4 نتیجه برای بازآفرینی
امیرحسین شبانی، محمدسعید ایزدی،
دوره 5، شماره 2 - ( 6-1396 )
چکیده
نارسایی حاصل از تسلط الگوهای غیربومی، تاکنون تبعات سنگینی را بر سازمان شهری ما تحمیل کرده است. تقلید سطحی و لحاظ نشدن بنیانهای فرهنگی- اجتماعی بومی، علاوه بر اینکه نتوانستهاند به دلیل ناسازگاری با هویت شهر ایرانی- اسلامی مسألهای را حل کنند؛ گاه اجرای نابجایشان معضلی مضاعف ایجاد کرده است. تمدن اسلامی سرشار از شواهدی است که نشان میدهد مسلمانان با هوشمندی، تعامل و تعاطی با دیگر فرهنگها همواره توانستهاند رهیافتهای مثبت را در خدمت تدوین الگوهای بومی درآورند؛ لذا بومیسازی و بهرهمندی از دستاوردهای مثبت، بهویژه تجارب موفق میتواند در دستیابی به الگویی متناسب با ساختار فرهنگ خودی، تسهیلگر و تسریعکننده باشد. برای پاسخ به چالش معنادار میان مقولههای توسعه و حفاظت در بافتهای تاریخی شهرهای اسلامی، در این پژوهش سیاست بازآفرینی یکپارچه شهری مورد مداقه واقع شده و با توجه به مؤلفههای آن و منطق زمینهگرایانهاش، جستجوی الگوی بومی از بازآفرینی یکپارچهی شهری در بافتهای تاریخی شهر اسلامی در دستور کار قرار گرفته است. بدیهی است که این موضوع بهدنبال تکساحتی شدن انسان امروز و به تبع آن ناهماهنگی در ساختار شهر اسلامی در پی گسست فرهنگی و تزریق مؤلفههای بومی نشده، تنها از طی طریق در مسیر بازشناسی هویت اسلامی شهر و اجزای آن مبتنی بر اساس فکری اسلامی میسر میشود. روش کیفی پژوهش حاضر، با رویکرد توصیفی-تحلیلی، گردآوری اطلاعات را از طریق شیوهی اسنادی دنبال میکند. منابع اصلی پژوهش، ادبیات مبسوط بازآفرینی شهری، نظریات اندیشمندان اسلامی، قرآن کریم، روایات ائمهی معصومین، میراث بهجامانده از شهرهای اسلامی در این بافتهاست و نتایج بدست آمده ارائهی مؤلفههای بومیشدهی بازآفرینی شهری مستخرج از منابع اصیل اسلامی و ارائهی مدل مفهومی بازآفرینی یکپارچه شهری در بافتهای تاریخی شهراسلامی است. اصل وحدت اصل راهبردی در میان بقیهی اصول است که تمام مؤلفههای بازآفرینی یکپارچه شهری به منظور تحقق آن شکل میگیرند و تحقق یکپارچگی در بازآفرینی با رویکرد اسلامی مشروط به تحقق اصل وحدت است. باید رویههای متوازن، چندوجهی و یکپارچه را در قالب بازآفرینی یکپارچه بهعنوان سیاستی منسجم اتخاذ نمود؛ و قاعدتاً در این مسیر باید زمینههای بومی، الزامات و شرایط منحصربهفرد هر بافت و هویت خاص ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و کالبدی را بطور خاص لحاظ نمود.
خانم فاطمه حدادعادل، دکتر اصغر محمد مرادی، دکتر مهران علی الحسابی،
دوره 11، شماره 3 - ( 6-1402 )
چکیده
شهرسازی اسلامی-ایرانی، از مهمترین موضوعات و دغدغه اندیشمندانی است که بناها و فضاهای شهر را مکانی در راستای سلوک انسانی و تعالی روحی و معنوی او میدانند و به ویژگیهای کالبدی شهر مطلوب از منظر اسلام میپردازند. با توجه به آموزههای جامع دین مبین اسلام در آرمانشهر وعده دادهشده به اهل صالح زمین و بیان ویژگیهای آن، مستفاد میگردد که انسان با خصلت مدنی بالطبع خود، از طریق شهرسازی مشارکتطلب به آرامش خواهد رسید و یکی از خصوصیات مهم فضای عمومی صالح، مشارکتطلبی میباشد. بحران هویتی ناشی از آسیب به بافتهای تاریخی موجب تضعیف حس وابستگی انسان به محیط و خصلت مدنی بالطبع او و در نتیجه کاهش مشارکت اجتماعی میشود که در این پژوهش، از مکانسازی متناسب با بافت تاریخی، بهعنوان تسهیلگر در پروژههای بازآفرینی استفاده میشود تا در جهت نیل به آرمانشهر اسلامی گام برداشته شود. در این مقاله با بررسی معیارهای کالبدی مورد نظر اسلام در زمینه بازآفرینی بافتهای تاریخی، در محله تاریخی عودلاجان تهران بهعنوان یک نمونه مطالعاتی که اقدامات بازآفرینی در آن انجام شده و حضور مردم در بافت بعد از اقدامات کمرنگ بوده است؛ با هدف بررسی و مطالعه ارتباط بین شاخصهای «مکانسازی مشارکتمبنا در بازآفرینی بافتهای تاریخی» بهعنوان عامل ایجاد «دلبستگیمکانی» و «مشارکتطلبی» بااستفاده از پژوهش آمیخته (کمی و کیفی) به روش توصیفی-تحلیلی مبتنی بر روشهای تحلیل محتوای اسناد کتابخانهای و پیمایش مقطعیکمی (پرسش از کارشناسان و مردم محله عودلاجان) و کیفی (مشاهدات نظاممند کارشناسی از بافت)، به بررسی مبانی اندیشه اسلامیِ مکانسازی مشارکتمبنا در بازآفرینی بافتهای تاریخی پرداختهاست. تجزیه و تحلیل دادهها با روش آمار توصیفی و استنباطی بوده که نرمالیتی دادهها با آزمون کلموگروفاسمیرنف و آزمون فرضیهها با ضریب همبستگی اسپیرمن و معادلات ساختاری بهروش PLS و مدلسازی با نرمافزار SmartPLS3 انجامشد. تأیید روایی توسط اساتید و پایایی با رسیدن به نقطه اشباعنظری و ضریب آلفایکرونباخ بررسیشد. پساز طی موفقیتآمیز تمامی آزمونهای مدلساختاری شامل ضرایب مسیر (بتا) و معناداری آن (T-Value)، شاخص ضریبتعیین (R2)، شاخص ارتباط پیشبین (Q2)، شاخص شدت تأثیر (F2) و شاخص همخطی (VIF) برای دو گروه مردم بافت و کارشناسان خبره با اطمینان بالا تأیید و مدلسازی ارائه شد. سپس از طریق مشاهده نظاممند تکتک شاخصهای پژوهش و تحلیلکیفی کارشناسانه، نتایج بررسی و تعمیم داده شد و مدلکلی ارائه گردید. بر اساس یافتههای تحقیق، مشخصگردید فضاهای انسانمدار و مکانمحور مقید به ارزشهای دین مبین اسلام و اصالتهای بافت تاریخی، از طریق مکانسازی مشارکتمبنا در بافت و افزایش مشارکت اجتماعی ناشی از آن در روند بازآفرینی، موجب حفظ بافت تاریخی و موجودیت ایرانی اسلامی آن و افزایش دلبستگی مکانی و مشارکتطلبی خواهدشد.
خانم مهندس فاطمه امامی پور مطلقیان، آقای دکتر دکتر سید عباس یزدانفر، دکتر ندا سادات صحراگرد منفرد،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
معضلات بافتهای فرسوده شهری که عمدتاً کاهش ارزشهای سکونتی، افزایش تقاضا به منظور خروج از این مناطق، و نوسازی آنها با دید سودجویانه و بدون نظارت کافی است، ضرورت بازآفرینی آنها را به موضوعی محوری تبدیل کرده است. از سوی دیگر توسعه مختلط کاربریها بهعنوان یک جزء کلیدی در رشد هوشمند و شهرسازی نوین مطرح میباشد. لذا هدف این مقاله شناسایی و ارزیابی مولفههای اختلاط کاربری موثر بر بازآفرینی بافتهای فرسوده است. این تحقیق به دنبال پاسخ به این سوال است: راهبردهای طراحی برای بازآفرینی بافت محله سیروس با تأکید بر اختلاط کاربری چیست؟ روش تحقیق این پژوهش ترکیبی (کمی و کیفی) میباشد. در ابتدا با روش توصیفی- تحلیلی و تحلیل محتوا، مولفههای موثر بر اختلاط کاربری و بازآفرینی بافت فرسوده و فراوانی آنها استخراج شد. پس از آن ارتباط میان مولفههای اختلاط کاربری موثر بر احیای بافت فرسوده در ساختاری نظاممند ترسیم شده و پرسشنامه محققساخت بر این مبنا تهیه شد. از آنجا که این عوامل وابسته به زمینهاند، محله سیروس بهعنوان نمونه مطالعاتی انتخاب شد و پرسشنامه توسط 120 نفر از ساکنین محله به ارزیابی گذاشته شد. لذا با استفاده از روش موردپژوهی آن دسته از مولفههای اختلاط کاربری که در بازآفرینی بافت فرسوده محله سیروس موثرترند شناسایی شد. یافتههای تحقیق حاکی از آن است که مؤلفههای تنوع گونهبندی مسکن، پیاده-دوچرخهمحوری، و عمودی یا افقی بودن عملکرد در اختلاط کاربری به ترتیب بیشترین تأثیر را در بازآفرینی بافتهای فرسوده محله سیروس دارند. سپس با استفاده از روش همبستگی میزان ارتباط بین مولفههای اختلاط کاربری با هم که در بازآفرینی بافت فرسوده نقش دارند شناسایی شده و چرایی ارتباط آن تحلیل شد. راهبردهای طراحی برای محله سیروس با توجه به تحلیل نتایج همبستگی، ایجاد تنوع گونهبندی مسکن برای جذب اقشار مختلف درآمدی، استقرار مراکز عرضهکننده کالا و خدمات اساسی در فاصله مناسب از بافت مسکونی برای پیادهمحور شدن، و ایجاد پارکها و استفاده از عناصر سبز در جدارهها و کفسازی مسیر میباشد.
خانم مریم سخاوت، آقای بهزاد وثیق،
دوره 12، شماره 3 - ( 7-1403 )
چکیده
محدودۀ پیرِ رودبند در شهر دزفول از گذشته محل تجمع هرسالۀ مردم دزفول در برگزاری آیینهای محرم بوده و به لحاظ کالبدی و طبیعی از مؤلفههای خاطرهانگیز و هویتبخش دزفول است، مسیرهای این سنت دیرینه در بافت قدیم در حال حاضر جوابگوی حرکت دستههای عزاداری نبوده و در بعضی نقاط فضاهایی به این مسیرها افزودهشده ولی بازهم جوابگوی شرایط فعلی نگردیده و شهر را به لحاظ اجتماعی، فرهنگی و عبور و مرور دچارِ مشکلات و تنگناهایی ساخته است. هدف کلی این تحقیق بررسیِ معیارهای خاطره انگیز و هویت بخش در راستای بازآفرینی این میدان بهعنوان نقطۀ عطف مهمی در جهتِ پاسخگویی به نیازهای امروزین زندگی و فعالیت در سطح مجموعه، بافت پیرامون و شهر دزفول است. سوال اصلی تحقیق این است که میدان رودبند دارای چه زمینههای خاطره ای_آئینی مشترکی بین مردم است؟ و در جهت کیفیت و هویت بخشی این میدان چه راهکارهای کالبدی اولویت دارد؟ تا با شفاف سازی چارچوب نظری و کالبدی این کیفیت، بتوان به طراحان شهری در جهت بهبود ارتباط شهروندان با این فضای شهری یاری رساند. این پژوهش از نوع کاربردی و روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و مبتنی بر آمار استنباطی است، در این پژوهش در مرحلۀ اول بامطالعۀ متون مرتبط باهدف پژوهش ابعاد و معیارهای عمومی حفظ هویت و خاطرۀ جمعی در محیطهای شهری استخراج گردیده و نظرات کاربران در خصوص عوامل محیطی مؤثر بر خاطرهانگیزی در قالب پرسشنامه جمعآوری و با استفاده از نرمافزار spss تحلیل گردیده است. نتایج تحقیق بیانگر آن است که حوزۀ معنا بهعنوان مهمترین حوزۀ هویتبخش و خاطره ساز ازنظر کاربران فضا شناساییشده و حوزههای فعالیت و کالبد در درجۀ بعدی اهمیت قرارگرفتهاند. همین طور در جهت تبیین راهکارهای کالبدی ارتقای هویت و خاطرۀ جمعی محدودۀ پیر رودبند و کیفیت فضاها از طریق اقدامات آینده، چهار دسته راهکار طراحی شهری و معماری، بهبود تسهیلات و مبلمان شهری، برنامهریزی کاربری زمین و اقدامات ترافیکی تعریف شدند که پیشنهادهای کاربران فضا به ترتیب اهمیت، راهکارهای ترافیکی بیشترین میزان اهمیت و سپس به ترتیب راهکارهای معماری و طراحی شهری، بهبود تسهیلات و مبلمان شهری، برنامهریزی کاربری زمین قرارگرفتهاند.