جستجو در مقالات منتشر شده


12 نتیجه برای نما

محمدمنان رئیسی، عبدالحمید نقره کار، کریم مردمی،
دوره 2، شماره 1 - ( 3-1393 )
چکیده

از مباحث مطرح در دانش معماری و به ویژه معماری اسلامی، رمزپردازی و رویکردهای مختلف آن است. اصولاً رمزپردازی یکی از ویژگی های مهم معماری اسلامی است تا جایی که برخی اندیشمندان، لازمه تحقق این نوع معماری را رمزپردازی می دانند. مسئله ای که این مقاله به بررسی آن می پردازد چیستیِ رمز در آثار معماری و به تبع آن، چگونگیِ رمزپردازی در معماری اسلامی است. هدف از بررسی این مسئله، تبیین رویکردهای مختلفی است که معماران مسلمان برای رمزپردازی در آثار خود از آنها بهره می جستند تا با تبیین ماهیت و ویژگی های هریک از این رویکردها، درس های لازم برای ترسیم آینده رمزپردازی در معماری اسلامی آموخته شود. جهت تبیین مسئله ی این تحقیق، از روشی ترکیبی استفاده خواهد شد که متشکل از روش های تحلیل محتوای کیفی و استدلال منطقی می باشد و گردآوری داده ها نیز عمدتاً از طریق مطالعات اسنادی و کتابخانه ای انجام شده است. شالوده نظری این پژوهش، مبتنی بر منظومه حکمت اسلامی است تا با استناد به این شالوده، نتایج تحقیق، شایستگی لازم جهت کاربست در معماری اسلامی را داشته باشد. یافته های این تحقیق حاوی راهبردهایی نظری برای رمزپردازی در معماری اسلامی است که با اتخاذ آنها می توان هویت اسلامی در آثار معاصر معماری را به نحو مطلوب تری تبلور بخشید. طبق این یافته ها، در حوزه معماری علاوه بر نشانه های اعتباری، نشانه هایی تکوینی نیز وجود دارد که در مؤلفه های مختلف معماری نظیر هندسه و فرم جلوه گر می شود و لازمه رمزپردازی در معماری اسلامی، توجه توأمان به هر دو نوع این نشانه ها می باشد. با استفاده از این نشانه ها، دو رویکرد اصلی برای رمزپردازی در معماری اسلامی قابل ارائه است که عبارتند از رمزپردازی استقرایی و رمزپردازی استنباطی. رویکرد اول مبتنی بر ابزارهای شناختِ حسی است حال آنکه رویکرد دوم عمدتاً مبتنی بر ابزارهای عقلانی و گاه شهودی است.
فرانک هوشمند شعبان‌آبادی، نیما ولی بیگ، مصطفی بهزادفر، محسن فیضی،
دوره 7، شماره 3 - ( 9-1398 )
چکیده

در گذر زمان، جداره میدان ارگ از نظر ساختار شکلی، دچار دگرگونی‌های شده است؛ و تاکنون میدان ارگ مورد بازنمایی قرار نگرفته است. بازنمایی و تحلیل شکلی اجزای جداره میدان می‌تواند ویژگی‌های نهفته در این میدان را آشکار سازد. شناخت اجزای تشکیل‌دهنده جداره، می‌تواند یکی از راهکارهای مناسب در جهت احیا عناصر این میدان ارزشمند باشد. اندازه و شکل قاب‌ها، بازشوها و سردرها به شکل مستقیم در شکل‌گیری فرم نهایی میدان‌ تاریخی ارگ تأثیرگذار بوده است. نویسندگان به ویژگی‌های تاریخی و روند شکل‌گیری مجموعه مجاور میدان و گذرها پرداخته‌اند؛ در این مقاله برای نخستین بار بازنمایی جداره میدان ارگ مورد تحلیل قرار خواهد گرفت. این مقاله بر آن است تا نقش عناصر تشکیل‌دهنده فرم نهایی جداره‌های میدان ارگ را مورد بررسی قرار دهد. در این پژوهش با استفاده از شیوه توصیفی- تحلیلی به تحلیل و مقایسه تطبیقی اجزای جداره میدان می‌پردازد. داده‌های پژوهش با بررسی میدانی و مطالعات کتابخانه‌ای مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که در شکل‌گیری جداره میدان ارگ در دوره‌های مختلف که از دوره ناصری تا اوایل دوره پهلوی است؛ ‌از قاب‌ها، بازشوها و سردرها با ریتم‌ و ترکیباتی مشترک آن‌ها، در کنار یکدیگر استفاده شده است.
مهشید غلامیان، سیدعباس آقا یزدانفر، سعید نوروزیان ملکی،
دوره 7، شماره 4 - ( 12-1398 )
چکیده

با توجه به تحولات صورت گرفته در قرون اخیر، تغییرات فراوانی در نما و عناصر آن به وجود آمده که موجب آشفتگی در سیمای بصری ساختمان‌ها شده است. این در حالی است که در طول تاریخ تا اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی اول، سبک­های معماری ادامه‌دهنده و تکمیل‌کننده سبک‌های پیشین بوده‌اند. در اواخر قاجار این روند تکمیلی و تدریجی گسسته شده و ساختار نماهای این دوران و پس ‌از آن از ویژگی­های دیگری برخوردار می­باشد؛ این پژوهش به دنبال مقایسه تطبیقی نماهای سه شیوه دوره قاجار با اصول معماری اسلامی است. روش انجام تحقیق به‌صورت ترکیبی (کمی و کیفی) و نوع پژوهش تفسیریتاریخی و پیمایشی است. ابزار جمع‌آوری داده­ها، مطالعات کتابخانه‌ای، اسنادی و مشاهدات میدانی است. به همین منظور به بررسی نمای سبک‌ها و شیوه­های هر دوره و مقایسه معیارها و شاخص­های ساختار کالبدی معماری اسلامی در نماهای شهری و واحدهای عملکردی در دو ساحت کتابخانه­ای و میدانی پرداخته می­شود. بعد از دستیابی به چارچوب نظری در این خصوص، هفت شاخصه هندسه، تناسبات، تقارن، هماهنگی، سلسله­مراتب، نظم و ریتم و وحدت در کثرت به­عنوان شاخصه­های معماری اسلامی به دست آمدند. در ادامه به‌صورت تصادفی ساده از هر سه شیوه در دوره قاجار، 3 بنا انتخاب و به‌صورت گرافیکی شاخصه­های معماری اسلامی در آن­ها پیاده شد؛ سپس به‌منظور انتخاب شاخصه­های حائزاهمیت در هر دوره، 42 نفر از دانشجویان و 9 نفر از اساتید معماری و شهرسازی، پرسشنامه پژوهشگرساخته را تکمیل کردند. توجه به شاخصه­های دارای اهمیت در هر بنا، گویای آن است که تغییر کالبدی معماری، با توجه به ساختار فکری معماری دوران خود، قابل­تفسیر می­باشد؛ و صرفاً تغییر فیزیکی نمی­تواند در نهایت به تغییر ساختاری سبکی بینجامد.
مسعود ناری‌قمی،
دوره 8، شماره 3 - ( 9-1399 )
چکیده

تعیین مخاطب ایده­آل، یک امر پایه در مبانی نظری طرّاحی شهری است. در این نوشتار، وضعیت مخاطب ایده­آل در سه دسته از نظریه­های اجتماعی مرتبط با فضای شهری (نظریه­های سوسیالیستی، نظریه اکولوژی اجتماعی و نظریه نمایش اجتماعی) بررسی؛ و نشان داده شده است که هیچ‌یک، بر مدل اسلامی از روابط اجتماعی و کالبد منطبق نیست؛ و با آن تفاوت ذاتی دارد. نفی گروه­های کوچک پایه اجتماعی (خانواده و محله) در نظریه­های سوسیالیستی و فردگرایی و عدم نگاه ایده­آل­گرا در نظریه­های اکولوژیک، آنها را برای مقاصد اسلامی نامناسب می­نماید. غیراخلاقی بودن نمایشگری در نظریه نمایش اجتماعی از دید اسلامی نیز به نوبه خود، این دیدگاه را از دور بحث برای اسلام خارج می­کند. در مقابل، نظریه جدیدی در این زمینه براساس مرور آیات و روایات مرتبط با قلمرو­های شهری، سامان داده شده است که خلاصه آن، چنین است: در اسلام عرصه فراخانگی بر حسب حقوق و تکالیف متقابلی که اسلام برای قلمروهای مختلف (از فردی تا گروهی) قرار می‌دهد؛ مکانی برای تعامل افراد برحسب گونه‌ای تحدیدشده از روابط خانگی است؛ و به همین دلیل هم، عرصه شهر از خانه به بیرون، توسیعی است از خانه. اجتماع در این مدل، یک کلّ متشکل از افراد متفرّد شده در اثر خروج از حوزه خانواده و پیوستن به عرصه غیرخانوادگی نیست؛ بلکه جامعه از توسیع هسته‌های خانواده و اشتراک لبه‌های میدان‌های جمعی شکل‌گرفته حول این هسته‌ها حاصل می‌شود و به همین ترتیب نیز، فضای شهری از هسته‌های خانگی رشدیابنده فراهم می‌آید؛ و نه اجتماع فضاهای شخصی و عمومی و پیوند آنها با فضاهای واسط. در اینجا تعریف فضای شهری نمی‌تواند آن عرصه عمومی دانسته شود که از حوزه مؤثر خانه، خارج شده و افراد در آن از روابط خانگی منفصل و در جستجوی روابط نوین برآمده‌اند؛ به بیان دیگر ما در شهر اسلامی با «فلانر» اسلامی مواجه نیستیم؛ بلکه با بلکه با انسانی مواجهیم که اسلام برای او تکالیفی را برای تبدیل شدن به انسان ایده­آل تعیین کرده است و مسئولیت فضا کمک به رسیدن مخاطب از وضع موجود به وضع ایده­آل است.
دکتر بهزاد وثیق، مهندس حسین ناصری،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1400 )
چکیده

معماری اسلامی چین در طی سال­های رشد و شکوفایی خود گونه­های بیانی مختلفی را در ساخت مساجد این کشور به وجود آورده است. از این رو نمادپردازی به عنوان یکی از روش­های بیان مفاهیم در معماری، دارای ساختاری است که از طریق آن می­توان به گفت­وگوی بین متنی دو فرهنگ زمینه و مهمان دست یافت. هدف از این تحقیق یافتن زمینه­های مشترک بین نمادپردازی چین و اسلام­مبنا در مساجد چین است. این تحقیق با روش پژوهش در نمونه موردی و تحلیل محتوا و با تکیه بر اسناد کتابخانه­ای انجام شده است. در این پژوهش در ابتدا به بررسی نمادشناسی معماری چین پرداخته و سپس با بررسی نمونه­ها به این موضوع که نماد­های به کار رفته در این مساجد در سیر تاریخی معماری اسلامی چین و با توجه به موقعیت جغرافیایی (جمعیت مسلمانان آن منطقه) و تاریخ ساخت آن­ها، تا چه میزان از نماد­های سایر مساجد جهان اسلام تأثیر پذیرفته، پرداخته است. این تحقیق نشان می­دهد که از بدو ورود مسلمانان به چین، معابد و خانه­ چینی به ­عنوان مساجد مورد استفاده قرار گرفته که برپایه نمادشناسی و کالبد بومی ساخته شد و تنها کشیدگی بنا به سمت قبله تغییر یافت. استفاده از چوب و رنگ سرخ در کالبد داخلی و خارجی این بناها، ماندالا و حیوانات مقدس به عنوان زمینه چینی و بودائی در این مساجد اولیه به وضوح دیده می­شود. از ویژگی­های دوره­ی دوم، افزودن عناصری همچون گنبد و مناره و قوس­های جناغی است. در این بناها همچنا نمادگرایی بودائی به چشم می­خورد. در ادوار بعدی معماری، رنگ­ها، گنبدها، قوس­ها، مناره­ها و تورفتگی ورودی و مصالح کالبد داخلی و خارجی بنا (استفاده از آجر و سنگ و گچ به جای چوب)، مشابه سایر مساجد جهان اسلام دیده می­شود.  تغییر در مفهوم دیوارشمالی و شکل عمومی مساجد نیز نشانه تغییر سنت سازماندهی فضایی کنفسیوسی به اسلامی در ساختمان است. این امر در نواحی از کشور چین که حضور مسلمانان پر رنگ­تر است؛ بیشتر از سایر نواحی دیده می­شود. با این وجود همواره در نقاطی از این کشور مساجد به همان شکل اولیه و سنتی خود پابرجا ماندند و یا اینکه تاثیر­پذیری آن­ها از فرهنگ و نمادهای اسلامی کمرنگ­تر بوده، این موضوع بیشتر در مناطق اقلیت مسلمان­نشین به چشم می­خورد.
اقا عارف عزیزپور شوبی، دکتر پریسا هاشم پور، دکتر احد نژاد ابراهیمی،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1400 )
چکیده

سقانفارها معماری مختص منطقه مازندران است و منشا شکل گیری آنها به سنتهای آیینی پیش از اسلام بر می گردد و در حال حاضر به عنوان معماری عاشورایی در راستای پاسداشت تقدس آب و منسوب به حضرت ابوالفظل (ع) شناخته می شود. معماری آن نشانی از ترکیب مولفه های معنایی در قالب نقوش و نمادهای تصویری، مکانی و ساختاری است که در دوره های مختلف تاریخی و براساس زمنیه ای فرهنگی دچار تحول شده اند؛ هدف پژوهش پاسخ به این پرسش است: چه عوامل فرهنگی موجب شده اند نفار برای پاسداشت واقعه عاشورا انتخاب شود و چه نشانه های از معماری آئینی قبل از اسلام در آن بر جای مانده است؟ این تحقیق از نوع پژوهش های بنیادی-نظری است که با روش توصیفی _ تحلیلی کار شده است و گردآوری اطلاعات براساس و مطالعات کتابخانه و پیمایش های میدانی انجام یافته است و با توجه به هدف پژوهش یافتن علل سیرتحول از نفار به سقانفار براساس زمینه فرهنگی می باشد؛ در یافته‌های پژوهش انجام گرفته در دو شاخه نفار و سقانفار به همراه تطبیق آنها با مولفه‌های تصویر ذهنی، کالبد و فعالیت، مشخص شد که همخوانی کارکرد، معنا و کالبد نفار با ارزش‌های اسلامی، بخصوص گرامی داشت آب سبب حفظ و تداوم معماری نفار به سقانفار شده است. بدین صورت که گرامی داشت آب از آئین کهن ایران سرچشمه می گیرد که پس از اسلام با نگرش های اسلامی همخوان شده است. نام نپ، وجود چاه ها، و درختان مقدس، و جغرافیای تاریخی در این منطقه بیانگر نشانی از ایزد بانوی آبهاست. پیش از اسلام دو سری نفار وجود داشت نوع اول: بناهای متعلق به ایزد بانوی آب در کنار منابع آب برای عبادت ، نوع دوم: در کنار مزارع برای مراقبت از آب کاربرد داشتند، بدین ترتیب نفار از ابتدا دو وظیفه حراست و عبادت را بر عهده داشت به این دلیل عبادی، بعد از اسلام به عنوان سقانفار انتقال دادند و از منظر ساختار-کالبدی و تزئینی تداوم یافته معابد کهن است که با نمادهای شیعی هم راستا شده است.
حمزه محقق، زهرا قلاح زواره، عباس ترکاشوند، محسن فیضی،
دوره 9، شماره 3 - ( 6-1400 )
چکیده

امروزه ارتقای نماها به کمک ابزارهای فناورانه، سبب شده است تا آن‌‌ها نقش فعال‌تری را در ارتباط میان درون و برون بنا بر عهده بگیرند. از جمله‌ی این ابزار فناورانه، بهره‌گیری از نماهای متحرک الکترومکانیکی است. تجربیات و پژوهش‌های متعدد نشان داده است که سامانه‌های نمای متحرک (یا جنبشی)، می‌توانند تعامل بهتری میان درون و برون بنا برقرار سازند؛ و با تنظیم اثرات محیطی، نقش مضر آن‌ها را کاهش؛ و ارتباطات مفید درون و برون را افزایش دهد. یکی از مسائل مهم در طراحی نماهای متحرک، هندسه‌ی آن‌ها است. این هندسه از یک سو باید قابلیت باز و بسته شدن داشته؛ و از سوی دیگر، واجد ارزش‌های زیباشناختی باشد. به دلیل ماهیت نظام‌مند و مبتنی بر قواعد ریاضی در الگوهای هندسی اسلامی، امروزه می‌توان آن‌ها را به صورت پارامتریک و با نرم‌افزار‌ها و سخت‌افزارهای نوین تولید کرد. این موضوع مبین کاربرد احتمالی آن‌ها در نماهای متحرک است. تحرک در نما (یا مدول‌های آن) مستلزم قابلیت هندسی اجزای آن در حفظ ساختار و پیوستگی خود در تغییر شکل است. اوریگامی، ابزارهای مفیدی در این خصوص فراهم می‌آورد. بنابراین به نظر می‌رسد که ‌بتوان آرایه‌ای از مدول‌های مبتنی بر الگوهای هندسی اسلامی را به کمک دانش اوریگامی، به نمایی متحرک تبدیل کرد که تحت شرایط معین، تغییر شکل دهند؛ و از طریق تنظیم میزان ارتباط درون و برون، ابزاری برای بهینه‌سازی پارامترهای مرتبط با کارآمدی ساختمان فراهم آورند. نمای ساختمان با مجموعه عوامل زیادی در ارتباط است. در این خصوص، گفته می‌شود که تاثیر نور طبیعی در شکل‌گیری فرم ساختمان اهمیت زیادی دارد. بر این اساس، در پژوهش حاضر تلاش شد تا با ایجاد چند الگوی اوریگامی مبتنی بر الگوهای هندسی اسلامی و تطبیق آن‌ها با نور روز در ایام مختلف سال، الگوی هندسه‌ی بهینه و زاویه‌ی محرک مناسب اوریگامی استخراج شود. برای این منظور، ابتدا با استفاده از ابزارهای ریاضی مبتنی بر مقادیر کمی، الگوریتمی تولید شد که به‌وسیله‌ی آن بتوان طیف وسیعی از الگوهای هندسی اسلامی را ایجاد کرد. سپس در گام بعد، با بهره‌گیری از این هندسه‌ها به‌عنوان الگوهای مبنای تا، مدول‌های باز و بسته شونده‌ی اوریگامی تولید شد. در ادامه، سه مدول برای شبیه‌سازی عملکرد نور روز انتخاب شده و در نمای جنوبی یک اتاق با سه حالت بسته، میانی و باز در زمان انقلاب زمستانی، تابستانی و اعتدالین مورد مقایسه قرار گرفتند. مقایسه‌ی‌ این الگوها، با شبیه‌سازی میزان دریافت نور آن‌ها، در محیط نرم‌افزار انجام شد. یافته‌های این پژوهش چند محور اصلی را شامل می‌شود. نخست آن‌که هندسه‌ی نقوش اسلامی، قابلیت بازتولید توسط الگوهای پارامتریک را دارا هستند. دیگر آن‌که این نقوش می‌توانند به ساختارهای سه‌بعدی تاشونده تبدیل شوند. همچنین مدل هندسی مبتنی بر زاویه‌ی مولد ۷۲ درجه، بهترین عملکرد را در خصوص دریافت نور روز داراست.

دکتر مرضیه اعتمادی پور،
دوره 9، شماره 4 - ( 9-1400 )
چکیده

بیان مسئله: توجه به وجوه هویتی معماری مسکن، در گرو تقویت ابعاد معناشناختی در طراحی از جمله بهره­گیری از اصول معماری مسکن سنتی اقلیم گرم و خشک است. از سوی دیگر بهره­گیری از نشانه­ها از طریق توجه به خوانش ذهنی مخاطبان، از بهترین راهکارها در معنادهی به اثر محسوب می­شود. این درحالی است که به نظر می­رسد کم­توجهی به مفاهیم معنامحوری چون ادراک یا خوانش ذهنی مخاطبان، در مسکن­های امروز تحت تاثیر عواملی مانند اقتصاد و یا سطحی­نگری در طراحی­ها قرار گرفته و تضعیف شده است؛ چرا که در سطوح آموزشی و اجرایی طراحی، عموماً نقش مخاطب در رابطه با محیط کم­رنگ است. بنابراین نگرش عملی به معناگرایی از طریق استخراج وجوه بهره­گیری از نشانه­­ها در مسکن سنتی، نیاز تحقیقاتی محسوب می­گردد که پژوهش درصدد است تا با پاسخ­گویی به پرسش "چگونگی نقش نشانه­ها در وجوه معنایی مسکن سنتی اقلیم گرم و خشک ایران"، در راستای مرتفع نمودن آن اقدام نماید.
هدف تحقیق: هدف پژوهش، استخراج اصول معناگرایی از باب نشانه­شناسی، جهت بهره­گیری در طراحی مسکن معاصر در راستای توجه بیش­تر به ابعاد هویتی و معنایی محیط­های زندگی امروز است.
روش تحقیق: پژوهش در قالب روش­های «سندکاوی» و «تحلیل محتوای کیفی» تحقق یافته است. در روش تحلیل داده­ها، به ارزیابی وضعیت انطباق­پذیری مولفه­های موثر بر خوانش ذهنی با سطوح نشانه به صورت بررسی نمونه­ها در حوزه مسکن سنتی اقلیم گرم و خشک ایران پرداخته می­شود. محقق درصدد آن است تا نمونه­های مورد مطالعه از خانه­های سنتی شهر کاشان، از ویژگی­های مشترک اغلب مسکن­های سنتی به جا مانده در اقلیم مذکور بهره­مند باشد. بر این اساس سطوح نشانه، شامل «نمایه»، «نماد» و «شمایل» در ارتباط با ریزمولفه­های «مکانی»، «انسانی» و «زمانی» موثر بر خوانش ذهنی تحلیل می­شوند.
نتیجه­گیری: بر اساس نتایج، در مسکن سنتی اقلیم گرم و خشک، از «شمایل»، «نمایه» و «نماد» به عنوان محملی جهت بیان معانی از طریق انطباق با مولفه­های انسانی، محیطی و زمانی موثر بر خوانش ذهنی کاربران، استفاده می­گردیده است. بنابراین یکی از راهکارهای موثر در طراحی مسکن معنامحور، بهره­گیری طراحان از ریزمولفه­های «عملکرد»، «کالبد»، «مقیاس»، «سابقه تاریخی»، «تجربه فردی»، «رویداد اجتماعی»، «عوامل فیزیولوژیکی و روان­شناختی»، «رفتارهای فردی و اجتماعی» مخاطبان و نیز توجه به «مولفه­های موثر بر حس تعلق به مکان و اجتماع» در قالب سطوح مختلف نشانه در طراحی است.بیان مسئله: توجه به وجوه هویتی معماری مسکن، در گرو تقویت ابعاد معناشناختی در طراحی از جمله بهره­گیری از اصول معماری مسکن سنتی اقلیم گرم و خشک است. از سوی دیگر بهره­گیری از نشانه­ها از طریق توجه به خوانش ذهنی مخاطبان، از بهترین راهکارها در معنادهی به اثر محسوب می­شود. این درحالی است که به نظر می­رسد کم­توجهی به مفاهیم معنامحوری چون ادراک یا خوانش ذهنی مخاطبان، در مسکن­های امروز تحت تاثیر عواملی مانند اقتصاد و یا سطحی­نگری در طراحی­ها قرار گرفته و تضعیف شده است؛ چرا که در سطوح آموزشی و اجرایی طراحی، عموماً نقش مخاطب در رابطه با محیط کم­رنگ است. بنابراین نگرش عملی به معناگرایی از طریق استخراج وجوه بهره­گیری از نشانه­­ها در مسکن سنتی، نیاز تحقیقاتی محسوب می­گردد که پژوهش درصدد است تا با پاسخ­گویی به پرسش "چگونگی نقش نشانه­ها در وجوه معنایی مسکن سنتی اقلیم گرم و خشک ایران"، در راستای مرتفع نمودن آن اقدام نماید.
هدف تحقیق: هدف پژوهش، استخراج اصول معناگرایی از باب نشانه­شناسی، جهت بهره­گیری در طراحی مسکن معاصر در راستای توجه بیش­تر به ابعاد هویتی و معنایی محیط­های زندگی امروز است.
روش تحقیق: پژوهش در قالب روش­های «سندکاوی» و «تحلیل محتوای کیفی» تحقق یافته است. در روش تحلیل داده­ها، به ارزیابی وضعیت انطباق­پذیری مولفه­های موثر بر خوانش ذهنی با سطوح نشانه به صورت بررسی نمونه­ها در حوزه مسکن سنتی اقلیم گرم و خشک ایران پرداخته می­شود. محقق درصدد آن است تا نمونه­های مورد مطالعه از خانه­های سنتی شهر کاشان، از ویژگی­های مشترک اغلب مسکن­های سنتی به جا مانده در اقلیم مذکور بهره­مند باشد. بر این اساس سطوح نشانه، شامل «نمایه»، «نماد» و «شمایل» در ارتباط با ریزمولفه­های «مکانی»، «انسانی» و «زمانی» موثر بر خوانش ذهنی تحلیل می­شوند.
نتیجه­گیری: بر اساس نتایج، در مسکن سنتی اقلیم گرم و خشک، از «شمایل»، «نمایه» و «نماد» به عنوان محملی جهت بیان معانی از طریق انطباق با مولفه­های انسانی، محیطی و زمانی موثر بر خوانش ذهنی کاربران، استفاده می­گردیده است. بنابراین یکی از راهکارهای موثر در طراحی مسکن معنامحور، بهره­گیری طراحان از ریزمولفه­های «عملکرد»، «کالبد»، «مقیاس»، «سابقه تاریخی»، «تجربه فردی»، «رویداد اجتماعی»، «عوامل فیزیولوژیکی و روان­شناختی»، «رفتارهای فردی و اجتماعی» مخاطبان و نیز توجه به «مولفه­های موثر بر حس تعلق به مکان و اجتماع» در قالب سطوح مختلف نشانه در طراحی است.
دکتر پرستو عشرتی، آقای محمد مهدی رحمتی،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده

آلودگی بصری یکی از مسائل سیمای شهری است که تأثیر منفی بر کیفیت زندگی شهروندان دارد. طرح‌های پیرایش شهری گاه به صورت اقدامی مجزا، و گاه به‌عنوان استراتژی یک برنامه کلان‌تر، به هدف بهبود سیمای شهری و کاهش اغتشاشات بصری در نماهای شهری به ویژه در بافت‌های تاریخی به انجام می‌رسد. اگرچه در دهه اخیر در برخی شهرهای ایران از جمله تهران طرح‌های پیرایش شهری اجرا شده است؛ با این حال هنوز شناخت جامعی از موضوع و اهدافی که چنین طرح‌هایی باید پیگیری نمایند؛ به دست نیامده‌است. هدف این پژوهش توسعه چارچوب نظری پیرایش شهری و ارزیابی «پیرایش شهری و حذف زوائد بصری خیابان انقلاب» مبتنی بر آن است. راهبرد اصلی حاکم بر این تحقیق، راهبرد کیفی است. این پژوهش دو گام اصلی دارد که در هر گام از یک روش تحقیق بهره برده شد: در گام نخست از روش تحلیل محتوا و پنل خبرگان برای استخراج وجوه پیرایش شهری بهره برده‌شد و با روش استدلال منطقی چارچوب نظری پژوهش ارائه گردید؛ در گام دوم به هدف ارزیابی طرح پیرایش شهری خیابان انقلاب برای هر یک از وجوه ارائه شده در چارچوب نظری پرسش‌هایی طرح و نظرات دو گروه کسبه و عابران با ابزار مصاحبه نیمه‌ساختاریافته جمع‌آوری شد. سپس مصاحبه‌ها با استفاده از روش تحلیل کیفی استراوس و کوربین کدگذاری شد. یافته‌ها نشان می‌دهد که طرح «پیرایش شهری و حذف زوائد بصری خیابان انقلاب» به ترتیب در دو وجه «ادراکی» و «کالبدی» به نسبت سایر وجوه موفق‌تر بوده است. «افزایش خوانایی»، «افزایش نظم بصری»، و «کاهش آلودگی بصری و نوری» نیز به ترتیب مهم‌ترین اثرات آن می‌باشد. اما در وجه «اجتماعی» به ویژه تعامل با کسبه موفقیت کمتری به دست آورده است. نتایج این مقاله آشکار می‌سازد که موفقیت طرح‌های پیرایش شهری منوط به توجه به هر یک از وجوه شش‌گانه تاریخی، هویتی، کالبدی، ادراکی، اجتماعی، و اقتصادی است. همچنین نتایج این مقاله نشان می‌دهد که گاه پایین بودن سطح آشنایی عموم مردم از وجوه تاریخی و هویتی شهر، می‌تواند به ایجاد تعارض میان دیدگاه شهروندان با اهداف پیرایش شهری در زمینه حفاظت و ارتقای ارزش‌های تاریخی و هویتی منجر ‌گردد. از این رو، بهره‌گیری از نگاه کارشناسی در برنامه‌ریزی و طراحی دو وجه «تاریخی» و «هویتی» از اولویت بالایی برخوردار است.

مریم قاسمی سیچانی، فائزه شمشیری،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده

خانه‌های تاریخی از لحاظ اصول معماری و ویژگی‌های هندسی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار هستند. این مطالعه به بررسی ویژگی‌های اصول هندسی اتخاذشده در خانه‌های دوره صفویه و قاجاریه می‌پردازد. هدف اصلی، شناخت ویژگی‌های هندسی خانه‌های تاریخی چند حیاط و نمای آن‌ها و بررسی تأثیر آن‌ها بر یکدیگر است. تحقیقات گسترده‌ای در این حیطه انجام‌گرفته است؛ اما مطالعه‌ای به بررسی نسبت طول حیاط به ارتفاع نما و نسبت طول به عرض حیاط انجام نگرفته است. جامعه آماری این مطالعه، متشکل از خانه‌های تاریخی یک یا چند حیاط مرکزی شهر اصفهان است. از میان این جامعه تعداد ۱۵ خانه به روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب و مورد بررسی قرارگرفته است. رویکرد روش‌شناختی تحقیق، مبتنی بر پایه مطالعات میدانی و تحلیل هندسی-حسابی است. ابزارهای مورد استفاده از طریق برداشت و نرم‌افزار ترسیمی اتوکد انجام‌شده است. نتایج حاکی از آن است که حیاط خانه‌ها عمدتاً به شکل مستطیل بوده است. چنانچه محور کشیدگی حیاط در خانه‌های مورد مطالعه شمالی- جنوبی بوده است؛ نماها در خانه‌های ۲، ۳، و ۴ جبهه ساخت به‌گونه‌ای قرار می‌گیرند که نمای شمالی ارتفاع بیشتری نسبت به ۳ نمای دیگر داشته و چنانچه محور کشیدگی حیاط شرقی- غربی بوده؛ عکس این پدیده صادق است. نماها و جهت قرارگیری آن‌ها در حیاط یکی از تأثیرگذارترین مؤلفه‌ها در به دست آوردن تناسب حیاط به‌نما است.

محمد رضا عطایی همدانی، لطیفه ربیعی،
دوره 11، شماره 2 - ( 2-1402 )
چکیده

نقوش گچ‌بری در معماری خانۀ تاریخی بروجردی‌ها به‌عنوان تزئین، جلوه‌گر زیبایی بصری و به‌عنوان نماد، منتقل‌کنندۀ مفاهیم خاصی‌اند. تنوع به‌کاررفته در این گچ‌بری‌ها بسیار چشم‌گیر و بیان‌کنندۀ معماری ارزشمند عصر خودش در شهر کاشان است. در بسیاری از خانه‌های تاریخی کاشان که عمدتاً متعلق به دورۀ قاجارند، نقوش برجستۀ گچ‌بری با تنوع و جایگاه‌های متفاوت دیده می‌شوند. در این میان، خانۀ بروجردی‌ها به‌لحاظ کثرت و تعدد نقوش جایگاه ویژه‌ای دارد. هدف اصلی از این پژوهش مستند‌نگاری و پرداختن هرچه بیشتر به یکی از مهم‌ترین هنرهای عصر قاجار (گچ‌بری) است. در گام اول، دسته‌بندی نقوش گچ‌بری، در گام دوم، تعدادشماری و ثبت موقعیت مکانی و در گام سوم، بررسی مفاهیم نمادین مستتر هر نقش انجام پذیرفت. پژوهش حاضر به‌روش آمار توصیفی و تحلیل محتوا و بر اساس مشاهدات میدانی و انطباق آن با مفاهیم به‌دست‌آمده از مطالعات کتابخانه‌ای انجام شده است.در این مطالعه از تکنیک‌های مختلف گردآوری اطلاعات همچون مشاهده، پیمایش، تصویربرداری و کدگذاری بهره گرفته شده است. در بررسی‌های انجام‌شده، نقوش اشیا، گیاهان، میوه‌ها، حیوانات خصوصاً نقوش گرفت‌وگیر با تنوع بسیار زیاد، انسان و موجودات ماورایی (جن) مشاهده شده‌اند. علاوه بر این موتیف‌های پُرکننده، به‌ویژه نقوش خُتایی نیز در سطوح متعدد به‌عنوان پس‌زمینه وجود دارند. یافتۀ پژوهش این است که به‌لحاظ تعداد ۴۵۰ نقش شمارش شده‌اند که در ۸ موقعیت مکانی شامل سردر، شاه‌نشین، مهتابی، ضلع شمالی حیاط، تاج بنا، تالار اصلی و گوشواره‌های غربی و شرقی پراکنده‌اند. محتوای نقوش برگرفته از اساطیر باستانی، باورهای دینی، حرفه و وضعیت معاش ساکنان و تعدادی از نقوش نیز تحت‌تأثیر هنر غرب طراحی شده‌اند.

مسعود فلاح، عبدالحمید نقره کار، بهرام صالح صدق پور،
دوره 11، شماره 3 - ( 6-1402 )
چکیده

­مبتنی بر اصل وحدت و مراتب وجود، کلیۀ ممکنات طی مراتبی از مقام ذات الهی نزول و حدوث یافته‌­اند. طی این مراتب، هر مخلوق، سیری را از عالم معنا تا عالم صورت و ماده طی می‌نماید و تجلی میزانی از حقیقت معنا (مبتنی بر صفت قدر) می­باشد. مصنوعات بشر نیز می­‌باید به صورت نسبی حقیقت معنا را متجلی بسازد و انسان را از حجاب­‌های صوری برهاند و به سرچشمه پاک معنا رهنمون سازد. در این راستا، بر انسان است تا با شناخت حقیقت معنا و فرایند نزول آن، زمینه را برای این مهم فراهم سازد. لذا این پژوهش درصدد است تا با شناخت ساختار فرایندهای انسانی (نظریه سلام)، به بررسی امکان همگام‌­سازی آن با فرایند نزول معنا بپردازد و به تجلای بیشتر این سرچشمۀ معنوی کمک نماید. بدین جهت، ابتدا سعی می‌­گردد تا با رویکردی تفسیری- تحلیلی به تبیین چهارچوب نظری پژوهش که در اینجا فرایند نزول معنا، توسط فعل الهی در مخلوقات است پرداخته شود؛ سپس با تشریح نظریه سلام و با استفاده از روش استدلال منطقی، تلاش در انطباق و ایجاد زمینه‌­ای برای الگوبرداری از فعل الهی توسط انسان گردد؛ و در ادامه طی بررسی این انطباق در یک نمونه موردی به جمع‌بندی بپردازد. در پایان این‌چنین نتیجه می­گردد که در راستای تجلی حقیقت معنا در مصنوعِ  انسان، می­‌بایست میزانی (قدری) از «اسماء فعل» و مبتنی بر چهار ویژگی تناکح، تقابل، تفاضل، و تعاون، توسط توسط اجتهاد حرف‌ه­ای شناسایی، و در خلق مصنوع به کار گرفته شود.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله پژوهش های معماری اسلامی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Iran University of Science & Technology

Designed & Developed by : Yektaweb