15 نتیجه برای قاجار
مسعود ناری قمی، محمّد جواد عبّاسزاده،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1393 )
چکیده
بسیاری، سرآغاز مدرنیته در جامعه ایرانی را از دوران اجباری پهلوی اوّل عقبتر میبرند و نوعی حرکت خودجوش اجتماعی (امّا آرام) به سمت مدرنیته را در جامعه ایران دوره قاجار، مورد بحث قرار میدهند. این سؤال قابل طرح است که کدامیک از دو الگوی فرهنگی سنّت و مدرنیته، در آثار قاجاری، وجه غالب داشته است و اینکه آیا میتوان در فضای زیست واقعی مردم قاجاری، ردّپاهای محکمی از الگوی کالبدی ـ فرهنگی مدرنیته یافت؟ در این نوشتار، موضوع مزبور از زاویه یک موضوع خاص اجتماعی ـ کالبدی، یعنی فضای مهمان در خانه، مورد تحلیل قرار میگیرد. این نوشتار، با این پرسشها و با ورود به مصادیق مسکونی ابتدای مدرنیته به ایران (قاجار ـ اوایل پهلوی) با تأکید بر شهر تبریز، به بررسی اثر این فرهنگها در شکلگیری و تحول الگوی پذیرش فضایی مهمان در این خانهها میپردازد. بررسی فرضیه شکلگیری فضای مهمان براساس دیالکتیک «خود» و «دیگری» که پایه تحلیل مفاهیم مسکن در عصر مدرنیته غرب است، محور این بحث را تشکیل میدهد. بحث حاضر، براساس تحلیل فرهنگیـکالبدی سه نوع مسکنِ متمایز (مسکن حداکثری، مسکن حداقلی و مسکن اشتراکی) ارائه میشود که هر کدام، در پیدایش الگوی مدرن غرب مباحث نظری مشخّصی را به طور متمایز به خود اختصاص داده و از میان خانههای قاجار در تبریز نیز برای هر دسته، دو نمونۀ مطالعاتی بر اساس ویژگیهای فضای مهمان مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. روش تحقیق، تفسیری ـ تاریخی و متکی بر تحلیل متون و شواهد تصویری است. بررسی فوق نشان می-دهد که الگوهای حقیقی مدرنیته در مورد خاصّ حضور مهمان، فاصله زیادی با آنچه در ایران قاجاری واقع شده دارد و تداوم بلاتغییر سنّت در اکثر موارد وجه غالب پدیدهها است. رویکرد ایدهآلی اجتماعی مدرن تحت عنوان «غیریت زدایی» (حذف تفاوت خود و دیگری در عرصه اجتماعی بخصوص الگوی فضایی پذیرش غریبه در خانه) به شرط وجود زمینه ای قوی از تقابل (دوگانۀ خود ـ دیگری) در جامعه معنیدار می شود اما در الگوی سکونت قاجاری، با وجودِ پذیرش «خودیِ» مهمان در خانه، چنین زمینه ای متصور نیست. در واقع اکنون میتوان این نظریه را که بدون حضور رضاخان، ایران بازهم با تحولّات درونی خود به سمت مدرنیته سوق مییافت، با تردید بیشتری نگریست؛ میتوان تصور کرد که بدون تأثیر حکومت پهلوی اوّل، استحاله درونزای فرهنگی به معنی تغییر ماهیت سنّتی و اسلامی، فرضیه چندان مستحکمی برای تاریخ ایران نیست.
محمدرضا بمانیان، فهیمه نیکودل،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1393 )
چکیده
نور روز و اهمیت بهره گیری از آن در معماری ایرانی و شکل دهی به فضاهای داخلی، از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است. با ظهور اسلام بر اهمیت و بهره گیری از نور روز در بناها، بخصوص مساجد به عنوان مهمترین بناهای معماری اسلامی افزوده شد. در مساجد، نور روز علاوه بر جنبۀ عملکردی، به عنوان نمادی عرفانی و نشانه ای از حضور خداوند تلقی می شده که حس خشوع و فروتنی آدمی را در پیشگاه پروردگارش برمی انگیزد. از این رو سعی می شده به منظور بهره گیری از نور روز برای شکل دادن به فضای معنوی مساجد، از عناصر معماری سنتی ایرانی برای هدایت هر چه بهتر و مناسب تر آن استفاده شود.
این پژوهش سعی بر آن دارد تا با تحقیق توصیفی و تحلیلی و با مطالعۀ منابع کتابخانه ای و اسناد مکتوب، به بررسی و ارزیابی عناصرِ نورگیر مورد استفاده در معماری مساجد، بخصوص مساجد و مسجد- مدرسه های دورۀ قاجارِ شهر تهران بپردازد. بدین منظور 10 نمونه از مساجد و مسجد- مدرسه های این دوره در شهر تهران؛ که به دلیل قرارگیری در منطقۀ قدیمی و با ارزش تاریخی شهر و بهره گیری از ارزش های معمارانه از شهرت و توجه عمومی بین مردم و متخصصان معماری برخوردار بوده است(از طریق مصاحبه با خبرگان و مردم)؛ برگزیده شد و از لحاظ نوع عناصرِ نورگیر و میزان کاربرد هر یک از آنها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های تحقیق حاکی آنست که از میان عناصرِ نورگیری چون در و پنجره مشبک، شباک، هورنو، روزن و روشندان به عنوان رایج ترین عناصرِ نورگیر در معماری مساجد و مسجد- مدرسه ها، در و پنجره مشبک بیشترین کاربرد را داشته است. پس از آن ترتیب بهره گیری از عناصرِ نورگیر متداول در نمونه های مورد بررسی بصورت روزن، هورنو، شباک و روشندان می باشد. با مقایسۀ میزان بهره گیری از این عناصر در نمونه مساجد و مسجد- مدرسه های منتخب، میزان نورگیری از در و پنجره در هر دو گروهِ نمونه ها تقریباً مشابه است. بهره گیری از هورنو به عنوان عنصرِ نورگیر در مساجد بیشتر از مسجد- مدرسه ها می باشد در حالیکه نورگیری از طریق شباک و روزن در مسجد- مدرسه ها کاربرد بیشتری را دارا بوده است. در مورد عنصر روشندان نیز میزان بهره گیری از آن بسیار کم بوده و بیشتر در نمونه مساجد کاربرد داشته است.
سیدمحمدحسین ذاکری، آرزو قهرمانی، درسا شهنازی، اسماعیل بازیارحمزه خانی،
دوره 4، شماره 1 - ( 3-1395 )
چکیده
در میان آموزههای معماری ایرانی دو نظریهی «مستطیل طلایی ایرانی» و «گز و پیمون» از شهرت بسیاری برخوردارند. بسیاری از بزرگان اظهار داشتهاند که معماران ایرانی از این نسبتها برای خلق فضاهای معماری در طرح حیاط مرکزی و اتاقهای خانهها استفاده کردهاند. در مقالهی حاضر، صحت این فرضیه با مطالعه فضاهای پنج دری، سه دری و حیاط در ده خانهی تاریخی شهر شیراز مربوط به دورهی قاجار مورد بررسی قرار گرفته است. ابعاد و اندازه برداشت و دادههای آماری به کمک نرمافزار spss مورد تحلیل قرارگرفت. در ابتدا جهت تعیین نرمال بودن دادههای بدست آمده از آزمون کولموگروف-اسمیرنوف استفاده و نتایج آزمون، غیرنرمال بودن آنها را تأیید کرد. از اینرو با استفاده از تبدیل باکس-کاکس دادهها به توزیع نرمال تبدیل و برای آزمودن فرضیهها از آزمون t استفاده و جهت فرض برتری نظریه گز و پیمون و مستطیل طلایی ایرانی از نسبت ضریب تغییرات استفاده شد. در نهایت، فرضیه استفاده از مستطیل طلاییِ ایرانی در خانههای مورد مطالعه، رد شد. با توجه به نسبت ضریب تغییرات، نظریه گز و پیمون نسبت به مستطیل طلایی ایرانی اختلاف کمتری داشته و به واقعیت نزدیکتر بود. استنباط نگارندگان این است که با نگاه به شرایط واقعی و الگوی پلان خانههای شیراز، میزانِ اندک خطای موجود در نظریه گز و پیمون نیز به علت نوع تفکیک و تقسیمبندی زمینها میباشد و طراحان با این وجود، میکوشیدند نسبت فضاهای مهم خانه را به مقدار حسابی «گزو پیمون» نزدیک کنند.
محمد ابراهیم زارعی، نغمه بهبودی،
دوره 4، شماره 1 - ( 3-1395 )
چکیده
که در سرعتهای مختلف میوزد؛ تطبیق وزش بادهای 120 روز با معماری قلعهی مذکور، مسأله اصلی پژوهش میباشد. بنابراین سؤال پژوهش به این صورت مطرح میگردد که چگونه طراحی و ساخت معماری بخش مرکزی سکونتگاه قلعهای ورمال، برای تأمین کاربردهای مختلف از نیروی باد، با جهت، سرعت و فشار حرکت بادهای 120 روزه سیستان منطبق شده است؟ بر این اساس، هدف پژوهش این است که با بهرهگیری از توانایی شبیهسازی دینامیک سیالات محاسباتی (CFD)) رویت، حجم تودهی معماری طراحی شد و نرمافزار UrbaWind-Meteodyn) با استفاده از نرمافزار انسیس فلوئنت (Ansys Fluent) و حداکثری 120 کیلومتر در ساعت (km/hطراحی اصولی و متناسب با شرایط آب و هوایی و تمهیدات معماری در دورهی قاجار در هنگام عبور باد با سرعت زیاد، از آسیب به معماری بخش مرکزی سکونتگاه قلعهای ورمال جلوگیری نموده است.
علی یاران، حسین بهرو،
دوره 5، شماره 2 - ( 6-1396 )
چکیده
با ورود دین مبین اسلام به سرزمین ایران و همسویی تفکرات و اندیشههای برگرفته از قرآن و مفاهیم دینی-اعتقادی، با تکنیکهای ساخت در معماری ایران، معماری این سرزمین، با محتوایی مقدس، همراه شد. با گذشت زمان، گسست فرهنگی و بحران هویت، در کالبد خانهها و سیمای شهرهای ایرانی پدیدار گشت؛ بهطوریکه دیگر نمیتوان رابطهای منطقی بین معماری معاصر و معماری غنی و پرمحتوای گذشته این سرزمین یافت. در راستای حل این بحران، با توجه به میانرشتهای بودن پژوهش، ابتدا با روش استدلالی و مطالعهی استنادی، به شناخت عوامل تأثیرگذار بر فرهنگ و همچنین تأثیرات مذهبی بر کالبد فضایی خانهها پرداخته شد. سپس با بررسی و واکاوی چند نمونه از خانههای عصر قاجار در شهر اردبیل، به شناخت ارزشهای حاصل از فرهنگ و اخلاق اسلامی -که در نهایت به الگوی معماری (شکل خانهها) منجر میشود- پرداخته شد. در ادامه به ذکر ارزشهای حاصل از فرهنگ و اخلاق اسلامیِ تأثیرگذار بر مسکن و تجلی این ارزشها در کالبد فضایی خانههای مورد بررسی در این پژوهش پرداخته شد که به قرار زیر می باشد: حجاب، تعاون، طهارت، قناعت، خدامحوری و اطاعت، تواضع.
حجاب، در کالبد مسکن بهصورت تقسیم مسیرها (هشتی)، ارتباطات تعریف شدهی فضاها، بکارگیری کوبههای متمایز درب ورودی، رعایت سلسلهمراتب و دسترسی از فضای عمومی تا خصوصی، ارتباطات تعریف شده و محدود با محیط بیرون و همچنین سهولت دسترسی فضاها به هم نمود یافته است. تعاون، در کالبد خانههای مورد بررسی بهصورت اختصاص فضایی جهت ارتباط با همسایگان و اختصاص بهترین فضا (شاهنشین) به مهمان جلوهگر شده است. طهارت که از دو وجه جسمی و روانی تشکیل یافته، با قرارگیری سرویس در بیرون از خانه، تعبیهی فضایی جهت کفشکن (ایوان ورودی)، حضور گل و گیاه و بهرهگیری از نور و هوای مناسب و همچنین حضور حوض آب در فضا نمودار گشته است.
قناعت با توجه به تناسبات ابعاد کالبد خارجی (نما)، توجه به تناسبات ابعاد فضای داخلی، سادگی فرم بنا و تودهگذاری صحیح جهت کاهش مصرف انرژی در ابنیه مورد بررسی شکل یافته است. خدامحوری و اطاعت در کالبد خانههای مورد بررسی، با پرداختن به تزئینات انتزاعی (القای حس روحانی) در فضای داخل بنا، و توجه به اختصاص فضای عبادت، نمود ظاهری یافته است. تواضع نیز با توجه به پرهیز از خودنمایی و همسویی کالبد بنا با محیط (پرهیز از تشخص کالبدی) ظاهر گشته است. در نهایت، با سنجش ارزشهای فرهنگی یاد شده در خانههای قاجاریِ شهر اردبیل، نتایج حاصله نشان از تبعیت قابل قبول این خانهها از اصول عملی و ارزشهای فرهنگ و اخلاق اسلامی دارد. در پایان، با شناخت این عوامل و ارزشها میتوان به احیای معماری غنی و برخاسته از فرهنگ گذشته این سرزمین پرداخت.
کورش مؤمنی،
دوره 6، شماره 1 - ( 3-1397 )
چکیده
شفافیت از اصولی است که پیوسته در معماری ایرانی بکار گرفته شده است و با گذر زمان، روند شکوفایی آن به اوج خود رسیده است. خانهها -که از مهمترین بناها در معماری اسلامی هستند- در طول تاریخ، تجلیگر این اصل بودهاند. اصفهان، به عنوان شهری که در دو دورهی مهم، پایتخت سیاسی کشور بوده است؛ دارای اهمیت معماری فراوانی است. از این حیث، بناهایی با معماری ارزشمند در این دورهها بنا شدهاند که از مهمترین این بناها، خانهها هستند. بنابراین این نوشتار به منظور بازشناسی و بازبکارگیری اصل شفافیت و نمود آن در معماری مسکونی معاصر، به بررسی و مقایسهی اصل شفافیت در معماری خانههای دو دورهی تاریخی صفوی و قاجار اصفهان، پرداخته است. نگارندگان در پی پاسخ به این سؤالات هستند که؛ شفافیت در کالبد خانههای تاریخی اصفهان به چه صورت تجلی مییابد؟ و اصل شفافیت در دورههای صفوی و قاجار به چه صورت نمود یافته است و در کدام دوره نمود بیشتری داشته است؟ در همین راستا، پژوهش حاضر با هدف مقایسه و تطبیق اصل شفافیت و راهکارهای بکارگرفته شده جهت نمود آن در خانههای دو دورهی مهم تاریخی شهر اصفهان، به صورت توصیفی- تحلیلی انجام شده است. بخش مبانی نظری آن، با استناد به منابع کتابخانهای و بخش میدانی و بررسی نمونههای تحقیق با بکارگیری اسناد و نقشههای تصویری معتبر، مشاهدهی مستقیم از بناها و مصاحبه با افراد متخصص، صورت گرفته است. در بخشی از کار جهت اطمینان از روایی و پایایی شاخصههای تحقیق، از پرسشنامه استفاده گردید. نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که شفافیت در خانههای صفوی و قاجاری به صورت مبانی و شاخصههایی چون «مادهزدایی و سبکی»، «نفوذپذیری و انعکاس»، «سیالیت و پویایی»، «تداوم بصری» و «سازماندهی فضایی و توالی»، نمود یافته است. هر یک از این اصول، خود با استفاده از راهکارهای خاصی در بنا، شفافیت را ایجاد میکردهاند و میتوان گفت که معماری خانههای قاجاری، مبانی و الگوهای صفوی بکارگرفته شده را ارتقا بخشیده و حتی در بخشهایی نوآوریهایی را در ایجاد شفافیت در کالبد بنا، ایجاد نموده است. در کل نمونههای قاجاری مورد بررسی، نمونههای کاملتری در بکارگیری اصل شفافیت در کالبد بنا بوده و اوج شفافیت را نشان میدهند.
سارا صادقی، احمد اخلاصی، حامد کاملنیا،
دوره 6، شماره 4 - ( 12-1397 )
چکیده
انسان از زمانی که به معماری مبادرت ورزیده، به نیازهای روحی، باطنی و حس زیبایی شناسی نیز توجه داشته است. امروزه در معماری، زیباییشناسی به دلیل عدم تبیین قاعدهمند و کاربردی، صرفاً به عوامل جزئی صوری محدوده شده است؛ در حالی که این مفهوم دارای تعریفی فراتر بوده و با ساختار، جزئیات بنا، مخاطب و محیط ارتباط تنگاتنگ دارد. معماری ایرانی که متبلور زیباییشناسی در طول سالیان متمادی بوده؛ میتواند منبعی غنی جهت اقتباس اصول زیباییشناسی در معماری باشد. مبانی کمی و کیفی در معماری سنتی، که مربوط به مقولهی زیباشناختی و اصول بصری حاکم بر ساختار و تناسبات هستند؛ منجر به بروز زیباشناختی میشود. این پژوهش سعی دارد با پاسخ به پرسش چگونگی تحقق اصول زیباییشناسی در معماری ایرانی، راهکارهایی را جهت کاربست آن در معماری معاصر ارائه دهد.
تحلیل خانههای مشهد، به دلیل داشتن پیشینهی تاریخی آن شهر -که منبعی غنی از آثار معماری است- انجام پذیرفت. در این پژوهش با استفاده از روش تحقیق کیفی یافتههای موجود در مکاتب مختلف و دیدگاههای اندیشمندان پیرامون زیباییشناسی جمعآوری و با تکنیک تحلیل محتوا، آنالیز و تفسیر شدند که معیارهای تحلیل را شکل دادند. سپس با استفاده از مستندات، 10 تیپ از خانههای تاریخی مشهد که تمامی آنها متعلق به دورهی قاجار بودند؛ با معیارهای زیباییشناسی تحلیل گردیدند. در این تحلیل، باتوجه به تحولات معماری که متأثر از تاریخ زمان خود (دورهی قاجار) بود؛ اصول فضایی و ساختاری خانههای دورهی اول و شروع دورهی دوم با معیارهای زیباییشناسی مطابقت داشتند؛ اما خانههای متعلق به دورهی دوم قاجار با عناصری چون سقفهای شیبدار و... ، مفاهیمی از قبیل کاربرد کمتر تقارن و تناسب در پلان، نما و برونگرایی بیشتر، در آنها متجلی بود که اقتباسی از معماری غرب بوده و با فرهنگ و اقلیم منطقه چندان متناسب نبود.
مهشید غلامیان، سیدعباس آقا یزدانفر، سعید نوروزیان ملکی،
دوره 7، شماره 4 - ( 12-1398 )
چکیده
با توجه به تحولات صورت گرفته در قرون اخیر، تغییرات فراوانی در نما و عناصر آن به وجود آمده که موجب آشفتگی در سیمای بصری ساختمانها شده است. این در حالی است که در طول تاریخ تا اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی اول، سبکهای معماری ادامهدهنده و تکمیلکننده سبکهای پیشین بودهاند. در اواخر قاجار این روند تکمیلی و تدریجی گسسته شده و ساختار نماهای این دوران و پس از آن از ویژگیهای دیگری برخوردار میباشد؛ این پژوهش به دنبال مقایسه تطبیقی نماهای سه شیوه دوره قاجار با اصول معماری اسلامی است. روش انجام تحقیق بهصورت ترکیبی (کمی و کیفی) و نوع پژوهش تفسیری–تاریخی و پیمایشی است. ابزار جمعآوری دادهها، مطالعات کتابخانهای، اسنادی و مشاهدات میدانی است. به همین منظور به بررسی نمای سبکها و شیوههای هر دوره و مقایسه معیارها و شاخصهای ساختار کالبدی معماری اسلامی در نماهای شهری و واحدهای عملکردی در دو ساحت کتابخانهای و میدانی پرداخته میشود. بعد از دستیابی به چارچوب نظری در این خصوص، هفت شاخصه هندسه، تناسبات، تقارن، هماهنگی، سلسلهمراتب، نظم و ریتم و وحدت در کثرت بهعنوان شاخصههای معماری اسلامی به دست آمدند. در ادامه بهصورت تصادفی ساده از هر سه شیوه در دوره قاجار، 3 بنا انتخاب و بهصورت گرافیکی شاخصههای معماری اسلامی در آنها پیاده شد؛ سپس بهمنظور انتخاب شاخصههای حائزاهمیت در هر دوره، 42 نفر از دانشجویان و 9 نفر از اساتید معماری و شهرسازی، پرسشنامه پژوهشگرساخته را تکمیل کردند. توجه به شاخصههای دارای اهمیت در هر بنا، گویای آن است که تغییر کالبدی معماری، با توجه به ساختار فکری معماری دوران خود، قابلتفسیر میباشد؛ و صرفاً تغییر فیزیکی نمیتواند در نهایت به تغییر ساختاری سبکی بینجامد.
زهرا مفتخر، کورش مؤمنی، محمد دیده بان،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1400 )
چکیده
استفاده از تناسب بهدلیل ایجاد نوعی معماری که بهدور از برداشتهای سلیقهای است و همچنین تأثیری که بر کیفیت درک یک بنا از جمله خانه دارد، در معماری سنتی ایران و بهخصوص بعد از اسلام همواره مورد توجه بودهاست. براساس مطالعاتی که تاکنون انجام گرفته، در معماری بناهای مهم و حتی در معماری خانههای شهرهای معروفی همچون کاشان، یزد، اصفهان از نوعی تناسب استفاده شده، اما تاکنون پژوهشی در خصوص استفاده از تناسب در معماری سنتی شهرهای کوچکتر صورت نگرفتهاست. حال آنکه بررسی تناسب در بناهای هر منطقه در دورههای زمانی مختلف میتواند به تکمیل اطلاعات معماری در زمینه بناهای سنتی کمک نماید گام نخست برای رسیدن به این مهم، بررسی تناسبات در مناطق مختلف است. شهر بهبهان باتوجه به قدمت چندین هزار ساله خود از این قاعده مستثنی نیست. از آنجایی که خانه به عنوان جز اساسی بناهای هر دوره محسوب میشود و حیاط، در ساختار خانههای سنتی همواره نقش محوری را ایفا میکردهاست، این پژوهش سعی برآن دارد تا به بررسی تناسب در حیاط خانههای بهبهان بپردازد. تا بتوان به سؤال اصلی این پژوهش یعنی؛ "کدامیک از تناسبات بکار رفته در معماری سنتی ایران در ابعاد حیاط و نماهای پیرامونی حیاط خانههای بهبهان بهکار رفته است؟" پاسخ داده شود. در این راستا از روش تحقیق مورد کاوی و توصیفی – تحلیلی استفاده شدهاست و براساس مهمترین تناسبات، به بررسی نسبت طول به عرض پلان و نسبت طول به ارتفاع و عرض به ارتفاع نماهای پیرامونی حیاط خانهها پرداخته شدهاست. نتایج تحقیق نشان میدهد، از میان تناسبات موجود بهکار رفته در حیاط خانههای بهبهان در هر دو دوره قاجار و پهلوی اول، بیشتر آنها از تناسبات زرین ایرانی و هندسه مربع پیروی میکنند و تناسبات طلایی 1.618 کمتر مورد توجه معماران قرار گرفته است. همچنین در ابعاد حیاط و نماهای پیرامونی حیاط بعضی خانه ها از ترکیب دو تناسب در کنار هم استفاده شدهاست و یا در قسمتی از نمای حیاطها که از دید معمار مهمتر و شاخصتر از سایر قسمتها بودهاست، رعایت و کاربرد تناسبات مدنظر بودهاست و همین امر نشان دهنده اهمیت کاربرد تناسبات در دیدگاه معماران سنتی ایران است.
نیما دیماری، نسیم گلی باغ مهیاری، محیا توران پور،
دوره 9، شماره 3 - ( 6-1400 )
چکیده
ظهور اسلام و تأکید آن بر امر آموزش، در اندک زمانی مساجد را به پایگاههای اصلی تعلیم و تربیت مبدل نمود. با گذشت زمان و گسترش این دین در سرزمینهای مختلف و همچنین توسعه علوم میان مسلمانان و افزایش جمعیت آنان، نیاز شدیدی به وجود ساختمانی برای برگزاری جلسات آموزشی احساس میشد. ازاینرو ساخت مدارس مستقل، از عصر سلجوقی آغاز و در دوره تیموری به اوج رسید. این روند از دوره صفویه به بعد با دگرگونی شکلی و ساختاری همراه گشت و ساختمانی جدید، تحت عنوان مسجد-مدرسه به وجود آمد که در دوره قاجار نیز با اندک تغییراتی مورد استفاده قرار گرفت. معماری مسجد-مدرسههای روزگار قاجار، همانند سایر ابنیه ساختهشده در این عصر پرتحول، دارای نوآوریهایی درخور توجه هستند که کمتر به آن پرداختهشده است. از آن جمله میتوان به مسجد-مدرسه آقابزرگ کاشان اشاره داشت که از دید برخی، نوآورانه و از دید عدهای دیگر، ساختارشکنانه است. اولویت بخشیدن به جهتگیری اقلیمی بجای روی کردن به قبله، ساخت شبستانی گشوده بدون توجه به نیازهای عملکردی این فضا و تاکید بر طراحی در مقطع بجای پلان، از عمدهترین نکاتی هستند که این بنا را با سایر مسجد-مدرسههای ساخته شده در ایران متفاوت جلوه می دهد. پاسخ به دلایل نامتعارف بودن این بنا را میتوان در بازخوانی مفاهیم و الگوهای معماری مسکونی کاشان و بهکارگیری مجدد آنها در مدرسه جستجو نمود. در این پژوهش، با رویکردی توصیفی-تحلیلی و با بهکارگیری مطالعات کتابخانهای، مشاهدات میدانی و بررسی و تجزیه و تحلیل اندامهای مسجد-مدرسه آقابزرگ و مقایسه جزءبهجزء آن با عناصر مشابه در 10 نمونه از بناهای مسکونیِ همدوره آن در کاشان، چنین به دست میآید که معمار این بنا، الگوهای معماری مسکونی را بهصورت هوشمندانهای در طراحی این بنای مذهبی-آموزشی بازخوانی و استفاده نموده تا بتواند در عین حفظ ظاهر کلی یک مسجد-مدرسه، با بکارگیری عناصری چون بادگیر، مهتابی، گودال-باغچه، سهدری و پنجدری در قالب الگوهای کهنی چون خانههای پایین-بالا، بروار-میانوار-بروار، و سهدری-تالار-سهدری بتواند فضایی خانه مانند، برای زندگی شبانهروزی طلاب این مدرسه طرح نماید. بدینصورت، معمار این بنا، علاوه بر تأمین کارکردهای سنتی یک مسجد-مدرسه، با خلق فضایی انسانی از طریق بهکارگیری الگوهای معماری مسکونی، برای کاربرانی که تمامی شبانه روز را در این ساختمان میگذرانند، خانهای برای طالبان علم، بنا و حس بودن در خانه را برای آنان تداعی نموده است.
رضا رحیم نیا، علی شهابی نژاد،
دوره 9، شماره 4 - ( 9-1400 )
چکیده
بخش زیادی از ساخته های دوره پایتختی قزوین در زمان شاهطهماسب تخریب شده و در حال حاضر آثار محدودی از آنها پابرجاست. بخشی از این تخریب ها به حدی بوده که حداقل نشانه های موجود از آثار نیز از بین رفته و تنها در متون و اسناد تاریخی می توان نامی از آنها را مشاهده کرد. یکی از این عناصر از بین رفته در قزوین صفوی میدان اصلی شهر است. در پایتخت های صفوی میدان بهعنوان یکی از عناصر مهم حکومت و فراتر از یک کالبد، از نگاه عملکردی نیز شایان توجه بوده است. مطالعاتی که درباره شهر صفوی قزوین انجام شده تلاش کرده اند تا فضای شهر شاهی را علی الخصوص در دوره اوج خود تصویر کنند، اگرچه که در نتایج نهایی آنها تفاوتهایی وجود دارد. درباره میدان سعادت بهطور مستقل و با بررسی تمام شواهد، مطالعه دقیقی وجود نداشته و اغلب در خلال بررسی شهر صفوی قزوین از این میدان یاد شده است. بررسی و بازخوانی تحولات تاریخی میدان نیاز به یک مطالعه دقیقتر را پررنگتر می کرد. اینکه این میدان از نظر وجوه کالبدی و عملکردی و همچنین مکانی چه ویژگیهایی داشته ساختار کلی این مقاله را شکل داده است.
در این مطالعه تلاش شده با بررسی و تحلیل اسناد و مدارک تاریخی، شواهد کالبدی و علی الخصوص توصیفات تاریخی موجود، تصویری از وضعیت میدان سعادت ارائه شود. این مطالعه با روشی تفسیری - تاریخی به تحلیل روایی و تشریحی از رخدادها و توصیفات در این باره پیش رفته است. در کنار این مطالعات پیمایش های میدانی نیز مدنظر بوده و شواهد کالبدی موجود در محل بازار و محدوده میدان بررسی شده اند. علاوه بر پرداختن به وضعیت کالبدی و عملکردی میدان در عصر صفوی، تلاش شده تا تحولات تاریخی میدان در عصر قاجار و پهلوی نیز مرور شوند. در این راستا نحوه تعامل و ارتباط بین میدان اصلی قزوین صفوی با دیگر عناصر کلیدی شهر و محدوده بازار قزوین و آثار آن مورد کنکاش قرار گرفته است. با توجه به نتایج حاصله، میدان سعادت یک میدان عمومی شهری است که در کنار بازار و دیگر عناصر کلیدی، محل بازنمایی سیاست ها و دیدارهای شاه نیز بوده است. موقعیت مکانی این میدان با دو احتمال و با توجه به نشانه های موجود و محورهای شاخص صفوی ارائه شده است. فضای میدان بعدها توسط بازار قزوین و ساختوسازهای اطراف آن پُر شده است. باید در نظر داشت که درک دقیق و قطعی مکان، ابعاد، شکل و ویژگی های میدان نیازمند مطالعات و علیالخصوص گمانه های باستانشناسانه است که باید مدنظر قرار گیرد.
دکتر مینو قره بگلو، مهندس یحیی جمالی،
دوره 9، شماره 4 - ( 9-1400 )
چکیده
رعایت جانب اعتدال از ویژگیهای آفرینش خداوندی است. انسان نیز اگر داعیه خلیفه اللهی دارد، باید در حد توان خویش متصف به صفات الهی بوده و ساختههای بشری که معماری نیز بخشی از آن است، از این خصلت برخوردار باشند. در این پژوهش برای پاسخگویی به سوال چگونگی ارتباط بین اعتدال در معماری مساجد با ایجاد حس حضور قلب در این فضا، با روش توصیفی تحلیلی، در گام نخست به شناخت مفهوم مورد نظر اسلام از اعتدال پرداخته شد و با معرفی تقرب به عنوان ملاک اعتدال، نحوه حصول مقام قرب الهی مورد بررسی قرار گرفت. در گام بعدی با بررسی حضور قلب به عنوان یکی از عوامل تقرب، مصاحبه نیمه ساختار یافتهای در همین خصوص، حول سه سامانه تشکیل دهنده مکان، یعنی سامانه کالبدی- فضایی، سامانه جمعی- رفتاری و سامانه ادراکی- دریافتی، در سه مسجد منتخب محدوده بازار تهران، انجام شد که هر سه مسجد به لحاظ قدمت، موقعیت مکانی، ویژگیهای کالبدی و جامعه مراجعین، شرایط نسبتا یکسانی داشتند. در ادامه با تحلیل محتوای مصاحبهها، پرسشنامهای نیز جهت پایایی پژوهش، از دل مقولات مستخرج تدوین و در جامعه آماری وسیعتری در مساجد مذکور به آزمون گذاشته شد و در انتها پرسشنامهها توسط نرم افزار اسپیاساس 26 و لیزرل و ترکیبی از دو آزمون تیتک نمونهای و تحلیل عاملی تأییدی مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج تحقیق حاکی از آن است که محیط مساجد مذکور، در کل تاثیر مطلوبی بر ایجاد حضور قلب در افراد داشته و در این بین، سامانه ادراکی تأثیرگذاری بیشتر و سامانه کالبدی تأثیرگذاری کمتری دارد و به همین نسبت، میتوان هر یک از سامانههای محیطی را نزدیک به طریق اعتدال تصور کرد.
خالد عزیززاده، صلاح الدین مولانایی، لیدا بلیلان اصل،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
اواسط دورهی قاجار تا دههی اول حکومت پهلوی، بخشی از معماری معاصر ایران است که دستخوش تغییرات دوران مدرنیته گردیدهاست. به مرور زمان، فرمها و اشکال مدرن، سلسلهمراتب فضایی خانهها و کالبدشان را تحت تاثیر قرار داده و سبکی تلفیقی به وجود آوردهاست. بررسی اجمالی فضاها و اجزای اصلی خانههای سنتی شهر سنندج به خوبی سیر تحول این تغییر را نشان میدهد. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی سیر تحول سلسلهمراتب فضایی ورود به خانههای سنندج در دوران گذار از دورهی سنت به دورهی مدرن میباشد. پژوهش حاضر با رویکرد نظری و به روش تاریخی-تفسیری و تحلیل محتوا انجام میگیرد. بخش نظری با روش کیفی و با توجه به ادبیات نظری گردآوری شده؛ و معیارهای تاثیرگذار بر سنجش کیفیتهای فضایی حاصل درگونههای مختلف ابنیه مسکونی، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. همچنین بخش عملی پژوهش از طریق موردپژوهی در دو مرحله انجام پذیرفته است. از این حیث، چارچوب نظری در مرحلهی نخست، بررسی مختصر اجزای خانههای دورهی سنت و مدرن، و همچنین، شناسایی خانهها بر مبنای دورههای تاریخی، به واسطه مطالعات میدانی، برداشت، عکسبرداری، ترسیم پلان خانه و بهرهگیری از مدارک و نقشههای موجود، صورت گرفتهاست. در مرحله بعدی، کلیه ابنیه مسکونی حائز شرایط، جهت تحقیق و بررسی بر اساس دادههای میدانی و مطالعات کتابخانهای، با استفاده از روش استدلال منطقی، مقایسه، تحلیل و شناسایی شده؛ و سلسلهمراتب فضای ورودی خانهها بر اساس رویکرد تحقیق، مورد تجزیه و تحلیلی قرار گرفتهاند. یافتههای تحقیق نشان میدهدکه سلسلهمراتب ورود به خانههایی با معماری قبل از دوره ناصری، متناسب و درخور با نیازهای ساکنان است که کمتر در اولویت توجه معماران دوره پهلوی قرارگرفته است. از این جهت، استفاده از فضاهای حد واسط و بینابینی در معماری، علاوه بر ایجاد محرمیت، میتواند تعریف درستی از فضاهای خصوصی و نیمهخصوصی در خانه ارائه دهد و از درهم تنیدگی درکاربری و هویت دیگر فضاها جلوگیری کند؛ و در نهایت میتواند موجب ارائه الگویی برای ایجاد محرمیت شود؛ که اصلی جدانشدنی از هویت در معماری و فرهنگ ایرانی- اسلامی است.
دکتر علی اکبر حیدری، دکتر یعقوب پیوسته گر، خانم مریم کیایی،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
طیف متنوعی از فعالیتها در یک خانه انجام میگیرد که از خصوصیترین رفتارهای مربوط به اعضا تا فعالیتهای جمعی و اجتماعی آنها را شامل میشود. سازماندهی این فعالیتها باید به گونهای باشد که ضمن تسهیل آنها در بخشهای مختلف خانه، از تداخل ناسازگار آنها نیز جلوگیری به عمل آید. این مفهوم که تحت عنوان سازگاری عملکردی شناخته میشود، ارتباط مستقیمی با موضوع راندمان عمکردی دارد. بر همین اساس تحلیل این ارتباط، مبنای پژوهش حاضر قرار گرفته است. همچنین بررسی سیرتحول این مفاهیم در جریان تحولات ساختاری معماری که بر اثر گذشت زمان حاصل شده است، از دیگر اهداف این تحقیق میباشد. بر همین اساس با انتخاب 18 نمونه از خانههای دوره قاجار در شهر تبریز سعی در بررسی این مهم شده است. علت انتخاب تبریز به عنوان قلمرو مکانی تحقیق، موقعیت استراتژیک آن در تبادل با دنیای غرب است و علت انتخاب دوره قاجار به عنوان قلمرو زمانی تحقیق نیز، آغاز ورود جریانهای نوگرا به معماری ایران در این دوره بود. تئوری پایه در این تحقیق، تئوری نحو فضا است و ابزارهای مورد استفاده جهت تحلیل نیز نرمافزارهای دپث مپ و پلاگین سینتکس در نرم افزار گرسهاپر میباشد. پس از بررسی ادبیات، شاخصهای مؤثر بر موضوع سازگاری عملکردی در خانهها استخراج و ابزارهای نحوی مناسب جهت تحلیل هر کدام در قالب چارچوب نظری تحقیق معرفی گردید. سپس با تحلیل هر نمونه در محیط نرمافزارهای مربوطه، دادههای مرتبط با هر شاخص استخراج و مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان داد که مهمترین تغییری که در این دوره بر نظام پیکرهبندی خانهها در شهر تبریز در دوره قاجار به وجود آمد، تبدیل الگوی حیاط مرکزی در اوایل و اواسط قاجار به الگوی کوشکی در اواخر این دوره است. همچنین با تغییر در نظام پیکرهبندی خانهها از الگوی درونگرا به الگوی برونگرا در اواخر دوره قاجار، موضوع سازگاری عمکردی در ارتباط با بعضی شاخصها تغییر و در ارتباط با بعضی دیگر، تغییر چندانی به خود ندیده است. این موضوع در ارتباط با راندمان عملکردی این خانهها نیز قابل ذکر است. بر این اساس میتوان چنین برداشت نمود که راندمان عملکردی، مفهومی نسبی است که بسته به شرایط مختلف، معیارهای متفاوتی بر ارتقا یا نزول آن تأثیرگذار هستند.
مهندس زهرا عزتی کرعلیا، دکتر ازیتا بلالی اسکویی، مهندس یحیی جمالی، دکتر عارف منادی،
دوره 12، شماره 2 - ( 4-1403 )
چکیده
حیاط از جمله فضاهای اصلی خانهها به خصوص در معماری سنتی ایران بوده است که نقش بسزایی در شکلگیری نظام فضایی خانهها داشته است. سوال اصلی پژوهش این است که چه ارتباطی میان سازماندهی فضایی خانههای تاریخی تکحیاطه و دوحیاطه با تعداد حیاطها برقرار است؛ و هدف پژوهش، کشف ارتباط میان تعداد حیاطها با سازمان فضایی خانههای تاریخی است. به این منظور، مولفههای تأثیرگذار بر سازمان فضایی خانههای تاریخی مورد مطالعه قرار گرفته و با روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد کیفی، به تجزیه و تحلیل مولفهها در نمونههای موردی پرداخته شده است. جامعهی آماری، خانههای قاجاری تکحیاطه و دوحیاطه شهر تبریز میباشد. بر اساس یافتههای پژوهش، در خانههای تکحیاطه و دوحیاطه عوامل مختلفی نظیر هندسه چیدمان فضایی (الگوی چیدمان مرکزی و شعاعی و الگوی هندسی فضای پیرامون حیاطها)، محوربندی (محورهای حرکتی داخلی و خارجی، محور بصری و محور تقارن) و سلسلهمراتب فضایی و دسترسی (کشیدگی حیاطها، عمق فضاها نسبت به ورودی و نفوذپذیری) در مجموع نشانگر نوع خاصی از سازمان فضایی مرتبط با هر یک از دو گونهی مذکور است. بررسی هندسه چیدمان فضایی نشانگر تفاوت در نوع قرارگیری فضاها نسبت به حیاط، تفاوت در تودهگذاری و تعداد جبهههای ساخته شده پیرامون حیاط، میزان درونگرایی نسبت به نوع حیاط، و غیره است. بررسی محوربندی نشانگر تفاوتهای موجود در مسیرهای حرکتی و ارتباطات درون فضایی، تفاوت در جهت محورهای بصری و در نحوهی رعایت تقارن، و غیره است. بررسی سلسلهمراتب نشانگر تفاوت در تقسیم عرصههای خانه، تفاوت در قرارگیری فضاها در عمقهای مختلف نسبت به ورودی با توجه به کاربری آنها، و غیره است.