جستجو در مقالات منتشر شده


3 نتیجه برای چین

حمیدرضا شریف، امین حبیبی، عبداله جمال‌آبادی،
دوره 4، شماره 4 - ( 12-1395 )
چکیده

یکی از هنرهای با ارزش در معماری اسلامی ایران گره­چینی بوده است که با اتکا بر هندسه­ای بی همتا، زیبایی هنر ایرانی-اسلامی را به نمایش گذاشته است. خاصیت زایش­پذیری این هنر با سبک کردن چوب به واسطه استفاده شیشه­های رنگی ظریف و نقوش هندسی در طول تاریخ تکامل یافته است. با وجود مطالب گوناگون در حوزه زیبایی­شناسی ظاهری و خواستگاه­های غیرمادی و عرفانی گره­چینی تاکنون به بخش­های کارکردی و خصوصا اقلیمی آن کمتر پرداخته شده است. در مقاله پیش رو این فرضیه که گره چینی صرفا هنری تزئینی نبوده و در معماری اسلامی با پرهیز از بیهودگی در تعاملی کارکردی با نور روز قرار دارد و با رویکردی بوم آورد از مصالحی متناسب با اقلیم منطقه بهره برده است مطرح گردید، بنابراین پاسخ به این سوال که آیا گره چینی به کار رفته در ابنیه معماری اسلامی ایران در حوزه هایی با کارکرد اقلیمی قابل تعریف است؟ ضروری می نماید.

سوال قابل طرح دیگر این است که آیا معمار ایرانی در شناخت و بهره­گیری از مصالح، استفاده از نور روز و تهویه طبیعی از گره چینی بهره­مند شده است؟ برای پاسخ به سوالات فوق از راهبرد تحقیق کیفی استفاده شده و به لحاظ محتوایی با استدلال منطقی از طریق مطالعات کتابخانه­ای نسبت به دسته­بندی اطلاعات نظری اقدام گردیده است تا بتوان فاکتورهای موثر کارکردی مرتبط با گره­ها را از ادبیات موضوع استخراج نمود و در گام بعدی با انتخاب نمونه اصلی هدف، که در برگیرنده خانه­های مسکونی دوره قاجار بود به ارزیابی نمونه­های موردی مبادرت ورزیده شده است تا با استفاده از روش نمونه گیری، فراوانی استفاده گره­ها در نمونه­های موردی و نوع کاربرد آن به دست آید.

یافته­های تحقیق نشان از تفاوت معنی­دار توزیع فراوانی گره­ها در ضلع غربی نسبت به سایر جبهه ها دارد که در کنترل نور نامطلوب غرب موثر می­باشد. عدم وجود گره­ها در ضلع جنوبی به دلیل استفاده کامل از نور و تابش خورشید در این جبهه به دلیل استفاده فضاهای داخلی مستقر در این ضلع در فصل زمستان است. استفاده از مصالح بوم آورد یا متناسب با اقلیم منطقه در گره­ها سبب کنترل حرارتی جداره­ها و عدم تجمع بار حرارتی و گرمایشی در جبهه غربی شده است.


دکتر بهزاد وثیق، مهندس حسین ناصری،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1400 )
چکیده

معماری اسلامی چین در طی سال­های رشد و شکوفایی خود گونه­های بیانی مختلفی را در ساخت مساجد این کشور به وجود آورده است. از این رو نمادپردازی به عنوان یکی از روش­های بیان مفاهیم در معماری، دارای ساختاری است که از طریق آن می­توان به گفت­وگوی بین متنی دو فرهنگ زمینه و مهمان دست یافت. هدف از این تحقیق یافتن زمینه­های مشترک بین نمادپردازی چین و اسلام­مبنا در مساجد چین است. این تحقیق با روش پژوهش در نمونه موردی و تحلیل محتوا و با تکیه بر اسناد کتابخانه­ای انجام شده است. در این پژوهش در ابتدا به بررسی نمادشناسی معماری چین پرداخته و سپس با بررسی نمونه­ها به این موضوع که نماد­های به کار رفته در این مساجد در سیر تاریخی معماری اسلامی چین و با توجه به موقعیت جغرافیایی (جمعیت مسلمانان آن منطقه) و تاریخ ساخت آن­ها، تا چه میزان از نماد­های سایر مساجد جهان اسلام تأثیر پذیرفته، پرداخته است. این تحقیق نشان می­دهد که از بدو ورود مسلمانان به چین، معابد و خانه­ چینی به ­عنوان مساجد مورد استفاده قرار گرفته که برپایه نمادشناسی و کالبد بومی ساخته شد و تنها کشیدگی بنا به سمت قبله تغییر یافت. استفاده از چوب و رنگ سرخ در کالبد داخلی و خارجی این بناها، ماندالا و حیوانات مقدس به عنوان زمینه چینی و بودائی در این مساجد اولیه به وضوح دیده می­شود. از ویژگی­های دوره­ی دوم، افزودن عناصری همچون گنبد و مناره و قوس­های جناغی است. در این بناها همچنا نمادگرایی بودائی به چشم می­خورد. در ادوار بعدی معماری، رنگ­ها، گنبدها، قوس­ها، مناره­ها و تورفتگی ورودی و مصالح کالبد داخلی و خارجی بنا (استفاده از آجر و سنگ و گچ به جای چوب)، مشابه سایر مساجد جهان اسلام دیده می­شود.  تغییر در مفهوم دیوارشمالی و شکل عمومی مساجد نیز نشانه تغییر سنت سازماندهی فضایی کنفسیوسی به اسلامی در ساختمان است. این امر در نواحی از کشور چین که حضور مسلمانان پر رنگ­تر است؛ بیشتر از سایر نواحی دیده می­شود. با این وجود همواره در نقاطی از این کشور مساجد به همان شکل اولیه و سنتی خود پابرجا ماندند و یا اینکه تاثیر­پذیری آن­ها از فرهنگ و نمادهای اسلامی کمرنگ­تر بوده، این موضوع بیشتر در مناطق اقلیت مسلمان­نشین به چشم می­خورد.
نورالدین حضرتی، ساحل دژپسند،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده

برای پوشاندن سطوح توسط اشکال هندسی، از دو شیوه تناوبی یا شبه‌‏تناوبی استفاده می­شود. در روش تناوبی واحد تکرار بر مبنای تقارن انتقالی است؛ اما روش شبه‌‏تناوبی فاقد تقارن انتقالی و بسیار پیچیده­تر از روش تناوبی است. نظم شبه‌‏تناوبی از جمله انتظام‌های خُرد‌مقیاس موجود در مواد طبیعی نیز هست. شبه­‌بلورها -مواد دارای این نظم که در اواخر قرن بیستم به وجود آنها پی برده شد- تقارنی خاص از خود بروز می‌دهند و قواعد بلورنگاری متعارف را که بر مبنای تقارن انتقالی است؛ نقض می‌کنند. تحقیقات اخیر در این زمینه نشان می­‌دهند که معماران ایرانی از قدیم با نظم شبه‏‌تناوبی آشنایی داشته‌­اند. استفاده از این نظم تاکنون در تزئینات سه بنای تاریخی ایران به اثبات رسیده است که قدیمی‌­ترین آنها گنبد کبود مراغه و مربوط به اواخر قرن ششم هجری (اواخر عهد سلجوقی (سلجوقیان عراق)) می­‌باشد. سوال اصلی تحقیق این است که آیا بنای دیگر (قدیمی­تر)ی در ایران وجود دارد که دارای تزئیناتی با نظم شبه‌‏تناوبی باشد؟ این مقاله با این فرضیه که معماران ایرانی حداقل از اوایل دوره سلجوقی سابقه آشنایی با این نظم خاص هندسی را داشته­اند؛ هدف اصلی خود را در بررسی تزئینات گره­چینی گنبدخانه تاج­الملک (481ه.ق) -که از بناهای مهم این عصر است- قرار داده است. روش تحقیق این مقاله بر مبنای روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و استدلال منطقی می­باشد؛ که بر طبق آن، شبکه زیرساختی هندسی در تزئینات گره­چینی بناهای مطالعه شده قبلی مورد مقایسه قرار گرفته و مبنایی جهت دستیابی به نتایج جدید در این تحقیق شده­اند. با مقایسه نظم موجود در نقوش گنبدخانه تاج‌الملک با ساختار شبه‌بلورها، مشخص شد که حداقل یکی از گره­‌چینی­‌های داخلی آن دارای چینشی با نظم شبه‌‏تناوبی (از نوع تقارن دورانی درجه هفت) می­‌باشد. بدین ترتیب، این قدیمی­‌ترین نمونه معماری از هنر هندسه دارای نظم شبه‌‏تناوبی در ایران می­‌باشد که تاکنون شناسایی و معرفی شده است و قدمت استفاده از نظم شبه‏‌تناوبی در معماری ایرانی به اواخر قرن پنجم هجری انتقال می­‌یابد.

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله پژوهش های معماری اسلامی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Journal of Researches in Islamic Architecture

Designed & Developed by : Yektaweb