113 نتیجه برای اسلام
محمدجواد مهدوی نژاد، پریا سعادت جو،
دوره 1، شماره 1 - ( 12-1392 )
چکیده
گرایش به هویت و تلاش برای دست یابی به یک معماری باهویت، جریانی کلیدی در معماری معاصر کشورهای اسلامی به شمار می رود. سرزمین عربستان سعودی به عنوان خاستگاه اسلام با اقتصادی رو به رشد در دهه های اخیر، اکنون بستر ساخت و سازهای عظیمی است که معماری معاصر آن را بیش از هر زمان دیگر با چالش هویت و اصالت روبرو کرده است. هرچند پژوهش هایی به صورت پراکنده چالش هویت و هویتگرایی را در معماری معاصر عربستان سعودی بررسی کرده اند، کمتر تحقیقی به تحلیل تعامل و تقابل هویت اسلامی با آثار معاصر این کشور پرداخته است. هدف اصلی از این پژوهش شناسایی و تحلیل نسبت مفهوم هویت اسلامی و بومی با معماری معاصر عربستان سعودی است. از این رو سوالات اصلی پژوهش عبارتند از: 1- چه جریانها و گرایشهایی در معماری معاصر عربستان قابل تعریف اند؟ و هر یک از این گرایشها چگونه به مفهوم هویت در آثار خود توجه کرده اند؟ 2- رابطه میان نظر (آنچه معماران از طرح خود در ذهن دارند و یا هدفی که در ذهن طراح برای دست یابی به یک معماری باهویت دنبال می شود) و عمل (آنچه در محصول طراحی مشاهده می شود و توسط مخاطب درک میشود) در معماری معاصر عربستان سعودی چگونه است؟ بر اساس چارچوب نظری پژوهش آثار معماری معاصر در پنج محور اساسی شامل: 1- ایده ساختاردهنده طرح (کانسپت)، 2- فناوری ساخت (بکارگیری فناوریهای نوین)، 3- مصالح، 4- شکل و فرم و 5- رابطه با محیط مورد تحلیل قرار گرفتند. از این رو پژوهش با رویکردی بی طرفانه، آثار طراحی شده در دو دهه اخیر را از منظر شاخصه های مذکور مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. این تحقیق در دو لایه صورت پذیرفت. در لایه نخست نظر معمار درباره اثر معماری طراحی شده مورد بحث قرار گرفت. سپس در لایه دوم بر اساس چارچوب نظری ترسیم شده، پژوهشگران آثار مذکور را مورد مطالعه قرار دادند. مقایسه تطبیقی نتایج حاصل از تحلیل نظرات شخص معمار درباره اثر خود، با تحلیلی که توسط پژوهشگران درباره اثر و ویژگیهای آن به عنوان یک محصول ارائه نمودند؛ مشخص کننده فاصله نظر و عمل در آثار معماری معاصر عربستان سعودی در برخورد با موضوع هویت بود. برای دست یابی به هدف فوق، 50 اثر منتخب از میان آثار شاخص دو دهه اخیر کشور عربستان بر اساس شاخصه های تحلیلی پژوهش مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. سپس با استفاده از نرم افزارهای صفحه گسترده میزان همبستگی میان آراء این دو گروه (نظر طراح و دریافت کارشناسان از طرح) مورد تحلیل قرار گرفت. دستاوردهای پژوهش نشان داد که سهم قابل توجهی آثار شاخص معماری معاصر کشور عربستان سعودی به دست معماران خارجی ساخته شده، که اغلب ایشان از آشنایی کافی با دین مبین اسلام به عنوان دین رسمی آن کشور برخوردار نیستند. تحلیل تنوع شکلی و مفهومی آثار نشانگر آن است که می توان نوعی سرگشتگی را در معماری معاصر عربستان سعودی مشاهده نمود. همچنین دستاوردها موید این نکته است که آنچه در جملات و اظهار نظر معماران در قالب احیای هویت بومی بیان شده، در عمل به تقلید از فرمهای مشهور در معماری غرب منتهی شده است. از این رو تناقض میان نظر و عمل منجر به نوعی تکثرگرایی و بی نظمی در معماری معاصر عربستان سعودی شده است؛ هرچند کیفیت ساخت در نمونه های تحلیل شده از جایگاه قابل قبولی برخوردار است. بی توجهی به این مقولات و برخورد سطحی با مسئله منجر به گسست از گذشته خواهد شد و پیش بینی می شود که با این روند بحران هویت در این کشورها تعمیق شود.
رضا خیرالدین،
دوره 1، شماره 1 - ( 12-1392 )
چکیده
یکپارچگی شهری به عنوان یکی از معیارهای مهم در کیفیت تحولات توسعهای شهرها مطرح است. به عبارتی شکاف و جداییگزینی اجتماعی (Social Segregation) در روند تحولات فضایی-کالبدی محلات و مناطق مختلف یک شهر پدیده مطلوبی نیست. از آنجا که این پدیده، موجب تفکیک طبقات مختلف اجتماعی در پهنهها و محلات متمایز میشود، لذا میتواند منشأ اصلی برخی دوگانگیها و تضادهای جدی بین محلات بالا و پایین اقتصادی- اجتماعی گردد. چنین شرایطی تعادل کلیت شهر را مختل نموده و برای یکپارچگی فضایی (Spatial Integration) آن تهدیدآفرین خواهد بود. از این رو تعادلبخشی و یکپارچه کردن مناطق مختلف شهری یکی از الزامات راهبردی در طرحهای شهرسازی در مواجهه با جداییگزینی فضایی شهرهاست. در مقاله حاضر مفهوم تعادلبخشی جهت یکپارچگی تمامیت شهر از دیدگاه اسلامی (قرآن و نهج البلاغه) مد نظر قرار میگیرد. تعادلبخشی و عدالت فضایی (Spatial Justice) درمناطق شهری لزوماً به معنی تلاش برای مساوی و همگونسازی نواحی مختلف نیست. بلکه کوششی نظامیافته از سازماندهی فضایی و تأمین نیازهای متناسب برای هر یک از محلات با وجود تنوع و پویایی در آنها است. در این فرآیند، گونهها وسلسله مراتب مختلفی از محلات با ویژگیهای خاص وجود دارند. تفاوت محلات منجر به تفاخر و برتریجویی ناشی از اسکان درآن نمیشود. بلکه تعلق ساکنان به محله اسکان خود امری تعیینکننده است. به عبارتی محلات به خاطر ساکنان اعتبار مییابند و اسکان در یک محله اعتباری ذاتی و تمییز اجتماعی (Social Discrimination) به ساکن نمیدهد. لذا کثرت همه محلات در وحدت کل شهر، بدور از احساس تقابل اجتماعی و دوگانگی فضایی به صورت یکپارچه نظام مییابند. تبیین مصداقی و دقیق بحث با بررسی کیفیت زندگی و گونه شناسی نواحی مختلف کلانشهر تهران (112 ناحیه شهری) برای سنجش شکاف و جداییگزینی فضایی- کالبدی در آن صورت میگیرد. روش شناسی تحقیق بر تبیین مؤلفههای مشخص مفاهیم نظری از منابع اسلامی و تعیین شاخص های کمی سنجش شکاف فضایی مبتنی است. تحلیلهای مربوط به ارزیابی یکپارچگی شهری با استفاده از مدلهای آنالیز مکان مرجع (Geo-referencial Analysis ) و کارتوگرافیک از تمام نواحی شهر تهران برحسب حدود 50 شاخص کمی صورت میگیرد و خروجیها و یافتههای تحلیل، اقدامات، طرحها و سیاستهای ساماندهی مناطق شهری توسط مدیریت شهری را در دو دهه اخیر در ترازوی سنجش تعادل شهری قرار میدهد. به این معنا که آیا تحولات شهر تهران به عنوان پایتخت کشور اسلامی ایران به سوی تعادل و پویایی شهری بوده یا گسیختگی و جداییگزینی فضایی- کالبدی؟
فاطمه صمیمی فر، مهدی حمزه نژاد،
دوره 1، شماره 1 - ( 12-1392 )
چکیده
تعاملات اجتماعی یکی از نیاز های اساسی و فطری انسان است که امروزه به تدریج در حال نابودی است . پایداری اجتماعی گرایشی است که به منظور تقویت این تعاملات در معماری بین المللی مطرح شده است.با این همه چندان روشن نیست که نظریه های نوین در باب پایداری اجتماعی تا چه اندازه پاسخگوی این نیاز در ایران اسلامی هستند؟ مبانی پایداری محلات مسکونی ایران در گذشته به لحاظ اجتماعی چه بوده ؟ و راهکار های پایداری اجتماعی که امروزه در دنیا تجویز می شود تا چه حد با این مبانی همخوانی دارند؟ هدف این تحقیق ارایه راهنمایی برای طراحان معمار و شهرساز است تا بتوانند پایداری اجتماعی را به خصوص در محلات مسکونی به نحوی سازگار با مبانی اسلامی ارتقا دهند . در مراجعه به شالوده نظری اسلامی در حوزه پایداری مهمترین بستر لازم در این راستا ، اخلاق معرفی شد . به همین دلیل با مراجعه به مباحث اخلاق اسلامی ، 8 اصل اخلاقی زمینه ساز پایداری اجتماعی محلات مسکونی به قرار زیر انتخاب گردید :عزت نفس اجتماعی (وجدان اخلاقی)، مدارا(عفو و بخشش)، همسایه داری و مهمان نوازی، حیا و غیرت، تواضع و عدم تفاخر ظاهری. بررسی مصادیق و مظاهر این ویژگی ها در محلات مسکونی سنتی ایرانی راه را برای تبیین دقیقتر اصول معمارانه پایداری اجتماعی هموار می کند . روش گردآوری این مقاله روش تطبیقی است به نحوی که با مبنا قرار دادن اصول اخلاقی اسلام در زمینه ی پایداری اجتماعی به اعتبار سنجی اصول نوین پایداری اجتماعی پرداخته شده است . نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که تئوری هایی که در سطح بین المللی در زمینه ی پایداری اجتماعی مطرح شده است، گرچه در حوزه ی مباحث توسعه جمعی همچون مشارکت جمعی، مسئولیت پذیری، امنیت اجتماعی ومسائلی از این دست اشتراکات زیادی با اسلام دارند ولی در زمینه ی حقوق الهی فرد حرفی برای گفتن نداشته و از آن غفلت می نمایند. بنابراین معیار های جهانی برای پاسخگویی به نیاز محلات مسکونی ایرانی امروز که سابقه ای درخشان در گذشته داشته اند ناقص بوده و در برخی موارد با اصول اسلامی در تضاد هستند که در این مقاله به این اشتراکات و تضاد ها پرداخته می شود.
نقره کار عبدالحمید،
دوره 2، شماره 1 - ( 3-1393 )
چکیده
اگرچه مسجد ولیعصر در مجاورت تئاتر شهر در مدیریت شهری اسبق به طور کامل طراحی شده و تا سقف اول اجرا شده بود، در مدیرت جدید شهری متوقف و به طور کامل تغییر یافت .
برای کسب تجربه در نمونه های مشابه بعدی پاسخ به این سوال ضروری است که احیانا چه اشکالاتی در طرح قبلی وجود دارد.
هدف از این تحقیق اصلاح معیارها و شاخصه های سنجش طرح های مسجد برای مراکز تصمیم گیر و سیاستگزار و مجری است تا از این به بعد شاهد نتایج بهتری در این رابطه باشیم. روش تحقیق استدلالی و تحلیلی و مصداق پژوهی است .
بر اساس بررسی های این تحقیق تغییر طرح ناشی از تغییر نگرش مدیران نسبت به تعریف ، جایگاه و ارزشهای اصیل مسجد به جای تشخیص مذهبی در مجموعه، خود را با مجموعه سازگار کرده و عنصر منفعلی در مجموعه تلقی می شود .
همچنین تاثیر از سبک های رایج جهانی در طرح جدید که سرچشمه نظری آنها الحاد و بی دینی (لائیسم) ، توهم جدایی دین از علوم و هنرها، (سکولاریسم) و ساختار زدائی از معیارها و ارزشهای پایدار (دیکانستراکتیویسم) و در نهایت بی هدفی و بی غایتی و هرج و مرج (آنارشیسم) در خلق آثار هنری می باشد.
چنین رویکردهایی که قطعا متعارض با بدیهیات حکمت و فلسفه هنر در معماری و شهرسازی است، متاسفانه بعد از تاثیر گذاری در سبکهای معماری و شهرسازی معاصر، اکنون به مهمترین عناصر فضای شهری ما، یعنی ساختمانهای مذهبی و به خصوص مساجد، تهاجم نموده است.
امید است برنامه ریزان، سیاستگذاران و متولیان امور ساختمانهای مذهبی و مساجد، با عبرت از چنین نمونه هایی، که متاسفانه قابل گسترش است، با وضع قوانین و آیین نامه های راهبردی و ارائه راه کارهای عملی و نظارت لازم، از تکرار بت سازی به جای مسجد سازی جلوگیری نمایند.
مهرداد حجازی، فاطمه مهدیزاده سراج،
دوره 2، شماره 1 - ( 3-1393 )
چکیده
در معماری اسلامی ایران معنا، زیبایی، شکل و سازه چهار عامل اساسی هستند که با ترکیبی متناسب از آنها معمار سنتی قادر است نقشی از جهان معنا را در عالم مادی متجلی سازد. وجود یک ارتباط منطقی و منسجم بین این عوامل بوده است که در دوره اسلامی، معماری ایران را در موقعیتی ممتاز قرار داده است. یکی از بزرگترین چالش های معماری امروز عدم وجود ارتباطی منسجم بین عوامل تشکیل دهندۀ آن می باشد. علت اصلی این نقیصه دور شدن از آموزه ها و ریشه های معماری سنتی است که منجر به تفکیک مراحل گوناگون فرایند طراحی و ساخت، تغییر در روند آموزش معماران، و شتاب و سرعت ساخت و ساز شده است.
به منظور دستیابی به چگونگی برقراری ارتباط مابین عوامل غیر کالبدی (معنا و زیبایی) و عوامل کالبدی (عملکرد، فرم، هندسه و سازه) در معماری، ابتدا لازم است تا به تحلیل مصادیقی پرداخت که ارتباط را به اعلی درجه دارا باشند. در این مقاله، بدین منظور مساجد برجسته تاریخی به یادگار مانده از قرون پیشین که تجلی معنا در کالبد آنها در طی زمان به اثبات رسیده است به عنوان نمونه های مطالعاتی انتخاب گردیدند. سپس با بهره گیری از سامانۀ صوری/فرهنگی در طیف استدلال منطقی سعی گردید تا با تلاش در مجزاسازی واحدهای متشکلۀ کلیت واحد این بناها، الگوی ذهنی حاکم بر شکل گیری و فرایند طراحی به تصویر کشیده شود.
بدین جهت پس از تعریف مشخص هر کدام از مقولات معنا، زیبایی، هندسه و سازه، چگونگی ارتباط و نحوۀ به کارگیری آنها در بناهای تاریخی ایران در دوره اسلامی تشریح گشت. ملاحظه گشت که در معماری سنتی تمامی دانشهای مورد نیاز در شکل دهی به محصول نهایی، متشکل از سبک و فرهنگ زندگی کاربران، جزئیات عملکرد و داده های اقلیمی محیطی همگی در ذهن معمار فرهیخته و دارای بینش تجمیع می گشتند تا به آسایش فیزیکی و آرامش روانی در معماری دست یابند. امروزه با مداخلۀ تمامی عوامل در زمان و جایگاهی مناسب در فرایند طراحی و مشارکت همزمان تمامی تخصصهای مداخلهگر در شکل گیری نهایی محصول معماری با راهبری و مسئولیت هماهنگ کننده ای دارای دانش و بینش می توان به کیفیات نهفته در معماری اسلامی دست یافت. در انتها با بهره گیری از آموخته های این بناهای شاخص تاریخی، الگوریتمی جهت طی فرایند طراحی معماری برای دنیای معاصر پیشنهاد گردید که در آن جایگاه مداخلۀ هر کدام از عوامل فوق مشخص شده است.
ساناز لیتکوهی، سپیده سنجری ،
دوره 2، شماره 1 - ( 3-1393 )
چکیده
مقاله حاضر به مقایسه معیارهای کیفیت زندگی شهری و مفاهیم استخراج شده در خصوص شهر اسلامی از دیدگاه تحلیل علتهای چهارگانه پرداخته است. روش انجام تحقیق توصیفی – تحلیلی و آنچه بهانه انجام این پژوهش بوده، مقایسه آنچه در تحقیقات متفکران معاصر غربی به عنوان معیارها و ملاکهای سنجش کیفیت فضای شهری عنوان شده از طرفی و مشخصه ها و ویژگیهای شهر اسلامی از دیدگاه منابع اسلامی از طرف دیگر بوده است. تمامی مکاتب معماری و شهرسازی در این نکته توافق دارند که یکی از مهمترین اهداف طراحی، برآورده کردن نیازهای مادی و معنوی انسان با بالاترین کیفیت ممکن می باشد گرچه در مورد تعریف کیفیت زندگی و شاخصهای موثر بر آن هنوز توافق صددرصدی وجود ندارد با اینحال با بررسی سابقه تحقیقات انجام شده در این موضوع می توان به معیارها و شاخصهای کلی تعیین شده دست یافت. در راستای دستیابی به هدف پژوهش، در درجه اول معیارهای کیفیت زندگی شهری از دیدگاه متفکران و محققان غربی از سال 1972 تا حال حاضر مورد مطالعه قرار گرفته و ضمن استخراج، مطابق با علل چهارگانه مادی، صوری، غایی و فاعلی دسته بندی شده تا امکان بررسی کمی آنها وجود داشته باشد. همچنین معیارها و صفات شهر مطلوب اسلامی از منابع دینی، روایات، احادیث و مقالات مرتبط با شهر اسلامی استخراج و دسته بندی شده است. برای نتیجه گیری فراوانی نسبی هر یک از علل چهارگانه در دو بخش مورد مقایسه تطبیقی قرار گرفته است. نتایج حاکی از آن بوده است که علل غایی بیشترین فراوانی را در هر دو دسته بندی دارا بوده اند. علل صوری در ویژگیهای شهر اسلامی کمیتی بیشتر از شاخصهای تعیین شده توسط متفکران غربی داشته اند و علل مادی بیشتر مورد توجه متفکران غربی بوده است. مهمترین تفاوت در بخش علل فاعلی قابل مشاهده است بطوریکه دیدگاهها، جهان بینی و بینش معمار و شهرساز در تعیین شاخصهای کیفیت فضای شهری بسیار کمرنگ مطرح شده و فراوانی حدود یک درصد داشته اند در حالیکه این نسبت در تعالیم و مفاهیم استخراج شده در خصوص شهر اسلامی بسیار جدی تر و پررنگ تر می باشد. اعتقاد به حکمت الهی و وحدت موجود در پس کثرتهای ظاهری، باعث شده است تا نگرش و بینش معمار و شهرساز اسلامی، جامعتر و حکیمانه تر از همتایان غربی آنان باشد که نتیجه این امر تلاش در جهت تعالی و اعتلای انسان ضمن براوردن خواستها و نیازهای روزمره آنان و در یک کلام تجسم اصل تذکر در معماری و شهرسازی بوده است.
هوشمند علیزاده، کیومرث ایراندوست، کیومرث حبیبی، محمد بشیر رباطی،
دوره 2، شماره 1 - ( 3-1393 )
چکیده
شهر قلمرو فرهنگ اسلامی به دلیل متاثر شدن از اصول و ارزش های برآمده از دین اسلام ، از مشخصه هایی برخوردار شده که آن را از دیگر حوزه های فرهنگی متمایز میسازد. محرمیت بصری از جلمه این ویژگیهاست که مباحت پردامنهای در باره آن جاری است. با این وجود در مطالعات شهری فرهنگ غرب عمدتاً به جای اشاره مستقیم به محرمیت، مفاهیم قلمرو یابی و فضای شخصی را مورد تاکید قرار داده اند. در کنار این دو مفهوم که عمدتا وامدار مطالعات رفتاری می باشند، به مفاهیم دوگانه دیگری همچون محرمیت و اجتماع محلی در مطالعات شهری اشاره شده است. فقدان مرجع مستقیم در زمینه محرمیت در مطالعات یا نظریه ی شهری عمدتا به ماهیت محیط ساخته شده، به ویژه تداخل حوزه های خصوصی و عمومی، در فرهنگ غربی ارتباط پیدا می کند که از قرن هجدهم به بعد تغییرات چشگیری را تجربه کرده است. بهای این تغییر را حوزه خصوصی پرداخت نموده زیرا که نهاد خانواده کنترل انحصاری بر قلمرو خصوصی خود را با تضمین دسترسی به حوزه عمومی از دست داده است و به همین خاطر در این زمینه فرهنگی، دوگانگی فضای عمومی و خصوصی کم رنگ شده است. در مقابل، در بافت شهری فرهنگ شرق اسلامی به ویژه خاورمیانه، مفهوم محرمیت بخاطر اهمیت زندگی خانوادگی که به واسطه مفاهیم قرآنی به عنوان مرجع اصلی جامعه نهادینه شده، برجسته شده و بر آن تأکید زیادی شده است. تحقیقات زیادی در ارتباط با شهرهای اسلامی وجود دارد که به طور مستقیم به مفهوم محرمیت و تأثیرات آن بر شکل سکونتگاهها پرداخته است. در این مقاله با مرور متون و اسناد مرتبط با موضوع و بررسی محتوایی آنها مفهوم و ابعاد محرمیت بصری واکاوی و تحلیل شده است. نتایج این بررسی نشان میدهد که مفهوم محرمیت عامل بنیادین کنترل سازمان کالبدی شهر بوده به طوری که منجر به هدایت توسعه از درون به برون شده است. این بدان معنی است که قلمرو خصوصی با پوشش جنبه های اصلی زندگی انسان به ویژه در فضای حیاط مرکزی خانه، نسبت به عرصه عمومی ارجحیت پیدا کرده است. بنابراین، چنین می توان استدلال کرد که هسته نیروهای شکل دهنده شهرهای اسلامی بر مبنای مفهوم محرمیت بصری و قوانین ساختاری آن (ساختاری درونگرا بر اساس محدودیت ها و آستانه ها) بوده که از قانون اسلامی نشأت گرفته است.
محمدمنان رئیسی، عبدالحمید نقره کار، کریم مردمی،
دوره 2، شماره 1 - ( 3-1393 )
چکیده
از مباحث مطرح در دانش معماری و به ویژه معماری اسلامی، رمزپردازی و رویکردهای مختلف آن است. اصولاً رمزپردازی یکی از ویژگی های مهم معماری اسلامی است تا جایی که برخی اندیشمندان، لازمه تحقق این نوع معماری را رمزپردازی می دانند. مسئله ای که این مقاله به بررسی آن می پردازد چیستیِ رمز در آثار معماری و به تبع آن، چگونگیِ رمزپردازی در معماری اسلامی است. هدف از بررسی این مسئله، تبیین رویکردهای مختلفی است که معماران مسلمان برای رمزپردازی در آثار خود از آنها بهره می جستند تا با تبیین ماهیت و ویژگی های هریک از این رویکردها، درس های لازم برای ترسیم آینده رمزپردازی در معماری اسلامی آموخته شود. جهت تبیین مسئله ی این تحقیق، از روشی ترکیبی استفاده خواهد شد که متشکل از روش های تحلیل محتوای کیفی و استدلال منطقی می باشد و گردآوری داده ها نیز عمدتاً از طریق مطالعات اسنادی و کتابخانه ای انجام شده است. شالوده نظری این پژوهش، مبتنی بر منظومه حکمت اسلامی است تا با استناد به این شالوده، نتایج تحقیق، شایستگی لازم جهت کاربست در معماری اسلامی را داشته باشد. یافته های این تحقیق حاوی راهبردهایی نظری برای رمزپردازی در معماری اسلامی است که با اتخاذ آنها می توان هویت اسلامی در آثار معاصر معماری را به نحو مطلوب تری تبلور بخشید. طبق این یافته ها، در حوزه معماری علاوه بر نشانه های اعتباری، نشانه هایی تکوینی نیز وجود دارد که در مؤلفه های مختلف معماری نظیر هندسه و فرم جلوه گر می شود و لازمه رمزپردازی در معماری اسلامی، توجه توأمان به هر دو نوع این نشانه ها می باشد. با استفاده از این نشانه ها، دو رویکرد اصلی برای رمزپردازی در معماری اسلامی قابل ارائه است که عبارتند از رمزپردازی استقرایی و رمزپردازی استنباطی. رویکرد اول مبتنی بر ابزارهای شناختِ حسی است حال آنکه رویکرد دوم عمدتاً مبتنی بر ابزارهای عقلانی و گاه شهودی است.
مهدی خاک زند ، کوروش آقابزرگی ،
دوره 2، شماره 1 - ( 3-1393 )
چکیده
انجام فعالیتهای گوناگون در فضاهای شهری، جزئی از فرهنگ گذشته به حساب می آمد. حال آنکه اکنون فضاهای شهری از لحاظ کیفی تعریف خاصی ندارند. به نظر می رسد جهان مادی گرای امروز بیشتر در پی افزایش بازدهی و کمیات اقتصادی است، و این کمیت گرایی باعث باز ماندن از موضوعات کیفی شده است. بدین سبب کم رنگ شدن حضور مردم در فضاها، انجام این پژوهش مهم را ضروری می سازد. تلاش این پژوهش در ارزیابی و مقایسه تطبیقی میان مولفه های سازنده کیفیت فضاهای شهری از نگاه نظریه پردازان غربی و نیز اندیشمندان ایرانی اسلامی است. به نظر می رسد وجود پررنگ روابط اجتماعی از موثرترین مولفه های افزایش کیفیت فضاهای شهری محسوب می شود. داده های این تحقیق در دو بخش کمی و کیفی مورد ارزیابی قرار گرفت، که در بخش کیفی با استفاده از روش تحلیل محتوا به مقاسیه دیدگاه ها پرداخته شد. بخش کمی نیز با استفاده از روش توصیفی تحلیلی انجام شد، که پرسشنامه ای تهیه گردید و در سه محله تهران به سنجش آنها پرداخته شد. داده های استخراج شده از این پرسشنامه با نرم افزار آماری SPSS مورد تحلیل استنباطی قرار گرفت و در کنار یافته های حاصل از ادبیات موضوع، تحلیل گردید. سه محله میدان هفت حوض، فلکه دوم نیرو هوایی و خیابان پانزده خرداد از لحاظ ریخت شناسی شکل انتخاب شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد، که وجود پررنگ فعالیت هایی برای معاشرت و تفریح و تفرج در ارتقای کیفیت فضاهای شهری بسیار موثر است. نیاز به آرامش، برطرف شدن نیاز خورد و خوراک نیز از دیگر مولفه هایی است که در نظر مردم موثر بوده که همگی این مولفه ها در قرآن به عنوان ویژگی های فضای اطراف انسان ذکر شده اند. در نتیجه مولفه های اصلی کیفیت فضای شهری مورد پرسش در این تحقیق، همسو با مولفه های معرفی شده از منابع اسلامی می باشد، که علی رغم تاکید منابع و اندیشمندان غربی در شهرسازی معاصر، نادیده گرفته می شوند.
حسن ذوالفقارزاده،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1393 )
چکیده
پژوهشگران و صاحب نظران در بررسی و نگرش به معماری اسلامی، روشهای متعددی را بکار گرفته اند. معماران، اندیشمندان، طراحان، متفکران، عارفان، حکیمان و فیلسوفان هر یک در سیر گذر زمان به نوعی خاص، پدیدۀ معماری اسلامی را تفسیر کرده اند. برخی صرفاً، معماری اسلامی را با روش توصیفی تاریخی و به عبارتی به بیان ظاهری آثار پرداخته اند . و عده ای با شیوۀ تحلیلی تاریخی، آثار معماری را بررسی نموده اند که متأسفانه بعضی از این تحلیل ها بجهت عدم آشنایی کافی از اصول ، ارزشها و احکام اسلامی و رابطۀ آن با معماری از حقیقت موضوع دور شده اند . و بعضی نیز با جهان بینی فلسفی و به عبارتی با دید هستی شناسانه و یا معرفت شناسانه، موضوع را تحقیق نموده اند . تعدادی از این متفکرین که از مبانی فلسفی قوی برخوردار بودند به عمق فلسفی موضوع نزدیک شده اند. و باز عده ای دیگر، از دیدگاه منطق که ابزار درست اندیشی انسان در تعامل با موضوعات است در نگاه به معماری اسلامی بهره جسته اند . منطق شامل قیاس، استقراء و تمثیل می باشد و با این منطق ها ، موضوع معماری اسلامی را مورد دقت قرار داده اند. که البته باید اذعان کرد که معماری اسلامی ، بیشترین استفاده و بهره را از تمثیل و به عبارتی از صورت و معنا برده است . و محققینی نیز ریشه های آثار ارزشمند معماری اسلامی را در تعالیم قبل از آن یافته اند که منجر به ظهور و تجلی این آثار شده است و لذا با دید شیوه تعلیم و تربیت معمار (به طریق استاد شاگردی) به نحوه ی شکل گیری معماری اسلامی پرداخته اند . اندیشمندانی نیز با شیوۀ مجموعه نگری و یا همه جانبه نگر، معماری اسلامی را پژوهش نموده اند. هر مجموعه ای شامل: هدف، مبنا و عوامل می باشد. در اینجا، هدف معماری اسلامی، تعالی و تقرب در فضاهای زیستی است . و مبنا ، علت تحقق هدف است و لذا مبانی و اصول آنرا در سه جهان بینی دینی، فلسفی و علمی باید جستجو کرد و عوامل آنرا نیز در کلی ترین دسته بندی معماری اسلامی باید پیدا کرد .
هدف این مقاله جهت آشنایی اجمالی با شیوهای نگرش به معماری اسلامی و بررسی، تجزیه و تحلیل این روشها در ظرفیت مقاله است. بی گمان این روشها هر یک به محدودۀ معینی از معارف معماری اسلامی توجه دارند. که در حد و قلمرو خود مفید فایده می باشند . البته پژوهشگران معماری اسلامی در انتخاب روش تحلیل و تحقیق خود مخیرند. نکتۀ حائز اهمیت این است که، محقق و پژوهشگر معماری اسلامی در چه حد و قلمروی به موضوع می خواهد معرفت پیدا بکند؟ با تکیه بر روشهای شناخته شده مذکور می تواند به ابعاد، قلمرو، گستره و سیطرۀ آن آگاهی پیدا بکند .
پرسشهای پژوهش حاضر عبارتاند از اینکه: آیا برای شناخت معماری اسلامی شیوههای متفاوتی وجود دارد؟ دیدگاههای مختلف نسبت به معماری اسلامی چیست؟ شناخت معماری اسلامی در چه سطحی صورتمیگیرد؟
شیوۀ تحقیق در موضوع معماری اسلامی نخست از طریق توصیف اجمالی این نگرشها و بعد به صورت تحلیلی و تطبیقی و ترکیبی به طریق اسنادی و در انتها با ارائۀ روش مجموعهنگری بررسی و جمعبندی گردیدهاست.
محمدجواد مهدوی نژاد، پریا سعادت جو،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1393 )
چکیده
گرایش به هویت و تلاش برای دست یابی به یک معماری باهویت، جریانی کلیدی در معماری معاصر کشورهای اسلامی به شمار می رود. هدف اصلی از این پژوهش شناسایی و تحلیل نسبت مفهوم هویت اسلامی و بومی با معماری معاصر کشورهای اسلامی است. از این رو سوالات اصلی پژوهش عبارتند از: 1- چه جریانها و گرایشهایی در معماری معاصر کشورهای اسلامی قابل تعریف اند؟ و هر یک از این گرایشها چگونه به مفهوم هویت در آثار خود توجه کرده اند؟ 2- رابطه میان نظر (آنچه معماران از طرح خود در ذهن دارند و یا هدفی که در ذهن طراح برای دست یابی به یک معماری باهویت دنبال می شود) و عمل (آنچه در محصول طراحی مشاهده می شود و توسط مخاطب درک می-شود) چگونه است؟ بر اساس چارچوب نظری پژوهش آثار معماری معاصر در پنج محور اساسی شامل: 1- ایده ساختاردهنده طرح (کانسپت)، 2- فناوری ساخت (بکارگیری فناوریهای نوین)، 3- مصالح، 4- شکل و فرم و 5- رابطه با محیط مورد تحلیل قرار گرفتند. از این رو پژوهش آثار طراحی شده در دو دهه اخیر را از منظر شاخصه های مذکور مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. از میان کشورهای غرب آسیا، کشور عربستان سعودی به عنوان نمونه موردی انتخاب شده؛ و پنجاه اثر منتخب از میان آثار شاخص دو دهه اخیر آن مورد تحلیل قرار گرفتند. سپس با استفاده از نرم افزارهای صفحه گسترده میزان همبستگی میان آراء این دو گروه (نظر طراح و دریافت کارشناسان از طرح) مورد تحلیل قرار گرفت. دستاوردهای پژوهش نشان می دهد که نوعی آشفتگی مبتنی بر تقلید از فرمهای مشهور در معماری غرب، تناقض میان نظر و عمل منجر به نوعی تکثرگرایی و بی نظمی در معماری معاصر عربستان سعودی شده است؛ هرچند کیفیت ساخت در نمونه های تحلیل شده از جایگاه قابل قبولی برخوردار است.
محمد منان رئیسی، عبدالحمید نقره کار،
دوره 2، شماره 3 - ( 9-1393 )
چکیده
از مهمترین مسائل مرتبط با معماری و به طور خاص طراحی مساجد، چگونگی هندسه و فضاهای متناسب با این نوع ابنیه مذهبی می باشد. طی سالهای اخیر پیرامون این مهم رویکردهای مختلفی به ویژه در کلان شهر تهران شکل گرفته است که از طیفی کاملاً سنتی تا کاملاً نوآورانه را شامل می شوند. بدیهی است که برای پاسخگویی به این مسئله و ارزیابی نتایج کالبدیِ حاصل از رویکردهای مذکور، یکی از شایسته ترین منابع، آموزه های مکتبی است که مسجد سازی در بستر آن تعریف شده است و لذا برای این مهم، به بررسی منابع نَقلیِ مکتب اسلام (شامل آیات و روایات) پرداخته شده است. روشی که برای این امر از آن بهره گیری شده است روش تحلیل مضمونی است که مبتنی بر تحلیل تفسیریِ محقّق می باشد؛ ضمن کاربست این روش، با بررسی آیات و روایات مرتبط با طراحی مساجد، سه دسته مضمون برای طراحی مساجد استخراج شده است که عبارتند از مضامین توصیفی، تفسیری و فراگیر. در این پژوهش با نظام مند کردن این مضامین در یک سامانه سلسله مراتبیِ سه سطحی، شبکه مضامینِ هندسی فضایی برای طراحی مساجد استخراج شده است که استناد به این شبکه، ارزیابیِ روشمند هندسی – فضاییِ مساجد معاصر تهران را میسر نموده است. طبق یافته های مبتنی بر این ارزیابی، میزان توجه به اصول هندسی فضاییِ حاصل از متون دینی، در مساجد نوآورانه تهران به مراتب کمتر از مساجد سنتی تهران است که این مهم با توجه به الگو بودن کلان شهر تهران برای بسیاری از شهرهای دیگر کشور، اهمیت تسریع در ساماندهی وضعیت موجود را می رساند.
سید عباس یزدانفر، محمد علی خانمحمدی، محمد درویش، ،
دوره 2، شماره 3 - ( 9-1393 )
چکیده
علیرغم رشد و توسعه کمی پرشتاب در چند سال اخیر، توجه چندانی به کیفیت محیطهای آموزشی معاصر در دانشگاههای کشور نشده است. دیدگاه کمینگر به مقوله آموزش باعث شده است فضای یادگیری در دانشگاهها صرفاً محدود به کلاس درس شده و در پی آن رشد و ارتقا در دانشگاهها بصورت تکبعدی وصرفاً در یک رشتهی تحصیلی تخصصی برای دانشجویان انجام گیرد. عدم توجه به نیازهای روانشناختی انسان و رویکرد یک سویه به مقوله آموزش (جدای از پرورش و تربیت) از نقاط ضعف برنامهریزی آموزشی کنونی است که معماری دانشگاهی معاصر نیز متأثر از آن شکل گرفته است.
این مقاله بر آن است که با تدقیق مشخصههای کالبدی معماری مدارس سنتی مانند چهارباغ و آقابزرگ، که مطابق دیدگاه اسلامی به عنوان شالوده نظری شکل گیری آن معماری است؛ به اصول و مؤلفههایی دست یافت که مؤید نظریههای مطرح روانشناسی محیط است. این مقاله با بهرهگیری از نتیجهگیری منطقی با تفسیر و تحلیل ساختار ریزفضاها، سلسلهمراتب فضایی و نهایتاً کلیت معماری این مدارس، ایده و راهکارهای به کار گرفته شده در آنها برای تأمین مجموعه مراتب نیازهای انسانی از دیدگاه علم روانشناسی را استخراج نموده تا به عنوان راهبرد طراحی محیطهای دانشگاهی معاصر از جمله در طراحی کلاسهای آموزشی، مکانهای جمعی، حریم خصوصی و نوع ارتباط با طبیعت مورد بهرهبرداری قرار گیرد تا در مجموع منجر به ارتقای حس تعلق به مکان و حصول همزمانی در مراتب آموزش و پرورش دانشجویان گردد.
مهدی حمزه نژاد، زهرا صدریان ،
دوره 2، شماره 3 - ( 9-1393 )
چکیده
طرح خانه مسلمان میبایست به صورتی باشد که امکان انجام الگوهای رفتاری شریعت را در هماهنگی با ارزشها و عقاید اسلامی ساکنین فراهم سازد. دین جامع اسلام میتواند مجموعهای از اصول اساسی را به عنوان راهنما و چهارچوب برای طراحی و معماری مسکن در اختیار ما قرار دهد. با توجه به سیاستهای کلان کشور پیرامون احیای معماری و شهرسازی اسلامی-ایرانی، توجه به اصول معماری خانه در اسلام و بررسی میزان تحقق این اصول در گذشته و عصر حاضر از یک سو و میزان سازگاری آموزهها و مصادیق معماری جهان معاصر با این اصول از سوی دیگر ضروری به نظر میرسد. هدف از پژوهش پیش رو، ارائه اصول اولیه و راهکارهای پیشنهادی طراحی به منظور ارتقاء شرایط اسکان با استفاده از منابع دین و درجه اول قرآن کریم و احادیث معتبر و همچنین ارزیابی پارهای از نظریات و بناهای مسکونی معاصر بر مبنای این اصول میباشد. در این راستا با توجه به میانرشتهای بودن پژوهش، ابتدا با روش استدلالی برخی از مهمترین اصول طراحی خانه در دو دسته سلبی و ایجابی از منابع شریعت استخراج شده و سپس اصول و مصداقهای مشابه در برخی نقاط دیگر جهان با روش تطبیقی-تاریخی ارزیابی شده و در ادامه به ذکر نمونههای موردی رعایت یا عدم رعایت این اصول در خانههای گذشته و امروز پرداخته شده است. یافتهها نشان میدهد اصول معماری اسلامی از قبیل محرمیت و محصوریت، عدم اشراف، مهمانپذیری، تعادل در متراژ خانه و تزئینات که به طور عمده در بافتها و خانههای سنتی ایران رعایت میشد؛ امروزه نیز در طراحی بسیاری از خانههای معاصر مورد تأیید و تأکید نظریهپردازان و معماران مطرح جهانی بوده و در برخی موارد نیز عدم تطابق آموزهها و مصداقهای معاصر با اصول اسلامی قابل مشاهده است. از آنجا که الگوبرداری از این مصداقها میتواند موجب ناهنجاریها و آسیبهای فرهنگی در جوامع اسلامی شود؛ فرد مسلمان میبایست با بهرهگیری از اصول اسلامی و تجسم کالبدی آن، انعکاسی از دین را در طراحی مسکن مطلوب خود فراهم کند.
زهرا زمانی، مریم آزموده، حجت قاعدی،
دوره 2، شماره 3 - ( 9-1393 )
چکیده
این مقاله جستاری پیرامون مطالعه تطبیقی رویکرد مبتنی بر بینش اسلامی با رویکرد معاصر در مواجهه با محیط زیست است. در این پژوهش با مقایسۀ این دو رویکرد، وجوه اشتراک بیانیه های حامیان محیط زیست در دوره معاصر با آموزه های مبتنی بر بینش اسلامی روشن شد. سوال اصلی در این پژوهش عبارت است از: چرا و چگونه متون و منابع دینی در زمینه های مختلف از جمله مسائل زیست محیطی می تواند راه گشا باشد؟ آیا این تعالیم نگرانی های امروز بشر در حوزه بحران های زیست محیطی را پوشش می دهد؟ بشر پس از رویارویی با بحران های زیست محیطی معاصر، به لزوم تغییر نگرش در مواجهه با طبیعت پی برد. این در حالی است که آموزه های اسلامی قریب به 1400سال پیش در باب لزوم حفظ محیط، تعالیم بسیاری برای بشر داشته است. از این رو هدف از انجام این پژوهش روشن کردن لزوم باز خوانی عمیق این مفاهیم از متون اسلامی و کاربردی کردن آن در حوزه های مرتبط با محیط زیست از جمله معماری است.
روش تحقیق در این مقاله از نوع ترکیبی می باشد، که براساس روش کیفی و استدلال منطقی استوار است. پس از مطالعه محیط زیست از منظر اسلامی و رویکرد معاصر در این حوزه، از راهکار مطالعه تطبیقی "جرج اِف بِردی" جهت تحلیل و مقایسه این دو رویکرد استفاده شد، که شامل چهار مرحله توصیف، تفسیر، همجواری و مقایسه است استفاده شد. لازم به ذکر است، شاخص های مورد نظر در این مقایسه از طریق مطالعه اسنادی و پرسش از متخصصین به روش دلفی تعیین گردید. در این پژوهش پس از انجام مطالعات اسنادی و مطالعه تطبیقی و تحلیلی این دو ریکرد، لزوم استخراج دستورات و راهکارهای اسلام در راستای حفظ محیط زیست آشکار گشت.
همچنین این پژوهش بیانگر این نکته است، که عمل به تعالیم اسلام که فارغ از زمان و مکانی خاص به بشر ابلاغ شده، و در آن تمامی پدیده های طبیعی به واسطه انتساب به خداوند دارای ارزش ذاتی هستند، می توانست مانع از وقوع و تشدید بحران زیست محیطی فعلی باشد. همچنین بسیاری از مسیرهایی را که بشر صرفا از روی تجربه طی کرده کوتاه نموده و از بسیاری از خسارات وارد شده به محیط زیست جلوگیری نماید. از این رو بررسی دقیق تر این آموزه ها می تواند به باز کردن افق های جدیدی در جهت تکمیل این نظریات کمک نماید.
احد نژاد ابراهیمی، امیر حسین فرشچیان،
دوره 2، شماره 3 - ( 9-1393 )
چکیده
معماری عرصهای برای بروز و ظهور زندگی فردی، اجتماعی و نمودهای هنجاری همچون اخلاق است. همین موضوع موجب میگردد تا عوامل تأثیرگذار در معماری با ویژگیهای خاص در کالبد و معنای آن نمود پیدا کند. توجه به هنجارهای اخلاقی وجودی انسان و جامعه، از نیازهای اساسی شکلگیری محیط کار و زندگی انسان است. بنابراین رابطه بین معماری، اخلاق و هنجارهای اجتماعی ارضاءکننده خواست و نیاز انسان است تا از این طریق در فضای معماری به آرامش برسد. در طول تاریخ معماران تلاش نمودهاند تا با شناخت این نیاز و خواست، معماری خود را متناسب و همسو با هنجارهای اخلاقی خلق کنند؛ اما ورود فناوریهای جدید در کنار بحرانهای هویتی و اصالتی، مؤلفههای اخلاقی تأثیرگذار در معماری را نیز تحتالشعاع قرار داده و چالشهای جدیدی را بین اخلاق، معماری و فناوری بوجود آورده است. مسئله پژوهش حاضر این است: چه ارتباطی می تواند بین اخلاق و فناوری در معماری وجود داشته باشد؟ هدف یافتن مفهوم اخلاق و هنجارهای اجتماعی اخلاق در مرحله انتقال فناوری در بستر معماری امروز است؛ با عنایت به ماهیت نظری پژوهش، این تحقیق از نوع بنیادی-نظری میباشد که به روش تحلیلی-استنباطی پژوهش شده است و با استناد به تعاریف موجود در مورد اخلاق، فناوری معماری، تلاش گردیده ضمن بیان تعریفی از ارتباط آنها با همدیگر، مؤلفههای مورد نظر اخلاق در معماری برای جامعه اسلامی ارائه شود. نتایج تحقیق نشان میدهد برای رسیدن به الگوی مناسب معماری معاصر در جامعه اسلامی میبایست ضوابطی را برای استفاده از فناوری معماری در نظر گرفت که مهمترین آن ضوابط، در نظر داشتن مؤلفههای اخلاقی در جهت استفاده از فناوری در معماری است. مؤلفههای اخلاق در معماری شامل معماری با نیت قرب الهی، توجه به ساخت فضای بی آلایش نیایشی، توجه به حس جمعی و مشارکت، خلق سادگی و زیبائی توأمان و تقویت دانش فکری است.
فائزه شفیعیان داریانی، محمدرضا پورجعفر، علیرضا قبادی،
دوره 2، شماره 4 - ( 12-1393 )
چکیده
این مقاله منتج از پژوهشی است هدفمند در جهت بررسی معنای عمیق ماندگاری در معماری ایران در دورهی اسلامی و مقایسه با مفهوم پایداری و معماری پایدار در دوران معاصر. به نظر میرسد تعریف و تحقیق چندانی در باب علل و عوامل ماندگاری در معماری ایران انجام نشده است. آنچه که به صورت محدود انجام گرفته بیشتر به بیان توصیفی از بناهای ادوار مختلف معماری ایران پرداخته است. به دلیل نزدیکی معنای این دو واژه به یکدیگر، مرزبندی چندان مشخصی هم بین واژهی ماندگاری با پایداری تا به امروز صورت نگرفته است. هدف از این پژوهش ضمن بیان تفاوت اساسی بین دو مفهوم ماندگاری و پایداری در معماری ایران، بیان ویژگیها، عوامل و اصول مؤثر بر معماری ماندگار است. لذا این پژوهش در پی یافتن چرایی و رمز ماندگاری و جاودانگی در مجموعه آثار معماری به جا مانده از دوران گذشته است. معماری ایرانی شاهد استفاده از الگوهای ماندگاری بوده است که به دلیل بیتوجهی معماران معاصر به این گنجینه عظیم و پذیرش بیچون و چرای معماری مدرن و وارداتی، بیم آن میرود که این الگوها بهدست فراموشی سپرده شوند. پدیدههای مذکور هم به لحاظ فرهنگی- ساختاری و هم کارکردی نقش معنیداری درجامعه ایفا مینمایند. لذا در مقاله حاضر، پس از بیان معنای واژههای ماندگاری و پایداری و مقایسهی لغوی آنها با یکدیگر، به بیان دیدگاههای صاحبنظران درباره راز ماندگاری و مفاهیم پایداری پرداخته است. نتایج این پژوهش بر این مهم استوار است که معماری زنده بهعنوان عامل ماندگاری و جاودانگی معماری امروز مطرح میشود و برای تبیین موضوع زیگورات چغازنبیل، مجموعه مذهبی- سیاحتی میدان نقش جهان، بازار تبریز و میدان آزادی مورد بررسی قرار میگیرد. پژوهش حاضر به لحاظ ماهیت موضوع از گونهی استدلال منطقی است؛ لذا درانجام این پژوهش، برای جمعآوری اطلاعات از تکنیکهایی مثل اسناد و مدارک در بستر مطالعات کتابخانهای، پرسشنامه استفاده شده است. نتایج تحقیق حاضر بر این مهم استوار است که تفاوت اساسی معماری ماندگار و پایدار در وجود عنصر معنی و معنویت است. علاوه بر این مشخصه، توجه به فرهنگ و استفاده از کهنالگوهای ماندگار و توانایی جذب مخاطب را میتوان از دیگر تفاوتهای میان معماری ماندگار و پایدار بیان نمود.
کریم مردمی، صدیقه میرهاشمی، کسری حسنپور،
دوره 2، شماره 4 - ( 12-1393 )
چکیده
بیان مسئله: مطالعات فراوانی نشان دادهاند حضور و گذران ساعتهای طولانی در مراکز درمانی، برای بیماران، ملاقاتکنندگان و کارکنان تجربهای تنشزاست. ازاینرو استفاده از طبیعت در مراکز درمانی، بعنوانِ رهیافتی جهتِ کاهش تنشهای محیطی و ارتقاء کیفیتِ محیط، مورد توجه و تحقیق پژوهشگرانِ بسیاری قرار گرفته است. یافتههای آنها مبین این مطلب است که استفاده از فضای سبز و ایجاد امکان دسترسی کاربران مراکز درمانی به طبیعت، میتواند محیطی آرامشبخش مهیا سازد و همچنین در روند بهبودی بیماران مؤثر واقع شود.
اهداف و روش تحقیق: حال در این مطالعه، جهتِ تأکید بر استفاده از طبیعت در مراکز درمانی کشور و نگاه عمیقتر به مسئله، نقش طبیعت در شفای انسان و دلیلِ آن، با استفاده از منابع اسلامی، و به روش توصیفی-تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است. سپس جهتِ ارائهی راهکاری عملی، امکانِ بکارگیری الگوی باغ ایرانی، بعنوانِ یک باغ شفابخش در بیمارستانها، ارزیابی شده است. بدینصورت که ابتدا با مرور و تحلیلِ ادبیات علمی موضوع، ویژگیهای جامعی از یک باغِ شفابخش در بیمارستانها تبیین؛ و سپس تطابق این ویژگیها با الگوی باغ ایرانی، از دو طریق بررسی گردید. 1-توصیف و تحلیلِ اسناد کتابخانهایِ موجود 2-بررسی نظرِ متخصصان از طریق پرسشنامه.
نتایج: یافتههای این مطالعه حاکی از آن است که در منابع اسلامی مطالبِ فراوانی بر تأثیر مثبت طبیعت بر سلامتِ انسان، تأکید و تأیید دارد؛ این تأثیر میتواند به دلایلی همچون اشتراک در مبدأ و ساحاتِ وجودی، و همچنین تحریکِ قوا و حواسِ انسان باشد. همچنین باغِ ایرانی، بر مبنای ارزیابی اسنادِ موجود و نظر متخصصان، الگویی بسیار مناسب جهت بکارگیری در ایدههای طراحیِ باغ شفابخش در بیمارستانها میباشد.
مصطفی بهزادفر، نوشین رضوانی،
دوره 3، شماره 1 - ( 3-1394 )
چکیده
علی رغم وجود پایههای غنی فرهنگی، تاریخی و فناورانه در معماری و شهرسازی ایران، شرایط امروزی مبین ضعف، ناکارائی، ازخود بیگانگی و بحران هویتی است. عدم وجود یک الگوی شیوهمند برای پیادهسازی خواستههای دلسوزانه نسبت به رویکردهای شهرسازی اسلامی از مهمترین مسائل امروزین است. این مسأله در بازسازی بافتهای تاریخی شهری نمود ویژهای پیدا میکند. مشکلات یاد شده به طور خاص با تکیه بر نمایانگر ریخت شناسی، مشهودتر است. به عبارت دیگر تضادهای حاصله در ریخت سنتی و موجود بافتهای تاریخی در شهرهای ایرانی- اسلامی، از دیدگاه کیفیات محیطی مرتبط، پایگاه چالشهای طراحانهای هستند که میباید مورد توجه قرار گیرند. در این مقاله با هدف شناسایی هنجارهای ریخت شناسی از منظر اسلامی، ضمن تعریف شهر اسلامی، عناصر و مؤلفه های آن، به مقایسه بافت تاریخی شهر گرگان با شهرهای ایرانی-اسلامی کهن پرداخته شده است. با عنایت به لزوم کاربست میراث شهرسازی اسلامی در شهرهای امروز، هدف از طرح این پژوهش، رسیدن به یک الگوی واحد نمیباشد؛ بلکه مقصود این است که بتوان از این معیارها به فراخور گونههای ارزشی و متناسب با مقطع زمانی در هر شهری استفاده نمود. مقالهی حاضر در تلاش است تا به این پرسش پاسخ بدهد که چگونه و با چه معیارهایی میتوان بافت تاریخی محله سرچشمه شهر گرگان را برای رسیدن به الگوی ایرانی- اسلامی ارزیابی کرد؟ آیا ساختار ریختشناسی این محله از نظام شهرهای اسلامی پیروی مینماید؟ این پژوهش با رویکردی تطبیقی، حاصل مشاهدات و برداشتهای مکرر و فراوان از بافت تاریخی محله سرچشمه شهر گرگان و تحلیل آن، و همچنین تطبیق دیدگاه صاحبنظران است. الگوی مفهومی مقاله پیش رو بر اساس روش تحقیق کیفی و با تکیه برشیوههای برداشت مصاحبه عمیق، مطالعات کتابخانهای و مشاهدات میدانی بوده است. شیوهی استنباط از برداشتها تحلیل محتوا است. نتایج تحقیق حکایت از آن دارد که هنجارهای ریختشناسی حاصل از دیدگاه نظریهپردازان مختلفی چون توسلی، نقرهکار و نقیزاده بطور مشخص در محله سرچشمه بازتاب نموده است و ریختشناسی بافت تاریخی شهر گرگان از الگوی اسلامی تبعیت میکند. بنابراین تغییرات گسترده در ساختار ایرانی- اسلامی این شهر، وجود نداشته است. اما مداخلات کالبدی گسترده که طی چند دهه اخیر صورت گرفته است؛ خطر اضمحلال ساختار ریخت شناسی بافت را در پی دارد.
مسعود ناری قمی، مینو قره بیگلو،
دوره 3، شماره 1 - ( 3-1394 )
چکیده
انسان همواره در تعامل با محیطی است که متضمن معانی و سطوح مختلفی میباشد و در برابر هریک از آنها رفتار خاصی انجام میدهد و از سوی دیگر انعکاس همین رفتار به محیط باز میگردد. هدف از این تحقیق ارائه الگووارهایی کاربردی از دانش روانشناسی محیطی در تعامل با اندیشه اسلامی است که میتوان در ساماندهی «مکان-رفتار»های زندگی معاصر در راستای زمینهسازی برای سبک زندگی اسلامی از آن بهره جست. در راستای تحقق این هدف، این نوشتار از سه مؤلفهی تشکیلدهنده «مکان-رفتار» یعنی انسان، محیط و مکانیزم ارتباط انسان-محیط از منظر اندیشه اسلامی، با طرح سه سؤال در خصوص ویژگیهای اجتماعی، روانشناسی و فرهنگی انسان از منظر اندیشهی اسلامی که بر محیط تأثیر میگذارد؛ سطوحی از محیط که تحت شرایطی بر انسان تأثیر میگذارد و در نهایت مکانیزمهای مورد نیاز برای تأثیر متقابل انسان و محیط از منظر اندیشهی اسلامی شروع بهکار نمود. در راستای پاسخگویی به سؤالات، نیاز به چارچوبی مرجع مطرح گردید که محتوای آن از تعلیمات اسلامی اخذ شود و از مکانیزمهای علمی روانشناسیمحیطی بدون تعارض با آموزههای دینی بهره گرفتهشود. جهت تبیین این چارچوب در گام نخست، نسبت معرفتشناسی دینی با علم تجربی مورد بحث قرار گرفت که بر خلاف دیدگاه تفکیکی مدرن، در دیدگاه اسلامی دین حاکم بر سه حوزهی دین، علم و هنر است. سپس در گام دوم، فضای بحث روانشناسیمحیطی اسلامی در سه حوزهی سامانهی فردی-وجودی در قالب انسانشناسی دین، سامانهی جمعی-اجتماعی در قالب نگرش دین به جامعه و سامانهی کالبدی-فضایی در قالب نگرش دین به کالبد بهعنوان سه تجربه فضایی انسان-محیط مورد تحلیل قرارگرفت. در گام نهایی، سامانهای سهسطحی جهت بحث در خصوص الگواره مدنظر تبیین گردید که رجوع به وضع موجود اجتماع و متون اسلامی را شامل میشود؛ شناخت «پدیدههای موضعی»، شناخت «مکانیزمهای ارتباطی» (بصورت همبستگی یا علّی) میان «پدیدههای موضعی عام» و «خاص» در حوزهی دین که در سطح قبل شناسایی شدهاست و بالاخره ایجاد حلقههای پیوستهی مکانیزمهای «عام» و «خاص» سطح دوم و ایجاد یک زیرسامانه از آنها که با در برخی مفاهیم یا اجزا ممکن است با روانشناسی تجربی همچنان اشتراک داشته باشد. نتایج تحقیق استفاده همزمان دو رویکرد آگاهانه (مبتنی بر ضوابط فقه و احکام) و رویکرد فراآگاهانه (مبتنی بر ارزشها و فضیلتها) جهت تبیین الگوواره روانشناسی محیطی در چارچوب اسلامی قابل طرح میداند که به بررسی چهار وضعیت موقعیت پیشین یعنی کیفیت زندگی پیش از مدرنیسم (فرهنگ عامه)، وضعیت موجود بهمعنای کیفیت زندگی حال، وضعیت مطلوب بهمعنای شایسته چه کیفیتی از زندگیبودن از منظر اندیشه اسلامی و وضعیت مقدور یعنی قادر به چه کیفیتی از زندگیکردن جهت ایجاد قرارگاههای رفتاری منطبق با اندیشه اسلامی میپردازد.