47 نتیجه برای ایران
مهرداد حجازی، فاطمه مهدیزاده سراج،
دوره 2، شماره 1 - ( 3-1393 )
چکیده
در معماری اسلامی ایران معنا، زیبایی، شکل و سازه چهار عامل اساسی هستند که با ترکیبی متناسب از آنها معمار سنتی قادر است نقشی از جهان معنا را در عالم مادی متجلی سازد. وجود یک ارتباط منطقی و منسجم بین این عوامل بوده است که در دوره اسلامی، معماری ایران را در موقعیتی ممتاز قرار داده است. یکی از بزرگترین چالش های معماری امروز عدم وجود ارتباطی منسجم بین عوامل تشکیل دهندۀ آن می باشد. علت اصلی این نقیصه دور شدن از آموزه ها و ریشه های معماری سنتی است که منجر به تفکیک مراحل گوناگون فرایند طراحی و ساخت، تغییر در روند آموزش معماران، و شتاب و سرعت ساخت و ساز شده است.
به منظور دستیابی به چگونگی برقراری ارتباط مابین عوامل غیر کالبدی (معنا و زیبایی) و عوامل کالبدی (عملکرد، فرم، هندسه و سازه) در معماری، ابتدا لازم است تا به تحلیل مصادیقی پرداخت که ارتباط را به اعلی درجه دارا باشند. در این مقاله، بدین منظور مساجد برجسته تاریخی به یادگار مانده از قرون پیشین که تجلی معنا در کالبد آنها در طی زمان به اثبات رسیده است به عنوان نمونه های مطالعاتی انتخاب گردیدند. سپس با بهره گیری از سامانۀ صوری/فرهنگی در طیف استدلال منطقی سعی گردید تا با تلاش در مجزاسازی واحدهای متشکلۀ کلیت واحد این بناها، الگوی ذهنی حاکم بر شکل گیری و فرایند طراحی به تصویر کشیده شود.
بدین جهت پس از تعریف مشخص هر کدام از مقولات معنا، زیبایی، هندسه و سازه، چگونگی ارتباط و نحوۀ به کارگیری آنها در بناهای تاریخی ایران در دوره اسلامی تشریح گشت. ملاحظه گشت که در معماری سنتی تمامی دانشهای مورد نیاز در شکل دهی به محصول نهایی، متشکل از سبک و فرهنگ زندگی کاربران، جزئیات عملکرد و داده های اقلیمی محیطی همگی در ذهن معمار فرهیخته و دارای بینش تجمیع می گشتند تا به آسایش فیزیکی و آرامش روانی در معماری دست یابند. امروزه با مداخلۀ تمامی عوامل در زمان و جایگاهی مناسب در فرایند طراحی و مشارکت همزمان تمامی تخصصهای مداخلهگر در شکل گیری نهایی محصول معماری با راهبری و مسئولیت هماهنگ کننده ای دارای دانش و بینش می توان به کیفیات نهفته در معماری اسلامی دست یافت. در انتها با بهره گیری از آموخته های این بناهای شاخص تاریخی، الگوریتمی جهت طی فرایند طراحی معماری برای دنیای معاصر پیشنهاد گردید که در آن جایگاه مداخلۀ هر کدام از عوامل فوق مشخص شده است.
مسعود ناری قمی، محمّد جواد عبّاسزاده،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1393 )
چکیده
بسیاری، سرآغاز مدرنیته در جامعه ایرانی را از دوران اجباری پهلوی اوّل عقبتر میبرند و نوعی حرکت خودجوش اجتماعی (امّا آرام) به سمت مدرنیته را در جامعه ایران دوره قاجار، مورد بحث قرار میدهند. این سؤال قابل طرح است که کدامیک از دو الگوی فرهنگی سنّت و مدرنیته، در آثار قاجاری، وجه غالب داشته است و اینکه آیا میتوان در فضای زیست واقعی مردم قاجاری، ردّپاهای محکمی از الگوی کالبدی ـ فرهنگی مدرنیته یافت؟ در این نوشتار، موضوع مزبور از زاویه یک موضوع خاص اجتماعی ـ کالبدی، یعنی فضای مهمان در خانه، مورد تحلیل قرار میگیرد. این نوشتار، با این پرسشها و با ورود به مصادیق مسکونی ابتدای مدرنیته به ایران (قاجار ـ اوایل پهلوی) با تأکید بر شهر تبریز، به بررسی اثر این فرهنگها در شکلگیری و تحول الگوی پذیرش فضایی مهمان در این خانهها میپردازد. بررسی فرضیه شکلگیری فضای مهمان براساس دیالکتیک «خود» و «دیگری» که پایه تحلیل مفاهیم مسکن در عصر مدرنیته غرب است، محور این بحث را تشکیل میدهد. بحث حاضر، براساس تحلیل فرهنگیـکالبدی سه نوع مسکنِ متمایز (مسکن حداکثری، مسکن حداقلی و مسکن اشتراکی) ارائه میشود که هر کدام، در پیدایش الگوی مدرن غرب مباحث نظری مشخّصی را به طور متمایز به خود اختصاص داده و از میان خانههای قاجار در تبریز نیز برای هر دسته، دو نمونۀ مطالعاتی بر اساس ویژگیهای فضای مهمان مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. روش تحقیق، تفسیری ـ تاریخی و متکی بر تحلیل متون و شواهد تصویری است. بررسی فوق نشان می-دهد که الگوهای حقیقی مدرنیته در مورد خاصّ حضور مهمان، فاصله زیادی با آنچه در ایران قاجاری واقع شده دارد و تداوم بلاتغییر سنّت در اکثر موارد وجه غالب پدیدهها است. رویکرد ایدهآلی اجتماعی مدرن تحت عنوان «غیریت زدایی» (حذف تفاوت خود و دیگری در عرصه اجتماعی بخصوص الگوی فضایی پذیرش غریبه در خانه) به شرط وجود زمینه ای قوی از تقابل (دوگانۀ خود ـ دیگری) در جامعه معنیدار می شود اما در الگوی سکونت قاجاری، با وجودِ پذیرش «خودیِ» مهمان در خانه، چنین زمینه ای متصور نیست. در واقع اکنون میتوان این نظریه را که بدون حضور رضاخان، ایران بازهم با تحولّات درونی خود به سمت مدرنیته سوق مییافت، با تردید بیشتری نگریست؛ میتوان تصور کرد که بدون تأثیر حکومت پهلوی اوّل، استحاله درونزای فرهنگی به معنی تغییر ماهیت سنّتی و اسلامی، فرضیه چندان مستحکمی برای تاریخ ایران نیست.
فائزه شفیعیان داریانی، محمدرضا پورجعفر، علیرضا قبادی،
دوره 2، شماره 4 - ( 12-1393 )
چکیده
این مقاله منتج از پژوهشی است هدفمند در جهت بررسی معنای عمیق ماندگاری در معماری ایران در دورهی اسلامی و مقایسه با مفهوم پایداری و معماری پایدار در دوران معاصر. به نظر میرسد تعریف و تحقیق چندانی در باب علل و عوامل ماندگاری در معماری ایران انجام نشده است. آنچه که به صورت محدود انجام گرفته بیشتر به بیان توصیفی از بناهای ادوار مختلف معماری ایران پرداخته است. به دلیل نزدیکی معنای این دو واژه به یکدیگر، مرزبندی چندان مشخصی هم بین واژهی ماندگاری با پایداری تا به امروز صورت نگرفته است. هدف از این پژوهش ضمن بیان تفاوت اساسی بین دو مفهوم ماندگاری و پایداری در معماری ایران، بیان ویژگیها، عوامل و اصول مؤثر بر معماری ماندگار است. لذا این پژوهش در پی یافتن چرایی و رمز ماندگاری و جاودانگی در مجموعه آثار معماری به جا مانده از دوران گذشته است. معماری ایرانی شاهد استفاده از الگوهای ماندگاری بوده است که به دلیل بیتوجهی معماران معاصر به این گنجینه عظیم و پذیرش بیچون و چرای معماری مدرن و وارداتی، بیم آن میرود که این الگوها بهدست فراموشی سپرده شوند. پدیدههای مذکور هم به لحاظ فرهنگی- ساختاری و هم کارکردی نقش معنیداری درجامعه ایفا مینمایند. لذا در مقاله حاضر، پس از بیان معنای واژههای ماندگاری و پایداری و مقایسهی لغوی آنها با یکدیگر، به بیان دیدگاههای صاحبنظران درباره راز ماندگاری و مفاهیم پایداری پرداخته است. نتایج این پژوهش بر این مهم استوار است که معماری زنده بهعنوان عامل ماندگاری و جاودانگی معماری امروز مطرح میشود و برای تبیین موضوع زیگورات چغازنبیل، مجموعه مذهبی- سیاحتی میدان نقش جهان، بازار تبریز و میدان آزادی مورد بررسی قرار میگیرد. پژوهش حاضر به لحاظ ماهیت موضوع از گونهی استدلال منطقی است؛ لذا درانجام این پژوهش، برای جمعآوری اطلاعات از تکنیکهایی مثل اسناد و مدارک در بستر مطالعات کتابخانهای، پرسشنامه استفاده شده است. نتایج تحقیق حاضر بر این مهم استوار است که تفاوت اساسی معماری ماندگار و پایدار در وجود عنصر معنی و معنویت است. علاوه بر این مشخصه، توجه به فرهنگ و استفاده از کهنالگوهای ماندگار و توانایی جذب مخاطب را میتوان از دیگر تفاوتهای میان معماری ماندگار و پایدار بیان نمود.
کریم مردمی، صدیقه میرهاشمی، کسری حسنپور،
دوره 2، شماره 4 - ( 12-1393 )
چکیده
بیان مسئله: مطالعات فراوانی نشان دادهاند حضور و گذران ساعتهای طولانی در مراکز درمانی، برای بیماران، ملاقاتکنندگان و کارکنان تجربهای تنشزاست. ازاینرو استفاده از طبیعت در مراکز درمانی، بعنوانِ رهیافتی جهتِ کاهش تنشهای محیطی و ارتقاء کیفیتِ محیط، مورد توجه و تحقیق پژوهشگرانِ بسیاری قرار گرفته است. یافتههای آنها مبین این مطلب است که استفاده از فضای سبز و ایجاد امکان دسترسی کاربران مراکز درمانی به طبیعت، میتواند محیطی آرامشبخش مهیا سازد و همچنین در روند بهبودی بیماران مؤثر واقع شود.
اهداف و روش تحقیق: حال در این مطالعه، جهتِ تأکید بر استفاده از طبیعت در مراکز درمانی کشور و نگاه عمیقتر به مسئله، نقش طبیعت در شفای انسان و دلیلِ آن، با استفاده از منابع اسلامی، و به روش توصیفی-تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است. سپس جهتِ ارائهی راهکاری عملی، امکانِ بکارگیری الگوی باغ ایرانی، بعنوانِ یک باغ شفابخش در بیمارستانها، ارزیابی شده است. بدینصورت که ابتدا با مرور و تحلیلِ ادبیات علمی موضوع، ویژگیهای جامعی از یک باغِ شفابخش در بیمارستانها تبیین؛ و سپس تطابق این ویژگیها با الگوی باغ ایرانی، از دو طریق بررسی گردید. 1-توصیف و تحلیلِ اسناد کتابخانهایِ موجود 2-بررسی نظرِ متخصصان از طریق پرسشنامه.
نتایج: یافتههای این مطالعه حاکی از آن است که در منابع اسلامی مطالبِ فراوانی بر تأثیر مثبت طبیعت بر سلامتِ انسان، تأکید و تأیید دارد؛ این تأثیر میتواند به دلایلی همچون اشتراک در مبدأ و ساحاتِ وجودی، و همچنین تحریکِ قوا و حواسِ انسان باشد. همچنین باغِ ایرانی، بر مبنای ارزیابی اسنادِ موجود و نظر متخصصان، الگویی بسیار مناسب جهت بکارگیری در ایدههای طراحیِ باغ شفابخش در بیمارستانها میباشد.
اسدالله جودکی عزیزی، سیدرسول موسوی حاجی، رضا مهرآفرین،
دوره 2، شماره 4 - ( 12-1393 )
چکیده
معماری ایرانی بهلحاظ شکلی از الگوهای متنوعی پیروی میکند که بسیاری از آنها قبل از آنکه در معماری عرضه شوند؛ در آثار هنری تجربه شدهاند. با نگاهی عمیق به این آرایهها در آثار هنری و طرحهای معماری، رگههایی از تصورات کیهانی سازندگان به چشم میخورد. تقسیمات «نُهبخشی» شکل مربع، طرح «چهارباغ» و «چهارصفه» از مهمترین این الگوها بهشمار میروند. پژوهش حاضر سعی دارد تا طرح چهارصفه را که بیشتر با نام «چهارایوانی» معرفی و مطالعه شده است؛ مورد بررسی قرار دهد. علیرغم پژوهشهای مهم، متنوع و متعددی که در معماری ایرانی انجام گرفته است؛ تاکنون مطالعات درخورِ توجه و جدی که به شناخت کامل و رسا از پلانهای چهارصفه/ چهارایوان بیانجامد؛ صورت نپذیرفته و بهتبع آن، گونهشناسی دقیقی نیز از این طرح ارائه نشده است. نتایج این پژوهش که با توجه به هدف، از نوع تحقیقات بنیادی و با توجه به ماهیت و روش از نوع تحقیقات تاریخی- توصیفی است؛ آشکارا نشان میدهد که در ورود این طرح به آثار هنری و معماری، غیر از ملاحظات اقلیمی، نوعی جهانبینی کهن نیز تأثیر داشته است.
تقسیم چهاربخشی جهان در کیهانشناسی سنتی از یک سو و از سویی دیگر، تصورات کهنی که زمین را به چهارتاقی تشبیه کرده و در عین توجه به چهارسو به مرکز، گرایش ویژهای داشته است؛ در شکلگیری و رونق این طرح و طرحهای مشابه مؤثر بودهاند. طرح چهارصفه که بهخوبی با معماری ایرانی منطبق شده بود؛ علاوه برآنکه به کارکردهای گوناگون پاسخ مناسب دادهاست؛ نیازهای اقلیمی و محیطی سازندگان را نیز بهشایستگی مرتفع ساخته است. گونهشناسی این طرح را میتوان در دو دستهی کلی جای داد؛ پارهای دارای میانسرا و دستهای دیگر، فاقد میانسرا هستند. گروه اول در یک استاندارد مشخص، از ابتدای شکلگیری تا سدههای اخیر در پلانهای موسوم به چهارایوانی پایدار ماندهاند و گروه دوم، خود به دو نوع مشخص تقسیم میشوند؛ در تعدادی، طرح کلی در عدد پنج تقسیم میشود و گروهی دیگر، کالبد بنا را در تقسیم نُهبخشی نمایش میدهند که با الگوی «نُهگنبد درونگرا» در تَباین هستند.
محمد مسعود، احمد امین پور، حمید آقاشریفیان اصفهانی،
دوره 3، شماره 1 - ( 3-1394 )
چکیده
چهارباغ، یکی از نامدارترین خیابانهای اصفهان و شاید ایران باشد. خیابانی سرسبز و خرم که هم در کنارهها و هم در میانه آن، ردیفهای درختان و پیادهروها و جویها گسترده شده است. دربارهی چهارباغ همچون یک خیابان ویژه و هم چنین یک باغ ایرانی ویژه نوشتهها و پژوهشهایی چند، نوشته و گفته شده است.
این دیدگاههای گوناگون درباره چهارباغ هم چنین پرسشهایی را بر میانگیزد. یک) گستره معنایی واژه چهارباغ چه اندازه است؟ دو) پیشینه این واژه و روند تاریخی کاربرد آن چگونه بوده است؟
در این مقاله تلاش شده است که در جستاری در واژهنامهها، نوشتهها و کتابهای تاریخی که بستر کار هستند. با رویکردی کیفی، به معنای درونی و بیرونی و به پیشینهی آن در کتابها و نوشتههای تاریخی سدههای اول تا یازدهم هجری پرداخته و با به نمودار در آوردن دادهها، به تحلیل و بررسی آنها پرداخته و به پرسشهای یادشده پاسخ گوید.
در قلمرو معنا، چهارباغ همه ویژگیهای باغ را در خود داشته و گستره معنا و درونمایه آن را افزایش داده و پیوند آن را با انسان و معنای زندگی او، با نظم کیهانی، نظم زمینی، نظم آیینی و دینی، نظم دانشوری استوارتر و ریشهدارتر میکند. آن چنان که بیشترین معناها و جوهر زیست انسان را در بر میگیرد.
چهارباغ هرگز یک باغ ساده، یک سرای حاکمنشین ساده و تنها یک خیابان ساده نبوده است و آن چنان که در معنای درونی آن یاد شد؛ آمدن چهار یا چار در آن گستره معنایی و کاربردی گستردهای را برای آن پدید آورده بود همچون ساختاری نظمدار، ویژه، بزرگ، باشکوه، در شهر و برای مردم شهر، همگانی و با معناهای آرمانی و آسمانی. جای بسی شگفتی است که با ساختن یا بکاربردن یک واژه این همه معنا در آن گذارده و نهفته گردد و شاید آن بازنمایی همان راز جادویی و عرفانی «وحدت و کثرت» یا «یگانگی و چندگانگی» باشد.
عاطفه شکفته، حسین احمدی، امید عودباشی،
دوره 3، شماره 1 - ( 3-1394 )
چکیده
تزئینات آجرکاری سلجوقیان، از لحاظ تکنیک و تنوع طرح، کمال آن را در این دوره از معماری ایران نشان میدهند؛ بطوری که پس از سلجوقیان چنین تزئیناتی در نهایت زیبایی و مهارت بی بدیل کمتر یافت شده است. درباره انواع چیدمانهای آجری دوره سلجوقی و رگچینهای شاخص آجرکاری این دوره و خصوصاً چگونگی تداوم اینگونه تزئینات در دورانهای بعدی اطلاعات بسیار ناچیزی موجود است و هنوز آن طور که درخور این هنر گرانمایه است به آن پرداخته نشده است. بنابراین، ضروری است که در این زمینه با توجه به اهمیت آن در معماری ایران، تحقیق و تفحص بیشتری در این زمینه صورت گیرد. در این پژوهش از طریق مطالعات کتابخانهای و مطالعات میدانی-پیمایشی و با روش توصیفی-تحلیلی، تزئینات آجرکاری عهد سلجوقی با هدف معرفی تزئینات، شناسایی انواع چیدمانها، شناسایی رگچینهای شاخص، و چگونگی تداوم آن در دوران بعدی (خوارزمشاهی و ایلخانی) مورد مطالعه قرار گرفتهاند. در دوره سلجوقی بخش اعظم تزئینات سطوح بیرونی توسط آجرکاری با نقوشی متنوع از جمله انواع گلچینها و گرهها ایجاد شد. علاوه بر آن ابتکاراتی مانند تلفیق آجر با کاشی و یا گچ و همچنین کوفی بنایی نیز برای اولین بار در ایران توسط هنرمندان این دوره صورت گرفت؛ بطوری که در دوران بعد از آن ترکیب آجرکاری با کاشی بخش اعظم تزئینات را در بر گرفت. تنوع تکنیک، تحولات و ابداعات مختلف رخ داده در این دوره در عرصه تزئینات آجرکاری، موجب شکلگیری تکنیکهای متفاوت آجرکاری در آن عصر و دورههای بعد از آن شده و به مرور انواع جدیدی از تزئینات معماری از لحاظ نقش، کارکرد و نحوه اجرا در معماری اسلامی ایران بر پایه تحولات رخ داده در این دوره تکوین یافتند.
ابوالفضل مشکینی، مهدی حمزه نژاد، کیمیا قاسمی،
دوره 3، شماره 3 - ( 9-1394 )
چکیده
یکی از فضاهای جغرافیایی که از دیرباز انعکاسدهندهی ایدئولوژی نظامهای حاکم بوده، پدیده شهر است. بر این اساس، شهر ایرانی اسلامی میبایست بازتاب اندیشههای متعالی دین مبین اسلام در تمامی جوانب باشد. به منظور متجلّی ساختن ارزشهای اسلامی در کالبد شهر، شناسایی ارزشهایی که میتوانند و باید با تظاهر در مجتمعی اسلامی هویّت ایرانی اسلامی آن را نمایش داده و تضمین نمایند؛ ضرورت تام دارد. هدف این پژوهش، شناسایی ارزشها، اصول و شاخصهای شهرسازی ایرانی اسلامی و تدقیق مفهومی و تشریح راهکارهای تحقق بخش آنها است؛ از این رو برای انجام این پژوهش علاوه بر مطالعه اسنادی از تکنیک دلفی در دو مرحله جهت پالایش مؤلفهها، معیارها و زیرمعیارها بهره گرفته شده است. چهار اصل مسجدمحوری، درونگرایی، محلهمحوری و طبیعتگرایی به عنوان مهمترین و اساسیترین اصول شهرسازی ایرانی-اسلامی در مطالعات اولیه در میان صاحبنظران دارای اولویت دیده شد و با تدقیق ریشههای نظری آنها، اصل مسجدمحوری در 2 بعد، 7 معیار و 15 گویه، اصل طبیعتگرایی در 2 بعد، 8 معیار و 12 گویه، اصل درونگرایی در 2 معیار و 8 گویه و اصل محلهمحوری در 3 بعد، 7 معیار و 20 گویه ارائه گردید. این مطالعه در چارچوب کاری خود شهر ایرانی- اسلامی را در قالب شاخصهای مشترک در شهرهای اسلامی مورد مطالعه قرار داده است. شاخصهای اساسی در همهی شهرهایی که اکثریّت آن را مسلمانان تشکیل میدهند؛ میتواند مبنا قرار گیرد. از اینرو، در چارچوب این مطالعه به تفکیک شهر ایرانی و اسلامی و تعاریف و مفاهیم آن پرداخته نشده است.
حسنعلی پورمند، فاطمه طباطبایی ملاذی،
دوره 3، شماره 4 - ( 12-1394 )
چکیده
مسکن در اسلام، مرکز آموزش پاکدامنی و زمینهساز جامعه ای عاری از فساد و گناه است. در قرآن مناسبترین سکونتگاه برای انسان مکانی است که با نیازهای وجودی انسان سازگاری داشته باشد و زمینه را برای دستیابی به رشد و تعالی فرد فراهم آورد. این در حالی است که عوامل یاد شده در مسکن معاصر به فراموشی سپرده شده و رنگ اسلامی بودن از مسکن ایرانی زدوده شده است. از اینرو، ساختوسازهایی به چشم میخورد که از الگوی سنتی مسکن ایرانی -که آمیخته با فرهنگ غنی ایرانی- اسلامی بوده- فاصله گرفته اند. از بین بردن شکاف ایجاد شده بین دو الگوی سنتی و معاصر نیازمند بازیابی ارزشها و اصول مورد توجه معماری سنتی میباشد. هدف از این پژوهش، در گام اول دستیابی به شاخصهای مؤثر بر نظام استقرار فضایی مطلوب از دیدگاه اسلام و سپس اولویتسنجی این شاخصها در ساختار فضایی مسکن ایرانی- اسلامی میباشد.
به این منظور ابتدا با بهرهگیری از نظریه ی داده بنیاد متنی، مدل استقرار فضایی مطلوب برای مسکن اسلامی از دیدگاه قرآن بررسی شده و سه ویژگی اصلی نظام استقرار فضایی مطلوب به همراه راهکارهای اعمال آنها در الگوی استقرار فضایی استخراج گردید. این سه ویژگی عبارتند از: الف) آسایش و امنیت زیستاقلیمی، ب) قلمرو گرایی و تفکیک عرصهها و ج) نظارت و کنترل.
در بخش دوم که به پژوهش موردی اختصاص یافته؛ میزان اعمال راهکارها در خانه رسولیان یزد مورد بررسی واقع گردیده است. در این مرحله طبق مدل استخراجی، دو راهکار جهتگیری مناسب ساختمان و استقرار مناسب ساختمان برای بررسی آسایش زیستاقلیمی، دو عامل سلسلهمراتب و ارتباط بصری بهمنظور بررسی قلمروگرایی و عوامل کنترلپذیری فضاها و امکان کنترل نفوذ به فضاها بهمنظور بررسی ویژگی نظارت و کنترل در مجموعه ارزیابی شدهاند.
ارزیابی شاخصهای مربوط به عرصهبندی فضایی و نظارت با شیوهی نحو فضایی انجام شده و دو نرمافزار A-Graph بهمنظور بررسی گراف توجیهی و شاخصهای مرتبط با نفوذپذیری، و Depthmap بهمنظور بررسی گراف نمایانی و شاخصهای بصری، مورد استفاده قرار گرفتند. در نهایت نیز شاخصهای مورد بررسی بر اساس میزان پاسخگویی به اهداف مذکور در مدل استخراجی، امتیازدهی شدند. بر این اساس مشاهده شد برقراری آسایش و امنیت زیستاقلیمی نسبت به دو ویژگی دیگر، نقش پررنگتری در نظام استقرار فضایی خانهی رسولیان ایفا کرده است.
افسانه خاتونآبادی،
دوره 3، شماره 4 - ( 12-1394 )
چکیده
شرایط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در هر جامعه در پیدایش و رواج انواع هنرها نقشی اساسی دارد. تغییر در این شرایط، تغییر در سبکهای هنری را سبب میشود. این پژوهش، در پی پاسخگویی به این پرسشهاست که آیا شرایط ویژهی اجتماعی و فرهنگی در هر برههی تاریخی تأثیری مشابه بر سبکهای شعر فارسی و معماری مساجد ایرانی بر جای گذارده است یا خیر؛ و اگر آری، این همانندیها بر چه دلالت دارد. علاوه بر این، آیا میتوان عناصری یافت که در همه سبکها و همه دورهها تکرار شود؛ و اگر آری، وجود این عناصر مشترک را چگونه میتوان تفسیر نمود.
پژوهش توصیفی- تحلیلیِ حاضر، برای یافتن پاسخ پرسشهای فوق، با مقایسهی ویژگیهای سبکشناختیِ شعر فارسی و معماری مساجد، به این نتیجه میرسد که در هر دورهی تاریخی، سبکهای شعر و معماری، شباهات عمیقی با یکدیگر داشتهاند؛ به طوری که میتوان سبک خراسانی در معماری را متناظر با سبک خراسانی در شعر به حساب آورد. سبک رازی را متناظر با سبک دورهی سلجوقی، شیوهی آذری را با سبک عراقی و سبک معماری اصفهانی را با سبک شعر اصفهانی (هندی) قرین دانست. این شباهتها وجود ندارد مگر به علت وجود روحی مشترک در ارکان گوناگون فرهنگی جامعه. این روح مشترک، دو ساحت دارد: 1- ساحت زمانمند (روح زمانه= روح دوران): این ساحت در هر دوره بنا بر مقتضیات همان دوره (شرایط ویژهی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی) سبب بروز و ظهور همانندی بین سبکهای هنری میشود؛ اما در ضمن از آن جا که زمانمند است، حاوی وجوه افتراق با دورههای قبل و بعد نیز هست. 2 - ساحت فرازمانی (روح ملت): این بعد مشتمل بر پارهای عناصر تکرار شونده است که در ادوار مختلف و در سبکهای هنری گوناگون، حضوری ثابت دارند؛ بدون این که تحت تأثیر عوامل بیرونی قرار گیرند؛ یا منتسب به سبکی خاص باشند. این عناصر تکرارشونده، در مجموع، شاکلهی واحدی را میسازند که همان «روح ملت» ایران است.
رضا ابوئی، محمدرضا اولیاء، زهره یادگاری، شهاب افاضت،
دوره 3، شماره 4 - ( 12-1394 )
چکیده
در خلق و تداوم حیات میراث معماری وجوه متعدد فراکالبدی تأثیرگذار بوده و هست، لذا شناخت این وجوه در حفاظت آثار هر سرزمین، امری مهم و ضروری مینماید. امروزه پیوستن شتابزده سرزمینهای دارای پیشینه تاریخی به جریان حفاظت مدرن، موجبات تغییر در تعریف و فهم وجوه فراکالبدی آثار این سرزمینها را فراهم کرده است. توجه به این امر از دو جهت ضروری مینماید: اولاً تأثیری که تغییر در فهم وجوه فراکالبدی در نگرش امروز حفاظت ایران برجای میگذارد و ثانیاً ضرورت انتقال وجوه فراکالبدی نهفته در آثار به نسلهایی که در آینده با آنها مواجه میشوند.
در این راستا مقاله حاضر به دنبال پاسخ به این سؤال است که آیا میتوان از وجوه فراکالبدی مطرح شده در نگرش غربی حفاظت برای تبیین وجوه فراکالبدی آثار معماری ایران بهره جست؟ لذا با نگاهی به مفهوم فراکالبد در جریان حفاظت غرب، نسبت این نگاه را با منظر ایرانی- اسلامی مورد ارزیابی قرار میدهد. مقایسه تحلیلی نشان میدهد وجوه فراکالبدی مطرح شده در این نگرش دربرگیرنده تمامی وجوه موجود در میراث معماری ایران از منظر ایرانی- اسلامی نیست؛ و غایت این وجوه در دو نگرش، با یکدیگر متفاوت است که از تفاوت در جهانبینی و مبانی دو نگرش سرچشمه میگیرد. همچنین ازآنجاکه وجوه فراکالبدی حفاظت و معماری از منظر اسلامی، درهمتنیده با باور توحیدی و جهانبینی معادی انسان است؛ کیفیت عمل، روش حفاظت و حتی خصلتهای درونی انسان حائز اهمیت میباشد و درنتیجه در این نگاه تمامی این عوامل در حفظ و انتقال وجوه فراکالبدی این میراث ایفای نقش میکنند.
سیدمحمدحسین ذاکری، آرزو قهرمانی، درسا شهنازی، اسماعیل بازیارحمزه خانی،
دوره 4، شماره 1 - ( 3-1395 )
چکیده
در میان آموزههای معماری ایرانی دو نظریهی «مستطیل طلایی ایرانی» و «گز و پیمون» از شهرت بسیاری برخوردارند. بسیاری از بزرگان اظهار داشتهاند که معماران ایرانی از این نسبتها برای خلق فضاهای معماری در طرح حیاط مرکزی و اتاقهای خانهها استفاده کردهاند. در مقالهی حاضر، صحت این فرضیه با مطالعه فضاهای پنج دری، سه دری و حیاط در ده خانهی تاریخی شهر شیراز مربوط به دورهی قاجار مورد بررسی قرار گرفته است. ابعاد و اندازه برداشت و دادههای آماری به کمک نرمافزار spss مورد تحلیل قرارگرفت. در ابتدا جهت تعیین نرمال بودن دادههای بدست آمده از آزمون کولموگروف-اسمیرنوف استفاده و نتایج آزمون، غیرنرمال بودن آنها را تأیید کرد. از اینرو با استفاده از تبدیل باکس-کاکس دادهها به توزیع نرمال تبدیل و برای آزمودن فرضیهها از آزمون t استفاده و جهت فرض برتری نظریه گز و پیمون و مستطیل طلایی ایرانی از نسبت ضریب تغییرات استفاده شد. در نهایت، فرضیه استفاده از مستطیل طلاییِ ایرانی در خانههای مورد مطالعه، رد شد. با توجه به نسبت ضریب تغییرات، نظریه گز و پیمون نسبت به مستطیل طلایی ایرانی اختلاف کمتری داشته و به واقعیت نزدیکتر بود. استنباط نگارندگان این است که با نگاه به شرایط واقعی و الگوی پلان خانههای شیراز، میزانِ اندک خطای موجود در نظریه گز و پیمون نیز به علت نوع تفکیک و تقسیمبندی زمینها میباشد و طراحان با این وجود، میکوشیدند نسبت فضاهای مهم خانه را به مقدار حسابی «گزو پیمون» نزدیک کنند.
آصفی مازیار، ایمانی الناز،
دوره 4، شماره 2 - ( 6-1395 )
چکیده
شاخصهای کیفی مسکن همواره به عنوان حساسترین ابزار برنامهریزی مسکن محسوب میشوند. عرصه مسکن به منظور تأمین رشد اجتماعی، علاوه بر خود واحد مسکونی، محیط پیرامون آن را نیز در بر میگیرد. در مقاله حاضر سعی بر این بوده تا با ژرفکاوی کیفیت مسکن در خانههای سنتی ایران، معیارهایی جهت تدوین راهکارهای مؤثر برای افزایش کیفیت مسکن معاصر به دست آید. این تحقیق به روش کیفی انجام شده و برای ارزیابی نهایی دادهها از روش تحلیل سلسله مراتبی بهره گرفته شده است. شیوه جمعآوری اطلاعات بر پایه چکلیستهایی برای تکنیکهای مصاحبه، مشاهده، بررسی ویژگیهای مکانی- فضایی و سنجش طرز برخورد بوده و در این مسیر از مطالعات اسنادی و کتابخانهای و تحلیل نقشهها استفاده گشته است. بدین منظور در ابتدا نظامهای متعدد سنجش کیفیت محیطهای مسکونی مطالعه و مدلی برای ارزیابی کیفی مسکن تدوین شد. در گام دوم با بررسی عوامل اصلی مدل، 5 شاخص کیفی برای ارزیابی مسکن تعیین گشت. در مرحله بعدی پارامترهای برگرفته از چکلیستها در رابطه با هر شاخص طی بررسیهای رفت و برگشتی نسبت به دادههای دیگر شاخصها و تأثیر کلی عوامل تحقیق، تحلیل و معیارهای به دست آمده در رابطه با شاخصهای اصلی در خانههای سنتی ایران معرفی شد. سپس با تحلیل و تفسیر این معیارها و وارد ساختن تأثیرات سبک زندگی، نیازهای انسان و شرایط جامعه معاصر با امتیازدهی معیارها و الویتبندی شاخصها، راهکارهایی جهت بهبود جنبههای کیفی مسکن معاصر پیشنهاد گشت. بر اساس نتایج این تحقیق رابطه معناداری بین کیفیت خانههای سنتی، انسان، معماری و سبک زندگی گذشته وجود دارد که از سنتها و ارزشهای اصیل سرچشمه میگیرد. همچنین به ترتیب اهمیت، شاخصهای نیازهای انسان، کیفیت محیطی، کالبدی، عملکردی و ساختاری در این رابطه معنادار سهیم بودهاند که میبایست در طراحی مسکن معاصر مدنظر قرار گیرند. هر چند در مقایسه کلی همگامی متناسب تمامی شاخصهای مطرح به کیفیتی ماندگار منتج شده است.
جواد دیواندری، احمد دانائینیا، مهدی صیادی، مرضیه امامی میبدی،
دوره 4، شماره 3 - ( 9-1395 )
چکیده
مزاج یکی از مفاهیم بنیادین در طب ایرانی- اسلامی است که معماران ایران زمین از گذشتههای دور در تلاش بودهاند تا در خلق آثار معماری، از آن به عنوان الگو بهره گیرند. با توجه به اهمیتی که دین و اخلاق بر سلامت جسم و زمینهسازی آن بر سلامت روح دارد؛ معماری حمامهای ایرانی نیز -که آبشخور آن مبانی دینی و اخلاقی است- در راستای سلامت جسم و روح و مبتنی بر آموزههای طب سنتی- اسلامی به عنوان یک کهنالگو، در انطباق کامل با الگوی مزاج طراحی شده است. از همین رو، آرامشی که فرد پس از استحمام به دست میآورده؛ با مفاهیم کاربردی نهفته در معماری حمام پیوند مستقیم داشته است. تلاش نگارندگان بر آن بوده تا با بازشناسی جنبههای درمانی در متون طب دورهی اسلامی چگونگی و نحوهی تجلی مفاهیم مطرح شده را در معماری حمام بررسی نمایند. پرسشهای کلیدی پژوهش، متمرکز بر دو موضوع اصلی است. نخست آنکه آرای حکمای اسلامی بر شکلگیری معماری حمام چگونه اثر گذاشته است؟ و نیز آنکه در معماری حمام ایرانی، مزاج دارای چه مشخصههایی است؟ برای پاسخگویی به این دو پرسش از روش موردپژوهی با بهرهگیری از راهکارهای ترکیبی و برای گردآوری اطلاعات مورد نیاز از روش کتابخانهای و میدانی استفاده گردیده است. در بخش مطالعات میدانی، ده نمونه از گونههای معماری حمام ایرانی که از لحاظ کیفیت واجد ارزش بوده و میتوانسته در بیان مفاهیم منبعث از مزاجشناسی مورد بهرهبرداری قرار گیرد؛ انتخاب شده است. در انتخاب نمونهها، عامل اقلیم -که از عوامل مؤثر بر مزاج و گونهشناسی معماری حمام است- مورد توجه قرار گرفته و تلاش شده تا از هر اقلیم، نمونهای برگزیده شده باشد. آنچه پژوهش حاضر در فرجام کار بر آن تأکید دارد؛ توجه به تأثیر آرای حکمای طب ایرانی- اسلامی و مراتب سلامتی در قالب دو رویکرد شست و شو- نظافت و درمانی بودن معماری حمام ایرانی قابل شناسایی است. نتایج مبین آن است که میان مفاهیم بهداشتی و مفاهیم درمانی رابطهی مستقیمی وجود دارد. این مفاهیم که به عنوان معیارهای طراحی در آثار تحلیل شده به شکل چهار بیت (خانهی اول گرم وخشک-خانهی دوم سرد و تر-خانهی سوم گرم و تر-خانهی چهارم گرم وخشک) مطرح و تبیین شدهاند؛ از رابطهی پاکیزگی تن و درمان (تعادل جسم و ایجاد سلامتی) با بهرهگیری از الگوی مزاجی سخن میگویند.
اعظم هدایت، پرستو عشرتی،
دوره 4، شماره 4 - ( 12-1395 )
چکیده
یکی از ویژگیهای منحصر به فرد معماری بومی بندر بوشهر، وجود عنصری به نام شناشیر است که ضمن تأمین محرمیت، الگوی معماری درونگرا-برونگرای بندر بوشهر را میسر ساخته است. این پژوهش به هدف گونهشناسی این عنصر از روش تحقیق کیفی و راهبرد نمونه موردی بهره برده است تا دریابد گونههای اصلی شناشیر در معماری بندر بوشهر از نظر شکلی و عملکردی کدامند؟ در این میان کدام گونه غالب است؟ و عوامل مؤثر در مکانیابی شناشیر چیست؟ به این منظور در ابتدا پیشینه تاریخی شناشیر به عنوان عنصری وارداتی و سپس کارکردها و اجزای اصلی شناشیر با استفاده از منابع کتابخانهای مورد بررسی قرار گرفت. در نقشه طرح تفصیلی ویژه بافت قدیم بوشهر، 1013 بنا درون حصار تاریخی مشخص شده است. مبتنی بر این نقشه مطالعات میدانی آغاز شد و تک تک بناهای مشخص شده در این نقشه بازدید و عکسبرداری گردید. بر اساس مطالعات میدانی انجام شده، از 1013 بنا تعداد 565 بنا تخریب شده و بناهای جدید با پلانهایی متفاوت با پلانهای تاریخی به جای آنها ساخته شده است؛ همچنین، تعداد 86 بنا مخروبه بوده و قابل برداشت نبود. به این ترتیب تعداد 362 بنای تاریخی باقیمانده در مرحله دوم مورد بررسی دقیقتر قرار گرفت که از آن میان تعداد 29 بنا دارای شناشیر شناخته شد. نتایج تحقیقات میدانی در این مقاله نشان میدهد که مبتنی بر محل استقرار شناشیر در بنا دو گونه اصلی شناشیر بیرونی و شناشیر داخلی قابل تشخیص است که مبتنی بر میزان محصوریت به دو دسته نیمهباز و بسته تقسیم میگردند. شناشیر بسته فقط در نمای بیرونی و آن هم به تعداد بسیار محدود به کار رفته است. شناشیر بیرونی بر اساس شکل به دو دسته اصلی خطی و دو جهته ( ال شکل) قابل تقسیم است که گونه دوم میتواند دارای زاویه نود درجه یا بیشتر یا تقاطع منحنی باشد. شناشیرهای داخلی نیز به چهار دسته اصلی قابل تقسیم هستند: یک جهته (خطی)، دو جهته ( ال شکل)، سه جهته (یو شکل)، و چهارجهته. مبتنی بر محل استقرار شناشیر در درون یا بیرون بنا تفاوتهایی در کارکردها و اجزای آنها وجود دارد. دستاوردهای این مقاله نشان میدهد که گونه غالب شناشیر بیرونی از نوع نیمهباز یک جهته (خطی) و گونه غالب شناشیر داخلی احتمالاً سهجهته میباشد. از بررسی موقعیت مکانی شناشیرهای بیرونی این نتیجه حاصل میگردد که همجواری با ساحل دریا و یا یک گشایش فضایی در فضای شهری مانند میدان و میدانچه، نقش مهمی در محل استقرار شناشیر دارد.
رباب فغفوری، حسن بلخاری قهی،
دوره 4، شماره 4 - ( 12-1395 )
چکیده
نگارگری ایرانی صحنه هم سخنی هنرهایی چون نقاشی، شعر، خوشنویسی و معماری است که مسیر تکامل خود را در مکاتب مختلف دوره اسلامی، به ویژه از عصر ایلخانی تا اوایل صفوی پیموده است. پایه این نگارگری بر ذهنیت و دنیای غیرمشهود استوار است و عناصر تزیینی و معماری آن بر اصول محتوایی و معنوی خاصی تکیه دارند. پژوهش حاضر با هدف بیان جایگاه و اهمیت هنر کتیبه نگاری در معماری اسلامی و نمود آن در فضای نگاره های ایرانی تدوین یافته و به جهت کمیت بالای استفاده از کتیبه ها در نگاره های مکتب هرات و آثار بهزاد، به تبیین و تحلیل مصادیق مختلف آنها می پردازد. پرسش اصلی آن است که نمود کتیبه ها در بناهای مصور نگاره های این مکتب چه تأثیری در فهم داستان و معنویت خاص حاکم بر ساختار کلی اثر دارد؟ این کتیبه ها از سویی به لحاظ مضمون و اثرگذاری خود نیز با نمونه های به کار رفته در بناهای هم عصر ایران و هرات در دوره تیموری تطبیق داده می شوند. روش انجام پژوهش به شیوه تحلیلی، تطبیقی و تاریخی است و برای تجزیه و تحلیل نهایی اطلاعات بدست آمده از روش استقرای علمی استفاده شده است. مورد نیاز نیز از طریق مطالعات کتابخانه ای بدست آمده است. نتایج تحقیق نشان می دهند که تزیینات کتیبه ای موجود در فضای معماری نگاره ها علاوه بر بالا بردن زیبایی و ارزش بصری آنها بر انتقال مفاهیم داستان مصور شده تأثیرگذار هستند و بروز نوعی رئالیسم معنوی را در کارهای هنرمندان دوره تیموری به ویژه بهزاد نشان می دهند. تطابق این عناصر با تزیینات کتیبه ای بناهای هم عصر نیز بر انطباق و پیوند ساختاری و مضمونی آنها تأکید دارد و تأییدی بر ویژگی خاص واقع گرایی آثار بهزاد است که با درایتی تام از کتیبه های معماری به عنوان تزییناتی اصیل و مستند در جهت نقش آفرینی در هنری مستقل چون نگارگری بهره برده است.
حیدر جهانبخش، علی دلزنده،
دوره 4، شماره 4 - ( 12-1395 )
چکیده
گسست فرهنگی و تزریق مؤلفههای غیربومی به پیکرهی شهرهای اسلامی-ایرانی در دهههای اخیر به نبود راه مشخص، الگوی توسعه و پیشرفت باز میگردد. با پیروزی انقلاب اسلامی بازگشت به مبانی اسلامی، توجه به کرامات انسانی و اتکاء به فکر و ابتکار ایرانی بار دیگر مورد توجه قرار گرفته است. تدوین نقشهی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت از سوی مقام معظم رهبری موجب شده حیات دینی و طراحی فرهنگ منسجم اسلامی دستور کار متخصصین در حوزههای مختلف از جمله شهرسازی قرار گیرد. در این راه آنچه اهمیت دارد، روش پیادهسازی نظام مدیریت فرهنگی نظام اسلامی متناسب با دستور زبان خاص آن حوزه و تدوین مدلی کارآمد در اجرای برنامهها و سیاستهای کلی نظام ارزشی حاکم است. به گونهای که بتوان الگویی نظری و عملیاتی از شهر اسلامی– ایرانی متناسب با مهندسی فرهنگی اهداف انقلاب اسلامی ارائه نمود. این تحقیق از یک سو بنیادی(توسعهی دانش و مبانی) و از سوی دیگر کاربردی(توسعهی راهکارها و راهحلها) است. در این تحقیق با روشی نظری و عملیاتی با رویکرد توصیفی، تحلیلی و کیفی و از روش استدلال منطقی بر پایهی منابع کلام الهی و معصومین و استنباط عقلی به ارائهی مدلی مفهومی و عملیاتی از مبانی سازندهی شهر اسلامی، مدل اجرایی راهبرد فرهنگی با تبیین پیوست فرهنگی و مهندسی فرهنگی نظام حاکم در ساختار شهر اسلامی و ارائهی الگوی پیشنهادی از شهر اسلامی با بستری فرهنگی و ارزشی پرداخته شده است. بر مبنای استدلالهای صورت گرفته راهبرد سامانههای فرهنگی به عنوان مدل اجرایی راهبرد فرهنگی نظام اسلامی با دو اصل مهندسی فرهنگی و پیوست فرهنگی ارائه گردیده است. این مدل، برشی از مبانی سازندهی شهر اسلامی در سطح راهبردهای فرهنگی با هویتی سیستمی و سامانهای است که دو قطب درونی(اصول راهبردی) و بیرونی(نظام راهبردی) لایهی فرهنگی شهر اسلامی را با ارائهی راهکار مفهومی و کاربردی به سمت اهداف شکلگیری شهر اسلامی هدایت مینماید. در نهایت، بر مبنای بنیانهای نظری و استدلالهای مطرح شده ساختاری مرکزی از شهر نوین اسلامی با نظام شبکهی فرهنگی از شهر اسلامی مدلسازی عملیاتی شده است.
داود سعادت، ایرج اعتصام، سید مصطفی مختاباد امرئی، محمدجواد مهدوینژاد،
دوره 5، شماره 2 - ( 6-1396 )
چکیده
با آغاز معماری مدرن، واژگان جدیدی با مفاهیم متعدد، وارد ادبیات معماری جهان شدند که از آن جمله میتوان به اصل شفافیت در معماری اشاره کرد. این اصل را -که همواره در این سبک به دیدهی مثبت به آن نگریسته میشود- میتوان به نوعی تجلی تفکرات مدرن دانست. در دیدگاه پستمدرن، گسترش شفافیت در قالب معماری شیشهای، زمینهی نقد کاربرد وسیع آن، توسط منتقدان مدرنیسم را بهوجود آورد و آنها شفافیت واضح را به عنوان شفافیت ادراکی یا دیدنی و شفافیت پدیداری را به عنوان شفافیت ذهنی یا خواندنی طبقهبندی کردند. از طرفی در بررسی معماری ایرانی اسلامی که ارزشمندترین و متعالیترین میراث بهجامانده از پیشینیان این دیار، شفافیت، مفاهیم نور و نمود و بروز آن به انحای گوناگون در حکمت، فلسفه، هنر و... میباشد؛ این سؤال مطرح است که نمود و بروز شفافیت در معماری اسلامی ایرانی چگونه میباشد و چه تفاوتهای مفهومی بین شفافیت در معماری مدرن و پستمدرن با معماری اسلامی ایرانی میباشد. اهمیت این موضوع، بیشتر از آن روست که با بررسی مقایسهای نگرشها و دیدگاههای پیرامون مفهوم شفافیت در دورههای مدرن، پستمدرن و معماری اسلامی ایرانی، مبانی شکلگیری این مفهوم و انواع آن با هدف نیل به تعریفی دقیق و ساختاری از مفاهیم عینی و ذهنی تبیین گردد. این مقاله از نوع استدلال منطقی بر پایهی تحلیل متون است و اطلاعات آن از طریق مطالعات کتابخانهای و روش اسنادی جمع آوری شدهاست. در ابتدا به بیان انواع شفافیت در معماری مدرن، پستمدرن و معماری اسلامی ایرانی میپردازد و سپس به مقایسهی تطبیقی موارد فوق پرداخته و در نهایت تبیین و ارزیابی شفافیت معماری اسلامی ایرانی انجام میگیرد. در بررسی دستاورد تحقیق حاضر نسبت به نمونههای قبلی به این نکته میتوان اشاره نمود که آنچه تحت عنوان شفافیت فضایی در سیر تکاملی معماری ایرانی که به معنای افزایش فضا و کاهش ماده توسط میرمیران مطرح شدهاست؛ بیشتر بر مبنای خصوصیات شفافیت «دقیق و واضح» بوده و منطبق بر تفکر مدرنیستی و دیدگاهی مشابه نظریهی برونو زوی میباشد. در حالیکه طبق یافتههای تحقیق حاضر، علاوه بر موارد فوق، در معماری اسلامی ایرانی شفافیت پدیداری و معنایی نمود بیشتری دارد و تفسیر معماری ایران با زبان غیرایرانی-اسلامی همچون زبان مدرن، امری ناقص است و در واقع با پرداختن به این مفاهیم ظاهری، بسیاری از مفاهیم عمیق فرهنگ این معماری نادیده گرفته میشود.
بشری عباسی، محمدرضا بمانیان،
دوره 5، شماره 4 - ( 12-1396 )
چکیده
تمرکز بر بعد اخلاق در پایداری، در یک روند تکاملی منجر به شکلگیری رویکرد اخلاقمدار بهعنوان رویکردی جامع در پایداری شده است. این بعد در عمق مفهوم خود، ارتباط جداییناپذیری با مفهوم پایداری داشته و به روابط بنیادین انسانها اشاره دارد. بر اساس جدیدترین تعریف از پایداری اخلاقمدار، اخلاق در پایداری، مجموعهای از روابط پایدار است که شامل ارتباط انسان با دیگر انسانهای نسل حاضر، ارتباط انسان با نسلهای آینده و ارتباط انسان با طبیعت میشود. فضای شهری بستری برای شکلگیری تعاملات اجتماعی است که حضور و فعالیت شهروندان در آن، پویایی زندگی را به نمایش میگذارد و میدان، یکی از اثرگذارترین فضاهای شهری است که امکان برخوردهای اجتماعی را فراهم میآورد. این فضا دارای اهمیت زیادی در بین شهروندان است تا حدی که معمولاً ساکنان یک شهر، مناطق مختلف شهر را توسط میدانهای آن از هم بازمیشناسند. بنابراین، با توجه به اهمیت روابط انسانها با یکدیگر در رویکرد معماری پایدار، میدان بهعنوان یکی از اثرگذارترین فضاهای شهری که توقع شهروندان از آن، فضایی عام، متنوع و پر از رویداد است و در آن امکان برخوردهای اجتماعی چهره به چهره وجود دارد؛ در نظر گرفته میشود. هدف این پژوهش، شناسایی روابط پایداری اخلاقمدار در دو میدان نقشجهان اصفهان و امام حسین(ع) تهران و درنهایت، مقایسهی میزان توجه به روابط پایدار در این دو میدان بهعنوان نمونهای از معماری سنتی و معاصر است. با توجه به اینکه پژوهش بر ماهیت اجتماعی واقعیتها، اهمیت ارزشها و ارتباطات انسان با طبیعت، همنسلانش و نسل آینده در فرآیند تحقیق تأکید دارد؛ از روش بررسی تطبیقی استفاده شده است. الگوهایی که عمومیت دارند از محیط پژوهش اخذ شده و با تأکید بر تفاوتها و اختلافهای میان بستر پژوهش به مقایسه کمک میکنند. پژوهش پیشرو طی سه مرحله شکل گرفته است، مرحلهی نخست به رویکردهای نظری و مرور ادبیات پژوهش پرداخته؛ در مرحلهی دوم، اصول نهگانهی هنوفر در قالب روابط سهگانهی اخلاق در پایداری تقسیمبندی شده و درنهایت در مرحلهی سوم، با اتکا به نتایج دو مرحله گذشته، هرکدام از روابط سهگانهی پایداری اخلاقمدار بر اساس قوانین هنوفر در عناصر موجود در میدان بهطور جداگانه بررسی و نتیجه بررسیها در قالب جدول مقایسه دو میدان نقشجهان و میدان امام حسین(ع) ارائه شده است. نتایج حاصل از این بررسی نشان میدهد که میزان توجه به پایداری اخلاقمدار در نمونهی سنتی بهمراتب بیش از نمونهی معاصر میباشد.
علی دری، غلامرضا طلیسچی، فاطمه جباران،
دوره 6، شماره 2 - ( 6-1397 )
چکیده
فهم معماری اسلامی مستلزم ادراک و دریافت فضاست، و فضای معماری اسلامی حاوی معانی است که تنها به واسطه حواس قابل فهم نیست. فضا به عنوان اساسیترین مفهوم معماری، همواره در کرانه مشخص و معیّن، تصور میشود، که به واسطه ادراک حسّی دریافت میگردد، بدین ترتیب دارای حدود مشخص، و به صورت کرانمند است، از طرفی مساجد مهمترین بنای دوران اسلامی هستند که مسلمانان برای برپایی نیایش در آنجا گرد هم میآیند و حاوی نمادها و معانی متعددی است، که باید به واسطه ادراک عقلانی و از رهگذر تاویل کشف شود. به این ترتیب، دریافت مفهوم فضا در معماری اسلامی، بویژه معماری مساجد، مسئلهای اساسی است. این مسئله در درک و دریافت معنای فضا، حاصل مقابله دو ساحت از ادراک است. در راستای تشریح و تبیین چنین مسئلهای، این مقاله به تبیین درک کرانمندی و ناکرانمندی ساختار فضایی مساجد ایرانی در دوره صفویّه پرداخته است. به همین جهت این پژوهش با رویکرد کیفی به روش نمونۀ موردی با مشاهدات میدانی و اسناد کتابخانهای به تبیین، تحلیل و دریافت ساختار فضا در مساجد دورۀ صفویّه به عنوان یکی از دورههای طلایی معماری ایران میپردازد، مسجد امام اصفهان به عنوان نمونهای از مساجد دارای حیاط و ایوان، و مسجد شیخ لطفالله، موردی از مساجد فاقد این عناصر، از دوران صفوی انتخاب شدند. یافتههای این تحقیق نشان میدهد که فضا در معماری ایران متنوّع دریافت میشود، به این ترتیب که فضا از منظر ادراک حسّی به صورت کرانمند است. این کرانمندی و جسمیّت یافتگی فضا حاصل ادراک کرانه به واسطه حواس پنجگانه است، و متناسب با عالم صغیر، جسم محیط بر فضاست، از این منظر کرانه علاوه بر تمرکز درونیّت، مرکزگرایی، گسست فضا، تکثر و چند فضایی را نیز به همراه دارد. امّا فراتر از آن در معماری اسلامی، ادراک عقلانی است که سبب دریافت معناها میشود، در این ادراک، کرانه برای انسان ایرانی محدودیتی ایجاد نمیکند، و کرانه و فضا با هم یکی دریافت میشوند، فضا فاقد حد، و بیکران است. بیکرانی فضا در معماری اسلامی متناسب با عالم کبیر است. در این دریافت، فضای اسلامی معنای حضور واحد و یگانه ذات لاتعیّن الهی است. در حقیقت در ادراک عقلانی و شهودی، فضا واحد، متوسّع، ابدی و بیکران است، اما در ادراک حسّی فضا، کرانمند، درونی، خرد، و متکثر دریافت میشود.