مسعود ناری قمی، محمّد جواد عبّاسزاده،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1393 )
چکیده
بسیاری، سرآغاز مدرنیته در جامعه ایرانی را از دوران اجباری پهلوی اوّل عقبتر میبرند و نوعی حرکت خودجوش اجتماعی (امّا آرام) به سمت مدرنیته را در جامعه ایران دوره قاجار، مورد بحث قرار میدهند. این سؤال قابل طرح است که کدامیک از دو الگوی فرهنگی سنّت و مدرنیته، در آثار قاجاری، وجه غالب داشته است و اینکه آیا میتوان در فضای زیست واقعی مردم قاجاری، ردّپاهای محکمی از الگوی کالبدی ـ فرهنگی مدرنیته یافت؟ در این نوشتار، موضوع مزبور از زاویه یک موضوع خاص اجتماعی ـ کالبدی، یعنی فضای مهمان در خانه، مورد تحلیل قرار میگیرد. این نوشتار، با این پرسشها و با ورود به مصادیق مسکونی ابتدای مدرنیته به ایران (قاجار ـ اوایل پهلوی) با تأکید بر شهر تبریز، به بررسی اثر این فرهنگها در شکلگیری و تحول الگوی پذیرش فضایی مهمان در این خانهها میپردازد. بررسی فرضیه شکلگیری فضای مهمان براساس دیالکتیک «خود» و «دیگری» که پایه تحلیل مفاهیم مسکن در عصر مدرنیته غرب است، محور این بحث را تشکیل میدهد. بحث حاضر، براساس تحلیل فرهنگیـکالبدی سه نوع مسکنِ متمایز (مسکن حداکثری، مسکن حداقلی و مسکن اشتراکی) ارائه میشود که هر کدام، در پیدایش الگوی مدرن غرب مباحث نظری مشخّصی را به طور متمایز به خود اختصاص داده و از میان خانههای قاجار در تبریز نیز برای هر دسته، دو نمونۀ مطالعاتی بر اساس ویژگیهای فضای مهمان مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. روش تحقیق، تفسیری ـ تاریخی و متکی بر تحلیل متون و شواهد تصویری است. بررسی فوق نشان می-دهد که الگوهای حقیقی مدرنیته در مورد خاصّ حضور مهمان، فاصله زیادی با آنچه در ایران قاجاری واقع شده دارد و تداوم بلاتغییر سنّت در اکثر موارد وجه غالب پدیدهها است. رویکرد ایدهآلی اجتماعی مدرن تحت عنوان «غیریت زدایی» (حذف تفاوت خود و دیگری در عرصه اجتماعی بخصوص الگوی فضایی پذیرش غریبه در خانه) به شرط وجود زمینه ای قوی از تقابل (دوگانۀ خود ـ دیگری) در جامعه معنیدار می شود اما در الگوی سکونت قاجاری، با وجودِ پذیرش «خودیِ» مهمان در خانه، چنین زمینه ای متصور نیست. در واقع اکنون میتوان این نظریه را که بدون حضور رضاخان، ایران بازهم با تحولّات درونی خود به سمت مدرنیته سوق مییافت، با تردید بیشتری نگریست؛ میتوان تصور کرد که بدون تأثیر حکومت پهلوی اوّل، استحاله درونزای فرهنگی به معنی تغییر ماهیت سنّتی و اسلامی، فرضیه چندان مستحکمی برای تاریخ ایران نیست.