5 نتیجه برای تهران
رضا خیرالدین،
دوره 1، شماره 1 - ( 12-1392 )
چکیده
یکپارچگی شهری به عنوان یکی از معیارهای مهم در کیفیت تحولات توسعهای شهرها مطرح است. به عبارتی شکاف و جداییگزینی اجتماعی (Social Segregation) در روند تحولات فضایی-کالبدی محلات و مناطق مختلف یک شهر پدیده مطلوبی نیست. از آنجا که این پدیده، موجب تفکیک طبقات مختلف اجتماعی در پهنهها و محلات متمایز میشود، لذا میتواند منشأ اصلی برخی دوگانگیها و تضادهای جدی بین محلات بالا و پایین اقتصادی- اجتماعی گردد. چنین شرایطی تعادل کلیت شهر را مختل نموده و برای یکپارچگی فضایی (Spatial Integration) آن تهدیدآفرین خواهد بود. از این رو تعادلبخشی و یکپارچه کردن مناطق مختلف شهری یکی از الزامات راهبردی در طرحهای شهرسازی در مواجهه با جداییگزینی فضایی شهرهاست. در مقاله حاضر مفهوم تعادلبخشی جهت یکپارچگی تمامیت شهر از دیدگاه اسلامی (قرآن و نهج البلاغه) مد نظر قرار میگیرد. تعادلبخشی و عدالت فضایی (Spatial Justice) درمناطق شهری لزوماً به معنی تلاش برای مساوی و همگونسازی نواحی مختلف نیست. بلکه کوششی نظامیافته از سازماندهی فضایی و تأمین نیازهای متناسب برای هر یک از محلات با وجود تنوع و پویایی در آنها است. در این فرآیند، گونهها وسلسله مراتب مختلفی از محلات با ویژگیهای خاص وجود دارند. تفاوت محلات منجر به تفاخر و برتریجویی ناشی از اسکان درآن نمیشود. بلکه تعلق ساکنان به محله اسکان خود امری تعیینکننده است. به عبارتی محلات به خاطر ساکنان اعتبار مییابند و اسکان در یک محله اعتباری ذاتی و تمییز اجتماعی (Social Discrimination) به ساکن نمیدهد. لذا کثرت همه محلات در وحدت کل شهر، بدور از احساس تقابل اجتماعی و دوگانگی فضایی به صورت یکپارچه نظام مییابند. تبیین مصداقی و دقیق بحث با بررسی کیفیت زندگی و گونه شناسی نواحی مختلف کلانشهر تهران (112 ناحیه شهری) برای سنجش شکاف و جداییگزینی فضایی- کالبدی در آن صورت میگیرد. روش شناسی تحقیق بر تبیین مؤلفههای مشخص مفاهیم نظری از منابع اسلامی و تعیین شاخص های کمی سنجش شکاف فضایی مبتنی است. تحلیلهای مربوط به ارزیابی یکپارچگی شهری با استفاده از مدلهای آنالیز مکان مرجع (Geo-referencial Analysis ) و کارتوگرافیک از تمام نواحی شهر تهران برحسب حدود 50 شاخص کمی صورت میگیرد و خروجیها و یافتههای تحلیل، اقدامات، طرحها و سیاستهای ساماندهی مناطق شهری توسط مدیریت شهری را در دو دهه اخیر در ترازوی سنجش تعادل شهری قرار میدهد. به این معنا که آیا تحولات شهر تهران به عنوان پایتخت کشور اسلامی ایران به سوی تعادل و پویایی شهری بوده یا گسیختگی و جداییگزینی فضایی- کالبدی؟
محمدصالح شکوهی بیدهندی، رضا مطهر،
دوره 8، شماره 1 - ( 3-1399 )
چکیده
موضوع کرامت انسانی مورد توجه بسیاری از اندیشمندان و به ویژه بسیاری از اندیشمندان مسلمان بوده است. امروزه با طرح مباحثی نظیر توانمندسازی، حق به شهر، توسعهی انسانی و آموزش شهروندی، به تدریج ابعاد فضایی کرامت انسانی نیز محل بحث متخصصان و اندیشمندان قرار گرفته است. با این حال، ضرورت تعریف روش و معیارهایی برای ارزیابی کرامت انسانی در سیاستهای کلان توسعه شهری همچنان محسوس است. به ویژه این پرسش قابل طرح است که سیاستهای کلان شهرسازی چقدر منطبق بر مفهوم کرامت انسانی هستند. برای نمونه، طرح جامع تهران (مصوب 1386)، راهبردهایی را برای نوسازی بافت فرسودهی شهری مشخص کرده و از جمله از نظر اقتصادی، طرح جامع شهر تهران، «راهبرد نوسازی با تراز مالی صفر» را مطرح میکند. پرسش این است که آیا این اینکه طبق این راهبرد، بودجهی مورد نیاز برای حمایت از نوسازی در بافتهای فرسوده، از طریق سود شهرداری از محل نوسازی همین بافتها تأمین گردد، منطبق بر مفهوم کرامت انسانی است؟
از میان نظریهپردازان مختلف در حوزه کرامت انسانی، این پژوهش با شرح آرای سیدموسی صدر تلاش کرده است که چارچوبی نظری و معیارهای قابل طرح برای سنجش کرامت انسانی در برنامههای توسعه شهری ارائه کند و سپس با ابتناء به این معیارها، راهبرد اقتصادی نوسازی شهر تهران را مورد ارزیابی قرار داده است. به منظور سنجش این معیارها در طرح جامع تهران، این پژوهش اقدام به مصاحبهی نیمه ساخت یافته با دو گروه از متخصصان کرده است: نخست کارشناسان مرکز مطالعات و برنامهریزی شهری تهران (به عنوان متولیان طرح جامع) و دوم کارشناسان سازمان نوسازی شهر تهران (به عنوان متولی نوسازی شهری). مصاحبهها تا مرحلهی اشباع نظری (جمعا 15 مصاحبه) پیش رفت.
یافتههای تحقیق نشان میدهد که بر مبنای معیارهای مستخرج از آراء سیدموسی صدر (شامل معیارهای «حفظ و ارتقاء وحدت در جامعه»، «ایجاد امکان پیشرفت برای همه انسانها»، «مساوی دانستن افراد مگر به سبب برتری در تقوا، جهاد و علم»، «رسیدگی به امور مردم»، «مسئولیتپذیری همه اهالی شهر نسبت به یکدیگر»، «رعایت آزادیهای انسانی» و «نهادسازی برای توانمندسازی محرومان»)، راهبرد اقتصادی «تراز مالی صفر در نوسازی شهری» نمیتواند مبتنی بر کرامت انسانی باشد. در نهایت اینکه با عنایت به گذشت حدود 10 سال از این سند و ظرفیت پیشبینی شده در سند طرح جامع برای انجام بازنگریهای پنج ساله، پیشنهاد این مقاله، اصلاح راهبرد اقتصادی نوسازی در طرح جامع شهر تهران است.
آقای رضا مطهر، دکتر سیدعبدالهادی دانشپور، دکتر محمدصالح شکوهی بیدهندی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
کرامت انسانی، به معنای ارج نهادن به گوهر و وجود انسان بهعنوان برترین مخلوق خداوند است. این مفهوم میتواند در برنامهها و مداخلات شهرسازان، تعبیری فضایی پیدا کند. برای نمونه به نظر میرسد بتوان میان محلاتی که سطح بالاتری از کرامت انسانی را برای ساکنان و بهرهوران خود قائل میشوند؛ و محلاتی که کمتر این معیار را محقق میکنند؛ تمایز قائل شد. این پژوهش با بررسی یک نمونه محلهی قدیمی و یک نمونه محلهی نوساز درصدد است که بتواند به این پرسش پاسخ دهد که آیا محلات جدیدالتاسیس توانستهاند دستکم به اندازه محلات قدیمی در حفظ کرامت انسانی موفق باشند؟ این پژوهش از نوع توسعهای بوده و روش تحقیق آن تطبیقی است. برای این منظور، نخست معیارهای کرامت انسانی با استناد به آرای علمای مسلمان و آثار اندیشمندان غیرمسلمان تبیین میگردد. سپس برای سنجش هر یک از معیارهای کرامت انسانی، تعدادی گویه و سوال تدوین شده که پرسشنامهای نیمهساختیافته را تشکیل میدهند. پس از تأیید روایی و پایایی، این پرسشنامه در دو محله به صورت تطبیقی سنجیده میشود. نتایج حاصل از پیمایش نشان میدهد معیارهای کرامت انسانی در محله سنتی و قدیمی خیابان ایران بیشتر از محله جدید و نوساز حکیمیه محقق شده است.
دکتر پرستو عشرتی، آقای محمد مهدی رحمتی،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده
آلودگی بصری یکی از مسائل سیمای شهری است که تأثیر منفی بر کیفیت زندگی شهروندان دارد. طرحهای پیرایش شهری گاه به صورت اقدامی مجزا، و گاه بهعنوان استراتژی یک برنامه کلانتر، به هدف بهبود سیمای شهری و کاهش اغتشاشات بصری در نماهای شهری به ویژه در بافتهای تاریخی به انجام میرسد. اگرچه در دهه اخیر در برخی شهرهای ایران از جمله تهران طرحهای پیرایش شهری اجرا شده است؛ با این حال هنوز شناخت جامعی از موضوع و اهدافی که چنین طرحهایی باید پیگیری نمایند؛ به دست نیامدهاست. هدف این پژوهش توسعه چارچوب نظری پیرایش شهری و ارزیابی «پیرایش شهری و حذف زوائد بصری خیابان انقلاب» مبتنی بر آن است. راهبرد اصلی حاکم بر این تحقیق، راهبرد کیفی است. این پژوهش دو گام اصلی دارد که در هر گام از یک روش تحقیق بهره برده شد: در گام نخست از روش تحلیل محتوا و پنل خبرگان برای استخراج وجوه پیرایش شهری بهره بردهشد و با روش استدلال منطقی چارچوب نظری پژوهش ارائه گردید؛ در گام دوم به هدف ارزیابی طرح پیرایش شهری خیابان انقلاب برای هر یک از وجوه ارائه شده در چارچوب نظری پرسشهایی طرح و نظرات دو گروه کسبه و عابران با ابزار مصاحبه نیمهساختاریافته جمعآوری شد. سپس مصاحبهها با استفاده از روش تحلیل کیفی استراوس و کوربین کدگذاری شد. یافتهها نشان میدهد که طرح «پیرایش شهری و حذف زوائد بصری خیابان انقلاب» به ترتیب در دو وجه «ادراکی» و «کالبدی» به نسبت سایر وجوه موفقتر بوده است. «افزایش خوانایی»، «افزایش نظم بصری»، و «کاهش آلودگی بصری و نوری» نیز به ترتیب مهمترین اثرات آن میباشد. اما در وجه «اجتماعی» به ویژه تعامل با کسبه موفقیت کمتری به دست آورده است. نتایج این مقاله آشکار میسازد که موفقیت طرحهای پیرایش شهری منوط به توجه به هر یک از وجوه ششگانه تاریخی، هویتی، کالبدی، ادراکی، اجتماعی، و اقتصادی است. همچنین نتایج این مقاله نشان میدهد که گاه پایین بودن سطح آشنایی عموم مردم از وجوه تاریخی و هویتی شهر، میتواند به ایجاد تعارض میان دیدگاه شهروندان با اهداف پیرایش شهری در زمینه حفاظت و ارتقای ارزشهای تاریخی و هویتی منجر گردد. از این رو، بهرهگیری از نگاه کارشناسی در برنامهریزی و طراحی دو وجه «تاریخی» و «هویتی» از اولویت بالایی برخوردار است.
خانم مهندس فاطمه امامی پور مطلقیان، آقای دکتر دکتر سید عباس یزدانفر، دکتر ندا سادات صحراگرد منفرد،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
معضلات بافتهای فرسوده شهری که عمدتاً کاهش ارزشهای سکونتی، افزایش تقاضا به منظور خروج از این مناطق، و نوسازی آنها با دید سودجویانه و بدون نظارت کافی است، ضرورت بازآفرینی آنها را به موضوعی محوری تبدیل کرده است. از سوی دیگر توسعه مختلط کاربریها بهعنوان یک جزء کلیدی در رشد هوشمند و شهرسازی نوین مطرح میباشد. لذا هدف این مقاله شناسایی و ارزیابی مولفههای اختلاط کاربری موثر بر بازآفرینی بافتهای فرسوده است. این تحقیق به دنبال پاسخ به این سوال است: راهبردهای طراحی برای بازآفرینی بافت محله سیروس با تأکید بر اختلاط کاربری چیست؟ روش تحقیق این پژوهش ترکیبی (کمی و کیفی) میباشد. در ابتدا با روش توصیفی- تحلیلی و تحلیل محتوا، مولفههای موثر بر اختلاط کاربری و بازآفرینی بافت فرسوده و فراوانی آنها استخراج شد. پس از آن ارتباط میان مولفههای اختلاط کاربری موثر بر احیای بافت فرسوده در ساختاری نظاممند ترسیم شده و پرسشنامه محققساخت بر این مبنا تهیه شد. از آنجا که این عوامل وابسته به زمینهاند، محله سیروس بهعنوان نمونه مطالعاتی انتخاب شد و پرسشنامه توسط 120 نفر از ساکنین محله به ارزیابی گذاشته شد. لذا با استفاده از روش موردپژوهی آن دسته از مولفههای اختلاط کاربری که در بازآفرینی بافت فرسوده محله سیروس موثرترند شناسایی شد. یافتههای تحقیق حاکی از آن است که مؤلفههای تنوع گونهبندی مسکن، پیاده-دوچرخهمحوری، و عمودی یا افقی بودن عملکرد در اختلاط کاربری به ترتیب بیشترین تأثیر را در بازآفرینی بافتهای فرسوده محله سیروس دارند. سپس با استفاده از روش همبستگی میزان ارتباط بین مولفههای اختلاط کاربری با هم که در بازآفرینی بافت فرسوده نقش دارند شناسایی شده و چرایی ارتباط آن تحلیل شد. راهبردهای طراحی برای محله سیروس با توجه به تحلیل نتایج همبستگی، ایجاد تنوع گونهبندی مسکن برای جذب اقشار مختلف درآمدی، استقرار مراکز عرضهکننده کالا و خدمات اساسی در فاصله مناسب از بافت مسکونی برای پیادهمحور شدن، و ایجاد پارکها و استفاده از عناصر سبز در جدارهها و کفسازی مسیر میباشد.