یکی از هنرهای با ارزش در معماری اسلامی ایران گرهچینی بوده است که با اتکا بر هندسهای بی همتا، زیبایی هنر ایرانی-اسلامی را به نمایش گذاشته است. خاصیت زایشپذیری این هنر با سبک کردن چوب به واسطه استفاده شیشههای رنگی ظریف و نقوش هندسی در طول تاریخ تکامل یافته است. با وجود مطالب گوناگون در حوزه زیباییشناسی ظاهری و خواستگاههای غیرمادی و عرفانی گرهچینی تاکنون به بخشهای کارکردی و خصوصا اقلیمی آن کمتر پرداخته شده است. در مقاله پیش رو این فرضیه که گره چینی صرفا هنری تزئینی نبوده و در معماری اسلامی با پرهیز از بیهودگی در تعاملی کارکردی با نور روز قرار دارد و با رویکردی بوم آورد از مصالحی متناسب با اقلیم منطقه بهره برده است مطرح گردید، بنابراین پاسخ به این سوال که آیا گره چینی به کار رفته در ابنیه معماری اسلامی ایران در حوزه هایی با کارکرد اقلیمی قابل تعریف است؟ ضروری می نماید.
سوال قابل طرح دیگر این است که آیا معمار ایرانی در شناخت و بهرهگیری از مصالح، استفاده از نور روز و تهویه طبیعی از گره چینی بهرهمند شده است؟ برای پاسخ به سوالات فوق از راهبرد تحقیق کیفی استفاده شده و به لحاظ محتوایی با استدلال منطقی از طریق مطالعات کتابخانهای نسبت به دستهبندی اطلاعات نظری اقدام گردیده است تا بتوان فاکتورهای موثر کارکردی مرتبط با گرهها را از ادبیات موضوع استخراج نمود و در گام بعدی با انتخاب نمونه اصلی هدف، که در برگیرنده خانههای مسکونی دوره قاجار بود به ارزیابی نمونههای موردی مبادرت ورزیده شده است تا با استفاده از روش نمونه گیری، فراوانی استفاده گرهها در نمونههای موردی و نوع کاربرد آن به دست آید.
یافتههای تحقیق نشان از تفاوت معنیدار توزیع فراوانی گرهها در ضلع غربی نسبت به سایر جبهه ها دارد که در کنترل نور نامطلوب غرب موثر میباشد. عدم وجود گرهها در ضلع جنوبی به دلیل استفاده کامل از نور و تابش خورشید در این جبهه به دلیل استفاده فضاهای داخلی مستقر در این ضلع در فصل زمستان است. استفاده از مصالح بوم آورد یا متناسب با اقلیم منطقه در گرهها سبب کنترل حرارتی جدارهها و عدم تجمع بار حرارتی و گرمایشی در جبهه غربی شده است.