ویرجینیا جینی هیسلوپ، زن ۱۰۵ساله آمریکایی، بالاخره مدرک کارشناسی ارشد خود را از مدرسه تحصیلات تکمیلی استنفورد در آمریکا دریافت کرد.
ویرجینیا دردهه۱۹۴۰ کارشناسی ارشد خود را آغاز کرده بود که با شروع جنگ جهانی از ادامه تحصیل بازماند. او پس از شروع جنگ ازدواج کرد، سپس شغلی دست وپاکرد و بعدتر صاحب دو فرزند شد. حالا وی پس ازبیش از ۸۰ سال،توانست مدرک کارشناسی ارشد خود را با دفاع از پایاننامهاش بگیرد.
درجشن فارغ التحصیلی، هیسلوپ با عصا روی صحنه رفت و گفت: برای گرفتن مدرک دانشگاهی هیچوقت دیر نیست.
گفتنی است، اواخر سال گذشته مسن ترین دانشجوی ایرانی نیز در سن ۸۱ سالگی از رساله دکتری خود دفاع کرده بود.
خانم اقدس تسلیمی استادیار بازنشسته دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و دانشجوی رشته علوم و مهندسی صنایع غذایی پردیس کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس، شنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۲ در سن ۸۱ سالگی از رساله دکتری خود دفاع کرده بود.
رساله او با عنوان «تشکیل محصولات قنددار پیشرفته در واکنش میلارد و بازداری تشکیل آنها با استفاده از عصاره های پوست سبز پسته و انار در غذای کودک» بود که تحت راهنمایی دکتر محسن برزگر و مشاوره دکتر محمدعلی سحری و دکتر محمدحسین عزیزی، با کسب نمره عالی دفاع کرد.
این بانوی ۸۱ ساله دوره کارشناسی خود را در دانشگاه تهران و کارشناسی ارشد را در دانشگاه دیویس آمریکا گذرانده و موفق به کسب درجه دکتری در رشته علوم و مهندسی صنایع غذایی از دانشگاه تربیت مدرس شد.
خانم تسلیمی هدف خود را از ادامه تحصیل و دریافت درجه دکتری، اثبات توانمندی خویش، علاقه فراوان به تحصیل و کارهای تحقیقاتی و اینکه هیچ زمانی در طول عمر برای یادگیری دیر نیست، عنوان کرد.
گفتوگوی خراسان با خانم اقدس تسلیمی
به عنوان اولین سوال به خانم «تسلیمی» میگویم هر فردی که خبر دفاع شما از رساله دکتری در ۸۱سالگی را میشنود، دوست دارد که درباره انگیزه و دلایل شما برای ادامه تحصیل در این سنوسال بیشتر بداند که او میگوید: «این حق من بود که چندین سال پیش باید به آن دست پیدا میکردم. من عضو هیئتعلمی دانشگاه شهید بهشتی هستم. غیر از من چندتا از همکاران دیگرم هم بودند که دوست داشتند ادامه بدهند اما شرایط فراهم نمیشد. وگرنه علاقهمندی من به ادامه تحصیل و کسب دانش به خیلی وقت پیش برمیگردد. من از همان جوانی علاقهمند بودم که هم کارم را انجام بدهم و هم ادامه تحصیل بدهم. من در خارج از کشور تحصیل کرده بودم. اینجا دانشگاه تهران و دانشگاه کرج درس خواندم. در همه این سالها جزو دانشجویان خیلی خوب بودم و ادامه تحصیلم در مقطع دکتری که حق من بود، عقب افتاده بود. این حق من بود که ضایع شده بود. بنابراین من همیشه دنبال این بودم که در مقطع دکتری ادامه تحصیل بدهم. صبور بودم و با تلاش و پشتکار به این هدفم رسیدم».
از او میپرسم که چهزمانی تصمیم گرفت تحصیل در مقطعدکتری را شروع کند که میگوید: «از ۴ سال پیش، تصمیم گرفتم که در مقطعدکتری باید ادامه تحصیل بدهم و اینبار دیگر نگذاشتم فرصت از دستم برود. پایاننامه من زمان زیادی برد چون مقدار زیادی از آن باید در آزمایشگاه انجام میشد تا به نتیجه و سرانجام برسد. من البته در این سالها چندین پژوهش بزرگ داشتم. مثلا در حوزه زعفران کشور و روشهای خشک کردن آن چندین سال تحقیق کردم. همه روشهایی را که بهتر است انجام شود، به ارگانهای مربوط پیشنهاد دادم. این یکی از طرحهای بزرگی بود که من انجام دادم».
موضوع پایاننامه خانم «تسلیمی»، تشکیل محصولات قنددار پیشرفته در واکنش میلارد و بازداری تشکیل آنها با استفاده از عصارههای پوست سبز پسته و انار در غذای کودک است. از او درباره نتایج پایاننامهاش میپرسم که میگوید: «الان ترکیبات شیمیایی در غذاها خیلی وارد شده است و من میخواهم تلاش کنم این موارد را از غذاها حذف کنم. به خصوص این مسئله برای کودکان خطرناکتر است. اگر شما غذاهای کودکان امروزی را بررسی کنید، کلی ترکیبات شیمیایی و آسیبزا در غذای کودکان است که سلامت آنها را بهخطر میاندازد. طبیعتا این کودکان در آینده بزرگ میشوند و عوارض این ترکیبات، همچنان گریبانگیرشان خواهد بود. در زمانی که برای پایاننامهام در حال تحقیق، پژوهش و مطالعه بودم، استاد راهنمایم چندتا ترکیب طبیعی به من معرفی کرد و گفت که روی آنها، بررسی بیشتری انجام بدهم. یکی از آنها پوست پسته و پوست انار بود که به فراوانی در بازار یافت میشود چون ضایعات کارخانهها هستند که میتوانیم از آن ها استفاده کنیم و کاملا سالم هستند و هیچ مشکلی برای سلامت مصرفکنندهها ایجاد نمیکنند. یک سری ترکیبات از پوست اینها را میتوان استخراج کرد که برای بچهها بسیار خوب و مفید است. بنابراین عصاره این دو تا پوست را گرفتیم و ثابت کردیم که مفید است و میتوان به جای ترکیبات شیمیایی از آنها استفاده کرد».
به این دانشجوی ۸۱ساله میگویم در سن و سال شما، آدمها معمولا کمحوصله میشوند و دنبال دانشگاه رفتن نمیروند که میگوید: «من اینطور نبودم. سالمندی باعث نشد که بیحوصله شوم. من در همه این سالها به مطالعه و پژوهش علاقه زیادی داشتم و دوست داشتم که در مقطع دکتری به تحصیل ادامه بدهم. در کنار این، حفظ سلامت کودکان و بزرگسالان برایم مسئله بسیار مهمی است و اگر بتوانم قدمی بردارم، خیلی دوست دارم که مفید باشم. من در این سالها چون عضو هیئت علمی دانشگاهها بودم، دائما مطالعه میکردم در نتیجه علاقه به مطالعهام حفظ شده بود».
از خانم «تسلیمی» میپرسم معمولا چند روز مطالعه میکند که میگوید: «متفاوت است. میزان مطالعه من در روز به عوامل مختلفی بستگی دارد. اما مثلا برای پایان نامهام که باید آن را ارائه میدادم، چندین ماه از صبح تا غروب مطالعه میکردم. مثلا ۱۲یا ۱۳ ساعت، حتی بعضی روزها بیشتر و تا ۱۴ ساعت هم میرسید». از او میپرسم که آیا برای جلسه دفاع از رساله دکتری استرس هم داشتید که میگوید: «نه، چون همه کارهایم داشت خوب جلو میرفت. من اصلا استرس نداشتم چون اینقدر از کارم مطمئن بودم و برای ارائه نتیجه تلاش کرده بودم که جایی برای استرس در جلسه دفاعم باقی نمانده بود».
او در توصیهای به همسنوسالهایش میگوید: «امیدوارم آنها هم به ادامه تحصیل در دانشگاه علاقهمند شوند. کسب دانش به خصوص زمانی که یک پژوهش به نتیجه میرسد، احساس کارآمد و مفید بودن به فرد میدهد که دستاورد بسیار خوبی است. البته باید به درسخواندن علاقهمند باشند تا ببینند که چه اثراتی خوبی برای خود و کشورمان دارد. هدف من از دریافت مدرک دکتری، اثبات توانمندیهایم به خودم، علاقه فراوان به تحصیل و کارهای تحقیقاتی بود و اینکه هیچ زمانی در طول عمر برای یادگیری دیر نیست.».
خانم تسلیمی مدرک کارشناسیارشدش را در دانشگاه دیویس آمریکا گرفته و سپس به ایران برگشته است. او در این باره میگوید: «بله، من آمریکا بودم و در رشته شیمیغذا درس خواندم. بعد از پایان تحصیل که آن زمان جوان هم بودم، علاقه داشتم که برگردم و در کشور به پژوهش بپردازم. من رتبه اول دانشگاه تهران بودم. برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسیارشد به خارج از کشور رفتم، بعدش برگشتم اینجا و عضو هیئتعلمی شدم و پژوهشهایم را ادامه دادم. دانشجوهای ایرانی بسیاری داریم که علاقهمند بوده و از هوش بالایی برخوردار هستند اما باید امکانات بیشتری برایشان فراهم کنیم تا برای مطالعه و پژوهش بیشتر علاقهمند بشوند».
او درباره حضورش در دانشگاه دیویس آمریکا و تحصیل در آنجا میگوید: «من در یکی از بهترین دانشگاههای آمریکا درس میخواندم و آنها توجه زیادی به دانشجو میکردند. آن موقع جوانتر از حالا بودیم و یک خانه برای خودم اجاره کردم تا بتوانم در آن دانشگاه درس بخوانم. یادم هست که صاحب آن خانه یک روز به من گفت که شما چطور این همه سختی را تحمل میکنید، رنج غربت، رفتوآمد در مسیری طولانی به ایران و ... . ما اینجا بچههایمان در کنار دانشگاه هستند و نمیروند. من به او گفتم که به خاطر علایق شخصیام آمدم که میگفت از علاقه من به تحصیل شگفتزده است».
او درباره فعالیتهای مورد علاقه برای اوقاتفراغتش میگوید: «بیشتر اوقاتفراغتم به مطالعه و پژوهش اختصاص دارد. اگر چند روز مریض شوم یا حالم خوب نباشد که نتوانم مطالعه کنم، احساس میکنم که یک جای زندگیام کمبودی دارم. بیشتر در ارتباط با غذا و رشته تحصیلیام مطالعه میکنم البته کتابهای دیگر هم میخوانم.