16 نتیجه برای مسکن
مسعود ناری قمی، محمّد جواد عبّاسزاده،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1393 )
چکیده
بسیاری، سرآغاز مدرنیته در جامعه ایرانی را از دوران اجباری پهلوی اوّل عقبتر میبرند و نوعی حرکت خودجوش اجتماعی (امّا آرام) به سمت مدرنیته را در جامعه ایران دوره قاجار، مورد بحث قرار میدهند. این سؤال قابل طرح است که کدامیک از دو الگوی فرهنگی سنّت و مدرنیته، در آثار قاجاری، وجه غالب داشته است و اینکه آیا میتوان در فضای زیست واقعی مردم قاجاری، ردّپاهای محکمی از الگوی کالبدی ـ فرهنگی مدرنیته یافت؟ در این نوشتار، موضوع مزبور از زاویه یک موضوع خاص اجتماعی ـ کالبدی، یعنی فضای مهمان در خانه، مورد تحلیل قرار میگیرد. این نوشتار، با این پرسشها و با ورود به مصادیق مسکونی ابتدای مدرنیته به ایران (قاجار ـ اوایل پهلوی) با تأکید بر شهر تبریز، به بررسی اثر این فرهنگها در شکلگیری و تحول الگوی پذیرش فضایی مهمان در این خانهها میپردازد. بررسی فرضیه شکلگیری فضای مهمان براساس دیالکتیک «خود» و «دیگری» که پایه تحلیل مفاهیم مسکن در عصر مدرنیته غرب است، محور این بحث را تشکیل میدهد. بحث حاضر، براساس تحلیل فرهنگیـکالبدی سه نوع مسکنِ متمایز (مسکن حداکثری، مسکن حداقلی و مسکن اشتراکی) ارائه میشود که هر کدام، در پیدایش الگوی مدرن غرب مباحث نظری مشخّصی را به طور متمایز به خود اختصاص داده و از میان خانههای قاجار در تبریز نیز برای هر دسته، دو نمونۀ مطالعاتی بر اساس ویژگیهای فضای مهمان مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. روش تحقیق، تفسیری ـ تاریخی و متکی بر تحلیل متون و شواهد تصویری است. بررسی فوق نشان می-دهد که الگوهای حقیقی مدرنیته در مورد خاصّ حضور مهمان، فاصله زیادی با آنچه در ایران قاجاری واقع شده دارد و تداوم بلاتغییر سنّت در اکثر موارد وجه غالب پدیدهها است. رویکرد ایدهآلی اجتماعی مدرن تحت عنوان «غیریت زدایی» (حذف تفاوت خود و دیگری در عرصه اجتماعی بخصوص الگوی فضایی پذیرش غریبه در خانه) به شرط وجود زمینه ای قوی از تقابل (دوگانۀ خود ـ دیگری) در جامعه معنیدار می شود اما در الگوی سکونت قاجاری، با وجودِ پذیرش «خودیِ» مهمان در خانه، چنین زمینه ای متصور نیست. در واقع اکنون میتوان این نظریه را که بدون حضور رضاخان، ایران بازهم با تحولّات درونی خود به سمت مدرنیته سوق مییافت، با تردید بیشتری نگریست؛ میتوان تصور کرد که بدون تأثیر حکومت پهلوی اوّل، استحاله درونزای فرهنگی به معنی تغییر ماهیت سنّتی و اسلامی، فرضیه چندان مستحکمی برای تاریخ ایران نیست.
مهدی حمزه نژاد، زهرا صدریان ،
دوره 2، شماره 3 - ( 9-1393 )
چکیده
طرح خانه مسلمان میبایست به صورتی باشد که امکان انجام الگوهای رفتاری شریعت را در هماهنگی با ارزشها و عقاید اسلامی ساکنین فراهم سازد. دین جامع اسلام میتواند مجموعهای از اصول اساسی را به عنوان راهنما و چهارچوب برای طراحی و معماری مسکن در اختیار ما قرار دهد. با توجه به سیاستهای کلان کشور پیرامون احیای معماری و شهرسازی اسلامی-ایرانی، توجه به اصول معماری خانه در اسلام و بررسی میزان تحقق این اصول در گذشته و عصر حاضر از یک سو و میزان سازگاری آموزهها و مصادیق معماری جهان معاصر با این اصول از سوی دیگر ضروری به نظر میرسد. هدف از پژوهش پیش رو، ارائه اصول اولیه و راهکارهای پیشنهادی طراحی به منظور ارتقاء شرایط اسکان با استفاده از منابع دین و درجه اول قرآن کریم و احادیث معتبر و همچنین ارزیابی پارهای از نظریات و بناهای مسکونی معاصر بر مبنای این اصول میباشد. در این راستا با توجه به میانرشتهای بودن پژوهش، ابتدا با روش استدلالی برخی از مهمترین اصول طراحی خانه در دو دسته سلبی و ایجابی از منابع شریعت استخراج شده و سپس اصول و مصداقهای مشابه در برخی نقاط دیگر جهان با روش تطبیقی-تاریخی ارزیابی شده و در ادامه به ذکر نمونههای موردی رعایت یا عدم رعایت این اصول در خانههای گذشته و امروز پرداخته شده است. یافتهها نشان میدهد اصول معماری اسلامی از قبیل محرمیت و محصوریت، عدم اشراف، مهمانپذیری، تعادل در متراژ خانه و تزئینات که به طور عمده در بافتها و خانههای سنتی ایران رعایت میشد؛ امروزه نیز در طراحی بسیاری از خانههای معاصر مورد تأیید و تأکید نظریهپردازان و معماران مطرح جهانی بوده و در برخی موارد نیز عدم تطابق آموزهها و مصداقهای معاصر با اصول اسلامی قابل مشاهده است. از آنجا که الگوبرداری از این مصداقها میتواند موجب ناهنجاریها و آسیبهای فرهنگی در جوامع اسلامی شود؛ فرد مسلمان میبایست با بهرهگیری از اصول اسلامی و تجسم کالبدی آن، انعکاسی از دین را در طراحی مسکن مطلوب خود فراهم کند.
حسنعلی پورمند، فاطمه طباطبایی ملاذی،
دوره 3، شماره 4 - ( 12-1394 )
چکیده
مسکن در اسلام، مرکز آموزش پاکدامنی و زمینهساز جامعه ای عاری از فساد و گناه است. در قرآن مناسبترین سکونتگاه برای انسان مکانی است که با نیازهای وجودی انسان سازگاری داشته باشد و زمینه را برای دستیابی به رشد و تعالی فرد فراهم آورد. این در حالی است که عوامل یاد شده در مسکن معاصر به فراموشی سپرده شده و رنگ اسلامی بودن از مسکن ایرانی زدوده شده است. از اینرو، ساختوسازهایی به چشم میخورد که از الگوی سنتی مسکن ایرانی -که آمیخته با فرهنگ غنی ایرانی- اسلامی بوده- فاصله گرفته اند. از بین بردن شکاف ایجاد شده بین دو الگوی سنتی و معاصر نیازمند بازیابی ارزشها و اصول مورد توجه معماری سنتی میباشد. هدف از این پژوهش، در گام اول دستیابی به شاخصهای مؤثر بر نظام استقرار فضایی مطلوب از دیدگاه اسلام و سپس اولویتسنجی این شاخصها در ساختار فضایی مسکن ایرانی- اسلامی میباشد.
به این منظور ابتدا با بهرهگیری از نظریه ی داده بنیاد متنی، مدل استقرار فضایی مطلوب برای مسکن اسلامی از دیدگاه قرآن بررسی شده و سه ویژگی اصلی نظام استقرار فضایی مطلوب به همراه راهکارهای اعمال آنها در الگوی استقرار فضایی استخراج گردید. این سه ویژگی عبارتند از: الف) آسایش و امنیت زیستاقلیمی، ب) قلمرو گرایی و تفکیک عرصهها و ج) نظارت و کنترل.
در بخش دوم که به پژوهش موردی اختصاص یافته؛ میزان اعمال راهکارها در خانه رسولیان یزد مورد بررسی واقع گردیده است. در این مرحله طبق مدل استخراجی، دو راهکار جهتگیری مناسب ساختمان و استقرار مناسب ساختمان برای بررسی آسایش زیستاقلیمی، دو عامل سلسلهمراتب و ارتباط بصری بهمنظور بررسی قلمروگرایی و عوامل کنترلپذیری فضاها و امکان کنترل نفوذ به فضاها بهمنظور بررسی ویژگی نظارت و کنترل در مجموعه ارزیابی شدهاند.
ارزیابی شاخصهای مربوط به عرصهبندی فضایی و نظارت با شیوهی نحو فضایی انجام شده و دو نرمافزار A-Graph بهمنظور بررسی گراف توجیهی و شاخصهای مرتبط با نفوذپذیری، و Depthmap بهمنظور بررسی گراف نمایانی و شاخصهای بصری، مورد استفاده قرار گرفتند. در نهایت نیز شاخصهای مورد بررسی بر اساس میزان پاسخگویی به اهداف مذکور در مدل استخراجی، امتیازدهی شدند. بر این اساس مشاهده شد برقراری آسایش و امنیت زیستاقلیمی نسبت به دو ویژگی دیگر، نقش پررنگتری در نظام استقرار فضایی خانهی رسولیان ایفا کرده است.
مسعود ناری قمی، محمد مسعود امینی، مهدی فروتن،
دوره 4، شماره 1 - ( 3-1395 )
چکیده
مسکن به معنای مکان وقوع زندگی، میتواند گستره وسیعی از کیفیات را شامل شود که وجه تولیدی انسان، یکی از آنهاست. در آموزههای اسلامی، نگاه مولّد به حضور خانگی انسان، دارای مبانی مستحکمی است؛ این در حالی است که رویکرد مدرنیته به سکونت، با نگاه تفکیک کار از فراغت، منجر به «فراغتی» نگاه کردن به حضور خانگی انسان شده است؛ در این نوشتار، ابتدا با روش تفسیری تاریخی، ضمن بررسی نگرش اسلام به موضوع، تحوّل مورد نظر مدرنیته در بحث تولیدی بودن یا نبودن حضور خانگی انسان، بررسی و در سه گونه نگرش، طبقهبندی و تشریح شده است: بهینهسازی کارخانگی، حذف کار خانگی و بالاخره رویکرد تبدیل خانه به حوزه کار جمعی (اشتراکی). در این بحث نشان داده شده است که حذف کار از خانه، رویکرد اصلی مدرنیته است که اثر عمیق خود را بر سبک زندگی و قالب کالبدی آن در حوزه اسلامی نیز گذاشته است؛ سپس یک پیمایش کمی ـ کیفی در مورد میزان حضور الگوهای رفتاری ـ مکانی وابسته به تولید در خانه (با تأکید بر الگوهای مکان ـ رفتار مربوط به آشپزخانه) در میان گروه نمونهای از قشر مذهبی شهر قم انجام شده است و نتایج آن در قیاس با تعالیم اسلامی و تحولّات ناشی از مدرنیته به بحث گذاشته شده است؛ تداوم برخی الگوهای تولیدی مورد نظر اسلام، بویژه در گونه مسکنهای حیاطدار و حذف یا تضعیف برخی دیگر، ازجمله نتایج این پیمایش است. مجموعاً پیمایش مزبور، توجه به وجوه تولیدی حضور انسان در خانه را در میان قشر مورد آزمون، همچنان، با اهمیت نشان میدهد؛ به نحوی که میتوان انتظار داشت با تأمین شرایط محیطی مناسب، این رویکرد مطلوب اسلامی در سکونت، باردیگر جایگاه خود را بازیابد.
آصفی مازیار، ایمانی الناز،
دوره 4، شماره 2 - ( 6-1395 )
چکیده
شاخصهای کیفی مسکن همواره به عنوان حساسترین ابزار برنامهریزی مسکن محسوب میشوند. عرصه مسکن به منظور تأمین رشد اجتماعی، علاوه بر خود واحد مسکونی، محیط پیرامون آن را نیز در بر میگیرد. در مقاله حاضر سعی بر این بوده تا با ژرفکاوی کیفیت مسکن در خانههای سنتی ایران، معیارهایی جهت تدوین راهکارهای مؤثر برای افزایش کیفیت مسکن معاصر به دست آید. این تحقیق به روش کیفی انجام شده و برای ارزیابی نهایی دادهها از روش تحلیل سلسله مراتبی بهره گرفته شده است. شیوه جمعآوری اطلاعات بر پایه چکلیستهایی برای تکنیکهای مصاحبه، مشاهده، بررسی ویژگیهای مکانی- فضایی و سنجش طرز برخورد بوده و در این مسیر از مطالعات اسنادی و کتابخانهای و تحلیل نقشهها استفاده گشته است. بدین منظور در ابتدا نظامهای متعدد سنجش کیفیت محیطهای مسکونی مطالعه و مدلی برای ارزیابی کیفی مسکن تدوین شد. در گام دوم با بررسی عوامل اصلی مدل، 5 شاخص کیفی برای ارزیابی مسکن تعیین گشت. در مرحله بعدی پارامترهای برگرفته از چکلیستها در رابطه با هر شاخص طی بررسیهای رفت و برگشتی نسبت به دادههای دیگر شاخصها و تأثیر کلی عوامل تحقیق، تحلیل و معیارهای به دست آمده در رابطه با شاخصهای اصلی در خانههای سنتی ایران معرفی شد. سپس با تحلیل و تفسیر این معیارها و وارد ساختن تأثیرات سبک زندگی، نیازهای انسان و شرایط جامعه معاصر با امتیازدهی معیارها و الویتبندی شاخصها، راهکارهایی جهت بهبود جنبههای کیفی مسکن معاصر پیشنهاد گشت. بر اساس نتایج این تحقیق رابطه معناداری بین کیفیت خانههای سنتی، انسان، معماری و سبک زندگی گذشته وجود دارد که از سنتها و ارزشهای اصیل سرچشمه میگیرد. همچنین به ترتیب اهمیت، شاخصهای نیازهای انسان، کیفیت محیطی، کالبدی، عملکردی و ساختاری در این رابطه معنادار سهیم بودهاند که میبایست در طراحی مسکن معاصر مدنظر قرار گیرند. هر چند در مقایسه کلی همگامی متناسب تمامی شاخصهای مطرح به کیفیتی ماندگار منتج شده است.
علی یاران، حسین بهرو،
دوره 5، شماره 2 - ( 6-1396 )
چکیده
با ورود دین مبین اسلام به سرزمین ایران و همسویی تفکرات و اندیشههای برگرفته از قرآن و مفاهیم دینی-اعتقادی، با تکنیکهای ساخت در معماری ایران، معماری این سرزمین، با محتوایی مقدس، همراه شد. با گذشت زمان، گسست فرهنگی و بحران هویت، در کالبد خانهها و سیمای شهرهای ایرانی پدیدار گشت؛ بهطوریکه دیگر نمیتوان رابطهای منطقی بین معماری معاصر و معماری غنی و پرمحتوای گذشته این سرزمین یافت. در راستای حل این بحران، با توجه به میانرشتهای بودن پژوهش، ابتدا با روش استدلالی و مطالعهی استنادی، به شناخت عوامل تأثیرگذار بر فرهنگ و همچنین تأثیرات مذهبی بر کالبد فضایی خانهها پرداخته شد. سپس با بررسی و واکاوی چند نمونه از خانههای عصر قاجار در شهر اردبیل، به شناخت ارزشهای حاصل از فرهنگ و اخلاق اسلامی -که در نهایت به الگوی معماری (شکل خانهها) منجر میشود- پرداخته شد. در ادامه به ذکر ارزشهای حاصل از فرهنگ و اخلاق اسلامیِ تأثیرگذار بر مسکن و تجلی این ارزشها در کالبد فضایی خانههای مورد بررسی در این پژوهش پرداخته شد که به قرار زیر می باشد: حجاب، تعاون، طهارت، قناعت، خدامحوری و اطاعت، تواضع.
حجاب، در کالبد مسکن بهصورت تقسیم مسیرها (هشتی)، ارتباطات تعریف شدهی فضاها، بکارگیری کوبههای متمایز درب ورودی، رعایت سلسلهمراتب و دسترسی از فضای عمومی تا خصوصی، ارتباطات تعریف شده و محدود با محیط بیرون و همچنین سهولت دسترسی فضاها به هم نمود یافته است. تعاون، در کالبد خانههای مورد بررسی بهصورت اختصاص فضایی جهت ارتباط با همسایگان و اختصاص بهترین فضا (شاهنشین) به مهمان جلوهگر شده است. طهارت که از دو وجه جسمی و روانی تشکیل یافته، با قرارگیری سرویس در بیرون از خانه، تعبیهی فضایی جهت کفشکن (ایوان ورودی)، حضور گل و گیاه و بهرهگیری از نور و هوای مناسب و همچنین حضور حوض آب در فضا نمودار گشته است.
قناعت با توجه به تناسبات ابعاد کالبد خارجی (نما)، توجه به تناسبات ابعاد فضای داخلی، سادگی فرم بنا و تودهگذاری صحیح جهت کاهش مصرف انرژی در ابنیه مورد بررسی شکل یافته است. خدامحوری و اطاعت در کالبد خانههای مورد بررسی، با پرداختن به تزئینات انتزاعی (القای حس روحانی) در فضای داخل بنا، و توجه به اختصاص فضای عبادت، نمود ظاهری یافته است. تواضع نیز با توجه به پرهیز از خودنمایی و همسویی کالبد بنا با محیط (پرهیز از تشخص کالبدی) ظاهر گشته است. در نهایت، با سنجش ارزشهای فرهنگی یاد شده در خانههای قاجاریِ شهر اردبیل، نتایج حاصله نشان از تبعیت قابل قبول این خانهها از اصول عملی و ارزشهای فرهنگ و اخلاق اسلامی دارد. در پایان، با شناخت این عوامل و ارزشها میتوان به احیای معماری غنی و برخاسته از فرهنگ گذشته این سرزمین پرداخت.
مازیار آصفی، پریسا هاشمپور، مظفر مهاجری،
دوره 5، شماره 4 - ( 12-1396 )
چکیده
دین کامل اسلام هر آنچه را که در تعالی بشر نقش دارد؛ در دستورالعملهایی مادی و معنوی بصورت شایستهای نظام بخشیده است. سکونت و مسکن نیز از این مقوله مستثنی نیست. لذا؛ داشتن مسکن اسلامی حقیقی در کشور اسلامی ایران میتواند از دغدغههای پژوهشگران معماری قرار گیرد. از سوی دیگر، بحث کمبود شدید واحدهای مسکونی، کیفیت بسیار پایین ساخت و عمر کم ساختمانها در ایران و نیز توان مالی کم خریداران مسکن در ایران، از دیگر چالشهای پیشروی معماران است. راهکار مناسب برای حل این چالش از دید صاحبنظران، ساختوساز به روش صنعتی است. مسئلهی مورد بحث این مقاله، وجود نارضایتی و عدم اطمینان به رویکرد صنعتی ساخت در مواجهه با مباحث هویتی نظیر مسکن اسلامی است. با توجه به اینکه در حوزهی نظری، جامعه ایران بهدنبال یک معماری اسلامی برای مسکن خویش است؛ و از سوی دیگر در حوزهی ساخت، نیاز مبرمی به بکارگیری روشهای صنعتی ساختمانسازی احساس میشود؛ لذا ضروری است نسبت میان این دو حوزه بررسی شده و حقیقت رابطهی آنها تحلیل شود و بدین ترتیب بتوان در برخورد با این مسئله به رویکردی واقعبینانه، دست یافت. بنابراین سؤال پژوهش حاضر این است که تعامل این دو حیطهی معماری چگونه است؟ چه الزاماتی در صنعتیسازی، معماری مسکونی را از ابعاد اسلامی آن دور میسازد؟ پاسخ این سؤالات در هیچ پژوهشی بررسی نشده و در نوع خود نو و بدیع است. چنین به نظر میرسد که بسیاری از پارامترهای صنعتیسازی، علاوه بر آنکه منافاتی با ویژگیهای اسلامی یک معماری مسکونی ندارند؛ حتی در برخی موارد کاملاً منطبق و همسو با آنها هستند. در این پژوهش، جمعآوری دادهها به روش کتابخانهای و استخراج برخی شاخصها، از طریق استدلالی انجام شده است که در قالب جدول تطابق نظیر به نظیر، میان دو حیطهی مدنظر مقاله در میان اساتید آشنا به هر دو حوزه به پیمایش گذاشته میشود. تحقیق از بعد هدف مطالعه، یک تحقیق کاربردی و بر حسب اقدام محقق و روش تحقیق، توصیفی-تحلیلی است. گردآوری دادهها به روش میدانی با ابزارهای مصاحبه و پرسشنامه انجام گرفته است. تجزیه و تحلیل دادهها، به کمک تحلیل استنباطی است که بیشترین هماهنگی را با روش تحقیق توصیفی- تحلیلی دارد. تجزیه و تحلیل با کمک آزمون پارامتری مقایسهی میانگین در نمونههای جفتی با کمک مدل ای اچ پی (AHP) انجام شده است. دادههای آماری در نرمافزار اکسل آنالیز شده و اطلاعات بدست آمده در بخش بحث و نتیجهگیری، تحلیل مفهومی شده و نتیجههای نهایی بیان گردیدهاند. نتیجهی تحقیق نشان میدهد مجموع مؤلفههای صنعتیسازی در تطابق 63 درصدی با اصول فقهی و کالبدی مسکن اسلامی قرار دارند که همسویی قابل قبولی را نشان میدهد. مجموعهی مذکور در ارتباط با اصول معنایی مسکن اسلامی رقم 17- درصد را دارد که بیانگر تنافر صنعتیسازی با اصول معنایی مسکن اسلامی است. بدین ترتیب میتوان نتیجه گرفت نسبت صنعتیسازی و مسکن اسلامی یک ارتباط همسو و مثبت بوده که فقط در حوزهی «محدودیت های طراحی» وجه تنافر دیده میشود. بدین ترتیب گزینهی صنعتیسازی ساختمان، پس از رفع تنافرات اندک آن، میتواند گزینهای بهینه برای رفع مشکلات کنونی و آتی مسکن در ایران باشد.
محمدصالح شکوهی بیدهندی، علی سبحانی، سپهر ژند،
دوره 6، شماره 3 - ( 9-1397 )
چکیده
الگوی بومی سکونت، محصول سدههای متمادی از تجربهی بشر است که تلاش داشته، در انطباق با ویژگیهای فرهنگی (اسلامی) و اقلیمی (ایرانی)، معماری و شهرسازی را شکل دهد. این الگو آموزههایی را دربردارد که میتواند برای معماری و شهرسازی معاصر نیز کارآمد باشد. بنابراین، برای آسیبشناسی الگوی معاصر ساختوساز، میتوان آن را با الگوی بومی سکونت مقایسه کرد. گرچه منظور از این مقایسه، تکرار گذشته در شرایط زمانی کنونی نیست؛ اما نمیتوان از دستاوردهای تاریخی بشر نیز غافل شد و تنها درپی الگوی وارداتی سکونت بود.
نیاز روزافزون به مسکن دولتها را به مداخلهی بیشتر برای تولید مسکن، علیالخصوص برای اقشار کمدرآمد رهنمون کرده است. تا کنون شیوههای مختلفی برای پاسخ به این نیاز به کارگرفته شده است. مسکن مهر آخرین تلاشی است که در سالهای اخیر برای تولید مسکن انبوه انجام شده است. ابعاد گسترده این پروژه تأثیرات مختلفی را بر شهرهای کشور داشته است. مطالعه و بررسی این پروژه و نقد آن نیاز به معیاری مناسب دارد. بیشک مراجعه به آموزههای معماری و شهرسازی بومی کشور میتواند مبنای صحیحی برای نقد این پروژهها باشد. بر همین مبنا، مطالعهی حاضر تلاشی است برای تبیین ارزشهای موجود در معماری و شهرسازی بومی که در ساخت پروژهی مسکن مهر مغفول واقع شدهاند. این پژوهش به این پرسش پاسخ میگوید که «الگوی بومی سکونت در ایران چه آموزههایی را برای الگوی سکونت در پروژههای مسکن مهر دربردارد؟».
روش تحقیق در مطالعهی حاضر، روش تطبیقی (مقایسهی دو مورد مطالعاتی) است. این مقاله بخشی از نتایج پروژه «نقد مسکن مهر و میزان انطباق الگوهای مسکن مهر با آموزههای معماری بومی در پنج شهر نمونه» است که توسط پژوهشکده مطالعات توسعه جهاد دانشگاهی تهران و برای معاونت معماری و شهرسازی وزارت راه و شهرسازی در سال 1394 تهیه شده است. مطالعهی فوقالذکر، به مقایسهی الگوی بومی سکونت با پروژههای مسکن مهر در پنج شهر ارومیه، قزوین، کرمان، بابلسر و بندر خمیر پرداخته است. این مقاله با استناد به پیمایش انجام شده در یکی از این پنج شهر، بندر خمیر را به عنوان نمونه برگزیده است و الگوی سکونت را در دو محدودهی «محلهی صدرالاسلام» و «پروژهی مهرورزان ساحل بندر» مقایسه خواهد نمود.
یافتههای تحقیق نشان میدهد که مسکن مهر را میتوان از نظر مکانیابی، فرآیند شهرسازی، ارتباط با زمینهی اقلیمی، تعادل اقتصادی و رقابتپذیری در توسعه، هویت شهری، معماری و سیما و منظر شهری و انسجام اجتماعی نقد نمود. برای این نقدها، راه حلهای روشنی در الگوی بومی شهرسازی و معماری وجود دارد که مغفول ماندن آنها در اجرای پروژههای مسکن مهر موجب چنین مسائلی شده است.
محسن عزیزیان غروی، زینب عزیزیان غروی،
دوره 7، شماره 4 - ( 12-1398 )
چکیده
در سالهای اخیر به دلیل فاصله گرفتن آشکار معماری و شهرسازی معاصر کشورهای مسلمان از مهمترین انگاره فرهنگی این کشورها یعنی آموزههای اسلام، بحث بر روی مفهوم و ویژگیهای معماری اسلامی، در دانشکدههای معماری و شهرسازی، به یک جریان در حال رشد مبدل گردیده است. خانه بهعنوان مهمترین عنصر متصلکننده سبک زندگی و معماری، نقشی کلیدی در این گسست داشته است.
در ادبیات عامه و حتی در ادبیات آکادمیک، پیوندی ناگسستنی میان معماری سنتی کشورهای مسلمان و معماری اسلامی تصور میگردد که بر مبنای شناخت کلی افراد از دو موضوع اسلام و سنت معماری شکل گرفته است. اما برای اثبات یا رد این گزاره، دقت بالاتری نیاز است. بر این اساس، این پژوهش با هدف صحتسنجی این گزاره حداقل در خانههای نمونه مورد بررسی -که خانههای سنتی دوران قاجار و پهلوی شهر قم را شامل میشود- به انجام رسیده است.
برای استخراج شاخصهای مسکن اسلامی، از اجماع متخصصان معماری معاصر که دغدغه پژوهشی آنان از دید نگارندگان این پژوهش در زمینه «معماری مسکن اسلامی»، احراز گردد، بهرهگیری شد. به کارگیری پسوند «اسلامی» در عنوان یا محتوای کتب و مقالات این معماران معیار لازم و کافی برای ملحوظ گردیدن در این لیست قرار گرفت. بدین ترتیب چکیده نظرات دوازده معمار معاصر شامل محمدکریم پیرنیا (غلامحسین معماریان)، مهدی حمزهنژاد، محمد منان رئیسی، مسعود ناری قمی، بسیم سلیم حکیم، علی محمد رنجبر کرمانی، عبدالحمید نقرهکار، سپاهیک اومر، کامبیز نوایی و حاجی قاسمی، هشام مرتضی، محمد نقیزاده و محمدرضا بمانیان در قالب شاخصهای کلیدی ساخت مسکن اسلامی استخراج گردید. این شاخصها با احتساب تعداد تکرار و یکدست شده در جدول دیگری مرتب گردید و شاخصهای با تکرار در آثار بیش از نیمی از جامعه آماری اندیشمندان، برای تطبیق با خانههای قم انتخاب گردید. یازده شاخص با شرایط ذکر شده استخراج گردید که از این میان تنها هفت شاخص قابلیت ارزیابی با اطلاعات موجود را دارا بود. این شاخصها بر چهارده خانه انتخابی تطبیق داده شد و خانهها بر اساس میزان انطباق با معیارها نمرهدهی شدند. بر این اساس، این خانهها از مجموع 98 مورد در 82 مورد با شاخصها (83.6 درصد) مطابقت داشتند. خانههای آیتاله بروجردی، آیتاله حائری، رهبری، حلاجزاده، و سلامتی بیشترین، و خانه محمد زند کمترین مطابقت را با شاخصهای مورد بررسی داشتند. بنابر پژوهش حاضر، خانههای سنتی قم را میتوان در تا حد زیادی مطابق با نظرات معماران در خصوص شاخصهای مسکن اسلامی تلقی نمود و تصور ذکر شده در ابتدای پژوهش را اثبات میکند.
دکتر مرضیه اعتمادی پور،
دوره 9، شماره 4 - ( 9-1400 )
چکیده
بیان مسئله: توجه به وجوه هویتی معماری مسکن، در گرو تقویت ابعاد معناشناختی در طراحی از جمله بهرهگیری از اصول معماری مسکن سنتی اقلیم گرم و خشک است. از سوی دیگر بهرهگیری از نشانهها از طریق توجه به خوانش ذهنی مخاطبان، از بهترین راهکارها در معنادهی به اثر محسوب میشود. این درحالی است که به نظر میرسد کمتوجهی به مفاهیم معنامحوری چون ادراک یا خوانش ذهنی مخاطبان، در مسکنهای امروز تحت تاثیر عواملی مانند اقتصاد و یا سطحینگری در طراحیها قرار گرفته و تضعیف شده است؛ چرا که در سطوح آموزشی و اجرایی طراحی، عموماً نقش مخاطب در رابطه با محیط کمرنگ است. بنابراین نگرش عملی به معناگرایی از طریق استخراج وجوه بهرهگیری از نشانهها در مسکن سنتی، نیاز تحقیقاتی محسوب میگردد که پژوهش درصدد است تا با پاسخگویی به پرسش "چگونگی نقش نشانهها در وجوه معنایی مسکن سنتی اقلیم گرم و خشک ایران"، در راستای مرتفع نمودن آن اقدام نماید.
هدف تحقیق: هدف پژوهش، استخراج اصول معناگرایی از باب نشانهشناسی، جهت بهرهگیری در طراحی مسکن معاصر در راستای توجه بیشتر به ابعاد هویتی و معنایی محیطهای زندگی امروز است.
روش تحقیق: پژوهش در قالب روشهای «سندکاوی» و «تحلیل محتوای کیفی» تحقق یافته است. در روش تحلیل دادهها، به ارزیابی وضعیت انطباقپذیری مولفههای موثر بر خوانش ذهنی با سطوح نشانه به صورت بررسی نمونهها در حوزه مسکن سنتی اقلیم گرم و خشک ایران پرداخته میشود. محقق درصدد آن است تا نمونههای مورد مطالعه از خانههای سنتی شهر کاشان، از ویژگیهای مشترک اغلب مسکنهای سنتی به جا مانده در اقلیم مذکور بهرهمند باشد. بر این اساس سطوح نشانه، شامل «نمایه»، «نماد» و «شمایل» در ارتباط با ریزمولفههای «مکانی»، «انسانی» و «زمانی» موثر بر خوانش ذهنی تحلیل میشوند.
نتیجهگیری: بر اساس نتایج، در مسکن سنتی اقلیم گرم و خشک، از «شمایل»، «نمایه» و «نماد» به عنوان محملی جهت بیان معانی از طریق انطباق با مولفههای انسانی، محیطی و زمانی موثر بر خوانش ذهنی کاربران، استفاده میگردیده است. بنابراین یکی از راهکارهای موثر در طراحی مسکن معنامحور، بهرهگیری طراحان از ریزمولفههای «عملکرد»، «کالبد»، «مقیاس»، «سابقه تاریخی»، «تجربه فردی»، «رویداد اجتماعی»، «عوامل فیزیولوژیکی و روانشناختی»، «رفتارهای فردی و اجتماعی» مخاطبان و نیز توجه به «مولفههای موثر بر حس تعلق به مکان و اجتماع» در قالب سطوح مختلف نشانه در طراحی است.بیان مسئله: توجه به وجوه هویتی معماری مسکن، در گرو تقویت ابعاد معناشناختی در طراحی از جمله بهرهگیری از اصول معماری مسکن سنتی اقلیم گرم و خشک است. از سوی دیگر بهرهگیری از نشانهها از طریق توجه به خوانش ذهنی مخاطبان، از بهترین راهکارها در معنادهی به اثر محسوب میشود. این درحالی است که به نظر میرسد کمتوجهی به مفاهیم معنامحوری چون ادراک یا خوانش ذهنی مخاطبان، در مسکنهای امروز تحت تاثیر عواملی مانند اقتصاد و یا سطحینگری در طراحیها قرار گرفته و تضعیف شده است؛ چرا که در سطوح آموزشی و اجرایی طراحی، عموماً نقش مخاطب در رابطه با محیط کمرنگ است. بنابراین نگرش عملی به معناگرایی از طریق استخراج وجوه بهرهگیری از نشانهها در مسکن سنتی، نیاز تحقیقاتی محسوب میگردد که پژوهش درصدد است تا با پاسخگویی به پرسش "چگونگی نقش نشانهها در وجوه معنایی مسکن سنتی اقلیم گرم و خشک ایران"، در راستای مرتفع نمودن آن اقدام نماید.
هدف تحقیق: هدف پژوهش، استخراج اصول معناگرایی از باب نشانهشناسی، جهت بهرهگیری در طراحی مسکن معاصر در راستای توجه بیشتر به ابعاد هویتی و معنایی محیطهای زندگی امروز است.
روش تحقیق: پژوهش در قالب روشهای «سندکاوی» و «تحلیل محتوای کیفی» تحقق یافته است. در روش تحلیل دادهها، به ارزیابی وضعیت انطباقپذیری مولفههای موثر بر خوانش ذهنی با سطوح نشانه به صورت بررسی نمونهها در حوزه مسکن سنتی اقلیم گرم و خشک ایران پرداخته میشود. محقق درصدد آن است تا نمونههای مورد مطالعه از خانههای سنتی شهر کاشان، از ویژگیهای مشترک اغلب مسکنهای سنتی به جا مانده در اقلیم مذکور بهرهمند باشد. بر این اساس سطوح نشانه، شامل «نمایه»، «نماد» و «شمایل» در ارتباط با ریزمولفههای «مکانی»، «انسانی» و «زمانی» موثر بر خوانش ذهنی تحلیل میشوند.
نتیجهگیری: بر اساس نتایج، در مسکن سنتی اقلیم گرم و خشک، از «شمایل»، «نمایه» و «نماد» به عنوان محملی جهت بیان معانی از طریق انطباق با مولفههای انسانی، محیطی و زمانی موثر بر خوانش ذهنی کاربران، استفاده میگردیده است. بنابراین یکی از راهکارهای موثر در طراحی مسکن معنامحور، بهرهگیری طراحان از ریزمولفههای «عملکرد»، «کالبد»، «مقیاس»، «سابقه تاریخی»، «تجربه فردی»، «رویداد اجتماعی»، «عوامل فیزیولوژیکی و روانشناختی»، «رفتارهای فردی و اجتماعی» مخاطبان و نیز توجه به «مولفههای موثر بر حس تعلق به مکان و اجتماع» در قالب سطوح مختلف نشانه در طراحی است.
مژگان مهدوی، رضا سامه،
دوره 10، شماره 2 - ( 1-1401 )
چکیده
یکی از مهمترین موضوعات و نیازهای انسان در زمینهی طراحی معماری، «مسکن» است. از گذشته تا کنون همواره اصول متفاوتی برای طراحی مسکن وجود داشته که با توجّه به ضرورتهای مورد توجه کاربران مورد استفاده قرار گرفتهاند. مجموعهی نیازها و سبک زندگی انسانها نشان داده که برخی ویژگیها در تمامی مسکنهای طراحی شده یکسان و مشترک است. این ویژگیهای مهم در بسیاری از منابع تخصصی معماری که بدین امر پرداختهاند، تحت عنوان اصول، معیارها و شاخصهای طراحی مسکن گردآوری شده و مورد استفادهی طراحان و پژوهشگران در حوزهی مسکن قرار گرفتهاند. از این رو منابع گوناگونی میتوان یافت که ضمن پرداختن به مقولهی مسکن، هر کدام از زاویهی خاصی آن را مورد مطالعه قرار دادهاند. برخی از این منابع ویژگیهای عام یک مسکن مناسب و مطلوب را برشمردهاند و برخی دیگر اصول خاصی را برای طراحی آن معرفی نمودهاند. مقاله حاضر ضمن مرور آن منابع، این اصول را بصورت درجهبندی شده بر اساس اهمیت ارائه نموده است. پرسش اصلی آن است که چگونه میتوان این اصول را اولویتبندی کرد و به لحاظ اهمیتِ آنها را در طراحی مورد توجه قرار داد. بنابراین هدف پژوهش حاضر، بررسی حداکثری کتب و مقالات معماری در حوزهی مسکن به منظور تحلیل و ارزیابی اولویتها و ارزشگذاری اصول طراحی است. در این پژوهش با روش تحلیلی و توصیفی دادههای حاصل از منابع و همچنین با تکیه بر راهبرد منطقی نتایج مورد نظر حاصل شد. بنابراین روش اصلی، ارزشگذاری کمی دادههای کیفی بوده و معیارهای طراحی در منابع تحصصی معماری به گونهای درجهبندی شدهاند که اهمیت آنها مشخص گردد. در این راستا رهیافت کلی پژوهش مبتنی بر استدلال قیاسی بوده که پس از مراحل گردآوری و دستهبندی دادهها، تحلیل منابع بر مبنای مقایسه انجام شده است. سرانجام یافتههای پژوهش نیز در قالب معیارها درجهبندی شده و بر اساس میزان فراوانی آنها به شکل جدول و نمودار ارائه گردیده که مطابق آنها، میزان توجه به اولویتها در منابع مورد مطالعه نسبت به معیارهای طراحی مسکن بیان شده است.
محبوبه السادات میرشمسی، استاد محسن وفامهر، دکتر حیدر جهان بخش، دکتر زهرا برزگر،
دوره 11، شماره 4 - ( 8-1402 )
چکیده
در آیات شریف قرآنی و سنت پیامبر(ص) و ائمه اطهار(س) به مکانهای عبادت، آموزش، و سکنی اشارات متعدد شده است. از طرفی متون دینی به نور و مفاهیم آن بسیار پرداختهاند. معماری نیز از دیرباز، تجلیگاه احساسات ناب بشری و بستر تحقق کمالات متعالی انسان بوده است. با توجه به جایگاه و مفهوم نور، این مقاله با هدف پاسخ به این سوال که معماری اسلامی در یک الگوی تلفیقی چگونه پاسخگوی دستیابی به نور روز بوده و چگونه میتوان از تکنیکهای آن در معماری معاصر بهره گرفت؟ به بررسی نور روز از طریق سنجش سه شاخص شدت روشنایی، فاکتور نور روز، و عمق نفوذ در یکی از بیبدیل ترین الگوی تلفیقی سه کاربری مسجد- مدرسه- مسکن، حوزه علمیه سنتی منصوره شیراز پرداخته است. بهدلیل ساعات کمتر حضور خورشید در آسمان زمان سنجش نور روز در اعتدال زمستانی، روز اول دیماه از ساعت 8 تا 17 درنظر گرفته شده است. دادههای شاخصها به ترتیب به روشهای اندازهگیری (دستگاه لوکسمتر)، محاسبات عددی (فرمول اولگی) و محاسبات هندسی در سه کاربری عبادتگاه، مدرس، و حجره در جهت انتخابی یکسان جنوبشرقی جمعآوری و دادهها به دو روش کمی مقایسهی تطبیقی با استاندارد لیید و انجمن روشنایی و نورپردازی ایران و روش کیفی تحلیل شد. نتایج حاکی از پاسخگویی مطلوب معماری اسلامی- ایرانی در بهرهگیری نور روز با تکنیکهای مختلف در فضاهای مورد مطالعه طی بازه زمانی عملکردی می باشد. شدت روشنایی در مدرس مابین 200 تا 500 لوکس و در حجره مابین 150 تا 500 لوکس با استانداردهای مطروحه منطبق است. فاکتور نور روز در مدرس بین 2 تا 5 درصد و در حجره تا 11 صبح منطبق با استاندارد است. اما شدت روشنایی و فاکتور نور روز در مسجد فاقد استاندارد است و در مطاعات آتی نیاز به بررسی و تدوین دارد.
شیما اسلام پور، سعید میرریاحی، سوزان حبیب،
دوره 11، شماره 4 - ( 8-1402 )
چکیده
در دهههای اخیر بهدنبال تغییرات در حوزههای مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی، انواع گوناگونی از مسکن شکل گرفته است. در این راستا مسکن اجتماعی بهعنوان یکی از اشکال پاسخگویی به نیاز مسکن میباشد. مسکن اجتماعی مسکنی است که با امکان اختلاطنشینی از شکلگیری آسیبهای اجتماعی جلوگیری نموده و موجب انسجام اجتماعی در جامعه میگردد. با توجه به آنکه در ایران، طراحی اینگونه از مسکن، با نگاهی جامع پیش میرود، تحقق امر سکونت با رویکردی معناشناسانه، بهدلیل گسترش روزافزون سکونتگاههای بیکیفیت در شهرها، ضروری بهنظر میرسد تا در چنین سکونتگاههایی بتوان فضاهایی منطبق بر نیازهای انسان را طراحی نمود. هدف مقاله حاضر بازگشت به مفهوم سکونت و تبیین ابعاد پنهان آن در مسکن اجتماعی با رویکردی معناشناختی و بهمنظور دستیابی به سیاستهای طراحی در جهت ارتقای کیفیت اینگونه از مسکن میباشد. این مقاله با رویکردی کیفی و به روش تحلیل محتوای کیفی و در حوزه معماری انجام شده است. دادهها با استفاده از اجماع سه شیوه (مطالعات کتابخانهای، مشاهده، و مصاحبه) جمعآوری شدهاند. در ادامه، دادههای بدست آمده در محیط نرمافزار MAXQDA20 تحلیل شده، سپس با استفاده از کدگذاری، دادهها به مفاهیم، مقوله و سپس به ابعاد تبدیل شده است. با توجه به مطالعات انجام شده، چهار بعد شامل کالبدی- ساختاری، اجتماعی- فرهنگی، ادراکی- زیباشناختی، و زیستمحیطی، ابعاد پنهان سکونت در مسکن اجتماعی میباشند که هر کدام اشاره به معنایی از نیازهای انسان دارند. بدینترتیب زمانی انسان میتواند در جایی به مفهوم واقعی، سکنا گزیند که آن مکان فراتر از توجه به بعد کمی، بازنمایی از توجه به ابعاد وجودی او که همانا بعد جسمانی- روحانی، اجتماعی، معنوی، و روانی است، باشد تا همه جنبههای نیازهای مختلف او را برطرف نماید.
ا پارسا موسوی نیا، ندا سادات صحراگرد منفرد، علی غفاری،
دوره 11، شماره 4 - ( 8-1402 )
چکیده
بحث مسکن دارای ابعاد فراتر از معنای فقط سرپناه میباشد که از این ابعاد، بعد اجتماعی بهعنوان سنجه رشد هر جامعه محسوب میشود. یکی از عوامل بعد اجتماعی، میزان و چگونگی تعاملات اجتماعی در میان ساکنین آن جامعه است. با این حال در ساختهای جدید کمتر به بعد اجتماعی توجه میشود. با مطالعه در این حوزه اهمیت اختصاص فضای مناسب برای تعامل ساکنین مجموعه به خصوص فضای باز و نیمهباز مشخص میشود. هدف این پژوهش استخراج و شناسایی معیارهای فضای باز و نیمهباز در واحد همسایگی موثر بر تعاملات اجتماعی است. در این پژوهش در گام مرور ادبیات با روش توصیفی-تحلیلی معیارهای پر تکرار با ظرفیت اثرگذاری بالا که تواماً فضای باز و نیمهباز و تعاملات اجتماعی را مد نظر قرار داده بودند شناسایی شدند. سپس با استفاده از روش استقلال منطقی معیارهایی که جداگانه در تعاملات و یا فضای نیمهباز وجود دارد بررسی و اشتراکات آنها گرفته شد که بهعنوان معیارهای جدید شناسایی شده و فراوانی تمامی معیارهای از طریق تحلیل محتوا به دست آمد. سپس با استفاده از تکنیک آنتروپی شانون وزن تمامی معیارها به دست آمد. یافتهها نشان میدهد معیارهای با اولویت به ترتیب عبارتند از دسترسی به فضاهای جمعی، تعریف بدنهها و هویت جدارهها، فضای توقف و تفکر و تجمع، سلسلهمراتب میان عناصر و فضاها، سهولت دسترسی، معیار تأمین قلمرو فضایی مربوط به معیارهای جدید شناسایی شده است که جزو مولفهها با وزن بالاتر است.
مهسا نوروزی، میترا غفوریان، زهرا برزگر،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
الگوی مسکن مبتنی بر دین اسلام در جهت ایجاد سکونت و کسب آرامش برای خانواده، وابسته به پاسخگویی نیازهای ثابت و متغیر آنها است. با توجه به اینکه کالبد مسکن ظرفی است که اجتماع خانواده در آن شکل میگیرد، نیاز به انطباقپذیری مسکن با رشد خانواده بهعنوان نیازهای متغیر و پاسخگویی به آن در طول زمان در جهت رسیدن به پایداری اجتماع خانواده حائز اهمیت است. در این بین، قابلیت توسعهپذیری با ایجاد سازگاری و یا تغییر در اجزای مسکن، متناسب با تغییر نیازهای ساکنان، میتواند علاوه بر پایداری اجتماعی، در پایداری اقلیمی نیز موثر واقع شود. با توجه به مصرف بالای انرژیهای فسیلی، طراحی و ساخت ساختمانهای مسکونی همساز با اقلیم در راستای کاهش مصرف انرژی ضروری است. در واقع استفاده از حیاطهای خصوصی در طبقات واحدهای مسکونی، علاوه بر ایجاد بستر توسعه جدارههای ساختمان، به تأمین نور فضاهای داخلی و کنترل شرایط اقلیمی کمک میکند. هدف از پژوهش حاضر شناسایی الگوی بهینه مسکن توسعهپذیر اجتماعی-اقلیمی متناسب با رشد خانواده میباشد. بدین ترتیب، سوال تحقیق در جستجوی الگوی مسکنی که علاوه بر توسعهپذیری اجزای مسکن در حیاط آپارتمان، بهرهوری اقلیمی را نیز تأمین کند، شکل گرفت. مقاله حاضر به موضوع پایداری اجتماعی در مسکن بهواسطه بررسی توسعه اجزای آن در حیاط آپارتمان پرداختهاست و به موضوع پایداری اقلیمی با سنجش میزان تابش دریافتی دیوارهای قابل گسترش آن در حیاط، توجه کردهاست. استفاده از دو روش کیفی و کمی برای شناسایی الگوی مسکن توسعهپذیر اجتماعی-اقلیمی، در مرحله اول منجر به ارائه الگوهای توسعهپذیر A، B، و C در حیاط آپارتمان مسکونی شده است. سپس بر اساس روش کمی با شبیهسازی الگوها در نرمافزار انرژیپلاس، الگوی بهینه شناسایی شد. نتیجه پژوهش با مقایسه توامان میزان تابش دریافتی بدنههای جنوبی، شرقی، و غربی واحدهای همجهت در ماههای سرد، معتدل و گرم، بهترین واحدها را در جهت جنوبغربی متعلق به ساختمان B، در جهت شمالشرقی، و شمالغربی متعلق به ساختمان C و در جهت جنوب شرقی متعلق به ساختمان A و C بصورت مشترک معرفی میکند.
مونا برجیان بروجنی، سید عباسآقا یزدانفر، نداسادات صحراگرد منفرد،
دوره 12، شماره 3 - ( 7-1403 )
چکیده
کودکی مهمترین دوران زندگی انسان است و رشد هر جامعه در گرو افزایش سلامت کودکان آن است. از آنجا که کودکان بیشترین زمان خود را در خانه سپری میکنند، طراحی محیطهای مسکونی به شدت روی آنها و به ویژه سلامتیشان تاثیرگذار است. متاسفانه امروزه طراحی محیطهای مسکونی، اغلب تنها براساس خواستههای بزرگسالان بوده و عادات روزمره کودکان را در مسیر تغییرات نگرانکنندهای قرار دادهاست. این تغییرات از قبیل افسردگی، چاقی، رفتار پرخاشگرانه، آسم، سلامت کودکان را تهدید میکند. لذا پژوهش پیشرو با هدف "اولویتبندی مولفههای طراحی در یک مجموعه مسکونی که بر سلامت کودکان موثرتر واقع میشوند" انجام گرفته است. به این منظور، ابتدا با مرور منابع به روش توصیفی-تحلیلی، مولفه های محیط مسکونی موثر بر سلامت کودک استخراج شد. سپس به کمک روش پیمایشی، پرسشنامهای بر اساس مولفه ها تدوین شد. جامعه آماری متشکل از 4 گروه معماران کودک، روانشناسان کودک، والدین کودکان و نهایتا مربیان کودک و در مجموع 100 نفر تعریف شد. در ادامه، با تحلیل پاسخنامهها به کمک آزمون فریدمن و آنتروپی شانون، مهمترین مولفههای محیطی سلامت کودکان در مجموعههای مسکونی از نگاه هر یک از این 4 گروه بدست آمده و در مقایسه باهم قرار گرفت. نتایج حاصل شده حاکی از آن بود که مهمترین اشتراک بین 4 گروه بحث ایمنی و امنیت است که بدیهی ترین مولفهای است که تامین آن در ساختار فضای متناسب با کودک باید تامین شود. بعد از این اصل میتوان بیان داشت که در حالی که معماران فضای بازی را به عنوان یک فضا با کارکرد آموزشی-اجتماعی-روانی- فرهنگی می بینند، برای والدین نور کافی و راحتی خیال آنها از رشد مادی کودک در شرایط بهینه مطرح است. روانشناسان با نگاه خود به دنبال گسترش پیوند کودک با همنوعان و تقویت تعاملات برای دستیابی به مهارت های اولیه زندگی برای رسیدن به استقلال کودک هستند و آن را اولویت میدانند و مربیان نیز به نوعی با والدین دغدغه تامین نور کافی برای رشد اولیه کودک را مد نظر دارند.