5 نتیجه برای اندیشه
مسعود ناری قمی، مینو قره بیگلو،
دوره 3، شماره 1 - ( 3-1394 )
چکیده
انسان همواره در تعامل با محیطی است که متضمن معانی و سطوح مختلفی میباشد و در برابر هریک از آنها رفتار خاصی انجام میدهد و از سوی دیگر انعکاس همین رفتار به محیط باز میگردد. هدف از این تحقیق ارائه الگووارهایی کاربردی از دانش روانشناسی محیطی در تعامل با اندیشه اسلامی است که میتوان در ساماندهی «مکان-رفتار»های زندگی معاصر در راستای زمینهسازی برای سبک زندگی اسلامی از آن بهره جست. در راستای تحقق این هدف، این نوشتار از سه مؤلفهی تشکیلدهنده «مکان-رفتار» یعنی انسان، محیط و مکانیزم ارتباط انسان-محیط از منظر اندیشه اسلامی، با طرح سه سؤال در خصوص ویژگیهای اجتماعی، روانشناسی و فرهنگی انسان از منظر اندیشهی اسلامی که بر محیط تأثیر میگذارد؛ سطوحی از محیط که تحت شرایطی بر انسان تأثیر میگذارد و در نهایت مکانیزمهای مورد نیاز برای تأثیر متقابل انسان و محیط از منظر اندیشهی اسلامی شروع بهکار نمود. در راستای پاسخگویی به سؤالات، نیاز به چارچوبی مرجع مطرح گردید که محتوای آن از تعلیمات اسلامی اخذ شود و از مکانیزمهای علمی روانشناسیمحیطی بدون تعارض با آموزههای دینی بهره گرفتهشود. جهت تبیین این چارچوب در گام نخست، نسبت معرفتشناسی دینی با علم تجربی مورد بحث قرار گرفت که بر خلاف دیدگاه تفکیکی مدرن، در دیدگاه اسلامی دین حاکم بر سه حوزهی دین، علم و هنر است. سپس در گام دوم، فضای بحث روانشناسیمحیطی اسلامی در سه حوزهی سامانهی فردی-وجودی در قالب انسانشناسی دین، سامانهی جمعی-اجتماعی در قالب نگرش دین به جامعه و سامانهی کالبدی-فضایی در قالب نگرش دین به کالبد بهعنوان سه تجربه فضایی انسان-محیط مورد تحلیل قرارگرفت. در گام نهایی، سامانهای سهسطحی جهت بحث در خصوص الگواره مدنظر تبیین گردید که رجوع به وضع موجود اجتماع و متون اسلامی را شامل میشود؛ شناخت «پدیدههای موضعی»، شناخت «مکانیزمهای ارتباطی» (بصورت همبستگی یا علّی) میان «پدیدههای موضعی عام» و «خاص» در حوزهی دین که در سطح قبل شناسایی شدهاست و بالاخره ایجاد حلقههای پیوستهی مکانیزمهای «عام» و «خاص» سطح دوم و ایجاد یک زیرسامانه از آنها که با در برخی مفاهیم یا اجزا ممکن است با روانشناسی تجربی همچنان اشتراک داشته باشد. نتایج تحقیق استفاده همزمان دو رویکرد آگاهانه (مبتنی بر ضوابط فقه و احکام) و رویکرد فراآگاهانه (مبتنی بر ارزشها و فضیلتها) جهت تبیین الگوواره روانشناسی محیطی در چارچوب اسلامی قابل طرح میداند که به بررسی چهار وضعیت موقعیت پیشین یعنی کیفیت زندگی پیش از مدرنیسم (فرهنگ عامه)، وضعیت موجود بهمعنای کیفیت زندگی حال، وضعیت مطلوب بهمعنای شایسته چه کیفیتی از زندگیبودن از منظر اندیشه اسلامی و وضعیت مقدور یعنی قادر به چه کیفیتی از زندگیکردن جهت ایجاد قرارگاههای رفتاری منطبق با اندیشه اسلامی میپردازد.
حسین مرادی نسب، محمدرضا بمانیان، ایرج اعتصام،
دوره 5، شماره 1 - ( 3-1396 )
چکیده
معماری توده عینیت یافته فرهنگی است که به آن تعلق دارد و یا از آن تاثیر میپذیرد. اگر معماری ایران نیز در طول دوره اسلامی مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد این واقعیت را که معماری متاثر از اندیشه و باورها در طول دوره اسلامی است آشکار مینماید در همین راستا هدف از این پژوهش نیز بازخوانی تاثیر اندیشه عرفانی بر پدیداری نمادگرایانه رنگ آبی در کاشیکاری مساجد میباشد. شروع اندیشه عرفانی مبتنی بر کشف و شهود با امام محمد غزالی (قرن پنجم) و با فلسفه مبتنی بر نور شیخ اشراق سهروردی (قرن ششم) همراه بود که در آن مراتب معرفت و آگاهی با مراتب نور و ظهور آن مطابقت دارد و با رشد تفکر عرفانی نور و رنگ جلوه بارزتری یافت بطوریکه رنگ در اندیشه عرفانی نجمالدین کبری (قرن هفتم) و شیخ علاءالدوله سمنانی (قرن هشتم)، جسمانیت و کثرت یافته نورالانوار است و هر رنگی نمایانگر باطنی (تمثیل) یک معناست. سابقه تاریخی نشان میدهد تشکیل انجمنهای فتیان و فتوت نامهها نقش مهمی را در انتقال باورها و اندیشههای عرفانی شیعی به صاحبان اصناف از جمله معماری داشته است لذا این بینش تمثیلی عرفانی خصوصاً در معماری مساجد (جامع) که اوج جلوهگاه رمزی هنر معماران میباشد بکار برده شده است تا نشان دهد نیایشگاهها میتوانند محل برقراری برترین نسبت میان معماری و باور به شمار آیند. زبان عرفانی که زبان رمزی و تمثیل است به بهترین وجهی در معماری دوره صفویه که اوج تفکر شیعی عرفانی است متجلی شده است. تناظر میان حالات (اولیه) منازل سلوک عرفانی با تمثیل استفاده از کاشی آبی در معماری مساجد ایرانی که یکی از تاثیرات باورهای عرفانی میباشد، سبب گردیده است تا استفاده از کاشی آبی (چه لاجوردی و چه فیروزهای) بصورت غالب از ابتدای بهرهگیری تا استیلای تمام کاشیکاری در مساجد دوره صفویه (مسجد امام) باشد. در این پژوهش گردآوری دادهها و اطلاعات از طریق مطالعات اسنادی و کتابخانهای صورت گرفته، سپس با تحلیل دادهها ضمن استفاده از روش توصیفی تحلیلی در بستر تاریخی با استفاده از شواهد تعیینگر به اثبات آن پرداخته میشود.
مینو قره بگلو، بهروز توکلی، آزیتا بلالی اسکویی، رعنا سینمار اصل،
دوره 6، شماره 1 - ( 3-1397 )
چکیده
انسان به حکم موجودی اجتماعی، برای برخورداری از آسایش و تأمین آرامش و امنیت خود به دیگران نیازمند است و همین نیازها ایدهی تعاون و مشارکت با دیگران را در او ترغیب و گاه مجبور میسازد. امروزه طراحان و برنامهریزان شهری در قالب متخصصان حرفهای سعی در درگیر کردن استفادهکنندگان از طرحهایشان از طریق رویکردهای مشارکتی طراحی در جهت تشخیص جنبههای اساسی مسئله، وضوح بخشیدن به آن جنبهها و پیشنهاد راهکارهای عملی برای اعلام نظر افراد جامعه هستند. مقالهی حاضر با هدف رسیدن به مفهوم مشارکت و تعیین معیارهای همتراز جذب مشارکت در محیط با استناد به منابع غربی و منابع معتبر اسلامی تدوین گردیده است. در این راستا، سؤالاتی مطرح میگردد از آنجمله که افتراقات و اشتراکات مفهوم مشارکت در محیط از دو منظر اندیشهی اسلامی و اندیشهی غربی چیست؟ با توجه به ماهیت بنیادی- نظری و رویکرد کیفی پژوهش به گردآوری مجموعهای از دادهها به روش تفسیری-تحلیلی مبتنی بر مطالعات اسنادی پرداخته شد. یافتهها نشان از این دارد که در اندیشهی غربی سطحبندی مفهوم مشارکت در دیدگاه نظریهپردازان طیفی از عدم مشارکت تا مشارکت خودجوش را شامل میشود. همچنین، بسیاری از دیدگاهها به صورت کلنگر، و صرفاً با توجه به پسزمینهای از ذهنیات فردی و در نظرگرفتن ایدهآلهای نهادهای فکری و معماری بدون درنظرگرفتن فرهنگ و باورهای اجتماعی جوامع گوناگون شکل گرفته است؛ و اصالت بر بعد فردی و رضایت طرفین بوده و ترجیحات فردی در اولویت قرار دارد. در اندیشهی اسلامی، یکی از اصول اخلاقی اسلام در جامعه برای رسیدن به امت واحده که تأکید فراوانی به آن شده، مشارکت معرفی گردیده است. اصل مشارکت نیز دارای اصول اخلاقی ثانویهای است که هرکدام از اصول در بطن خود اصل مکملی را دارد که به مشارکت خودجوش منجر میگردد و با رعایت آنها میتوان به مشارکت مطلوب در محیط دست یافت. نتایج حاصل از تطبیق مفاهیم و مظاهر در دو سطح اسلامی و غربی معیارهای مختلفی از مشارکت در محیط را ارائه میدهد که مقایسهی اصول بیانگر این نکته است؛ برخلاف نگاه غربگرایانه که بر بعد فردی و رضایت طرفین تمرکز نموده است؛ دیدگاه اسلامی به مؤلفههایی ازجمله تعاون، روحیهی وقف، جهاد و انفاق بهعنوان مراتب بالای مشارکت تأکید دارد.
مرتضی میرغلامی، مینو قره بگلو، پریا پارسا،
دوره 6، شماره 3 - ( 9-1397 )
چکیده
ایده شهر دوستدار کودک از سال 1996 ارائه شد تا شهرها را برای همه افراد، بهویژه کودکان، قابل زندگی کند. امروزه بسیاری کشورها اصول شهر دوستدار کودک را به کار می بندند؛ اما توجه به فضاهای مناسب کودک در ایران سابقه چندانی ندارد. غالب این فضاها الگوبرداری صوری و ظاهری از تجارب سایر کشورها، بدون توجه به زمینه فرهنگی آن است.
این تحقیق با راهبرد استدلال منطقی در تحقیقات کیفی، با مطالعه آرائ نظریه پردازان اسلامی و غربی رشد کودک و گردآوری شاخص های محیطی مؤثر در تعامل کودک با محیط از دو دیدگاه فوق، به دنبال مقایسه تطبیقی نحوه تعامل کودک با محیط شهری از دو منظر اسلامی و غربی است. مطابق فرایند مقایسه تطبیقی، این پژوهش در 3 گام انجام میشود: ابتدا مسئله اصلی مطرح میشود. سپس دامنه تحقیق، تنگ شده و در آخر، بیشترین وجوه تمایز و تشابه در ارتباط کودک با محیط از دو منظر اسلامی و غربی معرفی میشوند. مقایسه تطبیقی به اشتراکات و افتراقات دو دیدگاه در دو سطح کلان(محیط های پیرامون کودک) و خرد(شاخص های محیطی هر یک از محیط های پیرامونی کودک) می پردازد. در سطح کلان، باوجودیکه دین اسلام مستقیماً درباره فضاهای شهری مناسب کودکان و ارتباط آنها با این فضاها سخن به میان نیاورده؛ اما تعالیم اسلامی به محیط به عنوان بستری برای انتقال ارزشهای اخلاقی دینی می نگرد. در سطح خرد، تعالیم اسلامی بر چهار مسئله تأکید کرده اند که در متون غربی دیده نمی شود: آموختن آداب دینی به کودک در بازی ها، اعمال محدودیت در بازی خارج از خانه برای دختر، محدودکردن بازی های دختر و پسر، ممانعت از ورود کودک به محیط کفر.
درحالیکه اهداف شهر دوستدار کودک غربی در مشارکت کودک، داشتن حقوق برابر با سایر شهروندان و سلامت جسمی و روانی او خلاصه می شود؛ محیط مناسب کودک در متون اسلامی ضمن تأکید بر احقاق حقوق کودک، آسایش و سلامت او به عنوان الزامات رشد، بر ارزش های حاکم بر محیط عملی کودک تمرکز کرده، توصیه می کند کودک در محیطی رشد کند که فطرت او آسیب نبیند تا به کمال نسبی دست یابد. لذا این پژوهش الگوی جدید شهر مناسب کودک از منظر اندیشه اسلامی را با عنوان "شهر مربی کودک" معرفی می کند.
دکتر حسین اسمعیلی سنگری، خانم راحله پروین،
دوره 12، شماره 3 - ( 7-1403 )
چکیده
معماری مساجد ایرانی از تداوم اندیشه طی ادوار تاریخی، علاوه بر اینکه نمایانگر وحدت و تمایز می باشد؛ گواهی از تقلاء در راستای صیانت و ارتقاء هویت فرهنگی و مذهبی است. از دیدگاه اندیشمندان نیز عملکرد معماری در مساجد با عناصر و اجزاء به گونهای ادغام گشته اند که وحدت را به نمایش میگذارند و این در حالیست که مساجد یحتمل از نگرش کالبدی دارای تناقضاتی می باشند. مسجد کبود تبریز و شیخ لطف الله اصفهان به عنوان شاهکار معماری مذهبی علیرغم تفاوت های ظاهری دارای ایده زیربنایی مشترک می باشند. از اینرو پژوهش حاضر با مفروض انگاشتن تفکر دینی به مثابه زبان مشترک معماری مذهبی و با هدف پاسخ به پرسش اصلی " تمثال اندیشه در زبان مشترک معماری مساجد کبود تبریز و شیخ لطف الله اصفهان از دیدگاه اندیشمندان به چه میزان است؟" و با علم بر تضاد مبانی فکری اندیشمندانی همچون؛ الگ گرابار و تیتوس بورکهارت در معماری مساجد، به تفحص در معماری مساجد کبود تبریز و شیخ لطف الله اصفهان در شکل گیری زبان مشترک پرداخته است. روش پژوهش بگونه پژوهش های کیفی و بصورت تحلیلی- توصیفی با روایی مضامین مقالات علمی با تاکید بر اندیشه های تیتوس بورکهارت و الگ گرابار طی سالیان 1402-1385 و استنتاج استقرایی مبتنی به روش فراترکیب، تعداد 9 از 53 مقاله با بهره گیری از متدولوژی کسپ (CASP)، همچنین مصاحبه با 10 نفر از کارشناسان، اساتید و مطلعین در مقوله اندیشه معماری مذهبی انتخاب و فیلتر شد. تعداد 231 کد به وسیله نرم افزار مکس-کیو-دی-ای (MAXQDA) ارجاعی شناسایی شد که ذیل 17 مضمون سازمان دهنده و 2 مضمون فراگیر زبان مشترک اندیشه در زمره معماری مذهبی بوده اند. نتایج حاکی از آن است که معماری مساجد در ادوار، متاثر از اندیشه ای والایی است که در کالبد و فرم تجلی یافته و ماندگار می شود. بدین لحاظ زبان مشترک معماری در مساجد با احصاء مضامین مورد پژوهی به سبب حضور اندیشه دینی مشترک در پس عوامل بنیادین معماری علیرغم تناقضات ظاهری، متأثر از انفصال و گذر از عالم مادی و انتقال به عالم معنوی در تلاقی مقام ساختن و مقام خواندن در صورت تجلی می کند.