11 نتیجه برای کل
مهرداد حجازی، فاطمه مهدیزاده سراج،
دوره 2، شماره 1 - ( 3-1393 )
چکیده
در معماری اسلامی ایران معنا، زیبایی، شکل و سازه چهار عامل اساسی هستند که با ترکیبی متناسب از آنها معمار سنتی قادر است نقشی از جهان معنا را در عالم مادی متجلی سازد. وجود یک ارتباط منطقی و منسجم بین این عوامل بوده است که در دوره اسلامی، معماری ایران را در موقعیتی ممتاز قرار داده است. یکی از بزرگترین چالش های معماری امروز عدم وجود ارتباطی منسجم بین عوامل تشکیل دهندۀ آن می باشد. علت اصلی این نقیصه دور شدن از آموزه ها و ریشه های معماری سنتی است که منجر به تفکیک مراحل گوناگون فرایند طراحی و ساخت، تغییر در روند آموزش معماران، و شتاب و سرعت ساخت و ساز شده است.
به منظور دستیابی به چگونگی برقراری ارتباط مابین عوامل غیر کالبدی (معنا و زیبایی) و عوامل کالبدی (عملکرد، فرم، هندسه و سازه) در معماری، ابتدا لازم است تا به تحلیل مصادیقی پرداخت که ارتباط را به اعلی درجه دارا باشند. در این مقاله، بدین منظور مساجد برجسته تاریخی به یادگار مانده از قرون پیشین که تجلی معنا در کالبد آنها در طی زمان به اثبات رسیده است به عنوان نمونه های مطالعاتی انتخاب گردیدند. سپس با بهره گیری از سامانۀ صوری/فرهنگی در طیف استدلال منطقی سعی گردید تا با تلاش در مجزاسازی واحدهای متشکلۀ کلیت واحد این بناها، الگوی ذهنی حاکم بر شکل گیری و فرایند طراحی به تصویر کشیده شود.
بدین جهت پس از تعریف مشخص هر کدام از مقولات معنا، زیبایی، هندسه و سازه، چگونگی ارتباط و نحوۀ به کارگیری آنها در بناهای تاریخی ایران در دوره اسلامی تشریح گشت. ملاحظه گشت که در معماری سنتی تمامی دانشهای مورد نیاز در شکل دهی به محصول نهایی، متشکل از سبک و فرهنگ زندگی کاربران، جزئیات عملکرد و داده های اقلیمی محیطی همگی در ذهن معمار فرهیخته و دارای بینش تجمیع می گشتند تا به آسایش فیزیکی و آرامش روانی در معماری دست یابند. امروزه با مداخلۀ تمامی عوامل در زمان و جایگاهی مناسب در فرایند طراحی و مشارکت همزمان تمامی تخصصهای مداخلهگر در شکل گیری نهایی محصول معماری با راهبری و مسئولیت هماهنگ کننده ای دارای دانش و بینش می توان به کیفیات نهفته در معماری اسلامی دست یافت. در انتها با بهره گیری از آموخته های این بناهای شاخص تاریخی، الگوریتمی جهت طی فرایند طراحی معماری برای دنیای معاصر پیشنهاد گردید که در آن جایگاه مداخلۀ هر کدام از عوامل فوق مشخص شده است.
محمد جواد مهدوینژاد، محمد مشایخی، منیره بهرامی،
دوره 2، شماره 4 - ( 12-1393 )
چکیده
در دوران معاصر، نگاه معماری مدرن و در امتداد آن معماران آکادمیک نسل جدید بر روی طراحی بناهای جدید، از جمله مساجد، تأثیرهای فراوانی داشته است. یکی از مهمترین این تأثیرات تغییرات شکلی و فضایی مساجد در دوران معاصر است به نحوی که امروزه مساجد نوگرا به عنوان خوانش جدیدی از مسجد در فضای معماری و جامعه مطرح شدهاند. در این میان تنوع گونهها و الگوهای ایدهپردازانه در طراحی بسیار زیاد هستند و بر خلاف گذشته که سنتهای خاصی در هر دوره بر ساخت مسجد حاکم بود؛ نمیتوان مساجد را واجد هیچ خصوصیت شکلی مشخصی دانست. علاوه بر تحولات وسیعی که در زمینه طراحی و ساخت بناهای معاصر وجود دارد؛ این مقاله درصدد است به بازشناسی گرایشهای طراحی مسجد در دوران معاصر به طور خاص بپردازد و با شناسایی شاخصهای این تحولات به طبقهبندی آنها پرداخته و به نوعی جریانهای تأثیرگذار بر دوران تحول را در معماری مساجد بشناسد. پرسشهای پژوهش عبارت اند از: آیا میتوان گرایشهایی را در طراحی مساجد معاصر ایران در مقایسه با جهان اسلام پیشنهاد نمود؟ چه معیارهایی برای این مهم میتوان در نظر گرفت؟ چه گرایشهایی در طراحی مساجد معاصر وجود دارند؟ و هر یک دارای چه مشخصاتی هستند؟
فرآیند استنتاج از سه مرحله تشکیل شده است: انتخاب مساجد و شاخصهها؛ طبقهبندی دادههای کمی و تحلیل؛ و نتیجه گیری. بر اساس مبانی تحقیق، روش تحقیق نمونهی موردی با استفاده از راهکارهای ترکیبی برای انجام تحقیق انتخاب شده است. رویکرد پژوهش «ساخت نظریه» است. روش گردآوری اطلاعات ترکیبی از مطالعات کتابخانه و مراجعه به میدانی است. برای رسیدن به پرسشهای پژوهش با استفاده از یک روش کمی-کیفی به بررسی خصوصیات منتخبی از انواع گونههای مساجد نوگرای معاصر پرداخته شده است و سپس بنابر نتایج بدست آمده، الگوهای طراحی آنها شناسایی و تبیین شده است. بر اساس بررسی انجام شده بخشی از مساجد معاصر که گونهشناسی بر روی آنها انجام شد؛ مساجدی هستند که در جامعهی اسلامی شاخص و یا مساجدی که از نظر کالبدی معنای مسجد را در کالبدی جدید معرفی کرده اند؛ این مساجد بر اساس گونهشناسی شکلی، خود به چهار دسته تقسیم شده اند. این زیرگروهها عبارتند از: مساجد نوگرای سفید، مساجد نابگرا، مساجد فرمگرا و مساجد نوگرای التقاطی.
مهدی حمزهنژاد، ساناز رهروی پوده،
دوره 4، شماره 2 - ( 6-1395 )
چکیده
در همهی ادیان، پرستشگاهها، این بناهایِ معناگرا، نقش قابلتوجهی داشته و با سایرِ بناها تفاوتی بنیادین و ماهوی دارند. همنشینی آنها در شهرهای گذشته ناگزیر، با توجه جدی به تمایزات هویتی صورت گرفته است. امروزه با گسترش روابط مجازی، توجه به تمایزات هویتی پرستشگاهها اهمیت چشمگیری یافته است. پژوهش حاضر در پی گونهشناسی پرستشگاههای سه دین ابراهیمی در پایتخت ایران- اسلامی عصر صفوی است تا با توجه به مقایسهی تطبیقی مفاهیم عرفانی آنها، به معماران و طراحان معاصر پرستشگاهها کمک کند. این تمایزات مفهومی حاکم را، در طراحی بناهای مذهبی و بهویژه مساجد مورد استفاده قرار دهند. پرسش این پژوهش آن است که تمایزات هویتی این عبادتگاهها چیست و این تمایزات تا چه حد ریشه در مبانی عرفانی متفاوت آنها دارد؟ فرضیهی این پژوهش آن است که تفاوت در صفات قدسی پایه، مورد تأکید در هر دین باعث تفاوت کالبدی پرستشگاهها گشته است. این صفات قدسی پایه، سبب تفاوت جدی در شخصیت محتوایی ادیان مورد بررسی است و در بسیاری از مظاهر این ادیان قابل مشاهده است. این مقاله با استفاده از دو مفهوم قدسی (شباهتنمایی، زیباییخواهی) و سهم هر دین از هر دو مفهوم، مصادیق ساخته شده در اصفهان را در دودستهی «شباهتگرا و جمالطلب»، «شباهتگریز و جلالطلب» گونهشناسی نموده؛ سپس به بررسی ویژگی کالبدی پرستشگاهها، در ارتباط با هرکدام از این مفاهیم پرداخته است. این پژوهش با استفاده از روش مقایسهی تطبیقی و تاریخپژوهی و مصداقپژوهی همراه با استدلال منطقی و بررسیهای مشاهدهای و اسنادی انجامشده است. نتایج، بیانگر آن است که کلیساها در گونه (تشبیهی-جمالی)، با ویژگیهای دلالتگری نشانه و نمادپردازی، طبیعتگرایی چشمگیر، دارای تناسبات بزرگمقیاس، دعوتکنندگی، تزئینات فاخر، تنوع فضایی و سلسلهمراتب حرکتی تقسیمشده و نمونهی آن (کلیسای وانک) است؛ در مقابل، کنیساها دارای خصلت (تنزیهی -جلالی)، با دلالتگری حداقلی آیهای، ارتباط کم با طبیعت، تناسبات انسانی، فاقد تزئینات فاخر، حداقل تنوع فضایی بوده و نمود آن، کنیسای موشهحیا و کنیسای ملا نیسان است. از این حیث مساجد در حالت بینابین قرارگرفته و دارای خصلت (تشبیهی -جمالی و تنزیهی -جلالی) هستند و نمود آن (مسجد جامع عباسی) است. اقلیت بودن این دو دین در اصفهان سبب حساسیت مضاعف بر روی مبانی و تأکید بر تمایز هویتشان شده است و ازاینرو میتوان این تقابل را معنا نمود.
مسعود ناری قمی، سلمان نقرهکار،
دوره 4، شماره 3 - ( 9-1395 )
چکیده
اگر طراحی و تحقق «الگوی اسلامی ایرانی معماری» بهعنوان افق نهایی معماری کشورمان در نظر گرفته شود؛ هدف این نوشتار طراحی چهارچوبی برای فناوری در منظومه حکمت اسلامی است. به همین منظور، نخست سعی شده که جایگاه دین در حوزهی فلسفهی تکنولوژی بطور کلی تبیین گردیده و سپس دو رویکرد «مهندسی و علوم انسانی» به فناوری بررسی شود؛ در مرحلهی بعد نسبت کلّی فلسفهی تکنولوژی با اسلام را بررسی نموده و در بخش سوم تلاش شده بر اساس آموزههای حکمت اسلامی چهارچوبی برای فناوری اسلامی تبیین و مدلسازی شود که دارای چهار شاخصهی «توحیدنگر، کمالگرا، تکلیفمحور و اجتهادی» است که طی چهار مرحلهی اجتهاد تخصصی بر علتهای چهارگانه معماری اثر گذاشته و در نهایت موجب شکوفایی چهار عامل مرتبط با معماری در یک پروژه میشوند. به نظر میرسد بتوان مبتنی بر این مبانی مقدماتی، اصولی برای طراحی و معیارهایی برای ارزیابی فناوری اسلامی در معماری در اختیار داشت که میتواند به عنوان نقطهی آغاز مناسبی برای تدوین ساختار و محتوای مناسب درس مزبور بوده و گامی در جهت طراحی «الگوی اسلامی ایرانی معماری» باشد.
مریم اکبری، محمد مهدی مولایی،
دوره 6، شماره 4 - ( 12-1397 )
چکیده
اسلام بهطور سریع و در مدتی کوتاهتر از نیمقرن، در ابعاد گستردهای-از اسپانیا تا مرزهای چین- گسترش یافت. درصورتیکه مسیحیت با روندی بسیار آرام و در خلال چندین قرن صورت گرفت. پس از گسترش اسلام در غرب آسیا، نیاز به شهرهایی متناسب با الگوی زندگی اسلامی، باعث گردید در بسیاری از شهرها مسلمانان به دنبال تحول در زیربناهای فکری جامعه و درعینحال با ایجاد کمترین تغییر در کالبدهای موجود، رویکردی را به وجود آوردند که بناهایی مانند کلیساها را به مساجد تبدیل نمایند. این پژوهش با مطالعهی روند تبدیل کلیساها به مساجد در دوره صدر اسلام به بررسی جنبههای مختلف تأثیرات اعتقادی آیین اسلام و مسیحیت بر معماری خواهد پرداخت.
پرسشهای مطرحشده در این پژوهش مربوط است به ریشههای شکلگیری فضای مسجد و کلیسا و بررسی روند جریانات اعتقادی- مذهبی ادیان اسلام و مسیحیت که چگونه متأثر و متبلور از اندیشههای اسلامی در معماری مسیحیت در جریان تبدیل کلیسا به مسجد بوده است.
فرضیه پژوهش علت شکلگیری جریان تاریخی تبدیل کلیسا به مسجد را ناشی از حضور وجوه موازی در اندیشههای عرفانی و الهیات ادیان اسلام و مسیحیت دانسته و بیانگر اندیشههای انعطافپذیر دین اسلام در تأثیرپذیری از الگوهای زیبایی شناسانه است. بر اساس پرسشهای مطرحشده و با هدف اثبات فرضیات فوق، این پژوهش با کمک راهبرد تحقیق تفسیری- تاریخی و با استفاده از روش تحقیق کتابخانهای، با رویکرد تطبیقی به تحلیل موردی نمونههای کلیساهای تبدیلشده به مساجد، میپردازد. ریشهیابی و تطبیق عرفان و الهیات مشترک تأثیرگذار بر معماری بناهای عبادتگاهی اسلام و مسیحیت، با بیان جنبههای مؤثر در ایجاد جریان تاریخی تبدیل کلیسا به مسجد، نشانگر انعطافپذیری دین اسلام در مقابل انتخاب بهترین الگوهای موجود برای تأمین نیاز مسلمانان و اجتماع در یک بنای عبادتگاهی بوده است. بنای کلیسا بر مبنای نظام اعتقادی مسیحیان توانسته به مکان مناسبی برای مسلمانان با هدف مشترک تجمع یکتاپرستان برای عبادت پروردگار تبدیل گردد.
عبدالحمید نقرهکار، ریحانه سادات طباطبایی یگانه،
دوره 8، شماره 4 - ( 12-1399 )
چکیده
یکی از مهمترین دلایل انحرافات مکاتب بشری در شرق و غرب عالم، به خصوص جریانهای نوگرایی (مُدرنیستی) و فرانوگرایی (پستمُدرنیستی) -که بعد از قرون وسطی و دوران رنسانس در فرهنگ غربی ایجاد شد؛ و تا زمان معاصر در جهان گسترش یافته است- انحرافاتی است که در ادیان الهی به خصوص دین یهود و دین مسیح توسط معتقدان به این ادیان اتفاق افتاده است. منابع معتبر اسلامی (کلام الهی و سنت معصومین(س))، این انحرافات را تبیین، تشریح و تحلیل نموده است. نمونهای از آن تحریفات، اعتقادات مسیحیان به مفاهیم (خدا، پیامبر، رابطه انسان با خداوند، پیامبر، علما، جامعه و طبیعت) است. در این مقاله، تأثیر این انحرافات بر یکی از مهمترین عناصر تمدن بشری یعنی (نیایشگاههای انسانی) و بهعنوان نمونه خاص (کلیساهای صلیبی) از منظر اسلامی، مبتنی بر نظریه (سلام) مورد تفسیر و تحلیل قرار گرفته است. نظریه (سلام) فرآیندهای انسانی نظیر ساختمان یک نیایشگاه را بهطور کلی مبتنی بر پنج مرحله (ایدهها، انگیزهها و روشهای هنرمند معمار، تا خلق کالبد اثر و تأثیرات اثر بر مخاطبین) تقسیم نموده است؛ و تأثیر انحرافات هر مرحله را به مراحل بعدی تا خلق اثر معماری و تأثیرات آن مورد تفسیر و تحلیل قرار میدهد. در این نظریه اعلام میشود که پیامبران و مکاتب الهی منابع و مبانی معصومانهای را برای سه مرحله اوّل از فرآیندهای انسانی با عناوین (اعتقادات، احکام و اخلاق) ارائه نمودهاند؛ و مرحله چهارم احتیاج به اجتهاد تخصصی و خلق اثر توسط انسانها در عالم طبیعت دارد. بنابراین اشکالات موجود در کالبد آثار تمدنی و از جمله (کلیساهای صلیبی) نتیجه انحرافات در (اعتقادات، احکام و اخلاق) ایجاد شده در فرهنگ مسیحی است. پژوهش حاضر بنیادی است؛ و روش تحقیق این پژوهش اسنادی و مبتنی بر منابع اولیه و ثانویه معتبر و مبانی مستدل اسلامی (تحیلی وتفسیری) و نیز اناجیل چهارگانه و متون متقدم مسیحی است. در نتیجهگیری، تأثیرات انحرافات (اعتقادی، رفتاری و روشی) مسیحیان بر کالبد کلیساهای صلیبی از ابعاد (ایدههای هندسی- فضایی، آرایه ها و نمادها) مورد ارزیابی و تحلیل قرار گرفته است.
امیر صادقی نژاد، عباس مسعودی،
دوره 9، شماره 1 - ( 3-1400 )
چکیده
چکیده
نوع و میزان عقاید، احکام و مضامین دینی به طور اعم و شریعت به طور اخص، می تواند در فرهنگ بطور عام و در معماری و ساختار عبادت گاه ها بطور خاص، بازنمودی ویژه یابد که در این میان، در شریعت یهود و اسلام که مبتنی بر جهان بینی خاص خود میباشند؛ این بازنمودها روایتگر تفکرات، احکام و اعتقادات مذهبی وابسته به شریعت و جهان بینی آنهاست که در تصویر و تجسیم کالبدی بناهای عبادی و مساجد، خود را به نمایش می گذارد. نظریات متعددی پیرامون ویژگی ها و معماری بناهای عبادی و مساجد، که در طی ادوار مختلف تاریخی با ظواهر و کالبدی متفاوت نمایان شده اند، توسط محققین بیان شده است، اما در مورد شباهت ها و تفاوت های عام و خاص نخستین عبادت گاه ها در تاریخ شریعت یهود و اسلام سخنی به میان نیامده است، لذا در این تحقیق به بررسی و تحلیل ساختار بناهای عبادی ِشریعت یهود و مساجد ِ شریعت اسلام با تاکید بر مطالعه و تحلیل روند شکل گیری نخستین بناها بر مبنای متون نظری و دینی پرداخته شده است. تحقیق حاضر از دیدگاه روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی محسوب می گردد.نتایج حاصل از این پژوهش نمایانگر وجه اشتراک، در ویژگی های تاریخی ِ زمان پیدایش عبادت گاه های نخستین در یهودیت و اسلام است، در بررسی و ریشه یابی لغوی ِ واژه های منسوب به عبادت گاه های نخستین در هر شریعت نیز مشخص گردید؛ در یهودیت موقعیت های زمانی- مکانی قوم یهود، موثر در پیدایش هر بنای عبادی با نام مخصوص به خود بوده است، در بخش مبانی نظری شریعت یهود و اسلام پیرامون ویژگی های معمار و سازنده عبادت گاه ها نیزمیتوان گفت؛ با یکدیگر اشتراک دارند، اما در بخش های مختلف طراحی معماری و ساختاری با یکدیگر افتراق دارند.
خانم سهیلا رضایی آدریانی، دکتر نورالدین عظیمی،
دوره 10، شماره 3 - ( 1-1401 )
چکیده
یکی از جدیدترین استراتژیهای توسعه شهری -که تأکید اصلی بر محوریت فرهنگ و هنر در روند توسعه شهری دارد- ایده شهر خلاق است. شهر خلاق رویکردی فرهنگی در توسعه شهر است که بر ارتقای کیفیت زندگی شهروندان از طریق جذب و پرورش استعدادها و خلاقیت افراد تأکید دارد. برای این منظور، شاخصهای شهر خلاق با استفاده از روش کتابخانهای و تحلیل اسناد و مدارک جمعآوری شد؛ و جهت بررسی میزان انطباق شاخصها با معیارهای اسلامی- ایرانی، از نظرات و دیدگاههای طلاب و اساتید علوم دینی و اساتید شهرسازی استفاده به عمل آمد. جمعیت نمونه در این مطالعه شامل 230 نفر از طلاب حوزه علمیه اصفهان برای تکمیل پرسشنامه و 15 نفر از متخصصین شهرسازی و اساتید حوزه برای مصاحبه عمیق بودند. از تکنیک تحلیل عاملی تأییدی جهت تجزیهوتحلیل اطلاعات استفاده شد؛ و در نهایت عوامل تحقق شهر خلاق ایرانی- اسلامی، در چهار گروه توسعه فرهنگ و هنر، ادبیات و هنرهای تجسمی، آزادی اجتماعی و فکری و آزادی سیاسی طبقهبندی شد.
نتایج پژوهش نشان داد که «افزایش سطح سواد مردم»، «دسترسی به منابع معتبر کتابخانهای و تألیفات جدید» و «افزایش کمیت و کیفیت مطبوعات و نشریات» ازجمله مهمترین شاخصهای فرهنگی هنری، میباشند.
دکتر علی اکبر حیدری، دکتر ملیحه تقی پور، خانم فاطمه عماد،
دوره 10، شماره 3 - ( 1-1401 )
چکیده
سلسلهمراتب در معماری نمودی از تلاش برای بیان مفهوم گذار و جنبه تدریجی فرایند ادارک است. این اصل بهعنوان یکی از اصول بنیادی در هنر سنتی شناخته شده و با سلسلهمراتب وجودی که بالاتر از مرتبه مادی مربوط به آن قرار دارد نیز؛ منطبق و هماهنگ است. این اصل در ترتیب رسیدن به یک فضا، الگوی بنیادی اتصال، انتقال و وصول را پیشنهاد میکند که بیانکننده جنبه استدراجی وصول به فضا است. در این ارتباط مسجد از جمله بناهایی است که وجود اصل سلسلهمراتب در آن بسیار ضروری است به نحوی که مفهوم سیر از ظاهر به باطن بهعنوان مهمترین کارکرد مسجد، به واسطه اصل سلسلهمراتب نمود مییابد. با این حال در طول دورههای مختلف و با گذشت زمان، نمود این اصل در مساجد ساخته شده در سبکهای مختلف معماری ایرانی به صورتهای متفاوتی بروز یافته است. در همین ارتباط، پژوهش حاضر سعی بر آن دارد که با بررسی سبکهای مختلف مساجد در تاریخ معماری ایران، نمودهای مختلف این مفهوم را مورد بررسی قرار دهد. روش تحقیق این پژوهش یک روش توصیفی-تحلیلی به منظور تحلیل نمونههای موردی میباشد. با توجه به سبکشناسی معماری ایران، مساجد تاریخی در قالب شش سبک پارسی، پارتی، خراسانی، رازی، آذری، و اصفهانی قابل تقسیم هستند که سبک پارسی و پارتی دارای مسجد نمیباشند. بر همین اساس از هر 4 سبک 8 مسجد (در مجموع 32 مسجد) بهعنوان نمونههای موردی به صورت تصادفی انتخاب شد. هدف اصلی در پژوهش حاضر، تحلیل سبکهای مختلف معماری مساجد ایران از منظر سلسلهمراتب و وجوه مختلف نمودپذیری این مفهوم در آنها است. روش تحقیق در این پژوهش درسه گام است که در گام اول به بررسی وجوه مختلف سلسلهمراتب و نحوه ارزیابی شاخصههای آنها به روش مطالعات کتابخانه، در گام دوم به تجزیه وتحلیل وجوه مختلف سلسلهمراتب در مساجد سبکهای مختلف، و در گام آخر به بحث و نتیجهگیری پرداخته شده است. در نهایت نتایج تحقیق حاکی از آن بود که در سبک خراسانی، هر سه بعد سلسلهمراتب در یک سطح ابتدایی در مساجد نمود داشته است؛ در سبک رازی، سلسلهمراتب مکان مورد توجه قرار گرفت؛ اما با گذشت زمان، این بعد در سبکهای آذری و اصفهانی رو به تکامل نهاد. در سبک آذری، سلسلهمراتب اندازه بسیار مورد توجه قرار گرفت؛ و در نهایت در سبک اصفهانی، سلسلهمراتب شکل، بیشترین نمود پذیری را در مساجد داشته است.
۱ هیراد حسینیان، ۲ جمال الدین سهیلی، ۳ فریبا البرزی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده
فرایند ساختار شکل و درک پیام بهوسیله مخاطب از ارزش بسیاری برخوردار است. بهشکلی که عناصر مختلف بصری همچون نقطه، خط، سطح و حجم میتوانند در شناسایی این فرایند، از یکسو در ارتباط با انسان و مسئله نیاز او در معماری تبیین شده، و از سویدگر در برخی از آرا در نسبت با خود اثر معماری، مجموعه نیروهای حادث از فرایند شکلی موجود در بنا را از طریق درک روند هندسی تعریف نمایند. لذا ارتباط این فرایند با اصلی چون «هندسه» گره خورده و در عین مرکب بودن، یکپارچگی فضا را بهعنوان یک ترکیب خالق میسر میسازد. در فضای قانونمند هندسه است که برای تجزیه اشکال پیچیده به یک شکل ساده، میتوان به ساختار نظامهای تولیدکننده برپایه مجموعهای از قاعدههای شکلی که به زایش طرح منجر میشوند؛ دستیافت. چنانچه در میدان نقش جهان اصفهان نیز که یکی از شاهکارهای معماری ایرانی-اسلامی است؛ الگوهای زاییده شده از فرایند شکلی خود را در تواریخ و ادوار مختلف نشان دادهاند؛ تاجایی که برمبنای روش تفسیری- تاریخی در قالب شکلگیری کلیت میدان و با بهره از سفرنامهها و کتب تاریخی و پس از استنتاج اولیه صورتگرفته و در امتداد آن با بهره از تحلیل هندسی میدان و تبدیل این استدلال به نوع توصیفی، بتوان با توجه به روند شکل گیری میدان وارد فاز استدلال قیاسی شده که در این راستا همسو با نظریه شکلگرایان، ازجمله دوراند1، کرایر2، هردگ3، و... که بهعطف روند شکل در جهت ترکیبشان بر مبنای اصولی چون ادغام، همپوشانی، زاویهای، و چرخشی سعی در تدوین اصولی جامع برای ترکیب اشکال در جهت تکامل تدریجیشان داشتهاند و هردگ این همپوشانی را وارد طبقات اجتماعی از فرد تا روحانیت میکند که به نوبه خود حلقه اتصالی میان شکل و نحوه نگرش اقشار مختلف به آن میباشد. در این پژوهش نیز سعی شده بابهره از طبقاتی چون فرد، جامعه، و حاکمیت و با کمک ابزار بصری چون نقطه تا حجم که در ادوار گوناگون در این میدان مورد تحلیل واقعشده و سپس با تشخیص الگوی هندسی میان آنها و اشتراکگذاری با نظام حرکت لایههای هرکدام از اقشار برمبنای ترکیب شکل مجموعه و با پاسخ به فرضیهای چون «گمان میرود میدان نقشجهان در ادور مختلف بهدلیل همپوشانی الگوی هندسی میدان با نظام فرایند شکلی لایه های اقشارگوناگون اعماز فرد تا حاکمیت تکامل یافته است»؛ بتوان به درک صحیح تقدم و تاخر از منظر تاثیر اصول اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی بهشکل صرف در روند شکلگیری میدان از منظر نیازهای اقشار یادشده دستیافت؛ تا بتوان الگوی هندسی مجموعه را در ارتباط با نظام فرایند شکلی لایه های این اقشار در جهت تفهیم روند شکل گیری میدان در ادوار مختلف اثبات نمود.
آقای ابوذر ایزدپور، دکتر مهدی حمزهنژاد، دکتر طاهره نصر، دکتر محمدعلی اخگر،
دوره 11، شماره 4 - ( 8-1402 )
چکیده
در سه دههی اخیر مطالعات گستردهای در فرآیند طراحی صورت گرفته است و در برخی از آنها، مطالعات میان رشتهای با نگاهی روانشناسانه یا فلسفی به این فرآیند دیده میشود. در ایران هم نمونههای اندکی از نگاه فلسفی به فرآیند طراحی وجود دارد. یکی از نگرشهای مهم در نگرشهای جهانی و ایرانی که ریشهی فلسفی قوی نیز در اندیشهی غربی دارد؛ نگرش دوگانهگرا و فرآیند تکامل طرح از طریق نوسان دوگانههاست. این تحقیق با مبنا قراردادن فلسفهی صدرایی سعی دارد تأثیر این فلسفه را در تعریف این فرآیند روشن نماید. هدف این تحقیق کاربردی است و قصد دارد نتایجی سازگار با مبانی فلسفی؛ و امیدبخش برای بهرهی بیشترْ طراحانه؛ در اختیار طراحان قرار دهد. روش تحقیق استدلالی- تحلیلی بر مبنای قواعد فلسفی است که ابتدا مروری بر فرآیندهای طراحی معماری موجود و استخراج مؤلفههای مربوطه داشته و بعد از آن طی بررسی و قیاسهای بدست آمده از فرآیندهای موجود، دوگانههای نهفته در دل نظریات مختلف نیز استخراج گشتهاند که عبارتند از: «شناختضمنی- شناختعلمی»؛ «ناخودآگاهی- خودآگاهی»؛ «واگرایی- همگرایی»؛ «جعبهسیاه- جعبهشفاف»؛ و «نظریههای هنجاری- اثباتی»؛ که هرکدام نقش مهمی در ایجاد میدان لازم جهت شکلگیری فرآیند طراحی دارند. این دوگانهها تحت نظریههای فلسفی ساختارگرایی یا ساختارشکنی و با ریشهی کهنترِ دیالکتیک هگلی شکل گرفتهاند و گاه نگاههای روانشناسانهی عمیق همچون «خودآگاه» و «ناخودآگاه» هم در آن نقش دارند. پژوهش حاضر همهی دوگانهها را تحت لوای دو مؤلفهی عامتر، با تعبیرِ زایش توأمِ «جزء و کل» از درون یکدیگر برخواسته از قاعدهی بسیطالحقیقهی صدرایی، تعریف میکند. نتیجه پژوهش حاکی از آن است که این دوگانه ماحصل تجارب نسل اول و سوم فرآیند طراحیاند و هر شقِّ آن در مقطعی از مقاطع مختلف طراحی کاربرد داشته و لذا میتوان از هر دو توأمان در فرآیند طراحی و شکلگیری طرح بهره برد. بر این اساس، هر مؤلفهی معماری در هر بخش از مراحل طراحی، از دو جنبهی متفاوت قابل بررسی و شناخت میشود و در راستای هدف این پژوهش میتواند بر فرآیندهای طراحی معماری کنونی مؤثر باشد: ۱. از آن جنبه که جزء بوده، به خود نگریسته، تَعَیُّن یافته و در کثرت است؛ ۲. از آن جنبه که کل بوده، به بسیط خود (ورای خود) نظر افکنده و به وحدت میگراید. نوآوری این تحقیق، مسیریابیِ تعریفِ «کل از دل جزء» و «جزء از دل کل» است که بهنظر میرسد میتواند مسیرهای لازم و ارزشمندی برای فرآیند طراحی ایجاد نماید که نویدبخش نگاه جامع بین سه نسل قبل از فرآیند طراحی معماری؛ و تعریفگر نسل چهارم باشد.