12 نتیجه برای معنا
مهرداد حجازی، فاطمه مهدیزاده سراج،
دوره 2، شماره 1 - ( 3-1393 )
چکیده
در معماری اسلامی ایران معنا، زیبایی، شکل و سازه چهار عامل اساسی هستند که با ترکیبی متناسب از آنها معمار سنتی قادر است نقشی از جهان معنا را در عالم مادی متجلی سازد. وجود یک ارتباط منطقی و منسجم بین این عوامل بوده است که در دوره اسلامی، معماری ایران را در موقعیتی ممتاز قرار داده است. یکی از بزرگترین چالش های معماری امروز عدم وجود ارتباطی منسجم بین عوامل تشکیل دهندۀ آن می باشد. علت اصلی این نقیصه دور شدن از آموزه ها و ریشه های معماری سنتی است که منجر به تفکیک مراحل گوناگون فرایند طراحی و ساخت، تغییر در روند آموزش معماران، و شتاب و سرعت ساخت و ساز شده است.
به منظور دستیابی به چگونگی برقراری ارتباط مابین عوامل غیر کالبدی (معنا و زیبایی) و عوامل کالبدی (عملکرد، فرم، هندسه و سازه) در معماری، ابتدا لازم است تا به تحلیل مصادیقی پرداخت که ارتباط را به اعلی درجه دارا باشند. در این مقاله، بدین منظور مساجد برجسته تاریخی به یادگار مانده از قرون پیشین که تجلی معنا در کالبد آنها در طی زمان به اثبات رسیده است به عنوان نمونه های مطالعاتی انتخاب گردیدند. سپس با بهره گیری از سامانۀ صوری/فرهنگی در طیف استدلال منطقی سعی گردید تا با تلاش در مجزاسازی واحدهای متشکلۀ کلیت واحد این بناها، الگوی ذهنی حاکم بر شکل گیری و فرایند طراحی به تصویر کشیده شود.
بدین جهت پس از تعریف مشخص هر کدام از مقولات معنا، زیبایی، هندسه و سازه، چگونگی ارتباط و نحوۀ به کارگیری آنها در بناهای تاریخی ایران در دوره اسلامی تشریح گشت. ملاحظه گشت که در معماری سنتی تمامی دانشهای مورد نیاز در شکل دهی به محصول نهایی، متشکل از سبک و فرهنگ زندگی کاربران، جزئیات عملکرد و داده های اقلیمی محیطی همگی در ذهن معمار فرهیخته و دارای بینش تجمیع می گشتند تا به آسایش فیزیکی و آرامش روانی در معماری دست یابند. امروزه با مداخلۀ تمامی عوامل در زمان و جایگاهی مناسب در فرایند طراحی و مشارکت همزمان تمامی تخصصهای مداخلهگر در شکل گیری نهایی محصول معماری با راهبری و مسئولیت هماهنگ کننده ای دارای دانش و بینش می توان به کیفیات نهفته در معماری اسلامی دست یافت. در انتها با بهره گیری از آموخته های این بناهای شاخص تاریخی، الگوریتمی جهت طی فرایند طراحی معماری برای دنیای معاصر پیشنهاد گردید که در آن جایگاه مداخلۀ هر کدام از عوامل فوق مشخص شده است.
محمود قلعه نویی، مهدی مطیع، محمد مسعود، الهام قاسمی،
دوره 2، شماره 3 - ( 9-1393 )
چکیده
با توجه به گسترش مطالعات فضای شهری، لزوم تبیین این مطالعات در مقیاسهای محلی با توجه به هر جامعه اهمیت دارد. اصلیترین کتاب دین اسلام، «قرآن کریم» است. به همین علت مفاهیم مطرحشده در قرآن میتواند به تولید مفاهیم نظری بومی در حوزه شهرسازی کمک کند. یکی از ابعاد ساختار اجتماعی شهر «قسط» است و خداوند متعال در آیات کثیری ابعاد قسط را معرفی میکند. یکی از اسماء حسنی خداوند «قائم به قسط» است. او حقیقتی است که قیام به قسط کرده و همه موجودات را فیض هستی و استعداد وجودی عطا نموده است. «قسط» بدین معناست که هرکس لازمه کمال خویش را دریافت کند و بستر شکوفایی استعدادها فراهم شود. از آن جا که شهر، بستر زندگی انسان و فضای شهری از جمله مهمترین اجزای شهر است؛ این پژوهش تحقق مفهوم قسط را در فضای شهری تبیین و به دنبال پاسخ به این پرسش است که مفهوم قرآنی قسط چیست و چه گسترهای را در بر دارد و این مفاهیم چگونه میتواند در فضای شهری تحقق یابد. از این رو مبانی نظری پژوهش در دو بخش مطالعات معناشناسی قسط و فضای شهری ارائه میشود. از روش معناشناسی برای تبیین مؤلفههای معنایی قسط استفاده شده؛ نیز ابعاد و کیفیتهای فضای شهری به عنوان بستر تشکیلدهنده هر فضا به وسیله مطالعات کتابخانهای، تبیین و در قالب ابعاد فضای شهری دستهبندی شده و نمود آنها در ایجاد مؤلفههای سیزدهگانه قسط (بسترهای مطلوب رشد و شکوفایی استعدادهای شهروندان، تعلیم، چارچوبها و انضباط مدیریتی، مشارکت اجتماعی، عدالت، ادای حقوق شهروندان، رفاه اجتماعی، تکنولوژی و صنعت روز، محرومیت اجتماعی، برابری، امنیت، از بین رفتن ظلم، تعاملات اجتماعی) در فضای شهری معرفی شده است. سپس با معرفی مدلAHP مؤلفههای سیزدهگانه قسط بر اساس پنج معیار اولویتبندی و با توجه به ارزش هرکدام، کیفیتهای فضا امتیازدهی شدهاند. امتیاز هر کیفیت نشاندهنده میزان تاثیرگذاری آن در ایجاد قسط در فضای شهری است. نتایج نشان میدهد کیفیتهای فضای شهری «مطلوبیت کاربری، تنوع کارکردها و فعالیتها، مقیاس عملکردی مناسب، دسترسی مناسب، هویت، کارایی، اختلاط اجتماعی، مشارکت اجتماعی، انسانمداری، توسعه پایدار اجتماعی، حضورپذیری، همهشمولی، امنیت، خوانایی، ساختار، آسایش، راحتی، همسازی با طبیعت و پاکیزگی» به عنوان عوامل ایجادکننده یک بستر به نام فضای شهری، امکان تحقق قسط را در یکی از اجزای شهر برای شهروندان فراهم میکند.
محمد مسعود، احمد امین پور، حمید آقاشریفیان اصفهانی،
دوره 3، شماره 1 - ( 3-1394 )
چکیده
چهارباغ، یکی از نامدارترین خیابانهای اصفهان و شاید ایران باشد. خیابانی سرسبز و خرم که هم در کنارهها و هم در میانه آن، ردیفهای درختان و پیادهروها و جویها گسترده شده است. دربارهی چهارباغ همچون یک خیابان ویژه و هم چنین یک باغ ایرانی ویژه نوشتهها و پژوهشهایی چند، نوشته و گفته شده است.
این دیدگاههای گوناگون درباره چهارباغ هم چنین پرسشهایی را بر میانگیزد. یک) گستره معنایی واژه چهارباغ چه اندازه است؟ دو) پیشینه این واژه و روند تاریخی کاربرد آن چگونه بوده است؟
در این مقاله تلاش شده است که در جستاری در واژهنامهها، نوشتهها و کتابهای تاریخی که بستر کار هستند. با رویکردی کیفی، به معنای درونی و بیرونی و به پیشینهی آن در کتابها و نوشتههای تاریخی سدههای اول تا یازدهم هجری پرداخته و با به نمودار در آوردن دادهها، به تحلیل و بررسی آنها پرداخته و به پرسشهای یادشده پاسخ گوید.
در قلمرو معنا، چهارباغ همه ویژگیهای باغ را در خود داشته و گستره معنا و درونمایه آن را افزایش داده و پیوند آن را با انسان و معنای زندگی او، با نظم کیهانی، نظم زمینی، نظم آیینی و دینی، نظم دانشوری استوارتر و ریشهدارتر میکند. آن چنان که بیشترین معناها و جوهر زیست انسان را در بر میگیرد.
چهارباغ هرگز یک باغ ساده، یک سرای حاکمنشین ساده و تنها یک خیابان ساده نبوده است و آن چنان که در معنای درونی آن یاد شد؛ آمدن چهار یا چار در آن گستره معنایی و کاربردی گستردهای را برای آن پدید آورده بود همچون ساختاری نظمدار، ویژه، بزرگ، باشکوه، در شهر و برای مردم شهر، همگانی و با معناهای آرمانی و آسمانی. جای بسی شگفتی است که با ساختن یا بکاربردن یک واژه این همه معنا در آن گذارده و نهفته گردد و شاید آن بازنمایی همان راز جادویی و عرفانی «وحدت و کثرت» یا «یگانگی و چندگانگی» باشد.
فرهنگ مظفر، عبدالحمید نقره کار، مهدی حمزه نژاد، صدیقه معین مهر،
دوره 5، شماره 1 - ( 3-1396 )
چکیده
امروزه به دلایل گوناگون تأمین سرزندگی و حیاتِ محیط به یکی از دغدغه های اصلی نظام های مدیریت شهری تبدیل گردیده است. از آنجایی که محلات، ساخت و بافت اصلی شهرها را تشکیل میدهند، زندگی روزمره مردم در مقیاس محله به طور محسوسی قابل درک بوده و آنها را تحت تأثیر قرار میدهد. به دنبال تغییر در شرایط و عوامل مؤثر بر گسترش و توسعه شهری در دوران اخیر، محلات مسکونی انسان مدار جایگاه ویژه ای در شکلگیری شهرها داشته اند. هدف از به کارگیری تجلی اسم الحیّ در شکل گیری یک الگوی معنایی در طراحی محله، شناسایی عوامل مؤثر بر افزایش سرزندگی محله بوده تا ظرفیت جذب و حضور افراد و گروههای مختلف را در این فضاها ارتقاء بخشد. بین مراتب کمال انسان به عنوان خالق و همچنین کاربرِ محله و مراتب کمال محله به عنوان زمینه حیات مطلوب و فعل انسانی، همبستگی معنا داری وجود دارد و تقرب محله به مقام تجلی اسماء الهی از این دو بُعد دارای اهمیت و منشاء اثر است.
این تحقیق با رویکرد اسلامی و مبتنی بر منابع عقل و نقل با روش استدلال منطقی و تفسیری- تحلیلی بررسی انجام گرفته است. بنابراین برای شناسایی ابعاد و ویژگی های سرزندگی در محله اسلامی، متون اصیل اسلامی(قرآن و روایات ائمه (ع)) بررسی شده و عناصر مرتبط با محله شناسایی خواهد شد. سپس ابعاد آنها استخراج گشته و بازتابِ اسماء و صفات الهی (به ویژه اسم جامع الحَیّ) و ویژگی های جامع انسان کامل از جمله حیات او و ظهور آن در عرصه زندگی جمعی و محله مورد تفحص قرار گرفته و بدین نحو الگوی معنایی طراحی برای ایجاد محله ای منطبق با جهان بینی اسلام تدوین می گردد. چرا که، محله ای که با اتکاء به اصول و قواعد اندیشه توحیدی و اسلامی شکل می گیرد، در پس صورت، حاوی معنایی است که این معنا دست آوردی از اندیشه اسلامی است.
داود سعادت، ایرج اعتصام، سید مصطفی مختاباد امرئی، محمدجواد مهدوینژاد،
دوره 5، شماره 2 - ( 6-1396 )
چکیده
با آغاز معماری مدرن، واژگان جدیدی با مفاهیم متعدد، وارد ادبیات معماری جهان شدند که از آن جمله میتوان به اصل شفافیت در معماری اشاره کرد. این اصل را -که همواره در این سبک به دیدهی مثبت به آن نگریسته میشود- میتوان به نوعی تجلی تفکرات مدرن دانست. در دیدگاه پستمدرن، گسترش شفافیت در قالب معماری شیشهای، زمینهی نقد کاربرد وسیع آن، توسط منتقدان مدرنیسم را بهوجود آورد و آنها شفافیت واضح را به عنوان شفافیت ادراکی یا دیدنی و شفافیت پدیداری را به عنوان شفافیت ذهنی یا خواندنی طبقهبندی کردند. از طرفی در بررسی معماری ایرانی اسلامی که ارزشمندترین و متعالیترین میراث بهجامانده از پیشینیان این دیار، شفافیت، مفاهیم نور و نمود و بروز آن به انحای گوناگون در حکمت، فلسفه، هنر و... میباشد؛ این سؤال مطرح است که نمود و بروز شفافیت در معماری اسلامی ایرانی چگونه میباشد و چه تفاوتهای مفهومی بین شفافیت در معماری مدرن و پستمدرن با معماری اسلامی ایرانی میباشد. اهمیت این موضوع، بیشتر از آن روست که با بررسی مقایسهای نگرشها و دیدگاههای پیرامون مفهوم شفافیت در دورههای مدرن، پستمدرن و معماری اسلامی ایرانی، مبانی شکلگیری این مفهوم و انواع آن با هدف نیل به تعریفی دقیق و ساختاری از مفاهیم عینی و ذهنی تبیین گردد. این مقاله از نوع استدلال منطقی بر پایهی تحلیل متون است و اطلاعات آن از طریق مطالعات کتابخانهای و روش اسنادی جمع آوری شدهاست. در ابتدا به بیان انواع شفافیت در معماری مدرن، پستمدرن و معماری اسلامی ایرانی میپردازد و سپس به مقایسهی تطبیقی موارد فوق پرداخته و در نهایت تبیین و ارزیابی شفافیت معماری اسلامی ایرانی انجام میگیرد. در بررسی دستاورد تحقیق حاضر نسبت به نمونههای قبلی به این نکته میتوان اشاره نمود که آنچه تحت عنوان شفافیت فضایی در سیر تکاملی معماری ایرانی که به معنای افزایش فضا و کاهش ماده توسط میرمیران مطرح شدهاست؛ بیشتر بر مبنای خصوصیات شفافیت «دقیق و واضح» بوده و منطبق بر تفکر مدرنیستی و دیدگاهی مشابه نظریهی برونو زوی میباشد. در حالیکه طبق یافتههای تحقیق حاضر، علاوه بر موارد فوق، در معماری اسلامی ایرانی شفافیت پدیداری و معنایی نمود بیشتری دارد و تفسیر معماری ایران با زبان غیرایرانی-اسلامی همچون زبان مدرن، امری ناقص است و در واقع با پرداختن به این مفاهیم ظاهری، بسیاری از مفاهیم عمیق فرهنگ این معماری نادیده گرفته میشود.
محمد مهوش، مهدی سعدوندی،
دوره 6، شماره 3 - ( 9-1397 )
چکیده
آموزه های اخلاقی بخش مهمی از تعالیم دین اسلام است و مفاهیم اخلاقی در زمرهی مفاهیم انتزاعی قرار دارند که توسط افراد مختلف معانی گوناگونی مییابند؛ و در صورتی که تعبیر واحد و روشنی از آنها وجود نداشته باشد؛ هرکس به تعبیر و سلیقه ی خود آنها را در معماری متجلی ساخته و به تشت آراء خواهد انجامید. پژوهش حاضر، به این مسأله پرداخته است که چگونه یک ارزش پذیرفتهشده در اسلام (قناعت)، قابل سنجش در معماری خواهد بود تا بتوان وضعیت موجود آن را ارزیابی، آینده ی آن را پیشبینی؛ و برای دستیابی به آن برنامه ریزی کرد. روش پیشنهادی، شاخص سازی مفاهیم اخلاقی و شامل مراحل ذیل است. ابتدا باید تعریف اسمی مفهوم صورت گیرد و تعاریف مورد نظر انتخاب گردند؛ سپس ابعاد معماری مشخص گردند؛ در مرحله ی بعد باید معیارهای معماری بر اساس مفهوم اسلامی مورد نظر شناسایی شوند؛ سپس معرف ها تعیین میگردند و در نهایت گویه ها تعیین شده و مفاهیم، ابعاد، معیارها، معرف ها و گویه ها (با استفاده روش دلفی و فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (AHP)) وزن دهی میشوند و وزن نهایی هر گویه (پرسش) تعیین میگردد. اثبات کارایی روش فوق با انجام فرآیند شاخصسازی در خصوص قناعت صورت پذیرفته است و بدین ترتیب پرسشنامهای با 216 گویه حاصل شد که با پاسخ دادن به آن می توان دریافت در اثر مورد نظر تا چه میزان مفهوم قناعت تجلی یافته است و برای دستیابی به معماری قانعانه چه نکاتی را باید مد نظر قرار داد. البته با توجه به استقرایی بودن روش، بدیهی است دسترسی به هدف نسبی است و ادعایی بر جامعیت و تامّیت روش وجود ندارد. روش مورد استفاده در این تحقیق ترکیبی از روش های کیفی و کمی است. گردآوری داده ها در بخش کیفی، به روش کتابخانه ای (گردآوری داده های اسنادی موجود) و میدانی (مصاحبه، پرسشنامه) و در بخش کمی، به روش میدانی (پرسشنامه) است. در تجزیه و تحلیل داده ها در بخش کیفی از روش معناشناسی و استدلال منطقی و در بخش کمی از روش دلفی و تحلیل سلسله مراتبی استفاده شده است.
نتایج شاخص سازی قناعت نشان می دهد در میان ابعاد معماری، افراد مؤثر و در میان افراد مؤثر، معمار بیشترین نقش را در دستیابی به معماری قانعانه دارا هستند و پرسش های مرتبط با معرف های تطابق اثر معماری با شکل زندگی کاربران، شناخت افراد مؤثر از محیط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، احترام به طبعیت در فرآیند معماری، شناخت معمار از محیط کالبدی، جغرافیایی و اقلیمی و پرهیز از تفاخر اقتصادی در اثر از مهمترین گویه ها در تحقق معماری قانعانه هستند.
مریم عظیمی،
دوره 7، شماره 3 - ( 9-1398 )
چکیده
در اندیشه و تفکر اسلامی، خیال، جایگاه و اهمیت ویژهای در آفرینش هنری دارد. ماهیت برزخی خیال، باعث شده که هر مفهوم و معنایی برای تجسم یافتن در دنیای محسوس، بایستی از خیال بگذرد. عالم خیال، واسطه بین معنا و محسوس است. انسان در خلق هنری، بیشتر از ادراک خیالی و قوه خیال خود بهره میگیرد. هنرمند قدسی در هنگام آفرینش فارغ از عالم محسوس عمل میکند. حتی در هنگام بازآفرینی طبیعت یا شیای مادی نیز، تلاش میکند حقیقت و معنای آن را در اثرش متجلی سازد. قوه خیال هنرمند به او کمک می کند تا تصاویر و مفاهیم جدیدی، فراتر از ماده خلق کند. معنا در معماری و هنر اسلامی، نقشی بنیادین دارد. معمار همچون دیگر هنرمندان، با ادراک عالم ماده و شناخت آن به معانی، مفاهیم و ارزشهای ازلی نائل میآید؛ و به یاری قوه خیال، این معانی را به صورت معماری و فضا در عالم محسوس، باز میآفریند.
هدف این پژوهش، تبیین جایگاه خیال بهعنوان واسطه تجلی حوزه معانی در طرح معماری و نقش آن در فرایند طراحی معماری است. در این پژوهش، پیشینه مرتبط با خیال در اندیشه اسلامی در حوزههای عالم خیال و مراتب آن، ادراک خیالی، آفرینش و هنر قدسی، مورد بررسی قرار میگیرد. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی و متکی بر استنتاج به بررسی دادهها و مطالب گردآوری شده میپردازد.
مطالعات نشان میدهد؛ سیر نزولی «معنا، خیال، معماری» به عنوان یک فرآیند سهمرتبهای، میتواند در طراحی معماری مورد توجه قرار گیرد. با کمک این فرآیند، حوزههای معنایی در معماری، همچون ارزشها، نمادها و مفاهیم ذهنی طراح که با فرهنگ، اجتماع و درونیات فطری او مرتبط هستند؛ مورد توجه قرار میگیرند و به واسطه خیال در ایده معماری مینشینند. این فرآیند را میتوان شامل سه مرحله اصلی دانست: توجه و دستیابی به مفاهیم و معانی، تبدیل این معانی به صورتهای خیالی و طراحی اولیه، بازآفرینی این صورتها در عالم محسوس بهگونهای که هم با عالم خیال و هم با محدودیتهای عالم محسوس منطبق باشد (اثر معماری).
مژگان اسماعیلی، بهنام پدرام، محمد حسن طالبیان،
دوره 8، شماره 2 - ( 6-1399 )
چکیده
ازآنجاییکه فضاهای شهری کانون تمرکز ساکنان زمیناند، آنها را میتوان مناسبترین عرصه تظاهر و تجلی فرهنگ بشری، ارتباطات اجتماعی و تاریخ ملتها به شمار آورد، اما آنچه امروز در شهرهای ایرانی رخ مینماید نوعی عـدول از ارزشهای غنی فرهنگی و کهن ساکنان این سرزمین و با نگاهی عمیقتر «واژگونی هنر زمانه» است. تردیدی نباید داشت که طراحی سیمای شهری در شکلگیری شهرها بسیار تأثیرگذار بوده است. این مولفه شهری و نمادهای آن، نمودار شخصیت، کارکرد و فرهنگ ساکنان آن هستند و از همین روست که جلوههای معنوی شهر نیز اعتباری شایان توجه دارند. سیمایی که تا به امروز از مفهوم یگانهای در حوزههای مختلف ادبی، هنری، عرفانی و شهرسازی برخوردار نبوده است و جایگاهش در حوزه شهرسازی هنوز نامعلوم است. آیا سیما ظاهر شهر است یا درک ذهنی شهروندان از آن؟ ادراک منظر شهری، سیما نام دارد یا چهره اصلی شهر؟ این پژوهش سعی در بازآفرینی این مفهوم اصیل معماری به روش توصیفی-تحلیلی و از طریق مقایسه نظریات گوناگون در حوزههای مختلف ادبی، عرفانی و شهرسازی در راستای روشنگری پارادوکس موجود در مفهوم سیما دارد. درنهایت مطالعات کتابخانهای صورت گرفته در این زمینه و تطبیق تعابیر گوناگون از این واژه در حوزه های مطالعاتی، تناقض موجود را برطرف ساخت و مشخص گردید که میتوان در حوزه شهرسازی نیز همانند حوزههای ادبی و عرفانی، سیما را صورت و ظاهر دانست که ظهور و بقای معنا جز از طریق آن، ممکن نیست؛ بنابراین تنها راه یافتن معنای هر فضای شهری، بررسی سیمای آن برای رسیدن به سیرت موجود میباشد و می توان عبارت سیما و سیرت را بهعنوان مفهومی نوین در حوزه شهرسازی مورداستفاده قرار داد که بهنوعی هم بیانگر صورت و چهره شهر باشد و هممعنای موجود در پس ظاهر را نمایان سازد.
فریبا البرزی، نوید جهدی، میلاد فتحی، امیرحسین یوسفی،
دوره 8، شماره 4 - ( 12-1399 )
چکیده
معماری، زاده بسترهای گوناگون است که با توجه به روح متغیر زمان و ماهیت همیشه در تغییر هستی، به صور سبکی و معنایی متفاوت بروز مییابد. از همین روست که نحوه برخورد سازندگان یک بنا با عناصر شکلدهنده معماری و راههای استفاده از آنها، علیرغم وجود شباهت در کلیت عناصر، دارای تجلیهای مختلف معنایی و کالبدی در بسترهای متفاوت بوده و هست. به عنوان مثال نور در مذهب شیعی اسلام نمودی از ذات اقدس الهی و بیانگر وجود است و همیشه در کانون توجه معماران مسلمان بوده است. تا آنجا که تصور ساختار و ادراک فضایی بسیاری از ساختمانهای این دوره بدون درنظرداشتن جایگاه معناشناختی نور، منجر به نقص و درکی ناقص از فضا شده که گویی ساختمان بر پایه نور طراحی شده است. این امر به خصوص در طراحی بناهای مذهبی به طور عام و مسجد به طور خاص قابل مشاهده است. مسجد که تجلیگاه ایدهآلترین اندیشههای مذهبی و کاملترین نماد معماری اسلامی است بهترین مکان جهت مشاهده و مطالعه پیوندهای نظری و عملی سازندگان آن بوده است. این در حالیست که امروزه در ساخت مساجد نقش نور تنها به عنوان یکی از عناصر اقلیمی و صرفاً جهت عملکرد روشنایی تقلیل پیدا کرده و خبری از جنبههای معنایی و معنوی آن به نحوی که در گذشته قابل پیگیری و بازشناسی بوده نیست! این پژوهش با این پیشفرض که شیوه ظهور و بروز نور در معماری اصفهان دوره صفوی فارغ از جنبههای عملکردی، با تأکید بر اصول معنایی حاکم بر فضای هنری آن دوره اندیشیده و در فضای معماری نمود پیدا کرده است، به بررسی چگونگی و ویژگیهای کیفی حضور نور و نورگذرها در ساختار معماری مسجد شیخ لطفالله اصفهان به عنوانی یکی از شاخصترین مساجد این دوره در شهر اصفهان میپردازد. جامعه آماری این پژوهش، مساجد دوره صفوی در شهر اصفهان میباشند که از آن میان، سه مسجد شیخ لطفالله، حکیم و امام به عنوان نمونه موردی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. روش پژوهش در این مطالعه توصیفی-تحلیلی و بررسی نمونه موردی میباشد. دادههای مورد نیاز این پژوهش نیز از طریق مشاهدات میدانی، عکسبرداری و مطالعات کتابخانهای جمعآوری شده و به صورت کیفی مورد تحلیل قرار گرفتهاند. با بررسی معناشناختی حضور نور در مسجد شیخ لطفالله و تبیین نظام سلسلهمراتبی در طراحی نور در فضاهای این مسجد، نظامی سهگانه شامل انفصال، انتقال و اتصال (مکث، حرکت و تأکید) در طراحی این بنا بازشناسی شد. نظامی که به دنبال حرکت از ماده به سوی معنویت، حرکت از تاریکی به سوی روشنی، حرکت از سنگینی به سوی سبکی و در یک کلام حرکت از عالم ناسوت به سوی عالم لاهوت است و نتیجه ایجاد فضایی سراسر معنوی است که حضور خدا در هر سو احساس میشود.
مسعود فلاح، عبدالحمید نقره کار، بهرام صالح صدق پور،
دوره 11، شماره 3 - ( 6-1402 )
چکیده
مبتنی بر اصل وحدت و مراتب وجود، کلیۀ ممکنات طی مراتبی از مقام ذات الهی نزول و حدوث یافتهاند. طی این مراتب، هر مخلوق، سیری را از عالم معنا تا عالم صورت و ماده طی مینماید و تجلی میزانی از حقیقت معنا (مبتنی بر صفت قدر) میباشد. مصنوعات بشر نیز میباید به صورت نسبی حقیقت معنا را متجلی بسازد و انسان را از حجابهای صوری برهاند و به سرچشمه پاک معنا رهنمون سازد. در این راستا، بر انسان است تا با شناخت حقیقت معنا و فرایند نزول آن، زمینه را برای این مهم فراهم سازد. لذا این پژوهش درصدد است تا با شناخت ساختار فرایندهای انسانی (نظریه سلام)، به بررسی امکان همگامسازی آن با فرایند نزول معنا بپردازد و به تجلای بیشتر این سرچشمۀ معنوی کمک نماید. بدین جهت، ابتدا سعی میگردد تا با رویکردی تفسیری- تحلیلی به تبیین چهارچوب نظری پژوهش که در اینجا فرایند نزول معنا، توسط فعل الهی در مخلوقات است پرداخته شود؛ سپس با تشریح نظریه سلام و با استفاده از روش استدلال منطقی، تلاش در انطباق و ایجاد زمینهای برای الگوبرداری از فعل الهی توسط انسان گردد؛ و در ادامه طی بررسی این انطباق در یک نمونه موردی به جمعبندی بپردازد. در پایان اینچنین نتیجه میگردد که در راستای تجلی حقیقت معنا در مصنوعِ انسان، میبایست میزانی (قدری) از «اسماء فعل» و مبتنی بر چهار ویژگی تناکح، تقابل، تفاضل، و تعاون، توسط توسط اجتهاد حرفهای شناسایی، و در خلق مصنوع به کار گرفته شود.
علیرضا مالک کاوکانی، فرهنگ مظفر، محسن وفامهر،
دوره 11، شماره 3 - ( 6-1402 )
چکیده
مسجدْ شاخصترین کالبد در معماری مسلمانان و هندسه و تزئینات مهمترین ارکان معماری مسجد هستند و با توجه به ساحتهای مادی و معنوی مسجد، هندسه و تزئینات نیز علاوه بر نقش هندسی و زیبایی کالبد مسجد، معانی اسماء و صفات جمالی و جلالی خداوند را در پس کالبد مادی، متجلی مینماید. این نوع نگرش به هندسه و تزئینات، تحت عنوان معماری معناگرا و حُسنمحور شناخته میشود؛ لذا مسئله این است که چه ارتباطی بین هندسه و تزئینات و ارتقای کیفیت فضای شبستان مساجد وجود دارد. این رابطه از این رو ضرورت و اهمیت دارد که در طراحی معماری مساجد، علاوه بر صورت، ظاهر، و کالبد به جنبههای باطنی و معنوی فضا توجه شود. هدف از این پژوهش، ارتقای کیفیت شبستان مساجد با استفاده از هندسه و تزئینات است؛ در این پژوهش از روشهای مختلف همچون سندپژوهی، دلفی، و موردپژوهی و از ابزارهای مصاحبه، پرسشنامه، پیمایش، و نرم افزارهای تحلیل آماری استفاده شده است؛ بدین صورت که ابتدا به وسیله مصاحبه و پرسشنامه از خبرگان دانش، سپس به وسیله پرسشنامه از متخصصین و در شش مسجد شاخص تاریخی و معاصر از بهرهبرداران مسجد نظرسنجی و دادهها به وسیله نرمافزارهای آماری، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتهاند. نتایج حاصله نشان میدهد توجه به هندسه و تزئینات، علاوه بر ارتقای کیفیت کالبد، باعث تجلی معنا و حُسن در مساجد میگردد؛ به این معنی که رعایت اصول و قواعد حاصل از این پژوهش، علاوه بر ارتقای کیفیت هندسه و تزئینات شبستان مسجد، باعث خلق فضایی روحانی و معناگرا، در پس کالبد مادی و همچنین بروز و ظهور حُسن، در پس عناصر کالبدی و تزئینی میشود.
شیما اسلام پور، سعید میرریاحی، سوزان حبیب،
دوره 11، شماره 4 - ( 8-1402 )
چکیده
در دهههای اخیر بهدنبال تغییرات در حوزههای مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی، انواع گوناگونی از مسکن شکل گرفته است. در این راستا مسکن اجتماعی بهعنوان یکی از اشکال پاسخگویی به نیاز مسکن میباشد. مسکن اجتماعی مسکنی است که با امکان اختلاطنشینی از شکلگیری آسیبهای اجتماعی جلوگیری نموده و موجب انسجام اجتماعی در جامعه میگردد. با توجه به آنکه در ایران، طراحی اینگونه از مسکن، با نگاهی جامع پیش میرود، تحقق امر سکونت با رویکردی معناشناسانه، بهدلیل گسترش روزافزون سکونتگاههای بیکیفیت در شهرها، ضروری بهنظر میرسد تا در چنین سکونتگاههایی بتوان فضاهایی منطبق بر نیازهای انسان را طراحی نمود. هدف مقاله حاضر بازگشت به مفهوم سکونت و تبیین ابعاد پنهان آن در مسکن اجتماعی با رویکردی معناشناختی و بهمنظور دستیابی به سیاستهای طراحی در جهت ارتقای کیفیت اینگونه از مسکن میباشد. این مقاله با رویکردی کیفی و به روش تحلیل محتوای کیفی و در حوزه معماری انجام شده است. دادهها با استفاده از اجماع سه شیوه (مطالعات کتابخانهای، مشاهده، و مصاحبه) جمعآوری شدهاند. در ادامه، دادههای بدست آمده در محیط نرمافزار MAXQDA20 تحلیل شده، سپس با استفاده از کدگذاری، دادهها به مفاهیم، مقوله و سپس به ابعاد تبدیل شده است. با توجه به مطالعات انجام شده، چهار بعد شامل کالبدی- ساختاری، اجتماعی- فرهنگی، ادراکی- زیباشناختی، و زیستمحیطی، ابعاد پنهان سکونت در مسکن اجتماعی میباشند که هر کدام اشاره به معنایی از نیازهای انسان دارند. بدینترتیب زمانی انسان میتواند در جایی به مفهوم واقعی، سکنا گزیند که آن مکان فراتر از توجه به بعد کمی، بازنمایی از توجه به ابعاد وجودی او که همانا بعد جسمانی- روحانی، اجتماعی، معنوی، و روانی است، باشد تا همه جنبههای نیازهای مختلف او را برطرف نماید.