاند؛ مرمتگر را صرفاً در شأن مجریِ رهنمودها، به رسمیت شناختهاند و تعریف مشخصی از شخص مرمتگر و نحوه ارزیابی صلاحیت وی بدست ندادهاند و این در حالی است که در حوزهی تمدن اسلامی اوضاع کاملاً متفاوت است و همواره عامل حرفه بر اصول و قواعد اولویت داشته است.
هدف این مقاله در وهلهی نخست، استخراج ویژگیهای عامل انسانی مرمت (مرمتگر) از لابلای نظریههای مرمتی است و میکوشد به این پرسش پاسخ دهد که نقش مرمتگر از منظر نظریهپردازان مرمت چیست و مرمتگر در هریک از آن رویکردها چه ویژگیهایی دارد و در وهلهی بعد میکوشد مقایسهای سریع میان این نگرش با نگرشی که در حوزهی فرهنگ و تمدن اسلامی جاری بوده است؛ انجام دهد. لذا روش این پژوهش تحلیل متن و تفسیر محتوا میباشد و در نهایت در مقایسهای اجمالی با مبانی فرهنگ و تمدن اسلامی، ضمن سنجش رویکردهای آنها نهایتاً در فرهنگ غربی سه رویکرد را معرفی میکند و با بررسی ویژگیهای فرهنگی حوزه فرهنگ و تمدن اسلامی از رویکرد چهارمی که میتواند خاص این حوزه باشد سخن میگوید؛ رویکردی که مبتنی بر ویژگیهای عامل انسانی مرمت یا شخص مرمتگر است و «اهلیت» شخص مرمتگر را با ویژگیهای خاصی هدف میگیرد.
مسکن به معنای مکان وقوع زندگی، میتواند گستره وسیعی از کیفیات را شامل شود که وجه تولیدی انسان، یکی از آنهاست. در آموزههای اسلامی، نگاه مولّد به حضور خانگی انسان، دارای مبانی مستحکمی است؛ این در حالی است که رویکرد مدرنیته به سکونت، با نگاه تفکیک کار از فراغت، منجر به «فراغتی» نگاه کردن به حضور خانگی انسان شده است؛ در این نوشتار، ابتدا با روش تفسیری تاریخی، ضمن بررسی نگرش اسلام به موضوع، تحوّل مورد نظر مدرنیته در بحث تولیدی بودن یا نبودن حضور خانگی انسان، بررسی و در سه گونه نگرش، طبقهبندی و تشریح شده است: بهینهسازی کارخانگی، حذف کار خانگی و بالاخره رویکرد تبدیل خانه به حوزه کار جمعی (اشتراکی). در این بحث نشان داده شده است که حذف کار از خانه، رویکرد اصلی مدرنیته است که اثر عمیق خود را بر سبک زندگی و قالب کالبدی آن در حوزه اسلامی نیز گذاشته است؛ سپس یک پیمایش کمی ـ کیفی در مورد میزان حضور الگوهای رفتاری ـ مکانی وابسته به تولید در خانه (با تأکید بر الگوهای مکان ـ رفتار مربوط به آشپزخانه) در میان گروه نمونهای از قشر مذهبی شهر قم انجام شده است و نتایج آن در قیاس با تعالیم اسلامی و تحولّات ناشی از مدرنیته به بحث گذاشته شده است؛ تداوم برخی الگوهای تولیدی مورد نظر اسلام، بویژه در گونه مسکنهای حیاطدار و حذف یا تضعیف برخی دیگر، ازجمله نتایج این پیمایش است. مجموعاً پیمایش مزبور، توجه به وجوه تولیدی حضور انسان در خانه را در میان قشر مورد آزمون، همچنان، با اهمیت نشان میدهد؛ به نحوی که میتوان انتظار داشت با تأمین شرایط محیطی مناسب، این رویکرد مطلوب اسلامی در سکونت، باردیگر جایگاه خود را بازیابد.
در میان آموزههای معماری ایرانی دو نظریهی «مستطیل طلایی ایرانی» و «گز و پیمون» از شهرت بسیاری برخوردارند. بسیاری از بزرگان اظهار داشتهاند که معماران ایرانی از این نسبتها برای خلق فضاهای معماری در طرح حیاط مرکزی و اتاقهای خانهها استفاده کردهاند. در مقالهی حاضر، صحت این فرضیه با مطالعه فضاهای پنج دری، سه دری و حیاط در ده خانهی تاریخی شهر شیراز مربوط به دورهی قاجار مورد بررسی قرار گرفته است. ابعاد و اندازه برداشت و دادههای آماری به کمک نرمافزار spss مورد تحلیل قرارگرفت. در ابتدا جهت تعیین نرمال بودن دادههای بدست آمده از آزمون کولموگروف-اسمیرنوف استفاده و نتایج آزمون، غیرنرمال بودن آنها را تأیید کرد. از اینرو با استفاده از تبدیل باکس-کاکس دادهها به توزیع نرمال تبدیل و برای آزمودن فرضیهها از آزمون t استفاده و جهت فرض برتری نظریه گز و پیمون و مستطیل طلایی ایرانی از نسبت ضریب تغییرات استفاده شد. در نهایت، فرضیه استفاده از مستطیل طلاییِ ایرانی در خانههای مورد مطالعه، رد شد. با توجه به نسبت ضریب تغییرات، نظریه گز و پیمون نسبت به مستطیل طلایی ایرانی اختلاف کمتری داشته و به واقعیت نزدیکتر بود. استنباط نگارندگان این است که با نگاه به شرایط واقعی و الگوی پلان خانههای شیراز، میزانِ اندک خطای موجود در نظریه گز و پیمون نیز به علت نوع تفکیک و تقسیمبندی زمینها میباشد و طراحان با این وجود، میکوشیدند نسبت فضاهای مهم خانه را به مقدار حسابی «گزو پیمون» نزدیک کنند.
در گذشته همجواری زندگی مادی و معنوی، موجبات پیوند و دلبستگی اجتماع با فضای مکانی مسجد را فراهم می کرد. در واقع کیفیت مساجد تنها توسط عوامل فیزیکی تعیین نمی شد، بلکه محصول ارتباط و برهم کنش متقابل بین فضای مسجد و استفاده کنندگان از آن بود. پیوند مسجد با لایه های زندگیاجتماعی مردم سبب افزایش کیفیت فضای مسجد می شود. با توجه به این که اساس و شالوه اسلام بر پایه اجتماع است لذا هدف از ارائه این مقاله بیان اهمیت و ضرورت اجتماع پذیری مساجد امروز و بررسی مولفه های اجتماع پذیری مساجد محلی ایران می باشد. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی تحلیلی و مطالعات میدانی(پرسشنامه) و کتابخانه ای می باشد. در این پژوهش از طریق پرسشنامه سه نمونه از مساجد محلهای شهر همدان (مسجد چمن چوپانان، مسجد کولانج، مسجد شالبافان) به عنوان مساجد موفق شهر، مورد مطالعه قرار گرفت. با توجه به اینکه اجتماع پذیری مساجد در ارتباط مستقیم با مردم می باشد، لذا جامعه آماری مورد مطالعه در این پژوهش، ساکنین محله اطراف هر مسجد و نمازگزاران آن در نظر گرفته شده و سن و جنسیت شخص پاسخدهنده نیز قید گردیده است. سوال تحقیق این است که چه مولفه هایی از اجتماع پذیری مساجد سبب ارتقاء کیفیت مساجد می شود؟ نتایج تحقیق نشان می دهد که سه عامل مکان یابی، تلفیق کاربری مسجد با سایر کاربری های عمومی، تداوم زمانی استفاده از مسجد به عنوان مولفه های موثر در اجتماع پذیری مساجد بر کیفیت بخشی مساجد، بسیار موثر می باشند.
دربارهی خاستگاههای نظری تکوین حمامهای جهان اسلام از منظر علوم طبیعی قدیم (علم طب) تحقیقات اندکی وجود دارد. هرچند غالب متون طب دورهی اسلامی به ابعاد تعامل انسان و محیط برای سلامتی انسان پرداختهاند؛ اما نقش تعالیم این متون در بازخوانی خاستگاههای نظری آفرینش معماری و سازماندهی محیط بررسی نشده است. استحمام و معماری حمام یکی از زمینههای میانرشتهای پیوند طب و معماری هستند که بیشتر پزشکان قدیم بخشی از آثار خود را به نقش آنها در سلامتی و درمان اختصاص دادهاند. مسئلهی این پژوهش، واکاوی مبانی نظری شکلگیری حمامهای جهان اسلام بهگزارش متون طب دورهی اسلامی است. مقالهی حاضر به روش تفسیر تاریخی تعالیم طب جسمانی و روحانی متون را در تکوین ساختار معماری و مضامین نگارگری در حمامها بررسی میکند. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که حمامهای جهان اسلام منطبق بر طبیعت بدن و نفس انسان و در نتیجه عالم (طبیعت) هستند. این تشابهات شامل انطباق مراتب بخشهای حمام با مزاجهای چهارگانهی انسانی و انطباق مضامین نقاشی گرمابهای با نفوس سهگانهی انسانی است. هدف از این تشابهات ساختاری و محتوایی نیز ایجاد محیطی متناسب با طبیعت انسان برای حفظ اعتدال مزاج و سلامتی پایدار جسم و روان است.
بحرانهای زیستمحیطی یکی از مهمترین چالشهایی است که جامعهی بشری با آنها مواجه است. مکاتب گوناگون برای حل این بحرانها راهحلهای مختلفی را بیان نموده اند؛ از جمله توسعهی پایدار، حفاظتگرایی، صیانتگرایی، اخلاق زمین، نیکداری و پایداری. اما با وجود راهحلهای ارائه شده، بحرانهای زیستمحیطی ادامه دارند و به واسطهی بهرهبرداری بیشتر از منابع تشدید شدهاند. این تحقیق در پاسخ به چرایی وجود بحرانهای زیستمحیطی –علیرغم تشکیل نهادهای مرتبط و فراگیر شدن مفاهیم مرتبط با توسعه پایدار- و واکاوی جایگاه محیط زیست و چگونگی رابطهی انسان با آن در اندیشهی اسلامی انجام شده است.
در این پژوهش از روش مقایسهی تطبیقی عرضی و توصیفی تحلیلی استفاده شده است. با بررسی توصیفی مفاهیم انسان و محیط زیست در تفکر توسعهی پایدار و اندیشهی اسلامی به مقایسهی تطبیقی و تحلیلی میان آنها پرداخته شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد که برای حل بحران مذکور نیاز به انقلاب و تغییر مفاهیم انسان و ترسیم دوباره ارتباط میان انسان و طبیعت میباشد. همچنین باید جایگاه طبیعت و انسان در نظام آفرینش مورد تجدید نظر قرار بگیرد. در این تحقیق نشان داده شده است که یکی از علل بوجود آمدن بحرانهای زیستمحیطی تغییر مفهوم انسان، سلطهجویی او، راه غلبه بر آن و تغییر نگرش افراد نسبت به مفهوم و جایگاه انسان مدرن میباشد. توسعهی پایدار، همان تعریف مصطلح دورهی رنسانس درباره انسان را قبول میکند و بدون توجه به ریشههای به وجود آمدن بحران، به مسائل سطحی توجه میکند. آنچه در توسعهی پایدار اهمیت دارد؛ لزوم عدالت بین یک نسل و میان نسلها میباشد. از نظر اسلام، طبیعت موجودی است هوشمند و دارای ملکوت که اگرچه برای انسان خلق شده است؛ اما انسان مجاز نیست هرگونه که تمایل دارد از آن استفاده نماید؛ چون طبیعت امانتی در دست انسان است و انسان به عنوان جانشین خداوند باید نسبت به سایر آفریدههای خداوند امانتدار باشد.
محرابهای گچبری عصر ایلخانی، به عنوان یکی از باشکوهترین جلوههای تزئین در معماری این دوره، علاوه بر تنوع آشکار در فرمها و ابعاد ساخت، شامل مجموعهی منحصربفردی از آرایهها و همچنین کتیبههای گوناگون میباشد. این نقوش که تقریباً، در کلیهی اجزاء و قسمتهای محرابهای گچبری اعم از پیشانی، حاشیهها، ستونها (پیلک)، سرستونها، طاقنماها و لچکیها به چشم میخورد؛ شامل انواع نقوش گیاهی (اسلیمی و ختایی) و هندسی (گره) است که در اکثر نمونهها، تلفیق آنها با خطوط و اقلام موجود (کوفی، ثلث و...) دیده میشود. در این مقاله، علاوه بر معرفی انواع آرایههای هندسی به کار رفته در محرابهای گچبری عصر ایلخانی، تنوع، تداوم یا تکرار هر یک از گرههای مذکور و نحوهی کاربرد آنها در بخشهای مختلف محرابها، از حیث وسعت فضای اختصاص یافته و مکان به کار برده شده، مورد ارزیابی قرار گرفته است. روش یافتهاندوزی بر پایه پژوهشی میدانی (عکاسی، طرح خطی1 تصاویر) و با استناد به منابع مکتوب صورت گرفته که به روش تاریخی-تطبیقی، برمبنای الگوهای هندسی، به تحلیل دادههای بدست آمده از نمونههای مطالعاتی میپردازد. نتایج حاصله، که از بررسی 12 محراب گچبری تاریخدار یا منسوب به دورهی ایلخانی به دست آمده، حاکی از آن است که کاربرد نقوش هندسی در این محرابها، حضوری پُررنگ داشته که بیشترین درصد را، گرههایی برپایه عدد مبنای2 شش و هشت (گرههای شش و شمسه، هشت و طبل گردان و...) به خود اختصاص داده است. این گرهها غالباً، در دیوارهای جانبی و روبروی طاقنما و حاشیههای محرابهای گچبری قرار گرفته و تقریباً در اکثر موارد، با نقشمایههای گیاهی (گل، برگ و...) و شکلهای هندسی ساده (دایره، مثلث، لوزی و...)، توأمان شده است.
که در سرعتهای مختلف میوزد؛ تطبیق وزش بادهای 120 روز با معماری قلعهی مذکور، مسأله اصلی پژوهش میباشد. بنابراین سؤال پژوهش به این صورت مطرح میگردد که چگونه طراحی و ساخت معماری بخش مرکزی سکونتگاه قلعهای ورمال، برای تأمین کاربردهای مختلف از نیروی باد، با جهت، سرعت و فشار حرکت بادهای 120 روزه سیستان منطبق شده است؟ بر این اساس، هدف پژوهش این است که با بهرهگیری از توانایی شبیهسازی دینامیک سیالات محاسباتی (CFD)) رویت، حجم تودهی معماری طراحی شد و نرمافزار UrbaWind-Meteodyn) با استفاده از نرمافزار انسیس فلوئنت (Ansys Fluent) و حداکثری 120 کیلومتر در ساعت (km/hطراحی اصولی و متناسب با شرایط آب و هوایی و تمهیدات معماری در دورهی قاجار در هنگام عبور باد با سرعت زیاد، از آسیب به معماری بخش مرکزی سکونتگاه قلعهای ورمال جلوگیری نموده است.
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله پژوهش های معماری اسلامی می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2024 CC BY-NC 4.0 | Journal of Researches in Islamic Architecture
Designed & Developed by : Yektaweb