مبتنی بر اصل وحدت و مراتب وجود، کلیۀ ممکنات طی مراتبی از مقام ذات الهی نزول و حدوث یافتهاند. طی این مراتب، هر مخلوق، سیری را از عالم معنا تا عالم صورت و ماده طی مینماید و تجلی میزانی از حقیقت معنا (مبتنی بر صفت قدر) میباشد. مصنوعات بشر نیز میباید به صورت نسبی حقیقت معنا را متجلی بسازد و انسان را از حجابهای صوری برهاند و به سرچشمه پاک معنا رهنمون سازد. در این راستا، بر انسان است تا با شناخت حقیقت معنا و فرایند نزول آن، زمینه را برای این مهم فراهم سازد. لذا این پژوهش درصدد است تا با شناخت ساختار فرایندهای انسانی (نظریه سلام)، به بررسی امکان همگامسازی آن با فرایند نزول معنا بپردازد و به تجلای بیشتر این سرچشمۀ معنوی کمک نماید. بدین جهت، ابتدا سعی میگردد تا با رویکردی تفسیری- تحلیلی به تبیین چهارچوب نظری پژوهش که در اینجا فرایند نزول معنا، توسط فعل الهی در مخلوقات است پرداخته شود؛ سپس با تشریح نظریه سلام و با استفاده از روش استدلال منطقی، تلاش در انطباق و ایجاد زمینهای برای الگوبرداری از فعل الهی توسط انسان گردد؛ و در ادامه طی بررسی این انطباق در یک نمونه موردی به جمعبندی بپردازد. در پایان اینچنین نتیجه میگردد که در راستای تجلی حقیقت معنا در مصنوعِ انسان، میبایست میزانی (قدری) از «اسماء فعل» و مبتنی بر چهار ویژگی تناکح، تقابل، تفاضل، و تعاون، توسط توسط اجتهاد حرفهای شناسایی، و در خلق مصنوع به کار گرفته شود.