جستجو در مقالات منتشر شده


21 نتیجه برای اصفهان

هادی صفایی‌پور، غلامحسین معماریان، محمدرضا بمانیان،
دوره 2، شماره 4 - ( 12-1393 )
چکیده

گنبد به عنوان پوشش یکی از مهم‌ترین فضاها در مساجد ایرانی از جایگاه مهمی در نظام معنایی مسجد برخوردار است. این موضوع در پژوهش‌های پیشین با استفاده از روش‌های «عرفانی-تفسیری» و «اثباتی-استنادی» بررسی شده و دو گروه از فرضیه‌ها را شکل داده است. اندیشمندان سنت‌گرا در گروه نخست، معانی کلی چون وحدت، آسمان، بهشت یا عرش را به همه گنبدهای معماری دوران اسلامی اختصاص داده‌اند. از سوی دیگر اثبات‌گرایان و تاریخ‌گریان در گروه دوم، در مورد پیوند قطعی معانی مشخص به گنبدها تشکیک کرده و آن را امری دشوار و گاه غیرممکن دانسته‌اند. مقاله حاضر، با روشی «استنادی-تفسیری» به معناشناسی گنبدهای شاخص صفوی می‌پردازد. در این روش، طی فرآیندی دوسویه و چرخه‌ای، معنای گنبدهای مورد نظر هم در میان اسناد عینی موجود در بنا مطالعه می‌شود و هم از بین متون سازنده فضای فرهنگی عصر صفوی بررسی خواهد شد. براین اساس، فرضیه این مقاله آن است که مفهوم شیعی «درخت طوبی»، اصلی‌ترین مفهوم مؤثر در شکل‌گیری گنبدهای شاخص صفوی است. این فرضیه از طریق پاسخ به دو پرسش بررسی می‌شود. نخست آنکه معنای درخت طوبی در منابع فکری شیعه چیست؟ این پرسش پیشتر در مقاله‌ مستقلی از نگارندگان بررسی شده‌ و نتایج آن در این مقاله به عنوان فرضیه پذیرفته می‌شود. پرسش دیگر آنست که چه ارتباطی میان مفهوم طوبی و گنبدهای شاخص شیعیان در عصر صفوی وجود دارد؟ در این مقاله با مراجعه به دو نمونه از گنبدهای شاخص صفوی (مسجد جامع عباسی و مدرسه چهارباغ عباسی)، پرسش دوم در سه لایه فضایی شهر، بنا و گنبدخانه ارزیابی می‌گردد و در هر نمونه شکل، ساختار، آرایه‌ها، محتوای کتیبه‌ها و کیفیت فضایی این بکار رفته بررسی می‌گردد. در نهایت، یافته‌های گردآمده مرتبط با دو پرسش، با رویکردی کیفی و از طریق مقایسه و تحلیل محتوا بررسی و فرضیه مقاله در سه سطح سازگاری، صدق و تمامیت سنجیده می‌شود. بر این اساس، در مرحله اول این مقاله نشان می‌دهد که میان مفاهیم ذکر شده برای درخت طوبی با محتوای نقوش و کتیبه‌ها سازگاری کامل وجود دارد. در سطح بعدی یافته‌های این مقاله نشان‌دهنده صدق فرضیه ارائه شده نسبت به فرضیه‌های رقیب است. در سطح آخر، نمی‌توان بر تمامیت شواهد موجود بر دلالت قطعی فرضیه حکم داد. بدین ترتیب این مقاله فرضیه «نقش اساسی مفهوم درخت شیعی طوبی در شکل‌گیری دو گنبد مسجد جامع عباسی و مدرسه چهارباغ اصفهان» را به عنوان صحیح‌ترین تبیین ارائه می‌نماید.
محمد مسعود، احمد امین پور، حمید آقاشریفیان اصفهانی،
دوره 3، شماره 1 - ( 3-1394 )
چکیده

چهارباغ، یکی از نامدارترین خیابان‎های اصفهان و شاید ایران باشد. خیابانی سرسبز و خرم که هم در کناره‎ها و هم در میانه آن، ردیف‎های درختان و پیاده‎روها و جوی‎ها گسترده شده است. درباره‎ی چهارباغ همچون یک خیابان ویژه و هم چنین یک باغ ایرانی ویژه‎ نوشته‎ها و پژوهش‏هایی چند، نوشته و گفته شده است. این دیدگاه‎های گوناگون درباره چهارباغ هم چنین پرسش‎هایی را بر می‎انگیزد. یک) گستره معنایی واژه چهارباغ چه اندازه است؟ دو) پیشینه این واژه و روند تاریخی کاربرد آن چگونه بوده است؟ در این مقاله تلاش شده است که در جستاری در واژه‎نامه‎ها، نوشته‎ها و کتاب‎های تاریخی که بستر کار هستند. با رویکردی کیفی، به معنای درونی و بیرونی و به پیشینه‎ی آن در کتاب‎ها و نوشته‎های تاریخی سده‎های اول تا یازدهم هجری پرداخته و با به نمودار در آوردن داده‏ها، به تحلیل و بررسی آنها پرداخته و به پرسش‎های یادشده پاسخ گوید. در قلمرو معنا، چهارباغ همه ویژگی‎های باغ را در خود داشته و گستره معنا و درونمایه آن را افزایش داده و پیوند آن را با انسان و معنای زندگی او، با نظم کیهانی، نظم زمینی، نظم آیینی و دینی، نظم دانشوری استوارتر و ریشه‏دارتر می‎کند. آن چنان که بیشترین معناها و جوهر زیست انسان را در بر می‎گیرد. چهارباغ هرگز یک باغ ساده، یک سرای حاکم‎نشین ساده و تنها یک خیابان ساده نبوده است و آن چنان که در معنای درونی آن یاد شد؛ آمدن چهار یا چار در آن گستره معنایی و کاربردی گسترده‎ای را برای آن پدید آورده بود همچون ساختاری نظم‎دار، ویژه، بزرگ، باشکوه، در شهر و برای مردم شهر، همگانی و با معناهای آرمانی و آسمانی. جای بسی شگفتی است که با ساختن یا بکاربردن یک واژه این همه معنا در آن گذارده و نهفته گردد و شاید آن بازنمایی همان راز جادویی و عرفانی «وحدت و کثرت» یا «یگانگی و چندگانگی» باشد.
بهنام پدرام، آزاده حریری،
دوره 4، شماره 2 - ( 6-1395 )
چکیده

خانه‎های تاریخی اصفهان بر اساس نیازهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی انسان به عنوان کاربر فضا و همچنین در ارتباط با بستر طبیعی، بنا شده است. حفاظت از آنها به منزله‌ی پاسداشت هویت ملی بوده و آگاهی از نحوه‌ی عملکرد و نقش اجتماعی شان مبنایی برای شناخت و تبیین نظام مدیریت حفاظتی از این عناصر ارزشمند بافت‌های تاریخی اصفهان است. جریان زندگی در برخی خانه‌های تاریخی با شغل مالک در ارتباط بوده؛ از این جهت فضاهایی برای آن عملکرد خاص پیش‌بینی شده است. این قبیل خانه‌ها را می‌توان در زمره‌ی خانه‌کارگاه‌های تاریخی دسته‌بندی کرد. همچنین برخی خانه‌های تاریخی بستر زندگی افرادی بوده است که در تحولات اجتماعی- سیاسی دوران خود بسیار تأثیرگذار بوده‌اند و پاره‌ای از وقایع مهم در کالبد آن خانه تاریخی نقش می‌بندد. این خانه‌ها علی‌رغم داشتن ارزش‌های تاریخی و معماری به عنوان نمونه‌ای از خانه‌های مشاهیر اصفهان قابل دسته‌بندی می‌باشند. پژوهش حاضر در پی پاسخ‌گویی به چرایی خلق معماری خانه‌کارگاه‌ها در بافت تاریخی اصفهان و تحلیل نحو فضایی و سازماندهی خانه‌ی کارگاه‌ها به منظور درک حضور فضای کار در کالبد اولیه‌ی بنا بوده است. اهداف اصلی در راستای پاسخ‌گویی به پرسش کلیدی به این قرار خواهد بود: با تحلیل و بررسی جایگاه معماری مسکونی در تحولات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دوران صفویه و قاجار در اصفهان، بتوان به گونه‌شناسی خانه‌های تاریخی این شهر براساس نوع عملکرد پرداخت و دسته‌بندی جامعی برای خانه‌های تاریخی با عملکرد فراتر از مسکن تعیین نمود. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و با هدف توسعه‌ای و با بهره‌گیری از اسناد کتابخانه‌ای، مطالعات میدانی و مصاحبه انجام شده و یافته‌ها طبق روشی کیفی و از طریق مقایسه و تفسیر تحلیل شده‌اند. نتیجه‌ی پژوهش نشان می‌دهد که می‌توان تقسیم‌بندی و گونه‌شناسی بر اساس عملکرد خاص در خانه‌های تاریخی با نقشی فراتر از مسکن ارائه کرد. همچنین تأثیرات ارتباط فضای کار و خانه را در فرم و کالبد بنا تبیین نمود.


مرضیه هومانی‌راد، منصوره طاهباز، حسنعلی پورمند،
دوره 5، شماره 3 - ( 9-1396 )
چکیده

نور روز تنها منبع تامین‌کننده روشنایی فضاهای تاریخی بوده است و معماران سنتی به شیوه هنرمندانه‌‌ای از آن به عنوان ابزاری برای افزایش کیفیت بصری فضا و انتقال مفاهیم استفاده کرده‌اند. الگوی نورپردازی نور طبیعی مساجد تاریخی و ارائه معیارهای آن سوال اصلی تحقیق است. مقاله حاضر به منظور کشف قوانین حاکم بر اصول نورپردازی بنا و نقش نورگذرها در الگوی توزیع نور طبیعی در گنبدخانه‌‌ها، با بررسی پنج گنبدخانه مساجد منتخب تاریخی اصفهان(مسجد امام، مسجد شیخ‌لطف‌اله، مسجد حکیم از دوره صفویه و مسجد سید و مسجد رحیم‌خان از دوره قاجاریه) درصدد است تا الگوی نورپردازی طراحی شده معماران سنتی را استخراج نموده و راهکاری برای طراحی نورپردازی طبیعی در اختیار معماران مساجد معاصر قرار دهد. روش تحقیق توصیفی تحلیلی بر اساس اطلاعات میدانی و کتابخانه‌ای انجام شده است. این تحقیق به کمک ابزارهای نورسنجی، داده‌های میدانی در سه زمان از طول روز تهیه شده و سپس توسط نرم‌افزار ریدینس به یک سال تعمیم داده شد. با توجه به معیارهای ارائه شده در کتب استانداردهای نورپردازی، میزان روشنایی، یکنواختی، توزیع نور و کیفیت بصری حاصل از آن در سطح پلان و دید ناظر تحلیل شد. علاوه بر آن عکاسی تایملپس جهت بررسی حرکت نور در فضا از طلوع آفتاب تا غروب از دید ناظر در برداشت میدانی به دست آمد.
نتایج حاصله نشان می‌دهد الگوی توزیع نور طبیعی، چگونگی پراکندگی، جهت و زاویه نور در مساجد مورد مطالعه به غیر از مسجد شیخ‌لطف‌اله دارای شباهت زیادی است. با وجودی که پنج مسجد مذکور از لحاظ ابعاد، تناسبات فضایی و  ویژگی‌های هندسی نورگذرها با هم تفاوت دارند ولی نورپردازی آنها بسیار به هم شباهت دارد. حرکت نور در هر پنج مسجد صورت یکسانی دارد. در نگاه بیننده رو به محراب، محراب نسبت به کل فضا در کل روز روشن‌تر به نظر می‌رسد. با وجود تفاوت در دوره تاریخی ساخت مساجد و ویژگی‌های معماری گنبدخانه‌ها، لیکن الگوی نورپردازی یکسانی بر آنها حکم می‌کند. به واقع استفاده از الگو می‌تواند منجر به نتایج متنوعی در محصولات آن شود.
مریم قاسمی سیچانی، فاطمه قنبری شیخ‌شبانی، محبوبه قنبری شیخ‌شبانی،
دوره 5، شماره 3 - ( 9-1396 )
چکیده

کتیبه‌های قرآنی، عناصر جدایی‌ناپذیر تزئینات مساجد هستند که علاوه بر ترویج فرهنگ اسلامی، انعکاس‌دهنده‌ی شرایط سیاسی و اجتماعی دوره‌ی نگارش خود نیز هستند. مسجد جامع اصفهان به لحاظ اهمیت، وسعت، تعدد دوره‌های ساخت و حجم تزئینات، از جمله بناهایی است که بیشترین تعداد کتیبه‌های تاریخی را در معماری اسلامی ایران، درخود جای داده است. در پژوهش‌های موجود کمتر به شناخت و تحلیل مضمون کتیبه‌های مورد استفاده در این بنا پرداخته شده است. لذا، این مقاله با هدف شناخت، تحلیل و قیاس مضمون کتیبه‌های قرآنی در ورودی‌ها و محراب‌های مسجد جامع اصفهان نگارش یافته است. برای دستیابی به مضامین آیات کتیبه‌ها و بررسی ارتباط موضوعی آنها از لحاظ سیاسی، اجتماعی و محل کاربردشان در این بنا، تحقیق به روش تفسیری- تحلیلی انجام گرفت و از منابع اسنادی، کالبدی (مشاهده و حضور در محل) استفاده شد. یافته‌های پژوهش نشان دادند متن عمده کتیبه‌های ورودی‌ها و محراب‌های مسجد جامع اصفهان مذهبی است. بیشترین تعداد کتیبه‌های قرآنی ورودی‌ها و محراب‌های مسجد جامع اصفهان در دوره‌ی صفویه الحاق شده است و بعد از آن به ترتیب دوره‌های قاجار، آل مظفر، ایلخانی و سلجوقی دارای بیشترین تعداد کتیبه‌های خطی قرآنی هستند. در بین ده ورودی و هفده محراب مسجد جامع اصفهان پانزده مورد دارای کتیبه قرآنی بوده است. به نظر می‌رسد شرایط سیاسی و اجتماعی هر دوره در انتخاب آیات برای نگارش کتیبه‌های ورودی‌ها و محراب‌های ذکر شده، تأثیر قابل توجهی داشته است. به طوری که در زمان‌های آشفتگی اوضاع سیاسی، اجتماعی و مذهبی، آیات قرآنی انتخاب شده برای کتیبه‌های محراب‌ها و ورودی‌های مسجد جامع اصفهان به نوعی اشاره به اتفاقات خاص آن دوران داشته است و زمانی که به نوعی آرامش نسبی سیاسی و اجتماعی برقرار بوده مضمون آیات انتخابی در ورودی‌ها اشاره به مسائلی در باب توحید و یگانگی خداوند ایمان و اعتقاد به معاد، نبوت و بعثت پیامبر و در نهایت آیاتی که در باب اهمیت مساجد آورده شده است. همچنین، مضمون آیات محراب‌ها اشاره به وقایع جامعه‌ی مسلمین از جمله تغییر قبله‌ی مسلمین، بعثت پیامبر و رهبری توجه داشته است.
کورش مؤمنی،
دوره 6، شماره 1 - ( 3-1397 )
چکیده

شفافیت از اصولی است که پیوسته در معماری ایرانی بکار گرفته شده است و با گذر زمان، روند شکوفایی آن به اوج خود رسیده است. خانه‌ها -که از مهم‌ترین بناها در معماری اسلامی هستند- در طول تاریخ، تجلی‌گر این اصل بوده‌اند. اصفهان، به عنوان شهری که در دو دوره‌ی مهم، پایتخت سیاسی کشور بوده است؛ دارای اهمیت معماری فراوانی است. از این حیث، بناهایی با معماری ارزشمند در این دوره‌ها بنا شده‌اند که از مهم‌ترین این بناها، خانه‌ها هستند. بنابراین این نوشتار به منظور بازشناسی و بازبکارگیری اصل شفافیت و نمود آن در معماری مسکونی معاصر، به بررسی و مقایسه‌ی‌ اصل شفافیت در معماری خانه‌های دو دوره‌ی تاریخی صفوی و قاجار اصفهان، پرداخته است. نگارندگان در پی پاسخ به این سؤالات هستند که؛ شفافیت در کالبد خانه‌های تاریخی اصفهان به چه صورت تجلی می‌یابد؟ و اصل شفافیت در دوره‌های صفوی و قاجار به چه صورت نمود یافته است و در کدام دوره نمود بیشتری داشته است؟ در همین راستا، پژوهش حاضر با هدف مقایسه و تطبیق اصل شفافیت و راه‌کارهای بکارگرفته شده جهت نمود آن در خانه‌های دو دوره‌ی مهم تاریخی شهر اصفهان، به صورت توصیفی- تحلیلی انجام شده است. بخش مبانی نظری آن، با استناد به منابع کتابخانه‌ای و بخش میدانی و بررسی نمونه‌های تحقیق با بکارگیری اسناد و نقشه‌های تصویری معتبر، مشاهده‌ی مستقیم از بناها و مصاحبه با افراد متخصص، صورت گرفته است. در بخشی از کار جهت اطمینان از روایی و پایایی شاخصه‌های تحقیق، از پرسش‌نامه استفاده گردید. نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که شفافیت در خانه‌های صفوی و قاجاری به صورت مبانی و شاخصه‌هایی چون «ماده‌زدایی و سبکی»، «نفوذپذیری و انعکاس»، «سیالیت و پویایی»، «تداوم بصری» و «سازمان‌دهی فضایی و توالی»، نمود یافته است. هر یک از این اصول، خود با استفاده از راه‌کارهای خاصی در بنا، شفافیت را ایجاد می‌کرده‌اند و می‌توان گفت که معماری خانه‌های قاجاری، مبانی و الگوهای صفوی بکارگرفته شده را ارتقا بخشیده و حتی در بخش‌هایی نوآوری‌هایی را در ایجاد شفافیت در کالبد بنا، ایجاد نموده است. در کل نمونه‌های قاجاری مورد بررسی، نمونه‌های کامل‌تری در بکارگیری اصل شفافیت در کالبد بنا بوده و اوج شفافیت را نشان می‌دهند.
عیسی حجت، آزیتا بلالی اسکویی، ثنا یزدانی،
دوره 7، شماره 1 - ( 3-1398 )
چکیده

حضور میدان؛ به عنوان یک فضای باز شهری؛ پیش از اسلام و نیز پس از آن؛ در شهرسازی اسلامی؛ مورد توجه بوده است. میدان صاحب آباد تبریز، میدان شاه قزوین و میدان نقش جهان اصفهان نمونه هایی از میادین شهری به جا مانده ازگذشته و نشان دهنده قدرت حکومت‌ها و باریک بینی رجال دولتی زمان خود (عصر صفوی 906-1148 ه.ق) می‌باشند. بر اساس نظریه‌های پژوهش‌های اخیر میدان نقش جهان اصفهان در زمان احداث (شاه عباس اول صفوی، 998-1038 ه.ق) از میدان صاحب آباد تبریز که پیش از صفویه و در زمان آق قویونلوها (870- 896 ه.ق) طرح ریزی و احداث گردیده بود، الگو برداری شده و از آنجایی که کالبد به‌جامانده مجموعه صاحب آباد تبریز بیشتر مربوط به ساخت‌وسازهای دوره قاجار بر روی ویرانه‌های بناهای مجموعه حکومتی دوره‌های قبل می‌باشد، پذیرش نظریه مذکور، منجر به ارائه طرح‌های بازآفرینی صاحب آباد با تقلید صرف از کالبد امروزی نقش جهان و بدون توجه به ساختار اصیل این مجموعه در دوره‌های شکل گیری و اوج آن در گذشته شده است. بنابراین در پژوهش حاضر بر اساس تحلیل محتوا و راهبرد تاریخی- تطبیقی به مطالعه پیشینه، تاریخچه شکل گیری و تحولات و دگرگونی‌های مرحله به مرحله دو مجموعه صاحب آباد و نقش جهان در روند تاریخ پرداخته و در نهایت با مطالعه تطبیقی طرحواره های ترسیم شده، شناسایی تشابهات و تفاوت‌های ساختار کالبدی و کارکردی این دو مجموعه در چهار بازه زمانی محقق گشته است. نتایج حاصل حکایت از وجود بیشترین اشتراکات در پیشینه قبل از احداث دو مجموعه و بیشترین افتراقات در وضع موجود آنها داشته که در سیر تحول تاریخی نیز، دو مجموعه در بعد کارکردی و نوع کاربری ها و عملکرد های موجود شباهت های بسیاری نسبت به بعد ساختاری و شکلی را داره بوده اند. همچنین بزرگترین تفاوت کالبدی دو مجموعه عدم محصوریت میدان صاحب آباد نسبت به نقش جهان بوده که منجر به دگرگونی ها و افول مجموعه مذکور تا به عصر حاضر گشته است. پذیرش قطعی این فرضیه نیز که مجموعه نقش جهان اصفهان، در هر دو بعد کالبدی و کارکردی نمونه مشابه و عینا به جا مانده از مجموعه صاحب آباد تبریز می باشد صحیح به نظر نمی رسد و می توان عنوان کرد که ساختار کلی مجموعه صاحب آباد در دوره اوج شکوهش (دوره شاه طهماسب صفوی) می‌توانسته الگوی یک فضای شهری با عملکردهای مختلف حکومتی-سیاسی، اجتماعی-فرهنگی، مذهبی و ورزشی برای احداث میدان نقش جهان گردد.
آزاده حریری، بهنام پدرام، مریم قاسمی سیچانی،
دوره 7، شماره 1 - ( 3-1398 )
چکیده

طبقه­بندی­ها در حوزه میراث مسکونی شهر اصفهان، غالبا با دیدگاه گونه شناسی و ایجاد وحدت از طریق همانند‌‌سازی و توجه به وجوه تشابه در صِرف صورت معماری بدون اعتنا به وجوه تنوع، تمایز و معنا و محتوای آن انجام شده است. برخی ویژگی­های معماری خانه های تاریخی اصفهان در هیچ کدام از گونه های معرفی شده، قابل تشخیص و شناسایی نیستند. آنچه غالبا در این گونه شناسی ها ملاک عمل قرار گرفته، واکاوی وجوه شِکلی کالبد است که در هر دوره­ی تاریخی ثابت فرض شده؛ اما در ساختارهای کالبدی خانه­هایی که طبق گونه شناسی های انجام شده در یک رده قرار می­گیرند نیز تنوع های فراوانی مشاهده می شود. این در حالی است که امروزه خانه های تاریخی بسیاری در شهر اصفهان به دور از تشخیص وجوه تنوع اصیل به دست فراموشی و نابودی سپرده می شوند. همچنین غالبا شهرهای تاریخی کشور، با فقدان کلی اطلاعات و دانش مربوط به تنوع میراث مسکونی مواجه است. عدم تبیین دقیق تفاوت ها و تنوعات در میراث مسکونی باعث شده که در نظام مدیریت و برنامه­ریزی حفاظت از میراث فرهنگی و بافت­های تاریخی، نتوان فرصت های لازم را برای باززنده سازی و خواناسازی این وجوه در راستای ارتقای هویت فرهنگی و اجتماعی بافت های تاریخی به انجام رسانید. این پژوهش در پی پاسخ به چرایی تبیین وجوه تنوع و تمایز در میراث مسکونی اصفهان و تحلیل عوامل تاثیرگذار در خلقِ وجوه تنوع و تمایز در خانه های تاریخی اصفهان به منظور واکاوی جایگاه این وجوه در فرآیند حفاظت بوده است. اهداف اصلی در پی پاسخ­گویی به پرسش کلیدی به این قرار خواهد بود: با تحلیل و بررسی عوامل تاثیرگذار در ایجاد وجوه تنوع و تمایز در خانه های تاریخی اصفهان، بتوان به طبقه بندی جامع میراث مسکونی اصفهان براساس وجوه تنوع آفرین در راستای تبیین فرصت های لازم در فرآیند حفاظت برای باززنده سازی و خواناسازی وجوه تنوع آفرین و تمایز در خانه های تاریخی اصفهان پرداخت. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و با هدف توسعه ای و با بهره گیری از اسناد کتابخانه ای، مطالعات میدانی و مصاحبه انجام شده و یافته ها با روش کیفی تجزیه و تحلیل شده اند. نتیجه پژوهش نشان می­دهد که وجوه تمایز و تنوع آفرین در کالبد میراث مسکونی اصفهان تحت تاثیر عوامل تاثیرگذار اقلیم، مذهب، شغل و موقیعت اجتماعی مالک و خرده فرهنگ های قومی شکل گرفته­اند. بروز خلاقیت در هماهنگی با اقلیم و سازگاری با طبیعت و تطبیق با الگوهای رفتاری وابسته به مذهب و فرهنگ­های قومی و از سوی دیگر ناهماهنگی با اقلیم و الگوهای رفتاری مذهبی و فرهنگی منجر به آفرینش خانه­هایی با ساختار و اجزای کالبدی متنوع و متمایز شده است. تنوع در نظام کارکردی مسکن و تلفیق کارکردهای غیرمسکونی نیز باعث خلق وجوه تنوع آفرین در ابعاد کالبدی خانه­های تاریخی اصفهان بوده است.
سجاد بهزادی، سمانه جلیلی صدرآباد،
دوره 8، شماره 4 - ( 12-1399 )
چکیده

بیان مسئله: در سال‌های اخیر موضوع تعاملات اجتماعی به دلیل تاثیری که بر عواملی نظیر انسجام و همبستگی اجتماعی، مسئولیت‌پذیری و حس تعلق ساکنان، نظارت و امنیت اجتماعی و ... می‌گذارد، از اهمیت بسیاری برخوردار می‌باشد. بدین منظور تلاش‌های بسیاری به منظور ایجاد بستری مناسب جهت ایجاد یا افزایش تعاملات اجتماعی صورت گرفته است. در این راستا کانون توجه برنامه‌ریزان به فضاهایی نظیر پارک‌های محلی، پاتوق‌های اجتماعی، مراکز محله و ... معطوف شده است که در اکثر مواقع نتوانسته انتظارات را برآورده سازد. در این میان مساجد با توجه به ظرفیت بالقوه‌ای که در پذیرش کارکردهای متنوع دارد و از دیرباز تحت عنوان فضایی اجتماعی، نقش به سزایی در تعاملات اجتماعی میان ساکنان داشته است، مورد بی‌توجهی قرار گرفته است. این بی‌توجهی‌ها تا جایی ادامه داشته که مساجدی که کانون تعاملات و روابط اجتماعی بوده‌اند، در حال حاضر تنها به نقش مذهبی خود بسنده کرده‌اند.
هدف پژوهش: در این پژوهش سعی شده تا جایگاه مساجد و تاثیری که بر تعاملات اجتماعی میان ساکنان می‌گذارد، مورد بررسی قرار گیرد.
روش پژوهش: به منظور دستیابی به اهداف پژوهش، رویکرد پژوهش حاضر کیس محور می‌باشد. بدین منظور محله شهشهان اصفهان به دلیل برخورداری از تعداد زیادی مساجد به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شده است. پژوهش حاضر به لحاظ ماهیت، توصیفی-تحلیلی و ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش مشاهده و پرسشنامه می‌باشد. جامعه آماری این پژوهش مطابق با فرمول کوکران 95 نفر انتخاب شد و به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات، ضریب همبستگی اسپیرمن مورد استفاده قرار گرفت.
یافته‌های پژوهش: یافته‌های پژوهش نشان داد که میان حضور ساکنان محله در مساجد و همچنین تاثیری که مساجد بر تعاملات اجتماعی میان ساکنان می‌گذارند، ارتباط و همبستگی نسبتا بالایی وجود دارد. همچنین مطابق با سطوح مختلف تعاملات اجتماعی، مساجد به دلیل قابلیت پذیرش نقش‌های متعدد و همچنین ظرفیتی که در پذیرش و حضور اقشار مختلف جامعه دارد، می‌تواند تعاملات اجتماعی میان ساکنان را به بالاترین سطح ارتقاء دهد. لذا شناختی عمیق از کارکردها و عملکردهای این فضای مذهبی و همچنین نگاه دقیق و تحلیلی به ویژگی‌های منحصر به فرد مساجد و به کارگیری آن در شهرهای امروزی می‌تواند در ارتقاء تعاملات اجتماعی میان ساکنان و افزایش کیفیت محیطی، موثر واقع شود.
فریبا البرزی، نوید جهدی، میلاد فتحی، امیرحسین یوسفی،
دوره 8، شماره 4 - ( 12-1399 )
چکیده

معماری، زاده بسترهای گوناگون است که با توجه به روح متغیر زمان و ماهیت همیشه در تغییر هستی، به صور سبکی و معنایی متفاوت بروز می‌یابد. از همین روست که نحوه برخورد سازندگان یک بنا با عناصر شکل‌دهنده معماری و راه‌های استفاده از آن‌ها، علیرغم وجود شباهت در کلیت عناصر، دارای تجلی‌های مختلف معنایی و کالبدی در بسترهای متفاوت بوده و هست. به عنوان مثال نور در مذهب شیعی اسلام نمودی از ذات اقدس الهی و بیانگر وجود است و همیشه در کانون توجه معماران مسلمان بوده است. تا آنجا که تصور ساختار و ادراک فضایی بسیاری از ساختمان‌های این دوره بدون درنظرداشتن جایگاه معناشناختی نور، منجر به نقص و درکی ناقص از فضا شده که گویی ساختمان بر پایه نور طراحی شده است. این امر به خصوص در طراحی بناهای مذهبی به طور عام و مسجد به طور خاص قابل مشاهده است. مسجد که تجلی‌گاه ایده‌آل‌ترین اندیشه‌های مذهبی و کامل‌ترین نماد معماری اسلامی است بهترین مکان جهت مشاهده و مطالعه پیوندهای نظری و عملی سازندگان آن بوده است. این در حالیست که امروزه در ساخت مساجد نقش نور تنها به عنوان یکی از عناصر اقلیمی و صرفاً جهت عملکرد روشنایی تقلیل پیدا کرده و خبری از جنبه‌های معنایی و معنوی آن به نحوی که در گذشته قابل پیگیری و بازشناسی بوده نیست! این پژوهش با این پیش‌فرض که شیوه ظهور و بروز نور در معماری اصفهان دوره صفوی فارغ از جنبه‌های عملکردی، با تأکید بر اصول معنایی حاکم بر فضای هنری آن دوره اندیشیده و در فضای معماری نمود پیدا کرده است، به بررسی چگونگی و ویژگی‌های کیفی حضور نور و نورگذرها در ساختار معماری مسجد شیخ لطف‌الله اصفهان به عنوانی یکی از شاخص‌ترین مساجد این دوره در شهر اصفهان می‌پردازد. جامعه آماری این پژوهش، مساجد دوره صفوی در شهر اصفهان می‌باشند که از آن میان، سه مسجد شیخ لطف‌الله، حکیم و امام به عنوان نمونه موردی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. روش پژوهش در این مطالعه توصیفی-تحلیلی و بررسی نمونه موردی می‌باشد. داده‌های مورد نیاز این پژوهش نیز از طریق مشاهدات میدانی، عکسبرداری و مطالعات کتابخانه‌ای جمع‌آوری شده و به صورت کیفی مورد تحلیل قرار گرفته‌اند. با بررسی معناشناختی حضور نور در مسجد شیخ لطف‌الله و تبیین نظام سلسله‌مراتبی در طراحی نور در فضاهای این مسجد،‌ نظامی سه‌گانه شامل انفصال، انتقال و اتصال (مکث،‌ حرکت و تأکید) در طراحی این بنا بازشناسی شد. نظامی که به دنبال حرکت از ماده به سوی معنویت، حرکت از تاریکی به سوی روشنی، حرکت از سنگینی به سوی سبکی و در یک کلام حرکت از عالم ناسوت به سوی عالم لاهوت است و نتیجه ایجاد فضایی سراسر معنوی است که حضور خدا در هر سو احساس می‌شود.
خانم فاطمه جلیل زاده محمدی، آقای بهمن ادیب زاده، آقای احمد امین پور،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1400 )
چکیده

میان ساختار های پنهان مساجد و مفاهیم غیبی متجلی در ادبیات غیبی ایران ارتباط تنگاتنگی وجود دارد که نشانگر  حساسیت های اعتقادی در شیوه ی ساخت مساجد مشهور ایران به خصوص اصفهان بوده است.لذا این سوال پیش می آید که چه عاملی سبب تجلی مفاهیم غیبی در معماری مساجد و در مقیاس کوچکتر در مساجد اصفهان شده ست؟ و در آن  چه شواهدی از تائیدات غیبی در باعث ایجاد حس تقرب و جاودانگی می شود؟ در این راستا این پژوهش با هدف پاسخ به سوالات مطرح شده ، به طور خاص در مسجد جامع اصفهان می کوشد به عواملی بپردازد که باعث تجلی غیب در این بنا شده است. روش پژوهش کیفی و مبتنی بر بررسی نمونه موردی با استفاده از شیوه ی زمینه یابی و ثبت مشاهدات توصیفی-تحلیلی با رویکرد درون نگرانه است. ابتدا با شیوه ی زمینه ای و با مراجعه به منابع غیبی در ادبیات (اشعار حافظ و مولوی به عنوان افرادی واصل بر غیب با کارگیری مفهوم مثالی قوه ی خیال)، عوامل اجتماعی-کالبدی غیبی به عنوان شاخص های ایجاد معماری غیبی ارائه شده و سپس با بررسی نمونه موردی توصیفات درون نگرانه و برداشت های درونی از مفاهیم مستتر در معماری مسجد جامع اصفهان، در جهت تدقیق  عوامل موثر در جاودانه شدن این مغیب ارائه می گردد. از جمله ی مفاهیم غیبی ،مفاهیم مربوط به عالم مثال است. مفهوم مثالی و مدرِک مرتبط با آن یعنی قوه ی خیال، به ایجاد رابطه ی انسان با عوالم غیبی در سلسله مراتب عوالم مادی،مثالی و ملکوتی  می پردازد که با تامل در آن ها می توان بر نحوه ی دریافت های غیبی شاهدان غیب در شئون تمدن مبتنی بر غیب، از جمله معماری دست یافت. در مسجد جامع اصفهان به واسطه ی مفاهیمی چون : بیرون گردن نعلین، خرقه ی می آلود، انشای هندسه ی درون، تتق غیبی، خرابات، جام جم و غیره، نحوه ی دستیابی به مفاهیم غیبی را در بنا تبیین می گرداند. نتایج اجمالی این تحقیق حاکی از این است که ساختار غیبی مسجد  به دلیل تجلی مفاهیم غیبی ناشی از نحوه ی کاربرد  ابزارهای تجلی زمان خود از جمله ادبیات و معماری غیبی ، امکان ایجاد قرار و سرانجام حس تقرب در این بنا شده است.
آقای احمد میراحمدی، دکتر مرتضی شجاری، محمدتقی پیربابایی،
دوره 9، شماره 3 - ( 6-1400 )
چکیده

ابن‌هیثم در رساله المناظر، با روشی مبتنی بر فرآیندِ ادراکِ کیفیاتِ بصریِ شیءِ مرئی، «زیبایی» را تبیین کرده‌است که دیدگاهی خاص و متفاوت از آرای رایج فلاسفه و اندیشمندان آن اعصار به‌حساب می‌آید. ایشان زیبایی را حاصل تعامل 22 کیفیتِ بصری در فرآیند ادراک می­داند که نقش هر یک از کیفیات بصری در این فرآیند، یکسان نیست. بعضی کیفیات مانند نور و رنگ به‌تنهایی، بعضی دیگر در ترکیبِ باهم و بعضی هم با قرارگیری در تناسبی کلی، باعث خلق زیبایی می‌شوند. در این پژوهش، فرآیند ادراک و آرای زیبایی‌شناسانه ابن‌هیثم تحلیل و نقش آن در معماری بررسی شد. در راستای تبیین بهتر موضوع و تدقیق در نتایج، مسجد جامع اصفهان با پیشینه بیش از هزار سال تاریخِ معماری، مورد مطالعه قرارگرفت. پژوهش از نوع کیفی و به روش توصیفی تحلیلی است. بدین منظور، ابتدا اطلاعات حاصل از مطالعات کتابخانه­ای و منابع اسنادی، مورد بررسی قرارگرفت؛ و سپس با رویکرد تطبیقیِ موردمحور، زیبایی از منظر ابن‌هیثم در مسجد جامع اصفهان، تحلیل و ارزیابی شد. طبق آرای ابن‌هیثم، قوای ظاهری و باطنی نفس، هر دو در فرآیند ادراک نقش دارند و این ادراک در سه سطح حسی، معرفتی و استدلالی، حاصل می‌گردد. ادراکِحسیِ پدیده‌های مرئی با حسِ بینایی صورت می‌پذیرد. ادراکِ معرفتی و ادراکِ استدلالی در ادامه ادراکِ حسی می‌آید و براساس نوع کیفیتِ بصریِ قابلِ ادراک و نیاز مخاطب به انجام تمییز، قیاس و تأمل در اشیا و استفاده از قوه ذهن و حافظه در فرآیند ادراک، انجام می‌شود. نتایج بدست آمده، مشخص می‌کند که ابن‌هیثم ماهیت زیبایی را نه مطلقا عینی یا ذهنی، بلکه ترکیبی از عین و ذهن می‌داند. همچنین، ایشان مراتب مختلفی از ادراک را مطرح می‌نماید که با توجه به زمانِ فرآیندِ ادراک، به‌صورت ادراکِ اجمالی (درآنِ‌واحد) یا ادراکِ تأملی (با دِرَنگ) است و با میزان آشناییِ مخاطب با شیءِ قابلِ ادراک و استفاده وی از قدرتِ تحلیلِ ذهنی رابطه دارد. در معماری به واسطه ارتباط مخاطب با بنا، مبحث زیبایی و ادراک اهمیت زیادی دارد. آگاهی معماران با فرآیند ادراک، این امکان را ایجاد می‌کند تا در فضای معماری با استفاده از سطوح و مراتب مختلف ادراکی، باعث تعامل و توجه بیشتر مخاطب با بنا گردد. از طرفی، کیفیات بصری موجود در فرآیند ادراک، قابل تعمیم در معماری بوده و می‌تواند به تحلیل زیبایی‌شناسی اثر، کمک‌‌‌نماید.

خانم سهیلا رضایی آدریانی، دکتر نورالدین عظیمی،
دوره 10، شماره 3 - ( 1-1401 )
چکیده

یکی از جدیدترین استراتژی‌های توسعه شهری -که تأکید اصلی بر محوریت فرهنگ و هنر در روند توسعه شهری دارد- ایده شهر خلاق است. شهر خلاق رویکردی فرهنگی در توسعه شهر است که بر ارتقای کیفیت زندگی شهروندان از طریق جذب و پرورش استعدادها و خلاقیت افراد تأکید دارد. برای این منظور، شاخص‌های شهر خلاق با استفاده از روش کتابخانه‌ای و تحلیل اسناد و مدارک جمع­آوری شد؛ و جهت بررسی میزان انطباق شاخص‌ها با معیارهای اسلامی- ایرانی، از نظرات و دیدگاه‌های طلاب و اساتید علوم دینی و اساتید شهرسازی استفاده به عمل آمد. جمعیت نمونه در این مطالعه شامل 230 نفر از طلاب حوزه علمیه اصفهان برای تکمیل پرسشنامه و 15 نفر از متخصصین شهرسازی و اساتید حوزه برای مصاحبه عمیق بودند. از تکنیک تحلیل عاملی تأییدی جهت تجزیه‌وتحلیل اطلاعات استفاده شد؛ و در نهایت عوامل تحقق شهر خلاق ایرانی- اسلامی، در چهار گروه توسعه فرهنگ و هنر، ادبیات و هنرهای تجسمی، آزادی اجتماعی و فکری و آزادی سیاسی طبقه­بندی شد.
نتایج پژوهش نشان داد که «افزایش سطح سواد مردم»، «دسترسی به منابع معتبر کتابخانه‌ای و تألیفات جدید» و «افزایش کمیت و کیفیت مطبوعات و نشریات» ازجمله مهم‌ترین شاخص‌های فرهنگی هنری، می‌باشند.

ساناز رهروی پوده، بهاره تدین،
دوره 10، شماره 3 - ( 1-1401 )
چکیده

امروزه پایداری اجتماعی یک از مفاهیم تأثیرگذار و قابل‌بحث در طراحی معماری و شهری محسوب می‌شود. ازآنجاکه محله جویباره اصفهان، قدیمی‌ترین بافت تاریخی این شهر به‌حساب می‌آید و این بافت ارزشمند با همه ویژگی‌های قابل‌توجه موجود در آن به سمت فرسودگی و انحطاط، نزول یافته است؛ شناخت و ایجاد شاخصه‌های پایداری اجتماعی در این بافت ارزشمند، می­تواند در حفظ ارزش‌های این محله و ثبات آن به‌عنوان بافت تاریخی، نقش به سزایی داشته باشد. ازآنجاکه ساکنین بومی این محله ارزشمند -که ترکیبی از تعداد محدودی از یهودیان و تعداد کثیری از مسلمانان هستند- در حال کوچ از آن هستند و ساکنین غیربومی جایگزین آن‌ها می‌شوند؛ حفظ بافت تاریخی آن ضرورت می‌یابد. شاخصه‌های پایداری اجتماعی در بافت تاریخی جویباره کدام‌اند و رابطه بین متغیرها و اولویت‌های آن‌ها به چه صورتی خواهد بود؟ هدف از این پژوهش، شناخت شاخصه‌های پایداری اجتماعی در جهت حفظ ساکنین بومی با حس تعلق زیاد به این بافت تاریخی است؛ به‌گونه‌ای که ایجاد این شاخصه‌ها در بین ساکنین بومی و محل زندگی آن‌ها، از انحطاط و فرسودگی این بافت جلوگیری کند. چراکه این بافت قدیمی‌ترین بافت شهر اصفهان محسوب می‌شود و بناهای تاریخی ارزشمندی در هم‌جواری آن همچون مسجد جامع عتیق وجود دارد. از طرفی تحقیقات گسترده‌ای در رابطه با پایداری اجتماعی در حیطه مسکن انجام‌شده است؛ اما در مورد بافت‌های تاریخی مطالعات انجام‌شده بسیار محدود است. روش تحقیق در مقاله پیش رو از نوع کمی است؛ و داده­ها با استفاده از روش پیمایش گردآوری‌شده است. پرسش‌نامه در دو مرحله توزیع و مورد تحلیل قرارگرفته‌اند. به‌منظور تجزیه‌وتحلیل داده­ها از نرم‌افزار SPSS، و آزمون­های آماری تکنمونه‌ای و فریدمن برای ارزیابی و اولویت­بندی متغیرها استفاده‌شده است. با توجه به مطالعات انجام‌شده در میزان حس تعلق در محله، که بر اساس جنسیت، شغل و سن در پرسش‌نامه اول موردبررسی واقع‌شده، احساس تعلق در بین مردان با شغل کاسب بیشتر از زنان و بقیه مشاغل بوده است. از نظر سنی گروه سنی سالمند، دارای حس تعلق مکان بیشتری به محله هستند. در توزیع پرسش‌نامه دوم شاخصه‌های پایداری اجتماعی که شامل کیفیت زندگی، کیفیت فضای باز، توجه به ویژگی‌های بافت تاریخی و میزان تعاملات اجتماعی افراد ساکن در محله بوده است؛ مورد بررسی قرار گرفت. این پرسش‌نامه در بین مردان با شغل کاسب و زنان با شغل خانه‌داری که هر دو از جنس گروه سالمند هستند و به ترتیب بیشترین حس تعلق مکان به محله را دارند؛ توزیع شد. بر این اساس مشخص شد که کیفیت زندگی، بیشترین میزان اهمیت و تعاملات اجتماعی، کمترین میزان اهمیت را در جهت رسیدن به شاخصه‌های پایداری در محله جویباره در بین ساکنین محله دارا است.

دکتر سمیه امیدواری، دکتر مهدی حمزه نژاد،
دوره 10، شماره 3 - ( 1-1401 )
چکیده

جدا شدن حریم اهل خانواده از غیر و همچنین مهمان و تفکیک این دو عرصه از زندگی در عمده خانه­های اسلامی واجد اهمیت بسیار می‌باشد و ظهور و تجلیات آن در معماری بسته به بسترهای اقلیمی، جغرافیایی، فرهنگی متفاوت بوده­است .بررسی الگوهای حریم­گذاری در خانه­های کشورهای مختلف اسلامی به خوبی این تنوع را نشان می­دهد. این تحقیق با همین هدف سه الگوی خانه در سه شهر با قدمت و اصالت اسلامی را مورد بررسی قرار می­دهد. روش پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی و هدف، مطالعه مفهوم حریم و تحلیل نحوه ظهور تجلیات آن در این سه الگو می­باشد. این پژوهش به دنبال پاسخگویی به این سوال است که چگونه مفاهیمی مانند «حریم» متاثر از بوم و فرهنگ، تجلیات متفاوتی پیدا می­کند؟ لذا با انتخاب خانه از سه شهر­اسلامی اصفهان، دمشق، و صنعاء، و مطالعه الگوی رفتاری و گونه­‌شناسی خانه­‌ها در این سه شهر به بررسی مفهوم حریم در آنها پرداخته شده­است. بارزترین جلوه­های حریم در این خانه­ها، تفکیک عرصه­های خصوصی و عمومی بوده­است. در خانه­های اصفهان به دلیل گسترده ­شدن خانه در سطح، تفکیک حریم مهمان از اهل خانه از طریق تفکیک حیاط­ها، و از سویی تفکیک فضاها در جبهه­های مختلف یک حیاط بوده­است. در خانه­های دمشق به دلیل شرایط خاص اقلیمی و گسترده شدن فضاها در طبقه اول جهت دریافت باد مطلوب، تفکیک حریم در عمده خانه­ها از طریق تفکیک در طبقات مختلف حیاط خانه امکان پذیر بوده­است. در خانه­های صنعاء به دلیل شرایط خاص جغرافیایی منطقه و وجود زمین سنگلاخی و از سویی شرایط خاص امنیتی منطقه، تفکیک حریم از طریق توزیع فضاها در طبقات مختلف خانه بوده­است. این مقاله بر اساس فرضیۀ پژوهش مبنی بر وجود ارتباط میان نحوه ظهور حریم در خانه‌­های­اسلامی و جایگاه «بوم طبیعت و انسان» که شامل بسترهای مختلف اقلیمی، جغرافیایی، و فرهنگی می­باشد؛ ضمن آزمون فرضیۀ پژوهش نشان می­دهد بوم منطقه نقش بسیار مهمی در ظهور تجلیات مختلف حریم‌­ها داشته­است و میزان این حریم­خواهی نیز در مناطق مورد مطالعه تفاوت بوده­است.

مریم قاسمی سیچانی، فائزه شمشیری،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

خانه‌های تاریخی از لحاظ اصول معماری و ویژگی‌های هندسی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار هستند. این مطالعه به بررسی ویژگی‌های اصول هندسی اتخاذشده در خانه‌های دوره صفویه و قاجاریه می‌پردازد. هدف اصلی، شناخت ویژگی‌های هندسی خانه‌های تاریخی چند حیاط و نمای آن‌ها و بررسی تأثیر آن‌ها بر یکدیگر است. تحقیقات گسترده‌ای در این حیطه انجام‌گرفته است؛ اما مطالعه‌ای به بررسی نسبت طول حیاط به ارتفاع نما و نسبت طول به عرض حیاط انجام نگرفته است. جامعه آماری این مطالعه، متشکل از خانه‌های تاریخی یک یا چند حیاط مرکزی شهر اصفهان است. از میان این جامعه تعداد ۱۵ خانه به روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب و مورد بررسی قرارگرفته است. رویکرد روش‌شناختی تحقیق، مبتنی بر پایه مطالعات میدانی و تحلیل هندسی-حسابی است. ابزارهای مورد استفاده از طریق برداشت و نرم‌افزار ترسیمی اتوکد انجام‌شده است. نتایج حاکی از آن است که حیاط خانه‌ها عمدتاً به شکل مستطیل بوده است. چنانچه محور کشیدگی حیاط در خانه‌های مورد مطالعه شمالی- جنوبی بوده است؛ نماها در خانه‌های ۲، ۳، و ۴ جبهه ساخت به‌گونه‌ای قرار می‌گیرند که نمای شمالی ارتفاع بیشتری نسبت به ۳ نمای دیگر داشته و چنانچه محور کشیدگی حیاط شرقی- غربی بوده؛ عکس این پدیده صادق است. نماها و جهت قرارگیری آن‌ها در حیاط یکی از تأثیرگذارترین مؤلفه‌ها در به دست آوردن تناسب حیاط به‌نما است.

۱ هیراد حسینیان، ۲ جمال الدین سهیلی، ۳ فریبا البرزی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

فرایند ساختار شکل و درک پیام به‌وسیله مخاطب از ارزش بسیاری برخوردار است. به­شکلی که عناصر مختلف بصری همچون نقطه، خط، سطح و حجم می‌توانند در شناسایی این فرایند، از یک‌سو در ارتباط با انسان و مسئله نیاز او در معماری تبیین شده، و از سوی­دگر در برخی از آرا در نسبت با خود اثر معماری، مجموعه نیروهای حادث از فرایند شکلی موجود در بنا را از طریق درک روند هندسی تعریف نمایند. لذا ارتباط این فرایند با اصلی چون «هندسه» گره ­خورده و در عین مرکب بودن، یکپارچگی فضا را به‌عنوان یک ترکیب خالق میسر می‌سازد. در فضای قانونمند هندسه است که برای تجزیه اشکال پیچیده به یک شکل‌ ساده، می‌توان به ساختار نظام‌های تولیدکننده برپایه مجموعه‌ای از قاعده‌های شکلی که به زایش طرح منجر می‌شوند؛ دست‌یافت. چنانچه در میدان نقش ­جهان اصفهان نیز که یکی از شاهکارهای معماری ایرانی-اسلامی است؛ الگوهای زاییده شده از فرایند شکلی خود را در تواریخ و ادوار مختلف نشان داده‌اند؛ تاجایی که برمبنای روش تفسیری- تاریخی در قالب شکل‌گیری کلیت میدان و با بهره از سفرنامهها و کتب تاریخی و پس از استنتاج اولیه صورت­گرفته و در امتداد آن با بهره از تحلیل هندسی میدان و تبدیل این استدلال به نوع توصیفی، بتوان با توجه به روند شکل گیری میدان وارد فاز استدلال قیاسی شده که در این راستا همسو با نظریه شکل‌گرایان، ازجمله دوراند1، کرایر2، هردگ3، و... که به‌عطف روند شکل در جهت ترکیبشان بر مبنای اصولی چون ادغام، همپوشانی، زاویه‌ای، و چرخشی سعی در تدوین اصولی جامع برای ترکیب اشکال در جهت تکامل تدریجی­شان داشته‌اند و هردگ این همپوشانی را وارد طبقات اجتماعی از فرد تا روحانیت می‌کند که به نوبه­ خود حلقه اتصالی میان شکل و نحوه ­نگرش اقشار مختلف به آن می‌باشد. در این پژوهش نیز سعی­ شده بابهره از طبقاتی چون فرد، جامعه، و حاکمیت و با کمک ابزار بصری چون نقطه تا حجم که در ادوار گوناگون در این میدان مورد تحلیل واقع‌شده و سپس با تشخیص الگوی هندسی میان آنها و اشتراک‌گذاری با نظام حرکت لایه‌­های هرکدام از اقشار برمبنای ترکیب شکل مجموعه و با پاسخ به فرضیه‌ای چون «گمان می‌رود میدان نقش­جهان در ادور مختلف به‌دلیل همپوشانی الگوی هندسی میدان با نظام فرایند شکلی لایه­ های اقشارگوناگون اعم­از فرد تا حاکمیت تکامل ­یافته است»؛ بتوان به درک صحیح تقدم و تاخر از منظر تاثیر اصول اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی به‌شکل صرف در روند شکل­گیری میدان از منظر نیازهای اقشار یادشده دست­یافت؛ تا بتوان الگوی هندسی مجموعه را در ارتباط با نظام فرایند شکلی لایه­ های این اقشار در جهت تفهیم روند شکل گیری میدان در ادوار مختلف اثبات نمود.

مهندس سجاد بهزادی، دکتر سمانه جلیلی صدرآباد،
دوره 11، شماره 2 - ( 2-1402 )
چکیده

در سال‌های اخیر و به‌دنبال بروز بلایا، به مفهوم تاب‌آوری در بسیاری از محافل علمی توجه بسیاری شده ‌است. تاب‌آوری مفهومی چندجانبه است که درصدد به حداقل رساندن خسارات ناشی از بحران است. در این میان، توجه اغلب برنامه‌ریزان بیشتر بر بُعد کالبدی معطوف شده است. این در صورتی است که عدم‌قطعیت از شدت و نوع مخاطرات، بروز بحران‌های جدید و انسان‌ساخت و همچنین توجه به ظرفیت‌های اجتماعات در مواجهه با اختلالات و بهبود شرایط، کانون توجهات را به‌سمت بُعد اجتماعی تاب‌آوری سوق داده است. تمرکز و تأکید بر نقش اعضای جامعه در مواجه با بحران و توانایی و ظرفیت آن‌ها برای بهبود اوضاع نیز برای آن است که افراد و اجتماعات تاب‌آور می‌توانند فارغ از هر نوع بحران، به مقابله با آن بپردازند و بدون ناامیدی شرایط را تغییر دهند. در این میان، مساجد از دیرباز خودشان را درگیر بحران‌ها و مسائل جامعه کرده‌اند و به‌عنوان کانونی جهادی با بهره‌گیری و سازمان‌دهی ظرفیت‌های مردمی، در مواجه با بحران‌ها و تغییر و بهبود شرایط و به‌طور کلی تاب‌آوری جوامع، نقش کلیدی ایفا کرده‌اند. در این پژوهش سعی شده است جایگاه مساجد و تأثیری که بر تاب‌آوری اجتماعی ساکنان می‌گذارند ارزیابی شوند و به این پرسش بپردازد که مساجد تا چه میزان توانسته‌اند بر تاب‌آوری اجتماعی ساکنان محلۀ ناصرخسرو و شهرک نگین مأثر واقع شوند؟
در راستای دستیابی به اهداف پژوهش، محلۀ ناصرخسرو و شهرک نگین که در مجاورت یکدیگرند، اما از نظر بافت کالبدی تفاوت جدی دارند، به‌عنوان نمونه‌های مطالعاتی بررسی شده‌اند. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی و برای دستیابی به داده‌های تکمیلی از پرسش‌نامه استفاده شده است. جامعۀ آماری پژوهش نیز با استفاده از فرمول کوکران برای محلۀ ناصرخسرو 375 و برای شهرک نگین 374 نفر برآورد شده است. همچنین به‌منظور تحلیل و بررسی اطلاعات، ضریب هم‌بستگی اسپیرمن استفاده شده است. نتایج حاکی از آن‌اند که مساجد تأثیر بسزایی بر افزایش تاب‌آوری اجتماعی دارد و هرچه حضور در مساجد بیشتر باشد، تاب‌آوری نیز افزایش می‌یابد. به‌طور کلی، مساجد به‌دلیل قابلیت پذیرش عملکردهای متعدد و همچنین ظرفیتی که در پذیرش و جلب مشارکت اقشار مختلف جامعه در حوزه‌های مختلف دارند، می‌توانند به‌صورت غیرمستقیم تأثیر بسیاری بر عوامل مؤثر بر تاب‌آوری اجتماعی داشته باشند و همچنین از این ظرفیت در راستای مقابله با انواع بحران‌ها و تغییر و بهبود شرایط استفاده کنند.


بابک عالمی، پریسا اشرفی،
دوره 11، شماره 2 - ( 2-1402 )
چکیده

اصطلاح تاب‌آوری در عرصۀ معماری و شهرسازی مفهومی تازه است که اخیراً موردتوجه کارشناسان و نظریه‌پردازان این حوزه قرار گرفت. این واژه در طول زمان گسترش یافت و به وجوه دیگر مرتبط با جوامع شهری همچون اجتماعی و اقتصادی و... نیز توجه شد. یکی از ابعاد مهم تاب‌آوری بُعد فضایی است که به‌معنای پایداری و حیات بنا طی تغییر و تحولات مختلف تاریخی با حفظ هویتشان است. مسجدجامع یکی از انواع فضاهای شهری است که با وجود تحولات و آسیب‌های مختلف محیطی، در تاریخ به‌نحو مطلوبی به حیاتش ادامه داده‌ است. بنابراین، این سؤال مطرح می‌شود که چه عواملی سبب تاب‌آوری مساجد تاریخی، به‌طور خاص مسجدجامع اصفهان، طی دوره‌های گذشته شده‌اند؟ لذا در این پژوهش به بررسی مسجدجامع شهر اصفهان و عوامل تأثیرگذار در تاب‌آوری این فضای تاریخی پرداخته شد. روش پژوهش توصیفی‌تحلیلی و رویکرد تحلیل محتواست. ابتدا با شیوۀ استدلال قیاسی و مراجعه به منابع معتبر، دو عامل اجتماعی و کالبدی تاب‌آور از لابه‌لای مفاهیم نظری این حوزه استخراج شدند و به‌عنوان شاخص‌های مدل مفهومی تاب‌آوری فضایی ارائه گردیدند و سپس با بررسی نمونۀ موردی تحقیق، سنجش و ارزیابی قرار گرفتند. نتیجۀ اجمالی این تحقیق حاکی از این است که هندسۀ بنا، انعطا‌ف‌پذیری، آسایش محیطی، خوانایی، نظام دسترسی و حرکت سبب ارتقای تاب‌آوری کالبدی این مسجد و عواملی همچون تنوع، هویت اجتماعی، ایمنی و امنیت، آگاهی، مشارکت اجتماعی، عدالت اجتماعی، آسایش روان‌شناختی و توجه به عوامل زیبایی‌شناختی باعث تاب‌آوری اجتماعی بنا شده‌اند که سرانجام به تاب‌آوری فضایی مسجدجامع اصفهان انجامیده‌اند.


نرگس لقمانی، نیما ولی بیگ، حامد مظاهریان،
دوره 11، شماره 4 - ( 8-1402 )
چکیده

احداث مدارس، در کشور ایران سابقه­‌ی طولانی دارد. شهر اصفهان از جمله کانون­‌های معماری ایرانی است که به دارالعلم شرق شهرت دارد و از دوره آل‌بویه و آل زیار ساخت مدارس علمیه در کنار مساجد آن آغاز شده‌­است. اما در گذر زمان، تعدادی از آن­ها از دست رفته‌­اند و یا اینکه چهره­‌ی آن­ها دچار تغییرگردیده‌­است و اطلاعات مدونی از وضعیت فضاهای آن­ها در دسترس نیست. مطالعاتی که پیش از این بر روی مدارس صورت گرفته در چند حوزه تفکیک قابل تفکیک است. بخشی تحلیل کالبدی و کارکردی است، دسته­‌ای دیگر گونه­‌شناسی و در بخش آخر، مطالعات جنبه­‌ی تاریخی دارند. بر اساس مطالعات انجام شده، کمتر پژوهشی را می­‌توان در حوزه‌­ی مدارس تاریخی مشاهده نمود که ساختار کارکردی فضاهای مدارس را تقسیم‌بندی نموده باشد. لذا در این مقاله، برای نخستین بار، با بررسی ویژگی­‌های کارکردی به تحلیل مدارس تاریخی شهر اصفهان پرداخته‌­شده‌­است. پژوهش پیش­رو درصدد پاسخ به این پرسش‌­ها است که شاخص­‌ترین معیارها در پلان مدارس تاریخی شهر اصفهان که در تحلیل کارکردی پلان آن­ها جای می­‌گیرند، کدام‌اند؟ و معیارهای مذکور چگونه در ریزفضاهای این مدارس قابل بررسی است؟ با پاسخ به این پرسش‌­ها می­‌توان بخشی از هویت معماری مدارس تاریخی شهر اصفهان را بازشناخت و بسیاری از اصول و مفاهیم تکرار‌شونده معنادار در این کاربری‌­ها آشکار نمود. این پژوهش، از لحاظ چیستی به صورت کیفی و بر اساس هدف، بنیادین است. همچنین با رویکرد تحلیلی-توصیفی نمونه­‌ها را مطالعه می­‌کند. نمونه­‌ها به گونه­­‌ی هدفمند گزینش شده­‌است و متنسب به قرن هشت تا چهارده هجری شمسی و تعداد آن­ها 16 عدد است. جمع‌­آوری اطلاعات بر پایه‌­ی مطالعات کتابخانه­‌ای و میدانی نگارندگان حاصل شده‌­است. در طی این پژوهش، معیارهای شاخص تحلیل کارکردی پلان مدارس تاریخی شهر اصفهان مشخص شده­است. این معیارهای شاخص پنج‌­گانه که وجوه اشتراک و افتراق در نمونه­‌ها را مشخص می‌­کند شامل، تنوع فضایی (فضای باز، نیمه‌­باز، و بسته)، کاربری­‌های موجود در مدارس و عملکردهای بخش­‌های مختلف بنا (آموزشی، اقامتی، نیایشی، فرهنگی)، سیرکولاسیون بنا (سیرکولاسیون دستگاه ورودی، دسترسی به حجره‌­ها، دسترسی به فضای نیایشی در مدارس دارای فضای نیایشی و گنبدخانه‌­ها، و سیرکولاسیون حرکتی در گوشه­‌های حیاط مرکزیمکان و فرم دستگاه‌­پله (الحاق به بنا و محصور در بنا) و در نهایت نوع نظام فضایی (مرکزی-محوری) است. این پنج معیار ایجادکننده ساختار کارکردی و فضایی متفاوت در پلان مدارس این شهر شده­است.


صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله پژوهش های معماری اسلامی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Journal of Researches in Islamic Architecture

Designed & Developed by : Yektaweb