جستجو در مقالات منتشر شده


13 نتیجه برای ادراک

محمد نقی زاده، مریم استادی،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1393 )
چکیده

ادراک و شناخت انسان از شهر، براساس رابطه‌ی دو سویه وی با محیط شهری شکل می‌گیرد. دانش طراحی شهری که هدف خود را دستیابی به "محیط زیست نیکو" برای انسان می‌داند، درپی شناسایی راه‌های عمق بخشی به این رابطه، بیشتر از دستاوردهای دانش "روانشناسی‌محیط" بهره جسته است، اما ادراک، به عنوان یک موضوع معرفت شناختی، ریشه‌های مفهومی خود را از دیگر حوزه های معرفتی از جمله "فلسفه" می‌گیرد. فلسفه را می‌توان خاستگاه مفهوم‌پردازی در زمینه ادراک دانست، هرچند طراحان شهری کمتر از این منظر به ادراک نگریسته‌اند. این پژوهش با هدف بهره‌گیری بیشینه از اندیشه‌های فیلسوفان ایرانی در زمینه ادراک، می‌کوشد تابا مقایسه یافته‌های دانش روانشناسی‌محیط، دستاوردهای ثمربخش آراء فلسفی در این زمینه را با نگاهی بر کاربرد آن در دانش شهری آشکار سازد. در این مقاله موضوع ادراک از دو بعد ماهوی (موارد مبتنی بر محتوای ادراک) و رویه‌ای (موارد مبتنی بر ساختار فرایندی و کارایی آن در طراحی شهری) در وادی دو حوزه معرفتی فلسفه و روانشناسی‌محیط واکاوی گردیده و سودمندی استفاده ازآراء فیلسوفان مورد بررسی قرارگرفته است. این نوشتار با رویکرد تفسیری (نا اثبات گرایانه) و استفاده از روش استدلال منطقی، دیدگاه‌های دو حوزه‌ی معرفتی را با مقایسه تطبیقی ارزیابی می‌نماید، یافته‌های پژوهش ازروش دلفی (اشباع نظری خبرگان) در اصل پژوهش به آزمون گذارده شده است. این مقاله می‌کوشد تا به این پرسشها پاسخ گوید: اندیشه‌های فیلسوفان ایرانی در زمینه ادراک،در مقایسه با روانشناسان محیط درچه زمینه‌هایی کارامد است؟ و نیز چگونه می‌توان از آراء فیلسوفان ایرانی در زمینه‌ی تبیین ماهیت یا ساختار فرایند ادراک و کاربرد آن در طراحی شهری بهره جست؟ یافته‌های پژوهش بیان می‌دارد که بهره‌مندی از اندیشه‌های فیلسوفان ایرانی در شفاف سازی "ماهیت ادراک و محتوای آن" و نیز تدقیق "ساختار فرایند ادراک و مراتب آن" سودمند است و کارکرد و ویژگی و محصول هرمرتبه از ادراک با بهره‌مندی از نظریه فلاسفه ی برگزیده به کمک عامل سازماندهنده تبیین می‌گردد. در پایان مفهوم ادراک و فرایند آن با تلفیق دیدگاه‌های دو حوزه تبیین می‌گردد.
فرهنگ مظفر، رسول وطن دوست، نادر شایگان فر، زهره طباطبایی،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1393 )
چکیده

فرایند تجربه زیباشناختی و مدل‌های طراحی شده در رابطه با این فرایند از مباحث مهم در حیطه آموزش تجربه زیباشناختی است. مدل‌های بسیاری بر مبنای اندیشه های فلسفی و مشاهده رفتار مخاطبان طراحی شده و در جهت ارتقاء فکری و اندیشه ای مخاطب پایه گذاری شده است. در این میان فیلسوفان اسلامی اگر چه به طور صریح به ادراک زیباشناسی و تجربه زیباشناختی اشاره نداشته‌اند، اما در میان مباحث و اصول اندیشه ایشان می‌توان به مبانی و اصول ادراک زیباشناسی دست یافت. ملاصدرا از جمله فیلسوفانی است که در نظام معرفتی خود به نوعی به این مطلب می‌پردازد. پرسش بنیادین اینکه آیا می‌توان با در نظر گرفتن اصول و مبانی فکری ملاصدرا چون مراتب ادراک، حرکت جوهری، وجود ذهنی، عشق و زیبایی و اتحاد عالم و معلوم به تبیین مدلی در راستای تجربه زیباشناختی رسید. هدف این تحقیق بررسی فرایند تجربه زیباشناختی و درک اثر هنری از دیدگاه نظریه‌پردازان این حوزه است و همچنین دستیابی به مدل تجربه زیباشناختی که از مبانی اندیشه ای ملاصدرا اتخاذ شده باشد. به همین منظور با روش تحلیل- استنباطی در گام نخست به تجزیه و تحلیل اجزاء مدل‌های زیباشناختی پرداخته و با استفاده از مبانی و اصول اندیشه ای ملاصدرا فرایند تجربه زیباشناختی و عناصر آن را چون ادراک حسی، توجه و آگاهی، مشاهده مکرر،تذکر و تفکر،تخیل و خلق دوباره و اتحاد را استنباط نموده و با مدل‌های دیگر تطبیق و مقایسه کرده است. این اصول در بعضی از موارد چون مشاهده مکرر، تذکر و تفکر با مدل‌های دیگر وجه اشتراک دارد اما در بعضی از موارد چون تخیل و خلق دوباره دارای تفاوت‌هایی است.
سمانه تقدیر،
دوره 5، شماره 1 - ( 3-1396 )
چکیده

شناخت مراتب وفرایند ادراک انسان و نحوه تعامل او با هستی از موضوعات مهم در حوزه معماری استدر دوران معاصر  صاحبنظران حوزه معماری نسبت به شناخت  مراتب ادراک انسان و نقش آندر فرایند خلق و ادراک آثار معماری بیش از پیش توجه نشان داده اند و با انتقاد به دیدگاه مدرن در  توجه صرف به مرتبه حسی ادراک  آنهم با تمرکز بر حس بینایی، لزوم توجه به همه مراتب ادراک  انسان را مطرح می نمایند.البته امروزه حوزه ای که  ادراک  در آن بررسی میشود بیشتر حوزه روانشناسی محیط است. اما رویکرد پژوهش حاضر متفاوت است.ازمنظر این پژوهش یکی  از مهمترین حوزه هایی که می تواند در فهم چیستی ادراک و فرایند آن کمک کند فلسفه است.لذا با مبنا قراردادن دیدگاه حکمت متعالیه به عنوان شالوده نظری خود  در مرحله اول با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی به تعریف انسان، قوای ادراکی و مراتب ادراک انسان و فرایند تحقق پذیری هریک از مراتب پرداخته و در مرحله بعدبا استفاده از روش استنباط و استدلال منطقی به بیان تناظر میان مراتب ادراک انسان و عوالم هستی پرداخته و با کمک مدلهایی مراتب و مراحل ادراک انسان از هستی را تبیین می نماید. و بر اساس آن ها به بیان چگونگی تاثیر گذاری مرتبه ادراک انسان و سطح تعامل او با هستی بر شکل گیری کیفیت آثار معماری می پردازد..

بر اساس پژوهش صورت گرفته می توان گفت انسان دارای چهار سطح ادراک (حسی،خیالی،عقلی وشهودی)متناظر با عوالم هستی است. و قوایی ظاهری(بینایی،شنوایی،بویایی،چشایی،لامسه) و باطنی(حس مشترک،خیال، واهمه، حافظه ،متصرفه) به تحقق ادراک او کمک می کنند.مطالعات نشان می دهد ادراک انسان منجر به ایجاد خزانه ای از معنا و صورت در نفس انسان می شود که این خزانه مهمترین منبع شکل دهی به ایده ها در انسان هنرمند است. زیرا انسان معمار با کمک قوه متصرفه خود و با مراجعه به خزانه معنا و صورت  در نفس خود اقدام به آفرینش  می نماید  لذا کیفیت محتوای این خزانه بر کیفیت خلق آثار معماری تاثیرگذار است.همچنینبراساس دیدگاه حکمت متعالیه استعدادهای ذاتی انسان و مهارتهای اکتسابی او نیز در کیفیت آثارمعماری موثر هستند.


کریم مردمی، محسن دهقانی تفتی،
دوره 5، شماره 3 - ( 9-1396 )
چکیده

دانشِ فرآیند طراحی محیط، به توصیف و تبیینِ مبانی طراحیِ خود آگاهانه محیطِ انسان-‌ساخت می پردازد و همواره زیربنایی از نظریه محتواییِ مطلوب دارد. از این رو مبانی نظریِ پشتوانه­ایِ قوی و قابل تعمیم در طراحی که با آن­ بتوان به شناختِ محدوده­های لازم در فرآیند خلق اثر رسید؛ نقشی محوری پیدا می­کند. هدف از انجام این پژوهش، ارائه مدلی کاربردی و تجربه­پذیر از فرآیند طراحی با در نظر گرفتنِ مبانی نظری هستی­شناسی در فلسفه اسلامی است. روش تحقیق نوشتار حاضر تطبیقی و استدلالی است. در این راستا یکسری نظم­ های مشابه و هم‌ارز در مبانی هستی ­شناسی اسلامی (مراتب ادراک و اقسام جوهر) و پدیدارشناسی در تناسب با فرآیند خلق و پدیدارسازیِ محصول هنری، در جهت برپایی یک مدل کاربردی در فرآیند طراحی معماری مقایسه و تبیین می­ گردد. رهیافت پژوهش حاضر، مدل پنج مرتبه ­ایِ «تعریف، تبیین، تصویر، تدوین و تالیف» در فرآیند طراحی معماری در تناظر با اقسام و مراتب جوهر و ادراک انسان است. در گام تعریف، متناسب با موضوع طراحی، اصول و آرمان­ های طراح معمار با توجه به زیست‌-جهان­ های گوناگون، در ذهن تعین یافته و قابل برای دریافت صورت می­ گردد. در این گام، طراح با آزادی ذهنی و به روش­ های مختلف، به بیان مفاهیم بکر و ایده­ آل­ هایش از معماری فرضی ذهن خود می­ پردازد. گام دوم، تبیین حالت نسبی دارد و در زمانه و زمینه تفسیر و متناسب ­سازی می­ گردد. گام تبیین علاوه بر مشخص کردن هیولا و جنس پروژه، به تحلیل­ ها و ایجاد دیاگرام های مختلف روابط فضایی، عملکردی، برنامه ریزی فیزیکی و... می ­انجامد. در گام سوم، تصویرسازی و نقش خلاقیت چشم­گیر بوده و صورت یا فرمِ طرح ایجاد می­ شود. گام تدوین در فرآیند طراحی، به معنای نظم و ترتیب دادن اجزا و ارزیابی پس از ایجاد فرم می‌باشد. در این مرحله فرم در ارتباط با خلقِ فضا نظم و ترتیب می­ یابد و تمرکز از توده معماری برداشته شده و رابطه توده و فضا منتقل می­ شود. در گام تألیف، اثر معماری روح می ­یابد و واجد حیات می­ گردد و به عنوان پدیده‌ای زنده با هویتی مشخص در پیوستگی و الفت با سایر پدیدارها در نظام هستی قرار می­ گیرد. استفاده از این مدل پیشنهادی در فرآیند طراحی، به دلیل ماهیت تجربی و همچنین پیوستگی محتوایی و صوری با مبانی هستی­ شناسی اسلامی، از یک‌سو درک ملموس مسیرِ پیچیده طراحی را هموار نموده و از سویی دیگر، باعث ایجاد آزادیِ عمل برای طراحان و معماران در عین ساختاردهندگی و نظم‌بخشی در حل یک مسئله‌ی طراحی می­ شود.
سید عبدالهادی دانشپور، زهرا غفاری آذر، فاطمه درستی،
دوره 6، شماره 3 - ( 9-1397 )
چکیده

فرهنگ و دانش ایرانی- اسلامی، گنجینهای غنی از اصول و معیارهای بهتر زیستن در زمینههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی می‌باشد. با نگاهی به تمدن و تاریخ اسلامی، می‌توان دریافت همواره بازتاب اندیشه‌های مذهبی و فرهنگی حاکم در قالب ابعاد مختلف زندگی از جمله معماری و شهرسازی، قابل شناسایی بوده است. با این حال یکی از موضوعاتی که کمتر در شهرسازی معاصر بدان توجه می‌شود؛ و منجر به بحران هویتی در عصر حاضر شده است؛ فراهم آوردن امکانی برای تلفیق هنر طراحی فضاهای شهری با هنر و معنویت اسلامی می‌باشد. هنری که بتواند نمودی از عالم مثال و خیال‌انگیز آسمانی بر روی زمین باشد و همواره باور و ارزش‌های اعتقادی مردم را متذکر شود. از این رو، پژوهش حاضر با هدف استخراج اصول کاربردی از میان نظریات  اندیشمندان اسلامی، ابتدا  نظریات مرتبط با موضوع ادراک، عالم مثال و خیال از دیدگاه اندیشمندان اسلامی و ایرانی را گردآوری و دسته‌بندی نموده؛ و پس از آن به بررسی چگونگی کاربرد این اصول در فضاهای شهری ایرانی پرداخته است. مقاله حاضر دارای رویکرد کیفی بوده و همچنین بر پایه پارادایم «تفسیر گرایی» بنا شده است. روش تحقیق از نوع «تحلیلی-تطبیقی» بوده و در جهت تبدیل نظریات بنیادین به نظریات کاربردی تلاش می‌نماید. در این راستا، به منظور تبیین روشن موضوع، میدان قبله مشهد نیز به عنوان محدوده‌ی مورد مطالعه انتخاب گردیده و در انتها چارچوبی برای راهنمای طراحی این میدان تدوین شده است. نتایج تحقیق نشان می‌دهد عالم خیال و تجلیات آن همواره در نظریات اندیشمندان بزرگ مورد توجه بوده و نمود آن در فضاهای شهری در قالب عناصر مختلف که مهم‌ترین آن‌ها نور و هندسه می‌باشد؛ تجلی می‌یابد. بدین منظور، یکی از مهم‌ترین اصول در وادی خیال که امر «زوجیت» است در قالب اصول چهارگانه «روشنایی و تاریکی»، «درون و برون»، «سکون و حرکت» و «تقارن و عدم تقارن» در شهر قابل استفاده می‌باشد. این اصول به صورت تطبیقی با معیارهای طراحی شهری در قالب کیفیت‌های «سلسله‌مراتب، وحدت در عین کثرت، تأکید، تباین، این همانی، تعادل حسی، تناسبات، یکبارگی و دربرگیرندگی» و همچنین ارائه‌ی راهکارهایی در ذیل هریک، نشان داده شده‌اند.
رسول پهلوان‌پور، جمال‌الدین سهیلی، مهدی خاک‌زند،
دوره 7، شماره 3 - ( 9-1398 )
چکیده

مساجد در ایران از دیرباز به عنوان مهم‌ترین و غیرقابل‌رقابت ترین عنصر مذهبی شهرهای ایرانی به شمار می‌رفتند. متأسفانه در عصر حاضر اصول و الگوهای شکل‌دهنده مساجد و نگاه نمادگونه به آن، مخصوصاً در سطح مسجدهای محله‌ای به دست فراموشی سپرده شده است. بازیابی هویت معماری و شهرسازی ایرانی-اسلامی از جمله وظایف معماران و شهرسازان معاصر می‌باشد؛ و این مهم از اهداف اصلی پژوهش حاضر می‌باشد؛ که با انجام مطالعات میدانی و تحلیل شرایط محلی از نظر نیازهای فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی طبقات موجود در محله‌ها، در پی محقق ساختن آن خواهیم بود. همچنین نسبت به هدف تعیین شده، یکی از مهم‌ترین سوالاتی که پژوهش حاضر به دنبال پاسخگویی به آن است را؛ می‌توان چنین بیان نمود که آیا نظام‌های ارزشی طبقات مختلف اجتماعی ساکنین محله‌ها در افزایش حس تعلق به مساجد محله‌ای و همچنین افزایش رضایت‌مندی بین نمازگزاران این گونه مساجد تأثیرگذار می‌باشند. در تحقیق حاضر، به روش پیمایشی به بررسی تأثیر مدل‌های ادراک حسی مؤثر بر حس تعلق به مکان در مساجد محله‌ای شهر قزوین پرداخته شده است؛ و نیز پس از تبیین مدل‌ها و مؤلفه‌های ادراک حسی، معیارهای ارزیابی مؤثر بر افزایش حس تعلق به مساجد استخراج شده و پرسشنامه طبق طیف لیکرت1 تنظیم و با روش مدل‌یابی معادلات ساختاری2 (SEM) روابط بین متغیرها و میزان تأثیر آنها در مسجد هفت‌درب به عنوان نمونه بافت قدیمی، و مسجد جواد‌الائمه به عنوان نمونه بافت جدید، تحلیل شد. یافته‌های تحقیق وجود رابطه معنادار بین مؤلفه‌های ادراک حسی و حس تعلق به مکان در مساجد محله‌ای را نشان می‌دهند؛ که در آن میزان تأثیر‌گذاری شاخصه‌های فرهنگی و نظام اجتماعی موجود در محله از دیگر شاخصه‌ها بیشتر می‌باشد. همچنین رعایت الگوهای حسی در طراحی عناصر تشکیل‌دهنده مساجد باعث افزایش حس رضایتمندی شده که این امر موجب ایجاد و تقویت الگوهای معماری حسی انطباقی در مکان‌های مذهبی می‌گردد. در نتیجه پیشنهاد می‌شود که به نقش مکمل‌گونه ساکنین محله در طراحی مساجد توجه ویژه‌ای گردد؛ زیرا که این مهم باعث انطباق‌پذیرتر‌شدن الگوهای معماری مساجد محله‌ای می‌شود. همچنین بازآفرینی الگوهای حسی معماری ایرانی- اسلامی مساجد بی‌تردید در مناسبات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و در توسعه و تعمیق ارزش‌های دینی، نقشی حیاتی و تأثیری شگرف داشته و همچنین باعث افزایش انگیزش نمازگزاران جهت تداوم حضور در مساجد محله‌ای، می‌گردد.
مسعود وحدت‌ طلب، فرهاد احمدنژاد، محمدعلی نظری، حمید ندیمی،
دوره 7، شماره 3 - ( 9-1398 )
چکیده

‌زمان ادراک‌شده، می‌تواند بر عکسالعملهای حیاتی گرفته تا رفتارهای روزمره تأثیر بسزایی داشته باشد. پژوهش‌ها نشان داده‌اند که محیط و فضای اطراف نیز ‌می‌توانند بر ادراک انسان از زمان، فضا یا رویداد تأثیرگذار باشند. هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه متقابل محیط و به‌طور دقیق‌تر معماری بر زمان ادراک است. بررسی تأثیر جنسیت در این حوزه که در بسیاری پژوهش‌ها به‌عنوان یکی از عوامل تأثیرپذیر از محیط، گزارش شده است، دیگر هدف مطالعه حاضر می‌باشد. روش تحقیق به‌صورت علی- مقایسهای است. آزمون‌شوندگان، ‌صد نفر از دانشجویان دانشکده‌های مختلف دانشگاه هنر اسلامی تبریز بودند. به‌عنوان محرک، چهار تصویر معماری با دو عامل سادگی و پیچیدگی در نظر گرفته شد. به‌عنوان آزمون قضاوت ‌زمان، دو آزمون بازتولید زمانی با بازه هزار میلی‌ثانیه و آزمون تولید زمانی به اندازه صدوبیست ثانیه به‌صورت ادغام‌شده و در رویکرد گذشته‌نگر اجرا گشت. نتایج به روش تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر چندعاملی تی-تست مستقل تحلیل شدند. یافته‌ها نشان داد افراد تصاویر پیچیده را به‌طور معناداری طولانی‌تر نسبت به تصاویر ساده قضاوت می‌نمایند. همچنین تحلیل تأثیر تعاملی، در مورد تأثیر تصاویر ساده و پیچیده بر دو گروه جنسی دختران و پسران تفاوت معناداری را بین این دو نشان داد. تطابق یافته‌ها در زمینه رابطه پیچیدگی تصویر با طول مدت‌زمان ادراک‌شده با مدل رمزگذاری عصبی ایگلمن، بیشتر بود؛ در حالی که یافته‌ها در زمینه تأثیر تعاملی عامل جنسیت، بر مدت‌زمان ادراک‌شده، در عین قابل مقایسه بودن با مدل ساعت درونی، جدید بوده و می‌تواند دیدگاه جدید و متفاوتی را وارد این‌حوزه از مطالعات نماید.
آقای احمد میراحمدی، دکتر مرتضی شجاری، محمدتقی پیربابایی،
دوره 9، شماره 3 - ( 6-1400 )
چکیده

ابن‌هیثم در رساله المناظر، با روشی مبتنی بر فرآیندِ ادراکِ کیفیاتِ بصریِ شیءِ مرئی، «زیبایی» را تبیین کرده‌است که دیدگاهی خاص و متفاوت از آرای رایج فلاسفه و اندیشمندان آن اعصار به‌حساب می‌آید. ایشان زیبایی را حاصل تعامل 22 کیفیتِ بصری در فرآیند ادراک می­داند که نقش هر یک از کیفیات بصری در این فرآیند، یکسان نیست. بعضی کیفیات مانند نور و رنگ به‌تنهایی، بعضی دیگر در ترکیبِ باهم و بعضی هم با قرارگیری در تناسبی کلی، باعث خلق زیبایی می‌شوند. در این پژوهش، فرآیند ادراک و آرای زیبایی‌شناسانه ابن‌هیثم تحلیل و نقش آن در معماری بررسی شد. در راستای تبیین بهتر موضوع و تدقیق در نتایج، مسجد جامع اصفهان با پیشینه بیش از هزار سال تاریخِ معماری، مورد مطالعه قرارگرفت. پژوهش از نوع کیفی و به روش توصیفی تحلیلی است. بدین منظور، ابتدا اطلاعات حاصل از مطالعات کتابخانه­ای و منابع اسنادی، مورد بررسی قرارگرفت؛ و سپس با رویکرد تطبیقیِ موردمحور، زیبایی از منظر ابن‌هیثم در مسجد جامع اصفهان، تحلیل و ارزیابی شد. طبق آرای ابن‌هیثم، قوای ظاهری و باطنی نفس، هر دو در فرآیند ادراک نقش دارند و این ادراک در سه سطح حسی، معرفتی و استدلالی، حاصل می‌گردد. ادراکِحسیِ پدیده‌های مرئی با حسِ بینایی صورت می‌پذیرد. ادراکِ معرفتی و ادراکِ استدلالی در ادامه ادراکِ حسی می‌آید و براساس نوع کیفیتِ بصریِ قابلِ ادراک و نیاز مخاطب به انجام تمییز، قیاس و تأمل در اشیا و استفاده از قوه ذهن و حافظه در فرآیند ادراک، انجام می‌شود. نتایج بدست آمده، مشخص می‌کند که ابن‌هیثم ماهیت زیبایی را نه مطلقا عینی یا ذهنی، بلکه ترکیبی از عین و ذهن می‌داند. همچنین، ایشان مراتب مختلفی از ادراک را مطرح می‌نماید که با توجه به زمانِ فرآیندِ ادراک، به‌صورت ادراکِ اجمالی (درآنِ‌واحد) یا ادراکِ تأملی (با دِرَنگ) است و با میزان آشناییِ مخاطب با شیءِ قابلِ ادراک و استفاده وی از قدرتِ تحلیلِ ذهنی رابطه دارد. در معماری به واسطه ارتباط مخاطب با بنا، مبحث زیبایی و ادراک اهمیت زیادی دارد. آگاهی معماران با فرآیند ادراک، این امکان را ایجاد می‌کند تا در فضای معماری با استفاده از سطوح و مراتب مختلف ادراکی، باعث تعامل و توجه بیشتر مخاطب با بنا گردد. از طرفی، کیفیات بصری موجود در فرآیند ادراک، قابل تعمیم در معماری بوده و می‌تواند به تحلیل زیبایی‌شناسی اثر، کمک‌‌‌نماید.

دکتر سمانه تقدیر،
دوره 9، شماره 3 - ( 6-1400 )
چکیده

شناخت فرایند خلق و ادراک آثار معماری از مسائل مهم و  پیچیده‌ی حوزه معماری است و علی‌رغم پژوهش‌های متعددی که در دهه‌های اخیر پیرامون آن صورت گرفته؛ هنوز برخی از ابعاد این فرایند ناشناخته باقی مانده است. با توجه به اینکه شناخت مناسب از این فرایند می‌تواند زمینه‌ی ارتقا کیفیت آثار معماری را فراهم آورد؛ و به حل بسیاری از مسائل پیش روی معماران کمک نماید؛ مساله پژوهش حاضر بازخوانی ساختار  فرایند خلق و ادراک آثار معماری، براساس مبانی دیدگاه حکمت متعالیه درنظرگرفته شده و برای انجام آن  از راهبرد استدلال منطقی  استفاده شده است. در این پژوهش ابتدا به تعریف دقیق انسان، هستی، ابعاد و ظرفیت‌های هریک پرداخته شده؛ و سپس نحوه  تعامل انسان و هستی و بازتاب این رابطه را بر فرایند خلق و ادراک آثار معماری بر اساس مبانی حکمت متعالیه، که شالوده‌ی نظری این پژوهش است؛ مورد مطالعه و بررسی قرار داده است.
همچنین با توجه به آن که بر اساس مبانی حکمت متعالیه، خداوند انسان را در صفت خلاقیت به صورت خود آفریده و متعالی‌ترین خلق نیز عالم هستی است؛ در این پژوهش فرایند خلق عالم هستی مورد بازخوانی قرار گرفته و با الگوگیری از آن ساختار فرایند خلق و ادراک آثار معماری در پنج مرحله تبیین شده است؛ که ارکان اصلی سازنده این ساختار عبارتند از: مرتبه نفس معمار و مخاطب، قوای ظاهری انسان (بینایی، بویایی، شنوایی، چشایی و لامسه)، و قوای باطنی او (قوه متصرفه، خیال (خزانه صورت)، حافظه (خزانه معنا)، حس مشترک و واهمه) در معمار و مخاطب، مقوله‌های سازنده معماری (فرم، کاربرد، معنا، طرح و ساخت، بافت و پیوستگی، روحیه و اراده)، نیازهای چهارگانه انسان (مادی،روانی، عقلانی، و روحانی)، و در نهایت با شناسایی عوامل موثر برکیفیت این فرایند پیشنهاداتی جهت ارتقای کیفیت آن ارائه شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می‌دهد با قرار دادن  مبانی جامع مکتب اسلام، به‌عنوان شالوده نظری پژوهش‌های معماری می‌توان به حل مسائل پیچیده در حوزه معماری کمک نمود.

- مهسا میرسلامی، - علی عمرانی‌پور، - سارا شریعتی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

مسجد به‌عنوان یک قرارگاه رفتاری، پیوند عمیقی با مخاطب خود برقرار می‌کند. این هم‌پیوندی در طول قرون متمادی از پیدایش مساجد تا به امروز بخشی تفکیک‌ناپذیر از عملکرد مسجد بوده است. عوامل متعددی بر تجربه‌های رفتاری و ادراکی مخاطب در فضاهای انسان‌ساخت ازجمله مساجد نقش دارند. از این عوامل تغییرات شکلی، تنوع گونه‌بندی و کالبدی در ساختار مساجد بر تجربیات رفتاری و فضایی مخاطب دخیل می‌باشند. در دهه اخیر می‌توان شاهد افزایش شکل‌گیری مساجد محله‌ای در شهر قزوین بود که اکثر این مساجد فاقد سرزندگی، پویایی، و میزان حضور مطلوب مخاطب می‌باشند و صرفاً تبدیل به فضاهای نمازخانه‌ای شده‌اند که این امر سبب عدم قابلیت ایجاد پیوند مابین فضا و مخاطبان می‌شود. هدف از انجام این پژوهش، کاوشی بر چگونگی نوع ارتباط بین ساختار شکلی- کالبدی مساجد و تاثیر آن بر ادراک مخاطب بوده است؛ به‌نحویکه نوع هندسه، تناسبات، دسترسی‌های هم‌سطح، طبقاتی و سلسله‌مراتب فضایی، تجربیات متفاوت ادراکی و رفتاری برای کاربران رقم می­زنند. از طرف دیگر، تنوع و انطباق‌پذیری فعالیتی و واسط‌های ادراکی متأثر از کالبد مساجد بر میزان حضورپذیری مخاطبین در مسجد موردبررسی قرار گرفته است.
در فرایند پژوهش، جمع‌آوری اطلاعات، با ثبت رویدادها و فنون کار میدانی، در سه مسجد با ساختار سنتی حیاط مرکزی و سه مسجد با ساختار طبقاتی در شهر قزوین موردمطالعه قرار گرفته است و به‌منظور بررسی نقش و جایگاه ساختار کالبدی و هندسی به روش کمی از تئوری نحو فضا با نرم‌افزار depthmap10 با به‌کارگیری شاخص‌های چیدمان فضایی بهره‌گیری شده است. ازآنجاکه برای ارزیابی وزن مؤلفه‌های مؤثر بر چگونگی ادراک و رفتار به‌صورت کیفی نمی‌توان به‌تنهایی از روش فوق بهره جست، در ادامه از طریق روش پیمایشی و طرح پرسشنامه و آنالیز داده‌ها توسط نرم‌افزار آماری Amous22 مورد تحلیل همبستگی قرار گرفت و روابط معنادار بین متغیرهای دخیل استنباط ‌گردید. یافته‌های پژوهش نشانگر آن می‌باشد که گونه‌بندی و مؤلفه‌های کالبدی معماری نظیر توزیع و هم‌پیوندی، عمق، اتصال فضایی، چیدمان و ارتباط دسترسی‌های داخلی بر تنوع، انطباق‌پذیری فعالیتی و همچنین نوع ادراک مخاطب با توجه به واسطه‌های ادراکی (نیازها و ترجیحات) با مدت توقف و میزان حضورپذیری کاربران مسجد، هم‌پیوندی قوی و مستقیم ایجاد می‌کنند.

آذین عطایی، جمال‌الدین سهیلی، مریم ارمغان، علی‌اکبر حیدری،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

در فرایندهای برنامه‌ریزی شهری، لزوم توجه به ارتقای کیفی محیط در راستای تأمین رضایتمندی شهروندان، از اصول بنیادی امر توسعه به شمار می‌رود. ماهیت محیط‌، ماحصلی از فعالیت‌ها، مفاهیم و خصوصیات فیزیکی است؛ بنابراین ادراک کاربر، رویکردی تحلیلی از قضاوت فضایی را ارائه می‌دهد. اهمیت پاسخ­گویی سطوح ادراکی متفاوت فرد توسط عوامل مختلف محیطی، ضرورت بررسی کیفیت محیطی از منظر تجربه ادراکی را نشان می‌دهد؛ زیرا بحران گسترش محیط­های فاقد مطلوبیت تجربی حاصل از برخوردهای عملکردگرا، موجب ناکارآمدی در تأمین نیازها شده و ضمن آسیب‌ به مکانیسم‌های رفتاری، حیات شهری را نیز دچار مخاطره کرده است. این پژوهش با هدف تبیین اثرگذاری کیفیت محیطی بر تلقی تجربی ساکنان دو باغ‌شهر در استان البرز انجام ‌شده است و با فرض وجود ارتباط میان کیفیت محیط در فضاهای همگانی با ادراک مخاطبان و جهت پاسخگویی به چگونگی این ارتباط اقدام شده است. دهکده با تردد کنترل‌شده، دارای خدمات محدود و بدنه‌های محصور و منفک از بافت شهری، اما مهرشهر با خدمات محله‌ای مجهز و بدون محدودیت پیرامونی و کنترل عبور و مرور است که ضمن دوره ساخت مشترک، چیدمان فضایی آن­ها حفظ‌شده است؛ با توجه به تأثیرات ویژگی‌های زمینه‌ای متفاوت بر تجربه کاربران، در راستای هدف، میزان رضایتمندی نسبت به مؤلفه‌های زیبایی‌شناسی و کالبدی- فضایی دو باغ­شهر مقایسه شده ­است. پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی انجام‌شده و رویکرد روش‌شناسی آن آمیخته است. مطالعه پیمایشی با توزیع تصادفی پرسشنامه میان ساکنان انجام شده و تحلیل متغیرها با spss و آزمون فرضیه با آماره (t) صورت­گرفته است. یافته­ها نشان می­دهند حصار پیرامونی و ساختار شطرنجی دهکده با ایجاد باهمستان‌ها به­وسیله مرزبندی گیاهی، موجب تأمین محصوریت شده و با بهره از کریدورهای دید به فضاهای باز، نبود دیوارهای همسایگی و همه‌شمولی معابر موجب افزایش پیوستگی شده است. در مهرشهر، تنوع فرمیک خانه­ها، طراحی منحنی‌وار با تغییر زاویه دید ارتقای تباین فضایی را منتج شده و هماهنگی حجم، نما و کاربری بناها، تناسبات بصری و پیاده­محوری موجب رضایتمندی معیار مقیاس شده است. در هر دو مجموعه وجود باغ­های شخصی، چشم­اندازهای طبیعی و تنوع بصری- حرکتی معیار کیفی زیبایی­شناسی برابری را به­وجود آورده است. در نهایت اصلی­ترین عوامل موفقیت تجربه ادراکی، دعوت­کنندگی افراد خسته از کسالت زندگی پرتلاطم شهری، پیوستگی سبزینگی در جداره بیرونی و اعتلای زیبایی بصری منظر بافت­های شهری هم­جوار در دهکده و تأکید بر نظم و طرح‌واره هندسی در مهرشهر بوده است.

دکتر اکرم حسینی،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده

دوره صفوی علاوه بر شکوفایی کشور در زمینه­‌های مختلف و ایجاد یک حکومت ملی پس از دوره­ای طولانی، برای اولین بار در مقیاس وسیع، تشیع مذهب رسمی کشور گردید. اندیشه­‌های جاری در این دوره مبعث از رویکردهای ایرانی- شیعی از خصوصیات منحصر‌به‌فردی برخوردار بود. به دلیل نقش عمده مساجد در این دوره در ساختار سیاسی و اجتماعی کشور، انتظار می­رود معماری مساجد نیز متاثر از اندیشه‌­های مذکور باشد. از طرفی دیگر استفاده از هندسه را می‌توان بن­‌مایه‌­ای در آفرینش معماری ایرانی دانست. این تحقیق با هدف پاسخ­گویی به این سوال شکل گرفته که رویکردهای حاکم بر دوره­ صفوی چه تغییراتی را در مشخصات فیزیکی گنبدخانه مساجد دوره صفوی سبب شده­اند و این تغییرات چه تاثیراتی بر ادراک انسان از فضای معماری داشته است.
هدف تحقیق از طریق مقایسه مشخصات فیزیکی گنبدخانه مساجد دوره صفوی، با مساجد قبل از این دوره به دست آمده است. از آنجا که مساجد گنبدخانه‌­ای از دوره سلجوقی رواج یافته‌­اند، جامعه آماری تحقیق، ده گنبدخانه­ سلجوقی، ده گنبدخانه­ ایلخانی، دوازده گنبدخانه­ تیموری، و یازده گنبدخانه­ صفوی می­باشد که بر اساس ابعاد دهانه به دو گروه مساجد بزرگ و کوچک تقسیم شده­اند. این 43 مسجد، دربرگیرنده تعداد عمده­ای از کل جامعه آماری مستندشده می‌­باشند. به دلیل ماهیت تاریخی این تحقیق، روش تفسیری-تاریخی در ترکیب با روش­‌های کمی مورد استفاده قرار گرفته و داده‌­ها به شیوه استنتاج منطقی تحلیل گردیده‌­اند.
نتایج تحقیق نشان می­‌دهد ویژگی­‌های هندسی و تناسبات گنبدخانه­‌های دوره صفوی، بیشترین انطباق را با گنبدخانه­‌های سلجوقی نشان می­دهند. در گنبدخانه مساجد بزرگ صفوی تمامی مولفه­‌های فیزیکی مورد مطالعه نسبت به مساجد دوره­‌های قبل، در جهت خلق گنبدخانه‌­های رفیع‌­تر، افزایش قابل توجهی نموده‌­اند. مساجد بزرگ به نسبت مساجد کوچک، تفاوت‌های ساختاری بیشتری را با مساجد دوره­‌های قبل خود نشان می­‌دهند. فارغ از ابعاد مسجد، کاهش محسوس تناسبات داخلی فضای گنبدخانه مساجد صفوی نسبت به گنبدخانه­‌های دوره‌­های قبل، باعث می‌شد که مساجد احساس راحتی و تعامل مثبت با محیط داخلی را القا کنند. از این طریق ضمن اینکه فضا موجب ادراک حسی ناخوشایند در مخاطب نمی‌­گردد، معماری مسجد به عنوان زمینه‌­ساز ارتقای کرامت انسانی عمل کرده و از این طریق معماری مسئولیت اجتماعی- مذهبی خود را به انجام می‌­رساند.

منا متولی حقیقی، سید محمد خسرو صحاف، طاهره کمالی زاده،
دوره 12، شماره 2 - ( 4-1403 )
چکیده

حرکت در فضا، لازمه‌­ی ادراک معمارانه است. فلسفه نیز عامل حرکت را مبنایی برای ادراک جهان مادی می­‌داند. به گونه‌­ای که فلاسفه‌­ی اسلامی نیز از دیرباز بر این مهم تاکید داشته­‌اند و حرکت را دارای کمال و غایت می­‌دانستند. ملاصدرا بنیانگذار حکمت متعالیه با بیان نظریه­‌ی حرکت جوهری خود معتقد است که وجود مادی با حرکت دائمی خود به سوی وجود عقلانی و مجرد، با طی مراتب و گذر از عوالم سه‌گانه (محسوس، خیال، و معقول) به ادراک حقایق جهان نایل خواهد شد. در این ارتباط مسئله حرکت جوهری و ادراک فضا در معماری موضوع اصلی این پژوهش خواهد بود. حال سوال پژوهش این‌گونه خواهد بود که چگونه می­‌توان به ادراک فضای معماری -بالاخص مورد پژوهش حاضر یعنی رواق الله‌وردی‌خان در حرم مطهر امام رضا(ع)- با نظر به حرکت جوهری ملاصدرا نائل آمد و تفسیری جدید از این ادراکات ارائه نمود؟ هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی مراتب ادراک فضا در رواق الله‌­وردی­‌خان با نگاهی به مفهوم حرکت جوهری ملاصدرا می­باشد. بدین منظور، در این مقاله ابتدا به بررسی مفهوم حرکت جوهری ملاصدرا پرداخته و سپس به بررسی مراتب ادراک فضا در رواق الله‌وردی‌خان پرداخته شده است. پژوهش پیش­رو از نوع کیفی تحلیلی-توصیفی بوده و راهبرد آن پرداختن به مطالعات موردی با رویکرد تفسیری می‌­باشد. این مقاله با تحلیل تجربه‌­ی ادراکی ناظر در رواق الله وردی­خان، مقارنه­‌ی حرکت و ادراک در فلسفه و معماری را مورد بررسی قرار می‌­دهد. نتایج مطالعات نشان داده است که سلسله‌مراتب فضایی در رواق الله‌وردی‌­خان، عدم تنوع مصالح در فضای داخلی این رواق و مواجهه‌ی انسان از ورودی تا مرکز آن مبتنی بر دیدگاه تجربه فضایی است که منجر به بهبود ادراکات حسی و تجربه فضایی زائران از رواق و فضامندی آن شده است. ضمن اینکه بستری برای کشف و شهود درونی ناظر فراهم می‌­سازد، با توجه به تجربه‌­ی ادراکی از نازل به سوی کامل­‌ترین آن هدایت خواهد شد. همچنین با توجه به نوع فضاها و حرکت زائر در فضای رواق می‌­بایست بیان نمود که تجربه فضایی به گونه­‌ای چندحسی بوده و کالبد این رواق به نحوی ساخته و پرداخته شده که حواس پنج‌گانه زائران را درگیر خودش می­‌نماید.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله پژوهش های معماری اسلامی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Researches in Islamic Architecture

Designed & Developed by : Yektaweb