جستجو در مقالات منتشر شده


20 نتیجه برای الگو

مسعود ناری قمی، محمّد جواد عبّاس‌زاده،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1393 )
چکیده

بسیاری، سرآغاز مدرنیته در جامعه ایرانی را از دوران اجباری پهلوی اوّل عقب‌تر می‌برند و نوعی حرکت خودجوش اجتماعی (امّا آرام) به سمت مدرنیته را در جامعه ایران دوره قاجار، مورد بحث قرار می‌دهند. این سؤال قابل طرح است که کدام‌یک از دو الگوی فرهنگی سنّت و مدرنیته، در آثار قاجاری، وجه غالب داشته است و اینکه آیا می‌توان در فضای زیست واقعی مردم قاجاری، ردّپاهای محکمی از الگوی کالبدی ـ فرهنگی مدرنیته یافت؟ در این نوشتار، موضوع مزبور از زاویه یک موضوع خاص اجتماعی ـ کالبدی، یعنی فضای مهمان در خانه، مورد تحلیل قرار می‌گیرد. این نوشتار، با این پرسش‌ها و با ورود به مصادیق مسکونی ابتدای مدرنیته به ایران (قاجار ـ اوایل پهلوی) با تأکید بر شهر تبریز، به بررسی اثر این فرهنگ‌ها در شکل‌گیری و تحول الگوی پذیرش فضایی مهمان در این خانه‌ها می‌پردازد. بررسی فرضیه شکل‌گیری فضای مهمان براساس دیالکتیک «خود» و «دیگری» که پایه تحلیل‌ مفاهیم مسکن در عصر مدرنیته غرب است، محور این بحث را تشکیل می‌دهد. بحث حاضر، براساس تحلیل فرهنگی‌ـ‌کالبدی سه نوع مسکنِ متمایز (مسکن حداکثری، مسکن حداقلی و مسکن اشتراکی) ارائه می‌شود که هر کدام، در پیدایش الگوی مدرن غرب مباحث نظری مشخّصی را به طور متمایز به خود اختصاص داده و از میان خانه‌های قاجار در تبریز نیز برای هر دسته، دو نمونۀ مطالعاتی بر اساس ویژگی‌های فضای مهمان مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد. روش تحقیق، تفسیری ـ تاریخی و متکی بر تحلیل متون و شواهد تصویری است. بررسی فوق نشان می-دهد که الگوهای حقیقی مدرنیته در مورد خاصّ حضور مهمان، فاصله زیادی با آنچه در ایران قاجاری واقع شده دارد و تداوم بلاتغییر سنّت در اکثر موارد وجه غالب پدیده‌ها است. رویکرد ایده‌آلی اجتماعی مدرن تحت عنوان «غیریت زدایی» (حذف تفاوت خود و دیگری در عرصه اجتماعی بخصوص الگوی فضایی پذیرش غریبه در خانه) به شرط وجود زمینه ای قوی از تقابل (دوگانۀ خود ـ دیگری) در جامعه معنی‌دار می شود اما در الگوی سکونت قاجاری، با وجودِ پذیرش «خودیِ» مهمان در خانه، چنین زمینه ای متصور نیست. در واقع اکنون می‌توان این نظریه را که بدون حضور رضاخان، ایران بازهم با تحولّات درونی خود به سمت مدرنیته سوق می‌یافت، با تردید بیشتری نگریست؛ می‌توان تصور کرد که بدون تأثیر حکومت پهلوی اوّل، استحاله درونزای فرهنگی به معنی تغییر ماهیت سنّتی و اسلامی، فرضیه چندان مستحکمی برای تاریخ ایران نیست.
محمد جواد مهدوی‌نژاد، محمد مشایخی، منیره بهرامی،
دوره 2، شماره 4 - ( 12-1393 )
چکیده

در دوران معاصر، نگاه معماری مدرن و در امتداد آن معماران آکادمیک نسل جدید بر روی طراحی بناهای جدید، از جمله مساجد، تأثیرهای فراوانی داشته است. یکی از مهمترین این تأثیرات تغییرات شکلی و فضایی مساجد در دوران معاصر است به نحوی که امروزه مساجد نوگرا به عنوان خوانش جدیدی از مسجد در فضای معماری و جامعه مطرح شده‌اند. در این میان تنوع گونه‌ها و الگوهای ایده‌پردازانه در طراحی بسیار زیاد هستند و بر خلاف گذشته که سنت‌های خاصی در هر دوره بر ساخت مسجد حاکم بود؛ نمی‌توان مساجد را واجد هیچ خصوصیت شکلی مشخصی دانست. علاوه بر تحولات وسیعی که در زمینه طراحی و ساخت بناهای معاصر وجود دارد؛ این مقاله درصدد است به بازشناسی گرایش‎های طراحی مسجد در دوران معاصر به طور خاص بپردازد و با شناسایی شاخص‎های این تحولات به طبقه‌بندی آنها پرداخته و به نوعی جریان‎های تأثیرگذار بر دوران تحول را در معماری مساجد بشناسد. پرسش‌های پژوهش عبارت اند از: آیا می‎توان گرایش‎هایی را در طراحی مساجد معاصر ایران در مقایسه با جهان اسلام پیشنهاد نمود؟ چه معیارهایی برای این مهم می‎توان در نظر گرفت؟ چه گرایش‎هایی در طراحی مساجد معاصر وجود دارند؟ و هر یک دارای چه مشخصاتی هستند؟ فرآیند استنتاج از سه مرحله تشکیل شده است: انتخاب مساجد و شاخصه‌ها؛ طبقه‌بندی داده‎های کمی و تحلیل؛ و نتیجه گیری. بر اساس مبانی تحقیق، روش تحقیق نمونه‌ی موردی با استفاده از راهکارهای ترکیبی برای انجام تحقیق انتخاب شده است. رویکرد پژوهش «ساخت نظریه» است. روش گردآوری اطلاعات ترکیبی از مطالعات کتابخانه و مراجعه به میدانی است. برای رسیدن به پرسش‌های پژوهش با استفاده از یک روش کمی-کیفی به بررسی خصوصیات منتخبی از انواع گونه‌های مساجد نوگرای معاصر پرداخته شده است و سپس بنابر نتایج بدست آمده، الگوهای طراحی آنها شناسایی و تبیین شده است. بر اساس بررسی انجام شده بخشی از مساجد معاصر که گونه‌شناسی بر روی آنها انجام شد؛ مساجدی هستند که در جامعه‌ی اسلامی شاخص و یا مساجدی که از نظر کالبدی معنای مسجد را در کالبدی جدید معرفی کرده اند؛ این مساجد بر اساس گونه‌شناسی شکلی، خود به چهار دسته تقسیم شده اند. این زیرگروه‎ها عبارتند از: مساجد نوگرای سفید، مساجد ناب‌گرا، مساجد فرم‌گرا و مساجد نوگرای التقاطی.
حسن سجادزاده، رویا اعتصامیان، لیلا خزایی،
دوره 3، شماره 3 - ( 9-1394 )
چکیده

در فرهنگ و سنت مردم ایران ­زمین، از دیرباز میل به مستوری و پوشیده بودن وجود داشته و یکی از باورهای آنها، مسئله‌ی محرمیت و حرمت زندگی شخصی بوده­ است. از طرفی، ما همواره شاهد انعکاس دیدگاه­ها و فرهنگ­های دیرینه‌ی مردم این سرزمین در معماری خویش بوده­ایم. از این­رو مسئله‌ی درونگرایی نیز به زیبایی در معماری سنتی ایران کالبد یافته و آثار و نتایج عمیقی در سازماندهی فضایی و نحوه‌ی قرارگیری عملکردهای گوناگون داشته است؛ چنانکه ویژگی درونگرا بودن در آثار و ابنیه­ای مانند خانه، مسجد، مدرسه، کاروانسرا، حمام و... ریشه­ای عمیق در مبانی و اصول اجتماعی- فلسفی این سرزمین دارد. فرضیه­ای که در این پژوهش مطرح می­باشد؛ اینست که تأثیر این اصل (درونگرایی) صرفاً در زمینه معماری نیست؛ بلکه می­تواند بر الگوهای رفتاری افراد حاضر در فضاهای شهری نیز تأثیرگذار باشد و موجب ایجاد حالات درونگرایانه در تفکرات ذهنی و الگوهای رفتاری آنها گردد؛ چنانچه علی­رغم عملکردی که فضاهای شهری در غرب مبنی بر محلی برای تجمع و دیدن و دیده شدن دارند؛ این فضاها در ایران همواره محلی برای دیدن و دیده نشدن بوده­اند. در نهایت نیز به بررسی عوامل تأثیرگذار بر درونگرایی بازارهای ایرانی در دو بعد انسانی و اجتماعی پرداخته می­شود؛ عواملی از قبیل محرمیت و حس نیاز به خلوت و حفظ حریم خصوصی برای افراد حاضر در بازار، منع حضور بی‌هدف در فضاهای عمومی از طرف متون اسلامی و در نتیجه به حداقل رسیدن مدت زمان حضور در این فضاها، عدم ایجاد حس مالکیت حضور در فضاهای عمومی در نتیجه حضور حداقلی در این­گونه فضاها، کم بودن عرض بازارها و عدم وجود فضای کافی برای نشستن در آنها، و همچنین ارزشی که اسلام برای خانواده و اهل آن قائل شده و خانه را به عنوان محلی برای آرامش و آسایش انسان معرفی کرده است. روش تحقیق در این پژوهش روش کیفی و همچنین روش استنباطی مبتنی بر تحلیل محتوا می­باشد؛ لذا ابتدا در گام اول به مطالعه‌ی متون اسلامی و بررسی اسناد و مدارک مرتبط با ادبیات موضوع پرداخته و به تدوین چارچوب نظری و فرآیند پژوهش و تحلیل شاخص­هایی که می­توانند دلیل بر درونگرایی بازارهای سنتی ایران باشند؛ مبادرت شده­ و تأثیر این اصول بر کارکرد بازارها مورد بررسی قرار داده شده است.


مرضیه هومانی‌راد، منصوره طاهباز، حسنعلی پورمند،
دوره 5، شماره 3 - ( 9-1396 )
چکیده

نور روز تنها منبع تامین‌کننده روشنایی فضاهای تاریخی بوده است و معماران سنتی به شیوه هنرمندانه‌‌ای از آن به عنوان ابزاری برای افزایش کیفیت بصری فضا و انتقال مفاهیم استفاده کرده‌اند. الگوی نورپردازی نور طبیعی مساجد تاریخی و ارائه معیارهای آن سوال اصلی تحقیق است. مقاله حاضر به منظور کشف قوانین حاکم بر اصول نورپردازی بنا و نقش نورگذرها در الگوی توزیع نور طبیعی در گنبدخانه‌‌ها، با بررسی پنج گنبدخانه مساجد منتخب تاریخی اصفهان(مسجد امام، مسجد شیخ‌لطف‌اله، مسجد حکیم از دوره صفویه و مسجد سید و مسجد رحیم‌خان از دوره قاجاریه) درصدد است تا الگوی نورپردازی طراحی شده معماران سنتی را استخراج نموده و راهکاری برای طراحی نورپردازی طبیعی در اختیار معماران مساجد معاصر قرار دهد. روش تحقیق توصیفی تحلیلی بر اساس اطلاعات میدانی و کتابخانه‌ای انجام شده است. این تحقیق به کمک ابزارهای نورسنجی، داده‌های میدانی در سه زمان از طول روز تهیه شده و سپس توسط نرم‌افزار ریدینس به یک سال تعمیم داده شد. با توجه به معیارهای ارائه شده در کتب استانداردهای نورپردازی، میزان روشنایی، یکنواختی، توزیع نور و کیفیت بصری حاصل از آن در سطح پلان و دید ناظر تحلیل شد. علاوه بر آن عکاسی تایملپس جهت بررسی حرکت نور در فضا از طلوع آفتاب تا غروب از دید ناظر در برداشت میدانی به دست آمد.
نتایج حاصله نشان می‌دهد الگوی توزیع نور طبیعی، چگونگی پراکندگی، جهت و زاویه نور در مساجد مورد مطالعه به غیر از مسجد شیخ‌لطف‌اله دارای شباهت زیادی است. با وجودی که پنج مسجد مذکور از لحاظ ابعاد، تناسبات فضایی و  ویژگی‌های هندسی نورگذرها با هم تفاوت دارند ولی نورپردازی آنها بسیار به هم شباهت دارد. حرکت نور در هر پنج مسجد صورت یکسانی دارد. در نگاه بیننده رو به محراب، محراب نسبت به کل فضا در کل روز روشن‌تر به نظر می‌رسد. با وجود تفاوت در دوره تاریخی ساخت مساجد و ویژگی‌های معماری گنبدخانه‌ها، لیکن الگوی نورپردازی یکسانی بر آنها حکم می‌کند. به واقع استفاده از الگو می‌تواند منجر به نتایج متنوعی در محصولات آن شود.
سیده الهام علوی‌زاده، سید غلامرضا اسلامی، فرح حبیب،
دوره 6، شماره 1 - ( 3-1397 )
چکیده

بازار سنتی ایرانی، به عنوان نمونه­ای اعلی از هنر و معماری اسلامی ایرانی، میراث غنی فرهنگی به شمار می­آید. این پدیده‌ی معماری درشت‌دانه، خود متکامل و متجانس با زمینه‌ی شهری پیرامون، مانند سایر بافت­های شهری، از عواقب تحولات ناشی از زندگی مدرن در حوزه‌ی‌ داخلی و پیرامونی خود مصون نبوده است. از طرفی تغییر و تحول و ایجاد ساختارهای جدید، جهت تداوم حیات و زندگی بافت­های تاریخی، ضروری است. مفهوم زمینه­گرایی و هدف آن در بافت تاریخی، بر اساس مفاهیم کیفی ایجاد کل زنده، منسجم و پویا، مبنی بر لزوم شناخت و تأکید بر استخراج زبان الگوی بافت، جهت انسجام ساختاری و عملکردی در توسعه­های پیرامونی است. این پژوهش، در راستای واکاوی ناهماهنگی بناهای میان‌افزا در بافت تاریخی شهر ایرانی-اسلامی و نقد زمینه­گرایی موجود، ابتدا با روشی توصیفی- تحلیلی، زبان الگوی بازار سنتی اردبیل را به عنوان نمونه موردی بررسی می‌نماید. سپس جهت پاسخ به چگونگی تأثیر میزان انسجام میان‌افزاها به عنوان سنجه‌ی زمینه‌گرایی بر تداوم زبان الگو به عنوان مشخصه تداوم حیات بافت، تحقیق پیمایشی (میدانی)، مشاهده و همچنین از پرسشنامه به عنوان ابزار جمع‌آوری اطلاعات و از نرم‌افزارSPSS  به عنوان ابزار تحلیل و ارزیابی داده‌ها استفاده می‌شود. یافته‌ها در بخش اول نشان می‌دهد؛ مراکز نیرومند کالبدی-عملکردی واجد مقیاس­بندی که الگوی حیات ساختار های مختلف را بهوجود می‌آورند. در نمونه‌ی بازار سنتی اردبیل در انطباق با سه مقیاس کلان، میانه و خرد، حاکی از حد اعلای کیفیت حیات است و انسجام معنایی ناشی از جهان­بینی وحدت­گرا و پویای اسلامی را در ساختار بازار سنتی متجلی می­سازد. یافته‌ها در بخش دوم حاکی از عدم انسجام کلی میان‌افزاهای معاصر در حریم درجه دو بازار سنتی اردبیل است. همچنین نشان می‌دهد متغیرهای انسجام ساختاری، انسجام بصری و انسجام فضایی بر متغیر وابسته حیات کالبدی بازار سنتی، متغیر انسجام فعالیتی و متغیر انسجام ادراکی بنای جدید به عنوان متغیر پیش‌بین بر حیات عملکردی بازار سنتی تأثیر مستقیم و معنی‌داری داشته و تغییرات آن را پیش‌بینی می‌کنند. لذا پرداختن به مفاهیمی چون مقیاس‌بندی فراگیر و توزیع مقیاس‌ها، فراتر از الزام صرف به استفاده از اجر و ارتفاع محدود بنا و قاب پنجره‌ی چوبی نمایان در حریم بازار سنتی ضروری است تا بتوان مفاهیمی عمیق از زبان الگوی بافت را تداوم بخشید و توصیه‌های جدید برای ایجاد هویت طراحی در بافت‌های تاریخی، جهت تأکید بر «الگوگرایی» به جای «فرم‌گرایی» برای طراحان داشت.
محمدصالح شکوهی بیدهندی، علی سبحانی، سپهر ژند،
دوره 6، شماره 3 - ( 9-1397 )
چکیده

الگوی بومی سکونت، محصول سده‌های متمادی از تجربه‌ی بشر است که تلاش داشته، در انطباق با ویژگی‌های فرهنگی (اسلامی) و اقلیمی (ایرانی)، معماری و شهرسازی را شکل دهد. این الگو آموزه‌هایی را دربردارد که می‌تواند برای معماری و شهرسازی معاصر نیز کارآمد باشد. بنابراین، برای آسیب‌شناسی الگوی معاصر ساخت‌وساز، می‌توان آن را با الگوی بومی سکونت مقایسه کرد. گرچه منظور از این مقایسه، تکرار گذشته در شرایط زمانی کنونی نیست؛ اما نمی‌توان از دستاوردهای تاریخی بشر نیز غافل شد و تنها درپی الگوی وارداتی سکونت بود.
نیاز روزافزون به مسکن دولت‌ها را به مداخله‌ی بیشتر برای تولید مسکن، علی‌الخصوص برای اقشار کم‌درآمد رهنمون کرده است. تا کنون شیوه‌های مختلفی برای پاسخ به این نیاز به کارگرفته شده است. مسکن مهر آخرین تلاشی است که در سال‌های اخیر برای تولید مسکن انبوه انجام شده است. ابعاد گسترده این پروژه تأثیرات مختلفی را بر شهرهای کشور داشته است. مطالعه و بررسی این پروژه و نقد آن نیاز به معیاری مناسب دارد. بی‌شک مراجعه به آموزه‌های معماری و شهرسازی بومی کشور می‌تواند مبنای صحیحی برای نقد این پروژه‌ها باشد. بر همین مبنا، مطالعه‌ی حاضر تلاشی است برای تبیین ارزش‌های موجود در معماری و شهرسازی بومی که در ساخت پروژه‌ی مسکن مهر مغفول واقع شده‌اند. این پژوهش به این پرسش پاسخ میگوید که «الگوی بومی سکونت در ایران چه آموزه‌هایی را برای الگوی سکونت در پروژه‌های مسکن مهر دربردارد؟».
روش تحقیق در مطالعه‌ی حاضر، روش تطبیقی (مقایسهی دو مورد مطالعاتی) است. این مقاله بخشی از نتایج پروژه «نقد مسکن مهر و میزان انطباق الگوهای مسکن مهر با آموزه‌های معماری بومی در پنج شهر نمونه» است که توسط پژوهشکده مطالعات توسعه جهاد دانشگاهی تهران و برای معاونت معماری و شهرسازی وزارت راه و شهرسازی در سال 1394 تهیه شده است. مطالعه‌ی فوق‌الذکر، به مقایسه‌ی الگوی بومی سکونت با پروژه‌های مسکن مهر در پنج شهر ارومیه، قزوین، کرمان، بابلسر و بندر خمیر پرداخته است. این مقاله با استناد به پیمایش انجام شده در یکی از این پنج شهر، بندر خمیر را به عنوان نمونه‌ برگزیده است و الگوی سکونت را در دو محدوده‌ی «محله‌ی صدرالاسلام» و «پروژه‌ی مهرورزان ساحل بندر» مقایسه خواهد نمود.
یافته‌های تحقیق نشان می‌دهد که مسکن مهر را می‌توان از نظر مکانیابی، فرآیند شهرسازی، ارتباط با زمینه‌ی اقلیمی، تعادل اقتصادی و رقابت‌پذیری در توسعه، هویت شهری، معماری و سیما و منظر شهری و انسجام اجتماعی نقد نمود. برای این نقدها، راه حل‌های روشنی در الگوی بومی شهرسازی و معماری وجود دارد که مغفول ماندن آن‌ها در اجرای پروژه‌های مسکن مهر موجب چنین مسائلی شده است.
نسیم اشرافی،
دوره 7، شماره 3 - ( 9-1398 )
چکیده

کهن‌الگوی چلیپا در معماری از الگوهایی است که به عنوان شاخصه اصلی معماری ایرانی قبل از اسلام مطرح بوده است. امروزه رمزگشایی معانی مختلف این نماد در مساجد به عنوان الگوی پایه که عامل پیوند معماری ایرانی و اسلامی است؛ موضوعی است که مورد غفلت واقع شده است. الگوی چلیپا مختص مساجد ایرانی بوده و در ساختار سایر مساجد جهان  اسلام دیده نمی‌شود؛ مگر به‌واسطه تقلید از الگوی مساجد ایرانی. لذا، مطالعه اینکه چرا الگوی چلیپا به عنوان الگوی شاخص در تطور تاریخی معماری ایران وجود داشته است؛ ولی در سایر تمدن‌ها دیده نمی‌شود؛ ضرورت می‌یابد. پژوهش حاضر در تلاش است با مقایسه تطبیقی مساجد ایرانی و مساجد سایر کشورهای اسلامی، تفاوت‌های ساختاری آنها را مشخص نموده و دو مفهوم مرکزیت و جهت‌گرایی را به عنوان دو مؤلفه اصلی الگوی چلیپا که در مساجد ایرانی وجود دارد را با سایر مساجد مورد  قیاس قرار دهد و این الگو را به‌عنوان وجه تمایز معنایی و ساختاری آنها معرفی نماید. در این پژوهش که روشی تاریخی- تحلیلی دارد؛ سعی شده است با مقایسه تطبیقی مساجد، تفاوت اصلی مساجد کشورها با مساجد ایرانی را در بازه زمانی قرون پنجم و ششم هجری در وجود الگوی چلیپا معرفی نموده و علت این تفاوت را در معانی مشترک تمدن ایرانی و اسلامی جستجو نماید که در سایر تمدن‌ها چنین اشتراکی وجود نداشته است. الگوی چلیپا که در وحدت بخشیدن به ساختارهای فضایی یک بنا  نقش مهمی دارد؛ ریشه در معماری قبل از اسلام دارد و برای اولین بار در معماری بعد از اسلام در قرن ششم هجری در مساجد ایرانی ظاهر گشته و علت این تغییر در این بازه زمانی در اندیشه‌های حاکمان و فیلسوفان و هنرمندان دوره آل‌بویه به بعد بوده است که همواره خواهان پیوند اندیشه ایرانی با اندیشه اسلامی بوده‌اند. کهن‌الگوی چلیپا در قالب فرم چهار‌ایوانی در حیاط مرکزی مساجد ایرانی مختص تفکرات ایرانی است و در حیاط مرکزی سایر مساجد کشورهای اسلامی چنین الگویی وجود ندارد که حاکی از تطور مفهوم مرکزگرایی قبل از اسلام است؛ و از طرف دیگر نشان از مفهوم وحدت در عرفان اسلامی دارد که شاید بتوان علت این پیوند را در اصول مشترک ادیان توحیدی ایران (اسلام و زرتشت) جستجو کرد که با مفهوم گذار از گذشته تا به حال، باز احیایی مفهوم توحیدی در تمدن ایرانی را در  معماری اسلامی دگرباره فراهم ساخته است.
محمدعلی بنی‌هاشمی، حامد بیتی،
دوره 7، شماره 3 - ( 9-1398 )
چکیده

تاکنون صاحبنظران فراوانی از درآمیختگی ریاضی و معماری سخن رانده‌اند. نظرگاه‌های متفاوت دراین زمینه حاکی از وجود دو رویکرد کلی تاویلی و تاریخینگر دراکثر این مطالعات است. اما آنچه در‌بیان این نسبت چندان مورد‌توجه قرار‌نگرفته است؛ رویه‌های ذهنی مشترک در علم ریاضی و معرفت معماری است که بر کارِ ریاضی‌دانان و معماران گذشته تأثیر می‌نهاده است. بنابراین می‌توان این پرسش را مطرح نمود که حضور و تداوم ریاضیات در معماری گذشته مرهون چه رویه ذهنی معماران می باشد؟ رهیافت پژوهش حاضر مبتنی بر تفسیر تاریخی شواهد مستند است که در قالب متون گذشته و دانش‌نامه‌های علوم، به بررسی رویه‌ای در نسبت علم «ریاضیات» و معرفت «معماری» می‌پردازد تا با واکاوی معنای ریاضی در علوم گذشته از یکسو و جایگاه معرفت معماری نزد پیشینیان از دیگرسو، به تبیین ساختارهای ذهنی مشترک بین فعالان دو حوزه بپردازد. نتایج تحقیق نشان می‌دهد، رویه خاصی از ریاضیات با نام «الگوریتم» قابل شناسایی‌است که‌بر ذهن ریاضی-دانان گذشته ساری بوده و باعث تولد «ریاضیات فرهنگی» در‌آن بستر می‌شده‌‌است. این رویه عملگرا، به عنوان عامل تکوین ساختار ذهنی برای معماران در ساخت و تعریف الگوها ایفای‌نقش کرده‌است و اصول ریاضی در‌جریان همین ذهنیت مشترک الگوریتمی به ذهن معماران انتقال یافته و باعث تقارب عمل و نظر ‌شده‌است.
مهشید غلامیان، سیدعباس آقا یزدانفر، سعید نوروزیان ملکی،
دوره 7، شماره 4 - ( 12-1398 )
چکیده

با توجه به تحولات صورت گرفته در قرون اخیر، تغییرات فراوانی در نما و عناصر آن به وجود آمده که موجب آشفتگی در سیمای بصری ساختمان‌ها شده است. این در حالی است که در طول تاریخ تا اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی اول، سبک­های معماری ادامه‌دهنده و تکمیل‌کننده سبک‌های پیشین بوده‌اند. در اواخر قاجار این روند تکمیلی و تدریجی گسسته شده و ساختار نماهای این دوران و پس ‌از آن از ویژگی­های دیگری برخوردار می­باشد؛ این پژوهش به دنبال مقایسه تطبیقی نماهای سه شیوه دوره قاجار با اصول معماری اسلامی است. روش انجام تحقیق به‌صورت ترکیبی (کمی و کیفی) و نوع پژوهش تفسیریتاریخی و پیمایشی است. ابزار جمع‌آوری داده­ها، مطالعات کتابخانه‌ای، اسنادی و مشاهدات میدانی است. به همین منظور به بررسی نمای سبک‌ها و شیوه­های هر دوره و مقایسه معیارها و شاخص­های ساختار کالبدی معماری اسلامی در نماهای شهری و واحدهای عملکردی در دو ساحت کتابخانه­ای و میدانی پرداخته می­شود. بعد از دستیابی به چارچوب نظری در این خصوص، هفت شاخصه هندسه، تناسبات، تقارن، هماهنگی، سلسله­مراتب، نظم و ریتم و وحدت در کثرت به­عنوان شاخصه­های معماری اسلامی به دست آمدند. در ادامه به‌صورت تصادفی ساده از هر سه شیوه در دوره قاجار، 3 بنا انتخاب و به‌صورت گرافیکی شاخصه­های معماری اسلامی در آن­ها پیاده شد؛ سپس به‌منظور انتخاب شاخصه­های حائزاهمیت در هر دوره، 42 نفر از دانشجویان و 9 نفر از اساتید معماری و شهرسازی، پرسشنامه پژوهشگرساخته را تکمیل کردند. توجه به شاخصه­های دارای اهمیت در هر بنا، گویای آن است که تغییر کالبدی معماری، با توجه به ساختار فکری معماری دوران خود، قابل­تفسیر می­باشد؛ و صرفاً تغییر فیزیکی نمی­تواند در نهایت به تغییر ساختاری سبکی بینجامد.
ایرج اعتصام، حامد کامل نیا، احمدرضا میرزاخوشنویس، مهسا رضازاده،
دوره 8، شماره 1 - ( 3-1399 )
چکیده

رابطه بین بافت 1، الگو2 (نقش) و توده 3یه سوال پایه ای (زیربنایی) در معماری هست. در معماری کلاسیک  همانطور که آلبرتی4در کتاب معروف خود5 الویت بندی می کند: معماری بر اساس توده و ساختار شکل می گیرد و بافت و نقش(تزیینات) در جهت زیبایی بخشیدن ساختار، به توده  اضافه می شود. این سلسله مراتب(شکل گیری ساختار و توده و اضافه شدن تزیینات در مرحله ی بعد  صرفا جهت زیبایی توده) در طول تاریخ به چالش کشیده شده است (Rietherand and Baerlecken,2008: 2 ).
در پیشینه ی پژوهش، اغلب مطالعات انجام شده بر نقش و تزیینات اسلامی از نگاه درونی بوده و تاثیرگذاری بیرونی الگوهای نقش، کمتر مد نظر پژوهشگران بوده است. این مقاله سعی دارد یک  تفکر و دیدگاه  متفاوت از رابطه ی  بین توده و بافت در معماری ایرانی( با نگاه خاص به میل ها  و آرامگاههای برجی خطه ی خراسان  دوره ی غزنوی و سلجوقی)  بیان کند؛و نقش الگوهای آرایش دهنده برشکل گیری ساختار بنا را مورد آزمون قرار بدهد. از آنجا که این تحقیق بر اساس سامانه های صوری ریاضی و هندسی انجام شده و به میزان زیادی به گزاره های قاعده مند وابسته می باشد لذا روش انجام پژوهش استدلال منطقی می باشد .
از یافته های مهم این پژوهش ارتباط معنی دار بین الگوهای آرایش دهنده و ساختار دهنده در معماری ایرانی است که این مهم از طریق تحلیل های هندسی عمیق و دقیق هندسه پنهان نقش (گره) و مقایسه ی آن با ساختار اصلی پلان در محدوده ی تحقیق  به دست آمد.
اعظم سادات رضوی‌زاده،
دوره 8، شماره 2 - ( 6-1399 )
چکیده

عدم شناخت کافی و درست مبتنی بر انگاره‌های بنیادین و اصیل تداوم‌یافته الگوهای معماری خانه، منجر به آشفتگی‌هایی در ساختارهای بنیادین در معماری خانه‌های امروزی‌شده‌است. هدف ‌پژوهش، بررسی کهن‌الگوهای پایدار در معماری خانه‌های مورد مطالعه دوره قاجاریه کاشان و یزد، شناخت و بازنمایی در معماری خانه‌های امروزی ‌است؛ تا بتواند تداوم کهن‌الگوها مورد پژوهش قرار ‌گیرد. پرسش اصلی‌این‌است که چه ارتباطی بین انگاره‌ها، زبان معماری بومی‌و نظام ارزشی و زیست انسانی به خصوص در ساماندهی فضاهای معماری وجود داشته‌است؟ بر همین اساس فرضیه اصلی با رویکردی به نگرش معماری‌ایرانی، شناسایی کهن‌الگوها در مؤلفه‌های بومی، فضایی و فرهنگی جهت شکل‌گیری ساختار خانه‌های مورد پژوهش‌ است. لذا با‌‌ استناد به روش زمینه‌ای از تبدیل‌داده‌ها به الگوهای پارادایمی ‌که نمایانگر انگاره‌های بنیادین در شکل‌گیری معماری خانه‌های‌ایرانی هستند؛ پژوهش انجام می‌پذیرد. جهت‌ایجاد شناخت نظری، با تحلیل محتوای متون از طریق کدگذاری روی مفاهیم و معانی مشترک و جمع‌بندی نظریات، منجر به ‌استخراج مؤلفه‌های شکل دهنده کهن‌الگوها در ساختار طبیعی، ساختار کالبدی- فضایی و ساختار بصری می‌گردد. پس از بررسی پایایی مؤلفه‌ها توسط کارشناسان، میزان تأثیرگذاری و اصول جامع‌تر شناسایی گردید. در ادامه روند پژوهش، تحلیل معنایی هریک از آن‌ها در نمونه‌های مورد مطالعه صورت گرفت. بررسی الگوهای بنیادین در مؤلفه‌های شناسایی‌شده در ابعاد مختلف زندگی انسان به‌ویژه عناصر محیطی و معماری نشان می‌دهد که زبان مشترکی برای تداوم در معماری خانه وجود‌دارد. نتایج پژوهش نشان می‌دهد که کهن‌الگوهای معماری خانه‌های مورد مطالعه در ساختارهای طبیعی، کالبدی- فضایی و بصری از طریق پانزده مفهوم سلسله‌مراتب، تناسبات ‌فضایی، انعطاف‌پذیری، درونگرایی، فعالیت جمعی، حس ‌مکان، امنیت، انرژی‌کارآیی، محرمیت، محصوریت، مصالح مناسب، ‌ایستایی، مردم‌واری، عناصر طبیعی و معماری ‌تراز‌منفی قابل بازنمایی ‌است.‌ این مفاهیم در شکل‌گیری معیارهای فضاگرایی، درونگرایی، طبیعت‌گرایی، بوم‌گرایی و ساختارگرایی معرفی می‌گردند..در نهایت، با ارزیابی ‌این معیارها، کهن‌الگوهایی که قابلیت تداوم در معماری خانه‌های  امروزی را دارند؛ در قالب یک مدل تحلیلی- کاربردی ارائه‌ شده‌اند. 
محبوبه نقابی، پریسا هاشم‌پور، مازیار آصفی،
دوره 8، شماره 2 - ( 6-1399 )
چکیده

طبیعت همواره نقش بسیار مهمی را در پاسخ به نیازهای مختلف انسان ایفا کرده است. نیازهای انسان دارای دو بعد مادی و ارزشی است و این موضوع منشا دو دیدگاه مادی و ارزشی نسبت به طبیعت بوده است. انسان در پاسخ به نیازهای خود راه‌حل‌هایی را ابداع نموده است که این راه‌حل‌ها در صورت تکرار به صورت الگو درآمده‌اند. هدف نوشتار حاضر این بوده است که نقش فناوری‌ها و راهکارهای برگرفته از طبیعت را در پاسخگویی به نیازهای انسان در دو دوره سنتی و معاصر از دید خبرگان مورد مقایسه قرار دهد. سوال طرح شده برای دستیابی به این هدف عبارت است از آنکه میزان و نحوه پاسخگویی به نیازهای مختلف انسان توسط الگوهای برگرفته از طبیعت در دوران سنتی و عصر حاضر چه تفاوت‌هایی داشته است؟ در چارچوب نظری پژوهش در ابتدا راهکارها و فناوری‌های به‌دست‌آمده از مطالعات کتابخانه‌ای در یازده گروه جمع‌بندی شدند و با روش کیفی و استدلال منطقی به نحوه شکل‌گیری راهکارها و فناوری‌های برگرفته از طبیعت بر اساس پاسخ به نیازهای انسان و تبدیل آنها به الگوهای معماری و تاثیر ویژگی‌هایی همچون چندعملکردی‌بودن و ترکیب الگوها در پاسخ مناسب به نیازهای متنوع انسان استناد گردید. در پاسخ به سوال پژوهش برای مقایسه دو دوره سنتی و عصر حاضر در پاسخ به نیازهای انسان با بهره‌گیری از راهکارها و فناوری‌های برگرفته از طبیعت، به دیدگاه صاحبنظران معماری با روش مصاحبه نیمه‌ساختاریافته استناد گردید. نتایجی که از پژوهش حاضر در این مرحله به دست آمد این بود که در دوران سنتی طبیعت نقش موثرتری در تامین نیازهای مختلف انسان نسبت به عصر حاضر داشته است و در دوره معاصر با کمرنگ شدن بعد معنایی انسان، توجه به بعد ارزشی طبیعت در معماری نیز کمرنگ شده است و تامین نیازهای مادی از طبیعت در اولویت قرار گرفته است. در مقایسه کلی در دوران سنتی فناوری‌های برگرفته از طبیعت در معماری فراوانی بیشتری داشته ولی در دوران معاصر منحصر به بناهای خاص می‌باشد. از میان یازده راهکار به‌دست‌آمده، معیارهای طبیعت به عنوان منبع ماده و انرژی و الهام از طبیعت در ارتقای فناوری در دوره معاصر و معیارهای بهره‌گیری بی‌واسطه از طبیعت در طراحی معماری و بهره‌گیری از انرژی‌های تجدیدپذیر طبیعت، در دوره سنتی از دید خبرگان بیشترین فراوانی را داشتند.
الناز بهنود، لیدا بلیلان، داریوش ستارزاده،
دوره 8، شماره 4 - ( 12-1399 )
چکیده

مجموعه آرامگاهی چلبی اوغلو با فضایی عرفانی- معنوی، از جمله بناهایی است که با تفکر بنیادین عرفان ارتباط داشته و این مفاهیم در شکلگیری معماری این مجموعه تاثیرگذار بوده اند. یکی از کهن الگوهای مهم و محوری که در روانشناسی تحلیلی یونگ مطرح است، کهن الگوی «فرایند فردیّت» (خودشناسی) می باشد که در رابطه با پرسش های معنوی در مورد معنای زندگی و هدف هستی مطرح می شود. این کهن الگو همواره در بسیاری از آثار پژوهشی ادبی و روانشناسی با سلوک عرفانی که در مکتب اسلام و توسط عرفای اسلامی بوجود آمده، تطبیق و مقایسه شده و سلوک عرفانی به عنوان یکی از انواع فرایند فردیّت مطرح شده است. هدف از این مقاله پاسخگویی به این سؤال است که آیا با دستیابی به مفاهیم معنایی این کهن الگو می توان به درک مفاهیم کهن الگویی و نحوه عینیّت یافتن آنها در فضای عرفانی این مجموعه آرامگاهی رسید یا خیر. بر اساس هدف پژوهش حاضر، ضمن بهره گیری از روش تفسیری- تاریخی، از رویکردهای مطرح در ادراک نشانه ها استفاده شده است. این تحقیق با مطالعه بر روی این لایه های نشانه ای سعی خواهد داشت تا کیفیت و نحوه ارتباط میان تفکر عرفانی، کهن الگوها و ساختار کالبدی مجموعه آرامگاهی چلبی اوغلو را روشن سازد. ساختار کالبدی این مجموعه آرامگاهی منطبق با مراتب هشتگانه عرفان و مراحل چهارگانه کهن الگوی فرایند فردیّت شکل گرفته و واسطه ای برای بیان این حقایق همیشه زنده است که به صُور مختلف امکان تجلّی می یابند. در پایان فرایند فردیّت، کهن الگوی تمامیت و کمال شکوفا می شود و به سطح خودآگاه ذهن می رسد. به این ترتیب، با سازگاری و یکپارچگی خودآگاه و ناخودآگاه، «ماندالا» ی(دایره/چرخه)کمال شکل می گیرد. به عقیده اهل معرفت نیز سالک در پایان سیر کمالی خود، در منزل هشتم، انتهای قوس صعودی دایره کمال خویش را به ابتدای قوس نزولی پیوند می زند و به مقام کمّل می رسد. در معماری نیز دایره، علامت وحدانیت اصیل و آسمان است و در مرکز، همه چیز با همزیستی به وحدت می رسند، همچنین عدد هشت رمز از عالم برون به عالم درون است که در فضای عرفانی این مجموعه، در مرکز آرامگاه هشت وجهی نمایان است. در نهایت خوانش معنایی جدیدی از مجموعه بر اساس تحلیل کهن الگویی، زبان عرفان دوره ایلخانی و رمزگان معماری بدست می آید.
میرزاعلی شیدانه مرید، معصـومه خامـه،
دوره 8، شماره 4 - ( 12-1399 )
چکیده

ترکیه ازجمله کشورهایی است که از گذشته‌های دور دارای تمدن‌های گوناگونی بوده است. این کشور از دیدگاه معماری غنی و متأثر از معماری بیزانس بوده است. ورود اسلام به ترکیه و شکل‌گیری حکومت‌های اسلامی در دوره‌ی عثمانیان باعث شکل‌گیری نوع خاصی از معماری اسلامی در ترکیه گردید. معماری مساجد ترکیه، بارزترین گونه معماری اسلامی خصوصاً در شهر استانبول می‌شود.اهداف این تحقیق دستیابی به سیر تحول معماری مساجد در ترکیه "و "الگویابی معماری مساجد ترکیه" بوده است. این تحقیق قائم بر این فرض است که الگوی معماری مساجد ترکیه ترکیبی از معماری مساجد اولیه اسلامی، ایرانی و معماری بومی ترکیه است. ریشه‌یابی ویژگی‌های معماری مساجد ترکیه، موضوع این تحقیق است که تأثیرپذیری معماری مساجد ترکیه از معماری مساجد اولیه اسلامی، معماری غنی و با سابقه طولانی بیزانسی و یونانی قبل از ورود اسلام و معماری تمدن‌های اسلامی پیشرفته در همسایگی ترکیه مانند ایران پرداخته شده است. ویژگی‌های معماری مساجد ترکیه به طور کلی شامل شبستان‌های رو به قبله، حضور مسجد در محله، ورود از حیاط به گنبد خانه روی محور مستقیم، هماهنگی هندسه ناشی از ستون‌ها با هندسه پلان و سازمان‌دهی فضاها در جهت قبله، تقسیم شبستان به فضای کارآمد با مقیاس انسانی، استفاده از عنصر نور در زیر گنبد خانه و ایجاد فضای روحانی،‌ نیم‌گنبدهای عظیم که گنبد اصلی را تقویت می‌کنند، سیمای خارجی موج‌دار به وجود آمده توسط گنبدهای چندتایی، مناره‌های مدادی شکل، گنبدهای بیزانسی، استفاده از نقوش هندسی و گل و بته و خطاطی روی سنگ، ایوان برای درگاه و برای ورودی‌های شبستان است. ریشه‌یابی ویژگی‌های معماری فوق در این پژوهش رهنمون به کشف الگوی معماری مساجد ترکیه شده است. این پژوهش با روش تحقیق کیفی از نوع تحلیل محتوا گرا و  کتابخانه‌ای و مرور متون و توصیفی تحلیلی و درانتها مقایسه و تطبیقی انجام شده است.
حمزه محقق، زهرا قلاح زواره، عباس ترکاشوند، محسن فیضی،
دوره 9، شماره 3 - ( 6-1400 )
چکیده

امروزه ارتقای نماها به کمک ابزارهای فناورانه، سبب شده است تا آن‌‌ها نقش فعال‌تری را در ارتباط میان درون و برون بنا بر عهده بگیرند. از جمله‌ی این ابزار فناورانه، بهره‌گیری از نماهای متحرک الکترومکانیکی است. تجربیات و پژوهش‌های متعدد نشان داده است که سامانه‌های نمای متحرک (یا جنبشی)، می‌توانند تعامل بهتری میان درون و برون بنا برقرار سازند؛ و با تنظیم اثرات محیطی، نقش مضر آن‌ها را کاهش؛ و ارتباطات مفید درون و برون را افزایش دهد. یکی از مسائل مهم در طراحی نماهای متحرک، هندسه‌ی آن‌ها است. این هندسه از یک سو باید قابلیت باز و بسته شدن داشته؛ و از سوی دیگر، واجد ارزش‌های زیباشناختی باشد. به دلیل ماهیت نظام‌مند و مبتنی بر قواعد ریاضی در الگوهای هندسی اسلامی، امروزه می‌توان آن‌ها را به صورت پارامتریک و با نرم‌افزار‌ها و سخت‌افزارهای نوین تولید کرد. این موضوع مبین کاربرد احتمالی آن‌ها در نماهای متحرک است. تحرک در نما (یا مدول‌های آن) مستلزم قابلیت هندسی اجزای آن در حفظ ساختار و پیوستگی خود در تغییر شکل است. اوریگامی، ابزارهای مفیدی در این خصوص فراهم می‌آورد. بنابراین به نظر می‌رسد که ‌بتوان آرایه‌ای از مدول‌های مبتنی بر الگوهای هندسی اسلامی را به کمک دانش اوریگامی، به نمایی متحرک تبدیل کرد که تحت شرایط معین، تغییر شکل دهند؛ و از طریق تنظیم میزان ارتباط درون و برون، ابزاری برای بهینه‌سازی پارامترهای مرتبط با کارآمدی ساختمان فراهم آورند. نمای ساختمان با مجموعه عوامل زیادی در ارتباط است. در این خصوص، گفته می‌شود که تاثیر نور طبیعی در شکل‌گیری فرم ساختمان اهمیت زیادی دارد. بر این اساس، در پژوهش حاضر تلاش شد تا با ایجاد چند الگوی اوریگامی مبتنی بر الگوهای هندسی اسلامی و تطبیق آن‌ها با نور روز در ایام مختلف سال، الگوی هندسه‌ی بهینه و زاویه‌ی محرک مناسب اوریگامی استخراج شود. برای این منظور، ابتدا با استفاده از ابزارهای ریاضی مبتنی بر مقادیر کمی، الگوریتمی تولید شد که به‌وسیله‌ی آن بتوان طیف وسیعی از الگوهای هندسی اسلامی را ایجاد کرد. سپس در گام بعد، با بهره‌گیری از این هندسه‌ها به‌عنوان الگوهای مبنای تا، مدول‌های باز و بسته شونده‌ی اوریگامی تولید شد. در ادامه، سه مدول برای شبیه‌سازی عملکرد نور روز انتخاب شده و در نمای جنوبی یک اتاق با سه حالت بسته، میانی و باز در زمان انقلاب زمستانی، تابستانی و اعتدالین مورد مقایسه قرار گرفتند. مقایسه‌ی‌ این الگوها، با شبیه‌سازی میزان دریافت نور آن‌ها، در محیط نرم‌افزار انجام شد. یافته‌های این پژوهش چند محور اصلی را شامل می‌شود. نخست آن‌که هندسه‌ی نقوش اسلامی، قابلیت بازتولید توسط الگوهای پارامتریک را دارا هستند. دیگر آن‌که این نقوش می‌توانند به ساختارهای سه‌بعدی تاشونده تبدیل شوند. همچنین مدل هندسی مبتنی بر زاویه‌ی مولد ۷۲ درجه، بهترین عملکرد را در خصوص دریافت نور روز داراست.

دکتر سید محسن موسوی، محیا قوچانی،
دوره 9، شماره 4 - ( 9-1400 )
چکیده

در معماری مساجد ایرانی– اسلامی علاوه بر جهات جغرافیایی مؤثر در اقلیم، جهت قبله (جهت معنوی) نیز بر معماری تأثیرگذار است. جهت واحد می­شود و تمام هسته­های فضایی را به نظمی برگرد محور خود فرا می­خواند. معماری مساجد ­باید تسهیل­کننده و تشدیدکننده عروج از نازل­ترین مرتبه هستی به عالی­ترین مراتب آن باشد. آنچه امروزه جای خالی آن در معماری مساجد معاصر آشکارا دیده می­شود، فقدان ایجاد معنویت در فضا به کمک جهت قبله می­باشد. هدف تحقیق، بررسی مفاهیم محور قبله و تبیین آن در سبک­های مختلف معماری ایرانی- اسلامی است تا بتواند با تفکیک ارزش­گذاری محتوایی و کالبدی دوره­های تاریخی، راهی برای بهره­گیری صحیح از این الگوها در مساجد معاصر معرفی کند. بنابراین این تحقیق از نظر روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر مطالعات کتابخانه­ای- اسنادی صورت گرفته است. همچنین با استفاده از الگوی جریان مواد و نمودار رابطه فعالیت­ها در 18 نمونه از مساجد سبک­های معماری ایرانی- اسلامی، الگوی مسیر حرکت انسان از ورودی تا محراب و همچنین درجه نزدیکی هر فضا نسبت به فضای دیگر در این مسیر حرکتی، بررسی شده است. نتایج پژوهش نشان می­دهد که بهترین حالت ورود از طریق اضلاع نیمه انتها (الگوی L یا S شکل) می­باشد. همچنین ترتیب قرارگیری فضاها نسبت به هم از بدو ورود تا قبله به ترتیب شامل جلوخان، درگاه، هشتی، حیاط، ایوان، شبستان، محراب، می­باشد. معماران مساجد تاریخی، حفظ جهت­گیری الهی یا قبله، سیر حرکت انسان از بدو ورود تا قرارگیری در راستای محور قبله و حفظ هندسه را اصولی ارزشمند دانسته­اند. اما در طراحی مساجد معاصر علاوه بر کم توجهی به محور قبله، قداست، معنویت و هویت اسلامی آن­ها نیز تا حدودی از دست رفته­ است. بنابراین با استفاده از این الگو، می­توان وحدت را در کل و جزء بنای مسجد ایجاد و طرحی را اجرا کرد که به واسطه سلسله­مراتب حرکتی به سمت قبله هدایت شود.
مجید خواس، محمدرضا بمانیان،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده

تناسبات را می‌توان یک مفهوم ریاضی نام برد که در معماری رابطه‌ی مناسبی بین اجزای پدیدآورنده‌ی اثر به وجود می‌آورد و احساس نظم و سامان‌دهی، میان بخش‌های یک ترکیب بصری را در مخاطب ایجاد می‌کند. تناسبات می‌توانند علاوه بر نظ ، پدیدآورنده‌ی حس زیبایی نیز گردند. هنرمندان و معماران سنتی ایران به تناسبات و تقسیمات هندسی به دلیل رابطه‌های نهفته در آن‌ها علاقه و توجه داشته‌اند و همواره در آثار خود از این تناسبات بهره می‌بردند. پژوهش حاضر کوششی در جستجوی ردپای تناسبات درمساجد ایران به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین عناصر در معماری اسلامی ایران می‌باشد که با تحقیق توصیفی، تحلیلی و مطالعات کتابخانه‌ای و میدانی، تناسبات ارتفاعی مساجد چهارایوانی  را مورد کنکاش قرار داده است. کوشش شده است که یک الگوی ارتفاعی. مجید خواس                    د یا یک الگوی ارتباطی بین اجزای ارتفاعی هر یک از هشت مسجد استخراج گردد به صورتی که بتوان یک سلسله‌مراتب طراحی ارتفاعی را در هر یک از مساجد گمان کرد. در انتها با بررسی تناسبات و الگوهای ارتفاعی  یافت گردید در 8 نمونه تحلیل شده، تمامی عناصر ارتفاعی پژوهش از ارتفاع نمای صحن و کوتاه‌ترین ایوان مجموعه با تناسبات زرین و ایرانی اسلامی بدست آمده‌اند. در تمامی نمونه‌های بررسی شده، کوتاه‌ترین ایوان مجموعه با ارتفاع نمای صحن حیاط دارای تناسباتی نزدیک به تناسبات زرین نسبت به یکدیگر می‌باشند. در مساجد گوهرشاد، جامع زواره، جامع اصفهان و امام بروجرد یک الگوی مشابه در نمای ایوان جنوبی وجود دارد؛ بدین صورت که ارتفاع این ایوان تقریباً دو برابر ارتفاع نمای صحن در این چهار مسجد می‌باشد.

صبا آریان پور، دکتر حسن سجادزاده، دکتر غلامرضا طلیسچی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

طبق نظر غالب در مطالعات معماری و شهرسازی، بازار به‌عنوان ستون فقراتِ ساختار فضایی و اجتماعی شهرهای ایران توصیف می‌شود. بااین‌حال مطالعات مختلف در مورد فضاهای عمومی به‌ویژه در مورد مراکز تجاری در ایران مبین این نکته هستند که علی‌رغم رشد کمی این ساختمان‌ها، در حوزه کیفی دچار ضعف‌های جدی هستند. به‌صورتی که موجب تنزل مؤلفههای کیفی و عدم موفقیت بسیاری از فضاهای طراحی شده در دوران معاصر دیده شده است. با شناخت این مسئله و کمبود مطالعات رفتاری-فضایی در بازارها و مراکز تجاری در این مقاله سعی شده است تا نسبت میان کیفیت محیط در ابعاد مختلف از جمله فضایی با فعالیت‌های جاری در بازارهای سنتی و مراکز تجاری جدید مطالعه شود. چرا که به نظر میرسد بین نوع فعالیت‌های جاری و موفقیت قرارگاه رفتاری ارتباطات معناداری وجود دارد. روش پژوهش آمیخته و مبتنی بر مشاهده طیف فعالیتهای جاری، تحلیل پیکره‌بندی فضایی و پرسشگری از کاربران فضاست. محدوده مطالعه شامل بازار سنتی بروجرد و مرکز خرید دیپلمات به‌عنوان دو الگوی معماری انتخاب شده است. بدین منظور دو قرارگاه رفتاری در بازار سنتی و یک قرارگاه در دیپلمات‌سنتر مورد مطالعه قرار گرفتند. متغیرهای تحلیل چیدمان فضایی شامل «هم‌پیوندی»، «عمق» و «میزان» اتصال بوده است. فعالیت‌های جاری بر اساس نظریه «یان گل» ذیل سه گروه «اجباری»، «اختیاری»، و «اجتماعی» تفکیک شده است و کیفیت محیط نیز به چهار دسته «عینی- ساختاری»، «عینی- عملکردی»، «عینی- محیطی»، «ذهنی- فضایی»، «ذهنی- معنایی» تقسیم شده است. آزمون فرضیات با استفاده از روش تحلیل همبستگی در نرم‌افزار SPSS.23 صورت گرفته است. نتیجه شد که قرارگاههای رفتاری مورد مطالعه به دلیل کیفیت کالبدی بالا، امکان بروز فعالیتهای انتخابی را که بیش از سایر فعالیتها به شرایط فیزیکی و کالبدی محیط وابسته هستند؛ میسر میکند. همچنین میان فعالیت اختیاری و همپیوندی رابطه معناداری مثبت در قرارگاه‌های رفتاری مورد مطالعه برقرار  است.

۱ هیراد حسینیان، ۲ جمال الدین سهیلی، ۳ فریبا البرزی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

فرایند ساختار شکل و درک پیام به‌وسیله مخاطب از ارزش بسیاری برخوردار است. به­شکلی که عناصر مختلف بصری همچون نقطه، خط، سطح و حجم می‌توانند در شناسایی این فرایند، از یک‌سو در ارتباط با انسان و مسئله نیاز او در معماری تبیین شده، و از سوی­دگر در برخی از آرا در نسبت با خود اثر معماری، مجموعه نیروهای حادث از فرایند شکلی موجود در بنا را از طریق درک روند هندسی تعریف نمایند. لذا ارتباط این فرایند با اصلی چون «هندسه» گره ­خورده و در عین مرکب بودن، یکپارچگی فضا را به‌عنوان یک ترکیب خالق میسر می‌سازد. در فضای قانونمند هندسه است که برای تجزیه اشکال پیچیده به یک شکل‌ ساده، می‌توان به ساختار نظام‌های تولیدکننده برپایه مجموعه‌ای از قاعده‌های شکلی که به زایش طرح منجر می‌شوند؛ دست‌یافت. چنانچه در میدان نقش ­جهان اصفهان نیز که یکی از شاهکارهای معماری ایرانی-اسلامی است؛ الگوهای زاییده شده از فرایند شکلی خود را در تواریخ و ادوار مختلف نشان داده‌اند؛ تاجایی که برمبنای روش تفسیری- تاریخی در قالب شکل‌گیری کلیت میدان و با بهره از سفرنامهها و کتب تاریخی و پس از استنتاج اولیه صورت­گرفته و در امتداد آن با بهره از تحلیل هندسی میدان و تبدیل این استدلال به نوع توصیفی، بتوان با توجه به روند شکل گیری میدان وارد فاز استدلال قیاسی شده که در این راستا همسو با نظریه شکل‌گرایان، ازجمله دوراند1، کرایر2، هردگ3، و... که به‌عطف روند شکل در جهت ترکیبشان بر مبنای اصولی چون ادغام، همپوشانی، زاویه‌ای، و چرخشی سعی در تدوین اصولی جامع برای ترکیب اشکال در جهت تکامل تدریجی­شان داشته‌اند و هردگ این همپوشانی را وارد طبقات اجتماعی از فرد تا روحانیت می‌کند که به نوبه­ خود حلقه اتصالی میان شکل و نحوه ­نگرش اقشار مختلف به آن می‌باشد. در این پژوهش نیز سعی­ شده بابهره از طبقاتی چون فرد، جامعه، و حاکمیت و با کمک ابزار بصری چون نقطه تا حجم که در ادوار گوناگون در این میدان مورد تحلیل واقع‌شده و سپس با تشخیص الگوی هندسی میان آنها و اشتراک‌گذاری با نظام حرکت لایه‌­های هرکدام از اقشار برمبنای ترکیب شکل مجموعه و با پاسخ به فرضیه‌ای چون «گمان می‌رود میدان نقش­جهان در ادور مختلف به‌دلیل همپوشانی الگوی هندسی میدان با نظام فرایند شکلی لایه­ های اقشارگوناگون اعم­از فرد تا حاکمیت تکامل ­یافته است»؛ بتوان به درک صحیح تقدم و تاخر از منظر تاثیر اصول اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی به‌شکل صرف در روند شکل­گیری میدان از منظر نیازهای اقشار یادشده دست­یافت؛ تا بتوان الگوی هندسی مجموعه را در ارتباط با نظام فرایند شکلی لایه­ های این اقشار در جهت تفهیم روند شکل گیری میدان در ادوار مختلف اثبات نمود.

دکتر نسیم اشرافی، خانم مریم عرفانی شریفیان،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده

روند رو به رشد جمعیت کشور در چند دهه اخیر و التقاط فرهنگی و عدم رجوع به توصیه‌های دینی از طرف دیگر، سبب شده است که مفهوم خانه در طراحی فضای زندگی انسان از معنای جوهری خود فاصله گیرد. در حالی که با تکیه بر قواعد و مفاهیم مستخرج از آیات و روایات، می‌توان به یک حقیقت سامانه‌ای در طراحی کیفیت فضای خانه دست یافت طوری که بتوان انتظارات یک خانه طیب را به صورت شبکه‌ای از اصول مرتبط به هم فراهم نمود. لذا پژوهش حاضر سعی می‌نماید به روش توصیفی-تحلیلی با تکیه بر الگوی شبکه‌ای، مدل مفهومی برای خانه طیب متناسب با سامانه نیازهای فطری، روانی و جسمانی معرفی نماید. در این راستا دو مفهوم کلان حب و خلاقیت در حوزه نیاز فطری انسان عامل هدایت سایر نیازهای انسان در ارتباط با فضای زندگی است که در صورت بالفعل شدن این دو گرایش در مسیر صحیح فطرت همواره گرایش به کمال و در نتیجه توحید در فضای زندگی انسان تحقق پیدا می‌نماید که منتج به وعده الهی یا همان حیات طیبه می‌گردد.



صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله پژوهش های معماری اسلامی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Journal of Researches in Islamic Architecture

Designed & Developed by : Yektaweb