کریم مردمی، محسن دهقانی تفتی،
دوره 5، شماره 3 - ( 9-1396 )
چکیده
دانشِ فرآیند طراحی محیط، به توصیف و تبیینِ مبانی طراحیِ خود آگاهانه محیطِ انسان-ساخت می پردازد و همواره زیربنایی از نظریه محتواییِ مطلوب دارد. از این رو مبانی نظریِ پشتوانهایِ قوی و قابل تعمیم در طراحی که با آن بتوان به شناختِ محدودههای لازم در فرآیند خلق اثر رسید؛ نقشی محوری پیدا میکند. هدف از انجام این پژوهش، ارائه مدلی کاربردی و تجربهپذیر از فرآیند طراحی با در نظر گرفتنِ مبانی نظری هستیشناسی در فلسفه اسلامی است. روش تحقیق نوشتار حاضر تطبیقی و استدلالی است. در این راستا یکسری نظم های مشابه و همارز در مبانی هستی شناسی اسلامی (مراتب ادراک و اقسام جوهر) و پدیدارشناسی در تناسب با فرآیند خلق و پدیدارسازیِ محصول هنری، در جهت برپایی یک مدل کاربردی در فرآیند طراحی معماری مقایسه و تبیین می گردد. رهیافت پژوهش حاضر، مدل پنج مرتبه ایِ «تعریف، تبیین، تصویر، تدوین و تالیف» در فرآیند طراحی معماری در تناظر با اقسام و مراتب جوهر و ادراک انسان است. در گام تعریف، متناسب با موضوع طراحی، اصول و آرمان های طراح معمار با توجه به زیست-جهان های گوناگون، در ذهن تعین یافته و قابل برای دریافت صورت می گردد. در این گام، طراح با آزادی ذهنی و به روش های مختلف، به بیان مفاهیم بکر و ایده آل هایش از معماری فرضی ذهن خود می پردازد. گام دوم، تبیین حالت نسبی دارد و در زمانه و زمینه تفسیر و متناسب سازی می گردد. گام تبیین علاوه بر مشخص کردن هیولا و جنس پروژه، به تحلیل ها و ایجاد دیاگرام های مختلف روابط فضایی، عملکردی، برنامه ریزی فیزیکی و... می انجامد. در گام سوم، تصویرسازی و نقش خلاقیت چشمگیر بوده و صورت یا فرمِ طرح ایجاد می شود. گام تدوین در فرآیند طراحی، به معنای نظم و ترتیب دادن اجزا و ارزیابی پس از ایجاد فرم میباشد. در این مرحله فرم در ارتباط با خلقِ فضا نظم و ترتیب می یابد و تمرکز از توده معماری برداشته شده و رابطه توده و فضا منتقل می شود. در گام تألیف، اثر معماری روح می یابد و واجد حیات می گردد و به عنوان پدیدهای زنده با هویتی مشخص در پیوستگی و الفت با سایر پدیدارها در نظام هستی قرار می گیرد. استفاده از این مدل پیشنهادی در فرآیند طراحی، به دلیل ماهیت تجربی و همچنین پیوستگی محتوایی و صوری با مبانی هستی شناسی اسلامی، از یکسو درک ملموس مسیرِ پیچیده طراحی را هموار نموده و از سویی دیگر، باعث ایجاد آزادیِ عمل برای طراحان و معماران در عین ساختاردهندگی و نظمبخشی در حل یک مسئلهی طراحی می شود.