9 نتیجه برای معماری بومی
غلامحسین معماریان، سیروان عظیمی ، مهدی کبودی ،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1393 )
چکیده
در تجزیه و تحلیل لایه های مختلف آثار معماری و سبک هر معمار، رنگ جایگاه خاصی دارد. عاملی که افکار و عواطف وی را از سویی و درونمایه، مبانی نظری و ساختارهای فرهنگی و اجتماعی بنا را از سویی دیگر به هم مرتبط میسازد. لذا بررسی نوع رنگ و نحوه کاربرد آن در معماری سنتی اصیل، دریچهای روبه شناخت برخی از ویژگیهای این سبک منحصر به فرد معماری و نیز اندیشهها، گرایشها و تواناییهای هنری و معمارانه جامعه بستر است. معماری در سرزمین کردستان اگرچه در ساختار کالبدی خود کم و بیش مورد بررسی پژوهشگران قرار گرفته است، اما در واکاوی ریشههای آن به ویژه در ابعاد معنایی، پژوهشی تأثیرگذار صورت نگرفته است. نقش رنگ در پژوهشهای معماری غرب از زمان باووهاس، بیشتر از بعد روانشناسی مورد توجه قرار گرفته است، در ابعاد معناگرایانه و بوم شناختی نیز، بر مبنای کهن الگوها و نگرشهای بومی و مذهبی آمیخته با معماری، پژوهشهای متاخری صورت پذیرفته است. در بررسیهای میدانی، شهود کاربست 60 درصدی رنگ آبی در پنجرههای خانههای سنتی منطقه اورامان، بر ضرورت پژوهش در این حوزه صحه میگذارد. لذا این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از پرسشنامه، مصاحبه، عکس نگاری و بررسی تطبیقی، در پی یافتن چرایی آن است. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که گرچه کلیشههای اجتماعی مانند چشم زخم بودن و تقدس، در کاربست رنگ آبی در معماری و پنجرههای منطقه اورامان اصالت ندارد؛ اما رابطه معنا دار و نزدیکی با زیبای شناسی و مباحث روانشناسی در کاربرد آن دیده می شود.
عشرتی پرستو، محمدکاظم نمازی، درنا عشرتی، سمیه فدائینژاد،
دوره 4، شماره 2 - ( 6-1395 )
چکیده
معماری بومی محصول تعامل ساکنان بومی با طبیعت در گسترهی جغرافیایی است که به دستاورهای منحصر به فردی در تأمین نیازهای فیزیکی، روانی و ذهنی انسانها منجرگردیدهاست. معماری بومی بندربوشهر نیز راهکارهای شایان توجهی در انطباق با ویژگیهای خرداکوسیستم منطقه در پیوندهای فرهنگی چندلایهی آن خطه ارائه نمودهاست که خوانش آنها میتواند به ارائهی ایدههایی جهت کاربست در معماری امروز بینجامد. یکی از این راهکارها چگونگی تأمین محرمیت در اقلیم گرم و مرطوب این بندر بوده است که تأمین آن در برخی فضاهای معماری امروز به ویژه مدارس دخترانه حائز اهمیت است. محرمسازی مدارس دخترانه به معنای ایجاد شرایطی است که دانشآموزان دختر بتوانند با آزادی بیشتری در مدرسه حضور داشتهباشند. هدف مقالهی حاضر زمینهسازی برای چگونگی محرمسازی مدارس در بندربوشهر با نظر به ضرورتهای چهارگانهی روانشناسانه، فرهنگی، مذهبی و آموزشی محرمیت مدارس میباشد. از اینرو، این پرسش را طرح میسازد که محرمیت چگونه در معماری بومی بندربوشهر متجلی گردیدهاست؟ راهبرد اصلی برای پاسخگویی به این پرسش، راهبرد کیفی است و برای شکلدهی به چارچوب پژوهش رویکرد نظریهی زمینهای مورد استفاده قرار گرفتهاست؛ در جمعآوری اطلاعات از روش کتابخانهای و مشاهدهی میدانی بهره بردهشده و در تحلیل اطلاعات منتج از مطالعات از تحلیل کیفی بهره گرفته شدهاست. دستاوردهای این مقاله نشان میدهد که محرمیت در معماری بومی بندربوشهر در سه مقیاس خرد، میانی و کلان تأمین گردیدهاست: ایجاد محرمیت در مقیاس خرد به مجموعه عناصر و ترکیبات حجمی برمیگردد که در بعد حجم داخلی وخارجی متجلی گردیدهاست؛ محرمیت در مقیاس میانی، در گونهشناسی چیدمان پلانی بر اساس درونگرایی و برونگرایی قابل واکاوی است؛ مکانیابی بنا در محدودهی شهر تاریخی، محرمیت در مقیاس کلان را تأمین مینمودهاست. دستاوردهای حاصل از این مقاله میتواند زمینهای را برای ارائه راهکارها و کاربست آن در معماری مدارس دخترانه این شهر فراهم آورد.
اعظم هدایت، پرستو عشرتی،
دوره 4، شماره 4 - ( 12-1395 )
چکیده
یکی از ویژگیهای منحصر به فرد معماری بومی بندر بوشهر، وجود عنصری به نام شناشیر است که ضمن تأمین محرمیت، الگوی معماری درونگرا-برونگرای بندر بوشهر را میسر ساخته است. این پژوهش به هدف گونهشناسی این عنصر از روش تحقیق کیفی و راهبرد نمونه موردی بهره برده است تا دریابد گونههای اصلی شناشیر در معماری بندر بوشهر از نظر شکلی و عملکردی کدامند؟ در این میان کدام گونه غالب است؟ و عوامل مؤثر در مکانیابی شناشیر چیست؟ به این منظور در ابتدا پیشینه تاریخی شناشیر به عنوان عنصری وارداتی و سپس کارکردها و اجزای اصلی شناشیر با استفاده از منابع کتابخانهای مورد بررسی قرار گرفت. در نقشه طرح تفصیلی ویژه بافت قدیم بوشهر، 1013 بنا درون حصار تاریخی مشخص شده است. مبتنی بر این نقشه مطالعات میدانی آغاز شد و تک تک بناهای مشخص شده در این نقشه بازدید و عکسبرداری گردید. بر اساس مطالعات میدانی انجام شده، از 1013 بنا تعداد 565 بنا تخریب شده و بناهای جدید با پلانهایی متفاوت با پلانهای تاریخی به جای آنها ساخته شده است؛ همچنین، تعداد 86 بنا مخروبه بوده و قابل برداشت نبود. به این ترتیب تعداد 362 بنای تاریخی باقیمانده در مرحله دوم مورد بررسی دقیقتر قرار گرفت که از آن میان تعداد 29 بنا دارای شناشیر شناخته شد. نتایج تحقیقات میدانی در این مقاله نشان میدهد که مبتنی بر محل استقرار شناشیر در بنا دو گونه اصلی شناشیر بیرونی و شناشیر داخلی قابل تشخیص است که مبتنی بر میزان محصوریت به دو دسته نیمهباز و بسته تقسیم میگردند. شناشیر بسته فقط در نمای بیرونی و آن هم به تعداد بسیار محدود به کار رفته است. شناشیر بیرونی بر اساس شکل به دو دسته اصلی خطی و دو جهته ( ال شکل) قابل تقسیم است که گونه دوم میتواند دارای زاویه نود درجه یا بیشتر یا تقاطع منحنی باشد. شناشیرهای داخلی نیز به چهار دسته اصلی قابل تقسیم هستند: یک جهته (خطی)، دو جهته ( ال شکل)، سه جهته (یو شکل)، و چهارجهته. مبتنی بر محل استقرار شناشیر در درون یا بیرون بنا تفاوتهایی در کارکردها و اجزای آنها وجود دارد. دستاوردهای این مقاله نشان میدهد که گونه غالب شناشیر بیرونی از نوع نیمهباز یک جهته (خطی) و گونه غالب شناشیر داخلی احتمالاً سهجهته میباشد. از بررسی موقعیت مکانی شناشیرهای بیرونی این نتیجه حاصل میگردد که همجواری با ساحل دریا و یا یک گشایش فضایی در فضای شهری مانند میدان و میدانچه، نقش مهمی در محل استقرار شناشیر دارد.
محمدصالح شکوهی بیدهندی، علی سبحانی، سپهر ژند،
دوره 6، شماره 3 - ( 9-1397 )
چکیده
الگوی بومی سکونت، محصول سدههای متمادی از تجربهی بشر است که تلاش داشته، در انطباق با ویژگیهای فرهنگی (اسلامی) و اقلیمی (ایرانی)، معماری و شهرسازی را شکل دهد. این الگو آموزههایی را دربردارد که میتواند برای معماری و شهرسازی معاصر نیز کارآمد باشد. بنابراین، برای آسیبشناسی الگوی معاصر ساختوساز، میتوان آن را با الگوی بومی سکونت مقایسه کرد. گرچه منظور از این مقایسه، تکرار گذشته در شرایط زمانی کنونی نیست؛ اما نمیتوان از دستاوردهای تاریخی بشر نیز غافل شد و تنها درپی الگوی وارداتی سکونت بود.
نیاز روزافزون به مسکن دولتها را به مداخلهی بیشتر برای تولید مسکن، علیالخصوص برای اقشار کمدرآمد رهنمون کرده است. تا کنون شیوههای مختلفی برای پاسخ به این نیاز به کارگرفته شده است. مسکن مهر آخرین تلاشی است که در سالهای اخیر برای تولید مسکن انبوه انجام شده است. ابعاد گسترده این پروژه تأثیرات مختلفی را بر شهرهای کشور داشته است. مطالعه و بررسی این پروژه و نقد آن نیاز به معیاری مناسب دارد. بیشک مراجعه به آموزههای معماری و شهرسازی بومی کشور میتواند مبنای صحیحی برای نقد این پروژهها باشد. بر همین مبنا، مطالعهی حاضر تلاشی است برای تبیین ارزشهای موجود در معماری و شهرسازی بومی که در ساخت پروژهی مسکن مهر مغفول واقع شدهاند. این پژوهش به این پرسش پاسخ میگوید که «الگوی بومی سکونت در ایران چه آموزههایی را برای الگوی سکونت در پروژههای مسکن مهر دربردارد؟».
روش تحقیق در مطالعهی حاضر، روش تطبیقی (مقایسهی دو مورد مطالعاتی) است. این مقاله بخشی از نتایج پروژه «نقد مسکن مهر و میزان انطباق الگوهای مسکن مهر با آموزههای معماری بومی در پنج شهر نمونه» است که توسط پژوهشکده مطالعات توسعه جهاد دانشگاهی تهران و برای معاونت معماری و شهرسازی وزارت راه و شهرسازی در سال 1394 تهیه شده است. مطالعهی فوقالذکر، به مقایسهی الگوی بومی سکونت با پروژههای مسکن مهر در پنج شهر ارومیه، قزوین، کرمان، بابلسر و بندر خمیر پرداخته است. این مقاله با استناد به پیمایش انجام شده در یکی از این پنج شهر، بندر خمیر را به عنوان نمونه برگزیده است و الگوی سکونت را در دو محدودهی «محلهی صدرالاسلام» و «پروژهی مهرورزان ساحل بندر» مقایسه خواهد نمود.
یافتههای تحقیق نشان میدهد که مسکن مهر را میتوان از نظر مکانیابی، فرآیند شهرسازی، ارتباط با زمینهی اقلیمی، تعادل اقتصادی و رقابتپذیری در توسعه، هویت شهری، معماری و سیما و منظر شهری و انسجام اجتماعی نقد نمود. برای این نقدها، راه حلهای روشنی در الگوی بومی شهرسازی و معماری وجود دارد که مغفول ماندن آنها در اجرای پروژههای مسکن مهر موجب چنین مسائلی شده است.
فاطمه جباران، غلامرضا طلیسچی، نیما دیماری، علی دری،
دوره 6، شماره 4 - ( 12-1397 )
چکیده
خلوت به عنوان نیازی انسانی، حاصل تنظیم تعامل بین انسانها در محیط است؛ که تحت تأثیر الگوهای جاری فعالیّت و زمینهی فرهنگی، خلوت مطلوب را سبب میشود. تنظیم خلوت در خانههای ایران، از ویژگیهای بنیادین معماری ایرانی است که تأثیر بسزایی در شکلگیری سازمان فضایی و عناصر کالبدی خانههای سنتی داشته است. با این حال، تنوع اقلیمی و فرهنگی در گسترۀ جغرافیایی ایران، گونههای متفاوتی از خانه ایرانی را موجب شده و شرایطی از این دست، در شهرهای حاشیۀ دریای خزر سبب شکلگیری معماری برونگرا گردیده است. معماری برونگرای خانههای روستایی گیلان به گونهای متفاوت خلوت مطلوب را، مطابق با ضروریات اعتقادی اسلامی و فرهنگ بومی، در بناها مهیا کرده و حریم فضاهای درون خانه را تأمین نموده است. به عبارت دیگر، ویژگیهای تنظیم خلوت در این خانهها از نظر ساختار فضایی و عناصر معمارانه منحصر به فرد بوده و متفاوت با خانههای درونگرا در نواحی مرکزی ایران است. راهکارهای معمارانۀ این گونه از خانهها در تأمین و تنظیم خلوت، تاکنون مورد مطالعۀ پژوهشگران قرارنگرفته است. به همین جهت، این مقاله به تشریح و تبیین تنظیم خلوت و سازوکارهای آن میپردازد و چگونگی تحقق خلوت مطلوب را در آثار شاخص معماری برونگرا، در خانههای روستایی گیلان جستجو میکند. این پژوهش ابتدا با استفاده از منابع کتابخانهای و مشاهدات میدانی، ساختار فضایی و ویژگیهای معمارانۀ بناهای منتخب را شناسایی کرده است. سپس، پژوهشگران از طریق حضور همراه با مشارکت در میدان تحقیق و نگریستن از عینک ساکنین به ادلهی نهفته در پس رفتارها و کنشهای قلمروپایی ایشان دقت کردهاند و سعی در آشکارسازی معانی عمیق دادههای تجربی حاصل از مصاحبهها و مشاهدات داشتهاند و به «توصیف ضخیم» از پدیده مورد نظر دست یافتهاند.
یافتههای این تحقیق نشان میدهد که تنظیم خلوت نقش مهمّی در شکلگیری ساختار فضایی و عناصر معماری خانههای برونگرا ایفا میکند. وجود درختان و پرچین1 در اطراف حیاط تا حدودی مانع دید به داخل و سبب محصوریّت فضایی میگردد و مرز خانه، مزرعه و شالیزار را معیین میکند. ورودی با چرخشی، سبب شکستن دید به درون بنا می شود و در نتیجه، ارتباط بصری به داخل بنا از بین میرود. بَلته2 مانع ورود غیر به خانه میشود. همچنین قرارگیری پلهها در محور فرعی، سبب شکستگی و کاهش دید هنگام ورود به اتاق است. ایوان و کوتوم3 و اسبو4 در جلوی اتاقها، موجب تعدد فضایی و همچنین مرحلهبندی برای حضور افراد به خانه میشود. اصولاً تَلار5 و تَلاراتاق6 که محل پذیرایی مهمان است، در طبقۀ بالا قرار میگیرد و یُلَکه7 و جیربن8 که آشپزخانه و محل زندگی خانواده است در طبقۀ همکف یا نیم طبقۀ اول جای میگیرد. این عناصر ضمن عملکرد اصلی خود سبب تسلسل ارتباطی، عدم اشرافیت بصری و محصوریّت فضایی میشوند و بدین ترتیب حوزۀ خصوصی خانواده حفظ میگردد.
سونیا سیلوایه، مازیار آصفی،
دوره 7، شماره 3 - ( 9-1398 )
چکیده
در نگاهی جامع، دانش بومی، بخشی از سرمایه ملی است که باورها، ارزشها و دانستههای هر قوم را در بر میگیرد. سابقه کهن معماری ایران مجموعهای بزرگ از معیارها و روشهای طراحی کالبد و فرم بومی را به وجود آورده که متناسب با متغیرهای جغرافیایی، فرهنگی و معیشتی شکل گرفتهاند. شناخت بوم، معماری بومی، فرم، اشتراکات معنایی و کارکردی این عوامل میتواند پیشزمینهای قوی برای معماری حال حاضر ایجاد نماید؛ زیرا یکی از مسائل مهم زیستگاههای جوامع انسانی، نگرش به مسائل بومآورد آن سرزمین است؛ و بدون نگرش به مسائل بومی و بومآورد آن سرزمین و بدون در نظر گرفتن کم و کیف مسائل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اقلیمی هر بوم و سرزمین، برنامهریزی برای آن مکان را با چالشهای غیرقابلحل، روبه رو خواهد کرد. از طرفی، معماری بومی را نباید تنها بهعنوان تاریخی از گذشتگان دانست؛ بلکه نیاز است با بازبینی درست از آن، سعی در بازگرداندن ویژگیهای مثبت این معماری به دنیای معماری امروز را داشت. همگام با این مطالب، این پژوهش نیز بهدنبال شناخت پتانسیلهای معماری بومی جهت توسعه پایدار در معماری حال حاضر است. لذا در این نوشتار سعی براین است که عوامل تأثیرگذار بر فرم در معماری بومی تشریح شود. جهت حصول به این امر، در بخش نظری با ابزار مطالعات کتابخانهای و با استفاده از روش تحلیلی-توصیفی متون به ارائه چارچوب نظری پرداخته میشود؛ در بخش عملی نیز با تهیه پرسشنامه و مصاحبه با افراد صاحبنظر و به صورت موردی، چارچوب نظری مذکور در رابطه خانههای واقع در اقلیم سرد و کوهستانی، از طریق آزمون آماری و با استفاده از نرمافزار SPSS ارزیابی میگردد. در نهایت یافتههای حاصل، با استفاده از استدلال منطقی مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرند و مشخص میشود که کدام عامل (عوامل) بیشترین تأثیرگذاری را در فرم معماری بومی خواهند داشت.
نتایج حاصل نشان میدهد که از نظر صاحبنظران شاخص باورها و اعتقادات (فرهنگ-مذهب) با بیشترین میانگین (82/3) اولویت اول و شاخص اصول فیزیکی ساخت (مصالح-تکنیک) نیز با کمترین میانگین (44/3) پایینترین اولویت را دارد و به طور کلی به ترتیب اهمیت، تمامی شاخصهای اصلی یعنی باورها و اعتقادات، عوامل رفاهی، جغرافیای محل و اصول فیزیکی ساخت، از نظر تأثیرگذاری در فرم بناهای مسکونی دارای شرایط مطلوبی هستند.
زهرا احمدی، فرح حبیب،
دوره 7، شماره 4 - ( 12-1398 )
چکیده
انسان معاصر درک صحیحی از مفهوم خالی نداشته و به همین دلیل در حوزههای مختلف ازجمله معماری و شهرسازی دچار مشکلات زیادی شده است؛ گویی طراحان دنیای معاصر در توهم طراحی فضای خالی به سر میبرند. در پی ادراک محدود انسان از مفهوم خالی، امروزه فضای خالی واجد اصالت و ارزش نیست و فضای تهی و پوچ جایگزین آن شده است. تحقیق پیش رو، با نگاهی تازه سعی در تمرکز روی خالیها در مقابل پرها دارد و باهدف استمرار ارزشهای معماری بومی، درصدد درک مفهوم خالی و چیستی آن در این معماری است و به جستجوی مصادیق این مفهوم در معماری بومی ایران میپردازد. لذا مشخصاً به دنبال پاسخگویی به این سؤال است که فضای خالی در معماری بومی ایران و بهطور خاص خانههای تاریخی یزد چه نقشی در بعد معنایی دارد؟ به دنبال اثبات این فرضیه است که خالیها بهواسطه دیالکتیک ازواج متضاد، در خانههای تاریخی یزد، نقش محوری و اصلی دارند.
در مسیر تحقیق پس از کنکاش پیرامون چیستی مفهوم خالی، بر اساس یافتههای حاصل از مبانی نظری سه رکن 1. ازواج تضاد (همبود دو عنصر متضاد )، 2. تعامل ازواج متضاد، 3. یگانگی و وحدت ازواج متضاد، بهعنوان ارکان اصلی تجلی مفهوم خالی تدوین میشود و سپس کیفیت تحقق این ارکان در معماری بومی یزد در بعد معنایی بررسی میگردد. ازاینرو، ترکیب فرآیند سه رکن تدوینشده مذکور در پنجخانه تاریخی شهر یزد، مورد آزمون و تحلیل قرار میگیرد. رویکرد تحقیق کیفی است و پس از تبیین ارکان مفهوم خالی و تدوین چارچوب نظری، خالی را در نمونهها جستجو میکند و نقش آنها را میکاود. در مسیر تحقیق بهمنظور جستار مفهوم خالی، معماری خانه-های بومی با روشی تجربی و فنومنولوژیک (پدیدارشناسانه) موردبررسی قرار میگیرد. ابزار گرداوری دادهها، مشاهدات عینی و مطالعه منابع مکتوب میباشد. نتایج مطالعات حاکی از آن است که مفهوم خالی بهعنوان مفهومی تعالیبخش ماحصل سیر معنایی وجود ازواج متضاد، تعامل آنها و تکوین وحدت فضایی این ازواج است. معماران بومی با ادراک ضرورت همنشینی زوجهای متضاد و دیالکتیک آنها بهعنوان رکن الزامی تجلی مفهوم خالی، کیفیات متضادی از قبیل تاریکی و روشنایی، بیرون و درون، مذکر و مؤنث را موردتوجه قرار داده است. در پی همزیستی کیفیتهای متضاد و دوقطبی مذکور و تعامل صحیح آنها با یکدیگر، جمع آنها به یگانگی و وحدت رسیده است و بهتبع آن مفهوم خالی بهعنوان مفهومی تعالیبخش و تأثیرگذار متبلور شده است بهنحویکه در معماری بومی اصالت و محوریت با خالیهاست.
پریسا محمد حسینی، علی جوان فروزنده، اسماعیل جهانی دولتآباد، علی اکبر حیدری،
دوره 8، شماره 4 - ( 12-1399 )
چکیده
انسانها همواره و در طول زندگی خویش در معرض انتخابهای مختلف قرار دارند. این انتخابها میتواند در ابعاد مختلف زندگی آنها شامل نوع پوشش، نحوه رفتار، آداب مختلف زندگی فردی و اجتماعی، شیوههای انجام فعالیتهای مختلف و نیز شکل سکونتگاه افراد تاثیر گذار باشد. بر همین اساس افراد از میان گزینههای مختلف، مواردی را انتخاب میکنند که با ساختارهای ذهنی و گرایشات فکری آنها سازگار بوده و به نوعی در انطباق با فرهنگ و شیوه زندگی آنها باشد. این موضوع در این پژوهش تحت عنوان انتخابهای فرهنگی معرفی شده است و هدف از انجام این تحقیق، فهم تاثیر "انتخابهای فرهنگی" در شکلگیری نظامهای فضایی و الگوهای رفتارهای جاری در خانههای بومی است. بر همین اساس تعدادی خانه مربوط به طبقه متوسط شهری از دورههای اواخر قاجار و اوایل پهلوی در بافت سنتی شهر اردبیل به عنوان نمونه موردی برگزیده شد و ابعاد کالبدی و مؤلفههای فرهنگی و رفتاری ساکنان آنها استخراج گردید. سپس با تحلیل "مظاهر انتخاب" در این خانهها و بررسی آنها از طریق "سنجههای انتخاب" که خود از مبانی فرهنگی زندگی مردم و شرایط محیطی (مولدهای انتخاب) استخراج شدهاند، به تحلیل الگوهای جاری رفتاری در این خانهها و نیز الگوهای فضاییـ کالبدی بکارگرفته شده متناسب با آنها، پرداخته میشود. روش تحقیق حاضر کیفی و روش تجزیه و تحلیل اطلاعات، توصیفیـ تحلیلی مبتنی بر روش استدلال منطقی است. اطلاعات مورد نیاز از طریق استدلال منطقی از منابع اسنادی، تحلیل محتوای مصاحبهها و ثبت خاطرات، و بررسیهای میدانی، استخراج گردیده است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که انتخابهای مختلف افراد در ارتباط با موضوعات مختلف از جمله خانه، از بستر مبانی فرهنگی آنها از یکسو و شرایط و تنگناهای محیطی از سوی دیگر شکل میگیرد. سپس توسط مجموعهای از بایدها ونبایدها، قوانین و انتظارات، مورد ارزشگذاری قرار میگیرد که نتیجه این امر شکلگیری معانی مختلف برای خانه است. این معانی درنهایت به شکل الگوهای رفتاری و الگوهای فضایی در ساختار خانه نمود مییابند.
مهدی محمدزاده، هیرو فرکیش،
دوره 9، شماره 4 - ( 9-1400 )
چکیده
با توجه به روند ساخت و ساز و ظهور فناوریهای نوین در صنعت ساختمان استفاده از الگوهای معماری بومی در بناهای امروز کمتر دیده میشود. این در حالی است که نیاز به شناخت ویژگیهای معماری بومی جهت باز زنده سازی و حفظ هویت دارای اهمیت بسیاری است. زندهسازی بناهای بومی یک منطقه نیازمند شناخت، تحلیل، ارائه الگوی مناسب یک منطقه، بافت محات و گونههای ساختمانی آن می باشد. از اهداف عمده در این پژوهش بازشناخت معماری بناها، الگوی بافت بومی و سنتی در حال تخریب محله ماشه از جزیره کیش به جهت احیای هویت بومی منطقه می باشد. این پژوهش ابتدا با نگاهی توصیفی تحلیلی، مروری بر مباحث کلیدی مطرح و مرتبط با معماری بومی، بافت شهری و گونهشناسی در معماری دارد. سپس ضمن تحلیل و تشریح، از روش تحقیق مورد پژوهی جهت شناخت و ارزیابی محله ماشه بهره گرفته شده است. در نهایت با توجه به یافتهها و نتایج به دست آمده از تحلیل کالبدی و مطالعات گونه شناسی خانههای بومی، موثرترین فاکتورهای بومی این محله شناسایی شد. فاکتورهای کالبدی موثر شامل شبکه معابر، نظام توده و فضا، دانهبندی و قطعه بندی، سازماندهی فضایی، ارتفاع و هندسه بودند. نتایج تحقیق بر اساس گونه شناسی، بافت محله ماشه را در چهار دسته کلی مورد بررسی قرار داده است که میتواند توسط معماران و شهرسازان در ساخت و سازهای مبتنی بر هویت بومی منطقه مورد توجه قرار گیرد.