15 نتیجه برای انسان
کریم مردمی، صدیقه میرهاشمی، کسری حسنپور،
دوره 2، شماره 4 - ( 12-1393 )
چکیده
بیان مسئله: مطالعات فراوانی نشان دادهاند حضور و گذران ساعتهای طولانی در مراکز درمانی، برای بیماران، ملاقاتکنندگان و کارکنان تجربهای تنشزاست. ازاینرو استفاده از طبیعت در مراکز درمانی، بعنوانِ رهیافتی جهتِ کاهش تنشهای محیطی و ارتقاء کیفیتِ محیط، مورد توجه و تحقیق پژوهشگرانِ بسیاری قرار گرفته است. یافتههای آنها مبین این مطلب است که استفاده از فضای سبز و ایجاد امکان دسترسی کاربران مراکز درمانی به طبیعت، میتواند محیطی آرامشبخش مهیا سازد و همچنین در روند بهبودی بیماران مؤثر واقع شود.
اهداف و روش تحقیق: حال در این مطالعه، جهتِ تأکید بر استفاده از طبیعت در مراکز درمانی کشور و نگاه عمیقتر به مسئله، نقش طبیعت در شفای انسان و دلیلِ آن، با استفاده از منابع اسلامی، و به روش توصیفی-تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است. سپس جهتِ ارائهی راهکاری عملی، امکانِ بکارگیری الگوی باغ ایرانی، بعنوانِ یک باغ شفابخش در بیمارستانها، ارزیابی شده است. بدینصورت که ابتدا با مرور و تحلیلِ ادبیات علمی موضوع، ویژگیهای جامعی از یک باغِ شفابخش در بیمارستانها تبیین؛ و سپس تطابق این ویژگیها با الگوی باغ ایرانی، از دو طریق بررسی گردید. 1-توصیف و تحلیلِ اسناد کتابخانهایِ موجود 2-بررسی نظرِ متخصصان از طریق پرسشنامه.
نتایج: یافتههای این مطالعه حاکی از آن است که در منابع اسلامی مطالبِ فراوانی بر تأثیر مثبت طبیعت بر سلامتِ انسان، تأکید و تأیید دارد؛ این تأثیر میتواند به دلایلی همچون اشتراک در مبدأ و ساحاتِ وجودی، و همچنین تحریکِ قوا و حواسِ انسان باشد. همچنین باغِ ایرانی، بر مبنای ارزیابی اسنادِ موجود و نظر متخصصان، الگویی بسیار مناسب جهت بکارگیری در ایدههای طراحیِ باغ شفابخش در بیمارستانها میباشد.
مسعود ناری قمی، مینو قره بیگلو،
دوره 3، شماره 1 - ( 3-1394 )
چکیده
انسان همواره در تعامل با محیطی است که متضمن معانی و سطوح مختلفی میباشد و در برابر هریک از آنها رفتار خاصی انجام میدهد و از سوی دیگر انعکاس همین رفتار به محیط باز میگردد. هدف از این تحقیق ارائه الگووارهایی کاربردی از دانش روانشناسی محیطی در تعامل با اندیشه اسلامی است که میتوان در ساماندهی «مکان-رفتار»های زندگی معاصر در راستای زمینهسازی برای سبک زندگی اسلامی از آن بهره جست. در راستای تحقق این هدف، این نوشتار از سه مؤلفهی تشکیلدهنده «مکان-رفتار» یعنی انسان، محیط و مکانیزم ارتباط انسان-محیط از منظر اندیشه اسلامی، با طرح سه سؤال در خصوص ویژگیهای اجتماعی، روانشناسی و فرهنگی انسان از منظر اندیشهی اسلامی که بر محیط تأثیر میگذارد؛ سطوحی از محیط که تحت شرایطی بر انسان تأثیر میگذارد و در نهایت مکانیزمهای مورد نیاز برای تأثیر متقابل انسان و محیط از منظر اندیشهی اسلامی شروع بهکار نمود. در راستای پاسخگویی به سؤالات، نیاز به چارچوبی مرجع مطرح گردید که محتوای آن از تعلیمات اسلامی اخذ شود و از مکانیزمهای علمی روانشناسیمحیطی بدون تعارض با آموزههای دینی بهره گرفتهشود. جهت تبیین این چارچوب در گام نخست، نسبت معرفتشناسی دینی با علم تجربی مورد بحث قرار گرفت که بر خلاف دیدگاه تفکیکی مدرن، در دیدگاه اسلامی دین حاکم بر سه حوزهی دین، علم و هنر است. سپس در گام دوم، فضای بحث روانشناسیمحیطی اسلامی در سه حوزهی سامانهی فردی-وجودی در قالب انسانشناسی دین، سامانهی جمعی-اجتماعی در قالب نگرش دین به جامعه و سامانهی کالبدی-فضایی در قالب نگرش دین به کالبد بهعنوان سه تجربه فضایی انسان-محیط مورد تحلیل قرارگرفت. در گام نهایی، سامانهای سهسطحی جهت بحث در خصوص الگواره مدنظر تبیین گردید که رجوع به وضع موجود اجتماع و متون اسلامی را شامل میشود؛ شناخت «پدیدههای موضعی»، شناخت «مکانیزمهای ارتباطی» (بصورت همبستگی یا علّی) میان «پدیدههای موضعی عام» و «خاص» در حوزهی دین که در سطح قبل شناسایی شدهاست و بالاخره ایجاد حلقههای پیوستهی مکانیزمهای «عام» و «خاص» سطح دوم و ایجاد یک زیرسامانه از آنها که با در برخی مفاهیم یا اجزا ممکن است با روانشناسی تجربی همچنان اشتراک داشته باشد. نتایج تحقیق استفاده همزمان دو رویکرد آگاهانه (مبتنی بر ضوابط فقه و احکام) و رویکرد فراآگاهانه (مبتنی بر ارزشها و فضیلتها) جهت تبیین الگوواره روانشناسی محیطی در چارچوب اسلامی قابل طرح میداند که به بررسی چهار وضعیت موقعیت پیشین یعنی کیفیت زندگی پیش از مدرنیسم (فرهنگ عامه)، وضعیت موجود بهمعنای کیفیت زندگی حال، وضعیت مطلوب بهمعنای شایسته چه کیفیتی از زندگیبودن از منظر اندیشه اسلامی و وضعیت مقدور یعنی قادر به چه کیفیتی از زندگیکردن جهت ایجاد قرارگاههای رفتاری منطبق با اندیشه اسلامی میپردازد.
سجاد ریش سفید نوش آبادی، آزیتا بلالی اسکویی، محمد علی کی نژاد،
دوره 3، شماره 1 - ( 3-1394 )
چکیده
معرفت و شناخت ذات انسان و آشنایی با ابعاد وجودی وی فرد را در کنترل و هدایت نیازها در مقابل تنوع و تغییر سریع سبکها راهنمایی مینماید؛ درحالی که هنر و معماری امروزه با هدف جلب نظرات همگانی و با تنوع و فرمهای پیچیدهی خود روز به روز در حال دگرگونی است تا متناسب با سبک، فرهنگ، سلیقه و تکنولوژی روز، نیازها را، بیتوجه به باطن آن، برطرف سازد؛ اما آنچه در این میان نادیده انگاشته می شود؛ توجه به محتوای انسانیت میباشدکه متناسب با روز حرکت نکرده و همواره قدیم است. بر این اساس توجه به شناخت انسان به عنوان عالم در بردارندهی کلیت عالم صغیر، و هم به عنوان سازنده و استفادهکنندهی اثر، و در پی آن عبور از سطح موارد و پرداختن به باطن، نقش مؤثری در علوم متعددی همچون معماری دارد؛ که بی توجهی به آن منجر به توسعهی شکاف بین خواهشها و نیازهای حقیقی میشود. به همین منظور مقالهی حاضر در پی پرسشهای مقابل شکل گرفت که ابعاد وجودی انسان در حیطهی معرفتشناسی چیست و چه اهمیتی در معماری و ساخت دارد؟ رویکردهای طراحی به کمک سلیقهی جمعی چه تشابهاتی با آن دارد؟ و ابعاد معرفتی معمار و مخاطب تا چه زمینههایی را می بایست دربرگیرد؟
در این بحث به کمک روش توصیفی- تبیینی و استدلال منطقی، در ابتدا نظریات متفکرین منباب ابعاد وجودی انسان بررسی شده و به ضرورت شناخت انسان به عنوان سوبژه، آبژه و در نهایت محل نمایش اثر اشاره میشود. نتایج بحث در باب ابعاد وجودی انسان به ذاتی واحد و بدون تغییر، که انسان را به سوی تعالی و امور فطری و پایدار سوق میدهد؛ اشاره میکند که در طول زمان ثابت بوده اما در اثر عوامل مؤثره در حین ظهور به ماده، متکثر شده است. سپس به منظور جلوگیری از خلط مفاهیم معرفتشناسی انسان با رویکردهای توأم با سلیقهی جمعی بعضی از جوانب متفاوت این دو رویکرد بررسی میشوند که در نتیجه در چهار سطح سلیقهی زمان، تفاوت سلایق جمعی و اجتماعی، اشتراک مجموعهها و کثرت خواستهها از یکدیگر متمایز شدند. در نهایت بحث، ارتقاء زمینههای شناختی معمار -از خود، مخاطب، اثر و محیط- و زمینههای شناختی مخاطب -از خود، محیط و اثر- به عنوان مهمترین مؤلفههای شناختی ارزیابی شد. به گونهای که مشخص شد ارتقاء معرفتشناختی مخاطب موجب برآوردن حد متعالی نیازهای خود، عدم تکرار آثار بیمعنی و فاقد هویت، و ارتقاء رابطهی طراح و کاربر میشود.
ایمان قلندریان، علی اکبر تقوایی، مریم کامیار،
دوره 4، شماره 1 - ( 3-1395 )
چکیده
بحرانهای زیستمحیطی یکی از مهمترین چالشهایی است که جامعهی بشری با آنها مواجه است. مکاتب گوناگون برای حل این بحرانها راهحلهای مختلفی را بیان نموده اند؛ از جمله توسعهی پایدار، حفاظتگرایی، صیانتگرایی، اخلاق زمین، نیکداری و پایداری. اما با وجود راهحلهای ارائه شده، بحرانهای زیستمحیطی ادامه دارند و به واسطهی بهرهبرداری بیشتر از منابع تشدید شدهاند. این تحقیق در پاسخ به چرایی وجود بحرانهای زیستمحیطی –علیرغم تشکیل نهادهای مرتبط و فراگیر شدن مفاهیم مرتبط با توسعه پایدار- و واکاوی جایگاه محیط زیست و چگونگی رابطهی انسان با آن در اندیشهی اسلامی انجام شده است.
در این پژوهش از روش مقایسهی تطبیقی عرضی و توصیفی تحلیلی استفاده شده است. با بررسی توصیفی مفاهیم انسان و محیط زیست در تفکر توسعهی پایدار و اندیشهی اسلامی به مقایسهی تطبیقی و تحلیلی میان آنها پرداخته شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد که برای حل بحران مذکور نیاز به انقلاب و تغییر مفاهیم انسان و ترسیم دوباره ارتباط میان انسان و طبیعت میباشد. همچنین باید جایگاه طبیعت و انسان در نظام آفرینش مورد تجدید نظر قرار بگیرد. در این تحقیق نشان داده شده است که یکی از علل بوجود آمدن بحرانهای زیستمحیطی تغییر مفهوم انسان، سلطهجویی او، راه غلبه بر آن و تغییر نگرش افراد نسبت به مفهوم و جایگاه انسان مدرن میباشد. توسعهی پایدار، همان تعریف مصطلح دورهی رنسانس درباره انسان را قبول میکند و بدون توجه به ریشههای به وجود آمدن بحران، به مسائل سطحی توجه میکند. آنچه در توسعهی پایدار اهمیت دارد؛ لزوم عدالت بین یک نسل و میان نسلها میباشد. از نظر اسلام، طبیعت موجودی است هوشمند و دارای ملکوت که اگرچه برای انسان خلق شده است؛ اما انسان مجاز نیست هرگونه که تمایل دارد از آن استفاده نماید؛ چون طبیعت امانتی در دست انسان است و انسان به عنوان جانشین خداوند باید نسبت به سایر آفریدههای خداوند امانتدار باشد.
محمدصالح شکوهی بیدهندی، رضا مطهر،
دوره 8، شماره 1 - ( 3-1399 )
چکیده
موضوع کرامت انسانی مورد توجه بسیاری از اندیشمندان و به ویژه بسیاری از اندیشمندان مسلمان بوده است. امروزه با طرح مباحثی نظیر توانمندسازی، حق به شهر، توسعهی انسانی و آموزش شهروندی، به تدریج ابعاد فضایی کرامت انسانی نیز محل بحث متخصصان و اندیشمندان قرار گرفته است. با این حال، ضرورت تعریف روش و معیارهایی برای ارزیابی کرامت انسانی در سیاستهای کلان توسعه شهری همچنان محسوس است. به ویژه این پرسش قابل طرح است که سیاستهای کلان شهرسازی چقدر منطبق بر مفهوم کرامت انسانی هستند. برای نمونه، طرح جامع تهران (مصوب 1386)، راهبردهایی را برای نوسازی بافت فرسودهی شهری مشخص کرده و از جمله از نظر اقتصادی، طرح جامع شهر تهران، «راهبرد نوسازی با تراز مالی صفر» را مطرح میکند. پرسش این است که آیا این اینکه طبق این راهبرد، بودجهی مورد نیاز برای حمایت از نوسازی در بافتهای فرسوده، از طریق سود شهرداری از محل نوسازی همین بافتها تأمین گردد، منطبق بر مفهوم کرامت انسانی است؟
از میان نظریهپردازان مختلف در حوزه کرامت انسانی، این پژوهش با شرح آرای سیدموسی صدر تلاش کرده است که چارچوبی نظری و معیارهای قابل طرح برای سنجش کرامت انسانی در برنامههای توسعه شهری ارائه کند و سپس با ابتناء به این معیارها، راهبرد اقتصادی نوسازی شهر تهران را مورد ارزیابی قرار داده است. به منظور سنجش این معیارها در طرح جامع تهران، این پژوهش اقدام به مصاحبهی نیمه ساخت یافته با دو گروه از متخصصان کرده است: نخست کارشناسان مرکز مطالعات و برنامهریزی شهری تهران (به عنوان متولیان طرح جامع) و دوم کارشناسان سازمان نوسازی شهر تهران (به عنوان متولی نوسازی شهری). مصاحبهها تا مرحلهی اشباع نظری (جمعا 15 مصاحبه) پیش رفت.
یافتههای تحقیق نشان میدهد که بر مبنای معیارهای مستخرج از آراء سیدموسی صدر (شامل معیارهای «حفظ و ارتقاء وحدت در جامعه»، «ایجاد امکان پیشرفت برای همه انسانها»، «مساوی دانستن افراد مگر به سبب برتری در تقوا، جهاد و علم»، «رسیدگی به امور مردم»، «مسئولیتپذیری همه اهالی شهر نسبت به یکدیگر»، «رعایت آزادیهای انسانی» و «نهادسازی برای توانمندسازی محرومان»)، راهبرد اقتصادی «تراز مالی صفر در نوسازی شهری» نمیتواند مبتنی بر کرامت انسانی باشد. در نهایت اینکه با عنایت به گذشت حدود 10 سال از این سند و ظرفیت پیشبینی شده در سند طرح جامع برای انجام بازنگریهای پنج ساله، پیشنهاد این مقاله، اصلاح راهبرد اقتصادی نوسازی در طرح جامع شهر تهران است.
آزیتا بلالی اسکویی، محمدعلی کینژاد، نجمه زکیپور زکیپور،
دوره 8، شماره 1 - ( 3-1399 )
چکیده
شهر امن اسلامی یکی از ساحتهای عینی مفهوم شهر اسلامی است. میتوان با بازخوانی متون اسلامی در حوزه امنیت در شهر و شهرنشینی اسلامی، مؤلفههای بنیادین دینی ناظر بر هستی شهر امن اسلامی را جستجو نمود. مؤلفههای کالبدی و غیرکالبدی برخاسته از ارزشها و تعالیم وحیانی اسلام.
به عبارتی شهر امن اسلامی، حاصل اعتقادات و درک قوانین و اصول اسلام است. ویژگی اساسی آن از دو عامل قرآن و سنت نشأت گرفته و دارای وجوه تمایز بارزی ناشی از ایدئولوژی، تفکرات و باورهای غالب اسلامی میباشد. مبانی نظری طرح و ساخت آن مشتمل بر اصول و معیارها و ضوابط و قوانین اسلامی و شهری ساخته شده بر مبنای عمل به اصول و احکام دین و شریعت است.
مجال کوتاه این مقاله، درپاسخ به پرسش راهبردی چگونگی گذار از ذهنیت شهر امن اسلامی به عینیت آن، مدخل ورود به سه وادی است: 1. چیستی مفهوم شهر امن اسلامی با لحاظ تعریف ساختی شهر، 2. بنیان معرفت شناسانه اندیشهی شهر امن اسلام، 3. مدخلی بر الگوی توسعه شهر امن اسلامی. در این نوشتار، ضمن تبیین بیانیه چشمانداز شهر امن اسلامی بر اساس اصل اول از اصول دین اسلام به نام «توحید» بهعنوان پارادایم اصلی پژوهش، به بررسی عواملی که در تجلی و بروز شهر امن اسلامی مؤثرند؛ پرداخته میشود. در تدوین مدل مفهومی شهر امن بر پایه چارچوب نظری تحقیق، فلسفه امنیت از دیدگاه شهید مطهری، بررسی گردید. از اینرو، چارچوب نظری علل اربعه، متخذ از فلسفه اسلامی، پشتیبان نظـری مباحث فلسفی امنیت بوده است. بر اساس چارچوب مذکور، امنیت بهعنوان امر حادث، چهار علت «مادی»، «صوری»، «فاعلی» و «غایی» دارد. با توجه به اینکه مکتب فلسفی شهید مطهری حکمت متعالیه است؛ تلاش شده است مکتب امنیتی متعالیه ایشان در محورهای چهارگانه مذکور، مورد تحلیل قرار گیرد. راهبردهای این پژوهش به لحاظ هدف، توسعهای و کاربردی و به لحاظ رویکرد (ویژگی و ماهیت دادهها)، کیفی؛ و به لحاظ ماهیت و روش، توصیفی از نوع تحلیل محتوا؛ و در بخش چارچوب نظری (علل اربعه فلسفی)، استفهامی است. در این پژوهش رویکرد اصلی نظری و پارادایم تحقیق، اصل «توحید» بهعنوان اصل اساسی دین اسلام، و هدف آن تبیین مفهوم امنیت در شهر است؛ لذا در استخراج ویژگیهای اصلی تحقیق، از راهبرد پژوهش پسکاوی استفاده خواهد شد.
لذا با توجه به مسأله امنیت شهر، مدل «مؤلفه های مؤثر در تحقق شهر امن اسلامی» بهعنوان یافته ی تحقیق در قالب جدولی برابر چارچوب نظری اندیشه اسلامی و بر پایه آیات قرآن کریم تدوین شده است.
محبوبه نقابی، پریسا هاشمپور، مازیار آصفی،
دوره 8، شماره 2 - ( 6-1399 )
چکیده
طبیعت همواره نقش بسیار مهمی را در پاسخ به نیازهای مختلف انسان ایفا کرده است. نیازهای انسان دارای دو بعد مادی و ارزشی است و این موضوع منشا دو دیدگاه مادی و ارزشی نسبت به طبیعت بوده است. انسان در پاسخ به نیازهای خود راهحلهایی را ابداع نموده است که این راهحلها در صورت تکرار به صورت الگو درآمدهاند. هدف نوشتار حاضر این بوده است که نقش فناوریها و راهکارهای برگرفته از طبیعت را در پاسخگویی به نیازهای انسان در دو دوره سنتی و معاصر از دید خبرگان مورد مقایسه قرار دهد. سوال طرح شده برای دستیابی به این هدف عبارت است از آنکه میزان و نحوه پاسخگویی به نیازهای مختلف انسان توسط الگوهای برگرفته از طبیعت در دوران سنتی و عصر حاضر چه تفاوتهایی داشته است؟ در چارچوب نظری پژوهش در ابتدا راهکارها و فناوریهای بهدستآمده از مطالعات کتابخانهای در یازده گروه جمعبندی شدند و با روش کیفی و استدلال منطقی به نحوه شکلگیری راهکارها و فناوریهای برگرفته از طبیعت بر اساس پاسخ به نیازهای انسان و تبدیل آنها به الگوهای معماری و تاثیر ویژگیهایی همچون چندعملکردیبودن و ترکیب الگوها در پاسخ مناسب به نیازهای متنوع انسان استناد گردید. در پاسخ به سوال پژوهش برای مقایسه دو دوره سنتی و عصر حاضر در پاسخ به نیازهای انسان با بهرهگیری از راهکارها و فناوریهای برگرفته از طبیعت، به دیدگاه صاحبنظران معماری با روش مصاحبه نیمهساختاریافته استناد گردید. نتایجی که از پژوهش حاضر در این مرحله به دست آمد این بود که در دوران سنتی طبیعت نقش موثرتری در تامین نیازهای مختلف انسان نسبت به عصر حاضر داشته است و در دوره معاصر با کمرنگ شدن بعد معنایی انسان، توجه به بعد ارزشی طبیعت در معماری نیز کمرنگ شده است و تامین نیازهای مادی از طبیعت در اولویت قرار گرفته است. در مقایسه کلی در دوران سنتی فناوریهای برگرفته از طبیعت در معماری فراوانی بیشتری داشته ولی در دوران معاصر منحصر به بناهای خاص میباشد. از میان یازده راهکار بهدستآمده، معیارهای طبیعت به عنوان منبع ماده و انرژی و الهام از طبیعت در ارتقای فناوری در دوره معاصر و معیارهای بهرهگیری بیواسطه از طبیعت در طراحی معماری و بهرهگیری از انرژیهای تجدیدپذیر طبیعت، در دوره سنتی از دید خبرگان بیشترین فراوانی را داشتند.
مسعود ناریقمی،
دوره 8، شماره 3 - ( 9-1399 )
چکیده
تعیین مخاطب ایدهآل، یک امر پایه در مبانی نظری طرّاحی شهری است. در این نوشتار، وضعیت مخاطب ایدهآل در سه دسته از نظریههای اجتماعی مرتبط با فضای شهری (نظریههای سوسیالیستی، نظریه اکولوژی اجتماعی و نظریه نمایش اجتماعی) بررسی؛ و نشان داده شده است که هیچیک، بر مدل اسلامی از روابط اجتماعی و کالبد منطبق نیست؛ و با آن تفاوت ذاتی دارد. نفی گروههای کوچک پایه اجتماعی (خانواده و محله) در نظریههای سوسیالیستی و فردگرایی و عدم نگاه ایدهآلگرا در نظریههای اکولوژیک، آنها را برای مقاصد اسلامی نامناسب مینماید. غیراخلاقی بودن نمایشگری در نظریه نمایش اجتماعی از دید اسلامی نیز به نوبه خود، این دیدگاه را از دور بحث برای اسلام خارج میکند. در مقابل، نظریه جدیدی در این زمینه براساس مرور آیات و روایات مرتبط با قلمروهای شهری، سامان داده شده است که خلاصه آن، چنین است: در اسلام عرصه فراخانگی بر حسب حقوق و تکالیف متقابلی که اسلام برای قلمروهای مختلف (از فردی تا گروهی) قرار میدهد؛ مکانی برای تعامل افراد برحسب گونهای تحدیدشده از روابط خانگی است؛ و به همین دلیل هم، عرصه شهر از خانه به بیرون، توسیعی است از خانه. اجتماع در این مدل، یک کلّ متشکل از افراد متفرّد شده در اثر خروج از حوزه خانواده و پیوستن به عرصه غیرخانوادگی نیست؛ بلکه جامعه از توسیع هستههای خانواده و اشتراک لبههای میدانهای جمعی شکلگرفته حول این هستهها حاصل میشود و به همین ترتیب نیز، فضای شهری از هستههای خانگی رشدیابنده فراهم میآید؛ و نه اجتماع فضاهای شخصی و عمومی و پیوند آنها با فضاهای واسط. در اینجا تعریف فضای شهری نمیتواند آن عرصه عمومی دانسته شود که از حوزه مؤثر خانه، خارج شده و افراد در آن از روابط خانگی منفصل و در جستجوی روابط نوین برآمدهاند؛ به بیان دیگر ما در شهر اسلامی با «فلانر» اسلامی مواجه نیستیم؛ بلکه با بلکه با انسانی مواجهیم که اسلام برای او تکالیفی را برای تبدیل شدن به انسان ایدهآل تعیین کرده است و مسئولیت فضا کمک به رسیدن مخاطب از وضع موجود به وضع ایدهآل است.
دکتر سمانه تقدیر،
دوره 9، شماره 3 - ( 6-1400 )
چکیده
شناخت فرایند خلق و ادراک آثار معماری از مسائل مهم و پیچیدهی حوزه معماری است و علیرغم پژوهشهای متعددی که در دهههای اخیر پیرامون آن صورت گرفته؛ هنوز برخی از ابعاد این فرایند ناشناخته باقی مانده است. با توجه به اینکه شناخت مناسب از این فرایند میتواند زمینهی ارتقا کیفیت آثار معماری را فراهم آورد؛ و به حل بسیاری از مسائل پیش روی معماران کمک نماید؛ مساله پژوهش حاضر بازخوانی ساختار فرایند خلق و ادراک آثار معماری، براساس مبانی دیدگاه حکمت متعالیه درنظرگرفته شده و برای انجام آن از راهبرد استدلال منطقی استفاده شده است. در این پژوهش ابتدا به تعریف دقیق انسان، هستی، ابعاد و ظرفیتهای هریک پرداخته شده؛ و سپس نحوه تعامل انسان و هستی و بازتاب این رابطه را بر فرایند خلق و ادراک آثار معماری بر اساس مبانی حکمت متعالیه، که شالودهی نظری این پژوهش است؛ مورد مطالعه و بررسی قرار داده است.
همچنین با توجه به آن که بر اساس مبانی حکمت متعالیه، خداوند انسان را در صفت خلاقیت به صورت خود آفریده و متعالیترین خلق نیز عالم هستی است؛ در این پژوهش فرایند خلق عالم هستی مورد بازخوانی قرار گرفته و با الگوگیری از آن ساختار فرایند خلق و ادراک آثار معماری در پنج مرحله تبیین شده است؛ که ارکان اصلی سازنده این ساختار عبارتند از: مرتبه نفس معمار و مخاطب، قوای ظاهری انسان (بینایی، بویایی، شنوایی، چشایی و لامسه)، و قوای باطنی او (قوه متصرفه، خیال (خزانه صورت)، حافظه (خزانه معنا)، حس مشترک و واهمه) در معمار و مخاطب، مقولههای سازنده معماری (فرم، کاربرد، معنا، طرح و ساخت، بافت و پیوستگی، روحیه و اراده)، نیازهای چهارگانه انسان (مادی،روانی، عقلانی، و روحانی)، و در نهایت با شناسایی عوامل موثر برکیفیت این فرایند پیشنهاداتی جهت ارتقای کیفیت آن ارائه شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد با قرار دادن مبانی جامع مکتب اسلام، بهعنوان شالوده نظری پژوهشهای معماری میتوان به حل مسائل پیچیده در حوزه معماری کمک نمود.
آقای رضا مطهر، دکتر سیدعبدالهادی دانشپور، دکتر محمدصالح شکوهی بیدهندی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
کرامت انسانی، به معنای ارج نهادن به گوهر و وجود انسان بهعنوان برترین مخلوق خداوند است. این مفهوم میتواند در برنامهها و مداخلات شهرسازان، تعبیری فضایی پیدا کند. برای نمونه به نظر میرسد بتوان میان محلاتی که سطح بالاتری از کرامت انسانی را برای ساکنان و بهرهوران خود قائل میشوند؛ و محلاتی که کمتر این معیار را محقق میکنند؛ تمایز قائل شد. این پژوهش با بررسی یک نمونه محلهی قدیمی و یک نمونه محلهی نوساز درصدد است که بتواند به این پرسش پاسخ دهد که آیا محلات جدیدالتاسیس توانستهاند دستکم به اندازه محلات قدیمی در حفظ کرامت انسانی موفق باشند؟ این پژوهش از نوع توسعهای بوده و روش تحقیق آن تطبیقی است. برای این منظور، نخست معیارهای کرامت انسانی با استناد به آرای علمای مسلمان و آثار اندیشمندان غیرمسلمان تبیین میگردد. سپس برای سنجش هر یک از معیارهای کرامت انسانی، تعدادی گویه و سوال تدوین شده که پرسشنامهای نیمهساختیافته را تشکیل میدهند. پس از تأیید روایی و پایایی، این پرسشنامه در دو محله به صورت تطبیقی سنجیده میشود. نتایج حاصل از پیمایش نشان میدهد معیارهای کرامت انسانی در محله سنتی و قدیمی خیابان ایران بیشتر از محله جدید و نوساز حکیمیه محقق شده است.
آذین عطایی، جمالالدین سهیلی، مریم ارمغان، علیاکبر حیدری،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده
در فرایندهای برنامهریزی شهری، لزوم توجه به ارتقای کیفی محیط در راستای تأمین رضایتمندی شهروندان، از اصول بنیادی امر توسعه به شمار میرود. ماهیت محیط، ماحصلی از فعالیتها، مفاهیم و خصوصیات فیزیکی است؛ بنابراین ادراک کاربر، رویکردی تحلیلی از قضاوت فضایی را ارائه میدهد. اهمیت پاسخگویی سطوح ادراکی متفاوت فرد توسط عوامل مختلف محیطی، ضرورت بررسی کیفیت محیطی از منظر تجربه ادراکی را نشان میدهد؛ زیرا بحران گسترش محیطهای فاقد مطلوبیت تجربی حاصل از برخوردهای عملکردگرا، موجب ناکارآمدی در تأمین نیازها شده و ضمن آسیب به مکانیسمهای رفتاری، حیات شهری را نیز دچار مخاطره کرده است. این پژوهش با هدف تبیین اثرگذاری کیفیت محیطی بر تلقی تجربی ساکنان دو باغشهر در استان البرز انجام شده است و با فرض وجود ارتباط میان کیفیت محیط در فضاهای همگانی با ادراک مخاطبان و جهت پاسخگویی به چگونگی این ارتباط اقدام شده است. دهکده با تردد کنترلشده، دارای خدمات محدود و بدنههای محصور و منفک از بافت شهری، اما مهرشهر با خدمات محلهای مجهز و بدون محدودیت پیرامونی و کنترل عبور و مرور است که ضمن دوره ساخت مشترک، چیدمان فضایی آنها حفظشده است؛ با توجه به تأثیرات ویژگیهای زمینهای متفاوت بر تجربه کاربران، در راستای هدف، میزان رضایتمندی نسبت به مؤلفههای زیباییشناسی و کالبدی- فضایی دو باغشهر مقایسه شده است. پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی انجامشده و رویکرد روششناسی آن آمیخته است. مطالعه پیمایشی با توزیع تصادفی پرسشنامه میان ساکنان انجام شده و تحلیل متغیرها با spss و آزمون فرضیه با آماره (t) صورتگرفته است. یافتهها نشان میدهند حصار پیرامونی و ساختار شطرنجی دهکده با ایجاد باهمستانها بهوسیله مرزبندی گیاهی، موجب تأمین محصوریت شده و با بهره از کریدورهای دید به فضاهای باز، نبود دیوارهای همسایگی و همهشمولی معابر موجب افزایش پیوستگی شده است. در مهرشهر، تنوع فرمیک خانهها، طراحی منحنیوار با تغییر زاویه دید ارتقای تباین فضایی را منتج شده و هماهنگی حجم، نما و کاربری بناها، تناسبات بصری و پیادهمحوری موجب رضایتمندی معیار مقیاس شده است. در هر دو مجموعه وجود باغهای شخصی، چشماندازهای طبیعی و تنوع بصری- حرکتی معیار کیفی زیباییشناسی برابری را بهوجود آورده است. در نهایت اصلیترین عوامل موفقیت تجربه ادراکی، دعوتکنندگی افراد خسته از کسالت زندگی پرتلاطم شهری، پیوستگی سبزینگی در جداره بیرونی و اعتلای زیبایی بصری منظر بافتهای شهری همجوار در دهکده و تأکید بر نظم و طرحواره هندسی در مهرشهر بوده است.
میرزاعلی شیدانه مرید، مهدی شریفی، سید محمود معینی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده
تغییر و تحولات الگوهای هویتی در معماری مسکن در مواجهه با معماری مدرن در قرن بیستم باعث شد گونههای جدید از مسکن در جهان و ایران ارائه گردد. در تحقیقات پیشین به صورت پیشفرض مسکن دوران سنتی منطبق با ارزشهای دینی و مسکن معاصر (بهویژه نوع آپارتمانی) مغایر با آن دانسته شده است. این پژوهش در جستجوی یافتن معیارهای دقیقی بر اساس اصول اسلامی است که میزان صحت این فرضیهها را تعیین کند. فلذا تحقیقی با کیفیت سؤال و هدف این پژوهش انجام گردید. سوال پژوهش: کدام ارزشهای قرآنی در راستای معماری مسکن از قرآن قابل استخراج است؟ و هدف پژوهش: تبیین ارزشهای انسانی از قرآن در راستای معماری مسکن معاصر. روش تحقیق این پژوهش، مرور متون و منابع و کتابخانهای با استفاده از قرآن و منابع با ارزش اسلامی، و مشاهده میدانی نمونهها و تحلیل محتوای کیفی مصاحبههای میدانی در روش دلفی بصورت نیمه ساختار یافته و عمیق با صاحبنظران حوزه و دانشگاه در تهران انجام گردید. دستاورد این پژوهش: 1. تبیین و تعیین ارزشهای انسانی حاصل از قرآن در راستای معماری مسکن آپارتمانی معاصر تهران با امتیازدهی پنج درجه ای توسط صاحبنظران در جدول لیکرت به ترتیب اهمیت معدل حاصله عبارتند از: امنیت و آسایش (9/4)، محرمیت (8/4)، عبودیت و بندگی (7/4)، کرامت انسانی (7/4)، حریم خصوصی (6/4)، ایمنی، استحکام، استواری (6/4)، تواضع و فروتنی (5/4)، عوامل زیستی پایدار (5/4)، خلوت (5/4)، خلاقیت (4/4)، یاد اسماء الله (2/4)، فعالیتپذیری (1/4)، تناسبات (1/4)، قناعت (4)، عزت نفس (4)، نظم (4)، تزئینات کاربردی (9/3)، روابط اجتماعی (9/3)، طبیعت (8/3)، وسعت خانه (7/3).2. میزان تاثیرگذاری زیاد سی و سه شاخص ارزشهای انسانی قرآنی بر معماری مسکن سنتی تهران هشتاد و پنج درصد و بر معماری مسکن آپارتمانی معاصر تهران پانزده درصد بود. 3. با اجماع نظر صاحبنظران، کاربرد و تجلی حریم نیز بهعنوان یکی از ارزشهای انسانی قرآنی حاصل این پژوهش بهعنوان نمونه، در معماری مسکن سنتی و در معماری مسکن آپارتمانی معاصر تهران بررسی شد و نتیجه در (جدول 4) ثبت گردید. در تحلیلی دستاورد حاصل از این پژوهش با نتایج مقالات پیشین مقایسه گردید و بهعنوان نمادی از کارایی این دستاوردها، نمونه موردی تهران، یعنی مقایسه مسکن قاجاری و آپارتمانی معاصر ارائه گردید. این ارزشهای انسانی قرآنی، در حال حاضر در معماری مسکن آپارتمانی معاصر تهران، کمرنگ هستند یا وجود ندارند.
خانم فاطمه حدادعادل، دکتر اصغر محمد مرادی، دکتر مهران علی الحسابی،
دوره 11، شماره 3 - ( 6-1402 )
چکیده
شهرسازی اسلامی-ایرانی، از مهمترین موضوعات و دغدغه اندیشمندانی است که بناها و فضاهای شهر را مکانی در راستای سلوک انسانی و تعالی روحی و معنوی او میدانند و به ویژگیهای کالبدی شهر مطلوب از منظر اسلام میپردازند. با توجه به آموزههای جامع دین مبین اسلام در آرمانشهر وعده دادهشده به اهل صالح زمین و بیان ویژگیهای آن، مستفاد میگردد که انسان با خصلت مدنی بالطبع خود، از طریق شهرسازی مشارکتطلب به آرامش خواهد رسید و یکی از خصوصیات مهم فضای عمومی صالح، مشارکتطلبی میباشد. بحران هویتی ناشی از آسیب به بافتهای تاریخی موجب تضعیف حس وابستگی انسان به محیط و خصلت مدنی بالطبع او و در نتیجه کاهش مشارکت اجتماعی میشود که در این پژوهش، از مکانسازی متناسب با بافت تاریخی، بهعنوان تسهیلگر در پروژههای بازآفرینی استفاده میشود تا در جهت نیل به آرمانشهر اسلامی گام برداشته شود. در این مقاله با بررسی معیارهای کالبدی مورد نظر اسلام در زمینه بازآفرینی بافتهای تاریخی، در محله تاریخی عودلاجان تهران بهعنوان یک نمونه مطالعاتی که اقدامات بازآفرینی در آن انجام شده و حضور مردم در بافت بعد از اقدامات کمرنگ بوده است؛ با هدف بررسی و مطالعه ارتباط بین شاخصهای «مکانسازی مشارکتمبنا در بازآفرینی بافتهای تاریخی» بهعنوان عامل ایجاد «دلبستگیمکانی» و «مشارکتطلبی» بااستفاده از پژوهش آمیخته (کمی و کیفی) به روش توصیفی-تحلیلی مبتنی بر روشهای تحلیل محتوای اسناد کتابخانهای و پیمایش مقطعیکمی (پرسش از کارشناسان و مردم محله عودلاجان) و کیفی (مشاهدات نظاممند کارشناسی از بافت)، به بررسی مبانی اندیشه اسلامیِ مکانسازی مشارکتمبنا در بازآفرینی بافتهای تاریخی پرداختهاست. تجزیه و تحلیل دادهها با روش آمار توصیفی و استنباطی بوده که نرمالیتی دادهها با آزمون کلموگروفاسمیرنف و آزمون فرضیهها با ضریب همبستگی اسپیرمن و معادلات ساختاری بهروش PLS و مدلسازی با نرمافزار SmartPLS3 انجامشد. تأیید روایی توسط اساتید و پایایی با رسیدن به نقطه اشباعنظری و ضریب آلفایکرونباخ بررسیشد. پساز طی موفقیتآمیز تمامی آزمونهای مدلساختاری شامل ضرایب مسیر (بتا) و معناداری آن (T-Value)، شاخص ضریبتعیین (R2)، شاخص ارتباط پیشبین (Q2)، شاخص شدت تأثیر (F2) و شاخص همخطی (VIF) برای دو گروه مردم بافت و کارشناسان خبره با اطمینان بالا تأیید و مدلسازی ارائه شد. سپس از طریق مشاهده نظاممند تکتک شاخصهای پژوهش و تحلیلکیفی کارشناسانه، نتایج بررسی و تعمیم داده شد و مدلکلی ارائه گردید. بر اساس یافتههای تحقیق، مشخصگردید فضاهای انسانمدار و مکانمحور مقید به ارزشهای دین مبین اسلام و اصالتهای بافت تاریخی، از طریق مکانسازی مشارکتمبنا در بافت و افزایش مشارکت اجتماعی ناشی از آن در روند بازآفرینی، موجب حفظ بافت تاریخی و موجودیت ایرانی اسلامی آن و افزایش دلبستگی مکانی و مشارکتطلبی خواهدشد.
شیما اسلام پور، سعید میرریاحی، سوزان حبیب،
دوره 11، شماره 4 - ( 8-1402 )
چکیده
در دهههای اخیر بهدنبال تغییرات در حوزههای مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی، انواع گوناگونی از مسکن شکل گرفته است. در این راستا مسکن اجتماعی بهعنوان یکی از اشکال پاسخگویی به نیاز مسکن میباشد. مسکن اجتماعی مسکنی است که با امکان اختلاطنشینی از شکلگیری آسیبهای اجتماعی جلوگیری نموده و موجب انسجام اجتماعی در جامعه میگردد. با توجه به آنکه در ایران، طراحی اینگونه از مسکن، با نگاهی جامع پیش میرود، تحقق امر سکونت با رویکردی معناشناسانه، بهدلیل گسترش روزافزون سکونتگاههای بیکیفیت در شهرها، ضروری بهنظر میرسد تا در چنین سکونتگاههایی بتوان فضاهایی منطبق بر نیازهای انسان را طراحی نمود. هدف مقاله حاضر بازگشت به مفهوم سکونت و تبیین ابعاد پنهان آن در مسکن اجتماعی با رویکردی معناشناختی و بهمنظور دستیابی به سیاستهای طراحی در جهت ارتقای کیفیت اینگونه از مسکن میباشد. این مقاله با رویکردی کیفی و به روش تحلیل محتوای کیفی و در حوزه معماری انجام شده است. دادهها با استفاده از اجماع سه شیوه (مطالعات کتابخانهای، مشاهده، و مصاحبه) جمعآوری شدهاند. در ادامه، دادههای بدست آمده در محیط نرمافزار MAXQDA20 تحلیل شده، سپس با استفاده از کدگذاری، دادهها به مفاهیم، مقوله و سپس به ابعاد تبدیل شده است. با توجه به مطالعات انجام شده، چهار بعد شامل کالبدی- ساختاری، اجتماعی- فرهنگی، ادراکی- زیباشناختی، و زیستمحیطی، ابعاد پنهان سکونت در مسکن اجتماعی میباشند که هر کدام اشاره به معنایی از نیازهای انسان دارند. بدینترتیب زمانی انسان میتواند در جایی به مفهوم واقعی، سکنا گزیند که آن مکان فراتر از توجه به بعد کمی، بازنمایی از توجه به ابعاد وجودی او که همانا بعد جسمانی- روحانی، اجتماعی، معنوی، و روانی است، باشد تا همه جنبههای نیازهای مختلف او را برطرف نماید.
عبدالحمید نقرهکار، سلمان نقرهکار،
دوره 12، شماره 4 - ( 10-1403 )
چکیده
روش تحقیق مناسب و مطلوب مهمترین عامل هدایت انسانها به ادراک و کشف عالم وجود، حقایق «عالم و آدم»، ارتباط آنها و زمینهساز سیر و صیرورت متعالی انسانها و ضامن سعادت و جاودانگی آنهاست. متأسفانه در قرون اخیر، فرهنگ غربی با جدایی از «مکاتب الهی» و رویکرد صرفاً مادی به «عالم و آدم» و حیوانپنداری انسانها، روش تحقیق «جزءنگر»، یعنی «حسی، تجربی، غریزی و آماری» را در مراکز آموزشی و پژوهشی جهان حاکم نموده است. این روش در شناخت علل «مادی و صوری» پدیدهها در عالم طبیعت موفق است. به همین دلیل نیز توفیق انقلاب صنعتی و تولید «قدرت و ثروت» را برای کشورهای غربی به قیمت «غارت، استعمار و بردهداری سایر کشورها» ایجاد نمود. البته با گسترش «ازخودبیگانگی و مسخ مردم جهان» و ایجاد «بحران محیط زیست، تضاد طبقاتی غنی و فقیر، افسردگی، یأس و افزایش خودکشی و غیره». در نقطۀ مقابل، خداوند متعال با ارسال همۀ پیامبران الهی به امتیاز خاص «عقلانی و روحانی» انسانها نسبت به حیوانات تأکید نموده و با ارائۀ منابع و مبانی خطاناپذیر خود، یعنی «قرآن و سنت معصومین»، روشی را در تحقیق ارائه نمودهاند که به خصوص متضمن تبیین «سیر و صیرورت متعالی و جاودانۀ انسانها و حیات طیبۀ» آنهاست و به آن روش تحقیق «کلنگر و همهجانبهنگر اسلامی» میگوییم. در این مقاله ضمن ارزیابی، مقایسه و تبیین جایگاه دو روش فوق، از طریق روشهای «استدلال منطقی و تفسیری» مبتنی بر منابع خطاناپذیر اسلامی یعنی «قرآن و احادیث معتبر»، مبانی خود را اثبات مینماییم. اصلاح دروس روش تحقیق در دانشگاهها از مقدمات اصلی و ضروری برای اسلامی کردن دانشگاهها و تحقق راهبرد مقام معظم رهبری در «ایجاد تمدن نوین اسلامی با هویت اسلامی-ایرانی» و پرهیز از رویکرد «ترجمه و تقلید» از فرهنگ ناقص، منحرف، ضد انسانی و ضد تکاملی غربی است.