از آنجا که بخش وسیعی از کشور در اقلیم گرم و خشک واقع شده است و بیشترین میزان جذب تابش در تابستان و در ساختمانهای کمارتفاع از ناحیهی سقف ساختمان صورت میگیرد و در حالی که بیشترین مساحت پوستهی خارجی این ساختمانها به سقف اختصاص دارد؛ سرمایش تابستانی هزینهی بالایی را به ساختمان تحمیل خواهد کرد. از این رو شکل سقف ساختمان به لحاظ تأمین شرایط آسایش فضای تحت پوشش آن اهمیت ویژه مییابد. از طرفی معماری بومی ایران همانند بسیاری از تمدنهای کهن برای سالهای متمادی با مصرف انرژی کمتری، شرایط آسایش ساکنان را فراهم مینموده است و سقف گنبدی دوپوسته، یکی از عناصر بومی معماری مناطق گرم و خشک ایران میباشد. بنابراین میتوان با طراحی گنبد دوپوسته مناسب به شرایط آسایش فضای داخل ساختمانهای عمومی کمک نمود. با این هدف، کاشان به عنوان شهری با قدمت هفت هزارساله و دارای معماری بومی، انتخاب و در آن گنبد بقعهی چهلدختران که از فرم کلی گنبدهای کاشان پیروی میکند و دارای شرایط خاص تحقیق میباشد؛ مبنا قرار داده شد. سپس توسط شبیهسازی رایانهای با نرمافزارهای اکوتکت، دیزاینبیلدر و فلوئنت، در شکل هندسی گنبد دوپوسته، تغییراتی داده شد و نتایج حاصل از آزمونهای انتقال حرارت از طریق هدایت، تابش و همرفت، با یکدیگر مقایسه گردید. نتیجه اینکه در اقلیم کویری کاشان و اقلیمهای مشابه، بهترین شاکلهی هندسی جهت پوشش سقف ساختمان، گنبدی است دوپوسته با پوستهی خارجی به شکل ناری و پوستهی داخلی به شکل قطاع کره، با تناسبات شبیه به گنبد بقعهی چهلدختران کاشان. در این صورت در تابستان با ایجاد دریچههایی در پوستهی خارجی و تعبیهی بادخان در رأس گنبد جهت تخلیهی هوای گرم جمع شده در زیر آن و ایجاد پوشش خارجی کاشی روشن و براق، جهت کاهش جذب انرژی تابش، که کاهش دمای هوای داخل بنا را به همراه خواهد داشت؛ و در زمستان نیز بستن دریچهها و بادخان مطلوب خواهد بود.
یکی از هنرهای با ارزش در معماری اسلامی ایران گرهچینی بوده است که با اتکا بر هندسهای بی همتا، زیبایی هنر ایرانی-اسلامی را به نمایش گذاشته است. خاصیت زایشپذیری این هنر با سبک کردن چوب به واسطه استفاده شیشههای رنگی ظریف و نقوش هندسی در طول تاریخ تکامل یافته است. با وجود مطالب گوناگون در حوزه زیباییشناسی ظاهری و خواستگاههای غیرمادی و عرفانی گرهچینی تاکنون به بخشهای کارکردی و خصوصا اقلیمی آن کمتر پرداخته شده است. در مقاله پیش رو این فرضیه که گره چینی صرفا هنری تزئینی نبوده و در معماری اسلامی با پرهیز از بیهودگی در تعاملی کارکردی با نور روز قرار دارد و با رویکردی بوم آورد از مصالحی متناسب با اقلیم منطقه بهره برده است مطرح گردید، بنابراین پاسخ به این سوال که آیا گره چینی به کار رفته در ابنیه معماری اسلامی ایران در حوزه هایی با کارکرد اقلیمی قابل تعریف است؟ ضروری می نماید.
سوال قابل طرح دیگر این است که آیا معمار ایرانی در شناخت و بهرهگیری از مصالح، استفاده از نور روز و تهویه طبیعی از گره چینی بهرهمند شده است؟ برای پاسخ به سوالات فوق از راهبرد تحقیق کیفی استفاده شده و به لحاظ محتوایی با استدلال منطقی از طریق مطالعات کتابخانهای نسبت به دستهبندی اطلاعات نظری اقدام گردیده است تا بتوان فاکتورهای موثر کارکردی مرتبط با گرهها را از ادبیات موضوع استخراج نمود و در گام بعدی با انتخاب نمونه اصلی هدف، که در برگیرنده خانههای مسکونی دوره قاجار بود به ارزیابی نمونههای موردی مبادرت ورزیده شده است تا با استفاده از روش نمونه گیری، فراوانی استفاده گرهها در نمونههای موردی و نوع کاربرد آن به دست آید.
یافتههای تحقیق نشان از تفاوت معنیدار توزیع فراوانی گرهها در ضلع غربی نسبت به سایر جبهه ها دارد که در کنترل نور نامطلوب غرب موثر میباشد. عدم وجود گرهها در ضلع جنوبی به دلیل استفاده کامل از نور و تابش خورشید در این جبهه به دلیل استفاده فضاهای داخلی مستقر در این ضلع در فصل زمستان است. استفاده از مصالح بوم آورد یا متناسب با اقلیم منطقه در گرهها سبب کنترل حرارتی جدارهها و عدم تجمع بار حرارتی و گرمایشی در جبهه غربی شده است.
الگوی مسکن مبتنی بر دین اسلام در جهت ایجاد سکونت و کسب آرامش برای خانواده، وابسته به پاسخگویی نیازهای ثابت و متغیر آنها است. با توجه به اینکه کالبد مسکن ظرفی است که اجتماع خانواده در آن شکل میگیرد، نیاز به انطباقپذیری مسکن با رشد خانواده بهعنوان نیازهای متغیر و پاسخگویی به آن در طول زمان در جهت رسیدن به پایداری اجتماع خانواده حائز اهمیت است. در این بین، قابلیت توسعهپذیری با ایجاد سازگاری و یا تغییر در اجزای مسکن، متناسب با تغییر نیازهای ساکنان، میتواند علاوه بر پایداری اجتماعی، در پایداری اقلیمی نیز موثر واقع شود. با توجه به مصرف بالای انرژیهای فسیلی، طراحی و ساخت ساختمانهای مسکونی همساز با اقلیم در راستای کاهش مصرف انرژی ضروری است. در واقع استفاده از حیاطهای خصوصی در طبقات واحدهای مسکونی، علاوه بر ایجاد بستر توسعه جدارههای ساختمان، به تأمین نور فضاهای داخلی و کنترل شرایط اقلیمی کمک میکند. هدف از پژوهش حاضر شناسایی الگوی بهینه مسکن توسعهپذیر اجتماعی-اقلیمی متناسب با رشد خانواده میباشد. بدین ترتیب، سوال تحقیق در جستجوی الگوی مسکنی که علاوه بر توسعهپذیری اجزای مسکن در حیاط آپارتمان، بهرهوری اقلیمی را نیز تأمین کند، شکل گرفت. مقاله حاضر به موضوع پایداری اجتماعی در مسکن بهواسطه بررسی توسعه اجزای آن در حیاط آپارتمان پرداختهاست و به موضوع پایداری اقلیمی با سنجش میزان تابش دریافتی دیوارهای قابل گسترش آن در حیاط، توجه کردهاست. استفاده از دو روش کیفی و کمی برای شناسایی الگوی مسکن توسعهپذیر اجتماعی-اقلیمی، در مرحله اول منجر به ارائه الگوهای توسعهپذیر A، B، و C در حیاط آپارتمان مسکونی شده است. سپس بر اساس روش کمی با شبیهسازی الگوها در نرمافزار انرژیپلاس، الگوی بهینه شناسایی شد. نتیجه پژوهش با مقایسه توامان میزان تابش دریافتی بدنههای جنوبی، شرقی، و غربی واحدهای همجهت در ماههای سرد، معتدل و گرم، بهترین واحدها را در جهت جنوبغربی متعلق به ساختمان B، در جهت شمالشرقی، و شمالغربی متعلق به ساختمان C و در جهت جنوب شرقی متعلق به ساختمان A و C بصورت مشترک معرفی میکند.
صفحه ۱ از ۱ |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله پژوهش های معماری اسلامی می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Researches in Islamic Architecture
Designed & Developed by : Yektaweb