3 نتیجه برای خوشنویسی
حسین اسمعیلی سنگری، وحید ایلائی،
دوره 2، شماره 4 - ( 12-1393 )
چکیده
کتیبههای غیرمنقول، به عنوان یکی از مهمترین آثار و اجزاء اسناد تاریخی از ثروتهای فرهنگی کشور عزیزمان ایران به شمار میروند که بر بخشهای انتخاب شدهای از ابنیهی تاریخی و بناهای شاخص نصب شده و همواره مورد توجه بوده اند. نقش کتیبهها به عنوان ابزاری اساسی و مؤثر با دارا بودن مفاهیمی معنوی و کاربردی، در آشکار نمودن مضامین تربیتی و فرهنگی و همچنین هویت و اصالت بنا، بانی و تاریخ ساخت، نام استادکاران و هنرمندان و بسیاری از اطلاعات دیگر که نسبت به ارزش و موقعیت بنا متغیر بوده؛ حائز اهمیت میباشد. ویژگیهای کتیبههای مذکور شرایطی را ایجاد نموده که تلفیق هنرهای دیگر را در خود نمایان میسازد که مهمترین آن هنر خطاطی و خوشنویسی است که اهمیتش را در آیاتی که بر پیامبر اسلام نازل شده میتوان پی گرفت. نخست در سوره عَلَق، اولین سوره نازل شده بر پیامبر که به انسان یادآور میشود برای اولین بار قلم را از که آموخته است (الَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ) و دوم در سوره قلم، سوگند به قلم و آنچه نویسد (ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ)؛ ذکر شده است. تحقیق حاضر قصد دارد با روش توصیفی-تحلیلی با استناد به مطالعات میدانی و تحلیل و تفسیر یافتهها با نگرشی بر اهمیت و ویژگیهای خط و خوشنویسی در به اوج رساندن هنر کتیبه نویسی، پژوهشی در باب اسناد کتیبهای غیرمنقول میراث جهانی مجموعه بازار تاریخی تبریز داشته و مفاهیمی را که در دل آنها نهفته است بازخوانی کند.
احمد صالحی کاخکی، قباد کیانمهر، حمیدرضا قلیچ خانی، فرهاد خسروی بیژائم،
دوره 4، شماره 3 - ( 9-1395 )
چکیده
یکی از جذاب ترین و متنوع ترین تزئینات معماری بناهای دوره صفوی، کتیبه های نستعلیق هستند که به شیوههای مختلف در بناهایی با کاربری های متنوع اجرا شده اند. این کتیبه ها حاوی اطلاعات ارزشمندی مانند توصیف بنا، بانیان و هنرمندان نیز هستند که شناسایی و معرفی آنها به روشن شدن زوایای پنهان تاریخ هنر معماری و خوشنویسی ایران منجر میشود. علاوه بر این، جنبه های زیبایی شناسانه این آثار نیز قابل بررسی است. از این منظر، یکی از نکاتی که نمیتوان به آن بی توجه بود، گوناگونی شیوه های اجرایی کتیبه ها است که تاثیر آن بر کیفیت خوشنویسی بیتاثیر نبوده است. هدف این پژوهش، شناسایی شیوه های رایج و معرفی شیوه های کمتر شناخته شده در اجرای کتیبه های نستعلیق در تزئینات وابسته به معماری دوره صفوی است تا از این منظر، راه های پیوند دو هنر شناخته شده ایرانیان در دوره اسلامی ـ خوشنویسی و معماری ـ هر چه بیشتر آشکار شود.
در پژوهش بنیادی حاضر که به روش توصیفی ـ تحلیلی انجام گرفته، از شیوه نمونهگیری طبقه بندی پسین استفاده شده است. بر این اساس، 205 کتیبه در دسترس در 137 بنای تاریخی صفوی مورد مطالعه قرار گرفته که اطلاعات بیش از شصت درصد آنها به روش میدانی جمع آوری و مستندنگاری شده است. بر پایه نتایج حاصله، بناهای حاوی کتیبه نستعلیق در دوره صفوی را می توان در قالب 11 کاربری دسته بندی نمود که بیشترین کاربری آن ها به ترتیب بناهای مقبره ای، مساجد، مدارس و آب انبارها هستند.
نتایج به دست آمده بیانگر آن است که شروع کتیبهنگاری نستعلیق، به شیوه حجاری و از اواسط قرن نهم هجری در مجموعههای آرامگاهی شهر هرات بوده است. در دوره صفوی، این سنت ادامه یافته و به 6 شیوه اجرای اصلی ـ حاوی 17 زیر مجموعه متمایز ـ قابل تفکیک است. درصد فراوانی کتیبه ها نشان میدهد که رایج ترین شیوههای اجرایی به ترتیب: حجاری (51 %) و کاشیکاری (24.9 %) است و تزئینات گچی، چوبی، فلزی و نقاشی از نظر تعداد نمونه، در رده های بعدی قرار میگیرند. ترتیب زمانی بهکارگیری این شیوه ها نیز بر پایه نمونه های حاوی تاریخ، ارائه شده است.
شهاب شهیدانی،
دوره 6، شماره 1 - ( 3-1397 )
چکیده
رویکردهای کتیبهشناسی موجود؛ اغلب وجوه مختلف ادبی و ملاحظات محتوایی متن، اهمیّت تاریخی و توجه به وقایع گذشته در بطن کتیبهها را مدّ نظر دارد و این امر منجر به گونهشناسی و طبقهبندی کتیبه ها از حیث مضامین وقفی، فرمانی، یادمانی و احداثی و در نوع دیگر شناخت مواد و مصالح شده است. در این میان جنبه های هنریِ کتیبه ها از منظر خوشنویسی که دارای ارزش بالایی می باشد، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. بخش مهمی از این نقیصه به فقدان مبانی و روش های نقد کتیبه ها بر اساس ملاحظات خوشنویسی و اصول و قواعد آن باز می گردد. با آنکه این اصول و قواعد؛ منبع و معیاری مهم برای درک زیبایی، شناخت و تحلیل آثار خوشنویسی است اما این سنجه بیشتر در قالبهای غیرکتیبه نگاری و از جمله قطعه نویسی، چلیپا، کتابت و کتاب آرایی به کار گرفته شده و در خصوص کتیبه نگاری مورد غفلت قرار گرفته است. هدف این پژوهش ارائه مبانی نظری و تحلیلی در خصوص چگونگی بهره مندی از اصول و قواعد خوشنویسی در کتیبه شناسی از منظر هنر خوشنویسی است این امر با روش تحلیلی و توصیفی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای و اطلاعات میدانی از کتیبه ها انجام گرفته است. در پی یافتن سوال و مسأله اصلی پژوهش مبنی بر چگونگی تحلیل کتیبه ها از منظر اصول و قواعد خوشنویسی؛ و با عطف به رساله های خوشنویسی و پژوهش های مرتبط، یافته های پژوهش بیانگر آن است که استفاده از اصول و قواعدِ مندرج در رساله های خوشنویسی، بنا به ملاحظات خاص کتیبه نگاری و مقتضیات معماری با جرح و تعدیل لازم و با توجه به میزان انطباق برخی از آنها در کتیبه نگاری امکانپذیر خواهد بود. اصل نسبت، ترکیب و کرسی در روند تحلیلی کتیبه ها دارای ارزش مهمتری است و اصول صفا و شأن، قاعده مشق نظری و عملی در درجه بعدی قرار می گیرد. نحوه شناخت سبک و شیوه به عنوان مولّفه ای اساسی در تحلیل کتیبه نگاری نیز با توجه به کیفیت و کمیت کتیبه ها دارای اهمیت است. طبیعی است که مبانی ارائه شده در جنب سایر روش ها و گونه شناسی مطالعاتِ کتیبه نگاری، می تواند به درک روشمندتری از ارزشهای کتیبه نگاری منجر شود و چشم انداز تازه تری را برای ارزیابی و تحلیل وجوه زیباشناختیِ کتیبه ها فراهم سازد.