13 نتیجه برای معماری ایران
فائزه شفیعیان داریانی، محمدرضا پورجعفر، علیرضا قبادی،
دوره 2، شماره 4 - ( 12-1393 )
چکیده
این مقاله منتج از پژوهشی است هدفمند در جهت بررسی معنای عمیق ماندگاری در معماری ایران در دورهی اسلامی و مقایسه با مفهوم پایداری و معماری پایدار در دوران معاصر. به نظر میرسد تعریف و تحقیق چندانی در باب علل و عوامل ماندگاری در معماری ایران انجام نشده است. آنچه که به صورت محدود انجام گرفته بیشتر به بیان توصیفی از بناهای ادوار مختلف معماری ایران پرداخته است. به دلیل نزدیکی معنای این دو واژه به یکدیگر، مرزبندی چندان مشخصی هم بین واژهی ماندگاری با پایداری تا به امروز صورت نگرفته است. هدف از این پژوهش ضمن بیان تفاوت اساسی بین دو مفهوم ماندگاری و پایداری در معماری ایران، بیان ویژگیها، عوامل و اصول مؤثر بر معماری ماندگار است. لذا این پژوهش در پی یافتن چرایی و رمز ماندگاری و جاودانگی در مجموعه آثار معماری به جا مانده از دوران گذشته است. معماری ایرانی شاهد استفاده از الگوهای ماندگاری بوده است که به دلیل بیتوجهی معماران معاصر به این گنجینه عظیم و پذیرش بیچون و چرای معماری مدرن و وارداتی، بیم آن میرود که این الگوها بهدست فراموشی سپرده شوند. پدیدههای مذکور هم به لحاظ فرهنگی- ساختاری و هم کارکردی نقش معنیداری درجامعه ایفا مینمایند. لذا در مقاله حاضر، پس از بیان معنای واژههای ماندگاری و پایداری و مقایسهی لغوی آنها با یکدیگر، به بیان دیدگاههای صاحبنظران درباره راز ماندگاری و مفاهیم پایداری پرداخته است. نتایج این پژوهش بر این مهم استوار است که معماری زنده بهعنوان عامل ماندگاری و جاودانگی معماری امروز مطرح میشود و برای تبیین موضوع زیگورات چغازنبیل، مجموعه مذهبی- سیاحتی میدان نقش جهان، بازار تبریز و میدان آزادی مورد بررسی قرار میگیرد. پژوهش حاضر به لحاظ ماهیت موضوع از گونهی استدلال منطقی است؛ لذا درانجام این پژوهش، برای جمعآوری اطلاعات از تکنیکهایی مثل اسناد و مدارک در بستر مطالعات کتابخانهای، پرسشنامه استفاده شده است. نتایج تحقیق حاضر بر این مهم استوار است که تفاوت اساسی معماری ماندگار و پایدار در وجود عنصر معنی و معنویت است. علاوه بر این مشخصه، توجه به فرهنگ و استفاده از کهنالگوهای ماندگار و توانایی جذب مخاطب را میتوان از دیگر تفاوتهای میان معماری ماندگار و پایدار بیان نمود.
اسدالله جودکی عزیزی، سیدرسول موسوی حاجی، رضا مهرآفرین،
دوره 2، شماره 4 - ( 12-1393 )
چکیده
معماری ایرانی بهلحاظ شکلی از الگوهای متنوعی پیروی میکند که بسیاری از آنها قبل از آنکه در معماری عرضه شوند؛ در آثار هنری تجربه شدهاند. با نگاهی عمیق به این آرایهها در آثار هنری و طرحهای معماری، رگههایی از تصورات کیهانی سازندگان به چشم میخورد. تقسیمات «نُهبخشی» شکل مربع، طرح «چهارباغ» و «چهارصفه» از مهمترین این الگوها بهشمار میروند. پژوهش حاضر سعی دارد تا طرح چهارصفه را که بیشتر با نام «چهارایوانی» معرفی و مطالعه شده است؛ مورد بررسی قرار دهد. علیرغم پژوهشهای مهم، متنوع و متعددی که در معماری ایرانی انجام گرفته است؛ تاکنون مطالعات درخورِ توجه و جدی که به شناخت کامل و رسا از پلانهای چهارصفه/ چهارایوان بیانجامد؛ صورت نپذیرفته و بهتبع آن، گونهشناسی دقیقی نیز از این طرح ارائه نشده است. نتایج این پژوهش که با توجه به هدف، از نوع تحقیقات بنیادی و با توجه به ماهیت و روش از نوع تحقیقات تاریخی- توصیفی است؛ آشکارا نشان میدهد که در ورود این طرح به آثار هنری و معماری، غیر از ملاحظات اقلیمی، نوعی جهانبینی کهن نیز تأثیر داشته است.
تقسیم چهاربخشی جهان در کیهانشناسی سنتی از یک سو و از سویی دیگر، تصورات کهنی که زمین را به چهارتاقی تشبیه کرده و در عین توجه به چهارسو به مرکز، گرایش ویژهای داشته است؛ در شکلگیری و رونق این طرح و طرحهای مشابه مؤثر بودهاند. طرح چهارصفه که بهخوبی با معماری ایرانی منطبق شده بود؛ علاوه برآنکه به کارکردهای گوناگون پاسخ مناسب دادهاست؛ نیازهای اقلیمی و محیطی سازندگان را نیز بهشایستگی مرتفع ساخته است. گونهشناسی این طرح را میتوان در دو دستهی کلی جای داد؛ پارهای دارای میانسرا و دستهای دیگر، فاقد میانسرا هستند. گروه اول در یک استاندارد مشخص، از ابتدای شکلگیری تا سدههای اخیر در پلانهای موسوم به چهارایوانی پایدار ماندهاند و گروه دوم، خود به دو نوع مشخص تقسیم میشوند؛ در تعدادی، طرح کلی در عدد پنج تقسیم میشود و گروهی دیگر، کالبد بنا را در تقسیم نُهبخشی نمایش میدهند که با الگوی «نُهگنبد درونگرا» در تَباین هستند.
افسانه خاتونآبادی،
دوره 3، شماره 4 - ( 12-1394 )
چکیده
شرایط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در هر جامعه در پیدایش و رواج انواع هنرها نقشی اساسی دارد. تغییر در این شرایط، تغییر در سبکهای هنری را سبب میشود. این پژوهش، در پی پاسخگویی به این پرسشهاست که آیا شرایط ویژهی اجتماعی و فرهنگی در هر برههی تاریخی تأثیری مشابه بر سبکهای شعر فارسی و معماری مساجد ایرانی بر جای گذارده است یا خیر؛ و اگر آری، این همانندیها بر چه دلالت دارد. علاوه بر این، آیا میتوان عناصری یافت که در همه سبکها و همه دورهها تکرار شود؛ و اگر آری، وجود این عناصر مشترک را چگونه میتوان تفسیر نمود.
پژوهش توصیفی- تحلیلیِ حاضر، برای یافتن پاسخ پرسشهای فوق، با مقایسهی ویژگیهای سبکشناختیِ شعر فارسی و معماری مساجد، به این نتیجه میرسد که در هر دورهی تاریخی، سبکهای شعر و معماری، شباهات عمیقی با یکدیگر داشتهاند؛ به طوری که میتوان سبک خراسانی در معماری را متناظر با سبک خراسانی در شعر به حساب آورد. سبک رازی را متناظر با سبک دورهی سلجوقی، شیوهی آذری را با سبک عراقی و سبک معماری اصفهانی را با سبک شعر اصفهانی (هندی) قرین دانست. این شباهتها وجود ندارد مگر به علت وجود روحی مشترک در ارکان گوناگون فرهنگی جامعه. این روح مشترک، دو ساحت دارد: 1- ساحت زمانمند (روح زمانه= روح دوران): این ساحت در هر دوره بنا بر مقتضیات همان دوره (شرایط ویژهی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی) سبب بروز و ظهور همانندی بین سبکهای هنری میشود؛ اما در ضمن از آن جا که زمانمند است، حاوی وجوه افتراق با دورههای قبل و بعد نیز هست. 2 - ساحت فرازمانی (روح ملت): این بعد مشتمل بر پارهای عناصر تکرار شونده است که در ادوار مختلف و در سبکهای هنری گوناگون، حضوری ثابت دارند؛ بدون این که تحت تأثیر عوامل بیرونی قرار گیرند؛ یا منتسب به سبکی خاص باشند. این عناصر تکرارشونده، در مجموع، شاکلهی واحدی را میسازند که همان «روح ملت» ایران است.
نرگس کریمی، رضا ابویی، داریوش حیدری،
دوره 6، شماره 3 - ( 9-1397 )
چکیده
دیوار هو به عنوان یک سازهی پشتیبان در عرصهی معماری مورد استفاده قرار گرفتهاست. این سازهی تحتِ فشار از پیشروی نیروهای رانشی ممانعت کرده و باعث ایجاد ایستادگی و پایداریِ سازهی اصلی در مقابل هرگونه حرکتِ افقی میگردد. بررسی مراجعِ مربوط به سازههای معماری روشن میکند که تحقیقاتِ اندکی به سازههای پشتیبان و بالاخص دیوارهای هو در ایران اختصاص داده شدهاست و پاسخ روشنی برای این سؤال که: بر اساس چه سنجههایی میتوان گونههای دیوارهای هو را بررسی نمود و این گونهها چیستند ارائه نشدهاست. از سویی مطرح بودن مبحث دیوارهای هو در حوزهی تخصصی مرمت بنا به عنوان یک شیوهی درمان، نیاز به تحقیق در این خصوص را به صورت مبرم میطلبد. هدف این پژوهش، مطالعه و شناخت دیوارهای هوی در ایران است. بنابراین ابتدا با تکیه به مطالعات کتابخانهای و سپس با تحقیقات میدانی و بررسی 100 نمونهی در دسترس، شناخت و گونهشناسی دیوارهای هوی معماری ایرانی، مورد نظر قرارگرفت. برآمد اصلی این تحقیق، شناخت گونههای دیوارهای هو مبتنی بر سنجههای شکلی، موقعیت قرارگیری دیوارهای هو در پلان، مصالح بهکاررفته در آنها و زمانِ ساخت میباشد. مطالعهی روند گونهشناسی در نمونههای بررسیشده، نشان داد که گونههای توپُر با پلان مستطیل و مقطع ترکیبی(مستطیل و مثلث)، کاربردیترین دیوار هو از 100 نمونهی مورد بررسی میباشد. سهولتِ ساخت و ایفای بهترین عملکرد سازهای این دیوارهو میتوانداز دلایل استفادهی معماران باشد که بر شناخت و آگاهیِ تجربیِ آنها استوار بودهاست. در گونههای دیوارهای هوی دارای بازشو نیز نوعِ یکطبقه با پوشش درگاهی از نوع مازهدار بیشترین پذیرش را از سوی معماران به خود اختصاص دادهاست. ازدستاوردهای این پژوهش، راهکارهای علمی برای مرمتگران و معماران به منظور طراحی گونههای دیوارهای هو در مرمت بناهای تاریخی ارائه میدهد.
سارا صادقی، احمد اخلاصی، حامد کاملنیا،
دوره 6، شماره 4 - ( 12-1397 )
چکیده
انسان از زمانی که به معماری مبادرت ورزیده، به نیازهای روحی، باطنی و حس زیبایی شناسی نیز توجه داشته است. امروزه در معماری، زیباییشناسی به دلیل عدم تبیین قاعدهمند و کاربردی، صرفاً به عوامل جزئی صوری محدوده شده است؛ در حالی که این مفهوم دارای تعریفی فراتر بوده و با ساختار، جزئیات بنا، مخاطب و محیط ارتباط تنگاتنگ دارد. معماری ایرانی که متبلور زیباییشناسی در طول سالیان متمادی بوده؛ میتواند منبعی غنی جهت اقتباس اصول زیباییشناسی در معماری باشد. مبانی کمی و کیفی در معماری سنتی، که مربوط به مقولهی زیباشناختی و اصول بصری حاکم بر ساختار و تناسبات هستند؛ منجر به بروز زیباشناختی میشود. این پژوهش سعی دارد با پاسخ به پرسش چگونگی تحقق اصول زیباییشناسی در معماری ایرانی، راهکارهایی را جهت کاربست آن در معماری معاصر ارائه دهد.
تحلیل خانههای مشهد، به دلیل داشتن پیشینهی تاریخی آن شهر -که منبعی غنی از آثار معماری است- انجام پذیرفت. در این پژوهش با استفاده از روش تحقیق کیفی یافتههای موجود در مکاتب مختلف و دیدگاههای اندیشمندان پیرامون زیباییشناسی جمعآوری و با تکنیک تحلیل محتوا، آنالیز و تفسیر شدند که معیارهای تحلیل را شکل دادند. سپس با استفاده از مستندات، 10 تیپ از خانههای تاریخی مشهد که تمامی آنها متعلق به دورهی قاجار بودند؛ با معیارهای زیباییشناسی تحلیل گردیدند. در این تحلیل، باتوجه به تحولات معماری که متأثر از تاریخ زمان خود (دورهی قاجار) بود؛ اصول فضایی و ساختاری خانههای دورهی اول و شروع دورهی دوم با معیارهای زیباییشناسی مطابقت داشتند؛ اما خانههای متعلق به دورهی دوم قاجار با عناصری چون سقفهای شیبدار و... ، مفاهیمی از قبیل کاربرد کمتر تقارن و تناسب در پلان، نما و برونگرایی بیشتر، در آنها متجلی بود که اقتباسی از معماری غرب بوده و با فرهنگ و اقلیم منطقه چندان متناسب نبود.
سجاد سلیمانزاده، فرح حبیب، ایرج اعتصام،
دوره 7، شماره 2 - ( 6-1398 )
چکیده
مجتبی پوراحمدی، مهدی سهرابی،
دوره 7، شماره 2 - ( 6-1398 )
چکیده
در طراحی کاربندی بر روی یک زمینۀ مشخص، تعیین تعداد اضلاع کاربندی مرحلهای حیاتی محسوب میشود. با توجه به خصوصیات هندسی کاربندیها، هر کاربندی برای هر زمینهای قابل استفاده نمیباشد. در پژوهش حاضر، روش طراحی کاربندی در آثار سه تن از اساتید و معلمان معماری سنتی ایران شامل استاد پیرنیا، استاد شعرباف و استاد لرزاده مرور و بررسی میشود. در هیچ یک از این منابع برای پاسخگویی به مسألۀ مورد اشاره، یک روش علمی دقیق مطرح نشده است و به نظر میرسد یافتن پاسخ مناسب برای این مسأله بیشتر به آزمون و خطا موکول شده که به یافتن جوابهای تقریبی میانجامیده است. تنها استاد پیرنیا از یک فرمول تجربی ساده برای تعیین تعداد اضلاع کاربندیهای یکپا سخن گفته که این فرمول نیز محدودیت های خاص خود را داشته است. هر چه جوابهای به دست آمده برای نحوۀ تقسیمبندی مستطیل زمینه با رواداری بیشتری حاصل آمده باشد؛ شمسه کاربندی دارای اعوجاج بیشتری خواهد بود و به جای دایره به سمت بیضی تمایل پیدا مینماید. پژوهش حاضر این مرحلۀ حساس از طراحی کاربندی را به صورت یک مسألۀ ریاضی صورتبندی مینماید و با نگارش برنامهای به زبان میپل، ابزار علمی دقیقی برای حل آن در اختیار طراحان قرار میدهد. برای اجرای برنامه، تعیین یکپا یا دوپا بودن کاربندی مورد نظر، اندازۀ طول و عرض مستطیل زمینه و نهایتاً مقدار رواداری قابل قبول الزامی است. پس از ورود این اطلاعات، محاسبات انجام میشوند و پاسخهایی که در محدودۀ رواداری قابل قبول قرار دارند؛ به ترتیب از دقیق ترین پاسخ ها تا کمدقتترین آنها در خروجی برنامه درج میشوند. دقت بسیار بالا و امکان بررسی تعداد نامحدود گزینهها در زمان بسیار کوتاه (در نسخۀ فعلی هزار گزینه که البته به سادگی نیز قابل تغییر است) از مزایای برنامه پیشنهادی میباشد. پس از معرفی روش ریاضی و نگارش برنامه موردنظر، نمونهای از کاربرد این برنامه جهت طراحی کاربندی یکپا و دوپا بر روی یک زمینه واحد به نمایش گذاشته میشود. در ادامه، فرمول تجربی استاد پیرنیا توسط برنامه موردنظر به محک آزمایش گذاشته میشود. نتیجۀ آزمون نشان میدهد که این فرمول سنتی در حیطۀ کاربرد محدود و متعارف خود، میتوانسته پاسخ های نسبتاً دقیق و قابل قبولی را تولید نماید. در نهایت، بحثی دربارۀ نتایج و کاربردهای پژوهش ارائه میشود.
جمالالدین مهدی نژاد، حمیدرضا عظمتی، علی صادقی حبیبآباد،
دوره 7، شماره 2 - ( 6-1398 )
چکیده
ایران کشوری دارای معماری با ارزش دیرینه است. دیرزمانی است که صاحبنظران متفقالقول بر حفظ، احیا و باززندهسازی ارزشهای گذشته ایران به منظور حفظ ارزشهای فرهنگی نماینده هویت ملی هستند. شناسایی ارزشهای معماری گذشته و برگزیدن اساسیترین آنها در رعایت معیارهای منطبق با شرایط زمانی و مکانی جامعه امروزی نیز مسئله اصلی محسوب میشود. همواره باید در راه شناختن ارزشهای معماری ایرانی-اسلامی و انعکاس آن به متخصصین جوانی که به نحوی در این مسئله دخالت دارند؛ تلاش نمود. نوشته دردست، دارای روش کیفی و کمّی است و روش تحقیق به صورت پیمایشی و از لحاظ هدف بنیادی است. با انتخاب یک فرآیند از جنس کیفی-توصیفی و بررسی آن به صورت کمی این فرضیه مطرح میشود که «میان معنا و عناصر کالبدی معماری رابطه معنادار مشاهده میشود»؛ چه بسا در معماری گذشته به خصوص معماری دوره اسلامی، نمودها و تجلی مفاهیم برگرفته از فرهنگ جامعه به زیبایی هرچه تمامتر در اثر معماری نمود پیداکرده و قابلشناسایی است. همچنین اصولی که در منابع به آن پرداخته میشود از نظر اولویتبندی و ارزشگذاری متفاوت است. لذا؛ این پژوهش با بهرهگیری از نظریات متخصصین در این حوزه، به روشی پیمایشی به دنبال کشف این مباحث از نوع کمی است. در ابتدا جهت نیل به استعلای معماری با استعانت از سوره مبارکه حشر، آیه 23 و تطبیق آن با اصولهای ارزشمند معماری، به بررسی و استخراج توصیفی از آن پرداخته و سپس این اطلاعات به تأیید 15 استاد صاحبنظر در این حوزه رسید. در ادامه، پرسشنامه تدوین و با روش نمونهگیری هدفمند، در جهت انتخاب جامعه آماری متخصصین از اساتید و دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاههای دولتی و جامع کشور، 5 دانشگاه انتخاب که در مجموع 120 نفر را شامل و با خارج کردن پرسشنامههای ناقص به 100 پرسشنامه تأییدشده رسیدیم. دادهها با بهرهگیری از آزمونهای آماری: (T تک نمونه، آزمون دونمونهای، آزمون ANOVA و آزمون فریدمن) در نرمافزار 21spss مورد آنالیز قرارگرفته و نتایج به دو روش توصیفی و استنباطی ارائه شده است. نتایج نشان میدهد میان مؤلفههای مفاهیم و عناصر کالبدی در معماری رابطه معنادار وجود دارد. همچنین عواملی نظیر مؤلفههای معنایی، مؤلفههای اقلیمی، مؤلفههای ساختار، و در نهایت مؤلفههای تکنولوژی از نظر اهمیت به ترتیب اولویت دستهبندی میشود.
امین مرادی، بهروز عمرانی، سید رسول موسوی حاجی،
دوره 7، شماره 2 - ( 6-1398 )
چکیده
هرچند مطابق با «سبکشناسی معماری ایرانی»، که مبانیِ نظری آن توسط مرحوم پیرنیا شکل گرفته است؛ اختصاص عناوین خراسانی، رازی، آذری و اصفهانی به نمونه بناهای معماری اسلامی ایران و طبقهبندیِ گونههای معماری پراکنده در جغرافیای فرهنگی آن بر اساس این چهار شیوهی معماری، شاکلهی اصلی معماری اسلامی ایرانی را تشکیل میدهد؛ با این حال، ساختار کلیِ معماری ایرانی در خلال قرون پنجم و ششم ه.ق، نهتنها تابع اصول ثابت معماری در کلیّت حوزهی فرهنگیِ ایران تحت عنوان «سبک رازی» نیست؛ بلکه ذهنیت معماریِ آن در بخشهای مختلف ایران از هم متمایز و غیرقابل ادغام میباشد. تحقیق پیشرو برآن است تا به روش مطالعهی میدانی و تحلیل معماریِ دو گونهی «گنبدخانه» و «مقبره» در حوزهی معماریِ ایران طی دورهی سلجوقی، پاسخگوی این پرسش باشد که گرایشات متفاوت معماری در بخشهای مختلف ایران به چه نحوی تفاوتهای ساختاری موجود در هر منطقه را تحت تأثیر قرار داده است؟ مطابق نتایج به دست آمده و با فرض بر تأثیر تنوعات منطقهای، اقلیمها و نیازهای متفاوت معمارانه، با تبیین دو محور متمایز معماری با کلیت متفاوت ساختاری، شامل محور شمالشرق-شمالغرب ایران با مرکزیت عنصر «مقبره» و محورِ مرکزیِ ایران با تأکید بر عنصر«گنبدخانه»، اصول مشترک شناخته شدهی معماری ایرانی در قالب «شیوهی رازی» با ایرادات جدی مواجه خواهد بود. به موازات چنین نگرش متفاوتی نسبت به جایگاه گونهی مسجد و مقبره در دو محور مذکور، تبیین نوآوریهای ساختاریِ مراکز متفاوت معماری در هر بخش از ایران، منجر به بازبینیِ مسئلهی الگوی مشترک معماری گنبدخانهها و مقابر این دوران در قالب اصول شناخته شده معماری ایرانی و «سبک رازی» خواهد شد. از آنجا که قریب به نیمقرن سبکشناسیِ معماری ایرانی هرگز مورد بازبینیِ علمی قرار نگرفته است؛ پژوهش حاضر بازتاب نخستین تلاشهای صورت گرفته در این زمینه خواهد بود.
دکتر سیدمحمدحسین ذاکری، آقای امیررضا اشکانی اصفهانی،
دوره 9، شماره 3 - ( 6-1400 )
چکیده
گرمابهها، بناهایی عام المنفعه و درخور توجه با تنوع فضایی و هندسی بالا در معماری ایرانی می باشند که آموزه های قابل استخراج و ارزشمندی را در خود نهفته اند. مساله سلسله مراتب فضایی و کنترل ارتباطات بصری، یکی از شاخص ترین مسائل طراحیِ مورد توجه در گرمابهها به شمار می رود. این پژوهش سعی بر آن دارد که به چگونگی حل این مساله در فضای میاندر، به عنوان فضای واسط، بین دو بخش خشک و مرطوب حمامها یعنی سربینه و گرمخانه بپردازد و نسبت های میان این فضاها و همچنین، راهکارها و ترفندهای هندسی و فضاییِ معماران پیشین، جهت حل این نظام سلسله مراتبی با هدف جداسازیِ بصری و دمایی، مورد کنکاش قرار گیرد؛ در این راستا با بهره گیری از راهبردهای توصیفی تحلیلی و استدلال منطقی، به جمع آوری داده های کلیهی گرمابههای عمومی استان فارس، از دوره صفویه تا پهلوی، پرداخته شد و از طریق مقایسه های تطبیقی و تحلیلی، گونه های مختلف میاندر، اجزای آن، هندسه، زوایا و نظام سیرکولاسیون آنها جهت جداسازی های بصری و دمایی، مورد بررسی و گونه شناسی قرارگرفت.
درنتیجه ی تحلیلها و مطالعات تطبیقیِ انجام شده مشخص شد، جهت ایجاد سلسله مراتب فضایی و کنترل بصری و دمایی در قسمت میاندر، در گرمابههای عمومی با مقیاس متوسط، غالبا از عنصر دالان استفاده شده که شکل غالب این دالان، U شکل است. این فضا دارای دو تا چهار چرخش داخلی و هم چنین چرخش نسبت به محور ورودی بوده است. این در حالی است که در گرمابههای با مقیاس بزرگ، عنصر هشتی، با عملکرد فضای تقسیم به فضای میاندر اضافه میگردد و در گرمابههای با مقیاس کوچکتر، تنها عنصر دیوار و میزان چرخش کمتر هندسی، عامل ایجاد سلسله مراتب در قسمت میاندرِ گرمابه بوده است.
دکتر سید محسن موسوی، محیا قوچانی،
دوره 9، شماره 4 - ( 9-1400 )
چکیده
در معماری مساجد ایرانی– اسلامی علاوه بر جهات جغرافیایی مؤثر در اقلیم، جهت قبله (جهت معنوی) نیز بر معماری تأثیرگذار است. جهت واحد میشود و تمام هستههای فضایی را به نظمی برگرد محور خود فرا میخواند. معماری مساجد باید تسهیلکننده و تشدیدکننده عروج از نازلترین مرتبه هستی به عالیترین مراتب آن باشد. آنچه امروزه جای خالی آن در معماری مساجد معاصر آشکارا دیده میشود، فقدان ایجاد معنویت در فضا به کمک جهت قبله میباشد. هدف تحقیق، بررسی مفاهیم محور قبله و تبیین آن در سبکهای مختلف معماری ایرانی- اسلامی است تا بتواند با تفکیک ارزشگذاری محتوایی و کالبدی دورههای تاریخی، راهی برای بهرهگیری صحیح از این الگوها در مساجد معاصر معرفی کند. بنابراین این تحقیق از نظر روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر مطالعات کتابخانهای- اسنادی صورت گرفته است. همچنین با استفاده از الگوی جریان مواد و نمودار رابطه فعالیتها در 18 نمونه از مساجد سبکهای معماری ایرانی- اسلامی، الگوی مسیر حرکت انسان از ورودی تا محراب و همچنین درجه نزدیکی هر فضا نسبت به فضای دیگر در این مسیر حرکتی، بررسی شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که بهترین حالت ورود از طریق اضلاع نیمه انتها (الگوی L یا S شکل) میباشد. همچنین ترتیب قرارگیری فضاها نسبت به هم از بدو ورود تا قبله به ترتیب شامل جلوخان، درگاه، هشتی، حیاط، ایوان، شبستان، محراب، میباشد. معماران مساجد تاریخی، حفظ جهتگیری الهی یا قبله، سیر حرکت انسان از بدو ورود تا قرارگیری در راستای محور قبله و حفظ هندسه را اصولی ارزشمند دانستهاند. اما در طراحی مساجد معاصر علاوه بر کم توجهی به محور قبله، قداست، معنویت و هویت اسلامی آنها نیز تا حدودی از دست رفته است. بنابراین با استفاده از این الگو، میتوان وحدت را در کل و جزء بنای مسجد ایجاد و طرحی را اجرا کرد که به واسطه سلسلهمراتب حرکتی به سمت قبله هدایت شود.
دکتر سیدعلی سیدیان، آرش جهانداری، دکتر مهدی حمزه نژاد،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده
با تغییر مفهوم هویت در معماری معاصر و از بین رفتن هویت معماری ایرانی- اسلامی، ضرورت شناخت این بحران در هویت معماری امروز بیشازپیش احساس میشود. یکی از چالشهای مهم دوره معاصر و مبتنی بر آن در دهههای آینده، تلاش برای شناخت، حفظ، مدیریت، و توسعه هویتهای ملی، منطقهای و محلی است. هدف از این پژوهش، شناسایی عوامل ایجاد بحران هویت و ارائه راهکارهایی جهت تحققپذیری مولفهها در معماری شهر ساری میباشد و در پی یافتن پاسخ این پرسش است که چه راهکارهایی را میتوان در راستای تحققپذیری هویت در شهر ساری ارائه نمود. جهت انجام این پژوهش، شهر ساری در سه مقیاس کلان (کل شهر)، میانه (محلهها)، و خرد (تکبناهای معاصر) مورد بررسی قرار گرفته است. ابتدا اقدام به شناسایی مولفههای هویت در شهر، محلهها و بناهای معاصر نموده؛ و پس از آن به تجزیه و تحلیل این عوامل پرداخته شدهاست. بدین منظور تعداد 400 پرسشنامه در بین شهروندان در شهر ساری پخش شد و از این تعداد 274 عدد مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در این راه، از نرمافزار SPSS جهت تجزیه و تحلیل دادهها و آزمونهای آماری استفاده گردیده؛ و جهت تحلیل رابطه همبستگی از نرمافزار معادلات ساختاری PLS استفاده شده است. از آنجاییکه این پژوهش در یکی از شهرهای شمال کشور و یکی از شهرهای بزرگ این محدوده، به سه مقیاس کلان تا خرد پرداخته؛ از معدود پژوهشهاییاست که در حوزه هویت در شمال ایران متمرکز شده و از همینرو، دارای بداعت و نوآوری است. نتایج این پژوهش نشان داده است که چه عواملی موجب بحران هویت در مقیاس شهر، محله، و بناهای معاصر میشوند. یافتههای حاصل از تحلیل مولفهها نشان داد چه عواملی تاثیر مثبت و چه عواملی تاثیر منفی بر هویت شهر دارند که مولفههای با تاثیر منفی، خود موجب ایجاد بحران هویت میشوند و در نتیجه ارائه راهکار برای آنها ضرورت دارد. بررسیها حاکی از عدم رعایت بیشتر مولفهها در مقیاس تکبناهای معاصر بوده است و نشان میدهد ابتدا باید به تدوین اصول و مقرراتی توسط نهادهای ذیربط جهت جلوگیری از این روند ساختوسازهای بیرویه پرداخت. نتایج پژوهش منجر به راهکارهای تحققپذیری هویت در سه مقیاس کلان، میانه، و خرد، در حوزههای کالبدی، عملکردی، و اجتماعی-فرهنگی میباشد که انتظار میرود با اعمال آن، در طرحهای معماری، بتوان موجب تحققپذیری هویت در معماری معاصر شهر ساری گردید.
دکتر رضا سامه، آقای سید محسن موسوی،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده
از آنجایی که برجمقبرهها از جایگاه ویژهای در معماری کهن ایرانزمین برخوردار هستند، با شناخت دقیق و گونهبندی آنها میتوان به بسیاری از ریشههای فرهنگی و هنری ایران پی برد. به همین دلیل فراهم آوردن زمینهی تحقیق در برجمقبرهها به عنوان یکی از جلوههای شاخص معماری ایران ضروری به نظر میرسد. مقالهی حاضر به دنبال تحلیل دگرگونی تهرنگ برجمقبرههای تاریخی ایران بر اساس دورههای تاریخی و در بستر جغرافیایی است که این موضوع منجر به شناخت الگوهای پلان برجمقبرهها و روند تحولات آن خواهد شد. رهیافت بکار رفته در پژوهش حاضر کیفی است و از راهبرد تاریخی پیروی میکند. مطالعهی اسنادی و کتابخانهای از راهکارهای راهبرد مورد نظر میباشد که شامل تاریخنگاری و گونهشناسی میشود. گونهبندی برجمقبرهها، بررسی تهرنگ و ساختار فرمی و انطباق با موقعیت جغرافیایی و اقلیم آنها از راهحلهای مورد نظر این مقاله است. اطلاعات لازم نیز از منابع مکتوب بدست آمده که به تحلیل مفاهیم نظری میپردازد. نمونههایی به تعداد 24 برجمقبره با تنوّع تهرنگ و پراکندگی جغرافیایی و سرزمینی انتخاب شده و دادههای مکتوب مورد مطالعه و بررسی قرار گرفتهاند که در سه دسته کلی مربع، دایره و چندضلعی تقسیم شدهاند. نتایج پژوهش حاضر مؤید آن است که در برخی از بازههای زمانی یا ادوار حکومتی فراوانی و در یک بستر جغرافیایی خاص، بیشتر یک گونهی فرمی یا تهرنگ دیده میشود ولی به علت عدم تکرار این موضوع در رابطه با بستر جغرافیایی یا دورهی حکومتی، نمیتوان این نوع نسبت را عاملی اساسی در شکلیابی برجمقبرهها دانست.