۳۷ نتیجه برای خانه
حسنعلی پورمند، فاطمه طباطبایی ملاذی،
دوره ۳، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۴ )
چکیده
مسکن در اسلام، مرکز آموزش پاکدامنی و زمینهساز جامعه ای عاری از فساد و گناه است. در قرآن مناسبترین سکونتگاه برای انسان مکانی است که با نیازهای وجودی انسان سازگاری داشته باشد و زمینه را برای دستیابی به رشد و تعالی فرد فراهم آورد. این در حالی است که عوامل یاد شده در مسکن معاصر به فراموشی سپرده شده و رنگ اسلامی بودن از مسکن ایرانی زدوده شده است. از اینرو، ساختوسازهایی به چشم میخورد که از الگوی سنتی مسکن ایرانی -که آمیخته با فرهنگ غنی ایرانی- اسلامی بوده- فاصله گرفته اند. از بین بردن شکاف ایجاد شده بین دو الگوی سنتی و معاصر نیازمند بازیابی ارزشها و اصول مورد توجه معماری سنتی میباشد. هدف از این پژوهش، در گام اول دستیابی به شاخصهای مؤثر بر نظام استقرار فضایی مطلوب از دیدگاه اسلام و سپس اولویتسنجی این شاخصها در ساختار فضایی مسکن ایرانی- اسلامی میباشد.
به این منظور ابتدا با بهرهگیری از نظریه ی داده بنیاد متنی، مدل استقرار فضایی مطلوب برای مسکن اسلامی از دیدگاه قرآن بررسی شده و سه ویژگی اصلی نظام استقرار فضایی مطلوب به همراه راهکارهای اعمال آنها در الگوی استقرار فضایی استخراج گردید. این سه ویژگی عبارتند از: الف) آسایش و امنیت زیستاقلیمی، ب) قلمرو گرایی و تفکیک عرصهها و ج) نظارت و کنترل.
در بخش دوم که به پژوهش موردی اختصاص یافته؛ میزان اعمال راهکارها در خانه رسولیان یزد مورد بررسی واقع گردیده است. در این مرحله طبق مدل استخراجی، دو راهکار جهتگیری مناسب ساختمان و استقرار مناسب ساختمان برای بررسی آسایش زیستاقلیمی، دو عامل سلسلهمراتب و ارتباط بصری بهمنظور بررسی قلمروگرایی و عوامل کنترلپذیری فضاها و امکان کنترل نفوذ به فضاها بهمنظور بررسی ویژگی نظارت و کنترل در مجموعه ارزیابی شدهاند.
ارزیابی شاخصهای مربوط به عرصهبندی فضایی و نظارت با شیوهی نحو فضایی انجام شده و دو نرمافزار A-Graph بهمنظور بررسی گراف توجیهی و شاخصهای مرتبط با نفوذپذیری، و Depthmap بهمنظور بررسی گراف نمایانی و شاخصهای بصری، مورد استفاده قرار گرفتند. در نهایت نیز شاخصهای مورد بررسی بر اساس میزان پاسخگویی به اهداف مذکور در مدل استخراجی، امتیازدهی شدند. بر این اساس مشاهده شد برقراری آسایش و امنیت زیستاقلیمی نسبت به دو ویژگی دیگر، نقش پررنگتری در نظام استقرار فضایی خانهی رسولیان ایفا کرده است.
کوروش مومنی، ندا ناصری،
دوره ۳، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۴ )
چکیده
محرمیت را میتوان یکی از اصولیترین ویژگیهای معماری اسلامی دانست. خانه که خصوصیترین مکان برای فرد به شمار میآید؛ از اصلیترین مکانهایی است که رعایت محرمیت و حریم خصوصی در آن، ضروری است. دین اسلام به خصوص آیات قرآن، سخنان و احادیث پیامبران و امامان معصوم (ع) بر این اصل و رعایت آن در مسکن، تأکید ویژهای داشته است. معماری اسلامی که پیرو اصول اسلامی است؛ این آیات و روایات را در تجلی معماری، مورد استفاده قرارداده است. بدین ترتیب معماران سنتی ایران محرمیت را به عنوان اصلی اساسی در ساخت بناها به ویژه مسکن، رعایت نمودهاند. بنابراین این سؤال مطرح میگردد که آیات و روایات اسلامی چگونه بر ایجاد اصل محرمیت در خانه تأکید دارند و نمود اصل محرمیت و تطبیق آن با آیات و احادیث اسلامی در فضاهای خانه به چه صورت است؟ در جهت پاسخ به سؤال مزبور، تحقیق حاضر بر روی خانهی زینتالملک شیراز به عنوان یک نمونه موردی شاخص در شهر شیراز، متمرکز گردید.
این مقاله بر آن است تا ضمن شناخت اصل محرمیت و احادیث اسلامی مربوط به این اصل، به بررسی عوامل محرمیتساز در خانهی تاریخی زینتالملک به عنوان یکی از بناهای شاخص شهر شیراز بپردازد و ضمن تطبیق آیات و روایات اسلامی با عوامل محرمیتساز در کالبد این بنا، به بررسی تأثیر این اصل در سازماندهی فضایی این خانه بپردازد و ترفندهای خاص به کارگرفته شده در حفظ محرمیت این خانه را بازشناسد. در جهت تحقق این هدف در این پژوهش، از روش توصیفی- تحلیلی استفاده گردیده است. بخش مبانی نظری با بهرهگیری از منابع کتابخانهای و سایتهای اینترنتی معتبر به بررسی و تفکیک آیات و احادیث اسلامی مربوط به اصل محرمیت پرداخته است و بخش بررسی نمونهمودی با استفاده از مطالعات میدانی به صورت مصاحبه و مشاهدهی مستقیم از بنای زینتالملک انجام گرفته است. با بررسی آیات و احادیث اسلامی و تطبیق آن با مصداقهای محرمیتساز در معماری خانهی زینتالملک میتوان گفت که اصل محرمیت در کالبد بنا به صورت دیداری و شنیداری نمود مییابد و از طریق چهار ابزار درونگرایی، تناسبات، سلسلهمراتب و مکانیابی ایجاد شده است که این اصول منطبق بر آیات قرآن و احادیث پیامبر و معصومین (ع) میباشند. معماران در گذشته با استفاده از این ابزارهای معمارانه به روشهای مختلف، محرمیت بنا را تأمین میکردهاند.
سیدمحمدحسین ذاکری، آرزو قهرمانی، درسا شهنازی، اسماعیل بازیارحمزه خانی،
دوره ۴، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده
در میان آموزههای معماری ایرانی دو نظریهی «مستطیل طلایی ایرانی» و «گز و پیمون» از شهرت بسیاری برخوردارند. بسیاری از بزرگان اظهار داشتهاند که معماران ایرانی از این نسبتها برای خلق فضاهای معماری در طرح حیاط مرکزی و اتاقهای خانهها استفاده کردهاند. در مقالهی حاضر، صحت این فرضیه با مطالعه فضاهای پنج دری، سه دری و حیاط در ده خانهی تاریخی شهر شیراز مربوط به دورهی قاجار مورد بررسی قرار گرفته است. ابعاد و اندازه برداشت و دادههای آماری به کمک نرمافزار spss مورد تحلیل قرارگرفت. در ابتدا جهت تعیین نرمال بودن دادههای بدست آمده از آزمون کولموگروف-اسمیرنوف استفاده و نتایج آزمون، غیرنرمال بودن آنها را تأیید کرد. از اینرو با استفاده از تبدیل باکس-کاکس دادهها به توزیع نرمال تبدیل و برای آزمودن فرضیهها از آزمون t استفاده و جهت فرض برتری نظریه گز و پیمون و مستطیل طلایی ایرانی از نسبت ضریب تغییرات استفاده شد. در نهایت، فرضیه استفاده از مستطیل طلاییِ ایرانی در خانههای مورد مطالعه، رد شد. با توجه به نسبت ضریب تغییرات، نظریه گز و پیمون نسبت به مستطیل طلایی ایرانی اختلاف کمتری داشته و به واقعیت نزدیکتر بود. استنباط نگارندگان این است که با نگاه به شرایط واقعی و الگوی پلان خانههای شیراز، میزانِ اندک خطای موجود در نظریه گز و پیمون نیز به علت نوع تفکیک و تقسیمبندی زمینها میباشد و طراحان با این وجود، میکوشیدند نسبت فضاهای مهم خانه را به مقدار حسابی «گزو پیمون» نزدیک کنند.
آصفی مازیار، ایمانی الناز،
دوره ۴، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده
شاخصهای کیفی مسکن همواره به عنوان حساسترین ابزار برنامهریزی مسکن محسوب میشوند. عرصه مسکن به منظور تأمین رشد اجتماعی، علاوه بر خود واحد مسکونی، محیط پیرامون آن را نیز در بر میگیرد. در مقاله حاضر سعی بر این بوده تا با ژرفکاوی کیفیت مسکن در خانههای سنتی ایران، معیارهایی جهت تدوین راهکارهای مؤثر برای افزایش کیفیت مسکن معاصر به دست آید. این تحقیق به روش کیفی انجام شده و برای ارزیابی نهایی دادهها از روش تحلیل سلسله مراتبی بهره گرفته شده است. شیوه جمعآوری اطلاعات بر پایه چکلیستهایی برای تکنیکهای مصاحبه، مشاهده، بررسی ویژگیهای مکانی- فضایی و سنجش طرز برخورد بوده و در این مسیر از مطالعات اسنادی و کتابخانهای و تحلیل نقشهها استفاده گشته است. بدین منظور در ابتدا نظامهای متعدد سنجش کیفیت محیطهای مسکونی مطالعه و مدلی برای ارزیابی کیفی مسکن تدوین شد. در گام دوم با بررسی عوامل اصلی مدل، ۵ شاخص کیفی برای ارزیابی مسکن تعیین گشت. در مرحله بعدی پارامترهای برگرفته از چکلیستها در رابطه با هر شاخص طی بررسیهای رفت و برگشتی نسبت به دادههای دیگر شاخصها و تأثیر کلی عوامل تحقیق، تحلیل و معیارهای به دست آمده در رابطه با شاخصهای اصلی در خانههای سنتی ایران معرفی شد. سپس با تحلیل و تفسیر این معیارها و وارد ساختن تأثیرات سبک زندگی، نیازهای انسان و شرایط جامعه معاصر با امتیازدهی معیارها و الویتبندی شاخصها، راهکارهایی جهت بهبود جنبههای کیفی مسکن معاصر پیشنهاد گشت. بر اساس نتایج این تحقیق رابطه معناداری بین کیفیت خانههای سنتی، انسان، معماری و سبک زندگی گذشته وجود دارد که از سنتها و ارزشهای اصیل سرچشمه میگیرد. همچنین به ترتیب اهمیت، شاخصهای نیازهای انسان، کیفیت محیطی، کالبدی، عملکردی و ساختاری در این رابطه معنادار سهیم بودهاند که میبایست در طراحی مسکن معاصر مدنظر قرار گیرند. هر چند در مقایسه کلی همگامی متناسب تمامی شاخصهای مطرح به کیفیتی ماندگار منتج شده است.
بهنام پدرام، آزاده حریری،
دوره ۴، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده
خانههای تاریخی اصفهان بر اساس نیازهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی انسان به عنوان کاربر فضا و همچنین در ارتباط با بستر طبیعی، بنا شده است. حفاظت از آنها به منزلهی پاسداشت هویت ملی بوده و آگاهی از نحوهی عملکرد و نقش اجتماعی شان مبنایی برای شناخت و تبیین نظام مدیریت حفاظتی از این عناصر ارزشمند بافتهای تاریخی اصفهان است. جریان زندگی در برخی خانههای تاریخی با شغل مالک در ارتباط بوده؛ از این جهت فضاهایی برای آن عملکرد خاص پیشبینی شده است. این قبیل خانهها را میتوان در زمرهی خانهکارگاههای تاریخی دستهبندی کرد. همچنین برخی خانههای تاریخی بستر زندگی افرادی بوده است که در تحولات اجتماعی- سیاسی دوران خود بسیار تأثیرگذار بودهاند و پارهای از وقایع مهم در کالبد آن خانه تاریخی نقش میبندد. این خانهها علیرغم داشتن ارزشهای تاریخی و معماری به عنوان نمونهای از خانههای مشاهیر اصفهان قابل دستهبندی میباشند. پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به چرایی خلق معماری خانهکارگاهها در بافت تاریخی اصفهان و تحلیل نحو فضایی و سازماندهی خانهی کارگاهها به منظور درک حضور فضای کار در کالبد اولیهی بنا بوده است. اهداف اصلی در راستای پاسخگویی به پرسش کلیدی به این قرار خواهد بود: با تحلیل و بررسی جایگاه معماری مسکونی در تحولات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دوران صفویه و قاجار در اصفهان، بتوان به گونهشناسی خانههای تاریخی این شهر براساس نوع عملکرد پرداخت و دستهبندی جامعی برای خانههای تاریخی با عملکرد فراتر از مسکن تعیین نمود. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و با هدف توسعهای و با بهرهگیری از اسناد کتابخانهای، مطالعات میدانی و مصاحبه انجام شده و یافتهها طبق روشی کیفی و از طریق مقایسه و تفسیر تحلیل شدهاند. نتیجهی پژوهش نشان میدهد که میتوان تقسیمبندی و گونهشناسی بر اساس عملکرد خاص در خانههای تاریخی با نقشی فراتر از مسکن ارائه کرد. همچنین تأثیرات ارتباط فضای کار و خانه را در فرم و کالبد بنا تبیین نمود.
جواد دیواندری، احمد دانائینیا، مهدی صیادی، مرضیه امامی میبدی،
دوره ۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
مزاج یکی از مفاهیم بنیادین در طب ایرانی- اسلامی است که معماران ایران زمین از گذشتههای دور در تلاش بودهاند تا در خلق آثار معماری، از آن به عنوان الگو بهره گیرند. با توجه به اهمیتی که دین و اخلاق بر سلامت جسم و زمینهسازی آن بر سلامت روح دارد؛ معماری حمامهای ایرانی نیز -که آبشخور آن مبانی دینی و اخلاقی است- در راستای سلامت جسم و روح و مبتنی بر آموزههای طب سنتی- اسلامی به عنوان یک کهنالگو، در انطباق کامل با الگوی مزاج طراحی شده است. از همین رو، آرامشی که فرد پس از استحمام به دست میآورده؛ با مفاهیم کاربردی نهفته در معماری حمام پیوند مستقیم داشته است. تلاش نگارندگان بر آن بوده تا با بازشناسی جنبههای درمانی در متون طب دورهی اسلامی چگونگی و نحوهی تجلی مفاهیم مطرح شده را در معماری حمام بررسی نمایند. پرسشهای کلیدی پژوهش، متمرکز بر دو موضوع اصلی است. نخست آنکه آرای حکمای اسلامی بر شکلگیری معماری حمام چگونه اثر گذاشته است؟ و نیز آنکه در معماری حمام ایرانی، مزاج دارای چه مشخصههایی است؟ برای پاسخگویی به این دو پرسش از روش موردپژوهی با بهرهگیری از راهکارهای ترکیبی و برای گردآوری اطلاعات مورد نیاز از روش کتابخانهای و میدانی استفاده گردیده است. در بخش مطالعات میدانی، ده نمونه از گونههای معماری حمام ایرانی که از لحاظ کیفیت واجد ارزش بوده و میتوانسته در بیان مفاهیم منبعث از مزاجشناسی مورد بهرهبرداری قرار گیرد؛ انتخاب شده است. در انتخاب نمونهها، عامل اقلیم -که از عوامل مؤثر بر مزاج و گونهشناسی معماری حمام است- مورد توجه قرار گرفته و تلاش شده تا از هر اقلیم، نمونهای برگزیده شده باشد. آنچه پژوهش حاضر در فرجام کار بر آن تأکید دارد؛ توجه به تأثیر آرای حکمای طب ایرانی- اسلامی و مراتب سلامتی در قالب دو رویکرد شست و شو- نظافت و درمانی بودن معماری حمام ایرانی قابل شناسایی است. نتایج مبین آن است که میان مفاهیم بهداشتی و مفاهیم درمانی رابطهی مستقیمی وجود دارد. این مفاهیم که به عنوان معیارهای طراحی در آثار تحلیل شده به شکل چهار بیت (خانهی اول گرم وخشک-خانهی دوم سرد و تر-خانهی سوم گرم و تر-خانهی چهارم گرم وخشک) مطرح و تبیین شدهاند؛ از رابطهی پاکیزگی تن و درمان (تعادل جسم و ایجاد سلامتی) با بهرهگیری از الگوی مزاجی سخن میگویند.
زینب ناظر، آزیتا بلالی اسکویی، محمدعلی کینژاد،
دوره ۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
از مهمترین مسائل مرتبط با معماری مساجد، چگونگی طراحی فضاهای معنوی از جمله گنبدخانه میباشد. پژوهش حاضر، شفافیت گنبدها را در مساجد با تأکید بر عملکرد روشنایی فضایی، مورد بررسی قرار میدهد. اهمیت موضوع این مطالعه، علاوه بر آنکه باعث درک بهتر گونهها از لحاظ عملکرد نوری و مقاصد مختلف گنبدها میشود؛ به دلیل اینکه عامل شفافیت معنوی هر نوع را در نظر میگیرد؛ میتواند فضاهای معنوی گنبدخانه را در معماری احیا کند. روش تحقیقی که برای این امر مورد استفاده قرار گرفته است؛ ترکیبی متوالی- تبیینی میباشد. در اینجا در مرحلهی اول، دادههای کمی و سپس در مرحلهی دوم دادههای کیفی گردآوری و تحلیل میشوند. در نهایت هر دو تحلیل کمی و کیفی یکجا مورد تفسیر قرار میگیرند. تحقیق حاضر، با استفاده از اندازهگیریهای میدانی که ابزار مورد استفاده برای جمعآوری دادهها، دوربینهای عکاسی و تصویربرداری و برای برداشت دقیق اطلاعات کمی روشنایی، از دستگاههای دیجیتالی روشناییسنج و روشناییسنج ساده استفاده شد. ضمن کاربست این روش، با بررسی اسناد و مدارک مرتبط با طراحی مساجد، و به صورت میدانی دو دسته مضمون برای طراحی گنبدخانه، با تأکید بر مفهوم شفافیت استخراج شده است که عبارتند از مضامین فیزیکی و معنوی. در این پژوهش با نظاممند کردن این مضامین در یک سامانهی سلسلهمراتبیِ دوسطحی، شبکهی مضامینِ شفافیت فضایی برای طراحی گنبدخانه استخراج شده است که استناد به این شبکه، ارزیابیِ روشمند شفافیت فضاییِ گنبدخانهی مساجد را میسرنمود. بدین صورت، بعد از کار میدانی به صورت نورسنجی به تبیین عوامل فیزیکی و کمی تأثیرگذار بر کیفیت روشنایی پرداخته شد و بعد از مشخص کردن عوامل فیزیکی تأثیرگذار بر کیفیت روشنایی گنبدخانه، به تبیین مؤلفههای کیفی شفافیت در ارتباط با شاخصههای کمی پرداخته شده و با مؤلفههای کیفی تبیین شده به ارزیابی درجهی شفافیت گنبدخانه مساجد مورد بررسی شده؛ پرداخته شد. تجزیه و تحلیل اطلاعات نشان میدهد تمام مشخصههای متفاوت گنبدها به شیوهی خود بر روی میزان معنویت و شفافیت -که نورگیرها ایجاد میکنند- تأثیر میگذارند. همچنین نشان میدهد که تجلی شفافیت معنوی در معماری مساجد در روابط دوطرفه با مستورسازی و روشنسازی میباشند و با مشخصههای شفافیت از جمله پویایی، سیالیت، پیوستگی، روابط بین فضای داخلی و خارجی، بیماده شدن، انعطافپذیری و سازگاری، خوانایی و مطلوبیت و گسترهی فضایی از طریق روشنایی ارتباط برقرار میکند. بدیهی است با درک بهتر اثرات این مشخصهها، طراحی گنبدهای مدرن -که برای نیازهای معاصر مناسبتر هستند- امکانپذیر میشود.
سید مجید هاشمی طغرالجردی، مازیار آصفی، مظفر مهاجری،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۶ )
چکیده
محققین معتقدند که معماری ایرانی در دوره اسلامی روندی تکاملی داشته و همزمان با کاهش توده برای افزایش فضا خلاقیت فضائی ویژهای بروز و ظهور نموده که موجب سهولت ارتباطات و افزایش آسایش ساکنین شده است. تعالیم اسلام به توصیف رفتار مناسب مسلمانان میپردازد و نظام ارتباطی خانهها باید نمادی از الگوهای رفتاری شریعت و تسهیل کننده تکالیف شرعی یک مسلمان باشد. با توجه به اهمیت شناخت الگوهایی که مقبولیت و سهولت تکرار پذیری داشته و در معماری کنونی امکان حضورشان فراهم باشد این تحقیق به دنبال پاسخگوئی به این سؤال است که در کدام الگوی متکامل خانههای سنتی کرمان، خلاقیت در گسترش چشمانداز حیاط و پیوستگی فضای بسته موجب توسعه پذیری آنها متناسب با ویژگی ساکنین شده و چگونه هندسه مستتر در فضای درونی با ویژگیهای معنایی مکان هم افزایی یافتهاند؟ این مقاله پس از مطالعه تطبیقی در سه محله سنتی شهر کرمان و با مقایسه پلان و فضای خانههای هدف با روش تحلیلی – توصیفی نشان میدهد که در روندی خلاقانه، کاملترین گشایش فضایی در حیاط خانههایی صورت گرفته که ترکیبی از فضای حیاط، ایوان و تهگاه (صفه) میباشد. این خلاقیت برای گشایش و پیوستگی فضا در خانههایی که دارای این الگو نبوده در محیط حوضخانه صورت گرفته که در متکاملترین نوع آن، ضمن رعایت حریم و قلمرو رفتاری شریعت با خلق فضای چلیپائی حوضخانه به گونهای انتظام یافته که اولاً امکان استفاده چندگانه از فضا را میسر نموده و در ثانی راهیابی به درون فضا و ترکیب داخلی آن به گونهایست که نقاط تأکید بصری در نظامی چند لایه از مرکز حوضخانه در کف تا فضای هورنو مرکزی سقف بنا امتداد یافته است. این فضای مرکب ضمن ایجاد کوران و تهویه مناسب در ترکیبی از آب و نور موجب ایجاد محور عمودی است که از زمین تا آسمان امتداد یافته و مرکز حوض را به سقف آسمان پیوند زده است. نقش هندسه انتظام تک فضاهای سیالی است که برای کمال خود درون مرزهای یکدیگر لغزیده است و حرکت فیزیکی فرد و بصری چشم او موجب ایجاد چشم اندازهای جدید فضایی شده که با هم افزایی میدانهای مغناطیسی در فرمهای کاربندی و مقرنس در کنار حرکت روزانه و فصلی نور، الگوی خلاقانهای از فضا ایجاد میشود که این امر باعث انبساط خاطر استفادهکنندگان و خلق تجربههای نوین فضائی میشود.
علی یاران، حسین بهرو،
دوره ۵، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۶ )
چکیده
با ورود دین مبین اسلام به سرزمین ایران و همسویی تفکرات و اندیشههای برگرفته از قرآن و مفاهیم دینی-اعتقادی، با تکنیکهای ساخت در معماری ایران، معماری این سرزمین، با محتوایی مقدس، همراه شد. با گذشت زمان، گسست فرهنگی و بحران هویت، در کالبد خانهها و سیمای شهرهای ایرانی پدیدار گشت؛ بهطوریکه دیگر نمیتوان رابطهای منطقی بین معماری معاصر و معماری غنی و پرمحتوای گذشته این سرزمین یافت. در راستای حل این بحران، با توجه به میانرشتهای بودن پژوهش، ابتدا با روش استدلالی و مطالعهی استنادی، به شناخت عوامل تأثیرگذار بر فرهنگ و همچنین تأثیرات مذهبی بر کالبد فضایی خانهها پرداخته شد. سپس با بررسی و واکاوی چند نمونه از خانههای عصر قاجار در شهر اردبیل، به شناخت ارزشهای حاصل از فرهنگ و اخلاق اسلامی -که در نهایت به الگوی معماری (شکل خانهها) منجر میشود- پرداخته شد. در ادامه به ذکر ارزشهای حاصل از فرهنگ و اخلاق اسلامیِ تأثیرگذار بر مسکن و تجلی این ارزشها در کالبد فضایی خانههای مورد بررسی در این پژوهش پرداخته شد که به قرار زیر می باشد: حجاب، تعاون، طهارت، قناعت، خدامحوری و اطاعت، تواضع.
حجاب، در کالبد مسکن بهصورت تقسیم مسیرها (هشتی)، ارتباطات تعریف شدهی فضاها، بکارگیری کوبههای متمایز درب ورودی، رعایت سلسلهمراتب و دسترسی از فضای عمومی تا خصوصی، ارتباطات تعریف شده و محدود با محیط بیرون و همچنین سهولت دسترسی فضاها به هم نمود یافته است. تعاون، در کالبد خانههای مورد بررسی بهصورت اختصاص فضایی جهت ارتباط با همسایگان و اختصاص بهترین فضا (شاهنشین) به مهمان جلوهگر شده است. طهارت که از دو وجه جسمی و روانی تشکیل یافته، با قرارگیری سرویس در بیرون از خانه، تعبیهی فضایی جهت کفشکن (ایوان ورودی)، حضور گل و گیاه و بهرهگیری از نور و هوای مناسب و همچنین حضور حوض آب در فضا نمودار گشته است.
قناعت با توجه به تناسبات ابعاد کالبد خارجی (نما)، توجه به تناسبات ابعاد فضای داخلی، سادگی فرم بنا و تودهگذاری صحیح جهت کاهش مصرف انرژی در ابنیه مورد بررسی شکل یافته است. خدامحوری و اطاعت در کالبد خانههای مورد بررسی، با پرداختن به تزئینات انتزاعی (القای حس روحانی) در فضای داخل بنا، و توجه به اختصاص فضای عبادت، نمود ظاهری یافته است. تواضع نیز با توجه به پرهیز از خودنمایی و همسویی کالبد بنا با محیط (پرهیز از تشخص کالبدی) ظاهر گشته است. در نهایت، با سنجش ارزشهای فرهنگی یاد شده در خانههای قاجاریِ شهر اردبیل، نتایج حاصله نشان از تبعیت قابل قبول این خانهها از اصول عملی و ارزشهای فرهنگ و اخلاق اسلامی دارد. در پایان، با شناخت این عوامل و ارزشها میتوان به احیای معماری غنی و برخاسته از فرهنگ گذشته این سرزمین پرداخت.
مرضیه هومانیراد، منصوره طاهباز، حسنعلی پورمند،
دوره ۵، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۶ )
چکیده
نور روز تنها منبع تامینکننده روشنایی فضاهای تاریخی بوده است و معماران سنتی به شیوه هنرمندانهای از آن به عنوان ابزاری برای افزایش کیفیت بصری فضا و انتقال مفاهیم استفاده کردهاند. الگوی نورپردازی نور طبیعی مساجد تاریخی و ارائه معیارهای آن سوال اصلی تحقیق است. مقاله حاضر به منظور کشف قوانین حاکم بر اصول نورپردازی بنا و نقش نورگذرها در الگوی توزیع نور طبیعی در گنبدخانهها، با بررسی پنج گنبدخانه مساجد منتخب تاریخی اصفهان(مسجد امام، مسجد شیخلطفاله، مسجد حکیم از دوره صفویه و مسجد سید و مسجد رحیمخان از دوره قاجاریه) درصدد است تا الگوی نورپردازی طراحی شده معماران سنتی را استخراج نموده و راهکاری برای طراحی نورپردازی طبیعی در اختیار معماران مساجد معاصر قرار دهد. روش تحقیق توصیفی تحلیلی بر اساس اطلاعات میدانی و کتابخانهای انجام شده است. این تحقیق به کمک ابزارهای نورسنجی، دادههای میدانی در سه زمان از طول روز تهیه شده و سپس توسط نرمافزار ریدینس به یک سال تعمیم داده شد. با توجه به معیارهای ارائه شده در کتب استانداردهای نورپردازی، میزان روشنایی، یکنواختی، توزیع نور و کیفیت بصری حاصل از آن در سطح پلان و دید ناظر تحلیل شد. علاوه بر آن عکاسی تایملپس جهت بررسی حرکت نور در فضا از طلوع آفتاب تا غروب از دید ناظر در برداشت میدانی به دست آمد.
نتایج حاصله نشان میدهد الگوی توزیع نور طبیعی، چگونگی پراکندگی، جهت و زاویه نور در مساجد مورد مطالعه به غیر از مسجد شیخلطفاله دارای شباهت زیادی است. با وجودی که پنج مسجد مذکور از لحاظ ابعاد، تناسبات فضایی و ویژگیهای هندسی نورگذرها با هم تفاوت دارند ولی نورپردازی آنها بسیار به هم شباهت دارد. حرکت نور در هر پنج مسجد صورت یکسانی دارد. در نگاه بیننده رو به محراب، محراب نسبت به کل فضا در کل روز روشنتر به نظر میرسد. با وجود تفاوت در دوره تاریخی ساخت مساجد و ویژگیهای معماری گنبدخانهها، لیکن الگوی نورپردازی یکسانی بر آنها حکم میکند. به واقع استفاده از الگو میتواند منجر به نتایج متنوعی در محصولات آن شود.
کورش مؤمنی،
دوره ۶، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۷ )
چکیده
شفافیت از اصولی است که پیوسته در معماری ایرانی بکار گرفته شده است و با گذر زمان، روند شکوفایی آن به اوج خود رسیده است. خانهها -که از مهمترین بناها در معماری اسلامی هستند- در طول تاریخ، تجلیگر این اصل بودهاند. اصفهان، به عنوان شهری که در دو دورهی مهم، پایتخت سیاسی کشور بوده است؛ دارای اهمیت معماری فراوانی است. از این حیث، بناهایی با معماری ارزشمند در این دورهها بنا شدهاند که از مهمترین این بناها، خانهها هستند. بنابراین این نوشتار به منظور بازشناسی و بازبکارگیری اصل شفافیت و نمود آن در معماری مسکونی معاصر، به بررسی و مقایسهی اصل شفافیت در معماری خانههای دو دورهی تاریخی صفوی و قاجار اصفهان، پرداخته است. نگارندگان در پی پاسخ به این سؤالات هستند که؛ شفافیت در کالبد خانههای تاریخی اصفهان به چه صورت تجلی مییابد؟ و اصل شفافیت در دورههای صفوی و قاجار به چه صورت نمود یافته است و در کدام دوره نمود بیشتری داشته است؟ در همین راستا، پژوهش حاضر با هدف مقایسه و تطبیق اصل شفافیت و راهکارهای بکارگرفته شده جهت نمود آن در خانههای دو دورهی مهم تاریخی شهر اصفهان، به صورت توصیفی- تحلیلی انجام شده است. بخش مبانی نظری آن، با استناد به منابع کتابخانهای و بخش میدانی و بررسی نمونههای تحقیق با بکارگیری اسناد و نقشههای تصویری معتبر، مشاهدهی مستقیم از بناها و مصاحبه با افراد متخصص، صورت گرفته است. در بخشی از کار جهت اطمینان از روایی و پایایی شاخصههای تحقیق، از پرسشنامه استفاده گردید. نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که شفافیت در خانههای صفوی و قاجاری به صورت مبانی و شاخصههایی چون «مادهزدایی و سبکی»، «نفوذپذیری و انعکاس»، «سیالیت و پویایی»، «تداوم بصری» و «سازماندهی فضایی و توالی»، نمود یافته است. هر یک از این اصول، خود با استفاده از راهکارهای خاصی در بنا، شفافیت را ایجاد میکردهاند و میتوان گفت که معماری خانههای قاجاری، مبانی و الگوهای صفوی بکارگرفته شده را ارتقا بخشیده و حتی در بخشهایی نوآوریهایی را در ایجاد شفافیت در کالبد بنا، ایجاد نموده است. در کل نمونههای قاجاری مورد بررسی، نمونههای کاملتری در بکارگیری اصل شفافیت در کالبد بنا بوده و اوج شفافیت را نشان میدهند.
اسدالله جودکی عزیزی، افشین ابراهیمی،
دوره ۶، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۷ )
چکیده
مجموعه ارگ بم یکی از مهمترین شهرهای کهن ایرانی- اسلامی بهشمار میرود. این مجموعه محور تاریخی شهر بم است و در شرق استان کرمان قرار دارد. در ارتباط با ساختار شهری ارگ بم پژوهشهایی تاکنون صورت گرفته و هرکدام به نتایج قابل توجهی نیز دست یافتهاند؛ امّا بخشهایی از آن کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. یکی از این عناصر شهری، محله موسوم به «کُناری» یا «کُناریمحله» است که در هیچ پژوهشی بهصورت فراگیر بررسی و مطالعه نشده است. آنچه در مورد این محله در پارهای از پژوهشها نگاشته شده است؛ مبنای تحقیقی دقیقی ندارند بههمین دلیل پیوسته با حدس و گمان همراه بودهاند. از اینروی، در کارکرد و قدمت این محله پرسشهایی مطرحاند که هیچگاه پاسخ روشنی نیافتهاند. از سویی دیگر رخداد زلزله سال۱۳۸۲ خورشیدی، بهرغم آثار ویرانگرش امکانی فراهم ساخت تا برخی از لایههای پنهان این محله بهطور ویژه، و مجموعه تاریخی ارگ بم بهطور کلّی آشکار شوند. پژوهش پیشرو نیز، با بهرمندی از رهیافت تاریخی و گردآوری یافتهها با مطالعات میدانی و اسنادی، این محله را مورد بررسی و مطالعه قرار داده است. نتایج تحقیق نشان میدهند که کُناریمحله در ساختار نخستینش بخشی از شارستان پیوستهی مجموعه بوده است. باروی محیطی آن در جبهههای شمال و غرب همزمان با دیگر قسمتهای مجموعه در اواخر دورهی سلوکی و اوایل دورهی اشکانی شکل گرفت و تا دورهی ساسانی و سدهی نخست دوران اسلامی لایههایی به آن الحاق شد. در نیمهی دوم سدهی ششم ه.ق، همزمان با کوتوالی سابقعلی (۵۸۰-۵۶۳ هـ.ق.)، عامل بهرامشاه اتابک نهم کرمان -که سرهنگی کارکشته بود و در عین حال دورهای هفده ساله و با ثبات در حکومت بم ورق زد- حصار جنوبی ایجاد و کُناریمحله از بدنهی شارستان جدا شد. علت این موضوع به مسأله اسکان نظامیان پرشماری بازمیگشت که تحت امر وی بودند. سابقعلی همزمان بنای موسوم به «اصطبل حکومتی» را در فاصلهای نزدیک ساخت تا اسبهای سوارهنظام را در آن جای دهد؛ از طریق مردگردی اصطبل را به بالای حصار جنوبی کناری -که یک ورودی آنرا به درون محله ارتباط میداد- وصل ساخت. بهنظر میرسد کُناری کارکرد خود را تا اواسط سدهی سیزدهم هـ.ق. حفظ کرد. از آن زمان به بعد به دلیل تخلیه اجباری مجموعه و اسکان انحصاری سربازان محلی در بخش حاکمنشین، این محله نیز متروک و سربازخانهی جدید یا «قورخانه» جایگزین آن شد. آب کُناریمحله از طریق مجرایی فرعی که از سامانهی آبرسانی حمام حاکم انشعاب یافته؛ تأمین میشده است.
رضا حسینپور، آزیتا بلالی اسکویی، محمدعلی کینژاد،
دوره ۶، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۷ )
چکیده
نیاز به مسکن یکی از اساسیترین نیازهای بشری است. طبق اصل سی و یک قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مسکن مناسب حق هر شخص و خانواده ایرانی است؛ که در آن شاخصهای کیفی مسکن، همواره بهعنوان حساسترین ابزار برنامهریزی مسکن محسوب میشوند. به عبارتی طرح خانهی مسلمان باید به صورتی باشد که امکان رشد و تعالی فرد، خانواده و جامعه را بر اساس عقاید اسلامی فراهم آورد. در این راستا دین مبین اسلام اصول راهنمایی را در جهت تحقق کیفیت مسکن مطلوب ارائه داده است.
پژوهش با هدف پاسخگویی به این پرسش اساسی است که چه شاخصهای کیفی معماری که متضمن ارزشهای اسلامی و هویت مطلوب آن میباشد را میتوان با توجه به تغییرات شرایط جامعه و تغییر شیوه زندگی مردم، در مسکن معاصر به کار بست؛ که بر این اساس به روش کیفی انجام شده و برای ارزیابی نهایی دادهها از روش تحلیل سلسلهمراتبی بهره گرفته شده است. شیوهی جمعآوری اطلاعات بر پایهی چکلیستهایی برای تکنیکهای مصاحبه و پرسشنامه بوده و در این مسیر از مطالعات اسنادی و کتابخانهای استفاده گشته است.
نتایج و یافتههای تحقیق را میتوان در قالب دو بخش شامل استخراج الگوهای کیفی مسکن از مفاهیم اسلامی در قالب مدل کیفی مسکن مطلوب اسلامی و ارزیابی الگووارههای استخراجی براساس نیاز مسلمان معاصر دستهبندی نمود.
سارا صادقی، احمد اخلاصی، حامد کاملنیا،
دوره ۶، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۷ )
چکیده
انسان از زمانی که به معماری مبادرت ورزیده، به نیازهای روحی، باطنی و حس زیبایی شناسی نیز توجه داشته است. امروزه در معماری، زیباییشناسی به دلیل عدم تبیین قاعدهمند و کاربردی، صرفاً به عوامل جزئی صوری محدوده شده است؛ در حالی که این مفهوم دارای تعریفی فراتر بوده و با ساختار، جزئیات بنا، مخاطب و محیط ارتباط تنگاتنگ دارد. معماری ایرانی که متبلور زیباییشناسی در طول سالیان متمادی بوده؛ میتواند منبعی غنی جهت اقتباس اصول زیباییشناسی در معماری باشد. مبانی کمی و کیفی در معماری سنتی، که مربوط به مقولهی زیباشناختی و اصول بصری حاکم بر ساختار و تناسبات هستند؛ منجر به بروز زیباشناختی میشود. این پژوهش سعی دارد با پاسخ به پرسش چگونگی تحقق اصول زیباییشناسی در معماری ایرانی، راهکارهایی را جهت کاربست آن در معماری معاصر ارائه دهد.
تحلیل خانههای مشهد، به دلیل داشتن پیشینهی تاریخی آن شهر -که منبعی غنی از آثار معماری است- انجام پذیرفت. در این پژوهش با استفاده از روش تحقیق کیفی یافتههای موجود در مکاتب مختلف و دیدگاههای اندیشمندان پیرامون زیباییشناسی جمعآوری و با تکنیک تحلیل محتوا، آنالیز و تفسیر شدند که معیارهای تحلیل را شکل دادند. سپس با استفاده از مستندات، ۱۰ تیپ از خانههای تاریخی مشهد که تمامی آنها متعلق به دورهی قاجار بودند؛ با معیارهای زیباییشناسی تحلیل گردیدند. در این تحلیل، باتوجه به تحولات معماری که متأثر از تاریخ زمان خود (دورهی قاجار) بود؛ اصول فضایی و ساختاری خانههای دورهی اول و شروع دورهی دوم با معیارهای زیباییشناسی مطابقت داشتند؛ اما خانههای متعلق به دورهی دوم قاجار با عناصری چون سقفهای شیبدار و... ، مفاهیمی از قبیل کاربرد کمتر تقارن و تناسب در پلان، نما و برونگرایی بیشتر، در آنها متجلی بود که اقتباسی از معماری غرب بوده و با فرهنگ و اقلیم منطقه چندان متناسب نبود.
فاطمه جباران، غلامرضا طلیسچی، نیما دیماری، علی دری،
دوره ۶، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۷ )
چکیده
خلوت به عنوان نیازی انسانی، حاصل تنظیم تعامل بین انسانها در محیط است؛ که تحت تأثیر الگوهای جاری فعالیّت و زمینهی فرهنگی، خلوت مطلوب را سبب میشود. تنظیم خلوت در خانههای ایران، از ویژگیهای بنیادین معماری ایرانی است که تأثیر بسزایی در شکلگیری سازمان فضایی و عناصر کالبدی خانههای سنتی داشته است. با این حال، تنوع اقلیمی و فرهنگی در گسترۀ جغرافیایی ایران، گونههای متفاوتی از خانه ایرانی را موجب شده و شرایطی از این دست، در شهرهای حاشیۀ دریای خزر سبب شکلگیری معماری برونگرا گردیده است. معماری برونگرای خانههای روستایی گیلان به گونهای متفاوت خلوت مطلوب را، مطابق با ضروریات اعتقادی اسلامی و فرهنگ بومی، در بناها مهیا کرده و حریم فضاهای درون خانه را تأمین نموده است. به عبارت دیگر، ویژگیهای تنظیم خلوت در این خانهها از نظر ساختار فضایی و عناصر معمارانه منحصر به فرد بوده و متفاوت با خانههای درونگرا در نواحی مرکزی ایران است. راهکارهای معمارانۀ این گونه از خانهها در تأمین و تنظیم خلوت، تاکنون مورد مطالعۀ پژوهشگران قرارنگرفته است. به همین جهت، این مقاله به تشریح و تبیین تنظیم خلوت و سازوکارهای آن میپردازد و چگونگی تحقق خلوت مطلوب را در آثار شاخص معماری برونگرا، در خانههای روستایی گیلان جستجو میکند. این پژوهش ابتدا با استفاده از منابع کتابخانهای و مشاهدات میدانی، ساختار فضایی و ویژگیهای معمارانۀ بناهای منتخب را شناسایی کرده است. سپس، پژوهشگران از طریق حضور همراه با مشارکت در میدان تحقیق و نگریستن از عینک ساکنین به ادلهی نهفته در پس رفتارها و کنشهای قلمروپایی ایشان دقت کردهاند و سعی در آشکارسازی معانی عمیق دادههای تجربی حاصل از مصاحبهها و مشاهدات داشتهاند و به «توصیف ضخیم» از پدیده مورد نظر دست یافتهاند.
یافتههای این تحقیق نشان میدهد که تنظیم خلوت نقش مهمّی در شکلگیری ساختار فضایی و عناصر معماری خانههای برونگرا ایفا میکند. وجود درختان و پرچین۱ در اطراف حیاط تا حدودی مانع دید به داخل و سبب محصوریّت فضایی میگردد و مرز خانه، مزرعه و شالیزار را معیین میکند. ورودی با چرخشی، سبب شکستن دید به درون بنا می شود و در نتیجه، ارتباط بصری به داخل بنا از بین میرود. بَلته۲ مانع ورود غیر به خانه میشود. همچنین قرارگیری پلهها در محور فرعی، سبب شکستگی و کاهش دید هنگام ورود به اتاق است. ایوان و کوتوم۳ و اسبو۴ در جلوی اتاقها، موجب تعدد فضایی و همچنین مرحلهبندی برای حضور افراد به خانه میشود. اصولاً تَلار۵ و تَلاراتاق۶ که محل پذیرایی مهمان است، در طبقۀ بالا قرار میگیرد و یُلَکه۷ و جیربن۸ که آشپزخانه و محل زندگی خانواده است در طبقۀ همکف یا نیم طبقۀ اول جای میگیرد. این عناصر ضمن عملکرد اصلی خود سبب تسلسل ارتباطی، عدم اشرافیت بصری و محصوریّت فضایی میشوند و بدین ترتیب حوزۀ خصوصی خانواده حفظ میگردد.
علی اکبر حیدری، عیسی قاسمیان،
دوره ۷، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۸ )
چکیده
مفهوم قناعت برگرفته از ریشه قنع، یکی از مهمترین ارزشهای دینی است که در مبانی اسلامی بسیار مورد تأکید قرار گرفته است. انسان سنتی با اتکا به این مبانی همواره در تلاش برای نمودپذیری این مفاهیم برجسته در ابعاد مختلف حیاتش بر این کره خاکی بوده است. یکی از عرصههایی که زمینه بروز این مفهوم در آن وجود دارد؛ معماری است و از میان انواع معماریها، خانه بیشترین امکان بروز این مبانی را برای فرد مسلمان فراهم میآورد. بر همین اساس پژوهش حاضر به دنبال تحلیل نحوه نمودپذیری مفهوم قناعت در الگوی معماری خانههای سنتی ایران برآمده است. نتایج این تحلیل میتواند به عنوان آموزههایی جهت کاربست در معماری معاصر مورد استفاده قرار گیرد. فرآیند تحقیق به این صورت انجام میگیرد که پس از واژهشناسی این مفهوم در ادبیات و استخراج معانی مترادف و متضاد با آن، این معانی در متون مختلف اسلامی شامل آیات قرآن، احادیث، روایات معصومین(ع) و تفاسیر مربوط به آنها، مورد کنکاش قرار میگیرد. از سوی دیگر در ادبیات تخصصی معماری نیز این موضوع مورد بررسی قرار گرفته و مواردی که به این موضوع اشاره داشتهاند؛ استخراج میگردد. سپس با تحلیل و دستهبندی یافتهها، اصول مرتبط با قناعت که قابلیت نمودپذیری در معماری را دارند؛ استخراج میگردد. با توجه به کمبود منابع تخصصی در ارتباط با شیوههای مختلف نمودپذیری اصول به دست آمده، از دیدگاه خبرگان و متخصصین معماری نیز برای این منظور استفاده شد. در نهایت و پس از استخراج شاخصهای مرتبط با هر اصل، نحوه نمودپذیری موارد به دست آمده در مجموعه خانه مرتاض به عنوان نمونه موردی، مورد تحلیل قرار میگیرد. نتایج تحقیق نشان داد که مفهوم قناعت در معماری خانههای سنتی ایران در قالب چهار اصل پرهیز از بیهودگی، خودبسندگی، اعتدالگرایی و رعایت قاعده لاضرر و لاضرار نمود مییابد.
زهرا احمدی، فرح حبیب،
دوره ۷، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۸ )
چکیده
انسان معاصر درک صحیحی از مفهوم خالی نداشته و به همین دلیل در حوزههای مختلف ازجمله معماری و شهرسازی دچار مشکلات زیادی شده است؛ گویی طراحان دنیای معاصر در توهم طراحی فضای خالی به سر میبرند. در پی ادراک محدود انسان از مفهوم خالی، امروزه فضای خالی واجد اصالت و ارزش نیست و فضای تهی و پوچ جایگزین آن شده است. تحقیق پیش رو، با نگاهی تازه سعی در تمرکز روی خالیها در مقابل پرها دارد و باهدف استمرار ارزشهای معماری بومی، درصدد درک مفهوم خالی و چیستی آن در این معماری است و به جستجوی مصادیق این مفهوم در معماری بومی ایران میپردازد. لذا مشخصاً به دنبال پاسخگویی به این سؤال است که فضای خالی در معماری بومی ایران و بهطور خاص خانههای تاریخی یزد چه نقشی در بعد معنایی دارد؟ به دنبال اثبات این فرضیه است که خالیها بهواسطه دیالکتیک ازواج متضاد، در خانههای تاریخی یزد، نقش محوری و اصلی دارند.
در مسیر تحقیق پس از کنکاش پیرامون چیستی مفهوم خالی، بر اساس یافتههای حاصل از مبانی نظری سه رکن ۱. ازواج تضاد (همبود دو عنصر متضاد )، ۲. تعامل ازواج متضاد، ۳. یگانگی و وحدت ازواج متضاد، بهعنوان ارکان اصلی تجلی مفهوم خالی تدوین میشود و سپس کیفیت تحقق این ارکان در معماری بومی یزد در بعد معنایی بررسی میگردد. ازاینرو، ترکیب فرآیند سه رکن تدوینشده مذکور در پنجخانه تاریخی شهر یزد، مورد آزمون و تحلیل قرار میگیرد. رویکرد تحقیق کیفی است و پس از تبیین ارکان مفهوم خالی و تدوین چارچوب نظری، خالی را در نمونهها جستجو میکند و نقش آنها را میکاود. در مسیر تحقیق بهمنظور جستار مفهوم خالی، معماری خانه-های بومی با روشی تجربی و فنومنولوژیک (پدیدارشناسانه) موردبررسی قرار میگیرد. ابزار گرداوری دادهها، مشاهدات عینی و مطالعه منابع مکتوب میباشد. نتایج مطالعات حاکی از آن است که مفهوم خالی بهعنوان مفهومی تعالیبخش ماحصل سیر معنایی وجود ازواج متضاد، تعامل آنها و تکوین وحدت فضایی این ازواج است. معماران بومی با ادراک ضرورت همنشینی زوجهای متضاد و دیالکتیک آنها بهعنوان رکن الزامی تجلی مفهوم خالی، کیفیات متضادی از قبیل تاریکی و روشنایی، بیرون و درون، مذکر و مؤنث را موردتوجه قرار داده است. در پی همزیستی کیفیتهای متضاد و دوقطبی مذکور و تعامل صحیح آنها با یکدیگر، جمع آنها به یگانگی و وحدت رسیده است و بهتبع آن مفهوم خالی بهعنوان مفهومی تعالیبخش و تأثیرگذار متبلور شده است بهنحویکه در معماری بومی اصالت و محوریت با خالیهاست.
محسن عزیزیان غروی، زینب عزیزیان غروی،
دوره ۷، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۸ )
چکیده
در سالهای اخیر به دلیل فاصله گرفتن آشکار معماری و شهرسازی معاصر کشورهای مسلمان از مهمترین انگاره فرهنگی این کشورها یعنی آموزههای اسلام، بحث بر روی مفهوم و ویژگیهای معماری اسلامی، در دانشکدههای معماری و شهرسازی، به یک جریان در حال رشد مبدل گردیده است. خانه بهعنوان مهمترین عنصر متصلکننده سبک زندگی و معماری، نقشی کلیدی در این گسست داشته است.
در ادبیات عامه و حتی در ادبیات آکادمیک، پیوندی ناگسستنی میان معماری سنتی کشورهای مسلمان و معماری اسلامی تصور میگردد که بر مبنای شناخت کلی افراد از دو موضوع اسلام و سنت معماری شکل گرفته است. اما برای اثبات یا رد این گزاره، دقت بالاتری نیاز است. بر این اساس، این پژوهش با هدف صحتسنجی این گزاره حداقل در خانههای نمونه مورد بررسی -که خانههای سنتی دوران قاجار و پهلوی شهر قم را شامل میشود- به انجام رسیده است.
برای استخراج شاخصهای مسکن اسلامی، از اجماع متخصصان معماری معاصر که دغدغه پژوهشی آنان از دید نگارندگان این پژوهش در زمینه «معماری مسکن اسلامی»، احراز گردد، بهرهگیری شد. به کارگیری پسوند «اسلامی» در عنوان یا محتوای کتب و مقالات این معماران معیار لازم و کافی برای ملحوظ گردیدن در این لیست قرار گرفت. بدین ترتیب چکیده نظرات دوازده معمار معاصر شامل محمدکریم پیرنیا (غلامحسین معماریان)، مهدی حمزهنژاد، محمد منان رئیسی، مسعود ناری قمی، بسیم سلیم حکیم، علی محمد رنجبر کرمانی، عبدالحمید نقرهکار، سپاهیک اومر، کامبیز نوایی و حاجی قاسمی، هشام مرتضی، محمد نقیزاده و محمدرضا بمانیان در قالب شاخصهای کلیدی ساخت مسکن اسلامی استخراج گردید. این شاخصها با احتساب تعداد تکرار و یکدست شده در جدول دیگری مرتب گردید و شاخصهای با تکرار در آثار بیش از نیمی از جامعه آماری اندیشمندان، برای تطبیق با خانههای قم انتخاب گردید. یازده شاخص با شرایط ذکر شده استخراج گردید که از این میان تنها هفت شاخص قابلیت ارزیابی با اطلاعات موجود را دارا بود. این شاخصها بر چهارده خانه انتخابی تطبیق داده شد و خانهها بر اساس میزان انطباق با معیارها نمرهدهی شدند. بر این اساس، این خانهها از مجموع ۹۸ مورد در ۸۲ مورد با شاخصها (۸۳,۶ درصد) مطابقت داشتند. خانههای آیتاله بروجردی، آیتاله حائری، رهبری، حلاجزاده، و سلامتی بیشترین، و خانه محمد زند کمترین مطابقت را با شاخصهای مورد بررسی داشتند. بنابر پژوهش حاضر، خانههای سنتی قم را میتوان در تا حد زیادی مطابق با نظرات معماران در خصوص شاخصهای مسکن اسلامی تلقی نمود و تصور ذکر شده در ابتدای پژوهش را اثبات میکند.
الهه فاتحی، علیرضا شیخی،
دوره ۸، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۹ )
چکیده
حرم مطهر رضوی در زمره باشکوهترین بناهای مذهبی با گنجینهای از آثار خوشنویسی است. ازجمله این آثار کتیبهها و نقوش ازاره سنگی منبت دو رواق حاتم خانی و توحیدخانه بوده که ازلحاظ کیفیت بصری قابلتأمل است. هدف از انجام این پژوهش، شناسایی و تطبیق ویژگی ساختار بصری و مضمون کتیبهها و تزیینات حجاریشده در ازاره سنگی دو رواق مذکور است. بنابراین ساختار بصری و تجسمی کتیبهها در رواقهای حاتمخانی و توحیدخانه چیست؟ و چه محتوایی دارد؟ روش تحقیق، توصیفی _تحلیلی و تطبیقی و گردآوری دادهها، کتابخانهای و عکاسی میدانی است. یافتهها نشان میدهد؛ مضمون کتیبهها بر اساس مفاهیم قرآنی و دعایی با خط ثلث، قطعات ادبی به خط نستعلیق و با موضوعات مودت و دوستی اهلبیت و مقام بخشش خداوند اجراشده است. خط کتیبهها ثلث، نستعلیق و نسخ میباشند؛ که بهواسطهی شکل و فرم مدور آنها، دارای جلوهای پویا هستند. بکارگیری این خطوط در کتیبههای ثلث و نستعلیق در ارتباط با مبانی خوشنویسی بوده که از جهت فضاسازی و قرائت آسان با قابلیتهای بصری این دو نوع خط هماهنگ شده است. کتیبههای دو رواق مذکور بهصورت طوماری، کمربندی و تکسطری مشاهده شدند و ساختار تجسمی کتیبهها در قالبهای هندسی، بیضی، دایره و مربع بوده و اغلب با ترکیببندیهای افقی و عمودی است که با آهنگ بصری قرینه، متناوب و متباین تکرار شدهاند. طرحهای اسلیمی و ختایی، همچنین لچکیهایی در کنار کتیبهها به جهت تزیین و تأکید بر متن نوشتهها به کار رفتهاند.
اعظم سادات رضویزاده،
دوره ۸، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده
عدم شناخت کافی و درست مبتنی بر انگارههای بنیادین و اصیل تداومیافته الگوهای معماری خانه، منجر به آشفتگیهایی در ساختارهای بنیادین در معماری خانههای امروزیشدهاست. هدف پژوهش، بررسی کهنالگوهای پایدار در معماری خانههای مورد مطالعه دوره قاجاریه کاشان و یزد، شناخت و بازنمایی در معماری خانههای امروزی است؛ تا بتواند تداوم کهنالگوها مورد پژوهش قرار گیرد. پرسش اصلیایناست که چه ارتباطی بین انگارهها، زبان معماری بومیو نظام ارزشی و زیست انسانی به خصوص در ساماندهی فضاهای معماری وجود داشتهاست؟ بر همین اساس فرضیه اصلی با رویکردی به نگرش معماریایرانی، شناسایی کهنالگوها در مؤلفههای بومی، فضایی و فرهنگی جهت شکلگیری ساختار خانههای مورد پژوهش است. لذا با استناد به روش زمینهای از تبدیلدادهها به الگوهای پارادایمی که نمایانگر انگارههای بنیادین در شکلگیری معماری خانههایایرانی هستند؛ پژوهش انجام میپذیرد. جهتایجاد شناخت نظری، با تحلیل محتوای متون از طریق کدگذاری روی مفاهیم و معانی مشترک و جمعبندی نظریات، منجر به استخراج مؤلفههای شکل دهنده کهنالگوها در ساختار طبیعی، ساختار کالبدی- فضایی و ساختار بصری میگردد. پس از بررسی پایایی مؤلفهها توسط کارشناسان، میزان تأثیرگذاری و اصول جامعتر شناسایی گردید. در ادامه روند پژوهش، تحلیل معنایی هریک از آنها در نمونههای مورد مطالعه صورت گرفت. بررسی الگوهای بنیادین در مؤلفههای شناساییشده در ابعاد مختلف زندگی انسان بهویژه عناصر محیطی و معماری نشان میدهد که زبان مشترکی برای تداوم در معماری خانه وجوددارد. نتایج پژوهش نشان میدهد که کهنالگوهای معماری خانههای مورد مطالعه در ساختارهای طبیعی، کالبدی- فضایی و بصری از طریق پانزده مفهوم سلسلهمراتب، تناسبات فضایی، انعطافپذیری، درونگرایی، فعالیت جمعی، حس مکان، امنیت، انرژیکارآیی، محرمیت، محصوریت، مصالح مناسب، ایستایی، مردمواری، عناصر طبیعی و معماری ترازمنفی قابل بازنمایی است. این مفاهیم در شکلگیری معیارهای فضاگرایی، درونگرایی، طبیعتگرایی، بومگرایی و ساختارگرایی معرفی میگردند..در نهایت، با ارزیابی این معیارها، کهنالگوهایی که قابلیت تداوم در معماری خانههای امروزی را دارند؛ در قالب یک مدل تحلیلی- کاربردی ارائه شدهاند.