جستجو در مقالات منتشر شده


4 نتیجه برای عرفان

حسین مرادی نسب، محمدرضا بمانیان، ایرج اعتصام،
دوره 5، شماره 1 - ( 3-1396 )
چکیده

معماری توده عینیت یافته فرهنگی است که به آن تعلق دارد و یا از آن تاثیر می­پذیرد. اگر معماری ایران نیز در طول دوره اسلامی مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد این واقعیت را که معماری متاثر از اندیشه و باورها در طول دوره اسلامی است آشکار می­نماید در همین راستا هدف از این پژوهش نیز بازخوانی تاثیر اندیشه عرفانی بر پدیداری نمادگرایانه رنگ آبی در کاشیکاری مساجد می­باشد. شروع اندیشه عرفانی مبتنی بر کشف و شهود با امام محمد غزالی (قرن پنجم) و با فلسفه مبتنی بر نور شیخ اشراق سهروردی (قرن ششم) همراه بود که در آن مراتب معرفت و آگاهی با مراتب نور و ظهور آن مطابقت دارد و با رشد تفکر عرفانی نور و رنگ جلوه بارزتری یافت بطوریکه رنگ در اندیشه عرفانی نجم­الدین کبری (قرن هفتم) و شیخ علاءالدوله سمنانی (قرن هشتم)، جسمانیت و کثرت یافته نورالانوار است و هر رنگی نمایانگر باطنی (تمثیل) یک معناست. سابقه تاریخی نشان می­دهد تشکیل انجمن­های فتیان و فتوت نامه­ها نقش مهمی را در انتقال باورها و اندیشه­های عرفانی شیعی به صاحبان اصناف از جمله معماری داشته است لذا این بینش تمثیلی عرفانی خصوصاً در معماری مساجد (جامع) که اوج جلوه­گاه رمزی هنر معماران می­باشد بکار برده شده است تا نشان دهد نیایشگاه­ها می­توانند محل برقراری برترین نسبت میان معماری و باور به شمار آیند. زبان عرفانی که زبان رمزی و تمثیل است به بهترین وجهی در معماری دوره صفویه که اوج تفکر شیعی عرفانی است متجلی شده است. تناظر میان حالات (اولیه) منازل سلوک عرفانی با تمثیل استفاده از کاشی آبی در معماری مساجد ایرانی که یکی از تاثیرات باورهای عرفانی می­باشد، سبب گردیده است تا استفاده از کاشی آبی (چه لاجوردی و چه فیروزه­ای) بصورت غالب از ابتدای بهره­گیری تا استیلای تمام کاشیکاری در مساجد دوره صفویه (مسجد امام) باشد. در این پژوهش گردآوری داده­ها و اطلاعات از طریق مطالعات اسنادی و کتابخانه­ای صورت گرفته، سپس با تحلیل داده­ها ضمن استفاده از روش توصیفی تحلیلی در بستر تاریخی با استفاده از شواهد تعیین­گر به اثبات آن پرداخته می­شود.


رویا روزبهانی، اصغر فهیمی‎فر،
دوره 5، شماره 4 - ( 12-1396 )
چکیده

نقوش تزئینی نقطه‌ی تلاقی هنر و اندیشه‌ی عرفانی هستند. بسیاری از مفاهیم اسلامی به هندسه آمیخته است و به دلیل این قرابتِ ساختاری در سیر تحولات نقوش جایگاه ویژه‌ای دارد. بررسی هندسه‌ی نقوش دوره‌ی تیموری کاربرد فراوان نوع خاصی از دستگاه مشبک را نشان می‌دهد که بر پایه‌ی شبکه‌ای از مختصات شعاعی، موجب پدیدآمدن اشکال هندسی خاص از جمله نقوش شمسه و ستاره شده ‌است. این پژوهش در پی پاسخگویی به این سؤالات اصلی و اساسی است که چرا طراحان تیموری سیستم شعاعی را ارجح دانسته و از آن به عنوان منبعی کاملاً جدید برای شکل­های گوناگون استفاده ­کرده­اند. آیا ترجیح و استفاده از این طرح می­تواند با اندیشه­های عرفانی رایج در میان هنرمندان این دوره تناسبی داشته باشد و دیگر اینکه آیا نقش مایه­های شعاعی را می‌توان براساس آرای سهروردی تحلیل نمود. در این پژوهش، روش تحقیق به‌صورت توصیفی- تاریخی و تجزیه‌ و تحلیل اطلاعات کیفی و گردآوری اطلاعات به روش اسنادی است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می‌دهد که انتخاب و کاربرد اشکال هندسی با زیرساخت شعاعی در تزئینات و نقش‌مایه‌های تیموری تصادفی نبوده و مانند سایر اجزای هنر دوران اسلامی از مبانی اعتقادی خاصی برخوردار است. طراحی و انتخاب این نقش‌مایه‌ها را می‌توان با مفاهیمی چون نور -که محور اصلی فلسفه‌ی اشراق و از مهم‌ترین مفاهیم عرفان اسلامی است- به عنوان تجلی وجود حق و انوار و تجلیات الهی نسبت داد. پرداختن نمادین به نور و جایگاه محوری آن در رکن و اساس این نقش‌‌مایه‌ها به خوبی دیده می‌شود؛ ترکیب بندی‌های متکثر، منتشر و زاینده‌ای را پدید می‌آورد که با وحدت شروع می‌شود؛ به واسطه تجلی حرکت می‌کند و دوباره به وحدت بازمی‌گردد و این خود از صفات نور و حضور همواره‌ی آن در این نقوش است. تلفیق ماهرانه‌ی نقوش هندسی با نقوش اسلیمی نیز درخور توجه بوده و با تفسیر سهروردی از آیه‌ نور مطابقت دارد.
مریم اکبری، محمد مهدی مولایی،
دوره 6، شماره 4 - ( 12-1397 )
چکیده

اسلام به‌طور سریع و در مدتی کوتاه‌تر از نیم‌قرن، در ابعاد گسترده‌ای-از اسپانیا تا مرزهای چین- گسترش یافت. درصورتی‌که مسیحیت با روندی بسیار آرام و در خلال چندین قرن صورت گرفت. پس از گسترش اسلام در غرب آسیا، نیاز به شهرهایی متناسب با الگوی زندگی اسلامی، باعث گردید در بسیاری از شهرها مسلمانان به دنبال تحول در زیربناهای فکری جامعه و درعین‌حال با ایجاد کم‌ترین تغییر در کالبدهای موجود، رویکردی را به وجود آوردند که بناهایی مانند کلیساها را به مساجد تبدیل نمایند. این پژوهش با مطالعه‌ی روند تبدیل کلیساها به مساجد در دوره صدر اسلام به بررسی جنبه‌های مختلف تأثیرات اعتقادی آیین اسلام و مسیحیت بر معماری خواهد پرداخت.
پرسش‌های مطرح‌شده در این پژوهش مربوط است به ریشه‌های شکل‌گیری فضای مسجد و کلیسا و بررسی روند جریانات اعتقادی- مذهبی ادیان اسلام و مسیحیت که چگونه متأثر و متبلور از اندیشه‌های اسلامی در معماری مسیحیت در جریان تبدیل کلیسا به مسجد بوده است.
فرضیه پژوهش علت شکل‌گیری جریان تاریخی تبدیل کلیسا به مسجد را ناشی از حضور وجوه موازی در اندیشه‌های عرفانی و الهیات ادیان اسلام و مسیحیت دانسته و بیانگر اندیشه‌های انعطاف‌پذیر دین اسلام در تأثیرپذیری از الگوهای زیبایی شناسانه است. بر اساس پرسش‌های مطرح‌شده و با هدف اثبات فرضیات فوق، این پژوهش با کمک راهبرد تحقیق تفسیری- تاریخی و با استفاده از روش تحقیق کتابخانه‌ای، با رویکرد تطبیقی به تحلیل موردی نمونه‌های کلیساهای تبدیل‌شده به مساجد، می‌پردازد. ریشه‌یابی و تطبیق عرفان و الهیات مشترک تأثیرگذار بر معماری بناهای عبادتگاهی اسلام و مسیحیت، با بیان جنبه‌های مؤثر در ایجاد جریان تاریخی تبدیل کلیسا به مسجد، نشانگر انعطاف‌پذیری دین اسلام در مقابل انتخاب بهترین الگوهای موجود برای تأمین نیاز مسلمانان و اجتماع در یک بنای عبادتگاهی بوده است. بنای کلیسا بر مبنای نظام اعتقادی مسیحیان توانسته به مکان مناسبی برای مسلمانان با هدف مشترک تجمع یکتاپرستان برای عبادت پروردگار تبدیل گردد.
 
الناز بهنود، لیدا بلیلان، داریوش ستارزاده،
دوره 8، شماره 4 - ( 12-1399 )
چکیده

مجموعه آرامگاهی چلبی اوغلو با فضایی عرفانی- معنوی، از جمله بناهایی است که با تفکر بنیادین عرفان ارتباط داشته و این مفاهیم در شکلگیری معماری این مجموعه تاثیرگذار بوده اند. یکی از کهن الگوهای مهم و محوری که در روانشناسی تحلیلی یونگ مطرح است، کهن الگوی «فرایند فردیّت» (خودشناسی) می باشد که در رابطه با پرسش های معنوی در مورد معنای زندگی و هدف هستی مطرح می شود. این کهن الگو همواره در بسیاری از آثار پژوهشی ادبی و روانشناسی با سلوک عرفانی که در مکتب اسلام و توسط عرفای اسلامی بوجود آمده، تطبیق و مقایسه شده و سلوک عرفانی به عنوان یکی از انواع فرایند فردیّت مطرح شده است. هدف از این مقاله پاسخگویی به این سؤال است که آیا با دستیابی به مفاهیم معنایی این کهن الگو می توان به درک مفاهیم کهن الگویی و نحوه عینیّت یافتن آنها در فضای عرفانی این مجموعه آرامگاهی رسید یا خیر. بر اساس هدف پژوهش حاضر، ضمن بهره گیری از روش تفسیری- تاریخی، از رویکردهای مطرح در ادراک نشانه ها استفاده شده است. این تحقیق با مطالعه بر روی این لایه های نشانه ای سعی خواهد داشت تا کیفیت و نحوه ارتباط میان تفکر عرفانی، کهن الگوها و ساختار کالبدی مجموعه آرامگاهی چلبی اوغلو را روشن سازد. ساختار کالبدی این مجموعه آرامگاهی منطبق با مراتب هشتگانه عرفان و مراحل چهارگانه کهن الگوی فرایند فردیّت شکل گرفته و واسطه ای برای بیان این حقایق همیشه زنده است که به صُور مختلف امکان تجلّی می یابند. در پایان فرایند فردیّت، کهن الگوی تمامیت و کمال شکوفا می شود و به سطح خودآگاه ذهن می رسد. به این ترتیب، با سازگاری و یکپارچگی خودآگاه و ناخودآگاه، «ماندالا» ی(دایره/چرخه)کمال شکل می گیرد. به عقیده اهل معرفت نیز سالک در پایان سیر کمالی خود، در منزل هشتم، انتهای قوس صعودی دایره کمال خویش را به ابتدای قوس نزولی پیوند می زند و به مقام کمّل می رسد. در معماری نیز دایره، علامت وحدانیت اصیل و آسمان است و در مرکز، همه چیز با همزیستی به وحدت می رسند، همچنین عدد هشت رمز از عالم برون به عالم درون است که در فضای عرفانی این مجموعه، در مرکز آرامگاه هشت وجهی نمایان است. در نهایت خوانش معنایی جدیدی از مجموعه بر اساس تحلیل کهن الگویی، زبان عرفان دوره ایلخانی و رمزگان معماری بدست می آید.

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله پژوهش های معماری اسلامی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Journal of Researches in Islamic Architecture

Designed & Developed by : Yektaweb